📋 #مادر_نداشتم_که_زدم_فضه_را_صدا
#متن_روضه / بخش دوم صوت
#روضه_امام_علی (ع)
#گریز_به_روضه_حضرت_زهرا (س)
با نوای کربلایی سیدرضا نریمانی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
صدا زد :
ازچه مهمان محاسن پیر من بابای من
هرکجا که حرف هجران است با من میزنی
یا مگو چیزی و یا گیسو پریشان میکنم
بعد عمری آمدی و حرف رفتن میزنی
*میگه دیدم وسط حیاط خونه هی راه میره، هی زیر لب زمزمه میکنه.
بیبی از تو حجره داره نگاه میکنه که چی میگه این آقا. دید هی نگاه به آسمان میکنه، هی صدا میزنه "اِنّا لِلّٰه و اِنّا اِلیهِ راجعون"...
دارم میام محسنم، دارم میام خانمم؛ چند روز دیگه میام محسنم رو بغل میکنم...
اومد نشست سر سفرهی افطار؛ (بیبی بعد یه عمری باباش اومده دیگه. آدم وقتی باباش میاد خونهش براش سنگ تموم میذاره، اونم تازه دختر باشه. گفت حالا بعد عمری بابام اومده، با یه ذوقی سفره چید؛ شیر آورد گذاشت سر سفره.)
همچین که امیرالمؤمنین نشست سر سفره، گفت دخترم میشه یه خواهش ازت بکنم؟
گفت جونِ بابا، هرچی بگی گوش میکنم. گفت شیر رو ببر بابا. کی دیدی امیرالمؤمنین سرِ سفرهای بشینه که دو نوع غذا داخل اون سفره باشه؟
گفت باشه باباجان، هرچی شما بگی...
غذا که تموم شد گفت بابا میشه همینجا باشی یه استراحتی بکنی؟
(تا سحر خونهی این خانم موند. ولی اصلا نخوابید؛ کسی که میخواد ملاقات زهرا بره دیگه خواب به چشمش نمیاد.)
@narimani_matn
صدا زد وقت سحر شده باید برم مسجد.
گفت باباجان میشه امشب نری؟ انگار اصلا یه جوری هستی، خیلی میترسم. گفت نه؛ هرجوری هست باید برم، شب وصالمه امشب.
گفت باباجان اگه مادرم بود نمیذاشت الان بری مسجد، میومد جلوتو میگرفت. منم دختر همون مادرم، نمیذارم بری مسجد.
اینکه میگم اگه مادر بود جلوتو میگرفت، آخه تو خونه هم همینطور شد. بچهها تو خونه نشسته بودن، دیدن یکی پشت در داره عربده کشی میکنه، داد میزنه. میگه یا علی رو بفرستید بیرون یا خونه رو با اهلش آتیش میزنم...
دیدی یه جایی دعوا بشه زنها سریع میدون دست شوهرشون رو میگیرن، میگن نمیخواد بری جلو. بچهها به بابا پناه میبرن؛ بابا انگار اومدن دعوا، انگار اومدن بزننت....
بچهها همه اومدن پیش بابا جمع شدن، فاطمه هم اومد جلو: علی جان من الان میرم دم در، اینا هرچی باشن منو ببینن میرن. من دختر پیغمبرم؛ اینا صدای منو بشنون از اینجا میرن.
یه مرتبه همه دیدن از این در داره دود بلند میشه. در رو آتیش زدن، مادر هم پشت در رفته، در رو نیمه باز کرد، صدا زد من دختر پیغمبرم هرکاری دارید به من بگید...
اون نانجیب میگه صدای دختر پیغمبر رو شنیدم، با بغضی که از علی داشتم همه توانم رو جمع کردم داخل پاهام ریختم؛ چنان لگدی به در زدم...
مادر ما پشت در صدا زد یاابتا، یارسولالله....
این یه ناله بود؛ یه ناله هم صدا زد مهدی جان پسرم بیا. اما اون نالهای که همه رو بیچاره میکنه اینه:
یه مرتبه صدا زد : یا فِضَةُ خُضینی...
مادر نداشتم که زدم فضه را صدا
یازهرا....
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
کانال مداحیهای کربلایی سیدرضا نریمانی👇👇👇
@seyedrezanarimani
کانال اشعار مداحیهای کربلایی سیدرضا نریمانی👇👇👇
@narimani_matn
📋 زبانحال آقاامیرالمؤمنین(ع) و حضرت زینب(س) در لحظات آخر
#سبک_روضه / بخش سوم صوت
#روضه_امام_علی (ع)
#گریز_به_روضه_حضرت_زهرا (س)
#گریز_به_روضه_امام_حسین (ع)
با نوای کربلایی سیدرضا نریمانی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
_بازم هم لختهی خون روی سرت میبینم
من بمیرم چقدر روی شما آشفتهست
تَرَک روی سرت خوب نشد من چه کنم؟
ازچهرویْ این همه گیسوی شما آشفتهست
_ #دخترم_گریه_نکن درد من از زخمم نیست
پدرت سیّ و سه سال است که دیگر مرده
از همان وقت که تابوت به دوشم بردم
از همان وقت دگر چشم پیمبر مرده
_قَسَمَت میدهم ای برگ گلم غصه نخور
این همه گریه برای غم تو مرهم نیست
نفسم حبس شده، گریه نکن جان حسن
غصههای تو زیاد و غم و ماتم کم نیست
@seyedrezanarimani
_خاطراتی که به جامانده برایم تلخ است
قنفذ و خندهاش و زخم زبانهایش، آه
نیشخندی که مغیره به روی من میزد
پهلوی مادرت و قدرت پاهایش، آه
_مادرم روی لبش نام شما را میبُرد
چادرش سوخت و آتش همه جانش سوزاند
پشت در، سینه و میخی که حکایت دارد
و جماعت به سرش ریخت و او تنها ماند
_آه! بس کن که دگر طاقت من سر آمد
زینبم جان تو و جان برادرهایت
دخترم وعدهى دیدار بماند گودال
که در آن روز شود مثل قفس دنیایت
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
کانال مداحیهای کربلایی سیدرضا نریمانی👇👇👇
@seyedrezanarimani
کانال اشعار مداحیهای کربلایی سیدرضا نریمانی👇👇👇
@narimani_matn
📋 #از_کوچهمون_برو
#متن_روضه / بخش دوم صوت
#روضه_امام_علی (ع)
#گریز_به_روضه_حضرت_زهرا (س)
مداحیهای کربلایی سیدرضا نریمانی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
امشب خونهی آقا امیرالمؤمنین چه خبره! هی این بچهها میان به بستر بابا نگاه میکنن. مخصوصا زینب خیلی دلش بهم ریختهست. هی میاد به بستر خونی بابا نگاه میکنه، هی یه آهی میکشه میره یه گوشه میشینه کز میکنه. هی میاد با بچهها دور هم میشینن.
