eitaa logo
نمکتاب
14.2هزار دنبال‌کننده
4.2هزار عکس
704 ویدیو
183 فایل
💢نمکتاب: نهضت ملی کتابخوانی💢 『ارتــــباط بــــا نمکتاب🎖』 💌- @p_namaktab 『سفارش کتاب نمکتاب』 🛒 @ketab98_99 『قیمت + موجودی کتب』 『📫- @sefaresh_namaktab 『مشاوره کتاب نمکتاب』 📞 @alonamaktab 『سایت جامع نمکتاب』 🌐- https://namaktab.ir
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
2⃣ 🎬 🔹 فراداستانی از میان جامعه ایران 👀 داستان زنانی که مرزها را می‌شکنند😱 و مردانی که فرا مرزی زندگی می‌کنند 📕 🖌 📚 @namaktab_ir 📎namaktab.ir 📎Namaktab.blog.ir
نقد کتاب فرمان یازدهم 📙 ‼️‼️‼️‼️‼️ هر چقدر تلاش کردم تا این رمان را با علاقه بخوانم نشد!☹️ نه به خاطر اینکه محتوا نداشت! ونه چون اینکه قلم وسبک نداشت!📝 ونه به خاطر نویسنده و یا حتی انتشاراتش! ونه به دلیل گرمای هوا وسردی مزاج...!🌇 بلکه کتابی که با سبک واگویه ی فکری و ذهنی نویسنده با خودش نوشته شده است وهدف مشخصی هم دارد،آن قدر حاشیه دارد و شخصیت هایش گنگ هستند ،آن قدر زمان و مکان را گم می‌کنی... که تمام ذوق خواندنت کور می‌شود. شخصا برای آن خواندم که بتوانم با انصاف نظرم را بدهم😔. جای‌جای رمان تکه های زیبایی از ذهن نویسنده تراوش کرده بود، اما یکنواخت بودن کل داستان وبدون هیجان بودن اتفاقات باعث خستگی می شد. البته نویسنده سعی کرده بود با قرار دادن یک زن یهودی زیبا🙍 در داستان و دختری به نام سوفی👱‍♀کمی فضا بدهد اما باز هم خستگی خواننده را پاسخ نمی‌داد.😕 حالا اصل داستان چه بود؟! در سرزمین فلسطین لوحی📜 در دست مسلمانان بود که در آن یازده فرمان «یهود» نوشته شده بود و اثبات حقانیت دین اسلام را می‌کرد.‌ این نوشته را خود یهودیان دیدند و بر اصل بودن آن صحه گذاشتند و حالا در خانه‌ی مسلمانی که در آن یهودی هجرت کرده ‌ای زندگی می‌کرد پنهان شده بود ودو مسلمان با روندی توانستند آن را در بیاورند و بخوانند. به هر حال رمان شاید میتوانست خیلی بهتر از این نوشته شود.😌
📚زنان عنکبوتی: ♨️ 📣انتظار به پایان رسید.....📣 👠👠کتاب رسید👠👠 💢و این بار با یک پرونده امنیتی و بر اساس یک پرونده ی واقعی...😎 از نویسنده صاحب سبک، نرجس شکوریان فرد...✍ ♨️♨️♨️♨️♨️ من فقط عکسای خودمو می ذاشتم.📸 عکس های مهمونیا و گردشایی که می رفتم. یا گردش و تفریح.🏞 عکسای خودمو دوست داشتم. البته برام مهم بود که لایک ❤️و پیام هم داشته باشم💌. پیجم مثل بچه ام شده بود. مثل خونه خودم. هم دوستش داشتم، هم توش راحت بودم💞. خیلی راحت... همین که نامحدود بود و آزادی رو لمس می کردم، احساس قدرت می کردم. ◀️ادامه معرفی در 👈🏻 سایت نمکتاب 💠💠💠💠💠 بشتابید🏃🏃🏃 قیمت با تخفیف ویژه ۲۲۰۰۰ تومان از طریق👇 📦 @sefaresh_namaktab
