eitaa logo
مرز و بوم
153 دنبال‌کننده
168 عکس
4 ویدیو
0 فایل
بریده هایی از انقلاب، جنگ و مقاومت 🌷⁦🕊️⁩🌱⁦✌️📝🎤 ارتباط با ادمین: @Hossain8
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷🌷🌷 . ✅پاهای فلج یک آقازاده! 🔴 روایت حسن شکری از یک آقازاده و ژن خوب در کتاب نونی صفر⁦ ◀️⁩ حاج حسن تصمیم گرفت دسته ای به نام دسته ویژه روح‌الله تشکیل دهد که عمدتاً آرپیجی زن بودند.این دسته شامل چهار نفر از بهترین آرپی چی زنها و دو تن از بهترین تیربارچی های گروهانها بود.آنها پیشمرگ گردان بودند و مشکل ترین ماموریت ها به این دسته واگذار می‌شد ⁦◀️⁩ فرمانده این دسته برادر، رضا ارومیان بود. پسر نماینده مردم زنجان در مجلس شورای اسلامی و مجلس خبرگان و امام جمعه ی میانه. پسری که در عین خشن بودن، خیلی با بچه ها و دوستان مهربان برخورد می‌کرد ⁦◀️⁩ شفایافته ی حضرت فاطمه زهرا(س) بود.در سال‌هایی که در کردستان درگیری ها خیلی شدید بود رضا توانسته بود در یکی از گروه‌های ضدانقلاب نفوذ کند. حدود شش ماه در ستاد حزب بود و جاسوسی می‌کند تا اینکه رؤسا به او ظنین می‌شوند و جلسه تشکیل می‌دهند تا نقشه ای برایش بکشند ⁦◀️⁩ رضا متوجه ماجرا می شود و با جسارتی عجیب وارد جلسه شده و همه را به رگبار می بندد. چندنفر از سرکرده ها را می کشد و پا به فرار میگذارد. او را تعقیب میکنند. رضا که دیگر خسته شده بود و گلوله‌ای هم به پایش داشت از بالای تپه ای می‌افتد و در میان برفها محو می‌شود ⁦◀️⁩ تعقیب کنندگان از کنارش می‌گذرند ولی متوجه نمی‌شوند. شب هنگام رضا خود را از میان برف بیرون میکشد و کشان کشان به مقرهای خودی می رساند. او را به بیمارستان میرسانند ولی متاسفانه از دو پا فلج می‌شود. رضا در ارومیه زندگی جدید خود را آغاز می‌کند. ماه محرم که می رسد روز عاشورا در حسینیه ارومیه رضا را با برانکارد به مجلس می‌آورند. میان سینه زنان، رضا به شدت گریه می‌کند و خوابش می‌برد. در خواب خانمی را می بیند که به او می گوید بلند شو! ⁦◀️⁩ رضا می گوید پاهایم فلج است، نمی توانم. خانم دستمال سیاهی روی پای رضا می‌گذارد و می‌گوید بلندشو! رضا از خواب می‌پرد. حاضران همچنان گرم سینه زنی بودند که رضا همان دستمال سیاه را روی پایش مشاهده میکند. آن را برمی‌دارد و بلند می شود. ناگهان جمعیت متوجه میشوند و می ریزند روی سرش و لباس‌هایش را پاره پاره میکند ⁦◀️⁩ رضا دوباره به جبهه برگشت و در روز دوم عملیات والفجر۸ خبر شهادت او را هم آوردند. چه قسمتی داشت. هم شفایش را از خانم زهرا گرفت و هم شیرینی شهادتش را. پ.ن: تصویر متعلق است به پدر رضا، آیت الله ارومیان، پدر سه شهید و یک جانباز ۸ https://www.instagram.com/p/CGj72spBanf/?igshid=ll9z9b4kghdt
⁦🖊️⁩تازه‌های نشر مرز و بوم 📌معرفی کتاب‌«ناگفته‌های شهر من» به قلم حمید بابامرادی 📎سردار منصور عزتی فرمانده تیپ یکم لشکر ۳۱ عاشورا از غیور مردان شهر زنجان است. شهری که دریا نداشت؛ اما اکثر رزمندگانش غواصان خط‌شکن لشکر ۳۱ عاشورا بودند. ۹ کیلومتر غواصی در تاریکی شب، آن هم بدون کپسول اکسیژن در آب‌های خروشان اروند، امکان‌پذیر به نظر نمی‌رسید، اما این جوانان ثابت کردند که نیروی اراده همه چیز را ممکن می‌سازد. سردار منصور عزتی از نوجوانی وارد جبهه می‌شود و در طول هشت سال جنگ تحمیلی، ضمن شرکت در عملیات‌های مختلف، با فرماندهان بزرگی چون حاج‌احمد متوسلیان، مهدی زین‌الدین، مهدی باکری و امین شریعتی همرزم بوده است. او در خاطراتش با عنوان «ناگفته‌های شهر من» که در انتشارات مرز و بوم به چاپ رسیده است، از نقش مردم زنجان در پیروزی انقلاب و دفاع از این آب و خاک در دوران هشت سال جنگ تحمیلی می‌گوید. لینک فروش: •┈┈••✾•🍃🌸🍃•✾••┈┈• 🛒 خرید آسان از سایت: http://shop.hdrdc.ir/product/719 🛒 خرید از فروشگاه: خ انقلاب خ فخر رازی مجتمع ناشران فخر رازی ۰۲۱۶۶۴۸۱۵۳۲ ________________ با ما همراه باشید👇👇👇 @nashremarzoboom