eitaa logo
نمکتاب
16هزار دنبال‌کننده
4.6هزار عکس
756 ویدیو
187 فایل
💢نمکتاب: نهضت ملی کتابخوانی💢 『ارتــــباط بــــا نمکتاب🎖』 💌- @p_namaktab 『سفارش کتاب نمکتاب』 🛒 @ketab98_99 『قیمت + موجودی کتب』 『📫- @sefaresh_namaktab 『مشاوره کتاب نمکتاب』 📞 @alonamaktab 『سایت جامع نمکتاب』 🌐- https://namaktab.ir
مشاهده در ایتا
دانلود
👇👇👇👇👇 . . . . . ۵۶
📚خون دلی که لعل شد: 🌀 📝 خاطرات حضرت آیت الله خامنه ای(مدظله العالی) از زندانها و تبعید دوران مبارزات انقلاب اسلامی گردآورنده: دکتر محمدعلی آذرشب انتشارات انقلاب اسلامی ☘برگی از کتاب: خمینی مشهد! 🚪وارد اتاق شد بعد چنان‌که گویی با دیدن من غافل‌گیر شده گفت: این چیست❓❓ این هم در زندان رژیم یک سوال معروف بود چون من هرگز نشنیدم که بازجویی در مورد یک زندانی بگوید این چیست؟ بازجو پاسخ داد: این خامنه‌ای است و از است. مرد تازه‌وارد مثل این‌که با شنیدن نام من شگفت زده شده باشد؛ گفت: عجب این همان است، این همان کسی است که می‌خواهد « » بشود. این هم عبارتی بود بود که در پرونده من بارها تکرار شده بود؛ می‌خواهد خمینی مشهد باشد. بعد افزود: دکتر او آدم خطرناکی است. ◀️ ادامه معرفی در 👈🏻سایٺ نمڪٺاب 💠namaktab.ir 🔶namaktab.blog.ir 🔷 @namaktab_ir
هدایت شده از  تک رنگ
✂️📖 🤗 گاهی به سبب تنگ دستی ناگزیر می شد کتاب هایش📚 را که بسیار مورد عشق و علاقه اش بودند بفروشد. وقتی می دید ما کتاب هایش را تورق می کنیم، ناراحت می شد. اگر یکی از کتاب های کتابخانه اش را دست ما می دید، با لحنی مهرورزانه❣️ نسبت به کتاب و حریص بر حفظ آن، می گفت: این چیست؟ لطفا بگذار سرجایش! اما با این همه ناچار می شد برخی کتاب های خود را بفروشد تا بتواند برای رفع نیازهای اولیه ی ما🥠 چیزی فراهم کند. به سراغ قفسه های کتابخانه می رفت، کتابی📕 را برای فروش بر می داشت، اما فروش آن کتاب برایش نا گوار می آمد و لذا آن را به جای خود می گذاشت، دومی📘 را برمی داشت، سومی📗 را برمی داشت، تا اینکه ناچار انتخاب می کرد و بر می داشت... 🌼 @yaran_samimii samimane.blog.ir 🌼
📚خون دلی که لعل شد: خاطرات مقام معظم رهبری از زندان‌های ساواک 📗 ✍🏻 گردآورنده: 🌀 نشر 🧔🏻 🔖 📌 دانستن بعضی اتفاقات و رویدادها چشمان ما را به حقایق بازتر می‌کند، این خاطرات بی‌نظیر را از دست ندهید... برگـــ🍀ــے از ڪتاب: به او گفتم: – قبلاً مرا در بیرجند دستگیر کردند و به نزد رئیس پلیس بردند حرفی را که آن جا زدم برای شما هم تکرار می‌کنم؛ به او گفتم:  – شما مأموری و من هم مامور. من موظفم رسالت دینی خود را انجام دهم، شما هم می‌توانید وظیفه‌ای را که بر عهده دارید انجام دهید، شما کاری بیشتر از کشتن من از دستتان برنمی‌آید و من خود را برای کشته شدن آماده کرده‌ام، پس مرا از چه می‌ترسانی؟ تاثیر چنین سخنی روی اهل دنیا مانند تاثیر صاعقه است ◀️ ادامه معرفی در 👈🏻سایٺ نمڪٺاب ╔ ✾" ✾ "✾ ════╗   📚 @namaktab_ir ╚════ ✾" ✾" ✾
📸 📚 📘 ══✼ نَـمَـڪْــتـٰابـــْـ ✼══ ✍ به سراغ قفسہ‌هاے ڪتابخوانہ مےرفت، ڪتابے را برای فروش برمےداشت، اما فروش آن ڪتاب برایش ناگوار مےآمد و لذا آن را بہ جاے خود مےگذاشت؛ دومے را برمےداشت، سومے را برمےداشت، ... تا اینڪہ ناچار انتخاب مےڪرد. ══✼ نَـمَـڪْــتـٰابـــْـ ✼══ ╭┅──────┅╮ 📸 @namaktab_ir ╰┅──────┅╯
خون دلی که لعل شد ✅🔰 رهبر معظم انقلاب در بخشی از کتاب می‌فرمایند: «من و برخی دوستان در امور تشکیلاتی، که در قم کاری جالب و ابتکاری بود، سرآمد بودیم... ✳️🔰 در خلال نهضت از زمان آغاز آن تا خروج من از قم (حدود یک سال و نیم) چند تشکیلات ایجاد کردیم که برخی هم‌زمان با هم بود و برخی هم در توالی یکدیگر: گروه علمای قم که شمار بسیاری از علما را برداشت. همین تشکیلات بود که بعدها نام «جامعه مدرسین» به خود گرفت. 🔅🔰 تشکیلات دیگر گروه یازده نفره بود. این یازده نفر عبارت بودند از: من، آقای هاشمی رفسنجانی، برادرم آسید محمد، آقای مصباح یزدی (که کاتب این جلسات بود)، آقای امینی، آقای مشکینی، آقای منتظری، آقای قدوسی، آقای آذری قمی، آقای حائری تهران و آقای ربانی شیرازی». ✍🔰رهبر انقلاب در ادامه به اختراع یک زبان رمزی توسط آیت الله اشاره می‌کنند و می‌فرمایند: «آقای مصباح یزدی صورتجلسات را در یک دفتر به زبان رمزی – که خود، آن را اختراع کرده بود و به خطوط علوم غریبه شباهت داشت – می‌نوشت و برای اینکه بیشتر رد گم کند در آغاز دفتر نوشته بود: کتابی در زمینۀ علوم غریبه یافتم و آن را رونویسی کردم.» 📜🔰در ادامه خاطراتی از افشاگری‌های انقلابیون و فعالیت‌های انقلابی و روشنگری‌های آیت الله خامنه‌ای از سال 42 به بعد بیان شده است. این خاطرات از بهار سال 42 آغاز می‌شود و تا پیروزی انقلاب ادامه می‌یابد. ◀️ادامه معرفی در 👈🏻 سایت نمکتاب ╭┅──────┅╮ 🌹 @namaktab_ir ╰┅──────┅╯