(دیدی وقتی یه غصهای تو خونه.ی آدم میاد اهل خونه هی دور هم میشینن حرف میزنن، خاطرهها رو مرور میکنن.)
هی به حسنش میگه: حسن جان یادته سی سال پیش؛ یه همچین بستری هم مدینه پهن شد...
@narimani_matn
حسن و حسین داشتن از تشییع امیرالمؤمنین برمیگشتن. همینطور که میومدن دیدن از خرابهای صدای ناله میاد؛ یکی داره ناله میزنه.
امام حسن فرمود حسین جان بریم ببینیم کیه.
اومد نشست کنار این پیرمرد دید نابیناست. فرمود چیه آی پیرمرد؟ گفت من که شما رو نمیشناسم اما شما بوی همون رفیق منو میدی. فرمود کی بود مگه رفیقت؟
گفت یه رفیقی داشتم هرشب میومد تو این خرابه به من سر میزد. همچین هم که میومد اول سرمو رو پاهاش میذاشت نوازشم میکرد؛ من باهاش درددل میکردم اونم بامن درددل میکرد. آقا فرمود کی بود؟ چی میگفت؟
(اینها رو جایی نیاوردن. زبانحال دارم میگم.)
شاید اون پیرمرد میگفت: برا من قصه میگفت. قصههاش یادمه. میگفت آی پیرمرد تو شهری به نام مدینه یه خونهای بود، بروبیایی داشت. یه عده نامرد اومدن این خونه رو آتیش زدن. دستای مردِ خونه رو باطناب بستن، جلو چشمای اون مرد خانومش رو میزدن...
تا این حرفها رو زد حسن و حسین شروع کردن گریه کردن....
(من میگما. شاید اینطوری بود.)
شاید امام حسن گفت بذار بقیه رو من برات بگم:
تازه من با همون خونواده یه روزی هم تو کوچهها بودم....
از کوچه مون برو، برو
دیگه نبینم تورو، تورو
دستت سیاهه نزن...
یازهرا...
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
کانال مداحیهای کربلایی سیدرضا نریمانی👇👇👇
@seyedrezanarimani
کانال اشعار مداحیهای کربلایی سیدرضا نریمانی👇👇👇
@narimani_matn
📋 #جایطنابهنوز_رودستامه
#سبک_روضه #روضه_امام_علی (ع)
#گریز_به_روضه_حضرت_زهرا (س)
بخش دوم صوت / ویژه #شبهای_قدر
و #شهادت_امام_علی (ع)
مداحیهای کربلایی سیدرضا نریمانی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
انگار همین چند وقته بود
حتی به قدرِ یک کلام
مردم نمیدادن جواب
وقتی که میکردم سلام
انگار همین چند وقته بود
اشکم میریخت رو گونههام
این قلب من میشد کباب
وقتی قنفذ میکرد سلام
خدا مرگم بده
جای طناب هنوز رو دستامه
خدا مرگم بده
درِ خونه جلوی چشمامه
خدا مرگم بده
یادمه که بین در و دیوار
خدا مرگم بده
صدا میزد کشته منو مسمار
نمیره از یادم
علت مرگ تو ، ضربهی قفنذ بود
صداتو میشنیدم
ولی نمیدیدم ، تو رو میون دود
@seyedrezanarimani
انگار همین چند وقته بود
زندگیم آتیش گرفت
خونمو آتیش زدن
همهچیم آتیش گرفت
انگاری همین چند وقته بود
هستیمو سوزندن و
غرور منو جلو
بچههات شکوندن و
خدامرگم بده
یادمه که شکسته شد بازوت
خدا مرگم بده
ببخش منو که زخمی شد پهلوت
خدا مرگم بده
درِ خونه به من خیانت کرد
خدا مرگم بده
با ضرب پا قنفذ جنایت کرد
نمیره از یادم
که افتادی رو خاک ، گرفتی شالم رو
داشتم میفتادم
تو با همون حالِت ، گرفتی بالم رو
@narimani_matn
انگار که نزدیکه برام
میبینم تو شهر شام
رو سرِ زینبم دارن
سنگ میزنن از پشت بام
انگار که نزدیکه برام
میبینم تو کربلا
همه سرا رو نیزهها
غارت میشن گوشوارهها
خدا مرگم بده
زینبم و مردای شامی
خدا مرگم بده
زینبم و مجلس شامی
خدا مرگم بده
سرِ حسین رو نیزه باشه
خدا مرگم بده
عباس من اون روز نباشه
دارم میبینم که
دروازهی ساعات ، برات عذاب میشه
زینب من صبر کن
یه روزی جات بینِ ، بزم شراب میشه
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
کانال مداحیهای کربلایی سیدرضا نریمانی
👇👇👇
@seyedrezanarimani
کانال اشعار مداحیهای کربلایی سیدرضا نریمانی
👇👇👇
@narimani_matn
📋 #روضهتشییعامامصادق (ع)
#متن_روضه / بخش سوم صوت
#روضه_امام_صادق (ع)
#گریز_به_روضه_حضرت_زهرا (س)
#گریز_به_روضه_حضرت_علی_اصغر (س)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
مثل امروزی عجب تشییعی تو شهر مدینه شد. روایت میگه موسیابنجعفر به این بدن نماز خوند. بهترین کفن ها رو آوردن، عمامهی امام سجاد رو هم آوردن، این آقا رو با این پارچهها کفن کنن.
چهارهزار شاگرد داشته این آقا. همه جمع شدن، احترام کردن. عجب تشییعی تو شهر مدینه بهپا شد. شهر مدینه غوغایی شد از جمعیت. آقا رو با عزت و احترام تو قبرستان بقیع به خاک سپردن.
این یه تشییع بود تو این شهر....
(دلت کجا رفت؟)
همچین که صبح شد اومدن درِ خونهی این آقا: کجاست فاطمه؟ ما میخوایم به این بدن نماز بخونیم. اومد بیرون؛ گفت چی میگی؟ دیشب امیرالمؤمنین این بدن رو برد شبانه دفن کرد. وصیت خود فاطمه(س) بود...
تا این حرف رو زد، خیلی ناراحت شد؛ چنان سیلی به صورت عمار زد، عمار زمین افتاد.
شاید تا زمین افتاد گفت ای نامرد عجب دستای محکمی داری. سیلی تو منِ مرد رو از پا در آورد؛ با مادر ما فاطمه چی کار کرد...
@seyedrezanarimani
اومدن قبرستان گفتن الان میریم قبرها رو نبش میکنیم، بدن فاطمه رو از خاک در میاریم. ما باید به این بدن نماز بخونیم...
