🌷🕊️🌷🕊️🌷
✅ چگونه متوسلیان پرونده ی سپاه رزگاری و نیروهای فرقه ی نقشبندیه را برای همیشه بست؟
🔴روایت سردار حسن رستگار پناه از اواخر سال ۵۹ در کردستان
◀️ اواخر سال ۵۹، چند ماه بعد از شروع جنگ، پاکسازی مناطق زیادی در محدوده اورامانات از سمت پاوه، مریوان و کامیاران در دستور کار قرار گرفت. در اولین مرحله پاکسازی ها احمد متوسلیان در منطقه دزلی عملیاتی انجام داد و با حزب دمکرات درگیر شد. در مرحله دوم به منطقه اورامانات رفت.فردا صبح خبر دادند که ۵۰۰ نفر از سپاه رزگاری آمدند تسلیم شدند.
◀️ ما روی یک گردنه رفتیم که به آن تپه پاسگاه ژالانه می گفتند. بعدا اسم آن را تپه ی شهدا گذاشتند. ما آنجا جمعیت زیادی را دیدم که چیزی شبیه چوب دستشان بود و به آن پارچه سفیدی بسته بودند و داشتند به سمت بالا میآمدند. چند نفر از بومیها با آنها حرف زدند و آمدند گفتند که اینها افراد حزب رزگاری اند که سلاح هایشان را آوردند تا تسلیم شوند.
◀️ در محدوده ی اورامانات بیشتر مردم طرفدار فرقه ی نقشبندیه بودند. شیخ عثمان در هر روستا به ده بیست نفر به صورت فلهای اسلحه داده بود که در روستای خودشان مقاومت کنند.
◀️ هنگام پاک سازی مریوان، چند نفر از اقوام عثمان فرشته از سمت پاوه مسلح شدند. خود او از سمت مریوان مسلح شد. حمید سالکی عدهای از پیشمرگان را از محدوده سروآباد به ارتفاعات شاهو فرستاد و با کمک آنها کنترل آنجا را به دست گرفت. نیروها سپس از پشت وارد منطقه اورامانات شدند و ضد انقلاب را محاصره کردند.
◀️ متوسلیان عملیات را متوقف نکرد. به سرعت نیروهایی را آماده کرد که بروند روی ارتفاعات تته مستقر شوند. خبر داشتیم که عراق آمده و ارتفاعات تته را گرفته است. متوسلیان در بخش محدودی درگیر شد و سریع نیروها را توسعه داد و راه های عقب نشینی سپاه رزگاری به داخل خاک عراق را مسدود کرد. نیروهای رزگاری خبر نداشتند که متوسلیان عملیات آزادسازی ارتفاعات تته را انجام داده است. آنها شب در حالی که پسران شیخ عثمان همراهشان بودند آمدند از معبر عبور کنند که در کمین نیروهای ما افتادند و عدهای از آنها کشته شدند. پسران شیخ عثمان جان سالم به در بردند و به داخل خاک عراق گریختند و تحت پوشش عراقی ها قرار گرفتند. به این ترتیب پرونده رزگاری در همان مراحل اولیه فعالیتش در سال ۵۹ بسته شد
🌷🕊️🌷🕊️🌷
#معرفی_کتاب
#تاریخ_شفاهی_دفاع_مقدس
#کردستان_در_بحران_امنیت_و_محرومیت
#مرکز_اسناد_و_تحقیقات_دفاع_مقدس
#نشر_مرز_و_بوم
#احمد_متوسلیان
@nashremarzoboom
📝🎤📝🎤📝
https://www.instagram.com/p/CCRFmWzphJV/?igshid=nxynf48ykwb8
🌷🌷🌷
✅ فقط خودم بودم و کاغذی که به دستم داده بودند!
🔴 روایت سردار مرتضی قربانی از روزی که به فرماندهی تیپ کربلا منصوب شد
◀️ من زمانی که حکم فرماندهی را گرفتم فقط خودم بودم و کاغذی که به دستم داده بودند. حسین خرازی با چند نفر از جمله ابوشهاب با هم بودند ولی من خودم بودم و خودم. فقط یک ماشین اواز غنیمتی داشتم که از محاصره آبادان آورده بودم.
◀️ بعد از اینکه از جلسه ی گلف بیرون آمدم، توی حیاط گلف و پای پله ها حکم را چند بار زیر لب خواندم و با خودم گفتم من فرمانده تیپ شدهام! حالا نیروها و وسایلش کو؟
خجالت کشیدم که در جلسه قرارگاه جنوب این مسئله را بگویم. اصلاً این اخلاق را نداشتم که بگویم حالا که فرمانده تیپ شدهام نیروها و ادوات من کو؟ اگر در قرارگاه این مطلب را می گفتم فرماندهان به هم میریختند و بر تصمیمشان اثر می گذاشت.
