eitaa logo
کانال نوای عاشقان
16.8هزار دنبال‌کننده
3.9هزار عکس
1.5هزار ویدیو
388 فایل
﷽ 📚کاملترین مرجع اشعار برای مداحان 📑کپی مطالب با ذکر منبع موجب رضایت اهل‌بیت می‌باشد. 📩شاعران گرامی اگرتمایل به همکاری داشته باشید میتوانید،با بنده؛️مرتبط بشوید 🌻༎شرائط |تـبادلات @h_salehi6
مشاهده در ایتا
دانلود
📋 (ع) / *بخش سوم صوت* (س) با نوای کربلایی سیدرضا نریمانی @emame3vom ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ میخوام أِربأ اربا رو برات معنا کنم. میدونی یعنی چی؟! همچین که افتاد رو گردن اسب؛ تا نیزه زدن تا شمشیر به فرقش زدن این خونا داره جاری میشه خودش و انداخت رو گردن اسب که نیفته؛ این خونا اومد جلو چشم اسب و گرفت اسب تربیت شده‌ست باید برگرده سمت خیمه‌ها اما راهو اسب گم کرد. عوض این که بره سمت خیمه‌ها رفت توو دشمن گفتن برین کنار تا بیاد.. کوچه رو باز کردن،این طرف و اون طرفه کوچه... ' اینایی که اسارت بودن برا ما تعریف میکردن که کوچه باز میکردن همه با چوب باتوم وایمیسادن همه رو میزدن ' ایناهم کوچه باز کردن، شمشیرا رو آوردن هرکی هرچی داشت رفت آورد؛ یهو ابی‌عبدالله دید این نیزه‌ها داره بالا میره؛ شمشیرا داره بالا میره... یا اللّه حرفم تمام؛ اینجا یه جا بود توو کوچه یه جوون گیر افتاد، اما یه جوون دیگرم من سراغ دارم توو یه کوچه‌ی دیگه گیر افتاد... اینجا فرقش اینه، این جوون مَرده میتونه تحمل کنه اما اون جوون... همچین که این دست رفت بالا مادر ما نقش زمین شد.... ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ @emame3vom کربلایی سیدرضا نریمانی👇👇👇
. 📖 🔊 روضه اربعین و حکایت زائر کربلا *** آه ای، لاله زارِ شش گوشه داغ خونِ خداست بر دل ما چون رقیه، شبیه اُمِّ بَنین حسرتِ کربلاست در، دل ما اربعینی شد، دوباره جا ماندیم اربعین شد دوباره جا ماندیم کار نوکر، به اشک و آه افتاد سمت، کربُبَلا به اِذن بتول دل ما هم پیاده راه افتاد من یه حرفایی رو نمیزنم، نه تو خجالت بکشی نه من؛ اصلا انگار نه انگار امروز اربعینه، به رو خودتم نیار، فقط نگی نفهمیدا، ما قرارمون اینا نبود، برا همه عالم جا بود، برا ما جا نداشتی، خوب خرابم کردی، اما من ولت نمیکنم، ببین، من برو نیستم، کربلا نشد نشد، اینجارو کربلا میکنیم، من حرم ندیده نیستم، من میخواستم بیام دورِ کجاوه خواهرت، آخه شنیدم چهل روزه غلام نداره، من شنیدم چهل روز کسی نبود رکاب براش بگیره، من میخواستم بیام اونجا، دور کجاوه خواهرت نوکری کنم سه چهار روزه غصه پیرم کرده، بعضی رفیقام، گُم و گور کردن خودشونو، به خدا، گفت میرم یه، این ور اون وری، با زائرا که میان برمیگردم میگم کربلا بودم، جواب مردمو چی بدم، من کم برا بچه هات خودمو نزدم، هنوز صورتا جا لطمه هست، چکاری کردی با ما، من از شبی که خواهرت در به در شد، یه شب بدون روضه خونه نرفتم، هر یه دونه ای که به بچت زدن، منم خودمو زدم سر خود گرم میکنم چندیست گاه، با روضه، گاه با حافظ هر که را دیدم از رفیقان گفت میروم کربلا، خداحافظ چه دلی ازمون سوزوندن، بچه ها، یه سری به خودمون بزنیم چخبره، بعضی وقتا میشینم با آقام حرف میزنم، میزنی بزن با