eitaa logo
نمکتاب
16هزار دنبال‌کننده
4.6هزار عکس
756 ویدیو
187 فایل
💢نمکتاب: نهضت ملی کتابخوانی💢 『ارتــــباط بــــا نمکتاب🎖』 💌- @p_namaktab 『سفارش کتاب نمکتاب』 🛒 @ketab98_99 『قیمت + موجودی کتب』 『📫- @sefaresh_namaktab 『مشاوره کتاب نمکتاب』 📞 @alonamaktab 『سایت جامع نمکتاب』 🌐- https://namaktab.ir
مشاهده در ایتا
دانلود
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
💪ای لشکر صاحب‌ زمان آماده باش، آماده باش بهر نبردی بی‌امان، آماده باش، آماده باش سخته ولی باید دل کند ........ 🍀دانلود کلیه ی هم خوانی ها مناسب برنامه های مختلف همراه با متن:😍👇 http://yon.ir/oPsJy دانلود از آپارات شب چراغ:😊👇 http://yon.ir/ApzPy _ _ _ _ _ _ 💠namaktab.ir 🔶namaktab.blog.ir 🔷 @namaktab_ir
نقد کتاب برادر انگلستان ✏داستان، داستان ایران است و مردمش. قدمت تاریخی این سرزمین . عادت ها و آدابشان. اما نویسنده می خواهد برای من و شما، رمان ایران به اضافه را بنویسد. انگلیسی که مثل برادر چسبیده است به کشور ما البته نه اینکه مثل برادر پشت و پناه باشد. بلکه برای عده ای از داخلی ها برادر وارانه (دو طرفه) عمل می کند و چپو می کند سرمایه هایمان را. رمان داستان اسماعیل جوان خوش قد و قامت و خوش استعدادی نیست که برای درس می دود انگلیس و آن جا وقتی می بیند شیر است و غیور و ضد شاه و انقلابی، با آمپول هایی او را دیوانه می کنند و تا آخر عمر کسی نمی فهمد این چند نفر جوان حسابی چرا این طور بی مقدمه اعصاب و روانشان به هم ریخت. داستان کشور برادر پر لبخند است.  👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆 انگلیس که صد سال پیش از بیست میلیون جمعیت ایران، ۸ میلیون نفر را کشت و کاری کرد که در کتابهای تاریخ ما ننویسند و خودش در اسناد انگلیس جنایت قتل عام ایرانیان را با افتخار درآورده است. داستان انگلیسی که افغانستان و بحرین را از ما جدا کرد. رضا خان به اضافه جنایت هایش را حاکم کرد، … حالا اسماعیل را اگر قبول نکند جاسوسش بشود و معتقد بماند با دارو نابود می کند… و هنوز مردم ما کشور انگلیس را بعنوان پیشرفته ترین کشور اروپایی می شناسند و نه به عنوان جنایت کارترین در حق مردم ایران زمین . رمان برادر انگلیس واقع نمایی ایران است و برادر انگلیسش که مثل کنه چسبیده و خون ما را می مکد. علیرضا قزوه سعی کرده است در بین حرف های درهم و گنگ و پراکنده اسماعیل که مظلومانه با آمپول بیمار شده است واقعیت های تلخ تاریخ این سرزمین و بلاهایی که بر مردمش رفته است را بگوید. آفتاب پر از توصیف مکانی و زمانی و شخصیت هاست که خواننده را در عمق کتاب غرق می کند و دل نگران شخصیت ها می شود. اتصال گذشته و حال کار دشواری است که به قلم توانای قزوه رخ داده است و خواننده را سردرگم نمی کند. بهرحال پرداختن به تاریخ گذشته و اتصال آن به حال کار دشواری است و قطعا خوانندگان این رمان باید آثار واقع گرایانه و همراهی با شخصیت های عام و راوی را دوست داشته باشند. ساعات شیرینی را می شود به تلخی تاریخ طی کرد. 💠namaktab.ir 🔶naghdbook.blog.ir 🔷 @namaktab_ir
