.
#فاطمیه
#شب_غسل_حضرت_زهرا_س
#زبانحال_حضرت_علی_ع
آنشب به وقت غسل تو،من زار میزدم
ضجّه زِ دستِ این همه آزار میزدم
شدناله ام به دیدن بازوی تو بلند
بر سینه... از جراحت مسمار میزدم
#اے_قــد_خمیــده_مادر😔
.
🏴#شهادت_حضرت_فاطمه_س
✅#زبانحال_حضرت_علی_ع
✍حاج ولی الله کلامی زنجانی
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
زهرا گئدوب الیمدن
غمخواریم ئولدی یارب
درمان دالیجا گزدیم
بیماریم ئولدی یارب
ای یاریم الله الله
دلداریم الله الله
مندن بیری سوروشمور
گل تک ندن سارالدون
آیا سنه نه گلدی
اوچ دورت گونه قوجالدون
حکمت سنوندی الله
باشیم بلایه سالدون
سن وئرمیشیدون آخر
سنده الیمدن آلدون
دوشمنلریم سووندی
چون یاریم ئولدی یارب
بیر دردیدور بو هجران
الده دواسی یوخدی
بو غملی روزگارین
حسن و صفاسی یوخدی
وار دورت بالام ائویمده
عشرت اساسی یوخدی
ناز ئورگنوبدی زینب
افسوس آناسی یوخدی
دل داغلیام، بو غمده
دلداریم ئولدی یارب
غسلین وئرنده لوح
آمالی پاره گوردوم
تردیده دوشدوم اول
باخدوم دوباره گوردوم
پوشیده ساخلامیشدی
من آشکاره گوردوم
ایکاش گورمییدیم
جسمینده یاره گوردوم
ایوای آشنایِ
اسراریم ئولدی یارب
اولموشدی بسکه زهرا
طاها غمینده مضطر
روح الامین گلردی
دیدارینه مکرر
دای فاطمه ئولندن
گلمور او پیک داور
گلسه گورر قالوبدی
منزلده خالی بستر
دردانه ی رسول
مختاریم ئولدی یارب
با اینکه قونشولار چوخ
ووردی اونا کنایه
همسایه لردن امّا
هیچ ائتمدی گلایه
دوزدی به جای نفرین
آچدی دلین دعایه
سکناسی بیت الاحزان
اولدی بدون سایه
جاندان دویوب انیس
اذکاریم ئولدی یارب
یارب نولوردی زهرا
اوچ آیدا ساق قالیدی
راحت دوروب حسینون
قول بوینونا سالیدی
محسن صود ایستینده
آغوشینه آلیدی
گهواریه سالیدی
بیر لای لای چالیدی
گل صولدی باغبان
گلزاریم ئولدی یارب
یاندی قاپوم او گون که
اوت چیخدی آسمانه
قوللاری مرتضانین
باغلاندی ریسمانه
زهرا او حالدا ائتدی
جانین سپر بو جانه
گل پیکرین گوورتدی
آثار تازیانه
قول سیندی پاسدار
درباریم ئولدی یارب
صولدی گولوم باغیمدا
دورت نازلی بلبل آغلار
بلبل لره بقیعده
مدفون اولان گول آغلار
گول عاشقی گولنمز
هر نه دئسن گول آغلار
بو غصه دن 《کلامی》
باشه سپر کول آغلار
شیرین زبان و شیرین
گفتاریم ئولدی یارب
#زبانحال_حضرت_علی_ع
#حضرت_زهرا_س
ای روی دلفروز تو شمع شبانه ام
شد بی فروغ روی تو تاریک خانه ام
ای آرزوی گمشده زهرا کجاستی
تا بنگری فغان و نوای شبانه ام
ای بنت سید قرشی در فراق تو
از دل هزار تیر بلا را نشانه ام
بعد از تو نیست خیر به قاموس زندگی
ترسم که طول عمر شود در زمانه ام
در تنگنای تن شده محبوس روح من
ایکاش مرغ جان بپرد زآشیانه ام
زین بعد درد دل به که گویم که همچو من
باشد شریک درد دل محرمانه ام
زهرا چرا جواب علی را نمی دهی
ای با خبر زسوز دل عاشقانه ام
زهرا تو رفتی از غم و محنت رها شدی
من بی تو چون پرنده گم کرده لانه ام
اندر حیات عاریه شرمنده ام زتو
تا دیده ام فتد به در و آستانه ام
بر حق خود دهم قسمت بگذر از علی
بس جور روزگار کشیدی به خانه ام
از تازیانه ساعد سیمین تو شکست
دل خسته من بسوز از آن تازیانه ام
کی می توان تحمل این بار غم نمود
در پشت در نهاد عدو ناز دانه ام
ار بهر گریه در غم هجران تو بس است
رنگ پریده حسنینت بهانه ام