(این روضه غیرتیه باید غیرتی هم ناله بزنی.)
همچین که برا علی خبر آوردن: چه نشستی! این نانجیبها دارن تو قبرستان دنبال قبر فاطمه میگردن. همچین که شنید، لباس رزم رو پوشید. دستمال زرد رنگی که همیشه برای رزم میبست رو به سر بست. اومد تو قبرستان؛ صدا زد اگه سنگی از این قبرستان جابه جا بشه یک نفرتون هم زنده نمیذارم. تا این رو شنیدن همه فرار کردن....
اما چی میخوام بگم؛ اینجا یهجا بود اومدن نبش قبر کنن این آقا نذاشت.
علی جان کجا بودی کربلا...
اون لحظهای که نیزهدارها پشت خیمهها نیزه به زمین میزدن. همچین که نیزه رو بالا آورد، دیدن بدن علیاصغر حسینه...
حسین....
چقدَر نیزه بلند است نیفتی پسرم
چنگ این حرملهی پَست نیفتی پسرم
یاحسین...
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
کانال مداحیهای کربلایی سیدرضا نریمانی👇👇👇
@seyedrezanarimani
کانال اشعار مداحیهای کربلایی سیدرضا نریمانی👇👇👇
@narimani_matn
📋 #کشیدبندطنابوتورازمینتزد
#متن_روضه / #سبک_روضه
*بخش اول صوت*
#روضه_امام_صادق (ع)
#گریز_به_روضه_حضرت_زهرا (س)
با نوای کربلایی سیدرضا نریمانی
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
روضه امام صادق خیلی با روضه مادرمون گره خورده...
یکی از اصحاب چند روزی غیبت داشت، آقا سوال کردن کجا بودی؟
چند روزی پای درس ما نیومدی!
گفت آقا از شما چه پنهون بچهدار شدم، خدا بهم دختر داده. آقا یه نگاهی بهش کرد گفت خدا بهش سلامتی بده، انشاءالله عاقبت بهخیر بشه، حالا اسمش رو چی گذاشتی؟
گفت آقاجان چه نامی بهتر از نام مادر شما زهرا.
تا این حرف رو زد امام صادق شروع کرد گریه کنه...
گفت آقاجان نکنه بیادبی کردم! چرا گریه میکنید؟
فرمود آخه نام مادر مارو رو بچهت گذاشتی؛ یهوقت نکنه بهش بیاحترامی کنی، یهوقت نکنه سرش داد بزنی، یهوقت نکنه کتکش بزنی...
@seyedrezanarimani
کشید بند طناب و تو را زمینت زد
میان کوچه تو را بی هوا زمینت زد
همین که پا شدی از جا، دوباره افتادی
دوباره کینۀ آن بی خدا زمینت زد
*یه پیرمرد اگه تند راه بره نفسش زود میگیره، باید یهکم بایسته استراحت کنه. اما آقای من و تو رو نذاشتن استراحتی بکنه....*
بلند شو که دوباره جسارتی نکند
چهها نگفت به تو، هر کجا زمینت زد
رسیدهای وسط کوچۀ بنی هاشم
صدای نالۀ خیرالنسا زمینت زد
یه وقته یه مرد زمین میافته، زود بلند میشه، یاعلی میگه، سریع خودش رو جمعوجور میکنه. اما یهوقته یه زن زمین میافته. وقتی یه زن زمین میافته خیلی خجالت میکشه، دوروبرشرو نگاه میکنه کسی ندیده باشه. تازه مادر ما باردار بوده. همچین که زمین افتاد، امام حسن دستش رو گرفت: پاشو مادر....
یازهرا....
*شاعر شعر : #وحید_محمدی
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
کانال مداحیهای کربلایی سیدرضا نریمانی👇👇👇
@seyedrezanarimani
کانال اشعار مداحیهای کربلایی سیدرضا نریمانی👇👇👇
@narimani_matn
📋 #روضهفشارقبر
#متن_روضه
#گریز_به_روضه_حضرت_زهرا (س)
با نوای کربلایی سیدرضا نریمانی
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پیغمبر دیدن یه جایی شلوغه، از اصحاب سؤال کردن چهخبره؟ عرضه داشتن آقا دارن قبر میکنن. آقا دوان دوان اومدن بالا سر قبر. روایت میگه اینقدر پیغمبر گریه کردن که خاک گِل شد...
بعد فرمودن "إِخْوَانِي لِمِثْلِ هَذَا فَأَعِدُّو" آی مسلمونا! آی برادرا! خودتونو برای اینجا آماده کنید...
فلذا میگن وقتی مُرده رو تو قبرستان میارید کنار قبر بدنشرو کمی رو زمین بذارید. آخه میّت از این حفره میترسه؛ میگه نکنه منو اینجا میخواید بذارید و برید، منو تنها نذارید...
@narimani_matn
حالا فکر کن امشب بدنت رو تو قبر گذاشتن سنگ لحد روهم میخوان بذارن....
"فَمَا لِي لا أَبْكِي" (چرا گریه نکنم؟) " أَبْكِي لِخُرُوجِ نَفْسِي أَبْكِي لِظُلْمَةِ قَبْرِي أَبْكِي لِضِيقِ لَحْدِي "
گریه میکنم برا اون لحظهای که دارن آخرین سنگ لحد رو میذارن، سوراخای قبر هم با گِل پر میکنن، خاک میریزن. دیگه همه تنهام میذارن و میرن؛ من میترسم....
خیلیا دارن حرف از امام رضا میزنن؛ اما من قبل از اینکه از امام رضا بگم دلم میره درِ خونهی مادر....
آخه بیبی به امیرالمومنین فرمود وقتی منو تو قبر گذاشتی تنهام نذار، بشین بالای سر قبرم برام قرآن بخون، باهام حرف بزن.
فلذا امیرالمومنین هم با این دست زد به قبر؛ فرمود ای زمین با این بدن یهکم مدارا کن. یه وقت نکنه به این بدن فشار بیاری.... به این بدن در و دیوار به اندازه کافی فشار آورده بسه....
یازهرا....
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
کانال مداحیهای کربلایی سیدرضا نریمانی👇👇👇
@seyedrezanarimani
کانال اشعار مداحیهای کربلایی سیدرضا نریمانی👇👇👇
@narimani_matn
📋 #روضهحضرتخدیجه (س)
#گریز_به_روضه_حضرت_زهرا (س)
#متن_روضه / بخش دوم
با نوای کربلایی سیدرضا نریمانی
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
حضرت خدیجه (س) اسما رو صدا زد: -اسماء بیا کارت دارم
-چیه بیبی جان؟
-من دیگه نیستم، دارم کم کم میرم از دنیا، خیلی مواظب دخترم باش. مادر نداره، تو براش مادری کن.
