( قسمت دوم ، یک روضه ترکیبی زیبا ، که قبل از دعای خمسه عشر ، در شب قدر خوانده شد )
#روضه_حضرت_علی
( علیه السلام )
#استاد_حیدرزاده
حالا که اومدی امشب ، با هم بریم ، درِ خونه ی امیرالمومنین ، امشب بریم تشیع جنازه کمک امام حسن ... امشب خواهرها اومدند ، امشب بیایند کمک زینب کنند ، امشب کمک خانم ام کلثوم کنند ، نمیدونم امشب بود بدن رو غسل میدادند ، خودِ امیرالمومنین ،آنقدرغریبه ، شبانه ، توو خانه ، بدن رو غسل میدن ، آخ بمیرم ، امام حسن ، بدن رو غسل میده ، امام حسین آب می ریزه ، محمد حنفیه آب میآره ، ... نمیدونم اباالفضل چه کارمیکرد ؟ میدونید اباالفضل چند ساله بود ؟ ابالفضل پونزده سالش بود ، من میگم شاید ابالفضل هم آب میآورد ، آخه کار عباس ، سقائیه ...کربلا هم وقتی نتونست به خیمه ها آب ببره ، صدا زد حسین ، داداش ، تا من زنده ام بدنم رو به خیمه نبر ، آخه من از سکینه خجالت میکشم ...
من مونده بودم ، وقتی امام حسن ، بدن بابارو غسل میداد ، وقتی رسید میخواست سرِ شکافته ی بابارو غسل بده ، شاید لحظاتی مکث کرد ، گریه کرد ... نمیدونم ، شاید هم یادش اومد ، اون شبی که مدینه ، بابا بدن مادر رو غسل میداد ، اون شب هم بابا دست از غسل دادن برداشت ، سرش رو روی دیوار گذاشت ...
خیلی غریبند اهلبیت ... بدنِ بابا مجروحه ، فرقه بابا شکافته است ، بدن مادرشون ، پهلو شکسته است ، بدن مادرشون ، بازو وَرَم کرده است ، بازم بگم از غربتشون ؟ بدن امام حسن رو تیرباران کردند ، وقتی ابی عبدالله میخواست بدن رو دفن کنه ، یکی یکی چوبه های تیر رو بیرون میکشید ، گریه میکرد ... اما مردم هیچ بدنی به بدنِ غریب کربلا نمیرسه ، حسییین ... جانم ... آدم اگه نفس هم داره ، برا ابی عبدالله خرج کنه ، حسیییین ، حسیییین ... جای تیر روی بدنش بود ، جای نیزه بود ، جای شمشیر بود اما یک زخم دیگه هم روی بدنش بود ، که این زخم روی هیچ بدنی نبود ، ... هان بعضی ها فهمیدند ، چه زخمی رو بدنِ ابی عبدالله بود ؟ آخ بمیرم ، وقتی بدنش رو زیر سم اسب ها ... حسییین ... حسییین ...
تنِ سالارِ زینب ،
به زیرِ سُمِ مَرکب
به خون غلطیده یارم
حسین کفن ندارد ...
( حسین کفن ندارد ) تکرار
امشب وقتی بدن بابارو غسل داد ، امام حسن ، رو کرد طرف بی بی زینب ، فرمود خواهرم برو کفن بابارو بیار ، امان از دل زینب ، همه جا سینه ی زینب ، سپرِ غمهاست ... کربلا هم حسینش اومد درِ خیمه ، گفت خواهرم اون کهنه پیراهن رو بده ، وای وای وای ...
