eitaa logo
اشعار کربلایی سیدرضانریمانی
8.5هزار دنبال‌کننده
25 عکس
1 ویدیو
19 فایل
☑️ اشعار مداحی‌های کربلایی سیدرضا نریمانی 🔹کانال سروش: sapp.ir/matn_narimani 🔸کانال تلگرام: t.me/narimani_matn
مشاهده در ایتا
دانلود
📋 (ع) / *بخش دوم صوت* (س) (ع) با نوای کربلایی سیدرضا نریمانی ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ نوشتند بیست و هشت سال بیشتر نداشت اما لحظات آخر این دستها به لرزه افتاده بود. _( یاد چی افتادی)؟! _ یاد مادر هیجده ساله‌ام افتادم؛ اون روزای آخر یه دست به دیوار یه دست به کمر، هی صدا میزد:« علی، علی، علی»... @seyedrezanarimani این حیوانات درنده رو آوردند، آقا رو توو قفس این حیوانات قرار دادند یهو دیدند همه‌ی این حیوانات زمین نشسته‌اند. در محضر امام زمانشون قرار گرفتند؛ (همه چی تحت تاثیر این آقاست) ... _( یاد چی افتادی)؟! _ اینجا حیوونای درنده اومدند؛ کربلا هم یهو دیدند یه عده از این حیوونا... @narimani_matn گرچه آقا رو هی میریختند میگرفتنش، خونه‌ش رو بهم میریختند؛ این زن و بچه هی می‌ترسیدند. اما دیگه درِ خونه‌ش رو آتیش نزدند... علامه امینی رو میگن:« ساعتها گریه می‌کرد، سوال کردند آقا چرا گریه می‌کنی»؟! _گفت:« آخه به یه چیزی فکر میکردم بیچاره‌ام کرد» _ چی آقا؟! _ به این فکر میکردم اگه مادر یه مشکلی براش پیش بیاد بچه‌ها به پدر پناه می‌برند؛ اگه برا پدر مشکلی پیش بیاد بچه‌ها به مادر پناه می‌برند. اما دلم میسوزه برا اون بچه‌هایی که از یه طرف دست باباشون رو بستند، یه عده دور مادرشون حلقه زدند، هرکی با هرچی دستشه داره مادرشون رو میزنه؛ نمی‌دونند به کی پناه ببرند... آی مادر ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ کانال مداحی‌های کربلایی سیدرضا نریمانی👇👇👇 @seyedrezanarimani کانال اشعار مداحی‌های کربلایی سیدرضا نریمانی👇👇👇 @narimani_matn
📋 (س) (س) با نوای کربلایی سیدرضا نریمانی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ هرچی این نیزه رو توو یه منزلی هی میخواستن جابه‌جا کنند، دیدن این نیزه تکون نمی‌خوره؛ این یکی اون یکی. دیدن نه تکون نمی‌خوره چه خبر شده؟! گفتن برین از امام سجاد بپرسید. اومدن _آقا نیزه‌ی باباتون تکون نمی‌خوره، دیرمونم شده می‌خوایم بریم یه فکری بکن. آقا گفتند، فرمودند:« یکی از این کاروان عقب مونده». یعنی چی؟! @narimani_matn یه جایی می‌خوندم که چرا این دختر از ناقه افتاده؟! مگه میشه دوتا علت آوردن؛ مگه میشه خوابش برده باشه. کسی که منتظره باباشه خواب نداره پس این علت غلطه. میگه اینقدر رو ناقه بهونه‌ی بابا رو می‌گرفت (هرچی هم میزدنش جواب نمی‌داد فایده نمی‌کرد) دیدن فایده نداره یکی گفت:« حولش بدید بیوفته»... آقا چی شده علت چیه؟! _گفتند یکی از کاروان ما عقب افتاده تا اون برنگرده سَرِ بابام تکون نمی‌خوره، کجا؟! _گفتند نگاه کنید ببینید این سر داره به کجا نگاه میکنه؟! _یه نفر از این نامردا گفت:« من میرم بَرِش میگردونم». یعنی چی؟! کاروان رو معطل کرده. با غضب رفت هی توو راه می‌گفت اگه گیرت بیارم... @seyedrezanarimani یاد چی می‌افتی؟! خبر دادن علی بیعت نمیکنه، اون نامرد پا شد گفت من ازش میگیرم بیعت و. رفت لات‌ و لوتا رو جمع کرد؛ اراذل و اوباش مدینه رو جمع کرد؛ هیزم جمع کردند رفتن دَرِ خونه‌ی فاطمه. هی داد میزد بیا بیرون یا خونه رو با اهلش آتیش میزنم. «یادم نمی‌رود که همه داد میزدند طوری بزن که علی بی‌پسر شود» ای حسین ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ کانال مداحی‌های کربلایی سیدرضا نریمانی👇👇👇 @seyedrezanarimani کانال اشعار مداحی‌های کربلایی سیدرضا نریمانی👇👇👇 @narimani_matn
📋 (بخش دوم صوت) (س) با نوای کربلایی سیدرضا نریمانی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ همه دور زینب و گرفتن. عقیله میخواد از ناقه پیاده بشه.همه ی بنی هاشم اومدن؛ حلقه زدن دور این خانم و گرفتن. چه خبره؟؟؟ عمه‌ی ما میخواد از ناقه پیاده بشه.کسی نباید قد و بالای این خانم و ببینه. یه بار تو کوچه ها قد و بالای مادرم و دیدن بسه. یه بار در خونه برا علی مادر ما از خونه بیرون اومد. کمربند علی رو گرفت. همه مادر مارو دیدن بسه... @narimani_matn همه بنی هاشم اومدن؛ چه خبره؟ عقیله میخواد از مرکب پیاده بشه. اما یه روزی هم رسید همه رو بی بی سوار ناقه ها کرد؛ یهو دورش رو نگاه کرد دید دیگه کسی نمونده.میخواد سوار ناقه بشه؛نمیتونه. ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ کانال مداحی‌های کربلایی سید رضا نریمانی [ @seyedrezanarimani ] کانال اشعار مداحی‌های کربلایی سیدرضا نریمانی [ @narimani_matn ]