◀️ چون من با نیروهایم در محاصره ی آبادان در خط ایستگاه ۷ و ۱۲ عملیات انجام داده بودم به من اعتماد کردند و آقا محسن با مشورت حسن باقری، غلامعلی رشید و رحیمصفوی تیپ کربلا را به عنوان اولین تیپ رسمی سپاه تشکیل داد و من را به فرماندهی آن منصوب کرد.
◀️ به هر حال آنها انتظار زیادی از من داشتند. روی من حساب باز کرده بودند. خودشان میگفتند که مرتضی خودش یک تیپ است. چنین چیزهایی میگفتند. وقتی حکم فرماندهی تیپ را به من دادند با خودم گفتم خدایا این چه وضع و حکمتی ست؟!
فرمانده تیپ!
#معرفی_کتاب
#تاریخ_شفاهی_دفاع_مقدس
#در_مسیر_پیروزی
#مرتضی_قربانی
#مرکز_اسناد_و_تحقیقات_دفاع_مقدس
#نشر_مرز_و_بوم
https://www.instagram.com/p/CE8nSC6jxNY/?igshid=1ads83ve5ojx2
✅ اجساد شهدای فاجعه ی حلبچه را چه کسی خاک کرد؟
🔴 روایت دکتر سید مسعود خاتمی، مسئول کل بهداری سپاه در ایام جنگ و رئیس سابق سازمان هلال احمر از خاکسپاری اجساد شهدای جنایت حلبچه
◀️ خاطره ای از دکتر محرابی توانا مسئول بهداشت جنگ دارم. در عملیات والفجر ۱۰ کار دفن اجساد جنایت رژیم بعث عراق در حلبچه به دلیل حضور خبرنگاران خارجی به درازا کشید
◀️ هوا گرم بود و خیلی از جنازه ها پوسیده و از هم پاشیده شده بودند و وضع خیلی بدی به وجود آمده بود. در حلبچه جنازه ها دسته دسته روی هم ریخته شده بودند، طوریکه ماشین ها وقتی از کنار آنها رد می شدند به دلیل بوی بسیار بد جنازهها سرعتشان را زیاد می کردند.
◀️ حدود دو سه هفته بعد دستور داده شد که جنازه ها خاک شوند اما هیچ کس حاضر نبود این کار را انجام بدهد. بالاخره مسئول بهداشت ما دکتر محرابی توانا، چندتا طلبه ی داوطلب برای این کار پیدا کرد. آنها ماسک های خیلی بزرگی زده بودند و با بیل مکانیکی جنازه ها را خاک می کردند.
◀️ جنازه ها همه جا بودند. داخل خانهها، زیر زمینها، هیاتها، کوچهها و مزرعه ها. دکتر محرابی با گروهش همه جا را گشته بود و همه جنازهها را دفن کرده بود
◀️ تعداد زیادی از احشام مردم هم تلف شده بودند که باید دفن می شدند. دکتر محرابیان آن زمان بسیار فعال بود. من کارشان را از نزدیک بازدید کردم. بعد از جنگ ایشان تجربیاتش را در قالب کتاب بهداشت و دفاع مقدس با نگاهی به آینده مکتوب کرد. اینها تجارب بهداشت در جنگ است و برای آیندگان میماند
#معرفی_کتاب
#تاریخ_شفاهی_دفاع_مقدس
#طبیب_زندان_دولتو
#سید_مسعود_خاتمی
#بهداری
#حلبچه
#زندان_دولتو
#مرکز_اسناد_و_تحقیقات_دفاع_مقدس
#نشر_مرز_و_بوم
https://www.instagram.com/p/CFMHPYyhgG4/?igshid=1nbog9j9cbibs
✅ زنان، اولین گروه داوطلبی که برای کمک به جبهه اعلام آمادگی کردند
🔴برشی کوتاه از روایت دکتر سید مسعود خاتمی، مسئول کل بهداری سپاه در دوران دفاع مقدس، از رشادت و نقش زنان در این دوران
◀️ وقتی حضرت آیت الله خامنه ای، نماینده امام در شورای عالی دفاع، از طریق رادیو حمله ی عراق را به مردم اعلام کردند، من در حیاط مقر سپاه بودم.