📚ناخدا رحمت: 📗 🌀 معرفی: اگر می بینی👁 سختته از جات پاشی و حرکت کنی🚶 ، اگه بی حوصله ای🙍‍♂ ،اگه... این کتاب📘 رو از دست نده . 👳 همه چیزش را وقف جبهه کرده بود . اموال🚙 ⛴ 🏠، بچه ها👦👱 ، وقت⏰ ، نیرو💪و... ******* سرسپرده ودست نشانده که باشی ، تا هروقت بخواهند در امانی😊 و هروقت نخواهند باید بروی... 😟 اما آزاده ✊که باشی حتما به فکر🤔 نابود کردنت می افتند...اما تو تا هروقت بخواهی، آنگونه که بخواهی می مانی و می روی. هر چند که فنا برای همه است... اما آنچه که می ماند است. چون فداییانی💪 دارد از جنس .....👳 👇👇👇👇👇👇👇
👆👆👆👆👆 موقعی که به دنیا آمد ، باران🌧 زیبایی باریدن گرفته بود و برای همین ، اسمش را "رحمت الله" گذاشته بودند. رحمت چهار سال👦 بیشتر نداشت که مأمورهای 👮ثبت احوال آمدند و فامیلی اش را گذاشتند"شکوریان فرد" بی بی از صبح 🌞که بلند می شد، مشغول کار بود تا شب، پدر تاجر بود و برای کار به شهرها و کشورهای عربی رفت و آمد داشت، گاهی این رفت و آمد تا دوسال طول می کشید. خبر آمدن کاروان تجار که رسید، بچه ها 👦👧👱تا بیرون شهر دویدند تا پدر👳 را ببینند؛ اما پدر بین آن ها نبود، خبر دهان به دهان میگشت. پدر، دو سال قبل ، در راه رفتن مرده بود.😔 یکی دو سالی که گذشت، رحمت👱 مکتب را رها کرد چون می خواست خیال بی بی را راحت کند که از خرج زندگی و یتیم داری نترسد.👌 برای بچه ای به سن او کاری جز پادویی و شاگردی در مغازه ها👨‍🔧 نبود. حقوقش💵 را که می گرفت با خوشحالی تا خانه🏃 می دوید تا پول ها را به بی بی بدهد. ...حالا که جوان رشیدی👨‍ شده بود، کارهای بزرگتری می کرد.... راه های طولانی را که از بیابان های ترسناک‌ می گذشت، به تنهایی و با ذکر و دعا طی می کرد تا کار را انجام دهد. و به همین دلیل آرامش عجیبی پیدا کرده بود. توی همین رفت و آمدها شنید که پالایشگاه نفت🏭 آبادان کارگر👷 می خواهد، پالایشگاه را انگلیسی ها اداره می کردند. ایرانی ها تنها کارگر ساده 👷بودند و با آن ها مثل برده رفتار می کردند. از صبح🌞 زود مشغول کار سخت می شدند و مهندس های انگلیسی با فخر بالای سرشان می رفتند و مثلا نظارت می کردند، رحمت👱 پیش خود می گفت: سگ 🐶ایرانی 🇮🇷شرف دارد به مهندس انگلیسی. چندماهی ماند، اما انگار استخوان در گلویش بود. باید روی پای 👣خودش می ایستاد. با پول💶 کمی که داشت چند طاقه پارچه گرفت و کنار خیابان بساط کرد. خیلی زود توانست در خیابان احمد آباد مغازه ای اجاره کند. مغازه اش را پارچه فروشی کرد. ✅ سرت که به کار خدا گرم باشد دنیا و آخرتت یک جا درست می شود. ◀️ ادامه معرفی در 👈🏻سایٺ نمڪٺاب ┅┅═•❥◎•🌺•◎❥•═┅┅ بشتابید🏃🏃🏃 قیمت با تخفیف ویژه از طریق👇 📦 @sefaresh_namaktab ╭┅──────┅╮ @namaktab_ir🌺 ╰┅──────┅╯
📸 📕 ✍ چه حیف شد که از همان دوران نوجوانی دنبال هوای نفس رفتم.... ╭┅──────┅╮ @namaktab_ir🌺 ╰┅──────┅╯
حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