کربلا نه، من به حرمت وابسته شدم، من یخورده حرمم دیر میشه بد اخلاق میشم، یه خورده دوری می افته کلافه ام، من نجفم دیر شده، دلم برا اون عقب عقب رفتن تو حرم تنگ شده، دیدید، یه جوری عقب میره انگار جلوش وایساده، السلام علیک یا، میرم میام آقا اینو بگم، حرف دارم امروز برات، تنه بی پیراهن، سَلامٌ علیک سر ارباب من، سَلامٌ علیک کشته ی بی کفن، سَلامٌ علیک پاره پاره بدن، سَلامُ علیک آه، ای ماه غیرتی پاشو جان آوره برلب آمده است از سَفر، دل شکستهِ برگشته پاشو عباس، زینب آمده است حسیـــــــــــــــن گفت حجره داره تو بازار، از اون پولو پله دارا بدرد بخور امام حسینی، عمده فروش، یه مشتری داشت اهل عراق کربلایی، هر وقت این میومد مغازش این بهم میریخت، میگفت بو حسینو میدی، وقتی بهش جِنسی میفروخت یه قیمتی میزد، میگفت نوش جونت، هر وقت از جلو حرم رد شدی بگو سلامت رسوند، یه باری گفت حاجی، چرا کربلا نمیای؟، گفت من هر سال با زن و بچم کربلام اربعین، یه قسمی گذاشت، تورو به ارباب این بار که اومدی، قدمت رو چشام، میخوام عوض این همه زحمت، یه بار جبران کنم، آدرسو داد، عراق رفته ها میدونن، اونجا اینجور نیست کوچه خیابون، فلان محله پشت خیمه گاه اَبو زَهرا همه میشناسن، با زن و بچش رفت دوسه روز به اربعین کربلا، پُرسون پُرسون پیدا کرد گفتن اون خونه رو میبینی؟ خونه اَبوزهراست، رسید دید دوتا دره کدومو بزنم، این در سمت راست رو زد صاحب خونه غریبست، تا اینا رو دید گفت زَوّارید، گفت آره، گفت قدمت رو چشام، گفت نه آقا، دنبال آدرسم، گفت این حرفا نیست، در خونه منو زدی جایی نمیزارم بری، گفت ممنون شمام، اما باید برم، گفت به همین امام حسین نمیزارم بری، مردم دنبال اینن یه لقمه نون بِدَن زوّار تو اومدی در خونم، آقا فرستادتت، تو این گیرو داد، در خونه بغل واشد همون مشتریه، تا این حاجیه رو دید سلام خوش اومدی، اشتباه درو زدی اومد بگیره دستشو، این پرید وسط گفت نشد، مهمون منه، گفت آقا رفیقمه، گفت رفیقت اگه بود در خونه تو رو میزد، آقا به من نگاه کرده، گفت دیدم داره دعوا میشه، یه نگاه به حرم، چیکار کردی با مردم، حاجی، بخدا نمیزارم بری، گفت دیدم با این رفیق ما بگو مگو، صداشون بالا رفت، یه چیزی در گوشش گفت دیدم این رفیق ما گفت باشه، به تو میرسه، گفت خوشهال اومد طرفم گفت دیدی مهمون منی ، خوش اومدی، بخدا نمیام، تا نگی بهش چی گفتی، اصرار، گفت راستش تازگی، طایفه و عشیره اینا ، جوون منو کشتن، رسم عراق اینه، تا یه خون ازشون نگیریم کوتاه نمیایم، گفت در گوشش گفتم اگر بزاری بیان، از خون جونم میگذرم، گفت همون جا افتادم، کاش شما عاشورا اینجا بودید، یه روضه ای تو ذهنم اومد یه جوون، خونشو ریختن، زناشونو آوردن جلو، داد میزدن کِل بکشید، آقاتون دست به کمر شد، صدا میزد بابا، صدا قح قحه شونو میشنوی؟ پاشو، عمت داره میاد، خیزو ازجا، آبرویم را، نبر یه روضه بگم همین جا، خیلی نگران نامحرم بودی؟ خیلی نگران بودی زینب، تو نامحرما نیاد، پس خوب شد نبودی، دم دروازه ی شام، دست زیر چونه زده بودن، آه راهمان، از گذرِ، برده فروشان، افتاد (بعضیا نمیشنون) این همه، چشم خریدار، خدا رحم کند... حســـــــن .
