هدایت شده از اشعار کربلایی سیدرضانریمانی
📋 #اجلفارغزرنجومحنتمکن
#متن_روضه / #سبک_روضه
بخش اول صوت
#روضه_امام_علی (ع)
#گریز_به_روضه_حضرت_زهرا (س)
با نوای کربلایی سیدرضا نریمانی
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
اجل فارغ ز رنج و محنتم کن
ز دیدار مغیره راحتم کن
همچین که شمشیر رو به فرق آقا زدن، صدای آقا بلند شد: " فُزتُ و رَّبِ الکَعبه "
یه معنای ظاهریش اینه: به خدای کعبه رستگار شدم...
اما خودمونیش این میشه؛ یعنی دیگه از این دنیا راحت شدم...
علی داره از یه داغی راحت میشه؛
آخه این زخمی که به سرِ علی خورده که زخم نیست، تو جنگهای زیادی امیرالمومنین نود زخم خورده.
همینجایی که 'ابن ملجم' زده، تو یه جنگی امیرالمؤمنین همینجا فرقش شکافته شده بود....
@seyedrezanarimani
اما میدونی کدوم داغه که جگر علی رو میسوزونه؟
داغ این یه ضربهست...
"یادم نمیرود که همه داد میزدند
طوری لگد بزن که علی بیپسر شود"
این زخمه که به جیگر علیِ. و الّا این زخمایی که امشب علی خورده، زخم نیست...
زخم اینه؛ آدم زنش بین نامحرما باشه، دورش حلقه بزنن...
علیِ خیبر شکن دستاشو ببندن، جلو چشماش زنشرو بزنن...
@narimani_matn
فضه داره با نالههاش قلبمو از جا میکَنه
هرکی با هرچی دستشه مادر مارو میزنه
من نمیگم شما بیاید دست بابا رو وا کنید
فقط میگم مُغَیره رو از مادرم جدا کنید
یازهرا...
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
کانال مداحیهای کربلایی سیدرضا نریمانی👇👇👇
@seyedrezanarimani
کانال اشعار مداحیهای کربلایی سیدرضا نریمانی👇👇👇
@narimani_matn
هدایت شده از اشعار کربلایی سیدرضانریمانی
📋 #ایتیغهمیشهبیخبرمیآیی
#سبک_روضه / بخش دوم صوت
#روضه_امام_علی (ع)
#گریز_به_روضه_حضرت_علی_اصغر (ع)
#گریز_به_روضه_حضرت_زهرا (س)
با نوای کربلایی سیدرضا نریمانی
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ای تیغ همیشه بیخبر میآیی
یک روز به شکل میخِ در میآیی
امروز تو شمشیری و فردا قطعا
در قالب یک تیرِ سهپر میآیی
یک مرتبه کمشتاب باشی خوب است
با قاعده، با حساب باشی خوب است
فکر دل فاطمه نبودی اما
فکر جگر رباب باشی خوب است
ای تیغ همینقَدَر نمیفهمی نه
فرق پدر و پسر نمیفهمی نه
آن روز چقدر گریه کردم گفتم:
زن آمده پشت در، نمیفهمی نه؟
* شاعر : #علی_زمانیان
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
کانال مداحیهای کربلایی سیدرضا نریمانی👇👇👇
@seyedrezanarimani
کانال اشعار مداحیهای کربلایی سیدرضا نریمانی👇👇👇
@narimani_matn
هدایت شده از اشعار کربلایی سیدرضانریمانی
📋 #سیسالهحیدردردشهمینه
#سبک_روضه / بخش دوم
#روضه_امام_علی (ع)
#گریز_به_روضه_حضرت_زهرا (س)
با نوای کربلایی سیدرضا نریمانی
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
سی ساله حیدر - دردش همینه ؛
آه از مغیره، آه از مدینه
کابوس شبهاش
اینه که زیر دست وپا میفته زهراش
گُلِش رو میزنن یه مشت اراذل اوباش
هرشب میاد اون صحنهها جلوی چشماش
دیگه شبای آخره، وای وای وای وای
دو شبه که تو بستره، وای وای وای وای
زهرا میاد بالاسرش، وای وای وای
میشینه پیش حیدرش، وای وای وای وای
@seyedrezanarimani
گوشهی بستر، زخمی و خسته
برات بمیرم، سرت شکسته
یادته عشقم
زخمی که میشدی خودم زخمو میبستم
اما الان دیگه بالا نمیره دستم
کاری ازم بر نمیاد، شرمنده هستم
بلندشو بازومو ببین، وای وای وای
زخم رو ابرومو ببین، وای وای وای
سرت شکسته میدونم، اما پاشو
سینه و پهلومو ببین، وای وای وای
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
کانال مداحیهای کربلایی سیدرضا نریمانی👇👇👇
@seyedrezanarimani
کانال اشعار مداحیهای کربلایی سیدرضا نریمانی👇👇👇
@narimani_matn
📋 #دلممیخواستامشباشکچشممراخبرمیکرد
#مدح_حضرت_خدیجه (س)
*بخش اول و سوم صوت*
#روضه_حضرت_خدیجه (س)
#سبک_روضه
#گریز_به_روضه_حضرت_زهرا (س)
با نوای کربلایی سیدرضا نریمانی
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
دلم میخواست امشب اشک چشمم را خبر میکرد
دلم میخواست دستم خاک عالم را به سر میکرد
دلم میخواست امشب پایم از ماندن حذر میکرد
به قبرستانِ دلگیر ابوطالب سفر میکرد
دلم میخواست خیس از گریههای ابرها باشم
دلم میخواست امشب زائر آن قبرها باشم
بهشتی باز هم از جنس خاکی نازنین آنجاست
مزار پارههای قلب ختمالمرسلین آنجاست
یقینا قطعهای از جنت حق در زمین آنجاست
چرا که مرقد خاکی ام البنین آنجاست
شدم سرمست از شهدی که شیرین کرد کامم را
به بانویم خدیجه عرض کردم تا سلامم را
سلام ای مادر اسلام، ای خانوم، ای بانو
سلام ای بیقرارت چارده معصوم، ای بانو
سلام ای سنگ خارا در کفت چون موم، ای بانو
سلام ای مظهر یا حَیّ و یا قَیّوم، ای بانو
تو حی و زنده خواهی ماند تا وقتی که دین زنده است
تو قیومی و با تو پرچم اسلام پاینده است
@seyedrezanarimani
الا یا کاشفالکَربِ محمد سیب لبخندت
سلامت داده جبرائیل از سوی خداوندت
به جنت هاجر و حوا و مریم آرزومندت
تو را کافیست بشناسیم از اوصاف فرزندت
جز اینکه خواجهی لولاک، احمد همسرت باشد
گواه عصمتت این بس که زهرا دخترت باشد
الا ای یاد تو آرامش پیغمبر مکه
الا ای تربت تو قبلهگاه دیگر مکه
الا ای سایهی دست کریمت بر سر مکه
یتیمان تو از راه آمدند ای مادر مکه
قرار دل، دلم را عاری از هر بیقراری کن
کریمه باز مهمان آمده پس سفرهداری کن
@narimani_matn
میان بستر افتادی و باری مانده بر دوشت
پر از فریاد بیتابیست بر لبهای خاموشت
صدای گریهای گویا طنین افکنده در گوشت
ببین زهراست که بیتاب افتاده در آغوشت
نگاهت حس تلخ لحظههای واپسین دارد
وصیتهایت امشب حرفهایی آتشین دارد
گمانم در نگاه دخترت آزار میبینی
و داری خانهای با آتش بسیار میبینی
کسی را آشنا بین در و دیوار می بینی
میان پهلوی گل تیزی یک خار میبینی
ببین که دستهای تازیانه میرود سویش
همینکه دخترت افتاد در افتاد بر رویش
*شاعر: #محمد_بیابانی
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
کانال مداحیهای کربلایی سیدرضا نریمانی👇👇👇
@seyedrezanarimani
کانال اشعار مداحیهای کربلایی سیدرضا نریمانی👇👇👇
@narimani_matn
📋 #روضه_حضرت_خدیجه (س)
#متن_روضه /*بخش چهارم صوت*
#گریز_به_روضه_حضرت_زهرا (س)
#گریز_به_روضه_امام_حسین (ع)
با نوای کربلایی سیدرضا نریمانی
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پیغمبر قولی که به خدیجه(س) داده بود رو عملی کرد؛
وقتی میخواست غسل بده، کفن کنه خود پیغمبر عبا رو آورد، این بانو رو داخل عبا گذاشت، تنهایی داخل قبر گذاشت....
