eitaa logo
کانال رسمی آیت الله ناصری
9.1هزار دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
284 ویدیو
2 فایل
تنها کانال رسمی انتشار بیانات حضرت آیت الله ناصری اصفهانی (قدس سره) در ایتا
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از الهادی
حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 مناجات: خواهند اگر ببخشند از مجرمی گناهی... 👤 حجت‌الاسلام والمسلمین ناصری ⏱ ۲:۵۲ دقیقه 🔺 @nasery_ir ‌ ‌
هدایت شده از الهادی
💠 اهتمام آیت الله ناصری به قرائت قرآن 🔻 یکی از رفقا که کار زیادی هم ندارد می‏گفت: من در طول هفته کار و مشغله خیلی مختصری دارم؛ ولی در طول هفته هر چه‏ می‏خواهم یک جزء قرآن را دو جزء کنم نمی‏توانم. 🔸 ولی ابوی ما [آیت‌الله حاج شیخ محمد ناصری] با آن کثرت مشغله، روزی چند نماز جماعت و چند منبر و جوابگویی به مسائل مردم و امور دیگر، در طول ماه مبارک رمضان روزی شش جزء قرآن می‏خواند.‌ ‌ ┄┅═✧❁••❁✧═┅┄ 🔺کانال رسمی حجت‌الاسلام والمسلمین حاج شیخ جعفر ناصری: 🔹 تلگرام و ایتا: @Nasery_ir 🔸 واتساپ: www.al-hady.ir ‌ ‌
ملا نصرالدین، بزرگ شهر و محله بود. از او می‌پرسیدند امروز چندم ماه است؟ این بنده خدا، سواد که نداشت، یک ظرفی داشت هر روز یک ریگ در این ظرف می‌انداخت. هر کسی می‌پرسید: امروز چندم ماه است؟ به تعداد ریگ ها می گفت: امروز مثلا دهم ماه است. قاعده کار او چنین بود. روزی یکی از بچه‌های ملا، یکی دو مشت ریگ داخل ظرف ریخت. طبق معمول یک نفر آمد و پرسید:امروز چندم ماه است؟ ملا ظرف را خالی کرد، دید ریگ ها زیاد است. از پنجاه و شصت هم گذشته است. گفت: امروز چهل و نهم است. طرف گفت: ماه سی روز بیشتر نیست؟ ملا گفت: خدا پدرت را بیامرزد یک مشت از ریگ ها را هم بیرون ریختم و نشمردم. باز اینقدر است. حالا اين مطالبي كه بنده در وصف اهلبیت علیهم السلام عرض مي كنم مثل همان ريگ‌ها و چهل و نهم است. چند تا مشت از آنها را هم كنار گذاشتم و بيان نكردم، تازه بعضي اشكال مي كنند كه اين مطالب غلو است. که این مربوط به اختلاف درجات ایمانی یا ضعف و قوت فکری و عقلانی افراد است. ┄┅═✧❁••❁✧═┅┄ 🔻کانال رسمی آیت الله ناصری 🔷@naseri_ir
🔶کاسب حبیب الله ┄┅═✧❁••❁✧═┅┄ 🔻کانال رسمی آیت الله ناصری 🔷@naseri_ir
نمونه ديگر، که فرزند صالح از پدر ناصالح به وجود آمده، معاویة بن یزید است. یزید بن معاویه که کفر و الحاد و خباثتش عالم گیر است. حتی عده‌ای از سنی ها که لعن را جایز نمی‌دانند می‌گویند یزید را می‌شود لعن کرد. چون خیلی طغیان کرد. واقعا مي ارزد كه انسان سی و پنج سال عمر را بریزد و بپاشد و هر کاری می‌خواهد بکند اما آن طرف تا خدا خدایی می‌کند معذب به عذاب الهی باشد؟می‌ارزد؟ ما هم همینطور؛انسان یک لحظه يا نیم ساعت لذت نفسانيِ حرام ببرد اما خودش را از اوج سعادت و تکامل به ذلت و نابودی بکشاند. آیا سزاوار است؟ منظور آقا! یک مقداری انسان حواسش را جمع کند. ادامه دارد... ┄┅═✧❁••❁✧═┅┄ 🔻کانال رسمی آیت الله ناصری 🔷@naseri_ir
