eitaa logo
لــبـیک‌یانـاصـح
435 دنبال‌کننده
3.9هزار عکس
1.7هزار ویدیو
78 فایل
🌷بسم ربِّ المهدی🌷 👈خوش اومدین رفقا👉 ادمین: @NASEH_313 🌷بهمون پیام و نظر بدید منتظریم 🌷
مشاهده در ایتا
دانلود
📌نظر مقام معظم رهبری در مورد کتاب و شخصیت این : کتاب خیلی جالب و است، به قدری که تا مدت‌ها من دلم نمی‌آمد این کتاب را از ری میزم بردارم!! و بقدری این شخصیت دارد مثل انسان را به خودش می‌کند! ☘️ برگی از کتاب: یک ماه از مفقود شدن می‌گذشت. بچّه‌هایی که با ابراهیم رفیق بودند هیچ کدام حال و روز خوبی نداشتند. هر جا جمع می‌شدیم از ابراهیم می‌گفتیم و می‌ریختیم.😭😭 برای دیدن یکی از بچّه‌ها به بیمارستان رفتیم، رضا گودینی هم اونجا بود. وقتی که رضا رو دیدم انگار که داغش تازه شده باشه بلند گریه می‌کرد. بعد گفت: "بچّه‌ها دنیا بدون ابراهیم برا من جای نیست. مطمئن باشید من تو اولّین عملیات می‌شم".😭 یکی دیگه از بچّه‌ها گفت: "ما نفهمیدیم ابراهیم کی بود. اون بود که اومد بین ما و مدّتی باهاش زندگی کردیم تا بفهمیم معنی بنده خالص خدا بودن چیه"😓😔 یکی دیگه گفت: "ابراهیم به تمام معنا یه بود یه پهلوان". 🙏🏻 🌺🌸🌺🌸🌺🌸 🖋 کانال دَست خطِ روی میز: https://eitaa.com/joinchat/2494627883C8bd4806938
☘برگی از کتاب ❤سرباز امام زمان❤ مادر زینب شروع به صحبت کرد: ببین آقا ، نه زینب، نه من و نه پدرش، از شما توقع آن چنانی نداریم. وقتی اومدی خواستگاری، یه کلمه هم نپرسیدیم خونه داری؟ ماشین داری؟ پول چقدر داری و این چیزا. برای ما مهم نیست که از نظر چقدر غنی باشی، اما از لحاظ چرا! ما دوست داریم دامادمون باشه☺️ این را که شنید سرش را بلند کرد. این اولین جایی بود ک چنین درخواستی از او می شد. 🙏🏻 🔴 کانال دست خط روی میز: https://eitaa.com/joinchat/2494627883C8bd4806938
🔖 قسمتی از کتاب 🔻زندگی #حسین سراسر معنوی بود. به عبادت اهمیت فراوانی می‌داد و هیچ چیز مانع ارتباطش با خدا نمی‌شد. 🔹یک شب در منطقه #مهران، من و محمد حسین و یکی دیگر از بچه‌ها به نام سیدمحمود، برای شناسایی رفته بودیم. سیدمحمد جلو رفت و من و محمد حسین منتظرش بودیم. 🔸سید حدود دو ساعت دیر کرد. در این فاصله محمدحسین به گوشه‌ای رفت و سرگرم #نماز و #عبادت شد. 👌🏻این حالت او خیلی برایم عجیب بود که هیچ وقت، حتی در منطقه خطر نیز از عبادت و راز و نیاز با #خدا غافل نمی‌شد. ⏪ رفتار و کردار او به گونه‌ای بود ک لحظه به لحظه زندگی‌اش و جزء جزء به حرکاتش انسان را به یاد خدا می‌انداخت. #چهارشنبه_های_شهدایی #حسین_پسر_غلامحسین #راز_و_نیاز #شهادت #کتاب_بخوانیم #برش_کتاب #کتاب_هدیه_بدهیم
هدایت شده از دوستان خدا
📙 کتاب: 🖌 به قلم: بهزاد دانشگر 📌موضوع: به قتل رسیدن شهید ادواردو 🔖 برشی از کتاب: شیعه در نگاه می‌گفت: تک است؛ چیزی دارد که سایر ادیان ندارند و آن وابستگی به اهلبیت است، اهلبیتی که هرکدامشان تک و بدون مشابه هستند ما تنها یک داریم، یک که داریم تک است. کاری که ایشان کرد را هیچ کس در تاریخ نکرد!! همه این منحصربه‌فرد و تک هستند و این تنها مشخصه شیعه است. 🔴 برای دریافت لینک خرید مراجعه کنید به 👇 @ferdosebarin 🆔 @jayi_neveshte_buod
😍😍 فوری فوری 😍😍 عیدتون مبارک 🌺 ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌🎊 🎀 🎁 🎀 🎊 15 هزار تومان خرید و 10 هزار تومان ارسال ویژه امروز ما به شما با خرید تا سقف 100 هزار تومان برای خرید کلی کتاب جذاب و عالی 😊😍 کد تخفیف: milad99 💥فقط تا پایان امشب وقت دارید تا از این هدیه استفاده کنید پس دست بجنبونید 😊🙏🏻 🔴 لینک خرید: https://basalam.com/@rasmevafa 😍