حرفهای من و مادرم ❤️    أَمَنْ یُجیِبُ المُضْطَرَ      إِذَا دَعَاهُ وَ یَکْشِفُ السُوء دعــــایمان؛ تنها با آمین | تو | از نردبانِ اجابت،  بالا می رود!.. مـــادر! می دانی که ما چند فاطمیه..... در انتظار ! و او چند فاطمیه.... در اضطرار است ! 💠namaktab.ir 🔶namaktab.blog.ir 🔷 @namaktab_ir
☘️برگی از کتاب مادر: 🔅مادر مدیر است. قاضی نیست. 🌎تمام عالم بر محور مادر می‌چرخد. محور فاطمه‌ی زهرا. 🔸این را خدا بنا نهاده است. شیطان دارد نقش مادری را کمرنگ می‌کند، بی قدر و قیمت نشان می‌دهد. 💎مادر، معدن است. ذخیره‌اش تمام نمی‌شود. هیچ شغلی به پای مادری نمی‌رسد؛ مهندسی، پزشکی، معلمی... ┅┅═•❥◎•🌺•◎❥•═┅┅ بشتابید🏃‍♂️🏃‍♂️🏃‍♂️ قیمت با تخفیف ویژه ۶۰۰۰ تومان از طریق👇 📦 @sefaresh_namaktab ╭┅──────┅╮ @namaktab_ir🌺 ╰┅──────┅╯
یکی از گام های کلمب برای آشناسازی بومیان سرزمین جدید با حقوق بشر، فهماندن نسبت «طلا و مس» به آنها بود!!..😬😬 #نه_به_آمریکا #مرگ_بر_آمریکا🔥 #تاریخ_مستطاب_آمریکا 🌼 @yaran_samimii samimane.blog.ir🌼
♨️ 📙 ۷۵ ‼️‼️‼️‼️‼️ چند نکته: اگر یک ظرف🍲 تمیزی داشته باشی وآن را کسی از شما امانت بگیرد ویا برعکس از کسی ظرف تمیزی را امانت بگیری،انصاف این است که موقع برگرداندن، همان گونه تمیز و پاکیزه تحویل داده شود.🍲 اگر با کسی با مهربانی وادب برخورد می‌کنی❤️،عدالت این است که طرف مقابل هم با تو مهربان ومودب باشد.💛 اگر به کسی.....اگر به کسی....و این اگر های بسیار را دیگر ادامه نمی‌د‌هم. چون هر عقل سالم این حرفها را قبول دارد وتأیید می‌کند.😌 انسان باید بالا خانه‌ی مبارکش خش داشته باشد تا این حرف های ساده وبدیهی را قبول نکند.🏡 حرف حساب: و حالا حرف من این است که: دختری 🙎که پاک وباخداست آیا باید همسر مردی شود 🙍‍♂که تا اوج جوانی اش به تمام گناهان آلوده شده است؟ یعنی نبوده که دختری را ببیند ودوری کند وبرعکس پسری خوب وپاک نبوده که.....؟!نمی‌دانم چه اصراری است در این رمان های 📚۹۸ ای ها که خلاف این را بگوید. دون جووان:یعنی مردی که هوس باز است وهوسی را نبوده که تجربه نکرده باشد برخورداری از تمام روابط با تمام دخترانی که.....😢 👇👇👇👇👇👇👇
👆👆👆👆👆👆👆 وحال این دون جووان که پسر شهید است با دختری که دور از هر گناهی است سر زندگی می‌رود ودختر هم با عشق❤️ و آگاهی تمام دل به این زندگی می‌دهد . در حالی که خدای عادل می‌گوید: زن های پاکدامن برای مردان پاکند.💑 و زن های آلوده دامن با مردان آلوده واین عین عدالت است. در بین تمام مشاوره هایی که تابه حال داشته ام،نا بسامانی رفتاری وفکری و فرهنگی و تربیتی بسیار بوده که دو زوج درگیر آن بوده‌اند اما ندیده‌ام که ظرف ناپاک وظرف پاک با هم...... منظورم ظرفیت روحی و روانی است که جسم را از مرداب بیرون می‌کشد. به هر حال « خالکوبی»،« می‌گل»،« آسمان دیشب،آسمان امشب»،«دردم»،«دون جووانی»و...