📋 (س) (بخش چهارم صوت) (س) (س) با نوای کربلایی سیدرضا نریمانی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ (کسایی که این ویروس رو داشتند،کسی نمی رفت اون هارو غسل بده؛کفن کنه. می گفتن: اینا مریضی دارن...) قربون اون سه‌ساله ای برام که زن غساله اومد غسلش بده. ولی یه مرتبه دیدن داره عقب عقب میره. من این بدن و غسل نمیدم. آخه این بدن همه جاش سیاهه. کبوده... نکنه مریضی داره. اما خود این خانم اومد شبانه از زیر پیراهن بدن رو غسل داد... یاد اون شب افتاد که باباش تو مدینه داره بدن مادرش و غسل میده ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ کانال مداحی‌های کربلایی سید رضا نریمانی [ @seyedrezanarimani ] کانال اشعار مداحی‌های کربلایی سیدرضا نریمانی [ @narimani_matn ]
📋 (س) (س) با نوای کربلایی سید رضا نریمانی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ قرارمون بود بیای، سر قرارم پدر حالا که تو اومدی، آروم ندارم پدر قرار بود بیای پیش رقیّه تو خرابه کو آغوشت تو آغوشت بخوابه چشاتو وا کنی این آفتاب بتابه سرت رو میبوسم، به روی زانوهام نیفتی از دستم، امون از بازوهام نه تو دستی داری، نه من مویی دارم که دستاتو بابا، بذاری تو موهام @seyedrezanarimani دست حرامی شده، حواله ی صورتم این جای انگشتره، نه چاله ی صورتم تو گوشم صدای مادرت میپیچه بابا که افتاده کنار کوچه بابا فدک، کوچه، کتک، یعنی چه بابا؟ یه بی رحم ظالم، منو زجر آور زد که انگاری قنفذ، لگد به مادر زد بهش گفتم آقا، این انگشتر مالِ بابامه اون هم با، همون انگشتر زد @narimani_matni دلم گرفته چقدر، دلخورم از آدما به گریه افتادم از، خنده ی نامحرما نگاه کن منو عمه الآن هم سنیم انگار نگاه کن پیر شدیم تو کوچه بازار ما بودیم و یه عده مردم آزار اگه جا میموندم، کتک میخورد عمّه به سختی تا اینجا، منو آورد عمّه حالا قبل از اینکه، بمیرم آهسته میدونم قبل از من، واسه تو مُرد عمّه *شاعر: ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ کانال مداحی‌های کربلایی سید رضا نریمانی [ @seyedrezanarimani ] کانال اشعار مداحی‌های کربلایی سیدرضا نریمانی [ @narimani_matn ]
📋 ... ( بخش سوم صوت) (ع) (س) با نوای کربلایی سید رضا نریمانی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ تا اومد با شمشیر به سمت اباعبدالله بزنه؛ دستشو آورد بالا. «نمی ذارم به عموم بزنین.» اون نانجیب زد به دست عبدالله. دستش افتاد. أبی عبدالله بغلش کرد. آی امانت داداشم!عزیز دلم؛عبدالله... زینب داره نگاه میکنه. چقدر گفتم نرو. هی با خودش میگه: «کاش دستش رو محکم تر گرفته بودم...» مثل اون کوچه ای که مادرم دست حسن رو محکم گرفته بود. هی میخواست دست از دست مادرش رها کنه؛ مادرش میگفت:«صبرکن حسنم...» چادرش رو کشید جلو چشای حسنش نبینه. اما یه مرتبه دید مادرش نقش زمینه... ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ کانال مداحی‌های کربلایی سید رضا نریمانی [ @seyedrezanarimani ] کانال اشعار مداحی‌های کربلایی سیدرضا نریمانی [ @narimani_matn ]
📋 (بخش سوم صوت) (ع) (س) با نوای کربلایی سیدرضا نریمانی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ همچین که اومد تا صدای قاسم رو شنید؛ دید صدا میزنه: «عموجان قاسمتو دریاب.» یه جمله ای اباعبدالله داره. صدا زد:« قاسمم! سخته منو صدا کنی و من نتونم برات کاری کنم.» (این جمله شما رو یاد کجا میندازه؟) یه خانمی هم پشت در صداش بلند شد... @narimani_matn * علی رو حلال کن، واسه زخم بازوت علی رو حلال کن، واسه درد پهلوت علی رو حلال کن، واسه دست بستش نتونست که برداره، اون در رو از روت* ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ کانال مداحی‌های کربلایی سید رضا نریمانی [ @seyedrezanarimani ] کانال اشعار مداحی‌های کربلایی سیدرضا نریمانی [ @narimani_matn ]
📋 ( بخش دوم صوت) (ع) (س) با نوای کربلایی سیدرضا نریمانی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ اون مداح از مازندران راه افتاد. خودشو رسوند کربلا. همچین که چند فرسخی حرم رسید؛ دفتر شعرشو درآورد. گفت باز میکنم؛ هرچی اومد میخونم. تا دفتر رو باز کرد روضه علی اکبر(ع) اومد. شروع کرد روضه رو بخونه و وارد حرم بشه. @seyedrezanarimani شب تو عالم رؤیا خواب ابی عبدالله (ع) رو دید. دو سه تا چیز بهش فرمود. اول بهش فرمود:«سلام ما رو به چایی ریز هیئتتون برسونید. ما حواسمون به همه هست.» آی اونایی که برا ابی عبدالله(ع) کار میکنید! هرکی یادش بره؛ مادرش یادش نمی ره. قیامت که میشه همه تونو با اسم صدا میزنه. میگه تو بیا. تو بیا. روایت میگه:« مثل مرغی که از لابه لای سنگ ها دونه رو پیدا میکنه و جدا میکنه یکی یکی گریه کن های حسینشو جدا میکنه. میگه تو بیا... تو برا حسین ام گریه کردی.» @seyedrezanarimani ملائکه میان عرضه میدارن:« بی بی جان! بهشت رو برای شما آذین بستن. شما قدم تو بهشت بگذارید.» میفرماید: من پامو تو بهشت نمی ذارم تا تک تک گریه کن هام نرن من نمیام. نکته ی آخری که أبی عبدالله به اون فرد مداح فرمودند این بود:« فلانی! دیگه اگه شب جمعه زائر ما شدی تو حرم ما اومدی روضه جَوون ما رو نخون. _چرا آقا جان؟ نکنه بی ادبی کردم. @narmani_matn فرمودند:« نه. شب های جمعه مادرمون فاطمه مهمون ماست. مادر ما طاقت این روضه رو نداره.» من اینجوری فهم کردم از این جمله: کسی که خودش درد پهلو کشیده باشه می فهمه. ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ کانال مداحی‌های کربلایی سید رضا نریمانی [ @seyedrezanarimani ] کانال اشعار مداحی‌های کربلایی سیدرضا نریمانی [ @narimani_matn ]
📋 ( بخش دوم صوت) (ع) (س) با نوای کربلایی سیدرضا نریمانی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ اون مداح از مازندران راه افتاد. خودشو رسوند کربلا. همچین که چند فرسخی حرم رسید؛ دفتر شعرشو درآورد. گفت باز میکنم؛ هرچی اومد میخونم. تا دفتر رو باز کرد روضه علی اکبر(ع) اومد. شروع کرد روضه رو بخونه و وارد حرم بشه. @seyedrezanarimani شب تو عالم رؤیا خواب ابی عبدالله (ع) رو دید. دو سه تا چیز بهش فرمود. اول بهش فرمود:«سلام ما رو به چایی ریز هیئتتون برسونید. ما حواسمون به همه هست.» آی اونایی که برا ابی عبدالله(ع) کار میکنید! هرکی یادش بره؛ مادرش یادش نمی ره. قیامت که میشه همه تونو با اسم صدا میزنه. میگه تو بیا. تو بیا. روایت میگه:« مثل مرغی که از لابه لای سنگ ها دونه رو پیدا میکنه و جدا میکنه یکی یکی گریه کن های حسینشو جدا میکنه. میگه تو بیا... تو برا حسین ام گریه کردی.» @seyedrezanarimani ملائکه میان عرضه میدارن:« بی بی جان! بهشت رو برای شما آذین بستن. شما قدم تو بهشت بگذارید.» میفرماید: من پامو تو بهشت نمی ذارم تا تک تک گریه کن هام نرن من نمیام. نکته ی آخری که أبی عبدالله به اون فرد مداح فرمودند این بود:« فلانی! دیگه اگه شب جمعه زائر ما شدی تو حرم ما اومدی روضه جَوون ما رو نخون. _چرا آقا جان؟ نکنه بی ادبی کردم. @narmani_matn فرمودند:« نه. شب های جمعه مادرمون فاطمه مهمون ماست. مادر ما طاقت این روضه رو نداره.» من اینجوری فهم کردم از این جمله: کسی که خودش درد پهلو کشیده باشه می فهمه. ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ کانال مداحی‌های کربلایی سید رضا نریمانی [ @seyedrezanarimani ] کانال اشعار مداحی‌های کربلایی سیدرضا نریمانی [ @narimani_matn ]
📋 (بخش اول صوت) با نوای کربلایی سیدرضا نریمانی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ جان داد وقتی، باغبان خسته فهمید یک لشگر از روی گل باغش گذر کرد با اکبر او نیزه کاری کرد مثلِ کاری که با پهلوی زهرا میخ در کرد می ریخت بیرون از دهانش لخته ی خون حال پسر،حال پدر را مُحتضَر کرد *تا اومد بالا سر جوونش هرچی صدا میزنه ولدی! جوابشو نمیده. گفت علی جان ! تاحالا نشده بود صدات کنم جوابمو ندی. من حسین ام. یه روزیم علی اومد بالا سر زهراش هرچی صدا زد فاطمه جان! دید جوابش رو نمی ده. گفت زهرا جان ! من علی ام چرا جوابمو نمی دی؟ پاشو نگاه کن همه دارن بهم میخندن. علی جان!پاشو نگاه کن همه دارن هلهله میکنن کف میزنن.* @seyedrezanarimani بالای جسم اکبر خود داد می زد زینب که آمد کار اورا سخت تر کرد پیش جوانش داشت جان می داد اما محض حجاب خواهرش صرف نظر کرد *حسین جان! پاشو نگاه کن نامحرم ها دارند منو نگاهم میکنن. ابی عبدالله هم یه نگاه به علی اش کرد. (اون عالم بزرگوار تا به اینجای روضه رسید؛ گفت میخواهید بگم با علی چیکار کردن؟ اینکه میگن ابی عبدالله عبا آورد؛ عباشو پهن کرد دید یه نفری نمیتونه؛ صدا زد آی جوونهای بنی هاشم بیایید... آخه هر جای بدن رو برمیداشت؛ می دید یه نفری نمیشه؛ اهانت به بدن میشه. یه نفری نمیتونه بدن رو برداره؛ فلذا صدا زد «جوانان بنی هاشم بیائید علی را بر در خیمه رسانید»* @narimani_matn تا جایی ک یادمه، چشم تو نیمه باز نبود پاهات هیچ موقع جلوی پدرت دراز نبود حالا دارم التماست، میکنم پا نمیشی اونقدر زیاد شدی، که رو عبا جا نمیشی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ کانال مداحی‌های کربلایی سید رضا نریمانی [ @seyedrezanarimani ] کانال اشعار مداحی‌های کربلایی سیدرضا نریمانی [ @narimani_matn ]
