🐓🐓🐓
✅ خروس بامحل!
🔴 روایتی از کتاب ساده رنگ، خاطرات فرهنگی هنری مجید دلدوزی، گرافیست و هنرمند انقلاب
◀️ آن روز نوبت شهرداری ام بود و دقدلیام را باید سر بچههای بیمبالات در میآوردم.نیمساعت زودتر بلند شدم و شروع کردم به آماده کردن وسایل.
- امروز یک اذان برایشان پخش کنم که حال کنند.
◀️ ده دقیقه مانده به اذان، نوار قرآن را گذاشتم. صدایش را کاملاً بستم. بعد یواش یواش بازکردم. قشنگ، نرم، صدای تلاوت را که میشنیدم خودم حظ می کردم. پنج، شش دقیقه بعد وقت اذان شد و ضمن اینکه از ورودی اول دستگاه، اذان را پخش کردم، نوار خروس (افکت) را گذاشتم توی دستگاه پخش دیگر و دادم به ورودی دو.
◀️ یواش یواش صدا را زیاد کردم و قوقولی قوقوی خروس، صدای اذان را همراهی کرد؛ هر دو هم ملایم و گوش نواز.
- آخرش توبیخ هست دیگر!
مهم نبود. خدا شاهد است شهردارهای دیگر، با صداهای نکرهای که نیم ساعت مانده به اذان صبح با خشخش دستگاه پخش بلندگو، بعد هم با صدای بلند و یکهوییِ قرآن و اذان درمیآوردند، پدر رزمنده در حال استراحت درمیآمد و خواب شیرین نزدیک صبح زهرمارش میشد.
◀️ من آن صبح، لطافت صدای آسمانی را با طبیعت قاطی کردم و نتیجهاش خوب بود؛ همه ذوقزده شده بودند.
- حال کردیم
-کو آن خروسه؟!
گفتم «نوار بود.» که لبخند بر لب نگاهم کردند.
- صبح قشنگی بود.
آن روز تا ظهرش رزمندهها میآمدند سراغ خروس را میگرفتند.
- برادر خدا خیرت بدهد، ما را بردی به حال و هوای آبادیمان.
#معرفی_کتاب
#سادهرنگ
#مجید_دلدوزی
#غلامرضا_قلیزاده
#انتشارات_راهیار
#مرکز_اسناد_و_تحقیقات_دفاع_مقدس
#نشر_مرز_و_بوم
https://www.instagram.com/p/CHxIUKoB3Qs/?igshid=1skn46knsktdf