📚گریه های مسیح: 📚معرفی: افسر جوان اداره پلیس است در انگلستان.. وارد یک پرونده مخوف جنایی میشود.. و در میانه ی این هیجان‌ و‌تنش، کسی..دلش را میرباید.. و‌حرف های پیرمردی دوست داشتنی،..هوش از سرش می پراند! ✍️بریده ای از کتاب: جاستین سری تکان می دهد و می گوید: اون وقتی که داشتم از عرض خیابون عبور می کردم هیچ برنامه ای برای تصادف کردن نداشتم؛ اون لحظه که تصادف کردم هم هیچ برنامه ایی برای بستری شدن توی این بیمارستان نداشتم! لحظه ای که توی بیمارستان بستری شدم هم برنامه ای برای آشنا شدن با آدم خوبی مثل شما نداشتم. اشاره می کند به کتاب نارنجی توی دست کارولین. - شما برای خواندن این کتاب از قبل برنامه ای داشتید؟ ◀️ ادامه معرفی در 👈🏻سایٺ نمڪٺاب 💠namaktab.ir 🔶namaktab.blog.ir 🔷 @namaktab_ir
👇👇👇👇👇 . . . . . ۵۶
📚تپه تاپالای: ماجراجویی از تپه تا جنگل 😱معرفی: درب کارگاه جنگلی را که باز می کند با یک موجود عجیب مواجه می شود. حشره ای سیاه رنگ… جوان دانشجو برای آنکه از پروژه خاص و حساس و البته حیرت انگیز استادش سر در بیاورد؛ مدتی را در جنگل می ماند… 🍉بریده کتاب: توی تاریکی، کورکال کورمال خودش را به صندوقچه رساند.درش را باز کرد ودستش را تا آرنج فروکرد توی صندوق.لوله ی تفنگ را به چنگ گرفت و بیرون کشید. صدا هرآن قوی تر می شد. ◀️ ادامه معرفی در 👈🏻سایٺ نمڪٺاب 💠namaktab.ir 🔶namaktab.blog.ir 🔷 @namaktab_ir
نقد کتاب یک بعلاوه یک داستان زنی که شوهر غائبش مریض است. غائب است چون برای خوب شدن یکسال است پیش مادرش رفته. زن و دو بچه را رها کرده و رفته  و حالا زن با امید اینکه او خوب شود در خانه های مردم کار می کند تا خرجی دو بچه را در بیاورد. البته پسر که بچه ی بزرگ است فرزند زن اول شوهرش است و حالا شوهرش او را هم رها کرده و بچه اش را نبرده.  دخترش در مدرسه برتر ریاضی قبول می شود. البته باید آزمون بدهد و زن پول می دزدد تا او را برای دادن آزمون به شهر دیگر ببرد. پول را از خانه جوان پولداری که زن همخوابه اش او را دور زده و دارایی شرکتش و آبرویش را به مخاطره انداخته می دزدد. مرد حالا در وضعیت بدی قرار دارد که با این زن کارگر آشنا می شود و داوطلبانه او و دو بچه و سگشان را بر می دارد تا مایل ها دورتر به آزمون برساند. 👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆 نصف کتاب داستان بودن آنها در ماشین است. ماشینی که بوی بد سگ گرفته. که دائم باد سگ و آب دهان و موی سگ در آن، حالت را به هم می زند. آنها را به امتحان می رساند و بعد می برد که پدرشان را هم ببینند. پدرشان در خانه زن سومی که دو بچه دارد زندگی می کند.  یعنی در حقیقت این خانواده ی سوم است که تشکیل می دهد.  خلاصه آن که، مرد پولدار راننده هم تصمیم می گیرد با این زن کارگر و دو بچه اش زندگی کند. همین!!!! یعنی به جان خودم همین……. .  