رمان هایی است که علاوه برآنکه به شدت این امر را پشت و رو نشان می‌دهد.📔 هر چقدر هم که دستشان رسیده دین و خدا را زیر سوال برده اند که این مقوله ی دیگری است.‼️‼️‼️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کلیپ_معرفی_کتاب یک خانه کاهگلی بود، از این قدیمی ها که وقتی واردش می شوی از در و دیوارش انرژی مثبت می خورد به سر و صورتت خب به نظرم، اهلش از آسمان آمده اندو اهل این خانه، مادری دارد که معدن محبت خداست و برای همین هم است که محبتش در دل ها نشسته و تمام نمی شود #کتاب_مادر #نرجس_شکوریان_فرد 📚 @namaktab_ir 📎namaktab.ir 📎Namaktab.blog.ir
حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎞 🌹چادرت را بتکان 🎤 چادرت را بتکان روزی ما را بفرست ▪️ سلام الله علیها 🏴 @omatevahede
🖼 هدیه کتاب مادر در شب شهادت ایشان ╭┅──────┅╮ @namaktab_ir🌺 ╰┅──────┅╯
زنان عنکبوتی🙎‍♀️🕸 . فرا داستانی . که از میان . جامعه ایران . سر بلند می‌کند... پ.ن: ماجرای یک پرونده ی ...🧨🔎 ◀️ ادامه معرفی در 👈🏻سایٺ نمڪٺاب بشتابید🏃🏃🏃 قیمت با تخفیف ویژه ۲۲۰۰۰ تومان از طریق👇 📦 @sefaresh_namaktab
لحظه های انقلاب : مستندی از لحظه های ناب و بی نظیر انقلاب مردم ایران…   نویسنده: انتشارات:  خلاصه :📑 کتاب 📙شامل خاطرات یک نویسنده ی جوان👦 در دوران انقلاب است که در متن حوادث و اتفاقات در زمان وقوع انقلاب اسلامی حضور دارد و با تمام وجود در لحظات پایانی انقلاب همه چیز را حس کرده واین حس را به خوبی به مخاطب منتقل می کند 👈و نشان می دهد که چگونه در هفته های آخر پیروزی انقلاب روزها با بیم و امید نسبت به شکست ویا پیروزی این انقلاب می گذرد ونهایتاً انقلاب در این لحظات بیم و امید پیروز می شود.😌 انقدر کتاب جالب و زیبا بود که حتی اگر در ابتدا نسبت به این موضوع رغبتی نداشته باشی، با خواندن چند صفحه از کتاب علاقه مند می شی تا بقیه کتاب را بخوانی.😮😮😮 💠namaktab.ir 🔶namaktab.blog.ir 🔷 @namaktab_ir
📸 📕 ✍ آمریکا جایی ست که همه با هم برابرند...😉 ╭┅──────┅╮ 🇮🇷 @namaktab_ir ╰┅──────┅╯
📚 تنها زیر باران: 🌀 📗 🔖 📚✨📚✨📚✨📚 💥حکایت مردی که هیچ گاه آرام و قرار نداشت. همیشه دنبال این بود که چه باید بکند، برای وطنش. 🇮🇷 🔰 مردی خوش پوش👕، خوش سیما، خوش اخلاق، خوش خنده. 😊 انگار همه خوش ها را جمع کرده بود کنار هم. ☘ برگی از کتاب: "به روایت حاج ، فرمانده لشکر ۴۱ ثارالله در دوران دفاع مقدس" 🔹یک گوشه دراز کشیدم و پلک هایم روی هم رفت... آقا مهدی از در وارد شد🚪. هیجان زده پرسیدم: " آقامهدی مگه تو شهید نشدی؟" 🔸با خنده گفت: "من توی جلسه هاتون میام. مثل اینکه هنوز باور نکردی شهدا زنده ن." عجله داشت. می خواست برود. حرف با گریه از گلویم بیرون ریخت: "پس حالا که می خوای بری، لااقل یه پیغامی💌 چیزی بده تا به رزمنده ها برسونم." _ قاسم، من خیلی کار دارم، باید برم. هر چی میگم‌ زود بنویس.