. متن روضه و دوتا حسن دارن این خاندان،هر دو هم فرزند علی هستند،جانم فدایِ هر دوشون،اما این کجا و اون حسن کجا،این حسنی که میخوای براش گریه کنی،حرم داره،یه ضریح خوشکل داره،امشب دورش شلوغِ،حرمش پر از زائرِ...بمیرم برا اون حسن...*    مگه شبِ عزایِ پدرت نیست؟یاصاحب الزمان! مگه نمیگن:صاحب عزا دَمِ در ایستاده؟اصلاً من چرا میگم به ما سر بزن،تو قبل از ما اومدی،ما همه اومدیم بگیم:سرت سلامت،"آجرک الله زهر دو تا کار با بدن میکنه،اول اینکه آدم رو تشنه میکنه،عطش غالب میشه به بدن...وقتی اسمِ عطش میاد...بمیرم برای اربابمون امام حسین که لب هاش مثل دو تا چوب خشک بهم می خورد...اسم زهر که میاد...ای خدا! مگه بچۀ شیر خواره،مگه علی اصغر چقدر آب می خواست که تیری که  به گلوش زدن هم مسموم بود و هم سه شعبه بود...فقط همین رو بگم:یه کاری کردن،یه بلایی سَرِ حسین آوردن،که از آسمان پیامِ تسلیت رسید،برای هیچ شهیدی،اما تا تیر رو زدن به گلو،ندارسید: "صَبرَاً لَکَ یا حسین!..." خدا ندا میده:صبر داشته باش حسین... دومین اثرِ زهر بهم خوردنِ تعادلِ،امام رضا هم تعادلش بهم خورد،چی میخوام بگم؟ میخوام بگم:مَرد اگر تعادلش بهم بخوره عیبی نداره،مَردِ...اما وای به روزی که یک زن تعادلش بهم بخوره.... چرا مادرِ ما تو کوچه ها تعادلش بهم خورد؟ مادرِ مارو زهر دادن؟ نه...چرا مادرِ ما تو کوچه ها هی به دیوار می خورد؟ یه جور دیگه هم میشه تعادلِ کسی رو بهم بزنی...چه جوری؟ چند نفری به یک نفر حمله کنن...کمربندِ علی رو گرفت،دیدن حریفِ فاطمه نمیشن...یه نفری داره علی رو میبَره...یه کاری کنید دستِ فاطمه جدا بشه...ریختن دورِ مادرِ ما روضه 👆 ، برای آروم شدنِ دلِ آقام بخونم ... شب شهادتِ ای کاش سامرا بودیم ... چه سامرایی درست کردن ... چه صحن و سرایی .. ببخشیدگفتم یا امام حسن عسکری .. قربونت برم .. این مردمِ ایران ، چه صحن و سرایی برای شما و پدرتون و همسرتون و عمه جانتون حکیمه خاتون درست کردن .. گفتم یا امام حسن : ماهم یه امام حسن داریم ، تو بقیع نه چراغی نه قبری روضه۲👆 .