داستان روابط آزاد زن و مردها،  بی خیالی نسبت به زن و بچه هایشان،  خیانت همخوابه هایشان و بوی سگ،  بوی باد دل سگ ،  آب لزج و کشدارش،  و موهایی که می ریزد در همه جای ماشین،  زنی که کنار مردی احساس غریبگی می کند،  هر دو احساس غریبگی می کنند. یک بعلاوه یک در حقیقت داستان افتضاحات غرب است. زن هایی که شوهرانشان راحت با یکی دیگر بعلاوه می شوند و خودشان هم با یکی دیگر بعلاوه. هر کدام بچه ی دیگری را مدتی دارد و نمیدانم… اصلا باید بخوانید تا بدانید زیر پوسته ی زیبایی که غرب با آن ما را فریب می دهد چه زندگی لزج و بدبویی جریان دارد، بچه هایی که بدون پدر و توسط دیگران تهدید به اعمال جنسی می شوند،  زنانی که هر شب کنار یکی هستند تا بتوانند امرار معاش کنند و مردانی که راحت بغل خواب خود را عوض می کنند. نتیجه ای که غرب را به صفر رسانده،  چرا دارد میان ما دوباره تجربه می شود. کاش با دیده ی فهم و درک بخوانیم نه سرگرمی … و البته آنقدر کمبود عاطفی عمیق بین همسران زیاد است،  آنقدر احساس عدم اعتماد زیاد است،  آن قدر خودخواهی موج می زند که وقتی یک نویسنده یک زن را به تصویری می کشد که دارد برای موفقیت بچه هایش از جان و دل مایه می گذارد، کتاب مورد تمجید فراوان قرار می گیرد. این مادرها در کشور ما فراوانند. اگر بخواهیم داستانشان را مثل این رمان کنیم می ترکاند. به هر حال به قول بزرگی ما خودمان را در مقابل غرب به ندیدن (تغافل) زده ایم.  می دانیم که سالانه چقدر زن ها مورد ضرب و شتم مردها و همخوابه هایشان قرار می گیرند، تا جایی که حتی می میرند. می دانیم چقدر خانه های تک والدینی هست، چقدر بچه ها از پدری دیگرند،  چقدر پدرها به بچه هایشان تجاوز میکنند… چقدر …  اما باز هم ظاهر فریبنده اش باعث می شود که ذوق کنیم.  حیف است از فرهنگ عمیق و غنی خودمان بگذریم و اینطور مستانه به آغوش بی فرهنگی پناه ببریم… 💠namaktab.ir 🔶naghdbook.blog.ir 🔷 @namaktab_ir
ای حرمت ملجأ درماندگان دور مران از در و راهم بده... _امام رئوف علیه السلام من عادت کرده ام برکت روزی ام را، از یک خوب بگیرم یک بخشنده، یک مهربان، یک رئوف! اول وقت که روزت را با یک انسان کریم شروع کنی، هیچ شری نیست که خیر نشود من در ایران به دنیا آمدم؛ در خانه ی یک کریم من خانه زاد امام رئوفم، امام رضا علیه السلام ❤️❤️❤️❤❤❤❤❤ نشر حداکثری پیام یک ایران است یک امام رئوف.... می خواهیم به جوانانمان معرفت اهل بیت را هدیه بدهیم. شما هم در نذری میلاد شریک می‌شوید؟ شماره کارت رسالت(نذورات): 5041721039933271
📚اقیانوس مشرق: علیه السلام جوان است و عاشق و سر به هوا همه ی لذت های دنیا را با هم می خواهد به هیچ چیز هم اعتقاد ندارد جز شنیده هایش دنبالش برود حتما به آن می رسد ، قدرت و انگیزه جوانیش را بر می دارد و می افتد دنبال عشقش.... ◀️ ادامه معرفی در 👈🏻سایٺ نمڪٺاب 💠namaktab.ir 🔶namaktab.blog.ir 🔷 @namaktab_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دوربین مخفی جالب برای اولین در حرم امام رضا (ع) @Bisimchimedia