مخصوصا شب زفاف دخترا خیلی احتیاج به مادر دارن، اونجا براش مادری کن....
فلذا شب ازدواج امیرالمؤمنین و حضرت زهرا که شد، پیغمبر فرمود: همه برن بیرون، دید اسماء یه گوشه ایستاده بیرون نمیره.
فرمود اسماء تو هم برو...
اسماء سرشو پایین انداخت گفت آقا ببخشین، بیادبی نکنم، اما حضرت خدیجه فرمودن من کنار این دختر باشم.
پیغمبر گریه کردن، اسماء رو دعا کردن...
@narimani_matn
فلذا اسماء شاهد بود پیغمبر وقتی دست زهرا رو گذاشت تو دست مولا، فرمود علی جان این امانت منه به تو
ببین سالمه...
خود پیغمبر فرمودن امانت دو شرط داره؛ یکی اینکه سر وقت تحویل بدی و یکی هم اینکه سالم تحویلش بدی.
فلذا وقتی تو قبر میخواست این بدن رو بذاره، یه نگاه به دور و برش کرد یهو دید دوتا دست از قبر بیرون اومد، امانتم رو تحویلم بده...
میدونی مولا چی فرمود؟
علی رو حلال کن واسه زخم بازوت
علی رو حلال کن واسه درد پهلوت
علی رو حلال کن واسه دست بستهش
نتونست که برداره اون در رو از روت
یازهرا...
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
کانال مداحیهای کربلایی سیدرضا نریمانی👇👇👇
@seyedrezanarimani
کانال اشعار مداحیهای کربلایی سیدرضا نریمانی👇👇👇
@narimani_matn
📋 #زبانحالحضرتخدیجه (س)
#سبک_روضه / بخش دوم
#روضه_حضرت_خدیجه (س)
#گریز_به_روضه_حضرت_زهرا (س)
با نوای کربلایی سیدرضا نریمانی
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
قلبم ز چشمان ترش آتش گرفته
بر حال و روز مضطرش آتش گرفته
میآید آن روزی که یاسم در گلستان
گلبرگهای پرپرش آتش گرفته
قرآن ناطق بین کوچه دست بسته
در صحن خانه کوثرش آتش گرفته
زینب به چشمان خودش میبیند آنجا
دار و ندارش، مادرش آتش گرفته
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
کانال مداحیهای کربلایی سیدرضا نریمانی👇👇👇
@seyedrezanarimani
کانال اشعار مداحیهای کربلایی سیدرضا نریمانی👇👇👇
@narimani_matn
📋 #اسمابریزآبروان
#سبک_روضه / بخش سوم
#روضه_حضرت_خدیجه (س)
#گریز_به_روضه_حضرت_زهرا (س)
با نوای کربلایی سیدرضا نریمانی
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
تا اینجای روضه رو عرض کردم که حضرت خدیجه (س) به اسماء فرمود اسماء تو برا زهرای من مادری کن.
اسماء هم همهجا با بیبی حضرت زهرا بود، همه جا براش مادری کرد.
هم شب زفاف، هم پشت درِ خونه؛ این دو جا برای این خانم مادری کرد.
هر مادری بود همین دوجا میومد، چون اولی شب زفافه، مادرا دوست دارن همه شب زفاف باشن، دومیش هم موقع وضع حمله، دوست دارن باشن، نوهشون رو بغل بگیرن...
اما یه جاست مادرا نمیان، میدونی کجاست؟
اونجاییه که میخوان بدن دخترو غسل بدن؛ اما اونجا هم اسماء اومد کمک امیرالمؤمنین، گفت آقا تنهاست...
"اسماء بریز آب روان
بر روی گلبرگ گلم"
@seyedrezanarimani
امشب از طرف خدا کفن اومد، پیغمبر خودش بدن حضرت خدیجه رو غسل داد و کفن کرد.
اما.. پیغمبر یه بدن سالم رو غسل داد.
قربون اون آقایی برم که یهیهو اسماء دید امیرالمؤمنین سربهدیوار گذاشت، دیگه غسل نمیده...
-چی شد آقاجان؟!
-اسماء دست به دلم نذار، هرچی آب میریزم خودت نگاه کن داره هنوز خونآبه میاد.....
از این ناراحتم فاطمهم هیچی بهم نمیگفت، هی میدیدم شبا از این پهلو به اون پهلو میشه، هی میدیدم میخواست دستشو بیاره بالا موهای زینبو شونه کنه نمیشه، اما حالا دلیلشو فهمیدم...
یازهرا....
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
کانال مداحیهای کربلایی سیدرضا نریمانی👇👇👇
@seyedrezanarimani
کانال اشعار مداحیهای کربلایی سیدرضا نریمانی👇👇👇
@narimani_matn
📋 #روضهامامجواد (ع)
#متن_روضه
#گریز_به_روضه_حضرت_زهرا (س)
#گریز_به_روضه_حضرت_علی_اکبر (ع)
با نوای کربلایی سیدرضا نریمانی
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
آقا امام جواد هی دست به زمین میزد، امام رضا هم نشسته.
میفرمود: بیچارهشون میکنم، میکشمشون، میسوزونمشون، خاکسترشونو به باد میدم...
امام رضا فرمود چی داری میگی پسرم؟! کیا رو میگی؟
گفت: آخه من جوونم، مادرم هم جوون بوده...
اونایی که جلوی مادرمو تو کوچه گرفتنو میگم، آخه مادرم باردار بوده...
یازهرا....
@seyedrezanarimani
یکی از کنیزا تا صدای مظلومیت آقارو شنید، ظرف آبی برداشت، گفت براش آب ببرم، این که داره میمیره، بذار حداقل راحتتر جون بکَنه.
تو راه که داشت میرفت، اون نانجیبه امالفضل بی حیا جلوشو گرفت، گفت کجا داری میری؟
_مگه نمیشنوی صدای العطش آقارو.
گف: به توچه!؟ اصلا ظرف آبو بده من. ظرف آبو زد زمین آبها رو زمین ریخت
یهو صدا زد کنیزا و همه رو جمع کرد گفت: کف بزنید، هلهله کنید، کسی صدای این آقارو نشنوه....
تصور کن آقای من و تو کف حجره افتاده هی داره میگه جگرم، بیرون حجره یه عده دورتادور هی دارن کف میزنن، هلهله میکنن...
(یاد چی افتادی؟!)
اینجا یه جوون بود داشت جون میداد بعضیا هلهله میکردن...
یه جوونم کربلا من سراغ دارم...
تا ارباب من و تو اومد، دید یه عده دارن کف میزنن، یه عده دارن هلهله میکنن...