◀️ اولین گروهی که برای حضور در جبهه اعلام آمادگی کردند گروهی بودند که با ماشین پیکان سراسیمه آمدند به مقر سپاه. خانم دکتری به همراه چند خانم دیگر توی ماشین بودند و اگر اشتباه نکنم یکی دو نفرشان هم روپوش سفید پوشیده بودند.
◀️ خانم دکتر گفت میگویند عراق حمله کرده. ما تیم پزشکی هستیم.
برای کمک باید کجا برویم؟
چه کار کنیم؟
وظیفه مان چیست؟
#معرفی_کتاب
#تاریخ_شفاهی_دفاع_مقدس
#طبیب_زندان_دولتو
#سید_مسعود_خاتمی
#محمدرضا_باقری
#مرکز_اسناد_و_تحقیقات_دفاع_مقدس
#نشر_مرز_و_بوم
#جنگ
#زن
https://www.instagram.com/p/CFW_0VBhgY9/?igshid=1depen6748h84
💣💣💣
✅ سلاح های شیمیایی که ایران علیه عراق استفاده کرد!
🔴 خاطره دکتر سید مسعود خاتمی، مسئول بهداری کل سپاه در سالهای دفاع مقدس از یک روایت وارونه
◀️ وزارت امور خارجه ایران در مرحله اول میخواست ثابت کند که صدام از سلاح های شیمیایی استفاده کرده است. بعد هم شاید قصد داشت اقدامات پیشگیرانه انجام دهد که البته تا آخر جنگ موفق نشد و صدام حسین در نهایت آخرین زهرش را در حلبچه ریخت.
◀️ همانطور که می دانید مردم بی گناه را با گازهای خفه کننده ناجوانمردانه از بین برد و متاسفانه در مقابل این اقدام هیچ اقدام موثری هم انجام نشد. حتی اروپاییها و آمریکاییها در تاریخ نظامی معاصر، ایران را به کارگیری سلاحهای شیمیایی متهم کردند.
◀️ در کتابی که مربوط به تخصص من و یکی از کتابهای معتبر جراحی در دنیاست مطلبی با عنوان «درس نامه ی جراحی سابیستون» آمده است. فصلی در این کتاب به عنوان سلاح های شیمیایی وجود دارد که با این جمله غیر واقعی شروع می شود:
سلاح های شیمیایی که ایران علیه عراق استفاده کرد!
◀️ من این قسمت را کپی گرفتم و به یکی از فرماندهان سپاه نشان دادم و گفتم یک فصل کتابی که در دنیا مرجع است با جمله علیه ایران شروع می شود.
◀️ چند سال قبل هم مجله «ساینس» همین اشتباه را تکرار کرده بود. دکتر رضا ملکزاده، معاون وزیر بهداشت و درمان جمهوری اسلامی، مدیر مسئول مجله ساینس را به ایران دعوت و زمینه ملاقات او را با عده ای از مجروحان و جانبازان شیمیایی فراهم کرد و تاریخچه برخی بمباران های شیمیایی عراق را برای او شرح داد.
◀️ او وقتی برگشت مقالهای نوشت و در آن، ضمن اشاره به ملاقات با مصدومان شیمیایی ایران اعتراف کرد که عراق در جنگ ۸ ساله علیه ایران از سلاحهای شیمیایی استفاده کرده است.
◀️ این کار بزرگی بود که سی سال بعد از پایان جنگ در سال ۹۷ انجام شد. شک نداشته باشیم که اروپاییها که تغذیه کننده صدام در زمینه سلاح و تجهیزات بودند، حالا میخواهند با نوشتن وارونه ی تاریخ، همه ی تقصیرها را به گردن جمهوری اسلامی ایران بیاندازند و نسل بعد را به ما بد گمان کنند
#معرفی_کتاب
#تاریخ_شفاهی_دفاع_مقدس
#طبیب_زندان_دولتو
#دکتر_سید_مسعود_خاتمی
#محمدرضا_باقری
#مرکز_اسناد_و_تحقیقات_دفاع_مقدس
#نشر_مرز_و_بوم
#سلاح_شیمیایی
#حلبچه
https://www.instagram.com/p/CF7KeKnBu7V/?igshid=e4b6uxhyc2al
🌷🕊️
.
✅ اگر مرد جنگید، بسم الله!
اگر مرد کارید،بسم الله!