📚 مثبت هفده: ✏بریده کتاب: انسان برای حالات مختلف خود پوشش و لباس مخصوص و متفاوت را بر می گزیند؛ این تنوع در انتخاب، وابسته به کارکرد و فضایی ست که برای آن آماده شده… ثانیه های عاشقی و انس به خدا هم اگر برای ما محبوب و دوست داشتنی باشد، بهترین و شیک ترین لباس ها را خواهیم پوشید؛ همانگونه که امام حسن(علیه السلام) بهترین لباس های خود را در نماز می پوشد و درپاسخ به کسانی که از علت این رفتار می پرسیدند، فرمودند:« خداوند زیباست و زیبایی را دوست دارد. پس خود را برای پروردگارم زیبا می سازم» ◀️ ادامه معرفی در 👈🏻سایٺ نمڪٺاب 💠namaktab.ir 🔶namaktab.blog.ir 🔷 @namaktab_ir
#من_و_کتاب
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
مادرم زهرا مادرم زهرا (2) مادرم زهرا مادرم دخترت هستم و مهربان مادری دست من، دست تو، تو بهشت منی،جانم مادرم زهرا مادرم زهرا (2) مادرم زهرا مادرم هستیام حسینو دل دهم دست تو تا ظهور مهدی، مأنم هستی تو، جانم مادرم زهرا مادرم زهرا (2) مادرم زهرا مادرم منصوره، معصومه، زکیه، حکیمه دخترت هستم و مادری فاطمه، جانم مادرم زهرا مادرم زهرا (2) مادرم زهرا مادرم تمام هم خوانی ها رو میتونید اینجا ببینید:😊 متن،پاور پوینت و پی دی اف 👇👇👇👇👇👇 http://yon.ir/FtC3A فایل پی دی اف👇👇👇👇
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
📚هندوی شیدا: مسیرعاشقی کردن هم بلدی می خواهد. ماجرای نابلدی این مرد را بخوانید. 💌خلاصه: داستان پسری به نام ناصر که پدر بسیار پولداری دارد و مادری که او را بسیار آزاد می گذارد. تا این که در زندگی دچار خطای بزرگی میشود. ضربه بدی به خانواده می زند. اما این ضربه منشأ خیر و تحولات زندگی ناصر و پدرش می شود. ◀️ ادامه معرفی در 👈🏻سایٺ نمڪٺاب 💠namaktab.ir 🔶namaktab.blog.ir 🔷 @namaktab_ir
نقد کتاب دوازدهم ‼‼‼‼‼‼ قلم علی مؤذنی را خیلی ها دوست دارند و کتاب هایش را دنبال می کنند. اما گاهی بین همه نوشته هایش کتابی هم دیده می شود که به دل نمی نشیند و مخاطب آن را نمی پسندد و این چیز عجیبی نیست. دلیلی هم ندارد که همه نوشته های یک نویسنده مورد تایید قراربگیرد و درست باشد.  بالاخره انسان هرچقدر هم که فکر کند خوب می نویسد، باز هم ممکن الخطا و ممکن الخبط است.  اما رمان دوازدهم علی موذنی انسان را به حیرت می اندازد. اصلاقابل قبول نیست که موذنی به عمد صحنه هایی خلق کرده است در مورد مادر حضرت حجت (ارواحنا له الفداه) که توهین به ساحت ایشان باشد. اما این غفلت از موذنی هم بعید بود. 👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆 مثل تعریفی که او از تسلط امام بر زمان ارائه می دهد.  آن قدر خوب و درست و عمیق هست که بر جان می نشیند. اما از وسط رمان که جلوتر می روی بهتت بیشتر می شود. نشان دادن خلق ناشایست فاطمه خواهر امام، برخورد های عجیب با ملیکا مادر امام، همه اش زائیده ذهن خلاق موذنی است که کاش با طهارت بیشتری به صحنه می آمد.