4_5972254163705267183.mp3
4.47M
📋 روضه فشار قبر / #متن_روضه #گریز_به_روضه_حضرت_زهرا (س) با نوای کربلایی سیدرضا نریمانی ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ پیغمبر دیدن یه جایی شلوغه، از اصحاب سؤال کردن چه‌خبره؟ عرضه داشتن آقا دارن قبر میکنن. آقا دوان دوان اومدن بالا سر قبر. روایت میگه اینقدر پیغمبر گریه کردن که خاک گِل شد... بعد فرمودن "إِخْوَانِي لِمِثْلِ هَذَا فَأَعِدُّو" آی مسلمونا! آی برادرا! خودتونو برای اینجا آماده کنید... فلذا میگن وقتی مُرده رو تو قبرستان میارید کنار قبر بدنش‌رو کمی رو زمین بذارید. آخه میّت از این حفره میترسه؛ میگه نکنه منو اینجا میخواید بذارید و برید، منو تنها نذارید... حالا فکر کن امشب بدنت رو تو قبر گذاشتن سنگ لحد روهم میخوان بذارن.... "فَمَا لِي لا أَبْكِي" (چرا گریه نکنم؟) " أَبْكِي لِخُرُوجِ نَفْسِي أَبْكِي لِظُلْمَةِ قَبْرِي أَبْكِي لِضِيقِ لَحْدِي " گریه میکنم برا اون لحظه‌ای که دارن آخرین سنگ لحد رو میذارن، سوراخای قبر هم با گِل پر میکنن، خاک میریزن. دیگه همه تنهام میذارن و میرن؛ من میترسم.... خیلیا دارن حرف از امام رضا میزنن؛ اما من قبل از اینکه از امام رضا بگم دلم میره درِ خونه‌ی مادر.... آخه بی‌بی به امیرالمومنین فرمود وقتی منو تو قبر گذاشتی تنهام نذار، بشین بالای سر قبرم برام قرآن بخون، باهام حرف بزن. فلذا امیرالمومنین هم با این دست زد به قبر؛ فرمود ای زمین با این بدن یه‌کم مدارا کن. یه وقت نکنه به این بدن فشار بیاری.... به این بدن در و دیوار به اندازه کافی فشار آورده بسه.... یازهرا.... 🕍کانال محبان اهلبیت(ع)🎤🎤 🔊روضه و نوحه های ناب از مداحان ترکی و فارسی✔ لطفاکا
. چون که شود روز جمعه دل نگرانیم منتظر مقدم امام زمانیم جمع شویم و دعای ندبه بخوانیم تا که شود آشکار آن شه خوبان ما هم یعقوب وار دیده به راهت منتظر دیدن جمال چو ماهت این غم و افسردگی و رنج و نقاهت گشته پدید از فراقت ای تابان ای شب هجران مگر که بی سحر هستی نوبه ما کی شود به ما برسی نسبت مه دادنم به شه غلط هستی ما کجا و جمال یوسف دوران شمس و قمر شعله ای زمشعل رویش ظلمت امکان سواد طرَه مویش یوسف کنعان گلی زگلشن رویش شاه حجازی بود نه برده کنعان کافی مسکین زبهر دیدن رویت گشته چو مجنون اسیر بر سر کویت تشنه ی یک جام وصلت است ز جویت جام وصالت رسان به کام گدایان آقا من که چیزی دیگر از تو نمی خواهم فقط می خواهم یک بار دیگر ببینمت . مهدی جان! قربان تو شوم فقط می خواهم یک دفعه ببینمت . آقا جان ! من که دارم برات میمیرم پسر فاطمه ! موهای سرو صورتم سفید شده است . حجة بن الحسن ! تا کی در انتظارت بمانم آقا جان ! میترسم بمیرم و تو را نبینم. اگر عاشق هستم تو عاشقم کردی . آقا جان! اگر دیوانه ام تو دیوانه ام کردی . اگر در به درم تو دربه درم کردی . به مادرت فاطمه (ع) قسم هر کجا بروم میگویم : مهدی جان . به مادرت زهرا (ع) قسم به هر کس می رسم می گویم : بگو مهدی جان .