🔴 روایت مرتضی قربانی از تخریب سنگر فرماندهی در عملیات فتح المبین
◀️ ۶ ساعت قبل از عملیات فتح المبین یک گلوله توپ به سقف سنگر فرماندهی تیپ ۲۵ خورد.برای آخرین بار با فرماندهان ارتش،جهاد و گردانهای خودمان در سنگر جلسه تشکیل داده بودیم که سقف منفجر شد و یکی از الوارها،شکسته و مثل سرنیزه در وسط نقشه و عکسهای هوایی فرودآمد. در یک دقیقه تمام رملی که روی سقف بود توی سنگر ریخت و همگی تا گردن زیر رمل رفتیم. اگر مقدار خاک بیشتر بود همه شهید میشدیم
◀️ در این عملیات اگر ما به یگانهای زرهی و پیاده دشمن در جلوی قرارگاه فتح حمله نمیکردیم اهداف عملیات فتح المبین حاصل نمیشد و شکست میخوردیم
ما آنجا به چهارده معصوم متوسل شدیم و به خدا توکل کردیم.بعد از آن به قرارگاه پیام دادم و گفتم ما در شب اول نمیتوانیم عملیات بکنیم اما برای عملیات در شب بعد ۵۰ درصد آمادگی داریم. تیپ در وضعیت بدی قرارگرفت و قرار گاه باید از این موضوع مطلع میشد
◀️ نیم ساعت بعد از آن غلامعلی رشید که آن زمان یکی از مسئولان قرارگاه کربلا بود پیش ما آمد و سنگر فرماندهی را که دید تعجب کرد.رشید گفت:مرتضی امشب شب سرنوشت است و بایدعمل کنیم. همه چیز را آماده کن! من هم همه افراد دور و برم حتی راویان تیپ یعنی محسن محمدی معین و صفر حسین پور را بسیج کردم هر طور شده سنگر را تخلیه کنند و وسایل و بیسیمها را از زیر خروارها خاک درآورند. بچهها مردانه بسیج شدند و یک ساعت مانده به زمان شروع عملیات سنگر را آماده و بی سیم ها را نصب کردیم و ارتباطمان با گردانها برقرار شد
◀️ صفر حسینپور راوی تیپ درباره آن اتفاق میگوید:
یادم هست که چون همه بچهها توی خط بودند، ما همه ی بی سیمها را در سنگر فرماندهی جمع کرده بودیم.ما حدود ۱۵ - ۲۰ تا بیسیم مادر در سنگر داشتیم که هم برای ارتش و هم برای سپاه بود.این اتفاق که افتاد، مرتضی یک بیل دست ما داد و بی رودربایستی گفت: شما آمده اید برای کشته شدن، اگر مرد جنگید بسم الله! اگر مرد کارید بسم الله!
شما سنگر را تخلیه کنید،اگر جلسه شد من خودم نوار میگذارم و برایتان ضبط میکنم.آنقدر بیل زدیم که دستمان تاول زد. سنگر که خالی شد دیدیم یک دانه ماسه هم توی هیچ کدام از بیسیمهای ما نرفته که ارتباط نیروهای گردان ها را با تیپ مختل کند.این یک معجزه الهی بود.ضبط صوتها و بیسیم های ارتش و سپاه را از زیر خاک درآوردیم.همه سالم بودند
#معرفی_کتاب
#تاریخ_شفاهی_دفاع_مقدس
#در_مسیر_پیروزی
#مرتضی_قربانی
#مرکز_اسناد_و_تحقیقات_دفاع_مقدس
#نشر_مرز_و_بوم
https://www.instagram.com/p/CGNJd9NBqJe/?igshid=11vnjaqlhhxhl
🌷🌷🌷
.
✅ اسمی انتخاب میکنم که همه صلوات بفرستند!