(یاد چی افتادی؟!)
یه شبی هم امیرالمومنین تنهایی هی دوروبرش رو نگاه میکرد دید محرمی نداره...
"از امانت داریام شرمندهام دخترعمو"
همین جور که مستأصل بود، یه مرتبه دید دوتا دست از قبر بیرون اومد؛ امانتم رو تحویلم بده علی جان...
@seyedrezanarimani
همهی اینایی که برات گفتم کفن داشتن...
پنج تا کفن فرستادن.
پیغمبر، امیرالمؤمنین، فاطمه، حسن؛ همه کفن داشتن. تو این عالم هیچکس بیکفن نمونده؛ اما آقای من و تو هم کفن داشته
میدونی چی...؟
" کفنی داشت ز خاک و کفنی داشت ز خون
تا نگویند شه کرببلا بیکفن است
استخوانی اگر از سینهی او باقی ماند
آن هم از ضرب سم اسب شکن در شکن است "
حسین....
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
کانال مداحیهای کربلایی سیدرضا نریمانی👇👇👇
@seyedrezanarimani
کانال اشعار مداحیهای کربلایی سیدرضا نریمانی👇👇👇
@narimani_matn
📋 #نگاهروبهآسمان / #متن_روضه
#گریز_به_روضه_حضرت_زهرا (س)
#گریز_به_روضه_حضرت_علی_اصغر (ع)
با نوای کربلایی سیدرضا نریمانی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
مثه امشبی امیرالمومنین مهمون دخترش بوده. اومد خونهی دخترش...
میگه اینقد به آسمان نگاه میکرد؛ هی میومد تو حیاطِ خونه قدم میزد، به سمت آسمان نگاه میکرد، هی دست روو دست میزد، «انا لله و انا الیه راجعون»...
_چه خبره بابا؟ چرا اینقدر به سمت آسمان نگاه میکنی و دست رو دست میزنی؟
این قصه برا امیرالمومنین قبلا هم اتفاق افتاده، این آقا یه جای دیگه هم به سمت آسمان نگاه کرده. (میدونی کجا)؟!
آدم وقتی مضطر میشه به آسمون نگاه میکنه. آدم وقتی کسی رو نداشته باشه به آسمون نگاه میکنه، هی میگه خدا من کسی رو ندارم...
سی سال پیش هم امیرالمومنین هی به آسمان نگاه میکرد؛ اون شبی که کنار قبر فاطمهاش نشسته بود؛ یه نگاه داخل قبر، یه نگاه به این بدن. دید محرمی نداره، کسی نیست کمک علی کنه. یهو نگاهش به سمت آسمون رفت؛ خدایا علی کسی رو نداره؛ مَحرمی ندارم، میخوام بدن خانومم رو تو قبر بذارم....
@narimani_matn
امشبم توو کوفه نگاه به آسمون کرد، توو مدینه هم نگاه به آسمون کرد.
یه آقایی دیگه رو هم من سراغ دارم، توو کربلا هی نگاه به آسمون میکرد؛
(میدونی کِی ارباب منو تو به آسمون نگاه میکرد؟!)
اون لحظهای که این بچه رو توو بغلش گرفته، نمیدونه میخواد چیکار کنه، عبا رو روو این بچه کشید، یه نگاه به سمت آسمون؛ خدایا چیکار کنم؟!
یه قدم میره سمت خیمهها، یه قدم برمیگرده، نمیدونه چیکار کنه.
یه مرتبه همه دیدن راهش و عوض کرد، پشت خیمهها رو زمین نشست؛
شروع کرد یه قبر کوچولو رو بکنه، نگاهش به سمت آسمان...
اما توو همین کربلا یه خانمی هم یه نگاه به آسمون کرد. (میدونی کجا؟!)
اون لحظهای که یه مرتبه همه دیدن:
"سری به نیزه بلند است در برابر زینب"
همه دیدن زینب داره به سمت آسمان نگاه میکنه....
حسین....
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
کانال مداحیهای کربلایی سیدرضا نریمانی👇👇👇
@seyedrezanarimani
کانال اشعار مداحیهای کربلایی سیدرضا نریمانی👇👇👇
@narimani_matn
📋 #روایتیازکرامتاهلبیتهنگامحکومت
#متن_روایت / *بخش دوم صوت*
#گریز_به_روضه_حضرت_زهرا (س)
#گریز_به_روضه_حضرت_زینب (س)
با نوای کربلایی سیدرضا نریمانی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
امیرالمومنین (ع) می فرمایند: وقتی که زمام امور در دست ما بود کار ما عفو و بخشش بود، وقتی کار دست ما بود همه رو میبخشیدیم. اما وقتی کار دست کس دیگه افتاد بچههای مارو کشتن، خونشون رو زمین ریختن، بیچارهمون کردن.
شاعری از شعرای بزرگ شیعه به زبان عربی برای همین مضمون شعر گفت؛ که وقتی زمام امور دستتون بود کار شما بخشش بود....
@seyedrezanarimani
بعد از فتح مکه، پیغمبر زمام امور رو به دست گرفت. همچین که شهر رو در دست گرفت مشرکین پناه آوردن به مسجدالحرام. میترسیدن، وحشت داشتن، گفتن پیغمبر دستش به ما برسه همهمون رو میکشه. خونمون رو میریزه. حقم داره، خیلی ما اذیتش کردیم.
فلذا همچین که پیغمبر اومد تو مسجد، دید اینا همشون جمع شدن، میترسن، وحشت دارن. یکیشون پا شد، گفت: آقا تو خیلی کریمی، اگه مارو ببخشی و عفو کنی در اختیارتیم، اگر هم مارو بکشی حقته، حق داری، حرفی نمیتونیم بزنیم. تو الان همه چی در اختیارته.
روایت میگه پیغمبر در اون لحظه اشک ریختن، گریه کردن، فرمودن: "اِذْهَبُوا فَأَنْتُمْ الطُّلَقَاء" برید، همتون آزادید...