آنقدر صدایت میزنم تا جوابم بدهی آنقدر ناله می کنم تا جوابم بدهی . آنقدر فریاد می زنم تا جوابم بدهی . آنقدر در خانه ات را می زنم تا در به رویم باز کنی . به خدا قسم مردم را در خانه ات میشورانم . در هر روستایی که منبر بروم می گویی: برویم در خانه ی امام زمان (ع) در هر شهری که منبر بروم می گوییم : برویم در خانه مهدی فاطمه (ع) به هر کس که برسم می گویم : بی خود نشسته اید ، بلند شوید برویم در خانه اش را بزینم . آقا جان! آخه ما که غیر از تو کسی را نداریم . ما که غیر از تو پناهی نداریم . حجة بن الحسن ! دشمنهایت زیاد شده اند . پسر فاطمه ! دوستانت را محاصره کرده اند. این چهار تا شیعه هایت غریب شده اند. شیعه هایت بی کس شده اند . شیعه هایت بی یاور شده اند . هر کس از راه میرسد به ما تو سری میزند. یا الله! هر کس از راه میرسد به سرمان میزند. آری کسی که صاحبش بالای سرش نباشد، اذیتش می کنند. بگویم در این صبح جمعه یا نه ؟ ای خدا! بگوییم ؟ کار به جایی رسیده که به ما میگویند: اگر شما آقا داشتید می آمد . خدایا! دیگر قدر سرزنش بشنوم؟ چقدر شماتت بشنوم؟ خدایا! کی میشود پرده را کنار بزنی و پسر فاطمه بیرون بیاید؟ کی میشود آقا ظهور کند و من هم سرم را بلند کنم و بگویم: دیدید آقایم آمد. سینه ام را سپر کنم و بگویم: دیدید اربابم آمد . خدایا! اذان صبح شد و آقا نیامد. نماز صبحمان را خوانده ایم، آقا نیامد. مگر میخواهد این جمعه هم نیاید؟ شاه ! زفقیران روی مگردان بر درگهت افتاده به صد گونه امیدی آی گرفتارها! آی متبلاها!مگر شیعه نباشید! اگر شیعه هستید و عقیده به امام زمان (ع) دارید، اگر پایبند به حجة بن الحسن (عج) هستید بگویید: یابن الحسن! یابن الحسن!.... آقا جان یک عده صبح جمعه دست زن و بچه هایشان را گرفته اند و کنار دریاها رفته اند. دنبال هرزگی و بی بند باری رفته اند. یک عده آدم خوش عقیده هم در این هوای گرم بلند شده اند و به مهدیه ات آمده اند، اگر به تو عقیده نداشتند صدایت نمی زدند. اگر به تو معتقد نبودند به خانه ات نمی آمدند. به جان مادرت فاطمه (س) دوستت داریم. به خدا قسم به تو علاقه داریم. به تو پایبندیم. آقا جان! نمی شود ما تو را بخواهیم ولی تو ما را نمی خواهی. نمی شود من صدایت بزنم و تو اعتنایم نکنی. آنقدر صبح جمعه به دوستان و برادرانم می گویم صدایت بزنند، به مادرها می گویم ناله کنند تا هر کجای این عالم هستی صبح جمعه ای، سری به مهدیه ات بزنی و ببینی این مهمانهایت چه می گویند؟ چه کار دارند؟ چه می خواهند؟ یا بن الحسن! یابن الحسن!.... ای مریض دارها! آی مریضها! کسی را صدا بزنید که اسمش شفاست. همه صدایش بزنید: یابن الحسن! یابن الحسن!... .