🔴 روایت سردار رحیم صفوی از شهید بروجردی و نامگذاری تیپ محمدرسول الله توسط احمد متوسلیان
◀️ به او مسیح کردستان میگفتند. واقعاً چهره مسیحایی داشت. از نظر شجاعت و قدرت سازماندهی توانمند بود و سازمان پیشمرگان مسلمان کرد راتأسیس کرد. پیشمرگان واقعاً برای آزادسازی کردستان خدمت کردند
◀️ آنقدرصبور و تاثیرگذار بود که وقتی نیروهای ضدانقلاب اسیر می شدند با آنها بحث میکرد و آنها را متقاعد می کرد که مسیرشان اشتباه است.حتی در مورد ضدانقلاب هم به کار فکری قائل بود.بعضا حکم اعدام ضدانقلابی که محکوم شده بود را با توبه دادن و بردن پیش قاضی دادگاه به حبس ابد تغییر میداد.چه در کردستان و چه در جنگ منشا اثر بود و تا زمان حیاتش اگر بخواهم یک نفر اصلی را نام ببرم که در آزادسازی کردستان نقش بزرگی داشت محمد بروجردی بود
◀️ برای عملیات فتح المبین هم کسی که حاضرشد و موافقت کرد حاج احمد متوسلیان و بچههای سپاه مریوان را از کردستان به جبهه جنوب بیاورد و تیپ ۲۷ محمد رسول الله را بنیانگذاری کند خود او بود.من و آقامحسن برای عملیات فتح المبین در بهمن ۶۰ به کرمانشاه رفتیم. بروجردی،ناصرکاظمی و فرماندهان دیگر هم بودند.آقا محسن مطرح کرد که میخواهیم عملیات بزرگی در غرب رودخانه کرخه انجام دهیم ولی یگان کم داریم و آمدیم از اینجا نیرو ببریم. شما یک تیپ تشکیل بدهید
◀️ناصر کاظمی گفت شما به دلیل جنگ در جنوب همه پاسدارها را دارید میبرید و بسیجیها هم به جنوب میآیند. ما برای کردستان نه پاسدار داریم و نه بسیجی. تازه میخواهید از اینجا یک چیزی هم بردارید و ببرید! ایشان با ناراحتی از جلسه بلند شد و بیرون رفت
◀️ولی بروجردی بزرگوار به ریشهای طلایی رنگش دست کشید و گفت: امام جنگ را مسئله اصلی میدانند. چشم! من خودم می آیم و نیروها را هم می آورم. ماشین و سلاح هم می آورم. از شما هم هیچ چیز نمی خواهم. فقط یک حکم به من بدهید
◀️ خودش رفت بچه های مریوان، احمد متوسلیان و قجه ای را به جنوب آورد و تیپ را تشکیل داد.گفتیم شماره تیپ شما ۲۷ است ولی اسمش را خودتان انتخاب کنید
◀️ حاج احمد متوسلیان دستش را به هم مالید و گفت میخواهم اسمی انتخاب کنم که هر کس این اسم را ببرد صلوات بفرستد.نام تیپ را محمد رسول الله گذاشت. بنابراین بروجردی خودش آمد و در عملیات فتحالمبین در فروردین سال ۶۱ شرکت کرد. بروجردی واقعا مطیع امام بود
#معرفی_کتاب
#تاریخ_شفاهی_دفاع_مقدس
#از_سنندج_تا_خرمشهر
#سید_رحیم_صفوی
#مرکز_اسناد_و_تحقیقات_دفاع_مقدس
#نشر_مرز_و_بوم
https://www.instagram.com/p/CGX56q3Be7b/?igshid=ghlzjz2letl2
🌷
.
✅ احساساتی شدن جوان با لنگه کفش نخست وزیر
🔴 روایت دکتر سید مسعود خاتمی، فرمانده سپاه استان فارس و مسئول کل بهداری سپاه از سفر شهید رجایی به شیراز در ایام نخست وزیری
◀️ در ایام تعطیلات نوروز بود که آقای رجایی که آن زمان نخست وزیر بود، به شیراز آمد. ایشان جلساتش را در استانداری برگزار می کرد و خیلی پر کار بود، به شهرستانها هم سر کشی می کرد، ولی اصرار داشت که شب ها بیاید در مقر سپاه بخوابد. در یک جای خیلی ساده، روی پتو می خوابید و صبح می رفت دنبال کارهایش، با اینکه می توانست در ایام نخست وزیری، به هتل های معروف شیراز برود و به قول امروزی ها،سهمش را از سفره انقلاب بردارد، این کار را نکرد
◀️ آقای رجایی در سپاه خیلی محبوب بود و همه بچه ها واقعا دوستش داشتند. می گفتند که رجایی از خودمان است. به هر حال مدتی که ایشان در استان فارس اقامت داشت، در سپاه مستقر بود
◀️ آن زمان اختلافات شدیدی بین رجایی و بنی صدر وجود داشت و طرفداران بنی صدر علیه رجایی جوسازی کرده بودند.یکبار که به اردوگاه جنگ زده های فسا رفتيم،با شعار "درود بر بنی صدر " از ورود آقای رجایی به داخل اردوگاه ممانعت کردند. آقای رجایی از ماشین پیاده شد و با صبر و حوصله با جنگ زده ها ارتباط برقرار کرد. نتیجه این صحبت ها این شده که آنها با شعار "درود بر رجایی" او را بدرقه کردند
◀️ زمانی که رجایی به جهرم رسید و بالگردش روی زمین نشست، مردم او را تا مسجد روی دستشان بردند.وقتی او و همراهانش می خواستند به تهران برگردند، صبح زود سوار اتوبوس شدیم و به محله ای در جنوب شهرشیراز که منزل آیت الله دستغیب در آن بود، رفتیم تا آقای رجایی با ایشان خداحافظی کند. ملاقات آنها که طول کشید، مردم فهمیدند این اتوبوس، اتوبوس نخست وزیر است و در آنجا ازدحام زیادی شد؛ طوری که آقای رجایی نمی توانست سوار اتوبوس بشود! اتفاق جالب این بود که در این شلوغی ها، کفش آقای رجایی از پایش در آمد و وقتی سوار ماشین شد، کفش نداشت
◀️ جوانی از همان محله، وقتی کفش ایشان را از لابه لای جمعیت پیدا کرد و دید که خیلی کهنه است، با صدای بلند و با لهجه شیرازی گفت: «ببینید کفش نخست وزیر مردم پاره است! لنگه کفش نخست وزیر او را احساساتی کرده و حس کرده بود که او از جنس خودشان است.جوان به قدری احساساتی شده بود که من اجازه دادم سوار شود و تا فرودگاه همراه آقای رجایی باشد.