هدایت شده از دوستان خدا
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
📌 برش کتاب *❤️کتاب یادت باشد❤️* گفت: هر کجا جور باشه حتماً بهت زنگ می‌زنم... فقط یه چیزی، از که تماس گرفتم چطوری بگم ؟ اونجا بقیه هم کنارم هستن، اگر صدای منو بشنون از آب میشم!! گفتم: پشت گوشی به جای دوستت دارم بگو « » من منظورت رو می‌فهمم. از پیشنهادم خوشش آمد، پله‌ها را که پایین می‌رفت برایم دست تکان می‌داد و بلند بلند می‌گفت: ! یادت باشه...😍 😊لبخندی زدم و گفتم: یادم هست! یادم هست... ❤️ 📚 خرید کتاب: https://basalam.com/@rasmevafa 🌺 کانال : 🆔 @jayi_neveshte_buod
🍃برشی از کتاب نماز صبح را پشت سر سید خواندیم. هوا داشت روشن می‌شد که برای زیارت به رفتیم. بچه‌ها را حسابی پس زده بودند و این بار با خیال راحتتری می‌توانستیم داخل صحن راه برویم. یاد افتادم، گوشه‌ای از حرم به یادش دو رکعت نماز خواندم. به سجده که رفتم، را بجا آوردم که یک بار دیگر فرصت حضور پیدا کردم. بعد از همراه بچه‌ها به سمت فرودگاه آمدیم و با اولین پرواز به سمت راهی شدیم. داخل هواپیما آنقدر صدای موتور می‌آمد که حس می‌کردیم بیشتر از هزار تا جاروبرقی در یک لحظه با هم روشن شده و هر چه که هست را جارو می‌کند. وضعیت پروازهای مشخص بود. باید همه مثل قوطی ساردین کنار هم می‌نشستیم. علیرضا خندید و گفت: «لای در باز بشه و نفر اول سر بخوره، بقیه هم دنبالش رفتیم پایین». بعد هم نگاهی به من کرد و گفت: «بهتره برای آموزش انتخاب کنیم، اینطوری بین بچه‌های بومی و ، ما را به اسم جهادی می‌شناسند». _خب تو ابو چی می‌خوای بشی؟ علیرضا یکی از بندهای مسکوتین را که جلوی چشمش آویزان بود را محکم گرفت و گفت: «من جلیل، تو هم خلیل». 🔴 برای دریافت لینک خرید مراجعه کنید به 👇 @ferdosebarin ✴️ کانال فرهنگی مذهبی (دست خط روی میز) http://eitaa.com/joinchat/2494627883C8bd4806938
هدایت شده از دوستان خدا
🍃برشی از کتاب نماز صبح را پشت سر سید خواندیم. هوا داشت روشن می‌شد که برای زیارت به رفتیم. بچه‌ها را حسابی پس زده بودند و این بار با خیال راحتتری می‌توانستیم داخل صحن راه برویم. یاد افتادم، گوشه‌ای از حرم به یادش دو رکعت نماز خواندم. به سجده که رفتم، را بجا آوردم که یک بار دیگر فرصت حضور پیدا کردم. بعد از همراه بچه‌ها به سمت فرودگاه آمدیم و با اولین پرواز به سمت راهی شدیم. داخل هواپیما آنقدر صدای موتور می‌آمد که حس می‌کردیم بیشتر از هزار تا جاروبرقی در یک لحظه با هم روشن شده و هر چه که هست را جارو می‌کند. وضعیت پروازهای مشخص بود. باید همه مثل قوطی ساردین کنار هم می‌نشستیم. علیرضا خندید و گفت: «لای در باز بشه و نفر اول سر بخوره، بقیه هم دنبالش رفتیم پایین». بعد هم نگاهی به من کرد و گفت: «بهتره برای آموزش انتخاب کنیم، اینطوری بین بچه‌های بومی و ، ما را به اسم جهادی می‌شناسند». _خب تو ابو چی می‌خوای بشی؟ علیرضا یکی از بندهای مسکوتین را که جلوی چشمش آویزان بود را محکم گرفت و گفت: «من جلیل، تو هم خلیل». 🔴 برای دریافت لینک خرید مراجعه کنید به 👇 @ferdosebarin 🆔 @jayi_neveshte_buod
هدایت شده از دوستان خدا