📖 بدوت صوت 🔊 مناجات با عج 🔘 روضه سلام الله علیها 🔻 ***** کم نکن سایۀ لطفت زِ سرم آقاجان گرچه من جنس خرابم، بخرم آقاجان آنقدر فکر و خیالم شده دنیا دیگر از غم و غصۀ تو بی خبرم آقاجان *تو چقدر غریبی ما یارتیم .. تو چقدر غریبی که ما خاطرخواهتیم .. امام مجتبی علیه السلام فرمودن اگه به تعدادِ انگشتانِ دست یار داشتم قیام میکردم .. به خودت قسم تو از امام حسنم غریب تری آقا .. همه اینا الکیِ پا عمل میرسه اول خودم .. من پات نیستم .. اما به خودت قسم دوست دارم ..* یک قدم محضِ رضایِ تو نشد بردارم *السَّلاَمُ عَلَى الْمَهْدِيِّ الَّذِي وَعَدَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِهِ الْأُمَمَ ..* یک قدم محضِ رضایِ تو نشد بردارم اصلاً انگار فقط دردسرم آقاجان در بساط غمتان مدعی‌ام ، اما حیف غافل از ناله و اشکِ سحرم آقاجان پر و بالم شده زخمی ، تو بلندم کردی کمکی کن که به سویت بپرم آقاجان *رفیق ، رفیقی نیست که تو خوشی ها فقط باشه .. نقل کردن علامۀ امینی رحمت الله علیه که دارایِ اون سکنات و مقامات بوده ، بهش گفتن علامه این همه داری خرج میکنی ، عمرُ جوونیُ زندگیتُ همه رو تو این سفر اون سفر ، این شهر اون شهر ، این کشور اون کشور ، مدارک جمع کردی مستندات برایِ اینی که علی رو رو کرسیِ حقیقتِ خودش بنشانی ، این همه در رابطه با زهرایِ مرضیه مطلب نوشتی ، خوب اگه علامه و مرجع نمیشدی ، چی کار میکردی ؟ گفت اگه من علامه نبودمُ و مرجع نمی شدم زندگیمو تو یه توبْره میریختم میرفتم تو بیابونا ، (خُب ..) تا آخرِ عمرم گریه میکردم و لطمه میزدم برا بلایی که سرِ زهرا آوردن .. ما اصلاً چیزی نمیدونیم .. بزار روضه مُ اینجور بگم .. یه وقت من عصبانی ام میگم فلانی پاشو برو فلانیُ بزن .. یه وقتم من عصبانی ام میام سلاحِ طرفُ بر میدارم ... نوشتن حرومی این شمشیرُ گرفت ، یه جوری زد .. بگم صدا ناله ت بلند شه .. نه با قلاف با آهنِ بالایِ غلاف یه جوری زد به زهرا ..* پر و بالم شده زخمی ، تو بلندم کردی کمکی کن که به سویت بپرم آقاجان غیر این خانه پناهِ دگری نیست مرا *رفیق تو این دورِهمی ها ، شب نشینی ها ، دید و بازدیدا شده یه بار برا امام زمان دعا کنی ، یادش کنی ؟ .. انقده بی معرفتیم ..* غیر این خانه پناهِ دگری نیست مرا باز کن دربه رویم ، پشتِ درم آقاجان تا به اینجا که رسیدم مدد سلطان است راهی‌ام کن دم ایوانِ حرم آقاجان بعد مشهد ، سفرِ کربُبَلا می‌چسبد یک شب جمعه بیا و ببرم آقاجان شاعر: اباصالح .. دلم یه کربلا می خواد اباصالح .. دلم یه گنبدِ طلا می خواد اباصالح .. دلم امام رضا می خواد ____ بی نام تو زهرا گره ای وا شدنی نیست هرگز نفسی بی تو مسیحا شدنی نیست بوسیدن دستان تو معراج رسول است فرزند کسی ، ام ابیها شدنی نیست اصلاً چه نیازی به پسر داشت پیمبر نسلِ نبوی جز به تو احیا شدنی نیست تو منحصراً بانیِ این چرخِ کبودی در خلقت ما نقش تو حاشا شدني نيست _ دستار بسته ای که نبینم سرت شکست جایِ شکستگی به همه جای جایِ توست تکرارِ ضربه ها که به یک جا نمی خورد جای قلاف بر سرُ بر دستُ پای توست _ همین که درد زِچشم تو خواب میگیرد تمام جانِ مرا اضطراب میگیرد بیا به همسرِ خود لحظه ای تبسم کن دلم از این همه حالِ خراب میگیرد گشوده دخترِ تو آیه‌هایِ قرآن را نشسته رویِ سرِ خود کتاب می‌گیرد عوض شده است در این خانه کارها امشب حسین پیشِ لبت ظرفِ آب می‌گیرد خدا کند که نبینند پهلوانی را که آستین رویِ ردِ طناب می‌گیرد 🏴