✍ فوری خودکارم🖌 را از جیبم درآوردم و گفتم: "بفرما برادر! بگو تا بنویسم." بنویس: "سلام، من در جمع شما هستم." موقع خداحافظی🤚، گفتم: "خب الان من این رو ببرم بدم به بقیه، ازم قبول نمی کنن که. بی زحمت زیر نوشته رو امضا کن." برگه را گرفت. اول یک نقطه . گذاشت و بعد امضا کرد.📝 کنارش نوشت: "سید ." نگاهی بهت زده به امضا و نوشته زیرش کردم. باتعجب پرسیدم: "چی نوشتی آقا مهدی؟ تو که سید نبودی!" _اینجا بهم مقام دادن.ص ۲۷۸ ◀️ ادامه معرفی در 👈🏻سایٺ نمڪٺاب ╔ ✾" ✾ "✾ ════╗   🇮🇷 @namaktab_ir ╚════ ✾" ✾" ✾
💢رهبر معظم انقلاب: در دهه فجر بر سر در هر خانه‌ای پرچم جمهوری اسلامی بزنید. ╔ ✾🇮🇷✾🇮🇷✾ ════╗   @namaktab_ir ╚════ ✾" ✾" ✾
🔆 فیلم *۲۳ نفر* یک اثر خوب سینمایی است که در حال حاضر روی پرده سینما در حال اکران است. اما . . . متاسفانه جریانات رسانه ای اخیر باعث شده فیلم دیده نشه و اگر این هفته استقبال خاصی صورت نگیره فیلم از پرده برداشته میشه😔😥 تازه . . . جالبه بدونید سردار سلیمانی عزیزمون(🌹) هم تو تصویربرداری بعضی از سکانس های این فیلم حاضر بودن...😍😭 حتما ببینید و ببینانید!!👀🔚👀👀👀👀👀👀 #بیست_و_سه_نفر #وقت_سینما_رفتنه 🌼 @yaran_samimii samimane.blog.ir🌼
🖼 📚 ☘ برگی از کتاب: اشک آرام آرام از گوشه ی چشمش👁 راه گرفت… مثل همان اوایلی که جشن طلاق گرفته بود. در جشن کلی خندیده بود و با بچه های دانشگاه خوش گذرانده بود و بعد هم کیک سیاه 🍩 🍽را خودش بریده بود. اما همان شب تا صبح دو بار بالشش را عوض کرد، بس که اشک ریخته بود.💦 پذیرش شکست سخت است، برای یک زن سخت تر! چرا این طور شد: _البته اون می گفت من عوض شدم. دعوامون زیاد شده بود. خیلی به رابطه ی من با بعضیا حساس شده بود. دلش می خواست من حواسم بیشتر باشه… ◀️ ادامه معرفی در 👈🏻سایٺ نمڪٺاب 💠 namaktab.ir 🔶 namaktab.blog.ir 🔷 @namaktab_ir
📸 🌷 📣 به مدرسه ها سفارش کنید... 🎉رهبر انقلاب: جوانان و نوجوانان، بچه‌ مدرسه‌ای‌ ها، در هر خانه‌ای که هستند، متعهد بشوند که کوچه‌های خودشان را با این کاغذهای رنگی تزیین کنند و خودشان را مشغول نمایند. به مدرسه ها سفارش کنید آن ها هم به بچه ها توصیه کنند.  ١٣۶٩/١٠/١١ ╔ ✾🇮🇷✾🇮🇷✾ ════╗   @namaktab_ir ╚════ ✾" ✾" ✾
♨️ 📚 ✍️ 🔖 🌀 ☘️ برگی از کتاب: حاج قاسم ✅ یک ویژگی هست که خاص شهداست؛ زنده اند … ما را مشاهده می‌کنند… همین هم می شود کلید قفل🔐 رمز آلودی که فقط مسلمانان می‌فهمندش! 🍃حاج قاسم و یاران شهید امام زمان عجل‌الله تعالی فرج الشریف نظاره‌گر کار های ما هستند. چه کاری؟ چگونه؟ چرا؟…⁉️⁉️ 🔹و چقدر دلشان می‌خواهد که ما هم، مثل خودشان زندگی‌مان را به ظهور حضرت صاحب، متفاوت از میلیارد ها آدم ببندیم! فرج آقا که بشود آدم‌ها حسرت می‌خورند😔 که چرا کم کار کردن در دوران غیبت. چون بهترین عمل بوده و… همراه شهدا می‌شود کارها 💪کرد؛ حسرت‌زده نمانی… ◀️ ادامه معرفی در 👈🏻سایٺ نمڪٺاب ╔ ✾" ✾ "✾ ════╗ 🇮🇷 @namaktab_ir ╚════ ✾" ✾" ✾