@seyedrezanarimani
یکی از شیعیان خواب امیرالمومنین رو دید؛ عرضه داشت: آقا! شما انقدر کریم بودید که وقتی زمام امور دستتون بود همه رو می بخشیدید، عفو میکردید. ولی برام سوال شده چرا با شمایی که اینجوری بودین این کار رو کردن؟
آقا تو خواب به اون مرد فرمودن: برو این سوال رو از اون شاعر بپرس. اومد درِ خونه اون شاعرو زد که شعر عربی رو گفته بود، همچین که بهش گفت امیرالمومنین رو خواب دیدم، چون کسی اطلاع نداشت که این شعر رو گفته. روایت میگه تا شنید غش کرد اون شاعر از هوش رفت....
@seyedrezanarimani
(حالا چی میخوای بگی این همه داری مقدمه می چینی؟!)
امام زمان من رو ببخش
آخه بیبی انقدر دلش سوخت، انقدر از کربلا به کوفه، از کوفه به شام تو این منزلهای مختلف، تو کوچهها، خیابونها، بازارها. همچین که رسید تو مجلس اون نامرد، پاشد صدا زد: "اَمِن العدلِ يا ابنَ الطُّلَقاء" آیا این از عدله، ای پسر کسی که آزاد شدی، بخشیدنتون.
اینکه زنها و کنیزهای خودت تو پرده باشن، نیاریشون در انظار. اما ما که بچههای پیغمبریم رو از این کوچه به اون کوچه، از این شهر به اون شهر دارید می برید و گذر میدید....
حسین....
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
کانال مداحیهای کربلایی سیدرضا نریمانی👇👇👇
@seyedrezanarimani
کانال اشعار مداحیهای کربلایی سیدرضا نریمانی👇👇👇
@narimani_matn
📋 #لحظاتآخرامیرالمومنینبهروایتاصبغابننباته
#روضه_امام_علی (ع)
#متن_روضه / *بخش اول*
#گریز_به_روضه_حضرت_زهرا(س)
با نوای کربلایی سیدرضا نریمانی
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
اصبَغ ابن نُباته انقدر پشت در خونهی مولا موند، امام حسن در رو باز کرد؛
_چی میگی اسبق؟!
_ اومدم امیرالمومنین رو ببینم.
گفت نمیشه، راهش نداد، در رو بست رفت.
دوباره در زد، دوباره امام حسن در رو باز کرد: مگه نگفتم برو اصبغ. بابام اصلا حالش خوب نیست؛
میگه دوباره در زدم، دوباره در رو باز کرد. امیرالمومنین صدام زد:
_حسن جان کیه پشت در؟!
_آقا اصبغه.
_چی میخواد؟!
_ میگه جایی نمیرم در و باز کن میخوام مولامو ببینم. هرچی هم بهش میگم برو بابام نمیتونه کسی رو ببینه و زیارت کنه و اصلا حالش خوب نیست، یه جملهای گفته بابا منو بیچاره کرده
_چی میگه؟!
_سرش و به دیوار گذاشته هی داره میگه یا حسن تو رو خدا در و باز کن من جای دیگه رو ندارم برم...
@seyedrezanarimani
یکی دو روزه این مولا توو بستر بوده. همچین که در و باز کردن وارد حجره شدم دیدم اینقدر رنگ این آقا زرد شده، دستمال زردی که به سر بسته با رنگ صورت یکی شده.
تازه مَرده، پهلوونه، یه ضربه خورده، گرچه کاریام بوده اما دو سه روزه توو بستره همه رو بیچاره کرده...
قربون اون خانمی برم که سه ماه توو بستر بود هی این پهلو به اون پهلو میشد هی صدا میزد علی علی علی...
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
کانال مداحیهای کربلایی سیدرضا نریمانی👇👇👇
@seyedrezanarimani
کانال اشعار مداحیهای کربلایی سیدرضا نریمانی👇👇👇
@narimani_matn
📋 #خونیشدهبالوپرتایهمسرزهرا
#سبک_روضه / *بخش دوم*
#روضه_امام_علی (ع)
#گریز_به_روضه_حضرت_زهرا (س)
#گریز_به_روضه_امام_حسین (ع)
با نوای کربلایی سیدرضا نریمانی
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
خونی شده بال و پرت ای همسر زهرا
فرق تو شکسته ست شبیه پر زهرا
تشبیه عجیبی ست مراعات قریبی ست
سجادهی خونی تو و بستر زهرا
امروز سرت تیغ نمیخورد ، اگر که…
دیروز نمیخورد به آن در سر زهرا
داغ جگرت روضهی مکشوف مدینه ست
از آتش و از شعله و از معجر زهرا
یک زخم تو را از نفس انداخت سه روزه
ای وای! نود روز چه شد پیکر زهرا
اما نمک روضه حسین است یقینأ
چشم تر تو شاهد و چشم تر زهرا
ای شمر! تو بیرون برو از مقتل آقا
بیرون برو ای فتنه زِ دور و بر زهرا
بالای همان تل بنشین یا برو خیمه
گودال شلوغ است … نیا دختر زهرا
*شاعر: #علیرضا_وفایی
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
کانال مداحیهای کربلایی سیدرضا نریمانی👇👇👇
@seyedrezanarimani
کانال اشعار مداحیهای کربلایی سیدرضا نریمانی👇👇👇
@narimani_matn
📋 #روضه_امام_علی (ع)
#متن_روضه / *بخش سوم متن*
#گریز_به_روضه_حضرت_زهرا (س)
#گریز_به_روضه_امام_حسین (س)
با نوای کربلایی سیدرضا نریمانی
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
همچین که بیبی زینب کبری اومد غذایی بده به امیرالمومنین (ع)، به ابن ملجم گفت: ایشالله بابام خوب میشه توأم رسوا میشی.
ابن ملجم یه نیشخندی زد، گفت: من میدونم چی کار کردم؛ اینقدر به این شمشیر زهر دادم که کار بابات یکسره بشه، تموم بشه...
انقدر بیبی گریه کرد، همچین که گفت دیگه بابات موندنی نیست...
(میدونی یاد چی افتادم؟!)
یاد اون روزی که زنای مدینه اومدن عیادت مادرش، از در که میخواستن بیرون برن، زینب گوش میداد چی دارن به همدیگه میگن. دید هی دارن بهم میگن زهرا دیگه زنده نمیمونه.
اینقدر گریه کرد، ناله زد، مادر مادر گفت...
@seyedrezanarimani
اینجا هیچکس نذاشت این خانم چیزی ببینه. فقط بهش گفتن دیگه بابات زنده نمیمونه، بهم ریخت، گریه میکرد.
دلا بسوزه برا اون لحظهای که بالای تل ایستاده، داره نگاه میکنه...
یه عده دور حسینشو گرفتن، گردوخاکا بالا رفت، دیگه چیزی ندیده. اما یه مرتبه از تل سریع اومد سمت گودال، یه نگاه به این بدن کرد؛
"هَذَا حُسَيْنٌ بِالْعَرَاء مُرَمَّلٌ بِالدِّمَاءِ مُقَطَّعُ اَلْأَعْضَاءِ..."
یه کاری کرده دوست و دشمن گریه کردن؛ دست برد زیر این بدن، بدنو بلند کرد اینقدر بدن کوچیک شده بود، نحیف شده بود، بدن و به سمت آسمان بلند کرد: ای خدا این قربانی رو از ما قبول کن.
