🌷🌷🌷
✅ فقط خودم بودم و کاغذی که به دستم داده بودند!
🔴 روایت سردار مرتضی قربانی از روزی که به فرماندهی تیپ کربلا منصوب شد
◀️ من زمانی که حکم فرماندهی را گرفتم فقط خودم بودم و کاغذی که به دستم داده بودند. حسین خرازی با چند نفر از جمله ابوشهاب با هم بودند ولی من خودم بودم و خودم. فقط یک ماشین اواز غنیمتی داشتم که از محاصره آبادان آورده بودم.
◀️ بعد از اینکه از جلسه ی گلف بیرون آمدم، توی حیاط گلف و پای پله ها حکم را چند بار زیر لب خواندم و با خودم گفتم من فرمانده تیپ شدهام! حالا نیروها و وسایلش کو؟
خجالت کشیدم که در جلسه قرارگاه جنوب این مسئله را بگویم. اصلاً این اخلاق را نداشتم که بگویم حالا که فرمانده تیپ شدهام نیروها و ادوات من کو؟ اگر در قرارگاه این مطلب را می گفتم فرماندهان به هم میریختند و بر تصمیمشان اثر می گذاشت.
◀️ چون من با نیروهایم در محاصره ی آبادان در خط ایستگاه ۷ و ۱۲ عملیات انجام داده بودم به من اعتماد کردند و آقا محسن با مشورت حسن باقری، غلامعلی رشید و رحیمصفوی تیپ کربلا را به عنوان اولین تیپ رسمی سپاه تشکیل داد و من را به فرماندهی آن منصوب کرد.
◀️ به هر حال آنها انتظار زیادی از من داشتند. روی من حساب باز کرده بودند. خودشان میگفتند که مرتضی خودش یک تیپ است. چنین چیزهایی میگفتند. وقتی حکم فرماندهی تیپ را به من دادند با خودم گفتم خدایا این چه وضع و حکمتی ست؟!
فرمانده تیپ!
#معرفی_کتاب
#تاریخ_شفاهی_دفاع_مقدس
#در_مسیر_پیروزی
#مرتضی_قربانی
#مرکز_اسناد_و_تحقیقات_دفاع_مقدس
#نشر_مرز_و_بوم
https://www.instagram.com/p/CE8nSC6jxNY/?igshid=1ads83ve5ojx2
🌷🕊️
.
✅ اگر مرد جنگید، بسم الله!
اگر مرد کارید،بسم الله!
🔴 روایت مرتضی قربانی از تخریب سنگر فرماندهی در عملیات فتح المبین
◀️ ۶ ساعت قبل از عملیات فتح المبین یک گلوله توپ به سقف سنگر فرماندهی تیپ ۲۵ خورد.برای آخرین بار با فرماندهان ارتش،جهاد و گردانهای خودمان در سنگر جلسه تشکیل داده بودیم که سقف منفجر شد و یکی از الوارها،شکسته و مثل سرنیزه در وسط نقشه و عکسهای هوایی فرودآمد. در یک دقیقه تمام رملی که روی سقف بود توی سنگر ریخت و همگی تا گردن زیر رمل رفتیم. اگر مقدار خاک بیشتر بود همه شهید میشدیم
◀️ در این عملیات اگر ما به یگانهای زرهی و پیاده دشمن در جلوی قرارگاه فتح حمله نمیکردیم اهداف عملیات فتح المبین حاصل نمیشد و شکست میخوردیم
ما آنجا به چهارده معصوم متوسل شدیم و به خدا توکل کردیم.بعد از آن به قرارگاه پیام دادم و گفتم ما در شب اول نمیتوانیم عملیات بکنیم اما برای عملیات در شب بعد ۵۰ درصد آمادگی داریم. تیپ در وضعیت بدی قرارگرفت و قرار گاه باید از این موضوع مطلع میشد
◀️ نیم ساعت بعد از آن غلامعلی رشید که آن زمان یکی از مسئولان قرارگاه کربلا بود پیش ما آمد و سنگر فرماندهی را که دید تعجب کرد.رشید گفت:مرتضی امشب شب سرنوشت است و بایدعمل کنیم. همه چیز را آماده کن! من هم همه افراد دور و برم حتی راویان تیپ یعنی محسن محمدی معین و صفر حسین پور را بسیج کردم هر طور شده سنگر را تخلیه کنند و وسایل و بیسیمها را از زیر خروارها خاک درآورند. بچهها مردانه بسیج شدند و یک ساعت مانده به زمان شروع عملیات سنگر را آماده و بی سیم ها را نصب کردیم و ارتباطمان با گردانها برقرار شد
◀️ صفر حسینپور راوی تیپ درباره آن اتفاق میگوید:
یادم هست که چون همه بچهها توی خط بودند، ما همه ی بی سیمها را در سنگر فرماندهی جمع کرده بودیم.ما حدود ۱۵ - ۲۰ تا بیسیم مادر در سنگر داشتیم که هم برای ارتش و هم برای سپاه بود.این اتفاق که افتاد، مرتضی یک بیل دست ما داد و بی رودربایستی گفت: شما آمده اید برای کشته شدن، اگر مرد جنگید بسم الله! اگر مرد کارید بسم الله!
شما سنگر را تخلیه کنید،اگر جلسه شد من خودم نوار میگذارم و برایتان ضبط میکنم.آنقدر بیل زدیم که دستمان تاول زد. سنگر که خالی شد دیدیم یک دانه ماسه هم توی هیچ کدام از بیسیمهای ما نرفته که ارتباط نیروهای گردان ها را با تیپ مختل کند.این یک معجزه الهی بود.ضبط صوتها و بیسیم های ارتش و سپاه را از زیر خاک درآوردیم.همه سالم بودند
#معرفی_کتاب
#تاریخ_شفاهی_دفاع_مقدس
#در_مسیر_پیروزی
#مرتضی_قربانی
#مرکز_اسناد_و_تحقیقات_دفاع_مقدس
#نشر_مرز_و_بوم
https://www.instagram.com/p/CGNJd9NBqJe/?igshid=11vnjaqlhhxhl