بعد از اینکه یزید به درک واصل شد به معاويه پسر يزيد گفتند خلافت از یزید به تو منتقل شد. روز چهل و يكم كه جمعه هم بود، اعلام کرد همه به مسجد بیایند، همه به مسجد اموی شام آمدند؛ مسجد مملو از جمعيت شد. رفت منبر و گفت: مردم! من صلاحيت برای خلافت و ریاست ندارم. پدر بزرگم اين خلافت را غصب کرد، پدرم هم غصب کرد، یگانه کسی که صلاحيت این ریاست، خلافت و امامت را دارد، حضرت سجاد علی بن الحسین علیهم السلام است، و احدی سراغِ من نیاید، من خودم را از این لباس خلع کردم، این لباس مختص به حضرت سجاد است. از منبر پائین آمد و به خانه رفت و درب را به روی خودش بست و احدی را راه نداد. مادرش گفت: چه کردی؟ ای کاش نطفه حیض شده بودی و این ننگ را بر آل ابوسفیان روا نمی‌داشتی! گفت: مادر! ای کاش قطعه خونی شده بودم بر کهنه‌ای و اسم پدری مثل یزید روی من نبود. همین که گفتم.» (بحارالأنوار ج : 46 ص : 118) الان هم قبرش زیارتگاه است. هر که به خدا وصل شد نونش تو روغن است. ┄┅═✧❁••❁✧═┅┄ 🔻کانال رسمی آیت الله ناصری 🔷@naseri_ir
بین علما، علامه حلی رحمه الله خیلی فوق العاده بوده است. روزی با مرکب، از نجف به کربلا میرفت. در راه، آقایی با ایشان همراه شدند و مسألهای را مطرح و علامه هم شروع به صحبت کردند. علامه دید این آقا از نظر علمی خیلی پر است؛بااینکه خود ایشان علامه، و در بین علمای شیعه، نمونه است. علامه حلی نیز مسائلی را طرح میکند و بعد از آن، فروعی را مطرح میسازد و آقا مفصل جواب میدهند؛ در حالی که علامه سوارند و این آقا هم پیاده در رکاب علامه حلی میآیند. مسألهای طرح شد و بین علامه و این آقا اختلاف شد. علامه گفت که نظر ما این است. آقایی هم که پیاده بودندفرمودند:«خیر، این حکم، اشتباه است» علامه گفت: «مدرک شما چیست؟» آقا فرمودند: «مدرک من فلان روایت در فلان کتاب است و شما هم این کتاب را دارید، صفحة فلان، سطر فلان. این روایت آنجاست، برو نگاه کن، حکم الهی این است.» این را که میگوید علامه حلی یک مقدار شک میکند که این آقا که این اندازه قدرت علمی دارد نکند امام زمان علیه السلام باشد. علامه میگوید: «آقا یک مسألهای میخواهم از شما بپرسم.» آن آقا میگویند: «بفرمایید.» عرض میکند: «آقا در زمان غیبت میشود خدمت امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف رسید؟»علامه در حالی این سؤال را میکند که تازیانه از دستش میافتد. آقا خم میشوند و تازیانه را برمیدارند و در دست علامه میگذارند و میفرمایند: «چطور نمیشود در زمان غیبت، خدمت امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف رسید؛ در حالی که الآن دستش در دست شماست.» تا علامه متوجه میشود خودش را از روی مرکب، روی پاهای آقا میاندازد و از شرمندگی و خجالت غش میکند؛ چون که این مدت، سواره و آقا در رکاب وی بوده اند. بعد مردم جمع میشوند و آقا را به هوش میآورند. (کمال الدین، صدوق، قم، دارالکتب الاسلامیه، 1395ق، ج 2، ص 61) ┄┅═✧❁••❁✧═┅┄ 🔻کانال رسمی آیت الله ناصری 🔷@naseri_ir