#معرفی_کتاب
#تاریخ_شفاهی_دفاع_مقدس
#طبیب_زندان_دولتو
#سید_مسعود_خاتمی
#محمدرضا_باقری
#مرکز_اسناد_و_تحقیقات_دفاع_مقدس
#نشر_مرز_و_بوم
#شهید_رجایی
#فارس
#شیراز
#فسا
#جهرم
https://www.instagram.com/p/CGzFQ8pBm-G/?igshid=122gv38w5j36u
✅جنگ، انسان، حیوان
لبنان، آهنگران، گاومیش
🔴 دو خاطره ی خنده دار از حاج صادق آهنگران
◀️یکی از مراسم هایی که در لبنان قرار بود نوحه بخوانم، علی محسنی کنارم نشسته بود.گفتم کی نوبت من میشود؟ میخواهم تجدید وضو کنم.گفت فکرمیکنم یک ساعت دیگر. پایین تپه یک دستشویی هست.
مراسم روی تپه بلندی بود.باید از آن تپه پایین میرفتم تا به دستشویی برسم.فاصله زیادی بود.از تپه که سرازیر شدم دیدم تعداد زیادی گاو و گاومیش در محوطه هستند.از بین آنها بااحتیاط رد شدم و به دستشویی رسیدم
◀️ دستشویی در نداشت.چندلحظه بعد دیدم سر یک گاومیش آمد داخل دستشویی.هم ترسیده بودم و هم خنده ام گرفته بود.نمیدانستم چکارکنم.اگر گاومیش دوقدم دیگروارد دستشویی میشد کارم تمام بود! هر چه بادست تلاش میکردم او را بیرون برانم فایدهای نداشت.نه میشد فریادبزنم و نه راه فراری داشتم(با خنده).از خدا میخواستم خودش آبرویم را بخرد.چند دقیقه بعد گاومیش سرش را بیرون برد و رفت.نفس عمیقی کشیدم و به سرعت خودم را به مراسم رساندم
◀️ ماجرای خنده دار دیگر مربوط به رفتن از سوریه به لبنان است.قرار بود در مراسمی شرکت کنم. یادشان رفته بود برای من ویزای لبنان تهیه کنند.گفتند چون اعلام کردیم که شما در مراسم نوحهخوانی خواهی کرد باید هر طور شده شما را به مراسم برسانیم
◀️ ماشین آمد و رفتیم. بعد از یک ساعت آن ماشین من را به ماشین دیگر سپرد و این کار چهار بار تکرار شد. هوا تاریک شده بود و باران شدیدی میبارید. خیلی هم سردبود.هرچهار راننده از جبهه مقاومت بودند.اصلاً با من حرف نمیزدند. وسط راه نیاز به دستشویی داشتم. هرچه به راننده ماشینی که سوار آن بودم گفتم نگهدار میخواهم به دستشویی بروم با غضب میگفت لا! لا! خیلی اذیت می شدم. سرمای هوا هم مشکل را تشدید میکرد. دست و پا شکسته گفتم محض رضای خدا یک لحظه بایست.به عربی گفت نه! حفاظت اجازه نمیدهد.گفتم در این باران و تاریکی و سرما کسی حواسش به ما نیست
◀️ بالاخره کنار دره ای ایستاد و گفت بسرعة! بسرعة!
پیاده شدم، دیدم دره ای عمیق زیر پایم است.باخودم گفتم در این شب بارانی اگر پایم لیز بخورد ته دره میروم.از خیرش گذشتم.