📋 (بخش سوم صوت) (ع) (س) با نوای کربلایی سیدرضا نریمانی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ موذن حرم میری میدون شبه پیمبرم میری میدون نمی شه باورم جلوی چشمام علی اکبرم میری میدون برو که دست حق به همراته پشت سرت دعای باباته برو ولی بدون که تا میدون نگاه من به قد و بالاته یه رحمی کن به اشک بابات و آهسته بردار قدم هات رو دارم اون لحظه رو می بینم که روی خاک ها میکشی پات رو @seyedrezanarimani به هر طرف تنت رو می بینم این جسم پرپرت رو می بینم به هرکجا که رو کنم علی یه عضو پیکرت رو می بینم یه عده بی حیا تو رو کشتن با سنگ و عصا تو رو کشتن یه عده هم به قصد قربت و رضایت خدا تو رو کشتن به زیر دست و پا کشتن بانیزه بی هوا تو رو کشتن *اینجا یه نیزه بی هوا تو پهلوی علی اکبر زدن ؛پشت در خونه هم اون نامرد تو نامه ای که برا معاویه نوشته میگه: میشنیدم صدای نفس های فاطمه رو. ولی آنچنان لگد به در زدم...* ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ کانال مداحی‌های کربلایی سید رضا نریمانی [ @seyedrezanarimani ] کانال اشعار مداحی‌های کربلایی سیدرضا نریمانی [ @narimani_matn ]
📋 (بخش چهارم صوت) (ع) (س) با نوای کربلایی سیدرضا نریمانی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ تو علقمه پیچیده بوی یاس بالای سر تو حضرت زهراس بهم بگو تا مادر رو دیدی چی بینتون گذشت داداش عباس (همچین که اومد کنار عباسش نشست گفت داداش!اینجا عجیب بوی مادر میده. گفت: آره. برا همین صدات زدم داداش. آخه دیدم مادرت داره صدام میزنه پسرم...) @seyedrezanarimani تو گفتی که چی شد توی میدون کشیدنت تو رو به خاک وخون یا گفته مادرم که تو کوچه یه سیلی خورد و حسن شد گریون تو گفتی از دلت که شد مضطر از اینکه بی کسه دیگه خواهر یا گفته مادر از آتیشی که یه روزی گر گرفته پشت در @narimani_matn اتفاقی نبود، خونه سوخت اتفاقی نبود، در شکست اتفاقی نبود، فاطمه، رو زمین نشست اتفاقا دیدنش، پشت در، کوبیدنش اتفاقا کشتنش، چهل نفر، رد شدند ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ کانال مداحی‌های کربلایی سید رضا نریمانی [ @seyedrezanarimani ] کانال اشعار مداحی‌های کربلایی سیدرضا نریمانی [ @narimani_matn ]
📋 (بخش چهارم صوت) (ع) (س) با نوای کربلایی سیدرضا نریمانی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ تو علقمه پیچیده بوی یاس بالای سر تو حضرت زهراس بهم بگو تا مادر رو دیدی چی بینتون گذشت داداش عباس (همچین که اومد کنار عباسش نشست گفت داداش!اینجا عجیب بوی مادر میده. گفت: آره. برا همین صدات زدم داداش. آخه دیدم مادرت داره صدام میزنه پسرم...) @seyedrezanarimani تو گفتی که چی شد توی میدون کشیدنت تو رو به خاک وخون یا گفته مادرم که تو کوچه یه سیلی خورد و حسن شد گریون تو گفتی از دلت که شد مضطر از اینکه بی کسه دیگه خواهر یا گفته مادر از آتیشی که یه روزی گر گرفته پشت در @narimani_matn اتفاقی نبود، خونه سوخت اتفاقی نبود، در شکست اتفاقی نبود، فاطمه، رو زمین نشست اتفاقا دیدنش، پشت در، کوبیدنش اتفاقا کشتنش، چهل نفر، رد شدند ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ کانال مداحی‌های کربلایی سید رضا نریمانی [ @seyedrezanarimani ] کانال اشعار مداحی‌های کربلایی سیدرضا نریمانی [ @narimani_matn ]
📋 (بخش اول صوت) (ع) (س) با نوای کربلایی سیدرضا نریمانی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ امروز ارباب ما رو تو گودال نگران کشتنش. میدونین نگران چی بود؟ روایت میگه همینطور که افتاده بود با گوشه های چشمش خیمه ها رو نگاه میکرد. ای خدا الآن زن و بچشم چی میشن؟ تو این بیابونا تنها. نه محرمی. نه کس و کاری. امشب ناموس ارباب ما تو بیابوناست. انقدر نامحرم تو این بیابونا هست من چی بگم؟ فقط همینو بگم. بین یه عده اراذل و اوباش... خدا نیاره برا کسی تو بیابونی گیر بیفتی؛ مجبور بشی زن و بچت رو رها کنی؛ بدونی تو اون بیایون اراذل و اوباش هستند. @seyedrezanarimani امروز از دم غروب خیمه ها رو آتیش زدند. اون نامرد وقتی اومد خیمه ها رو آتیش بزنه صدا زد: خیمه ها رو با اهلش به آتش بکشید. امشب روضه عجیب آمیخته با روضه مادرم فاطمه است.) یادم افتاد اون لحظه ای که اون نامرد اومد پشت در خونه. علی یا بیرون میای یا خونه رو به آتیش می‌کشم. ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ کانال مداحی‌های کربلایی سیدرضا نریمانی [ @seyedrezanarimani ] کانال اشعار مداحی‌های کربلایی سیدرضا نریمانی [ @narimani_matn ]