🌐 سالنامه "خُلُق" 1401 منتشر شد! 🌺 موضوعات سالنامه 🔻فصل بهار: توسل 🔻فصل تابستان: صبر 🔻فصل پاییز: الگوها (علامه طباطبایی) 🔻فصل زمستان: اخلاق سلامت 🌺 ابتدای هر ماه دستورالعملی معنوی 🌺 ده‌ها روایت و موضوع مهدوی 🌺 ارائه واقعه نجومی «قمر در عقرب» 🌺 صفحه پویا برای پخش فایل‌های صوتی و تصویری ✨قطع: اروپایی (13.5 * 21 سانت) ✨پنجشنبه و جمعه در یک روز ✅ قیمت جلد سلفونی: 66000 تومان ✅ قیمت جلد چرمی: 80000 تومان جهت سفارش یا پرسش سوالات به آیدی زیر پیام دهید: 👇 @nashrekhologh ........................... 🔸💢 انتشارات خُلُق http://eitaa.com/joinchat/3954376716C570d4197a8 📞 09127474060↔️↔️02537737429
🔶نصف شب بلند شو و با خدا انس بگیر. ┄┅═✧❁••❁✧═┅┄ 🔻کانال رسمی آیت الله ناصری 🔷@naseri_ir
هارون الرشید، برای فریب، شکنجه و یا تحقیر حضرت موسي بن جعفرعلیهما السلام در دید مردم، زن بدنام و زیبایی را به بهانه خدمتکاری نزد ایشان فرستاد؛ وقتی زن را به محضر آن حضرت آوردند،فرمود: من نیازی به کنیز و خدمتکار ندارم و او را برگرداند. هارون الرشید از این کار ناراحت شد و گفت: ما با اجازه او، وی را زندانی نکرده ایم تا زن را نیز با اجازه او به آنجا بفرستیم، و دوباره دستور داد آن زن را به زندان برگردانند. مدتی گذشت،گزارش دادند: آن زن هم مشغول عبادت شد و پیوسته در سجده می‌گوید: «سُبْحَانَكَ سُبْحَانَك‏» هارون گفت: موسی بن جعفر وی را سحر کرده است! او را با سرعت نزد من بیاورید. وقتی زن را نزد او بردند، دیدند از خوف خدا می‌لرزد و مرتب به آسمان نگاه می‌کند و مشغول نماز شد. هارون پرسید: چرا چنین می‌کنی، این چه حالی است که در پیش گرفته ای؟ زن گفت: وقتی محضر امام کاظم ع شرفیاب شدم، او مرتب مشغول نماز و دعا بود. سرانجام به وی عرض کردم: ای مولا و سید من! آیا کاری دارید که من انجام دهم؟ فرمود: من با تو کاری ندارم. عرض کردم: مأمور به خدمت شما هستم... ادامه دارد. ┄┅═✧❁••❁✧═┅┄ 🔻کانال رسمی آیت الله ناصری 🔷@naseri_ir
فرمود:اینها چه بد فکر می‌کنند. ناگهان متوجه باغ بزرگی شدم که پایانی نداشت و با فرش‌های زیبا مفروش شده بود، حوریانی زیبا در آن صف کشیده بودند و در دست‌های خود ظرف‌های آب و طشت برای شستن دست‌های آن حضرت آماده ساخته بودند. از آن موقع تا لحظه ای که غلام به سراغ من آمد من به سجده افتادم. هارون گفت: شاید این قضایا را در خواب دیده‌ای؟ آن زن گفت: به خدا قسم همه اینها را قبل از اینکه به سجده بروم با چشمان خود دیدم و سجده‌ام برای سپاس از آنها بود. هارون دستور داد از او مراقبت نمایند که این حرف‌ها را به کسی نگوید. آن خانم دوباره به سجده افتاد و مشغول نماز شد. همیشه کارش این بود و مرتب می‌گفت: عبدصالح نیز چنین می‌کرد و من در عالم واقع دیدم که آن حوریان مرا خطاب کردند که از حضور امام کاظم علیه السلام دور باشم و به من گفتند: ما برای خدمت امام موسی بن جعفر برتر و مناسب تر هستیم. (بحارالانوار، ج 48، ص 238) ┄┅═✧❁••❁✧═┅┄ 🔻کانال رسمی آیت الله ناصری 🔷@naseri_ir