منسوب بر شمار حسینی است شهرتم
آن بلبلم که نام تو باشد ترانه ام
مداح آستانه قدس شما ستم
افسوس غرق بحر غم بی کرانه ام
بر سعدی زمانی خود نیست فخر من
ای فخر بس که چاکر آن آستانه ام
#مرحوم_حسینی_سعدی_زمان
کانال اشعار اهل بیت علیهم السلام هستی محرابی:
🏴السّلام علیکِ یا بنتِ رسول الله(ص) یا فاطمةالزَّهرا(س)🏴
#زبانحال_حضرت_علی_ع
مرا در سر چه سوزِ التهاب است
که امشب حالِ زهرایم خراب است
دلی از درد و غم آکنده دارم
سرشکِ مژَگانم چون سحاب است
به چند ماهه گلم رنگِ خزان شد
زمین گیر و اسیرِ رختخواب است
کنارش همدمِ رازی ندارد
دلِ عالم به حالِ او کباب است
ندانم از چه با من رو گرفته
چرا در پیشِ من رویش نقاب است
الها شاهدی بر حالِ زارم
چو آتش این دلم در سوز و تاب است
چرا من هر چه می پرسم ز حالش
سؤالِ من دمادم بی جواب است
مگر با او چه کرده تیغِ شیاد
دو گیسویش ز خونِ رو خضاب است
چه شد دردش دگر درمان ندارد
سرا پایش همه در اضطراب است
بزن بالا نقابت تا ببینم_
چه زخمی گونه های آفتاب است
ز بس کردی دعا آسوده گیری
دگر امشب دعایت مستجاب است!
#هستی_محرابی
السلام علیک یا فاطمه الزهرا (س)
✅#زبانحال_حضرت_علی_ع
✍حاج ولی الله کلامی زنجانی
زهرا گئدوب الیمدن
غمخواریم ئولدی یارب
درمان دالیجا گزدیم
بیماریم ئولدی یارب
ای یاریم الله الله
دلداریم الله الله
مندن بیری سوروشمور
گل تک ندن سارالدون
آیا سنه نه گلدی
اوچ دورت گونه قوجالدون
حکمت سنوندی الله
باشیم بلایه سالدون
سن وئرمیشیدون آخر
سنده الیمدن آلدون
دوشمنلریم سووندی
چون یاریم ئولدی یارب
بیر دردیدور بو هجران
الده دواسی یوخدی
بو غملی روزگارین
حسن و صفاسی یوخدی
وار دورت بالام ائویمده
عشرت اساسی یوخدی
ناز ئورگنوبدی زینب
افسوس آناسی یوخدی
دل داغلیام، بو غمده
دلداریم ئولدی یارب
غسلین وئرنده لوح
آمالی پاره گوردوم
تردیده دوشدوم اول
باخدوم دوباره گوردوم
پوشیده ساخلامیشدی
من آشکاره گوردوم
ایکاش گورمییدیم
جسمینده یاره گوردوم
ایوای آشنایِ
اسراریم ئولدی یارب
اولموشدی بسکه زهرا
طاها غمینده مضطر
روح الامین گلردی
دیدارینه مکرر
دای فاطمه ئولندن
گلمور او پیک داور
گلسه گورر قالوبدی
منزلده خالی بستر
دردانه ی رسول
مختاریم ئولدی یارب
با اینکه قونشولار چوخ
ووردی اونا کنایه
همسایه لردن امّا
هیچ ائتمدی گلایه
دوزدی به جای نفرین
آچدی دلین دعایه
سکناسی بیت الاحزان
اولدی بدون سایه
جاندان دویوب انیس
اذکاریم ئولدی یارب
یارب نولوردی زهرا
اوچ آیدا ساق قالیدی
راحت دوروب حسینون
قول بوینونا سالیدی
محسن صود ایستینده
آغوشینه آلیدی
گهواریه سالیدی
بیر لای لای چالیدی
گل صولدی باغبان
گلزاریم ئولدی یارب
#زبانحال_حضرت_علی_ع
#مرثیه_حضرت_زهرا_س
خانمان سوزترین داغ سراغم آمد
سوز سوزنده ترین باد به باغم آمد
اول زندگی ام زندگی ام ریخت بهم
هستی ام رفت مرا باشررآمیخت بهم
عاقبت چشم و نظرچشم مراپرنم کرد
قد خیبرشکنم را غم زهرا خم کرد
آتش کینه چه بد برگ و برم راسوزاند
ورق زندگی ام را لگدی برگرداند
بر علیه م همه ی شهرتبانی کردند
خانه ی امن مرا خانه تکانی کردند
دسته جمعی به دلم خنجر غدار زدند
صورت یار مرا نقش به دیوار زدند
به زمین خوردن من را همه آخر دیدند
به امامی که زنش خورده زمین خندیدند
میخ در تا به ابد آه مرا زخمی کرد