حسین.....
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
کانال مداحیهای کربلایی سیدرضا نریمانی👇👇👇
@seyedrezanarimani
کانال اشعار مداحیهای کربلایی سیدرضا نریمانی👇👇👇
@narimani_matn
📋 #اجلفارغزرنجومحنتمکن
#متن_روضه / #سبک_روضه
بخش اول صوت
#روضه_امام_علی (ع)
#گریز_به_روضه_حضرت_زهرا (س)
با نوای کربلایی سیدرضا نریمانی
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
اجل فارغ ز رنج و محنتم کن
ز دیدار مغیره راحتم کن
همچین که شمشیر رو به فرق آقا زدن، صدای آقا بلند شد: " فُزتُ و رَّبِ الکَعبه "
یه معنای ظاهریش اینه: به خدای کعبه رستگار شدم...
اما خودمونیش این میشه؛ یعنی دیگه از این دنیا راحت شدم...
علی داره از یه داغی راحت میشه؛
آخه این زخمی که به سرِ علی خورده که زخم نیست، تو جنگهای زیادی امیرالمومنین نود زخم خورده.
همینجایی که 'ابن ملجم' زده، تو یه جنگی امیرالمؤمنین همینجا فرقش شکافته شده بود....
@seyedrezanarimani
اما میدونی کدوم داغه که جگر علی رو میسوزونه؟
داغ این یه ضربهست...
"یادم نمیرود که همه داد میزدند
طوری لگد بزن که علی بیپسر شود"
این زخمه که به جیگر علیِ. و الّا این زخمایی که امشب علی خورده، زخم نیست...
زخم اینه؛ آدم زنش بین نامحرما باشه، دورش حلقه بزنن...
علیِ خیبر شکن دستاشو ببندن، جلو چشماش زنشرو بزنن...
@narimani_matn
فضه داره با نالههاش قلبمو از جا میکَنه
هرکی با هرچی دستشه مادر مارو میزنه
من نمیگم شما بیاید دست بابا رو وا کنید
فقط میگم مُغَیره رو از مادرم جدا کنید
یازهرا...
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
کانال مداحیهای کربلایی سیدرضا نریمانی👇👇👇
@seyedrezanarimani
کانال اشعار مداحیهای کربلایی سیدرضا نریمانی👇👇👇
@narimani_matn
📋 #ایتیغهمیشهبیخبرمیآیی
#سبک_روضه / بخش دوم صوت
#روضه_امام_علی (ع)
#گریز_به_روضه_حضرت_علی_اصغر (ع)
#گریز_به_روضه_حضرت_زهرا (س)
با نوای کربلایی سیدرضا نریمانی
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ای تیغ همیشه بیخبر میآیی
یک روز به شکل میخِ در میآیی
امروز تو شمشیری و فردا قطعا
در قالب یک تیرِ سهپر میآیی
یک مرتبه کمشتاب باشی خوب است
با قاعده، با حساب باشی خوب است
فکر دل فاطمه نبودی اما
فکر جگر رباب باشی خوب است
ای تیغ همینقَدَر نمیفهمی نه
فرق پدر و پسر نمیفهمی نه
آن روز چقدر گریه کردم گفتم:
زن آمده پشت در، نمیفهمی نه؟
* شاعر : #علی_زمانیان
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
کانال مداحیهای کربلایی سیدرضا نریمانی👇👇👇
@seyedrezanarimani
کانال اشعار مداحیهای کربلایی سیدرضا نریمانی👇👇👇
@narimani_matn
📋 #سیسالهحیدردردشهمینه
#سبک_روضه / بخش دوم
#روضه_امام_علی (ع)
#گریز_به_روضه_حضرت_زهرا (س)
با نوای کربلایی سیدرضا نریمانی
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
سی ساله حیدر - دردش همینه ؛
آه از مغیره، آه از مدینه
کابوس شبهاش
اینه که زیر دست وپا میفته زهراش
گُلِش رو میزنن یه مشت اراذل اوباش
هرشب میاد اون صحنهها جلوی چشماش
دیگه شبای آخره، وای وای وای وای
دو شبه که تو بستره، وای وای وای وای
زهرا میاد بالاسرش، وای وای وای
میشینه پیش حیدرش، وای وای وای وای
@seyedrezanarimani
گوشهی بستر، زخمی و خسته
برات بمیرم، سرت شکسته
یادته عشقم
زخمی که میشدی خودم زخمو میبستم
اما الان دیگه بالا نمیره دستم
کاری ازم بر نمیاد، شرمنده هستم
بلندشو بازومو ببین، وای وای وای
زخم رو ابرومو ببین، وای وای وای
سرت شکسته میدونم، اما پاشو
سینه و پهلومو ببین، وای وای وای
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
کانال مداحیهای کربلایی سیدرضا نریمانی👇👇👇
@seyedrezanarimani
کانال اشعار مداحیهای کربلایی سیدرضا نریمانی👇👇👇
@narimani_matn
📋 #چشمهایمادرمتاروزآخرتارماند
#متن_روضه
#سبک_روضه
بخش دوم صوت
#روضه_امام_علی (ع)
#گریز_به_روضه_حضرت_زهرا (س)
با نوای کربلایی سیدرضا نریمانی
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
شاید مثه الانی باشه بچههای علی از دفن پدر برگشتن.
تو این دل تاریكیهای شب امام حسن داره قدم میزنه. تو این كوچهپسكوچههای شهر كوفه
دید از یه خرابهای صدای ناله بلنده. رفت داخل خرابه: كیه داره ناله میزنه؟دید یه پیرمرده كوریه، نشسته گوشهی خرابه داره گریه میكنه.
-چی شده آی پیرمرد؟
عرضه داشت: یه آقایی بود هرشب میومد به من سرمیزد، اما الان چند شبه نیومده بهم سر بزنه. چقدر شما بوی اون آقا رو میدی. از در كه اومدی تو فهمیدم یه نسبتی بااین آقا داری.
@seyedrezanarimani
امام حسن نشست كنارش. گفت: آی پیرمرد وقتی میومد كنارت مینشست چی برات میگفت؟
-با من درددل میكرد، حرف میزد، قصه برام میگفت.
-میشه یهكم برام تعریف كنی؟!
-بهم میگفت: آی پیرمرد، توی شهری به نام مدینه یه خونهای بود، تو این خونه یه خانوادهای بودن جمعشون جمع بود.
اما درِ این خونه رو آتیش زدن، آبروی مرد این خونواده رو بردن، جلو چشمای این مرد همسرشو كتك زدن، دستاشو بستن....