من در تمام تاریخ اهل بیت(علیهم السلام)که در این سال ها خوانده ام و بسیار بسیار زیاد هم خوانده ام، این چنین تندی ها و پرخاش گری های عصبی در خاندان (علیهم السلام) ندیده ام. حتی یک نمونه ی تاریخی هم دارم که این جا می آورم. یکی از محافظان کاروان اسرا که زنان و کودکان را از کربلا تا شام می برد، نقل می کند که در طول مسیر این همه کودکان و زنان را اذیت کردیم، گرسنگی و تشنگی دادیم، زیر آفتاب داغ راه بردیم، شلاق زدیم ناسزا گفتیم اما… اما از آن ها و حتی کودکانشان یک برخورد ناشایست و یا کلام بد نشنیدیم. حرف آخر آنکه هر چند مؤذنی با آوردن پی رنگ های مختلف در رمان سعی در جذاب کردن محتوا داشت اما باز هم کتاب از کشش بالا برای جذب مخاطب و استفاده ی درست از تاریخ برخوردار نبود. به نظر من خود زندگی حضرت آن قدر فراز و نشیب های زیادی دارد که نویسنده را به خاطر کمبود مطلب متوقف نکند. 🙏برای موذنی طلب توفیق از حضرت حجت می کنیم.🌹 💠namaktab.ir 🔶naghdbook.blog.ir 🔷 @namaktab_ir
💦 #جمعه خدا می خواهد که این صبح خودمانی را، خرج #خودی_ترین فرد زندگی ات کنی، #امامت.🌸 بشتابید🏃🏃🏃 قیمت با تخفیف ویژه:۵۰۰۰ تومان #سفارش از طریق👇 @sefaresh_namaktab
📚قایق راندن به اقیانوس: روایتی خواندنی از سفررهبرمان به یزد نویسنده: 📖خلاصه: مظفر سالاری نویسنده ی رویای نیمه شب در حالی که خودش یزدی است و در سفر سال هشتاد و شش همراه خبرنگاران و عکاسان دعوت میشود تا کتابی از سفر به استان یزد بنویسد. بسیار جامع نوشته. هم با زندگی خود نویسنده کمی آشنا میشویم و هم در غالب خاطرات بسیار شنیدنی جذاب و خنده دار با یزد و علمای آن و زندگی طلاب و جاهای دیدنی یزد آشنا میشویم. از طرف دیگر با نوع استقبال و شور و اشتیاق و لحظات حضور رهبری و سخنان ایشان آشنا میشویم. بسیار جامع، جذاب، لطیف، خنده دار، پرمحتوا و پراطلاعات است. 🖌بریده کتاب: آن ها که شیخ را با عبا و عمامه دیدند چندان تعجب نکردند هنگام سوار شدن شیخ به سید شبیر گفت: از قیافه و چهره من معلوم است چه کاره ام . در استخر هم که باشم به من می گویند حاج آقا . در دوره دبیرستان معروف بودم به شیخ کلاس یکی از رفقا می گفت : تو اصلا شیخ به دنیا آمده ای… ◀️ ادامه معرفی در 👈🏻سایٺ نمڪٺاب 💠namaktab.ir 🔶namaktab.blog.ir 🔷 @namaktab_ir
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
گروه سرود ولایت تقدیم می کند😊🌹 رهبروم آ سید علی... 🎞 آپارات شب چراغ مرجع کلیپ ها و نماهنگ های مورد نیاز شما:👇 aparat.com/shab_cheragh 🌸 @namaktab_ir
📚بنین : مجموعه داستانی امروزی و شیرین نویسنده: نشر: بریده ای از کتاب: اول کلی خندیدم😃 بعد مرتضی گفت بیا حالشون رو بگیریم و ایستاد کنار در و شروع کرد به اذان گفتن. من هم کم نیاوردم و داد زدم یالا یالا پاشین، عمله های فوق لیسانس! نماز صبحه پاشین، پاشین، قضا شد. 😵امید چشم هایش را مالید و ساعتش را نگاه کرد و عربده کشید خدا لعنتتون کنه! نصف شبی. آخه به تو هم میگن مسئول اردو لامصب. (صفحه ۵۵) ◀️ ادامه معرفی در 👈🏻سایٺ نمڪٺاب 💠namaktab.ir 🔶namaktab.blog.ir 🔷 @namaktab_ir
#سفارش از طریق👇 @sefaresh_namaktab