همچین که بدنو زمین گذاشت یه مرتبه همه دیدن خم شد این لباش و گذاشت به رگهای بریدهی حسین. دیگه قامت زینب راست نشد...
حسین...
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
کانال مداحیهای کربلایی سیدرضا نریمانی👇👇👇
@seyedrezanarimani
کانال اشعار مداحیهای کربلایی سیدرضا نریمانی👇👇👇
@narimani_matn
📋 #تبگرفتهتمامجسممرا
#سبک_روضه / *بخش اول*
#روضه_امام_علی (ع)
#گریز_به_روضه_حضرت_زهرا (س)
#گریز_به_روضه_امام_حسین (ع)
با نوای کربلایی سیدرضا نریمانی
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
تب گرفته تمام جسم مرا
همه جا را سیاه میبینم
کاش زهرا عیادتم بکند
او بیاید برای تسکینم
گرچه بستند باز میریزد
خون دل از شکاف زخم سرم
زخم شمشیر قاتل من نیست
داغ ناموس مانده بر جگرم
سهم من از تمام این دنیا
غصه و حسرت و بد اقبالیست
دور بستر حسین است و حسن
جای محسن کنارشان خالیست
برو قنبر میان هر کوچه
بگو از حال و روز غمبارم
کودکان یتیم کوفی را
با خبر کن که کارشان دارم
@seyedrezanarimani
این حسین است، چهرهی او را
ای پسر بچهها نگاه کنید
سر رخت و لباس او نکند
کشمکش بین قتلگاه کنید
سنگ از روی بامها نزنید
هر زمان که اسیر آوردید
صدقه دست زینبم ندهید
کودکانی که شیر آوردید
آه و نفرین من به کوفه اگر
از سری معجری ربوده شود
وسط ازدحام جمعیت
نکند دختری ربوده شود
صاحبان تنور بعد از این
به سر آفتاب رحم کنید
اهل کوفه وصیتم این است
به عروسم رباب رحم کنید
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
کانال مداحیهای کربلایی سیدرضا نریمانی👇👇👇
@seyedrezanarimani
کانال اشعار مداحیهای کربلایی سیدرضا نریمانی👇👇👇
@narimani_matn
📋 #پیرمردنابینا
#متن_روضه / *بخش اول*
#روضه_امام_علی (ع)
#گریز_به_روضه_حضرت_زهرا (س)
با نوای کربلایی سیدرضا نریمانی
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
حسن و حسین بردن باباشون رو دفن کردن، از تشییع که برمیگشتن دوتایی چه حالی داشتند این دوتا داداش...
یکی از این طرف، یکی از اون طرف؛ شبانه توو دل سحر، داره هی قصهها تکرار میشه. حسن که حرف نمیزنه، توو خودشه، اما حسین دست گردن حسن میندازه؛
_داداش یادته یه شبی هم توو مدینه این حالو داشتیم؟! حسن جان یادته چه زندگی خوبی داشتیم؟! چه مادری، چه بابایی، دیدی چی کار کردن؟!
حسن جان یادته، اون شب چه دلی داشت بابام وقتی بدن مادر رو تنهایی بلند کرد روو دست گرفت.
یادته بابا سر به دیوار گذاشته بود هی میگفت فاطمه جان حلالم کن...
@seyedrezanarimani
توو همین لحظاتی که این دوتا داداش باهم حرف میزنن، توو دل سحر دارن برمیگردن از تشییع، توو همین حین یهو دیدن از توو خرابهای صدای ناله میاد؛ صدای نحیف ضعیف. یکی هی داره میگه: رفیقم، حبیبم، عزیزم، چرا امشب نمیای به من سر بزنی؟!
تا صدا رو شنیدن، تا دیدن صدای ناله داره میاد خودشونو رسوندن اونجا ببینن صاحب صدا کیه؟!
(امشب ناله بزن آقا بیاد ببینه صاحب این صدا کیه.)
سریع حسن و حسین اومدن کنار این پیرمرد نشستن، دیدننابیناست، چشماش نمیبینه؛ هی دست سرش میکشیدن؛
چی شده آی پیرمرد؟! چی میخوای؟! گرسنته؟! تشنته؟!
گفت: چه قدر شماها صداهاتون شبیه اون آقاییه که هرشب میاومد به من سر میزد، الان دو سه شبه نیومده، دلم خیلی هواش و کرده.
_چی میگفت؟
_شبا میومد لقمه دهنم میذاشت، سرم و رو پاهاش میذاشت، نوازشم میکرد، قربون صدقهم میرفت، باهام حرف میزد. آخرشم که میخواست بره باهام حرف میزد، قصه میگفت.
یادمه هرشب بهم میگفت:
خوش به حالت که نمیبینی. کاش منم کور بودم نمیدیدم.
_چرا آقا این حرفا رو میزنی؟!
_ آخه آی پیرمرد من یه چیزایی با چشمام دیدم ...
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
کانال مداحیهای کربلایی سیدرضا نریمانی👇👇👇
@seyedrezanarimani
کانال اشعار مداحیهای کربلایی سیدرضا نریمانی👇👇👇
@narimani_matn
📋 #اینزنکهمیزنیدناموسحیدره
#سبک_روضه / *بخش دوم*
#روضه_حضرت_زهرا (س)
#گریز_به_روضه_حضرت_زهرا (س)
با نوای کربلایی سیدرضا نریمانی
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
هیشکی نبود بگه، این گل که پرپره
این زن که میزنید، ناموس حیدره
از عمد مادر و، پیش پسر زدن
از عمد با لگد، محکم به در زدن
کجا رفته بودی بدون من
شنیدم توو کوچه تو رو زدن
دعا کن عزیزم برا حسن، آروم بگیره
چه کابوس تلخی دیده حسن
همش میگه نامرد بسه نزن
همش میگه ای وای مادر من، داره میمیره
@seyedrezanarimani
هیچکی نبود بگه، این گل که پرپره
این زن که میزنید، ناموس حیدره
از عمد مادرو، پیش پسر زدن
از عمد با لگد، محکم به در زدن
دلم با مدینه نمیشه صاف
بازم زندگیمو بهم بباف
با دستی که رفته زیر غلاف، علی بمیره
بهت گفته بودم برو بسه
تو زورت به قنفذ نمیرسه
یه جوری زد تو رو که نفسِ، منو بگیره
@narimani_matn
از صبر شوهرت ، سو استفاده کرد
دیدی که نقشهشو ، آخر پیاده کرد
پشتش مغیره رو ملعون نگاه کرد
چند تا لگد زد و کارو تمام کرد
داری توی چشمات یه دلهره
چقدر قطرهی خون رو چادره
حسینت چرا آب نمیخوره، با این که تشنهست
چقدر گریه کردی با پیرهنش
با پیراهنی که میبرنش
میبینی که رگهای گردنش، به زیر دشنهست
@narimani_matn
هی کُند میبُره، لشکر کلافِهشه
فکر کن سَنان که هست، خولی اضافه شه
این نیزه میزنه، اون تیغ میکشه
با گریه خواهرش ، هی جیغ میکشه...