امام حسن گفت آی پیرمرد میخوای ادامه این قصه رو من برات بگم؟؛
تو این شهر یه بچهای هم بود دست تو دست مادرش تو این كوچه پس كوچهها عبور میکردن؛ چند نفر نامرد جلوی این مادرو گرفتن. جلو چشمای این بچه مادرشو كتك زدن....
@narimani_matn
*بعد از آن روزی که آتش دامن در را گرفت
فضه نان میپخت، دست مادرم از کار ماند
از همان روزی که از مسجد به خانه آمدیم
چشمهای مادرم تا روز آخر تار ماند
تا دم آخر کبودیها نشد کم جای خود
زخم ابرو از قلاف و سینه از مسمار ماند*
بهحضرت زهرا الهی العفو...
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
کانال مداحیهای کربلایی سیدرضا نریمانی👇👇👇
@seyedrezanarimani
کانال اشعار مداحیهای کربلایی سیدرضا نریمانی👇👇👇
@narimani_matn
📋 #توکهاینگونهرویخاکزهمواشدهای
#سبک_روضه / *بخش دوم صوت*
#روضه_حضرت_قاسم (ع)
#گریز_به_روضه_حضرت_زهرا (س)
مداحیهای کربلایی سیدرضا نریمانی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
تو که اینگونه روی خاک ز هم واشدهای
وای بر من که دچار غم عُظمیٰ شدهای
دیشب از طعم خوش مرگ و عسل میگفتی
ظهرِ امروز در این معرکه معنا شدهای
بیزره رفتی و از هرطرفی سنگ زدند
که چنین سرخترین لالهی صحرا شدهای
هرکسی از تن صدپارهی تو سهمی برد
در کریمی خودت وارث بابا شدهای
سمّ مرکب همه جای بدنت را له کرد
بیسبب نیست اگر درهم شنها شدهای
استخوان قفسِ سینهی تو خرد شده
تازه حالا نوهی حضرت زهرا شدهای
شاعر: #محمدحسن_بیات_لو
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
کانال مداحیهای کربلایی سیدرضا نریمانی👇👇👇
@seyedrezanarimani
کانال اشعار مداحیهای کربلایی سیدرضا نریمانی👇👇👇
@narimani_matn
📋 #اینهمهنیزهچرادوروبرتافتاده
#روضه_حضرت_علی_اکبر (ع)
#متن_روضه / *بخش دوم صوت*
#گریز_به_روضه_حضرت_زهرا (س)
با نوای کربلایی سیدرضا نریمانی
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
هیچ روضهای سختتر از روضه حضرت علیاکبر نیست.
شیخ جعفر شوشتری میگه: نگید روضهی علیاکبر، بگید روضهی جوندادنِ حسین....
آخه اباعبدالله از دور دید خداحافظی اکبرش با زنها تموم شد، سوار مرکب شد. صدا زد: علی جان بیا پایین؛
_جانم بابا؟
_یه کم جلوی بابا قدم بزن، میخوام قد و بالای قشنگت رو ببینم...
با یه حسرتی اباعبدالله نگاه به جوونش میکنه، هی آه میکشه.
بعضی جاها نوشتن اباعبدالله محاسنش رو گرفته و آه میکشه. دست به این محاسن میکشه بهسمت آسمان میگه: خدا، میبینی کی رو دارم میدان میفرستم! همه هستیمه، شِبه پیغمبره، علیاکبره....
@seyedrezanarimani
(روضهم رو کوتاه کنم.)
رفت جنگ نمایانی کرد. شمشیری به فرقش زدن. اسب آموزشدیدهست؛ یاد داده به این اسب، هروقت دست به گردنت انداختم منو برگردون. خودشو انداخت رو گردن اسب، کنایه از اینکه منو زودتر برگردون سمت خیمه. اما این قطرات خون جلوی چشمای اسب رو گرفت. اسب راهشو گم کرد؛ دور خودش داره میچرخه....
بعضیا میگن اسب رفت سمت میدان تو دل لشکر. اما بعضیا هم میگن یهنفر تا دید اسب حیرانه نمیدونه کجا بره، افسار اسب رو گرفت و اسب رو برداشت؛
_بریم یه جایی که حسین دستش بهمون نرسه.
'تصور کن تا آخر هیئت یه کوچه باز بشه؛ اگه بخوای از وسط این کوچه بری، هر یه نفر هم بخواد یه نیزه بزنه چی میشه، یه شمشیر بزنه چی میشه! تازه اگه با بغض و کینه بزنن چی میشه.'
یه نفر داد زد گفت اسمش علیه؛ آوردمش....
@narimani_matn
ارباً اربا میدونی یعنی چی؟
عرب به زخم نامنظم، به قطعات نامنظم میگه ارباً اربا. فلذا چون دشمن وقت نداره با عجله داره میزنه، نامنظم میزنه، چون میدونه هر لحظه ممکنه حسین سَر برسه. پسرشه، جوونشه. فلذا با عجله هی میزدن...
یهو اباعبدالله دید علی رو گم کرده، اما یه گوشه از میدان شلوغه، علی روو زمین افتاده؛ این نیزهها هی بالا میره، شمشیرا بالا میره. هوا پر گردوخاک شده. -چه خبره؟ همه دارن علی رو میزننش...
* یکنفر بیش نبودی که به میدان رفتی
این همه نیزه چرا دور و برت افتاده؟ *
(بگم چهجوری زدنش!؟)
مثل مدینه؛ مثل اونجایی که میگفت:
* فضه داره با نالههاش قلبمو از جا میکَنه
هرکی با هرچی دستشه مادر ما رو میزنه *
یازهرا...
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
کانال مداحیهای کربلایی سیدرضا نریمانی👇👇👇
@seyedrezanarimani
کانال اشعار مداحیهای کربلایی سیدرضا نریمانی👇👇👇
@narimani_matn
📋 #نامردمانازحرمتکوثرگذشتند
#متن_روضه
#روضه_شام_غریبان
#روضه_امام_حسین (ع)
#گریز_به_روضه_حضرت_زهرا (س)
با نوای کربلایی سیدرضا نریمانی
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
آقا سید مهدی قوام میگفت؛ تو یه بار بری کربلا و بیای تربت کربلا جلوت بذارن تشخیص میدی، مُهر بذارن جلوت میفهمی این مهر مهر کربلاست یا نه. چهطور زینبی که پنجاه سال با برادرش بوده تشخیص نداده؟!
هی صدا میزد: "اَ اَنتَ اَخی؟" نمیدونم نشناخته یا اینکه متعجب بوده، متحیر بوده...
آخه شیخ جعفر شوشتری میگه کاری با این بدن کردن پشت و روی بدن دیگه مشخص نبوده...