پسرنارس در راه مرا زخمی کرد
بر سرم هر چه زغم بود و نبود آوردند
پهلوان بودم و من را به سجود آوردند
آه با بخت بداقبال شده من چه کنم
باغرورم که لگد مال شده من چه کنم
غم من پر ز کلاف است شکایت دارم
بیشتر من زغلاف است شکایت دارم
بخدا همسرحوریه ام آزار نداشت
دنده اش طاقت آن ضربه ی مسمار نداشت
شعله از فرق شروع کرد به پایش آمد
پهلویش را که شکستند صدایش آمد
بعد چند ماه که بیماری در بستر بود
بعد چند ماه که آه جگر حیدر بود
دیدم امروز که برخواسته از بستر خود
میزند شانه به موی پسر و دختر خود
دیدم امروز که دستاس گرفته در دست
جاروی خانه پراحساس گرفته در دست
ته دل شاد من از اینهمه تغییر شدم
ولی افسوس که یکباره زمینگیر شدم
پسرانم خبرش را به ببرم آوردند
خنجری تا به ابد بر جگرم آوردند
تاحسن گفت پدر مادرمان جان دادم
پاشدم راه بیفتم به زمین افتادم
سربالین عروسم که رسیدم مردم
چقدر غصه ی عمر کم او را خوردم
التماس دعا
مجتبی صمدی شهاب١۴٠٢
.
#السلام_علیک_یا_فاطمة_الزهرا
#زبانحال_حضرت_علی_ع
#مرثیه_حضرت_زهرا_س
این بار را فکر خودت باش و دعا کن
لب وا کن و زخم کبودت را دوا کن
فکر خودت گر نیستی ریحانه ی من
فکری برای بی کسی مرتضی کن
با یک نگاه نیلی ات ای جان خانه
این کلبه ی تاریک را از نو بنا کن
یادش به خیر آن خنده های آسمانی
با خنده هایت عرش را مهمان ما کن
عمرم گره خورده به چشمان تو زهرا
فکر جدایی از مرا از خود جدا کن
با دست های زخمی از دستاس خانه
از زندگی من گره ها را تو وا کن
#حضرت_زهرا سلام_الله_علیها
#فاطمیه
#حسن_کردی ✍
.
Shab1Fatemieh2-1397[03].mp3
15.6M
#روضه_حضرت_زهرا_س
#زبانحال_حضرت_علی_ع
🎙 حاج میثم مطیعی
در میزنن؛ زهرا نرو! این بار من میرم
با هر صدای در زدن، صدبار میمیرم
هر شب سراغ حال و روز بی قرارت رو
از خون رو دیوار میگیرم
من موندم و شبگریه های بی صدا! زهرا!
جز تو ندارم توی این شهر آشنا زهرا!
اما تو هم چن روزیه کم صحبتی با من
من حیدرم؛ با من چرا زهرا؟
«حرفی بزن دورت بگردم، چیزی بگو دردت به جونم
از دست من رفتی عزیزم، دلتنگتم ای مهربونم»
از چادرت باید بفهمم حال و روزت رو؟
همراز تو آیا نباید مرتضی باشه؟
ای آسمون من! تو، هم شب گریه کن هم روز
کی گفته اشکت بی صدا باشه؟
وقتی که حرف رفتن تو میشه میمیرم
دنیای من چیزی به جز لبخند زهرا نیست
همسایه ها دیروز توی کوچه میگفتن
این فاطمه عمرش به دنیا نیست...
«حرفی بزن دورت بگردم، چیزی بگو دردت به جونم
از دست من رفتی عزیزم، دلتنگتم ای مهربونم»
شاعر: امیر رضا یزدانی
نغمه پرداز: اکبر شیخی
@navaye_asheghaan
#فاطمیه_خط_مقدم_ماست
#مرثیه_حضرت_زهراس
#زبانحال_حضرت_علی_ع
با رفتنت خالی مکن دور و برم را
پاشیده تر از این مگردان لشگرم را
ای نیمه ی مجروح من ای کاش با تو
در خاك بگذارند نیم دیگرم را
بعد از تو ای سرو شکسته تا قیامت
از خجلتم بالا نمی گیرم سرم را
باور نمي كردم كه روزي پيش چشمم
از پا بيندازد غلافي همسرم را
تو بین آتش رفتی و من گُر گرفتم
حالا بیا و جمع کن خاکسترم را
هرشب حسن در خواب میگوید مغیره
دست از سرش بردار کشتی مادرم را
_
ديروز اگر در پيش طفلانم حرم سوخت
فردا بسوزانند با طفلان حرم را
از كربلا ديشب صدايي را شنيدم
انگار طفلي گفت عمه معجرم را...