📋 (بخش دوم صوت) (س) (س) با نوای کربلایی سیدرضا نریمانی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ دریغا زعشق جا مانده ایم اسیر زمینیم و وا مانده ایم ز راه شهادت جدا مانده ایم چه خوبان رفتند و ما مانده ایم اگر جان هر شیعه قربان شود مبادا که زینب پریشان شود @narimani_matn ولی روزی آمد که در شهر شام به زینب نشد ذره ای احترام قدم زد به بازار بین عبا گذر کرد با زحمت از ازدحام گذر کرد از کوچه هایی کبود در آن کوچه ها فکر یک کوچه بود همان کوچه که مهد تکفیر شد به دور از علی روبهی شیر شد ستون دوعالم زمین گیر شد همانجا، همان جا حسن پیر شد در آن کوچه ابلیس خوشحال شد همان کوچه بانی گودال شد ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ کانال مداحی‌های کربلایی سیدرضا نریمانی [ @seyedrezanarimani ] کانال اشعار مداحی‌های کربلایی سیدرضا نریمانی [ @narimani_matn ]
📋 *بخش اول صوت* (ع) (س) با نوای کربلایی سیدرضا نریمانی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ همچین که اومد این نیزه شکسته‌ها رو کنار زد، همچین که اومد این نیزه شکسته‌ها رو از توو بدن درآورد، شمشیرا رو از توو بدن حسینش درآورد، یکی یکی سنگا رو از رو بدن جمع کرد. یهو همه دیدن دست برد زیر بدن؛ اینقدر این بدن سبک شده... اینقدر این بدن ارباً اربا شده، از یه طرف سر نداره؛ از یه طرف همه چیو غارت کردن؛ دست برد زیر این بدن بدن و بلند کرد: "خدا این قربانی رو از ما قبول کن." @seyedrezanarimani از اون لحظه‌ای که بوسه به این رگ‌ها زد دیگه قد این خانم راست نشد... همچین که دولا شد تا بوسه به رگ‌های بریده حسینش زد؛ دیگه کمرش راست نشد. یهو یه ناله زد مادر "آخ کمرم"... بی‌بی جان! خوبه هنوز نزده شما رو اینجوری دست به کمر شدید. بی‌بی جان! خوبه هنوز کسی به شما لگدی نزده... *گرچه زینب به حرم و مددکار نداشت لااقل خیمه‌ی آتش زده مسمار نداشت* ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ کانال مداحی‌های کربلایی سید رضا نریمانی [ @seyedrezanarimani ] کانال اشعار مداحی‌های کربلایی سیدرضا نریمانی [ @narimani_matn ]
📋 (ع) (س) با نوای کربلایی سیدرضا نریمانی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ چند وقتی بود بارون نباریده بود. مردم جمع شدند موسی رو خبر کردند. حضرت اومد. همه مردم رو جمع کرد بالای بلندی دست به دعا بلند کرد. تا اومد دعا کنه از طرف خدا صدایی اومد:« موسی صبر کن! قبل از اون که دعا کنی بگم اینو... تو این جمع یه گنهکار وجود داره تا اون گنهکار از جمع بیرون نره دعای هیچ کسی مستجاب نمیشه.» موسی بالای بلندی فریاد زد [این مطلب رو] آی مردم! آی اونهایی که صدای منو می‌شنوید! من دارم الان اعلام میکنم و اونی که فهمیده گنهکاره خودش میفهمه. ( اگر من باشم میفهمم دیگه منم اون گناهکاری که الان دارند داد میزنند. من الآن میخوام مثل موسی داد بزنم از اون طرف هم اون گنهکاره خودمم. اون گنهکاره منم ) آی مردم ! خدا می فرماید تا اون فرد گنهکار از جمع بیرون نره دعای هیچ کسی مستجاب نمیشه. یهو پچ پچ ها شروع شد. همه دارند به هم دیگه نگاه میکردند اون یه نفر کیه؟ یهو اون شخصی که مثل من بیچاره بود سرش رو پایین انداخت شروع کرد با خدا حرف بزنه. (ها خدا دمت گرم آبرومون رو نبردی نبردی گذاشتی همه جمع شند حالا آبرومون رو ببری... الآن همه دارند منو می‌بینند. من سرم رو پایین انداختم. خدایا من گنهکارم قبول. اما اینجوری آبرومو نبر. اگر هم میخوای بزنی منو یه گوشی تنهایی بزن گ.تو جمع منو اینجوری ضایع نکن . خدایا من به غلط کردن افتادم سرمو بالا نمیارم. همه دارند منو می‌بینند من گنهکارم...) یهو شروع شد باران باریدن. اون گنهکاره سرش رو آورد بالا. ( آی قربون معرفتت برم. نوکرتم که آبرومو دوباره خریدی. نوکرتم که دوباره آبرومو نبردی.) [ تو این عالم فقط آبروی یه نفر رفت اونم در خونه همچین که داشتند همسرشو چهل نفر می‌زدند سرشو پایین انداخت. زهرا جان! حلالم کن! آبروی یه نفر دیگه هم علقمه رفت. همچین که دید یه تیر به مشکش خورد هی از زیر چشم به این مشک نگاه میکرد. «ای مشک! مریز آبرویم»] شروع کرد بارون بباره یهو موسی عرضه داشت «خدا پس چرا اینجوری شد؟ کسی از این جمع آخه بیرون نرفت. کی الان از این در بیرون رفت؟ هان؟ » خدا فرمود «موسی ! بنده ام رو بخشیدمش. آخه توبه کرد. پشیمون شد. همین که من گفتم یه عده یهو به خودشون اومدند پشیمون شدند یعنی خدا بخشیده» _ میشه اون بندت رو به من نشون بدی من برم ببینمش بغلش کنم تبریک بهش بگم که تو بخشیدیش؟ _ موسی! اون وقتی که گنهکار بود بهت نشونش ندادم. حالا که بخشیدمش چه انتظاری از من داری آبروشو پیش تو ببرم؟ یعنی من از این داستان از این روایت اینو گرفتم. قیامت آبروی ما رو جلو مادر نمی‌بری... قیامت آبروی ما رو جلو ابی عبدالله نمی‌بری... قیامت آبروی ما رو جلو امیرالمومنین نمی‌بری... ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ کانال مداحی‌های کربلایی سیدرضا نریمانی [ @seyedrezanarimani ] کانال اشعار مداحی‌های کربلایی سیدرضا نریمانی [ @narimani_matn ]