@narimani_matn
دوتایی نشستن کنار این بدن؛ سکینه هم اومد. نشستن کنار این بدن شروع کردن حرف بزنن؛ این یکی هی میگه "اَ اَنْتَ اَخی؟" اون یکی هی صدا میزنه "هذا نَعْشُ اَبی" دوتایی دارن گریه میکنن. اما نمیدونم چی شد یهمرتبه این دختر یه جملهای گفته؛ صدا زد:
"يا اَبَتاه ! اُنظر اِلي عَمَّتِيَ المَضْروبَه" یعنی بابا پاشو نگاه کن عمهم رو این نامردا دارن میزنن...
نمیدونم اینجا به ارباب ما سخت گذشت که جلو چشماش ناموسش رو میزدن یا اون لحظه و ساعتی که گفت:
* یادم نمیرود که همه داد میزدند
طوری لگد بزن که علی بیپسر شود *
یازهرا....
@seyedrezanarimani
خیمهها رو که آتیش زدن، زینب براش عادی بود. آتیش زدن خیمه برای زینب آشناست. این مستأصل بودن برای زینب آشناست؛ آخه مدینه هم وقتی درِ خونهشون رو آتیش زدن، این بچهها هی دورِ حیاط خونه میدویدن؛ بابا پاشو بیا ببین مادرم پشتِ دره....
* نامردمان از حرمت کوثر گذشتند
در روی زهرا بود و از آن در گذشتند *
@narimani_matn
* علی رو حلال کن، واسه زخم بازوت
علی رو حلال کن، واسه درد پهلوت
علی رو حلال کن، واسه دست بستهش
نتونست که برداره اون در رو از روت *
یازهرا...
@narimani_matn
اینقدر اباعبدالله تو دلش بود؛ گفت مادر بین در و دیوار که قرارت دادن صدای شکستن استخوناتو شنیدم. چی میشه منم مثل تو بشم...
مثل عصر امروز هم اون نامرد صدا زد "مَن یَنْتَدِبُ لِلحسین؟" ده نفر دست بلند کردن، سوار بر مرکب؛ اینقدر رو این سینهها تاختن....
حسین...
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
کانال مداحیهای کربلایی سیدرضا نریمانی👇👇👇
@seyedrezanarimani
کانال اشعار مداحیهای کربلایی سیدرضا نریمانی👇👇👇
@narimani_matn
📋 #سامرابازباصفاشدهای
#سبک_روضه
#شهادت_امام_حسن_عسگری
#گریز_به_روضه_حضرت_زهرا
با نوای کربلایی سید رضا نریمانی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
سامرا ، باز با صفا شده ای
درحریمت برو بیا داری
اربعین پا به پایِ کرببلا
زائر و دسته ی عزاداری
باز هم گنبدِ طلائی تو
مثلِ مشهد ز دور معلوم است
همه دانند زیرِ این گنبد
مدفن دو امام معصوم است
@seyedrezanarimani
معرفت حکم میکند اینجا
وقتِ گریه به رسمِ جود و کرم
همه یادی کنیم این شبها
از تمام مدافعانِ حرم
تا ابد یادمان نخواهد رفت
راهِ ما در مسیرِعاشوراست
در کنارِ دعایِ صاحبمان
امنیت زیرِ سایه شهداست
همه دلخوشیِ ما این است
لااقل یک حسن حرم دارد
صبح و ظهر و غروب سفره بپاست
بسکه صاحب حرم ، کرم دارد
اهلِ بیت رسول این ایام
به غم وغصه ها اسیر شدند
راستی بین بچه هایِ علی
این حسن ها چه زود پیر شدند
چشم خود باز کرد و باگریه
پسر خویش را نگاهی کرد
دست انداخت دورِ گردنِ او
لب او را رویِ لبش آورد
@seyedrezanarimani
زیر لب گفت : الوداع پسرم
بعداز این موسم جدائی هاست
این بیابان نشینی ماها
همه اش ارث مادرت زهراست
بعد از آنکه زدند مادر را
جایِ او کنجِ بیت الاحزان شد
شادی از خانواده ما رفت
بیت الاحزان شبی که ویران شد
عصمت الله پشت در افتاد
پایِ دشمن به خانه اش واشد
آنقدر با قلاف کوبیدند
استخوانهایِ بازویش تا شد
محسنِ بی گناه را کشتند
دادِ زصدیقه را در آوردند
فضه و جد ما به پشتِ در
جسم ششماهه دفن میکردند
@seyedrezanarimani
تشنه قدری آب بودم من
لب عطشانِ من تکان می خورد
کی به پیش نگاهت ای بابا
لب من چوبِ خیزران می خورد
عمه ات هست و مادرت هم هست
نه میانِ نگاههای حرام
وای از ماجرایِ بزم شراب
وای از ازدحام شهرِ شام
آستینها حجاب سر میشد
بین آن گیر و دار در بازار
چه کسی دیده است دعوایِ
زن و یک نیزه دار در بازار
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
کانال کربلایی سید رضا نریمانی👇👇👇
@seyedrezanarimani
کانال متن اشعار مداحی های کربلایی سید رضا نریمانی👇👇👇
@narimani_matn
📋 #روضهتشییعحضرت
#روضه_حضرت_ام_البنین (س)
#گریز_به_روضه_حضرت_زهرا (س)
#متن_روضه ٫ بخش دوم صوت
با نوای کربلایی سیدرضا نریمانی
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
دیدی میری تشییع جنازهی یه مادری، اگه ببینی خلوته میگی حتما پسر نداره. چون روابط عمومی هر خونواده پسرای اون خونوادهن.
فردا میخوان بدن حضرت ام البنین (س) رو تشییع کنن؛ کاش یکی از بچههای حضرت بود زیر تابوت مادرو میگرفت.
بیبی جان! شما بچه نداشتین که زیر تابوت رو بگیرن. ولی من یه خانم دیگه رو سراغ دارم؛ پسرهاش بودن، شوهرش هم بود، اما تو دل شب غریبونه بدن رو تشییع کردن....
بیبی جان! بازم خوبه شما رو روز تشییع کردن، بازم خوبه کسی به شما جسارت نکرد، اما مادر مارو تو مدینه زدن...
سینه شکسته، پهلوشکسته، بازوشکسته....
یازهرا...
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
کانال مداحیهای کربلایی سیدرضا نریمانی👇👇👇
@seyedrezanarimani
کانال اشعار مداحیهای کربلایی سیدرضا نریمانی👇👇👇
@narimani_matn
هدایت شده از اشعار کربلایی سیدرضانریمانی
📋 #مادر_نداشتم_که_زدم_فضه_را_صدا
#متن_روضه / بخش دوم صوت
#روضه_امام_علی (ع)
#گریز_به_روضه_حضرت_زهرا (س)
با نوای کربلایی سیدرضا نریمانی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
صدا زد :
ازچه مهمان محاسن پیر من بابای من
هرکجا که حرف هجران است با من میزنی
یا مگو چیزی و یا گیسو پریشان میکنم
بعد عمری آمدی و حرف رفتن میزنی
*میگه دیدم وسط حیاط خونه هی راه میره، هی زیر لب زمزمه میکنه.