ای برادر جان
دَم از آن کُهنه پیراهن مزن
#شاعر_استاد_چایچیان
دستت رو بیار بالا ، با همین اشکها ، با همین سوز و حالت ، امشب التماس کن خدا همه مارو ببخشه ، پاک و مطهر به استقبال شب قدر برویم ، هر کجا نشستی ناله بزن ، الهی العفو ... روایت داریم این دستی که درِ خونه خدا بلند مبشه ، خداوند حیا میکنه این دست رو خالی برگردونه ، حالا که خدا دعوتت کرده ، مهمونی ... اگه نمیخواست به دعات گوش بده ، دعوتت نمیکرد ، اینجا راهت نمیداد ، حالا که دعوتت کرده ، بازه هم دستت رو بیار بالا گدایی کن ، نگو خدا من بنده ام ، بنده که نافرمانی نمیکنه ، بگو : خدا ، من گدام ... بگو خدا ، من سائلم ، بگو خدا ، من دستم خالیه ، خالیه ، خالیه ... دست خالیتو ببر بالا ببینه ، هر کجا نشستی زن و مرد ناله بزن ، الهی العفو
@navaye_asheghaan
2. روضه.mp3
زمان:
حجم:
9.22M
قسمت دوم :
#روضه_حضرت_علی
( علیه السلام )
#استاد_حیدرزاده
( یک روضه ترکیبی زیبا ، که قبل از دعای خمسه عشر ، در شب قدر خوانده شد
@navaye_asheghaan
#شب_قدر
#روضه_حضرت_علی
شب قدر آقا نگاه کن دلم رو
بیا قسمتم کن دوباره حرم رو
شب قدر اقا همین ارزوم
ببینم ضریحت بازم روبروم
دلم کرده بازم هوای نجف رو
بده اذن ایوون طلای نجف رو
نزار جای دیگه بزارم سرم رو
شب قدر دعا کن پدر مادرم رو
علی جان علی جان
سر تو شکسته دلش خون زینب
پریشون موهات پریشون زینب
درست به ابروت اقا خم نمیاد
چیجور زد که زخم سرت هم نمیاد
سری که با شمشیر تا ابرو شکسته
میفهمه چجوری یه پهلو شکسته
تا زینب سر و دید یاد مادر افتاد
یاد لحظه ای که رو مادر در افتاد
شب اخری جز نیایش نداری
بجز اهل بیتت سفارش نداری
@navaye_asheghaan
1. روضه.mp3
زمان:
حجم:
5.22M
#روضه_حضرت_علی
( علیه السلام )
#استاد_حاج_اسماعیلی
[ وای خدایا ]
دلم به تاب و تبه امشب
داره هزار گِلایه امشب
( دلها آماده است ، الان لحظاتیه که آقا امیرالمومنین ، خونه ی دخترش اُمّ کلثومه ، من از همونجا روضه را شروع کنم ، از زبان بی بی اُمّ کلثوم ... )
[ وای خدایا ]
دلم به تاب و تبه امشب
داره هزار گِلایه امشب
دختره ، بابائیه ، یه امشب بابا مهمونشه ، هِی می بینه بابا بی تابه ، از خونه بیرون میآد ، به آسمان نگاه میکنه ، هِی زیر لب میگه : « إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ » ...
چون که بابا
یه خنده ی تلخ رو لباشه
یه آه سردی ، توو صداشه
توو شبِ خسته و مَغموم
چی گذشت به اُمِّ کُلثوم ؟
به دلم بد افتاده
از خنده ی تلخ یه مظلوم
( مرو بابا ، مرو بابا ) تکرار
#بابا_جان
توی کوفه ،
غریبه ای اومده بابا
نرو به مسجد ، تک و تنها
با تبسم
وضوی آخرو میگیری !
نگات میگه از همه سیری
مرغ های خونه که خستَن
توو مسیر تو نشستن
پر و بال می زنن و
با پرهاشون راهتو بستن
#بابا
حلقه ی در ،
میگیره دامنت رو ، بابا
ولی میری به شوق زهرا
#هیئت_شهید_گمنام
#نوزدهم_رمضان1392
@navaye_asheghaan
2. روضه.mp3
زمان:
حجم:
5.75M
#روضه_حضرت_علی
( علیه السلام )
#روضه_حضرت_زهرا
( سلام الله علیها )
#استاد_حاج_اسماعیلی
حلقه ی در ،
میگیره دامنت رو ، بابا
ولی میری به شوق زهرا
#هیئت_شهید_گمنام
#نوزدهم_رمضان1392
@navaye_asheghaan
#روضه_حضرت_علی
( علیه السلام )
#روضه_حضرت_زهرا
( سلام الله علیها )
#استاد_حاج_اسماعیلی
حلقه ی در ،
میگیره دامنت رو ، بابا
ولی میری به شوق زهرا
سی ساله امیرالمومنین ، بعدِ فاطمه ، درد و دلهاشو با چاه میگه ، سر توو چاه میکنه ، امشب بگیم مولا جان ، یا امیرالمومنین ، ما امشب جای چاه کوفه ، یه کم از درد و دلهاتو با ما بگو ، مولا جان ... چی میگه امیرالمومنین ؟ ... اَلا ای چاه ... علی جان ، حرف دلاتو بزن ...
