1. پر گرفته به اندوه و حسرت 94.mp3
9.85M
#حضرت_عبدالله_بن_حسن
( علیه السلام )
#استاد_حیدرزاده
سینه زنی ( زمینه )
بر گرفته به اندوه و حسرت
شب پنجم محرم الحرام
1394 هیئت ثارالله ، قم
mansourarzi-@yaa_hossein.mp3
19.85M
🎙 | صوت
▪️شب چهارم ماه محرم ۱۳۹۹
▪️حاج منصور #ارضی
🕌 مسجد ارک تهران
.
#شب_پنجم_محرم
#استاد_حیدرزاده
بر گرفته ، به اندوه و حسرت
تا که کمتر ، شود دردِ غربت
از عمویش ، کُند او حمایت
#ملودی_دوم :
میدود از حرم ، در هوایِ حسین
یادگارِ حسن ، شد فدای حسین
(یا حسین ، یا حسین ) تکرار
#بند_دوم
بینِ گودال ، شده قحطِ احساس
شد پراز خون ، تنِ غنچه ی یاس
دستِ او شد ، جدا مثل عباس
#ملودی_دوم :
بینِ مقتل شده ، این نوای حسین
یادگارِ حسن ، شد فدای حسین
(یا حسین ، یا حسین ) تکرار
#بند_سوم
میدود تا ، رود در پناهش
در غریبی ، شده او سپاهش
روی جسم ، عمو قتلگاهش
#ملودی_دوم :
جان خود را دهد ، او برای حسین
یادگارِ حسن ، شد فدای حسین
👇
.
متن #روضه #دفتری
#شب_پنجم_محرم
#روضه_حضرت_عبدالله_بن_حسن_علیه_السلام
امشب شبیِ که هنوز عاشورا نیومده روضه ی قتلگاه رو می خونیم
شب یه نوجوان ۱۱ ساله ست که مردانه از امامش دفاع کرد...
آیا منو شما هم اینجوری پای امام زمانمون میمونیم....
🔸ای عمو تا نالۀ هَل مِن مُعینت را شنیدم
زبانحال باب الحوائج عبدالله بن الحسنِ ...
🔸ای عمو تا نالۀ هَل مِن مُعینت را شنیدم
🔸از حرم تا قتلگه با شور جانبازی دویدم
قربون غریبیش برم...
مثل باباش امام حسن خیلی غریب بوده...
روضه ی جانسوزی داره، عبدالله...
دل هر شیعه ای رو آتیش میزنه...
آخه روضه ی این آقازاده، گره خورده به روضه ی اربابمون حسین...
🔸آنچنان دل بُرد از من بانگ هَل مِن ناصِر تو
عموی غریبم حسین...
🔸کآستینم را ز دست عمّهام زینب کشیدم
ابی عبدالله یتیمان برادر رو خیلی دوست داشت...
خیلی مواظبشون بود...
مخصوصا عبدالله رو ...
صدا زد خواهرم... زینبم ...
مواظب عبدالله ام باش...
خواهرم مواظب یادگار برادرمون باش...
زینب جان این نانجیبها رحم ندارن...
دیدی قاسمم شهید کردن...
علی اکبرمو قطعه قطعه کردن...
روی دستام علی اصغرم رو پرپر کردن...
خواهرم اینا رحم ندارن...
مواظب یادگار حسنم باش...
دستهاش رو گذاشت توی دست عمه...
اما عبدالله به عمه جانش یه چیزی گفت که دیگه زینب نتونست این بچه رو نگه داره...
گفت عمه: (وَ اللَّهِ لَا أُفَارِقُ عَمِّي)
🔸دست او در دست های عمّه بود
🔸گوش او پر از صدای عمّه بود
اما...
🔸شیوَن زن ها دلش را پاره کرد
🔸دید شه تنهاست فکر چاره کرد
دستش به دست عمه جانش زینبه...
بالای تل زینبیه...
یکدفعه نگاه کرد، دید عمو جانش حسین داخل گودی قتلگاه است...
دور تا دور عمو رو گرفتن...
شمشیرها بالا میره پایین میاد...
دیگه طاقت نیاورد...
دوان دوان...
به سمت گودی قتلگاه
🔸دست او از دست عمّه شد جدا
🔸می دوید و بر لبش واویلتا
هی صدا میزد ای وای...
آقای غریبم حسین...
🔸می دوید و گاه می افتاد او
🔸از جگر فریاد می زد ای عمو
(وَ اللَّهِ لَا أُفَارِقُ عَمِّي)
به خدا از عموم جدا نمیشم.
