#امیرالمومنین_ع_غربت
اگرچه زخم سرش را تمام ميديدند
ولي ز زخم عميق دلش نپرسيدند
✍ #سیدهاشم_وفایی
@navaye_asheghaan
#حضرت_زهرا_س_هجوم_به_بیت_ولایت؛ سالروز #جنگ_خندق؛ #امیرالمومنین_ع_غربت
دستِ اسلام را چرا بستيد!؟
فاتح بدر و خندق است اين مرد
يادتان رفته درب خيبر را
با همين دستها شكست اين مرد
يادتان رفته در حنين و احد
ذوالفقار گرهگشايی داشت
يادتان رفته تا همين ديروز
در مدينه برو بيايی داشت
شرمتان باد! ناجوانمردان
نكشيدش چنين غريبانه
اسدالغالب است، میجنگد
پنجه در پنجه، مرد و مردانه
يادتان رفته از لبِ تيغش
جايِ خون، رأفت و كرم میريخت
يادتان رفته بیزره، تنها
لشگری را علی به هم میريخت
يادتان رفته ذوالفقارش را
ماجراهای فنِ دستش را
مَرحبُ و عَمروَد دو نيم شدند
يادتان رفته ضربِ شصتش را
يادتان رفته آن رشادتها
مرد ميدان غزوهها میشد
تا شماها فرار میكرديد
سپر جان مصطفی میشد
نبريدش چنين، يدالله است
كفر از او سيلی عيان خورده
ای عربهای بیحياء؛ اصلاّ
اسم حيدر به گوشتان خورده؟
نور توحيد را نمیبينيد!؟
كور دلهای باطنآلوده
وا كنيد اين طنابها را زود
او برای خودش كسی بوده
تيرهبختان ز فيض محروميد
در صف دشمن ولی هستيد
رفته از يادتان كه مديونِ
دست پُر پينهی علی هستيد
چاههای مدينه میدانند
كه كمر قصدِ كشتنش بستيد
آبروی تمام عالم را
ريسمان دور گردنش بستيد
حرمتش را نگه نمیداريد!؟
روي دوشش عبا بيندازيد
او غرورش شكسته نامردان
از سرش تيغ را بيندازيد
پا برهنه به مسجدش نبريد
او خودش خاكیِ خدايی هست
نيمی از كينه را نگه داريد
چون كه گودال كربلايی هست
كربلا باز فرصت خوبی است
عقدههاتان به كار میآيند
سرِ بر نيزه رفتن پسرش
همه با هم كنار میآيند
✍ #وحید_قاسمی
@navaye_asheghaan
#امیرالمومنین_ع_غربت
#حضرت_زهرا_س_شهادت
#زبان_حال_حضرت_زهرا_س
جگرم خون و دلم سر به گریبان علیست
صبح هم در نظرم شام غریبان علیست
گرچه با چاه کند دردِ دل خود ابراز
چاه هم بیخبر از غُصهی پنهان علیست
سند غربت مولاست رخ نیلیِ من
سند غربت من، سینهی سوزان علیست
بارها دشمن اگر آید و دستم شکند
دست بشکستهی من باز به دامان علیست
کافران! در حرم وحی نیارید هجوم
به خدا قصد شما حمله به قرآن علیست
اهل یثرب! ز چه از گریهی من خسته شدید؟
دو سه روز دگری فاطمه مهمان علیست
درِ آتشزده و نالهی مظلومی من
سند مستند سوختنِ جان علیست
رفتم اما جگرم بهر علی میسوزد
به خدا خانهی بیفاطمه زندان علیست
دارم امید که در حشر پریشان نشود
حال آن سوختهجانی که پریشان علیست
داده تاریخ به هر عصر، گواهی "میثم"
کز ازل صبر و رضا پایهی ایمان علیست
✍استاد #غلامرضا_سازگار
@navaye_asheghaan
#محاوره
#امیرالمومنین_ع_غربت
#زبان_حال_حضرت_زهرا_س
#حضرت_زهرا_س_بستر_شهادت
نبینم اشکو توی چشات علی
دیدی عاقبت شدم فدات علی
روزی که سپر فروختی یادته
من بهجاش سپر شدم برات علی
میمیرم ابالحسن گریه نکن
هر چقدر منو زدن گریه نکن
با نود زخمِ اُحُد دم نزدی
با یهدونه زخم من گریه نکن
✍ #میثم_مومنی_نژاد
@navaye_asheghaan
#امیرالمومنین_ع_غربت؛ #شب_جمعه
#حضرت_زهرا_س_هجوم_به_بیت_ولایت
مردی یگانه بود و بانویی یگانه
آهسته میرفتند از خانه شبانه
همراه هم بودند مثل دو غریبه
پهلو به پهلو، پا به پا، شانه به شانه
سر میزدند انصار را کوچه به کوچه
در میزدند انصار را خانه به خانه
مظلومشان دیدند، در را وا نکردند
وای از زمانه، وای از دست زمانه
چل شب تمام شهر را گشتند با هم
اما بدون یار برگشتند خانه
* *
وقتی عزادار رسول الله بودند
از درب خانه میکشید آتش زبانه
در باز شد وقتی که زهرا پشت در بود
دخت نبی افتاد بین آستانه
دستی ورم کردهست و دستی هم شکسته
هم با غلاف تیغ... هم با تازیانه....
حتی نگاهی هم به پهلویش نینداخت
محو علی بود عاشقانه، عارفانه
* *
دامانِ در میسوخت، اما داشت میسوخت...