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
کانال مداحیهای کربلایی سیدرضا نریمانی👇👇👇
@seyedrezanarimani
کانال اشعار مداحیهای کربلایی سیدرضا نریمانی👇👇👇
@narimani_matn
📋 #ايتيغدمیكهيارمازپاافتاد
#سبک_روضه / *بخش دوم*
#روضه_امام_علی (ع)
#گریز_به_روضه_حضرت_زهرا (س)
با نوای کربلایی سیدرضا نریمانی
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
اي تيغ! دمي كه يارم از پا افتاد
انگار علي زير قدمها افتاد
يك شهر براي بردنم رد ميشد
از روي دري كه روي زهرا افتاد
آن مرغ که قید ماندنش را بزنند
ای تیغ پر پرپر زدنش را بزنند
ای تیغ ندانی که چه حالی دارد
مردی که به پیش او زنش را بزنند
ای تیغ ندیدی که چه دیدم آن روز
او خورد زمین و من خمیدم آن روز
از پهلوی میخکوب زهرایم وای
با دست خودم میخ کشیدم آن روز
*شاعر: #حسن_لطفی
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
کانال مداحیهای کربلایی سیدرضا نریمانی👇👇👇
@seyedrezanarimani
کانال اشعار مداحیهای کربلایی سیدرضا نریمانی👇👇👇
@narimani_matn
📋 #ازخونفرقمولامون
#سبک_روضه / *بخش سوم*
#روضه_امام_علی (ع)
#گریز_به_روضه_حضرت_زهرا (س)
#گریز_به_روضه_امام_حسین (ع)
با نوای کربلایی سیدرضا نریمانی
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
از خون فرق مولامون
محراب کوفه پُر خونه
توو سجده کشته شد اون که
گفتن نماز نمیخونه
به حسن اقتدا کرد نماز آخر و
توو قنوتش صدا کرد خود پیامبر و
با سرِ غرق خون روی سجاده میخوند
روضهی بین دیوار و درو
عمرم پیش چشمام میسوخت
از شب از سر تا پام میسوخت
عشقم میسوخت، زهرام می سوخت
بچهام میسوخت، زهرام میسوخت
@seyedrezanarimani
تا صبح با ذکر یا زهرا
دردی که داشت تحمل کرد
مثل تمام این سی سال
به فاطمه توسل کرد
پر زخمی توو بستر شبیه فاطمه
چشای نیمهبازش ضریح فاطمه
هی میخونه بیا ای مسیحای علی
بیقراره مسیح فاطمه
بی من رفتی من جا موندم
بیتو مُردم اما موندم
تنها رفتی تنها موندم
@narimani_matn
کوفه یه روز عزیزام و
تنها میذاری عین من
بابا فدای لبهای...
عطشانته حسینِ من
تک و تنها میمونی غریب و بیسپاه
زینبم بیتو میمونه بین خیمه گاه
تشنه لب دست و پا میزنی با ناله
من و زهرا کنار قتلگاه
رو خاک، عباس، قاسم، اکبر
خیمه، غارت، چادر، معجر
تو توو گودال، عریان، بی سر
خیمه، غارت، چادر، معجر
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
کانال مداحیهای کربلایی سیدرضا نریمانی👇👇👇
@seyedrezanarimani
کانال اشعار مداحیهای کربلایی سیدرضا نریمانی👇👇👇
@narimani_matn
📋 #تشییعآقاامیرالمومنین (ع) #روضه_امام_علی (ع)
#متن_روضه /*بخش چهارم*
#گریز_به_روضه_حضرت_زهرا (س)
با نوای کربلایی سیدرضا نریمانی
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
چه تشییعی داشتن امشب بچههای امیرالمومنین...
صدا زد: حسن جان تو با حسین عقب تابوتو بگیرید، جلوی تابوت خودش بلند میشه، جبرئیل و میکائیل میان جلوی تابوت و میگیرن....
خدارو شکر اومدن کمک؛ آخه توو مدینه کسی نیومد؛ امیرالمومنین تابوت خانمشو وسط حیاط گذاشته بود، یه نگاه دوروبرش کرد دید کسی نیست کمکش کنه، حسن جان بدو برو سلمان و خبر کن...
@seyedrezanarimani
همچین که رسیدن دیدن جلوی تابوت خودش زمین نشست حسن و حسینم عقب تابوت و زمین گذاشتند دیدن قبری آماده شده!!
این قبر و کی کَنده؟! کی آماده کرده؟!
امام حسن داخل قبر، ابیعبدالله بالای قبر، این یکی بدن و داد دست اون یکی تلقین رو خوندند، سنگهای لحد رو گذاشتند....
اما یاد اون شبی افتادم که امیرالمومنین تابوت فاطمهشو گذاشت کنار قبر، دیدن فقط داره گریه میکنه...
_چی شده آقا؟!
نمیدونم کی داخل قبر بره، کی بیرون وایسه، کی بدن و بهم تحویل بدم، یا من بدن و به کی تحویل بدم.....
محرمی نداره علی...
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
کانال مداحیهای کربلایی سیدرضا نریمانی👇👇👇
@seyedrezanarimani
کانال اشعار مداحیهای کربلایی سیدرضا نریمانی👇👇👇
@narimani_matn
📋#دلمسلمپرازعشقحسینه
#متن_روضه / *بخش اول صوت*
#روضه_حضرت_مسلم (ع)
#گریز_به_روضه_حضرت_زهرا (س)
با نوای کربلایی سیدرضا نریمانی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
دل مسلم پر از عشق حسینه
که واسه کشتنش دعوای نیزه است...
*همچین که ریختن دور خونه طوعه، خونه رو محاصره کردن، یکیشون داد زد: بیرون بیا، اگه بیرون نیای خودمون میریزیم تو خونه، خونه رو آتیش میزنیم؛
همچین که طوعه صداشونو شنید، اومد که بره در رو باز کنه، سریع مسلم دوید، اومد؛ خانوم جان تو نمیخواد بری، اینا همشون مَردن. تو بری جسارت میکنن، یهوقت یه حرفی میزنن. خوب نیست شما بری درو باز کنی...
(کجا رفت دلت؟!)
یادم نمیرود که همه داد میزدند
طوری لگد بزن که علی بی پسر شود...
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
کانال مداحیهای کربلایی سیدرضا نریمانی👇👇👇
@seyedrezanarimani
کانال اشعار مداحیهای کربلایی سیدرضا نریمانی👇👇👇
@narimani_matn
📋 #شفاعتحضرتزهرادرروزقیامت
#متن_روایت / *بخش اول صوت*
#گریز_به_روضه_حضرت_زهرا (س)
با نوای کربلایی سیدرضا نریمانی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
"به حشر هم قدم که مینهد هنوز بیسر است
قیامتیست لحظهی ورود حضرت حسین"
میدونی سر این آقا کجاست که میگه بی سر وارد محشر میشه؟!
بیبی دوعالم لحظهای که وارد محشر میشه؛ اونجا بیبی وسیله میاره برا شفاعت امّتش.
روایت میگه: اولین وسیلهای که بیبی روو میکنه، پَرِ چادر رو کنار میزنه، یه سر بریده رو دست میگیره؛ صدا میزنه آی گریهکنای حسینم...