📋 (ع) *بخش دوم صوت* (ع) (ع) (س) با نوای کربلایی سیدرضا نریمانی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ همچین که صداش بلند شد «أخی ادرک اخی» میگه مثل باز شکاری ابی عبدالله سوار بر مرکب شد راه افتاد.( دیدی یه خبر بدی بهت میدن دیگه حال خودت متوجه نمیشی؛ هی تو راه به خودت میگی حتما دروغه. نه اینجوری نیست... ) پیش خودش میگه حالا میرم بدنش بلاخره سالمه. اما تو راه یه مرتبه دیدن از مرکب پیاده شد یه شیئی برداشت. هی تو بغل میگیره؛ هی میبوسه؛ هی به سر میزاره؛ چی پیدا کرده ؟ همچین که نگاه کردن دیدن دستای قلم شده ی عباسشه. « بچه ها! نوکرا !گریه کنا ! اهل روضه! این دستا خیلی ازش کار برمیاد. برا این دستا خیلی گریه کنید. فردای قیامت یکی از وسیله هایی که بی بی میاره همین دستاست. هر کی خوب برا این دستا گریه کرده باشه شامل شفاعت بی بی میشه. یه هو میبینن بی بی پر چادر کنار میزنه دو تا دست قلم شده رو دستاش میگیره صدا میزنه «آی گریه کنای این دستا! بیایین حالا نوبت شماست. » @seyedrezanarimani همچین که اومد پایین از مرکب دید عجب بدنیه! نشست کنار عباسش. عباس جان ! عزیز دلم! برادرم! کی بدنتو اینجوری کرده؟ دید داره نفسای آخرشو میکشه اما دید برادرش انگار از یه چیزی ناراحته. _ عباسم از چیزی ناراحتی؟ _ آره داداش. تا حالا دیده بودی من جلوی تو دراز بکشم ؟ ولی چیکار کنم؟ دوست دارم پاشم نمیتونم. هی بازو هاش رو روی خاک می‌زد. عباس اینقدر تقلا نکن. این سر و گذاشت تو دومنش ابی عبدالله. همچین که این سر عباس گذاشت تو دامنش گفت «داداش! میشه آین خونا رو از جلو چشمام پاک کنی ؟ میخوام یه بار دیگه ببینمت» حسین جان! به خدا لب به آب نزدم. حسین جان! به بچه هات سلام منو برسون. بگو عموتون لب به آب نزد. خیلی تلاش کرد براتون آب بیاره نشد. @narimani_matm _اما عباسم منو ببخش. _ چیه داداش؟ توام انگار مضطربی؛ ناراحتی. حسین جان از چیزی ناراحتی؟ _عباسم! زیاد نمیتونم اینجا بمونم. تو همین چند لحظه هم که اومدم کنارت یه نگاه بکن ببین این نامردا دور تا دور این خیمه ها را گرفتن . «داداش داداش داداش !شده کولت کنم اخی میبرمت داداش داداش داداش داداش یا مثل اکبر رو عبا میبرمت» همچین که این خونا را از جلوی عباسش پاک کرد دید از گوشه های چشمش داره اشک جاری میشه. _چی شده عباسم؟ من باید گریه کنم. _صدا زد :«حسین جان! الان تو اومدی بالا سرم سر منو بغل گرفتی. دارم چند ساعت دیگه رو میبینم. حسین جان! از یه طرف دارن سر تو رو میبرن. از یه طرف دارن یه عده بی حیا وارد خیمه ها میشن. همچین که[ابی عبدالله] تیر خورده داره جوون میده با یه زحمت با یه نیزه شکسته خودشو بلند کرد. صدا در نمیاد. بی رمق صدا زد : «نانجیبا ! من هنوز زنده ام. تا من زنده ام کسی سمت خیمه ها نره. » تاریخ میگه اینجا شمر داد زد سر همشون. گفت «برگردید اول کار این آقا رو تموم کنید. حالا حالا ها وقت داریم برا غارت.» اما مدینه این کارو نکردن جلو چشمای علی یکی داره با غلاف میزنه یکی داره با تازیانه میزنه..... ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ کانال مداحی‌های کربلایی سیدرضا نریمانی [ @seyedrezanarimani ] کانال اشعار مداحی‌های کربلایی سیدرضا نریمانی [ @narimani_matn ]
📋 (ع) (س) با نوای کربلایی سیدرضا نریمانی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ بار معصیت به دوشم بار شد صفحه ی قلبم سیاه و تار شد بس که تیر از سوی شیطان خورده ام چشم هایم خشک شد، بیمار شد هر چه بخشیدی مرا با حلم خود باز هم فعل بدم تکرار شد نیمی از ماهت سریعا طی شد و... غم میان سینه ام انبار شد دیر جنبیدم به خود از دست نفس کار توبه کردنم دشوار شد آخرش افتادم از چشمان تو عاقبت بدجور کارم زار شد @seyedrezanarimani عشق بازی های زین العابدین باز هم چاره گشای کار شد هر کجا رفتم کسی کاری نکرد با ابوحمزه دلم بیدار شد زیر بارانِ ابوحمزه فقط نخل خشکِ دیده ام پربار شد تا که گفتم بالحسین و بالحسن دستگیرم حیدر کرار شد نام آقازداه هایش بردم و... لطف مادر بر دلم بسیار شد @narimani_matn وقت مغرب یاد کردم از حسن روزه ام با روضه اش افطار شد با کرامت با همه رفتار کرد با خیانت با حسن رفتار شد زهر، کاری کرد رنگش سبز شد از درون می سوخت و تب دار شد آن قدر خون از دهانش می چکید جامه اش مانند لاله زار شد زهر، کاری بود اما مجتبی کشته ی داغ در و دیوار شد *شاعر: ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ کانال مداحی‌های کربلایی سیدرضا نریمانی [ @seyedrezanarimani ] کانال اشعار مداحی‌های کربلایی سیدرضا نریمانی [ @narimani_matn ]