تا رسید کنار ابی عبدلله ، دید عمو خونین افتاده و یه نانجیبی هم شمشیر به دست...داره نزدیک میشه...
خودش رو انداخت روی عمو جانش حسین...
صدا زد : نمیذارم آقام رو به شهادت برسونی...
جوونا... دفاعه از امام هزینه داره ..
عبدالله هزینه شو پرداخت کرد...
تا اون نانجیب شمشیر رو بلند کرد ...
یاصاحب الزمان...
💧غریب گیر آوردنت
💧با هر چی داشتن زدنت ...
💧روی خاکا کشیدنت ....
💧غریب گیر آوردنت ....
💧وای بمیره خواهرت ...
💧لشکری ریخت روی سرت ....
💧وای بمیره مادرت ...
.
تا شمشیر رو بلند کرد ...
عبدالله.. دست رو جلو آورد ...
مبادا شمشیر به بدن عمو اصابت کنه....
نانجیب آنچنان با شمشیر بر دست عبدالله زد...
دیدن دست به پوست آویزان شد...
صدای ناله اش بلند شد...
يَا عَمَّاه
عموجان حسین به دادم برس...
🔸ضربۀ محکم یک تیغ که پایین آمد
🔸نذر لبخند عمو کرد یتیمی پَرِ خویش
خدا...حالا ابی عبدالله چکار کنه...
لحظات آخره... امام بی رمق افتاده
عبدالله رو در آغوش گرفت...
به سینه چسباند...
🔸حرامیان بی حیا
🔸چند نفر به یک نفر ؟
عمو فتاده از نوا
چند نفر به یک نفر
اما حرمله ملعون هم کمین کرده بود...
چندتا تیر حساس زده.. حلق اصغر ...چشم اباالفضل ...قلبِ حسین اما ول کن نیست....
یاصاحب الزمان....
نانجیب تیر رو از کمان رها کرد...
(فَرَمَاهُ حَرْمَلَةُ فَذَبَحَهُ)
سادات منو ببخشید...
دونفر تو کربلا رو سینه ی حسین...
جان دادن...
یکی ششماهه اش علی اصغر بود...
یکی هم عبدالله بن الحسن...
علی اصغر که سندِ مظلومیتِ اباعبدالله و عبدالله هم ذخیرهء امام حسن برا کربلا بوده...
دیدن عبدالله... داره روی سینهء حسین دست و پا میزنه...
هر کجا نشستی صدا بزن یا حسین...
🔸آخرین تیر خودش را به کمان حرمله برد
🔸گردنش شد سپرش باهمۀ حنجر خویش
الا لعنت الله علی القوم الظالمین
🌷مادری در خیمه ها میداد دلداری به خویش
🌷بچه های من که رعنا تر ز اکبر نیستند
#نجمه
#محرم
.
|⇦•خدا کنه که عمه جون نبینه ..
#زمزمه و توسل به ابن الکریم حضرت عبدالله ابن الحسن علیه السلام اجرا شده شب پنجم محرم ۹۸ به نفس حاج سید مجید بنی فاطمه •✾
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
【توجه】:
جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد.
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
خدا کنه که عمه جون نبینه
که صورت عمو رویِ زمینه
ببین که راه نفسش رو بستی
بی حیا پا تو بردار از رو سینه
تو معرکه هلهله بود و فریاد
تیره سه شعبه که به سمتت افتاد
اونی که عمامه رو از تو دزدید
برا چی وایساده ؛دیگه چی میخاد!؟
عجب قیامتی تو قتلگاهت جماعتی
هنوز تو زنده ای ولی شروع شده چه غارتی
هوا نمونده که نفس بگیرم
باید تنت رو رویِ دست بگیرم
عمو اجازه بده تا از اینا
عبایِ پیغمبرُ پس بگیرم
به سمت خیمه هاست هنوز نگاهت
کجا بره خواهر بی پناهت
گفتی که تشنه ای ولی یه نامرد
آبُ میریزه دوره قتلگاهت
*هی میگفت آبُ میزیزم رو زمین ولی نمیزارم یه قطرش به لبت برسه .. شما فکر میکنید فقط عبدالله رسید تو گودال؟!..*
رسیده مادرت نشسته بالاسرِ پیکرت
رسیده قاتلت میخوادچیکارکنه باحنجرت
آخ دعواشده برا بریدن سرت
حسین .....