اونجا سر بریده رو روو دست میگیره؛
(تو ذهنت تصور کن دیگه نمیتونی آروم بشینی)
"بُنَیَّ قَتَلوکَ و مِنَ الماءِ مَنَعوکَ"
دومین وسیلهای که بیبی روو میکنه، یهو پر چادر رو کنار میزنه، دوتا دست قلم شده عباس رو دستش میگیره؛
آی گریه کنای عباسم حالا نوبت شماست میخوام شمارو شفاعت کنم...
@seyedrezanarimani
انقدر این روایت زیباست که میفرمایند: کار بیبی که تموم میشه، وسیلههارو روو میکنه، همه رو میخره میفرسته بهشت.
اول گریه کنای حسینش رو راهی بهشت میکنه. همه رو بیبی راهی میکنه، روایت میگه خودش راه میفته. همچین که داره تو مسیر میره به سمت بهشت، هی برمیگرده پشت سر رو نگاه میکنه.
عرضه میدارن: خانم جان اتفاقی افتاده؟!
میفرماد: نه، میخوام ببینم یه وقت کسی عقب نمونده باشه؛
مادره دیگه، مادره...
تو کوچهها هم که زمین افتاد اول گفت: حسن جان تو که چیزیت نشده؟!
مادر دلنگرون بچهشه...
وقتی که پشت در قرار گرفت. (شاید خواهرا حرف منو بهتر بفهمن.) خیلی حواسش بود اینا میخوان درو هل بدن فشار به شکمش نیاد...
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
کانال مداحیهای کربلایی سیدرضا نریمانی👇👇👇
@seyedrezanarimani
کانال اشعار مداحیهای کربلایی سیدرضا نریمانی👇👇👇
@narimani_matn
📋#اذنمیدانگرفتنحضرتقاسم (ع)
#روضه_حضرت_قاسم (ع)
#متن_روضه / *بخش دوم صوت*
#گریز_به_روضه_حضرت_زهرا (س)
با نوای کربلایی سیدرضا نریمانی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
قاسم اومد اجازهی میدان بگیره. مادرش راهیش کرد گفت برو، بابات خیلی به من سفارش کرده. اومد پیش عمو؛ عموجان به منم اجازه بده منم مثل علی اکبرت برم بجنگم، برات فدایی بشم.
آقا اباعبدالله به قاسم اجازه نداد. رفت گوشهی خیمه، زانوهاشو بغل کرد؛ چرا عمو منو نمیخره؟! مادرش اومد: چی شده قاسمم؟ عزیز دلم! گفت: عمو بهم اجازه نمیده، میگه تو بالاسر این زن و بچهها باش. نمیتونم زنده باشمبدون عموم...
عجب مادری. گفت: غصه نخور؛ یه بقچه آورد گذاشت جلوی قاسم. تا این بقچه رو آورد یهو بوی امام حسن تو خیمه پیچید، هم مادر گریه کرد هم این بچه. یاد شب آخر امام حسن افتادن؛ اون شبی که تو بستر افتاده بود...
_مادر جان این چیه؟!
گفت: قاسمم، عزیر دلم، بابات فکر اینجاهاشو هم کرده بود، میدونست عموت بهت اجازه نمیده؛ یه دست خط نوشت به من داد گفت اینو بده به قاسمم به حسینم نشون بده.
همون لحظه که به حسین گفت: "لَا يَوْمَ كَيَوْمِكَ يَا أَبَاعَبْدِاللَّهِ"...
همه نگران حسینن، مادرشم وقتی میخواست جون بده علی رو صدا زد گفت:« علی جان، خیلی مراقب حسینم باش».
پیغمبر، علی، بیبی، خود امام حسن، همه سفارش حسین و کردن...
@narimani_matn
نامه رو داد دست قاسم؛ قاسمم عزیز دلم این نامه رو ببر به عمو نشون بده.
نامه رو گرفت، سریع دوید، خوشحال ، اومد پیش عمو؛ عموجان یه چیزی آوردم دیگه نه نمیتونی بیاری! تا نامه رو گرفت باز کرد؛ بهبه، دست خط برادرشه؛ همونجا رو زمین نشست این دست خط و توو بغلش گرفت هی میگفت حسنم. حسن جان کجایی غریبی حسینت رو ببینی...
شیخ جعفر شوشتری میگه: عمو و برادرزاده همدیگه رو بغل کردن، اینقدر گریه کردن که ابی عبدالله پس افتاد...
آخه مگه میشه؟! ماها همینجوری هستیم؛ یهو یه یادگار از یکی که از دنیا رفته دوسش داشتی ببینی اشکت جاری میشه.
اگه یکی مثل حسن باشه که محاسنش و تو کوچهها سفید کردن. همچین که این نامه رو گرفت یاد قصههای مدینه افتاد؛ قاسمم چه کاری با دل حسین کردی امروز ابی عبدالله پس افتاد مثل باباش...
امیر المومنین هم همینجور شد. علی کجا غش کرد؟!
امیرالمومنین هم تو مسجد نشسته بود. یهو دید از در حسن و حسین دوان دوان دارن میان؛ بابا بیا مادرم از دنیا رفت. علی پس افتاد...
@seyedrezanarimani
چی تو نامه نوشته امام حسن نمیدونم. ولی مضمون اینه که نوشته حسین جان من کربلا نیستم بهجای من این بچه هست...
(ولی من میگم شاید این نباشه. وقتی ابی عبدالله غش میکنه شاید یه چیز دیگه تو نامه دیده.)
شاید امام حسن نوشته: حسین جان اگه بودم مثل کوچهها وایمیسادم. فقط فرقش این بود اون روز کوچیک بودم نتونستم برا مادر کاری بکنم لااقل اینجا برات جبران میکردم...
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
کانال مداحیهای کربلایی سیدرضا نریمانی👇👇👇
@seyedrezanarimani
کانال اشعار مداحیهای کربلایی سیدرضا نریمانی👇👇👇
@narimani_matn
📋#روضه_حضرت_علی_اکبر (ع)
#متن_روضه / *بخش سوم صوت*
#گریز_به_روضه_حضرت_زهرا (س)
با نوای کربلایی سیدرضا نریمانی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
میخوام أِربأ اربا رو برات معنا کنم.
میدونی یعنی چی؟!
همچین که افتاد رو گردن اسب؛
تا نیزه زدن تا شمشیر به فرقش زدن این خونا داره جاری میشه خودش و انداخت رو گردن اسب که نیفته؛ این خونا اومد جلو چشم اسب و گرفت اسب تربیت شدهست باید برگرده سمت خیمهها
اما راهو اسب گم کرد.
عوض این که بره سمت خیمهها رفت توو دشمن گفتن برین کنار تا بیاد..
کوچه رو باز کردن،این طرف و اون طرفه کوچه...
' اینایی که اسارت بودن برا ما تعریف میکردن که کوچه باز میکردن همه با چوب باتوم وایمیسادن همه رو میزدن '
ایناهم کوچه باز کردن، شمشیرا رو آوردن هرکی هرچی داشت رفت آورد؛
یهو ابیعبدالله دید این نیزهها داره بالا میره؛ شمشیرا داره بالا میره...
یا اللّه حرفم تمام؛
اینجا یه جا بود توو کوچه یه جوون گیر افتاد، اما یه جوون دیگرم من سراغ دارم توو یه کوچهی دیگه گیر افتاد...
اینجا فرقش اینه، این جوون مَرده میتونه تحمل کنه اما اون جوون...