🍃برشی از کتاب نماز صبح را پشت سر سید خواندیم. هوا داشت روشن می‌شد که برای زیارت به رفتیم. بچه‌ها را حسابی پس زده بودند و این بار با خیال راحتتری می‌توانستیم داخل صحن راه برویم. یاد افتادم، گوشه‌ای از حرم به یادش دو رکعت نماز خواندم. به سجده که رفتم، را بجا آوردم که یک بار دیگر فرصت حضور پیدا کردم. بعد از همراه بچه‌ها به سمت فرودگاه آمدیم و با اولین پرواز به سمت راهی شدیم. داخل هواپیما آنقدر صدای موتور می‌آمد که حس می‌کردیم بیشتر از هزار تا جاروبرقی در یک لحظه با هم روشن شده و هر چه که هست را جارو می‌کند. وضعیت پروازهای مشخص بود. باید همه مثل قوطی ساردین کنار هم می‌نشستیم. علیرضا خندید و گفت: «لای در باز بشه و نفر اول سر بخوره، بقیه هم دنبالش رفتیم پایین». بعد هم نگاهی به من کرد و گفت: «بهتره برای آموزش انتخاب کنیم، اینطوری بین بچه‌های بومی و ، ما را به اسم جهادی می‌شناسند». _خب تو ابو چی می‌خوای بشی؟ علیرضا یکی از بندهای مسکوتین را که جلوی چشمش آویزان بود را محکم گرفت و گفت: «من جلیل، تو هم خلیل». 🔴 برای دریافت لینک خرید مراجعه کنید به 👇 @ferdosebarin 🆔 @jayi_neveshte_buod
📙 کتاب: ** 🖌 به قلم: محمدعلی جعفری 📌موضوع: روایت زندگی شهید مدافع حرم ‌ 📰 انتشارات: شهید کاظمی 👌🏻پیشنهاد می‌کنم حتماً این کتاب رو کنید!! عالی، پرمفهوم، روان ... کلی نکته‌های قشنگ داره که از برادر شهید عزیزمون برامون توی این کتاب به یادگار مونده 😍 🔻نکته های اخلاقیشون واسه ما واقعا درسه، و الگوی خوب برای همه! 💚 برشی از کتاب: برگشتم به حاج سعید گفتم: «آخه من چطور این بدن ارباً اربا رو شناسایی کنم؟ رفتم سمت آن داعشی... یک متر رفت عقب و اسلحه‌اش را کشید طرفم!! سرش داد زدم: «شما مگه مسلمون نیستید؟» به کاور اشاره کردم که مگر او نبود؟ پس سرش کو؟ چرا این بلا را سرش آوردید؟ 😭 حاج سعید تند، تند حرف‌هایم را ترجمه می‌کرد. آن داعشی خودش را تبرئه کرد که این کار ما نبوده و باید از کسانی که او را برده‌اند «القائم» بپرسید. فهمیدم می‌خواهد خودش را از این مخمصه نجات دهد. دوباره فریاد زدم که کجای می‌گوید اسیرتان را این‌طور شکنجه کنید؟ نماینده داعش گفت: «تقصیر خودش بوده!» پرسیدم به چه جرمی؟ بریده ‌بریده، جواب می‌داد و حاج سعید ترجمه می‌کرد: «از بس حرصمون رو درآورد؛ نه اطلاعاتی به ما داد، نه اظهار پشیمونی کرد، نه التماس کرد! تقصیر خودش بود…!» 🌺 آیدی سفارش کتاب و راهنمایی خرید: 🔻 @ferdosebarin ✴️ کانال فرهنگی مذهبی (دست خط روی میز) http://eitaa.com/joinchat/2494627883C8bd4806938
📚معرفی کتاب 📙 کتاب: 🖌 به قلم: دکتر محمدصادق کوشکی 📌موضوع: طنزی مستند از تاریخ آمریکا 📰 انتشارات: 🔻کتاب یکی از بهترین کتابهایی ست که تاریخ آمریکای جنایتکار رو به زبان طنز بیان کرده... قطعا جواب خیلی سوالات نوجوونا توی این کتابه.. از جمله: آمریکا چجوری شکل گرفته؟ مگه آمریکا چه خلاف هایی کرده؟ چرا مرگ بر آمریکا؟ 💥تاریخ ایالات متحده خیلی جدی است! آن قدر جدی که حتی بخش ها و قسمت های شوخی آن هم جدی است! ❗️هدف کتاب، آموزش تاریخ نیست بلکه روایت آن است! به همین دلیل هرچه در این می خوانید "مستند" است! یعنی منابع و اسنادش موجود است! هیچ مطلبی بدون سند نیامده! اما راست و دروغش گردن مولفان نیست! گردن نویسندگان محترم مطالبی است که نشانی آن ها در انتهای هر مطلب آمده! آن هایی که حال و حوصله تحقیق دارند به منابع مراجعه کنند و آن هایی که بی حال و حوصله اند به نویسنده این کتاب اعتماد کنند! 🌺 آیدی سفارش کتاب و راهنمایی خرید: 🔻 @Ferdosebarien ✴️ کانال فرهنگی مذهبی (دست خط روی میز) http://eitaa.com/joinchat/2494627883C8bd4806938