بیبی از تو حجره داره نگاه میکنه که چی میگه این آقا. دید هی نگاه به آسمان میکنه، هی صدا میزنه "اِنّا لِلّٰه و اِنّا اِلیهِ راجعون"...
دارم میام محسنم، دارم میام خانمم؛ چند روز دیگه میام محسنم رو بغل میکنم...
اومد نشست سر سفرهی افطار؛ (بیبی بعد یه عمری باباش اومده دیگه. آدم وقتی باباش میاد خونهش براش سنگ تموم میذاره، اونم تازه دختر باشه. گفت حالا بعد عمری بابام اومده، با یه ذوقی سفره چید؛ شیر آورد گذاشت سر سفره.)
همچین که امیرالمؤمنین نشست سر سفره، گفت دخترم میشه یه خواهش ازت بکنم؟
گفت جونِ بابا، هرچی بگی گوش میکنم. گفت شیر رو ببر بابا. کی دیدی امیرالمؤمنین سرِ سفرهای بشینه که دو نوع غذا داخل اون سفره باشه؟
گفت باشه باباجان، هرچی شما بگی...
غذا که تموم شد گفت بابا میشه همینجا باشی یه استراحتی بکنی؟
(تا سحر خونهی این خانم موند. ولی اصلا نخوابید؛ کسی که میخواد ملاقات زهرا بره دیگه خواب به چشمش نمیاد.)
@narimani_matn
صدا زد وقت سحر شده باید برم مسجد.
گفت باباجان میشه امشب نری؟ انگار اصلا یه جوری هستی، خیلی میترسم. گفت نه؛ هرجوری هست باید برم، شب وصالمه امشب.
گفت باباجان اگه مادرم بود نمیذاشت الان بری مسجد، میومد جلوتو میگرفت. منم دختر همون مادرم، نمیذارم بری مسجد.
اینکه میگم اگه مادر بود جلوتو میگرفت، آخه تو خونه هم همینطور شد. بچهها تو خونه نشسته بودن، دیدن یکی پشت در داره عربده کشی میکنه، داد میزنه. میگه یا علی رو بفرستید بیرون یا خونه رو با اهلش آتیش میزنم...
دیدی یه جایی دعوا بشه زنها سریع میدون دست شوهرشون رو میگیرن، میگن نمیخواد بری جلو. بچهها به بابا پناه میبرن؛ بابا انگار اومدن دعوا، انگار اومدن بزننت....
بچهها همه اومدن پیش بابا جمع شدن، فاطمه هم اومد جلو: علی جان من الان میرم دم در، اینا هرچی باشن منو ببینن میرن. من دختر پیغمبرم؛ اینا صدای منو بشنون از اینجا میرن.
یه مرتبه همه دیدن از این در داره دود بلند میشه. در رو آتیش زدن، مادر هم پشت در رفته، در رو نیمه باز کرد، صدا زد من دختر پیغمبرم هرکاری دارید به من بگید...
اون نانجیب میگه صدای دختر پیغمبر رو شنیدم، با بغضی که از علی داشتم همه توانم رو جمع کردم داخل پاهام ریختم؛ چنان لگدی به در زدم...
مادر ما پشت در صدا زد یاابتا، یارسولالله....
این یه ناله بود؛ یه ناله هم صدا زد مهدی جان پسرم بیا. اما اون نالهای که همه رو بیچاره میکنه اینه:
یه مرتبه صدا زد : یا فِضَةُ خُضینی...
مادر نداشتم که زدم فضه را صدا
یازهرا....
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
کانال مداحیهای کربلایی سیدرضا نریمانی👇👇👇
@seyedrezanarimani
کانال اشعار مداحیهای کربلایی سیدرضا نریمانی👇👇👇
@narimani_matn
هدایت شده از اشعار کربلایی سیدرضانریمانی
📋 #جایطنابهنوز_رودستامه
#سبک_روضه #روضه_امام_علی (ع)
#گریز_به_روضه_حضرت_زهرا (س)
بخش دوم صوت / ویژه #شبهای_قدر
و #شهادت_امام_علی (ع)
مداحیهای کربلایی سیدرضا نریمانی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
انگار همین چند وقته بود
حتی به قدرِ یک کلام
مردم نمیدادن جواب
وقتی که میکردم سلام
انگار همین چند وقته بود
اشکم میریخت رو گونههام
این قلب من میشد کباب
وقتی قنفذ میکرد سلام
خدا مرگم بده
جای طناب هنوز رو دستامه
خدا مرگم بده
درِ خونه جلوی چشمامه
خدا مرگم بده
یادمه که بین در و دیوار
خدا مرگم بده
صدا میزد کشته منو مسمار
نمیره از یادم
علت مرگ تو ، ضربهی قفنذ بود
صداتو میشنیدم
ولی نمیدیدم ، تو رو میون دود
@seyedrezanarimani
انگار همین چند وقته بود
زندگیم آتیش گرفت
خونمو آتیش زدن
همهچیم آتیش گرفت
انگاری همین چند وقته بود
هستیمو سوزندن و
غرور منو جلو
بچههات شکوندن و
خدامرگم بده
یادمه که شکسته شد بازوت
خدا مرگم بده
ببخش منو که زخمی شد پهلوت
خدا مرگم بده
درِ خونه به من خیانت کرد
خدا مرگم بده
با ضرب پا قنفذ جنایت کرد
نمیره از یادم
که افتادی رو خاک ، گرفتی شالم رو
داشتم میفتادم
تو با همون حالِت ، گرفتی بالم رو
@narimani_matn
انگار که نزدیکه برام
میبینم تو شهر شام
رو سرِ زینبم دارن
سنگ میزنن از پشت بام
انگار که نزدیکه برام
میبینم تو کربلا
همه سرا رو نیزهها
غارت میشن گوشوارهها
خدا مرگم بده
زینبم و مردای شامی
خدا مرگم بده
زینبم و مجلس شامی
خدا مرگم بده
سرِ حسین رو نیزه باشه
خدا مرگم بده
عباس من اون روز نباشه
دارم میبینم که
دروازهی ساعات ، برات عذاب میشه
زینب من صبر کن
یه روزی جات بینِ ، بزم شراب میشه
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
کانال مداحیهای کربلایی سیدرضا نریمانی
👇👇👇
@seyedrezanarimani
کانال اشعار مداحیهای کربلایی سیدرضا نریمانی
👇👇👇
@narimani_matn