همچین که این دست رفت بالا مادر ما نقش زمین شد....
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
کانال مداحیهای کربلایی سیدرضا نریمانی👇👇👇
@seyedrezanarimani
کانال اشعار مداحیهای کربلایی سیدرضا نریمانی👇👇👇
@narimani_matn
📋#ایمشکمریزآبرویم
#متن_روضه / *بخش اول صوت*
#سبک_روضه
#روضه_حضرت_عباس (ع)
#گریز_به_روضه_حضرت_زهرا (س)
با نوای کربلایی سیدرضا نریمانی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
میگه همچین که بیبی روشو از علی میپوشوند، علی خیلی خجالت میکشید...
' من قصد مدینه رفتن نداشتم '
آخه این مشک و که از خیمه ها برداشت، همه بچه ها گفتن عمو داره میره با آب برمیگرده؛
عمو میره دست خالی برنمیگرده...
همچین که این تیر به این مشک خورد؛ دید این آبا داره از مشک میریزه گفت: بیاین، بیاین دیگه منو بزنین، دیگه آب ندارم آبرو هم ندارم...
"ای مشک مریز آبرویم"
@seyedrezanarimani
حرف از مدینه زده شد امشبم که شب تاسوعاست،
' این که گفتم خدا آبرو هیچ مردی رو نبره '
خیلی زشته خیلی بده مردی قولی بده به هر دلیلی نتونه اون قول رو برآورده کنه.
همچین که تو دل شب داشت این بدن و غسل میداد، هی میگفت: حلالم کن...
علی رو حلال کن واسه زخم بازوت
علی رو حلال کن واسه درد پهلوت
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
کانال مداحیهای کربلایی سیدرضا نریمانی👇👇👇
@seyedrezanarimani
کانال اشعار مداحیهای کربلایی سیدرضا نریمانی👇👇👇
@narimani_matn
📋#روایتادبحضرتعباس (ع)
#متن_روضه / *بخش سوم صوت*
#گریز_به_روضه_حضرت_عباس (ع)
#گریز_به_روضه_حضرت_زهرا (ع)
با نوای کربلایی سیدرضا نریمانی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
همچین که دید ابیعبدالله داره میاد؛ خدای ادبه...
هیچ جا نداریم حتی بعضیا میگن، حتی تو کربلا هم نگفت اَخا
با ذکر اباعبدالله صدا زد داداششو.
بعضیا میگن یبار گفتن اونم کربلا، بعضیا میگن همون یبارم نگفت.
یه همچین آقاییه...
_از کی درس گرفته؟!
_از امام حسن
چون میدید امام حسن نسبت به برادرش حسین جوری رفتار میکنه انگار حسین بزرگتر از حسنه...
چنان قربون صدقه حسین میرفت امام حسن،
فَلذا هیچوقت نگفت داداش.
حالا یه همچین آقایی ببین سی و چندسال تاحالا به حسین نگفته داداش، همش گفته مولا، یااباعبدالله، سیدنا...
حالا دراز به دراز خوابیده از دور دید ابی عبدالله داره میاد...
هی این بازوهارو میخواد یه جوری تقلا کنه یه جوری خودشو بنشونه،
از دور ابیعبدالله گفت: عباسم تکون نخور عباسم؛ خیلی باوفاست...
بیاین مثل عباس برا امام زمانمون باوفا باشیم.
وفای عباس اگه بخوام فقط یه نمونهشو بگم، همچین که این غنیمتهایی که گرفته بودن رو یزید لعنت الله میخواست پس بده به اهلبیت، همه رو که پس داد رسیده به یه عَلمی،همچین که این عَلم رو نگاه کرد یهو همه دیدن سه مرتبه باصدای بلند فریاد زد:
"الله اکبر ، الله اکبر ، الله اکبر"
_چی دیدی؟!
_گفت:« علمدار این پرچم کی بوده»؟!
گفتند: این پرچم عباسه
گفت عجب یاری داشت...
تاآخرین لحظه هم زمین افتاد این عَلم دستش بود
عَلم نیفتاد، علم بیفته یعنی سپاه حسین بیعَلمدار شده...
اینجوری علم و محکم گرفته بود، حاضر نبود یه ذره، خشی، یه تیری به ابی عبدالله بخوره...
از کی یاد گرفته؟!
همچین که کمربند مولا رو گرفته بود، گفت نمیذارم علی رو ببرین...
فلذا امام صادق فرمودن:« انقد نامرد قنفذ با این تازیانش به بازوی مادر ما زد». که امام صادق میفرمایند:« علت شهادت مادر ما فاطمه، همون ضرباتی بود که دست زهرا از کمربند علی جدا نمیشد»...
اینقدر زد تا این دست جدا شد...
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
کانال مداحیهای کربلایی سیدرضا نریمانی👇👇👇
@seyedrezanarimani
کانال اشعار مداحیهای کربلایی سیدرضا نریمانی👇👇👇
@narimani_matn
📋#آنجاکهدرتشخیصاوزینببهمشکلخورد
#سبک_روضه / *بخش دوم صوت*
#روضه_امام_حسین(ع)
#گریز_به_روضه_امام_حسن(ع)
#گریز_به_روضه_حضرت_زهرا(س)
با نوای کربلایی سیدرضا نریمانی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
آنجا که در تشخیص او زینب به مشکل خورد
سید مهدی نواب اون روضه خون میگفت:« کسی اگه یبار بره کربلا حتی اوناییام که تاحالا نرفتن کربلا، اگه تربت ابیعبدالله، مُهر ابیعبدالله جلوشون بذاری زود تشخیص میدن»...
برا مثال:« اگه یه تربت امام رضا با یه تربت کربلا بذاری، از رنگش زود تشخیص میده».
گفته اگه یکی یه بار بره کربلا زود میتونه تشخیص بده، خاکو...!!
حالا زینبی که پنجاه سال با این برادر بزرگ شده، من باورم نمیشه توو گودال گفته باشه '' اَ اَنتَ اَخی '' آیا تو برادر منی؟!
نمیدونم بااین بدن چکار کردن؟!
شیخ جعفر شوشتری میگه:« کاری با این بدن کردن، دیگه پشت و روی بدن مشخص نبوده»...
یه جایی امام صادق دیدن اشارهای به انگشتر میکردن میگفتن:« به اندازه نگین انگشتر جای سالم تو بدن جد ما نبوده»...
@seyedrezanarimani
"آنجا که در تشخیص او، زینب به مشکل خورد
تاثیر سمها روی تن را، تازه میفهمی
یک مشت نامحرم، که وقتی که دورهات کردن
آنگاه حال چند زن را، تازه میفهمی"
دم غروب فردا که بشه تازه بیبی میشینه میگه مادر جان حالا حالتو میفهمم. من دیدم امام حسن موهاش سفید شد، دیدم امام حسن محاسنش سفید شد، به ما که حرف نمیزد اما حالا فهمیدم...
حالا که مردا دوره ام کردن حالتو میفهمم بیبی جان...
@narimani_matn
همچین که ابیعبدالله مثل امشبی راه افتاد تو این صحرا تنهایی، نافع ابن هلال میگه پشت سر ابیعبدالله راه افتادم، ترسیدم کسی تو این دل شب جسارتی کنه از پشت آروم آروم سر راه افتادم.