اَلا ای چاه ... ،
یارم را گرفتند
گُلم ، عشقم ،
بهارم را گرفتند
( چطوری گرفتند ؟
مولای من ؟ ... )
میان کوچه ها ،
با ضرب سبلی
همه دار و ندارم را گرفتند
دگر پروانه بال و پر ندارد
نه بال و پر
که خاکستر ندارد
مفسرها همه با خون نویسند
که قرآنِ علی ، کوثر ندارد
شب قدرِ ها ... درِ خونه ی امیرالمومنین ، با غُصّه های امیرالمومنین همراه بشیم ، ... علی جان ... امیرالمومنین را از مسجد کوفه دارند میآرن ، امام مجتبی زیر بغلشو گرفته ، سیدُالشهدا زیر بغلشو گرفته ، دارن میآن سمت خونه ، اما همینکه چند قدمیِ خونه رسیدند ، صدا زد : حسن جان ، حسین جان ، زیر بغلم را رها کنید ، میخوام خودم درِ خونه را بزنم ، میخوام خودم وارد خونه بشم ... اما بمیرم ، همچی که زینب در را باز کرد ، ردّ خون را توو کوچه دید ... گفتی ردّ خون توو کوچه ، دلم رفت مدینه ، آخه یه روز هم بی بی فاطمه ، امام مجتبی کنارش ، از درِ خونه وارد شدند ، زینب نگاه کرد ، دید چادر مادر خون آلوده ، چادر مادر ، خاک آلوده ، زودی امام مجتبی ، مادر را توی بستر خوابوند ، اومد یه گوشه نشست ، هرچی ازش سئوال میکنند ، داداش چی شده ؟ کجا رفته بودید داداش ؟ چرا چادر مادر خاک آلوده ؟ دیدند زانوی غم بغل گرفته ، هی زیر لب میگه : وای مادرم ، وای مادرم ، وای مادرم ، وای مادرم ... هر کجا نشستی ، صدات رو آزاد کن : وای مادرم ، وای مادرم ، وای مادرم ...
#هیئت_شهید_گمنام
#نوزدهم_رمضان1392
@navaye_asheghaan
0. کلیات.mp3
زمان:
حجم:
22.93M
فایل صوتی کامل
#روضه_حضرت_علی
#نوحه_حضرت_علی
( علیه السلام )
#روضه_حضرت_زهرا
( سلام الله علیها )
#استاد_حاج_اسماعیلی
دلم به تاب و تبه امشب
داره هزار گِلایه برلب
#هیئت_شهید_گمنام
#نوزدهم_رمضان1392
این مجلس ، تقریبا قدیمی ترین فایلی هست که از استاد حاج اسماعیلی در اختیار داریم ، در هیئت شهید گمنام پردیسان قم ، در مجاورت مزار شهید گمنام اجرا شد
@navaye_asheghaan
#روضه_حضرت_علی
( علیه السلام )
حجه الاسلام و المسلمین
#حاج_شیخ_حسین_انصاریان
میخوان زیر بغلش رو بگیرن ببرنش خانه ، می بینند دیگه طاقت راه رفتن نداره ، یه گلیمی رو آوردند ، شانه اش رو امام مجتبی گرفت ، دوتا مچ پاشو ابی عبدالله گرفت ، آروم خوابوندنش رو گلیم ، سرِگلیم رو گرفتند ، تا دو قدمی خونه ، یه نگاه به امام مجتبی کرد ، بابا منو زمین بزار ، این دو قدم رو خودم بیام ، زینب منو به این حال نبینه ، دخترا منو به این حال نبینند ، ... همه اون دخترایی که دیدند زیر بغلت رو گرفتند ، آروم آروم دارن میآرنت توو اتاق ...همه اینها گودال رو نگاه کردند ، دیدند حسینت داره دست و پا میزنه ...
@navaye_asheghaan
2. روضه.mp3
زمان:
حجم:
3.03M
#روضه_حضرت_علی
( علیه السلام )
#استاد_حاج_اسماعیلی
آقا ... یه عزیزی میگفت ، امشب ، شب دق کردنِ زینبه ، یه عدّه از مردم کوفه آمدند ، درِ خونه ی امیرالمومنین ، بینِ شون « اَصْبَغِ بْنِ نُباتِه » است ، در را زدند ، امام مجتبی با دلِ پُر غم ، چشم ها پُر از اشک ، بُغض گلوشو گرفته ، در را باز کرد ، فرمود : چه کار دارید ؟ گفتند اومدیم عیادت کنیم مولا را ، فرمود : حال بابام خوب نیست ، من سلام شمارو می رسونم ، برگردید خونه هاتون ... همه متفرق شدند ، « اَصْبَغِ بْنِ نُباتِه » پاهاش سُست شد ، جلو درِ خونه روی زمین نشست ، زانواشو بغل گرفت ، سرگذاشت به درِ خونه ، از داخل خونه صدای گریه و شیون بلند ... گاهی صدای تکبیر میآد ...