◀️ کمی بعد وارد خیابان های بیروت شدیم.از شانسم ترافیک سنگینی بود. به محض اینکه به محل مورد نظر رسیدم در ماشین را باز کردم و گفتم دستشویی کجاست؟(باخنده)
بعد از مراسم گفتم دیگر توبه کردم در چنین برنامههایی شرکت کنم.دمار از روزگارم درآمد نصف عمر شدم!
#معرفی_کتاب
#تاریخ_شفاهی_دفاع_مقدس
#با_نوای_کاروان
#صادق_آهنگران
#مرکز_اسناد_و_تحقیقات_دفاع_مقدس
#نشر_مرز_و_بوم
https://www.instagram.com/p/CHvQ7JfIPDI/?igshid=1osm5tnc3d6ko
✅ مخالفت حاج ق ا س م با تبلیغات سیاسی در مجالس مذهبی
◀️ خط قرمز حاج ق ا س م، ولایت و رهبری بود. در این باره یک خاطره تعریف کنم. زمان انتخابات ریاست جمهوری در سال ۷۶ به دعوت حاجی در مسجد صاحب الزمان (ع) کرمان برای ایام فاطمیه برنامه اجرا می کردم.
◀️ یکی از روزها که مراسم داشتیم، حاجی دیده بود که جلوی مسجد، تبلیغات یکی از کاندیداها نصب شده، تذکر داده بود که در مجالس مذهبی تبلیغات انتخاباتی نکنید.
◀️ به آقای معیّدی که مسئول هیئت امام زمان بود، گفته بود که چرا اینها را جلوی مجلس حضرت زهرا گذاشته اید؟ چرا از مجالس دینی برای تبلیغات انتخاباتی استفاده می کنید؟ آقای معیدی گفته بود: کار من نیست، من دیر فهمیدم و دیگر نتوانستم جمعش کنم.
◀️ چند بار به خود من هم تذکر داد. بحث هیئت رزمنده ها بود و من هم جزء هیئت امنا بودم. حاجی معترض بود و می گفت:
شما کم کم دارید به سمت بحث های سیاسی و جناح بندی های سیاسی می روید. من حرف ایشان را می پذیرفتم، چون سپاهی بودم و نمی خواستم وارد جناح بندی های سیاسی شوم. میگفت گاهی سپاهی ها وارد بحث های جناحی می شوند. نباید این کار را کنند. به این حرف حاج ق ا س م اعتقاد داشته و دارم. ما مداح های مشهور نباید در جناح بندی ها گیر بیفتیم و فقط باید تعصب ولایی داشته باشیم.
◀️حضرت آقا هم خیلی به او علاقه داشتند. شما به عکسی که خدمت مقام معظم رهبری رسیده اند، نگاه کنید. در حال ادای احترام نظامی، دستش روی سینه اش است. من کسی را مثل او سراغ ندارم که این قدر به آقا ارادت داشته باشد. ایشان هم از ارادت حاج قاسم به خودشان اطلاع داشتند.
#معرفی_کتاب
#بانوای_کاروان
#حاج_صادق_آهنگران
#محمدمهدی_بهداروند
#تاریخ_شفاهی_دفاع_مقدس
#مرکز_اسناد_و_تحقیقات_دفاع_مقدس
#نشر_مرز_و_بوم
https://www.instagram.com/p/CJdKH00ht5p/?igshid=14k9u3z3ohe25
✅ ضدانقلاب یا شورشگر؟
🔴 تعریف سردار حسن رستگارپناه از تفاوت شورشگر و ضدانقلاب
◀️ حسن رستگار پناه دلیل استفاده از واژه ضدانقلاب به جای شورشگر را این طور توضیح می دهد: «شورش براساس مبانی نظری این طور تعریف می شود که اگر حاکمیتی بر جمعیتی خاص فشاری وارد کند و این فشارها بر مردم به گونه ای باشد که آنها نتوانند به خواسته هایشان برسند، از درونشان گروهی شکل می گیرد و با حاکمیت مبارزه می کند. حادثه کردستان را نمی توانیم اقدامی شورشگرانه بنامیم، چراکه یک هفته از انقلاب نگذشته بود که حملات گروه های کرد علیه حاکمیت به صورت مسلحانه شروع شد و به سرعت هم توسعه پیدا کرد.
◀️ در ابتدا، خواسته های سیاسی مطرح بود و دولت موقت و حتى حضرت امام هیئت هایی را برای رفع مشکلات و توجه به خواسته های گروه ها به کردستان اعزام کردند، ولی احزاب و گروه های کرد با پشتوانه ای که در خارج از کشور داشتند، همسو با دشمنان انقلاب، فعالیت هایی را برای منفک کردن بخشی از سرزمین ایران اسلامی شروع کردند. بنابراین، حادثه کردستان حادثه ای سازماندهی شده بود. به همین دلیل، عنوان ضدانقلاب برای گروه ها و احزابی که بحران کردستان را به وجود آوردند، بر واژه شورشگر ترجیح دارد.»