...در کربلا دامان چندین نازدانه
افتاد یک دانه از آن دو گوشواره
در کربلا افتاد اما دانه دانه
شبهای جمعه فاطمه بالای گودال
با ناله، آنهم نالههای مادرانه...
...گوید حسینم کشته شد ای داد بیداد
نور دو عینم کشته شد ای داد بیداد
✍ #علی_اکبر_لطیفیان
@navaye_asheghaan
#امیرالمومنین_ع_غربت
#حضرت_زهرا_س_شهادت
یک عُمر شکستِ دشمنش را دیدند
آن جلوهی خیبر شکنش را دیدند
افسوس که داغِ فاطمه کاری کرد
زانو به بغل گرفتنش را دیدند
✍ #علی_ذوالقدر
@navaye_asheghaan
4_6005882391833349490.mp3
20.43M
#زبان_حال_حضرت_زهرا_س
#امیرالمومنین_ع_غربت
من پای تو هستم، حتی اگه هیچکس،
پای تو نمونه
قدرتو میدونم، حتی اگه هیچکس،
قدرتو ندونه
حق تویی حتی اگه؛ دور تو خلوت بشه
حتی اگه توی شهر، بهت اهانت بشه
عاشقتم؛ هرچن که بشم محکوم
عاشقتم؛ ای مقتدر مظلوم
.....................................
راه حق برا من، اون مسیریه که،
یاورش تو باشی
اولش تو باشی، آخرش تو باشی،
رهبرش تو باشی
کعبه طوافم نشه؛ روزشو سر میکنه
هرکی جدا شه ازت؛ خودش ضرر میکنه
عاشقتم؛ ای عشق غیور من
عاشقتم؛ تنهای صبور من
.....................................
میدونم عزیزم، طعنهها دروغا،
غم به دل میذاره
نعرههای باطل، رفتنیه اما،
حق ادامه داره
عینِ گلستون میشه، خونۀ پر دود ما
میرسه آخر یه روز، مهدیِ موعود ما
عاشقشم؛ جولان میده تُو خیبر
عاشقشم؛ وقتی میگه یاحیدر
شاعر: #حمید_رمی
مداح: #حسین_طاهری
@navaye_asheghaan
#امیرالمومنین_ع_غربت
#حضرت_زهرا_س_شهادت
یک عُمر شکستِ دشمنش را دیدند
آن جلوهی خیبر شکنش را دیدند
افسوس که داغِ فاطمه کاری کرد
زانو به بغل گرفتنش را دیدند
✍ #علی_ذوالقدر
@navaye_asheghaan
#حضرت_زهرا_س_شهادت
#امیرالمومنین_ع_غربت
بعد از اینکه دفن شد آن شب پیمبر در سکوت
سُست شد ایمان مردم، مُرد باور در سکوت
شد غدیر خم شبیه رازهای سر به مُهر
محو شد از خاطرات، آن حج آخر در سکوت
کینهها سر باز کرد و فتنهها آغاز شد
آتش آن کینهها شد شعلهورتر در سکوت
شهر، تنها در هجوم فتنه چشم خیره داشت
لال بود و گنگ بود و بُهتآور در سکوت
فتنۀ نَمرود شد آتشبیار معرکه
هیزم آوردند مردم بار دیگر در سکوت
سوخت میراث پیمبر در میان شعلهها
بسته شد دستان حق؛ دستان حیدر در سکوت
در میان بیتفاوتهای بیاصل و نسب
سوخت آیه آیه آیه قلب کوثر در سکوت
دختر آیینه را در کوچهها سیلی زدند
شد شنیده آن صدای تلخ، بهتر در سکوت
روزِ روشن در میان کوچه افتاد از نفس
در میان هَجمههای شعلهپرور در سکوت
بین طوفانهای بیغیرت، میانِ گرد و خاک
پُربها شد چادر زهرای اطهر در سکوت
::
در هجوم بیصدایی، یک نفر فریاد شد
فاطمه در بین آن خوف و خطر فریاد شد
از نفس افتاده بود، اما نفسها را بُرید
چون رسولالله آمد، چون پدر فریاد شد
ذوالفقاری از کلام آورد و در آن معرکه
پیش رفت و پیش رفت و بیشتر فریاد شد
از محمد، از پدر تا گفت قدری گریه کرد
گریه کرد و باز با چشمان تَر فریاد شد
از کتابالله ناطق گفت؛ از مولا علی
رو به منبر کرد و با خون جگر فریاد شد
بر سر این بیتفاوت مردمِ از حق گریز
در میان صحن مسجد با تشر فریاد شد
::
آه اما هر چه او فریاد شد، فریاد شد
دید تنها عدهای را مات و مضطر در سکوت
بعد از آن زهرای اطهر ذره ذره آب شد
شد شبیه یک خیالِ گریهآور در سکوت
در غریبی گوشۀ آن خانۀ ماتمزده
ماند تا جان داد روزی بین بستر در سکوت
غسل داد او را امیرالمؤمنین با اشک چشم
زیر نور ماه، با چندین کبوتر در سکوت
روی برگ لالهها با خون دل باید نوشت
نیمهشب تشییع شد آن یاسِ پرپر در سکوت
از امیرالمؤمنین آن شب امانت را گرفت
در میان قبر، دستانِ پیمبر در سکوت
ناکجاآباد شد دنیای بعد از فاطمه
بینهایت شد غم ساقی کوثر در سکوت
میرسد پایان این جریان به روز رستخیز
میرسد وقتی سواره بین محشر در سکوت
✍ #رضا_خورشیدی_فرد
@navaye_asheghaan