دیدم ابی عبدالله هی خم میشه، یه چیزی از روزمین برمیداره!
_چه خبره؟!
اومدم جلوتر ببینم حسین فاطمه چه میکنه؛
یهو ابیعبدالله برگشت گفت:« نافع برو خیمهها».
روایت میگه همچین که ابیعبدالله سر و برگردوند یه جمله به نافع ابن حلال فرمود؛
_فرمود:« نافع برو میخوام تنها باشم، نافع خیلی دلم گرفته، برو منو تنها بذار»...
_آقا میترسم آخه شما...
_گفت:« نه میخوام تنها باشم»
میدونی یاد کجا افتادم؟!
همچین که امیرالمومنین هم داشت این بدن و غسل میداد، دید از پشت در خونه صدا میاد؛
_حسن جان اینا کیاند؟!
_گفت:« بابا جان سلمانه، مقداده، ابوذره، عماره»
_گفت:« بگو برن میخوام تنها باشم»...
امام حسن اومد در و بازکرد، برید.
بابام میگه:« میخوام تنها باشم»...
روایت میگه رفتن، فقط یکیشون پشت در موند؛ قید نکردن کی اما فکرکنم سلمان بود.
سرشو به این در گذاشت شروع کرد داد بزنه...
امیرالمومنین دوباره فرمود:« حسن جان مگه نگفتم برو بهشون بگو برن».
_گفت:« آری گفتم اما سلمان نمیره میگه کجا برم»...
بخدا امشب فقط شب مادره...
آخه ابیعبدالله اومد توو خیمه با زینب (س) دوتایی باهم خلوت کردن، خاطرات مدینه رو هی براهم تعریف میکردن، هی گریه میکردن...
أَلسَّلامُ عَلى مَنْ اُریقَ بِالظُّلْمِ دَمُهُ
أَلسَّلامُ عَلَى الْمُغَسَّلِ بِدَمِ الْجِراحِ
أَلسَّلامُ عَلَى الْمُجَرَّعِ بِکَأْساتِ الرِّماحِ
أَلسَّلامُ عَلَى الْمَنْحُورِ فِى الْوَرى
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
کانال مداحیهای کربلایی سیدرضا نریمانی👇👇👇
@seyedrezanarimani
کانال اشعار مداحیهای کربلایی سیدرضا نریمانی👇👇👇
@narimani_matn
📋#روضه_حضرت_محمد (ص)
#متن_روضه / *بخش اول صوت*
#گریز_به_روضه_حضرت_زهرا (س)
#گریز_به_روضه_امام_حسین (ع)
با نوای کربلایی سیدرضا نریمانی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پیغمبر توو حالت احتضاره،
بیبی تو عالم انقدر بیتابی میکرد، گریه میکرد؛ اینقدر ناله میزد.
هی صدا میزد: « بابا بچه بودم مادرم رو از دست دادم، حالا دارم تورو از دست میدم، دیگه کسی برام نمیمونه، کسی نیست ازم حمایت کنه، پشتمو داشته باشه، تکیهگاهم باشه...»
برای همین این قدر بیتابی میکرد.
پیغمبر صداش کرد بیا دخترم کار باهات دارم، چشمان گریانه اما تا رد میشه دیدن پیغمبر داره میخنده بعدها ازش سوال کردن چی گفت پیغمبر درِ گوشت: فرمودند بابام گفت: « زود به من ملحق میشی»
زیاد فراق من و تو طول نمیکشه...
یک جایی روضه پیغمبر و روضه امام حسن مشترک میشه...
پیغمبر وقتی به دخترش گفت خوشحال شد گفت: حالا مهدی جان تو هم بیا با تو هم کار دارم امیرالمومنین هم گریه می کرد چون میدونه که اگه پیغمبر بره دیگه کسی نمیمونه با بودن پیغمبر چیکار میکردند اگه پیغمبر خدا نباشه که دیگه هیچی...
@seyedrezanarimani
علی جان بیا کار باهات دارم همه رو بیرون کرد، خصوصی فقط خودت باید بشنوی گوشت رو بیار جلو دهنم؛ جونم آقا، شروع کرد با علی حرف بزنه امیرالمومنین هی سر تکون میداد میگفت: باشه آقا چشم هرچی شما بگین رو چشام اگه تو اینجوری میخوای باشه، دین خدا اینجوری میخواد باشه خدا راضی باشه.
هرچی پیغمبر گفت، علی هی باشه آقا چشم هی دست به سینه میذاشت چشم آقا چشم، یه مرتبه همه دیدند علی برافروخته شد؛ صورتش سرخ شد؛ چشما هم همینطور مثل ابر بهاری داره میباره آقا یعنی اینجا هم صبر کنم...؟!
@narimani_matn
آخه همچین که ابی عبدالله خودش رو انداخت رو سینهی پیغمبر، امیرالمومنین دستش رو گرفت عزیز دلم الان پیغمبر توو حالتی نیست که سینهش سنگین باشه، آخه خود پیغمبر فرموده محتضر سینهش سنگین نباشه اما پیغمبر فرمود: علی جان بزار حسین رو سینهم باشه، حسین که رو سینهم باشه راحتتر جون میدم...
قربون اون آقایی که تا چشماش رو باز کرد، والشِمرُ و جالِسٌ...
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
کانال مداحیهای کربلایی سیدرضا نریمانی👇👇👇
@seyedrezanarimani
کانال اشعار مداحیهای کربلایی سیدرضا نریمانی👇👇👇
@narimani_matn
📋#آقایسامراچقدرناتوانشدی
#سبک_روضه / *بخش اول صوت*
#روضه_امام_حسن_عسکری (ع)
#گریز_به_روضه_حضرت_زهرا (س)
با نوای کربلایی سیدرضا نریمانی
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
آقای سامرا چقدر ناتوان شدی
خیلی شبیه مادر خود قدکمان شدی
عمری اسیر طعنه و زخم زبان شدی
تبعیدی مجاور یک پادگان شدی
آه ای بهار زرد و خزانی تو میروی
چون مادرت زمان جوانی تو میروی
دور از مدینه حضرت جانان چه میکنی؟
یوسف، جدا ز خیمه کنعان چه میکنی
تنها غریب گوشه زندان چه میکنی
ابن الرضا به حلقه شیران چه میکنی
اینجا تو را نیامده تکریم میکنند
حتی درندگان به تو تعظیم میکنند
@seyedrezanarimani
دور از مدینه ای سفرت سخت میگذشت
ای آسمان به بال و پرت سخت میگذشت
با گریه ها به چشم ترت سخت میگذشت
آقا چقدر بر جگرت سخت میگذشت
بغصی شکسته داری و فریاد کوچه ای
هی میخوری زمین و ولی یاد کوچه ای
گرچه غریب بودی و کس سوی تو نرفت
شکرخدا که میخ به پهلوی تو نرفت
شعله سراغ پیچش گیسوی تو نرفت
اینجا غلاف بر روی بازوی تو نرفت
آتش کسی به خرمن نیلوفرت نزد
اینجا کشیده کس به روی همسرت نزد
*َشاعر: #محمد_جواد_پرچمی
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
کانال مداحیهای کربلایی سیدرضا نریمانی👇👇👇
@seyedrezanarimani
کانال اشعار مداحیهای کربلایی سیدرضا نریمانی👇👇👇
@narimani_matn