یه ساعتی گذشت ، دلش طاقت نیاورد ، دوباره در زد ... امام حسن اومد : چه کار داری « اَصْبَغ » ؟ چرا نمیروی ؟ ... گفت : آقاجان میخوام بِرم اما پاهام نای رفتن نداره ! کجا بِرم ؟ دلم اینجاست ... امام مجتبی آمد کنار بستر بابا ، امیرالمومنین چشم بی رمقش را باز کرد ، حسن جان ، کیه پشت در ؟ فرمود : « اَصْبَغِ بْنِ نُباتِه » است ، هرچی بهش میگم برو ، پشت در ایستاده ، میگه من جایی نمیرم ، فرمود : برو بگو بیاد داخل ...
اومد کنار بستر مولا ، یه نگاه کرد ، دید یک دستمال زردی که امیرالمومنین موقع جنگ ها به سر می بست ، گفت دیدم همون دستمال را به سر بسته ، اما صورت از این دستمال زرد تر شده ، گاهی از هوش میره ، دوباره به هوش میآد ...
( منبع : کتاب نگاهی بر زندگی چهارده معصوم علیهم السلام ، ترجمه أنوار البهیة )
#بیست_و_یکم_رمضان1392
#هیئت_شهید_گمنام
@navaye_asheghaan
3. زمزمه.mp3
زمان:
حجم:
5.99M
#روضه_حضرت_علی
#زمزمه_حضرت_علی
( علیه السلام )
#استاد_حاج_اسماعیلی
همه از ديده ي خود
خون فشانيد
کنار بسترم امشب بمانيد
دلم تنگه ، دلم تنگه
دلم تنگ
برايم سوره ي کوثر بخوانيد
نگاهم سوي زهراست ،
بهشتم روي زهراست
طبيبم را بگوئيد ،
شفايم بوي زهراست
خودم اينجا ،دلم
در کوي زهراست
قسم بر آه مانده کُنج سينه
قسم بر لاله ي پرپر زِ کينه
قسم بر خانه ي آتش گرفته
قسم بر کوچه ي تنگِ مدينه
مرا غم بال و پر سوخت ،
زِ آهم خشک و تر سوخت
زِ خجلت مُردم آنروز ،
که زهرا پشت در سوخت
خدا داند
تمام هستيم سوخت ...
( اما از امشب خونه ی علی بگم ... مولای من : )
توو خونه ، وِلوِله برپاست
رو زمین ، پیکرِ مولاست
دوباره حرف کفن شد
از میونِ این کفن ها
یه کفن ، می مونه تنها
که اونم مال حسن شد
کاشکی بمیره خواهری
برا برادرش
وقتی ، که بی کفن
روی زمینِ پیکرش
بس که مونده تنش
زیر هجومِ تیغِ و تیر
جای کفن ، باید
گذاشتنش روی حصیر
وقتی ، غروب عاشورا
می افته توو گودال
به ارباً اربا
مقتل ، میشه پُر از اشکِ
چِشای معصومِ ، علی و زهرا
#هیئت_شهید_گمنام
#بیست_و_یکم_رمضان1392
@navaye_asheghaan
3. زمزمه.mp3
زمان:
حجم:
5.99M
#روضه_حضرت_علی
#زمزمه_حضرت_علی
( علیه السلام )
#استاد_حاج_اسماعیلی
همه از ديده ي خود
خون فشانيد
کنار بسترم امشب بمانيد
دلم تنگه ، دلم تنگه
دلم تنگ
برايم سوره ي کوثر بخوانيد
نگاهم سوي زهراست ،
بهشتم روي زهراست
طبيبم را بگوئيد ،
شفايم بوي زهراست
خودم اينجا ،دلم
در کوي زهراست
قسم بر آه مانده کُنج سينه
قسم بر لاله ي پرپر زِ کينه
قسم بر خانه ي آتش گرفته
قسم بر کوچه ي تنگِ مدينه
مرا غم بال و پر سوخت ،
زِ آهم خشک و تر سوخت
زِ خجلت مُردم آنروز ،
که زهرا پشت در سوخت
خدا داند
تمام هستيم سوخت ...
( اما از امشب خونه ی علی بگم ... مولای من : )
توو خونه ، وِلوِله برپاست
رو زمین ، پیکرِ مولاست
دوباره حرف کفن شد
از میونِ این کفن ها
یه کفن ، می مونه تنها
که اونم مال حسن شد
کاشکی بمیره خواهری
برا برادرش
وقتی ، که بی کفن
روی زمینِ پیکرش
بس که مونده تنش
زیر هجومِ تیغِ و تیر
جای کفن ، باید
گذاشتنش روی حصیر
وقتی ، غروب عاشورا
می افته توو گودال
به ارباً اربا
مقتل ، میشه پُر از اشکِ
چِشای معصومِ ، علی و زهرا
#هیئت_شهید_گمنام
#بیست_و_یکم_رمضان1392
@navaye_asheghaan