📋 *بخش دوم صوت* (ع) (س) با نوای کربلایی سیدرضا نریمانی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ باز هم خانه و یک بستر خون آلوده زنده شد خاطره‌ مادر خون آلوده شیر مرد اُحد افتاده کجایی زهرا تا ببندی سر این حیدر خون آلوده این سر و صورت خونین هم ارثی شد بعد از آن کوچه و نیلوفر خون آلوده ریشۀ هرچه بلا آن در و دیوار شده سینۀ مادر و میخ درِ خون آلوده مثل پهلو سر پاشیده ز هم خوب نشد چه کند زینب و این پیکر خون آلوده @narimani_matn دور زینب همه هستند همه مَحرم ها وای از کرببلا و پر خون آلوده با لبانی که ترک خورده به گودال آمد بوسه زد با قد خم، حنجر خون آلوده در سرازیری تل، روبروی شمر رسید چشمش افتاد به موی سر خون آلوده خوب شد خورد به تاریکی شب، غارت ها جمع شد قافله ای دختر خون آلوده می فروشند در این کوفه سر بازارش گوشوار و سپر و معجر خون آلوده ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ کانال مداحی‌های کربلایی سیدرضا نریمانی [ @seyedrezanarimani ] کانال اشعار مداحی‌های کربلایی سیدرضا نریمانی [ @narimani_matn ]
📋 (ع) (س) با نوای کربلایی سیدرضا نریمانی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ نفس نفس زدنم را حسین می بیند جراحت بدنم را حسین می بیند نحیف هستم و آتش به جانم افتاده و شعله های تنم را حسین می بیند دویدن از پیِ مرکب برای من سم است نحیف تر شدنم را حسین میبیند حریم شخصی من جای این اراذل نیست غریبی وطنم را حسین می بیند @narimani_matn چقدر سخت بُوَد مادرت زمین بخورد ندای واحَسَنم را حسین می بیند شبیه دامن طفل سه ساله می سوزم عزای سوختنم را حسین می بیند تمام فکر من این است لحظه ی تدفین سفیدی کفنم را حسین می بیند فقط برای حسین سینه زن شوید امّا دو دست سینه زنم را حسین می بیند *شاعر : ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ کانال مداحی‌های کربلایی سیدرضا نریمانی [ @seyedrezanarimani ] کانال اشعار مداحی‌های کربلایی سیدرضا نریمانی [ @narimani_matn ]
📋 (ع) (س) با نوای کربلایی سیدرضا نریمانی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ما گداییم گدای پسر فاطمه ایم بوسه زن های عبای پسر فاطمه ایم بنویسید فدای پسر فاطمه ایم گریه کن های عزای پسر فاطمه ایم چشم ما چشمه ای اندازه ی دریا دارد هر چه ما گریه کنیم از غم او جا دارد @narimani_matn پیرمردی که خدا در سخنش پیدا بود زردی برگ گل یاسمنش پیدا بود سنّ بالایش از آن خم شدنش پیدا بود با وجودی که خزان در بدنش پیدا بود نیمه شب بر سر سجّاده عبادت می کرد مثل یک عاشق دلداده عبادت می کرد ماجرایی که نباید بشود، امّا شد باز هم واژه ی «حرمت شکنی» معنا شد پای آتش به در خانه ی آقا وا شد در آتش زده مثل جگر زهرا شد ولی این بار در خانه دگر میخ نداشت کار بر سینه ی پروانه دگر میخ نداشت تا شکست آینه اش اشک زلالش افتاد با تماشای چنین منظره بالش افتاد تا که وحشت به دل اهل و عیالش افتاد ... باز هم خاطره ای بد به خیالش افتاد ناگهان سنگ دلی آمد و آقا را برد بی عمامه پسر فاطمه را تنها برد @seyedrezanarimani می دوید آه چه با تب، نفسش بند آمد پابرهنه، پی مرکب نفسش بند آمد وسط کوچه ، دل شب ، نفسش بند آمد نه که یک بار، مرتّب نفسش بند آمد با چنین سرعتی افتادن آقا قطعی است با زمین خوردن او گریه ی زهرا قطعی است آهِ بی فاصله اش مرثیه خوانی می کرد اشکِ پر از گله اش مرثیه خوانی می کرد اثر سلسله اش مرثیه خوانی می کرد پای پر آبله اش مرثیه خوانی می کرد ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ کانال مداحی‌های کربلایی سیدرضا نریمانی [ @seyedrezanarimani ] کانال اشعار مداحی‌های کربلایی سیدرضا نریمانی [ @narimani_matn ]