#محسن_عرب_خالقی
😭😭
@navaye_asheghaan
4_5931341975985851149.mp3
10.36M
#زبانحال_حضرت_علی_ع
در کنار بسترت مینالم ای یار
مردم از ناله هات
وقتی که گفتی خدا نگهدار
میمیرم از این درد و غم
تو زندگی یه بار ازت
من رو خجالت دادی و چیزی ازم نخواستی
نشو رفیقِ نیمه راه، جون علی تو جون بخواه
جونمو هدیه کردمو رومو زمین گذاشتی
باغبون با رفتنت میسوزه این باغ
من یل خیبرم، ولی نمیشم حریف این داغ
از روزی که کنج حیاط تابوتتو ساختم برات
کنار اون گهواره ای که مال محسنت بود
زینب ازم ناراحته دل خودم قیامته
ای مهربون ای با وفا چه وقت رفتنت بود
فاطمه جان، فاطمه جان
#بعد_از_شهادت
#زبانحال_حضرت_علی_ع
#محاوره
دلم تنگ نگات میشه عزیزم
به یاد چشم سرخت،اشک می ریزم
دعا کن، یاس در خاک آرمیده
همینجا از کنارت بر نخیزم
گلاب اشک سر خاکت میارم
پس از تو ابرم و دائم می بارم
جوون زیر خاکم ای که بی تو
به زنده موندنم شوقی ندارم
با سیلی چشماتو از من گرفتند
حسودا انتقام از زن گرفتند
جلو چشمام غلافای چهل مرد
زدند و قتلتو گردن گرفتند
کجایی خونمونو غم گرفته
درِ خونه برات ماتم گرفته
حسین و زینب و آروم کردم
حسن جانت ولی باز دم گرفته
عزادارم ولی تنها و بی یار
منم و این سه چارتا طفل غمخوار
تو رفتی و نگفتی من می مونم
پس از تو با غم مسمار و دیوار
صدات مونده توی خونه هنوزم
پس از این من به جای تو می سوزم
تو رفتی و حالا غرق خجالت
نگامو به در و دیوار می دوزم
#حسن_کردی
[WWW.FOTROS.IR]ma1403091502.mp3
10.87M
🗓 پنجشنبه ۱۵ آذر ۱۴۰ #حاج_محمود_کریمی
#زبانحال_حضرت_علی_ع
#مثنوی
دیروز بود انگار عشقت در گلم رفت
گفتی علی!غمهای عالم از دلم رفت..
دیروز بود انگار با تو پا گرفتم
خندیدی و آرام دستت را گرفتم
دیروز بود انگار شب را کور کردیم
یک خانه کوچک به زحمت جور کردیم
دیروز بود انگار رونق داشت باغم
با بودن تو غم نمیامد سراغم
دیروز بود انگار گل با شمع بودیم
شبها سر یک سفره باهم جمع بودیم
دیروز بود انگار دنیا کام من بود
در شهر عنوانم علی صف شکن بود
دیروز بود انگار دادم این خبر را
گفتم که زهرا هست بفروشم سپر را
دیروز بود انگار فکرم ماندنت بود
زیباترین اوقات من نان پختنت بود
دیروز بود انگار با شور جوانی
می ایستادی تا نماز شب بخوانی
امروز اما غم گرفته خانه ام را
سر درد اذیت میکند ریحانه ام را
امروز اما هر نمازش بی قنوت است
هرچیز میگویم جواب او سکوت است
امروز اما راه من بن بست خورده
بانوی من سیلی ز مردی پست خورده
امروز اما بخت حیدر واژگون است
هرجای بستر را که میبینیم خون است
امروز اما سوخت مغز استخوانم
با من وصیت کرد بانوی جوانم
امروز اما غم دلم را زیرو رو کرد
از حال زهرایم مغیره پرس و جو کرد
امروز اما کوثر من در مدینه
زخم عمیق میخ در دارد به سینه
امروز اما خاک شسته جامه ام را
گم کرده ام در کوچه ها عمامه ام را..
امروز اما سر به زیر شهر هستم
دنیا بدان من با تو دیگر قهر هستم
امروز اما داغ زد بر روی داغم
فرمود وای از کشته ی خاک عراقم..
گفتم حسین دیدم دو چشمان ترش را
فرمود میبرند لب تشنه سرش را
#سید_پوریا_هاشمی