#معرفی_کتاب
#تاریخ_شفاهی_دفاع_مقدس
#کردستان_در_بحران_امنیت_و_محرومیت
#حسن_رستگار_پناه
#رضا_صادقی
#مرکز_اسناد_و_تحقیقات_دفاع_مقدس
#نشر_مرز_و_بوم
https://www.instagram.com/p/CN10Q4wBuMN/?igshid=1dda4l3ruoljn
🚦🚦🚦
🔴 اگر آن دختر را برایم بگیرید، هرکار بگویید، میکنم! 🔴
◀️ روایت سردار علی اسحاقی،فرمانده جنگال در دوران دفاع مقدس از جذب و به کارگیری یکی از افراد ستون پنجم عراق
✅ فردی از عناصر ضد انقلاب ایران، ستون پنجم عراقیها شده بود و برای عراقیها کارهای عملیاتی میکرد. این شخص قبل از عملیات ثامنالائمه دستگیر شد. جایی می خواست ریل راه آهن را منفجر کند اما دستگیرش کردیم. از عناصر بسیار توانمند ستون پنجم عراق بود. او را تحویل دادگاه دادیم و حکم اعدام براش صادر کردند. ما وقتی دیدیم توانمند است به ذهنمان رسید که یک گروه نفوذ و جمع آوری اطلاعات پنهان برونمرزی راه بیندازیم. قبل از عملیات ثامن الائمه هم دو نفر پناهنده سیاسی داشتیم که آنها را در واحد اطلاعات به کار گرفتیم. درباره این فرد هم آمدیم و با رئیس دادگاه صحبت کردیم. گفتیم اینکه حکمش اعدام است، شما دستور بدهید او را آزاد کنند و در اختیار ما قرار دهند تا ما به صورت حفاظت شده از او برای اطلاعات استفاده کنیم. قاضی پرونده قبول کرد. با او صحبت کردم و گفتم اگر تو را از اعدام نجات بدهیم با سپاه همکاری میکنی؟ گفت چرا نکنم. آمدیم با پدر و مادر و خانواده اش یک جلسه گذاشتیم. گفتیم اگر او تضمین کند که با ما سالم کار کند و آنچه که خواست ماست انجام بدهد حتی ممکن است از قاضی درخواست کنیم حکم اعدامش را هم لغو کند. این فرد خواستهای داشت. گفت عشیره مقابلمان دختری دارد او را میخواستم بگیرم اما به من ندادند. اگر شما بتوانید این دختر را برای من خواستگاری کنید هرکاری بگویید انجام میدهم.واسطه شدیم و با پدر و مادرش رفتیم خواستگاری را انجام دادیم و آنها قبول کردند. قرار شد ماموریت را انجام بدهد، ما هم تضمین کردیم هر ماموریتی که انجام بدهد تا قبل از برگشت تامین زندگی خانواده اش را بر عهده بگیریم. تامین جهیزیه را هم قبول کردیم به شرط اینکه فقط به نفع ما کار انجام دهد و دوطرفه کار نکند. قرار گذاشتیم که اگر عراقیها کاری از او خواستند با ما مشورت کند تا همان فضا را برایش فراهم کنیم، یعنی اطلاعات را دستهبندی کنیم و به او بدهیم تا برای عراقیها ببرد اما با مشورت ما. این فرد از نظر اطلاعاتی بسیار قوی بود و بینشش در مورد نظامی ها خیلی خوب بود. یعنی لشکر و گردان را میشناخت و غیر از اطلاعات، فهم نظامیگری داشت. هرچند این بنده خدا به عملیات بعدی نرسید و بعد از عملیات ثامن الائمه در همان منطقه ای که میرفت و میآمد روی مین رفت و شهید شد
.
📝🎤📝🎤📝
🌷🕊️🌷🕊️🌷
.
#معرفی_کتاب
#تاریخ_شفاهی_دفاع_مقدس
#مرکز_اسناد_و_تحقیقات_دفاع_مقدس
#جنگ_الکترونیک
#جنگال
#علی_اسحاقی
#نشر_مرز_و_بوم
بریده هایی از انقلاب، جنگ و مقاومت
🌷🕊️🌱✌️📝🎤
با ما همراه باشید👇👇👇
https://eitaa.com/defamoghaddas_ir