📋 (ع) (س) (ع) با نوای کربلایی سیدرضا نریمانی ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ آقا امام جواد هی دست به زمین میزد، امام رضا هم نشسته. می‌فرمود: بیچاره‌شون میکنم، میکشمشون، میسوزونمشون، خاکسترشونو به باد میدم... امام رضا فرمود چی داری میگی پسرم؟! کیا رو میگی؟ گفت: آخه من جوونم، مادرم هم جوون بوده... اونایی که جلوی مادرمو تو کوچه گرفتن‌و میگم، آخه مادرم باردار بوده، آخه به چه جرمی مادرم‌و زدن... یازهرا.... @seyedrezanarimani یکی از کنیزا تا صدای مظلومیت آقارو شنید، ظرف آبی برداشت، گفت براش آب ببرم، این که داره میمیره، بذار حداقل راحت‌تر جون بکَنه. تو راه که داشت میرفت، اون نانجیبه ام‌الفضل بی حیا جلوشو گرفت، گفت کجا داری میری؟ _مگه نمیشنوی صدای العطش آقارو. گف: به توچه!؟ اصلا ظرف آب‌و بده من. ظرف آب‌و زد زمین آب‌ها رو زمین ریخت یهو صدا زد کنیزا و همه رو جمع کرد گفت: کف بزنید، هلهله کنید، کسی صدای این آقارو نشنوه.... تصور کن آقای من و تو کف حجره افتاده هی داره میگه جگرم، بیرون حجره یه عده دورتادور هی دارن کف میزنن، هلهله میکنن... (یاد چی افتادی؟!) اینجا یه جوون بود داشت جون میداد بعضیا هلهله میکردن... یه جوونم کربلا من سراغ دارم... تا ارباب من و تو اومد، دید یه عده دارن کف میزنن، یه عده دارن هلهله میکنن... حسین..... ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ کانال مداحی‌های کربلایی سیدرضا نریمانی👇👇👇 @seyedrezanarimani کانال اشعار مداحی‌های کربلایی سیدرضا نریمانی👇👇👇 @narimani_matn
📋 *بخش چهارم صوت* (ع) (س) با نوای کربلایی سیدرضا نریمانی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ یهو صداش بلند شد:«عمو بیا!» اما این صدا خیلی فرق داره، این صدا از لابه‌لای دست و پای اسبا داره بلند میشه یهو همچین که صداش بلند شد، ابی عبدالله مثل باز شکاری خودشو رسوند همچین که اومد همه فرار کردن... میگه این اسبا که می‌خواستن فرار کنن وقتی ابی عبدالله اومد همه هول کردن؛بار دیگه همه رو بدن قاسم رفتن... @seyedrezanarimani اینجا اسبا رو بدن قاسم رفتن، اما در هم خونه همچین که زهرا افتاد... «نامردمان از حرمت کوثر گذشتن در روی زهرا بود و از آن در گذشتن» (این گلا رو جمع کنید بدن و همین جوری جمع کرد رو دست گرفت) @narimani_matn شیخ جعفر شوشتری میگه : وقتی می‌خواست بره میدون زره براش پیدا نمیشد. «علی‌اکبر که جوشَن داشت آن شد تو که جوشن نداری! وای بر من» همچین که گشتن زره پیدا نکردن اما عمامه رو ابی عبدالله از سر مبارک برداشت دو نیمه کرد یه نیمه رو کفن کرد رو لباس قاسم، یه نیمه دیگر رو به سر و صورتش بست از بس قشنگ بود، از بس زیبا بود این پسر. - گفت:« قاسمم اینجوری بری چشمت میزنن؛ آخرش هم همون شد چشمش زدن... بابا می‌خواین منو بُکُشید بکشید، با این بچه ها چکار دارین؟! ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ کانال مداحی‌های کربلایی سید رضا نریمانی [ @seyedrezanarimani ] کانال اشعار مداحی‌های کربلایی سیدرضا نریمانی [ @narimani_matn ]
📋 ماجرای شهادت حضرت مسلم (ع) /*بخش دوم صوت* (ع) (س) با نوای حاج سید رضا نریمانی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ مسلم وقتی اومد توو کوفه آنقدر دورش شلوغ شد، همه اومدن باهاش بیعت کردن. آنقدر شلوغ شد، اصلا نمی‌دونست خونه‌ی کی بره؟! یکی این طرف، یکی اون طرف، خونه‌ی ما بیا آقا. سریع نامه نوشت برای ابی عبدالله:« آقا جان بیا! اینا همه منتظرند. ولی دیری نگذشت که همه مسلم و یکی یکی تنها گذاشتن و رفتن. کار به جایی رسید که وقتی دورش نگاه کرد؛ دید کسی دیگه نمونده، همه رفتن تنهاش گذاشتن... توو این کوچه پس کوچه‌های شهر می‌چرخید، هی دست رو دست میزد، عجب کاری کردم نامه نوشتم! چرا اینا اینجوری کردن با من؟!چرا منو تنها گذاشتن؟! نه جای خوابی، نه غذایی، نه آبی... @seyedrezanarimani همین جور که توو این کوچه پس کوچه‌ها می‌چرخید، راه می‌رفت. نشست در یه خونه‌ای، تکیه داد سرش و گرفت. یهو دید یه خانمی در و باز کرد: -چی می‌خوای؟! اینجا چرا نشستی؟! - گفت:« من توو این شهر غریبم. کسی و ندارم، میشه من و راه بدی توو خونه‌ت؟! این زن در و باز کرد، مسلم اومد توو خونه‌ش. تا فهمید سفیرِ حسینه، آنقدر احترامش کرد. همه‌چی بهش داد؛ جای خوابی براش درست کرد، آب و غذایی بهش داد. ولی خبر رسید به قصر دارالاماره، مسلم توو فلان خونه ست. ریختن، خونه رو محاصره کردند. داد می‌زدند دم در خونه؛ -میای بیرون یا نه، پناه بردی به یه زن؟! همچین که داد میزدند، در خونه رو محاصره کردند؛ داد و هوار می‌کشند، عربده کشی می‌کنند:« یا میای بیرون یا میریزیم توو خونه؟! مسلم سریع از خونه بیرون اومد، گفت بَده این زن من و راه داده حالا بریزن توو خونه‌ش. هم خونه‌ش و آتیش می‌زنند هم خدایی ناکرده جسارتی بشه به این زن. دیگه من مسلم خودم و نمی‌بخشم... آخه یه بار امیرالمومنین، توو مدینه یه صحنه‌ای دیده؛ دیگه همینجوری هی فقط می‌گفت:« علی رو حلال کن، علی رو حلال کن...‌». ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ کانال مداحی‌های حاج سیدرضا نریمانی👇👇👇 @seyedrezanarimani کانال اشعار مداحی‌های حاج سیدرضا نریمانی👇👇👇 @narimani_matn