👇👇👇👇😊 💦 نمیتونی کتابهای شهید علم(شهید دکتر شهریاری و شهید رضایی نژاد) رو بخونی و اشک نریزی و عاشق خودشون و راهشون نشی. نمیتونی کتابهای اینک شوکران1 شهید منوچهر مدق و در حسرت یک آغوش رو بخونی و از خودت خجالت نکشی😓 که یعنی این صبوری یعنی این پس من چه کار دارم میکنم. 🌹 نمیتونی کتاب در کمین گل سرخ رو بخونی و صید صیاد نشی چه مردها داشتیم روزی در ابن کشور ندنستیم قدر آنها را. 🦋 نمیتونی مرد رویا ها چمران رو بخونی و مثل پروانه دورش نچرخی و راست راست راه بری بگی من ایرانی ام ولی کار خودمو میکنم. اولویتها به من چه... دلم میخواد این شغلو داشته باشم.... پول تو فلان شغله اعتبار تو فلان شغله نمیتونی عزیزم.... 🔸 نمیتونی عمار حلب بخونی و هیئتی نباشی و سر مزار شهدا نری... 🔺نمیتونی من میترا نیستم همون راز درخت کاج رو بخونی و هر کار دلت میخواد بکنی خجالت میکشی دختری 12 ساله مراقبه میکنه کمتر بخورم کمتر بخوابم و کمتر حرف بزنم... نمیتونی پسر فلافل فروش رو بخونی و پول پرست باشی نمیتونی هر جور دلت میخواد تو خیابون راه بری👣و شهادت عاشقای خدارو شش ماه شش ماه عقب بندازی.... ✔️ نمیتونیییی نمیتونی مهمانی باغ سیب بخونی و عاشق مصعب نشی عاشق جعفر نشی عاشق بلال ابوذر اویس سلمان سمیه نسیبه یاسر عمار حمزه ابوطالب علی ع و ... نشی نمیتونی عاشق پیامبرت نشی که آنها عاشقش بودن نمیتونی عاشق خدا نشی که اینا عاشقش بودن نمیتونی بگی نبوت یعنی چی و نمیتونی این قدر حودتو به نفهمیدن بزنی 🙏خدایا به ما بفهمان قبل از آنکه فهمیدن سودی نداشته باشد. شهدا شرمنده ایمممممم😥🌹 و حال بخوانیم کتاب را جوری دیگری... با یک حال خوب...☘ ╔ ✾" ✾ "✾ ════╗   🇮🇷 @namaktab_ir ╚════ ✾" ✾" ✾
📚خاطرات احمد احمد: 📗 ✍️ 🌀 🔖 . 🙎🏻‍♂️ 📝 خلاصه: صفر تا صد یک مبارز سیاسی انقلابی در قالب روایتی خواندنی ☘️ برگی از کتاب: وسوسه های ایرج در من اثر کرد. من که نمازم را اول وقت می خواندم تصمیم گرفتم دگر نماز نخوانم!😐 اذان شد و با اینکه وضو داشتم برای نماز برنخاستم لحظه به لحظه نگرانیم بیشتر می شد. 😖 اضطراب و تشویش تمام فکر و ذهنم را گرفت عقربه ها به سرعت به پیش می تاختند 😢 احساس می کردم در حال فرورفتن در قعر جهنم هستم. چطور طاقت خواهم آورد که چند روز نماز نخوانم؟ به نقطه بحرانی رسیدم گویی عزیزی را از دست داده ام. دیگر طاقت نداشتم. ساعت از ۲ عصر گذشت فرصتی نبود تا نماز ظهر قضا شود گریان دویدم … . ◀️ ادامه معرفی در 👈🏻سایٺ نمڪٺاب ╔ ✾" ✾ "✾ ════╗   🇮🇷 @namaktab_ir ╚════ ✾" ✾" ✾