. 📖 🔊 مناجات با امام حسین علیه السلام 🔘 روضه سلام الله علیها 🔻 * یک یاحسین گفتم و دیدم غمی نماند تسکین دردهای دل مضطرم حسین *هر وقت اسمتو آوردم آروم شدم ... آقا ، اینو از خواهرت یاد گرفتم ... هرجا عذابش میدادن میگفت حسین ، غمهای عالم از دلش میرفت ... اصلا من اسم تورو میارم خدا نگاهم میکنه ... اصلا اسمتو میارم گره هام باز میشه ... می کشی مرا حسین ... روضه با همین ناله ها خوبه ... قدر لحظه لحظتونو بدونید ... هنوز روضه نگفتن چشماتون بارونی شده ... بگو اومدم باهات یه دستی بدم ، برا مادرت مایه بذارم ... شنیدم مادرت راه نمیتونه بره ... وگرنه توی این برف و باران کی میاد ؟! .... دیدم مادرت افتاده ... دویدم اومدم* یادم نمی رود که همه عزتم توئی ... *نمکت به من حروم اگه فکر کنم خبریه و فکر کنم خودم کسی شدم ... مردم از صدقه سر تو جواب سلاممو میدن ... من فردای قیامت آبرودارم ... توی اون جمعیت محشر ، حسینیا مثل نور میدرخشند ... مادرت میاد ... انتخاب میکنه ... تو بیا ... تو بیا ... یادته روی موتور سردت شده بود اما زیر لب میگفتی فدا سر مادر ... اگه غیر از اینه بگید ... بخدا دستتونو میبوسم ... ای کاش مادر مدینه نبودی ... ببین بچه ها دور پسرت چه جور میگردن ...* کاش همسایه ی ما میشدی ای مادرجان بخدا میخ ندارد ... *کجا رفت روضه ... من روضه نمیگم حالا ... یه شب مهمونم ، صد سال دعاگویم ... یه خاطره بسازیم امشب ... یه روز با پرچمتون از اینجا همه بریم کربلا ...* یادم نمی رود همه ی عزتم توئی من پای سفره ی تو شدم محترم حسین *آقاجان ... آخر سال ماست ... اصلا حواست به ما هست یا نه ... از اربعین خیلی گذشته ... من دوباره دلم تنگ شده ... تا کی برم توی حیاط امام رضا ... هی بگم به نیت کربلا سلام آقا ... من دلم بین الحرمین میخواد ... آره پنجره فولاد کربلا میده ... اما اگه شما (مشهدیا) دیر به دیر برید کربلا ، مردم حرف درمیارنا ... طرف میکوبه از شهرش میگه برم امام رضا ، کربلامو بگیرم ... تو بقل گوشته امام رضا ... حالا ببینم این یه بیت رو چه جور از من تحویل میگیری ...* لطفی که کرده ای تو به من مادرم نکرد ای مهربانتر از پدر و مادرم حسین ... *آره آقا ... من خودمو به تو چسبوندم ... خب به درد نخور هم که باشم تورو دارم ... خب اگه بدرد بخورارو دور خودت جمع کنی پس چه آقایی ... تو مادرت فاطمه ست ... مادر شما اسمش توی عالم پیچیده ... هرکی بدردنخوره دستشو میگیره ... یکبار هم سر ما ، تو ضرر بده ... همش که نباید تو سود کنی ... من به همه گفتم با تو رفیقم ...* من سالهاست در به در روضه ی توأم *یادتونه .... همسن و سالای من بهتر یادشونه ... اینقدر سر پرچم گرفتن توی دسته کتک خوردیم ... اینقدر سر زنجیر بزرگتر برداشتن دعوا کردیم ... من اینقدر کُتل برای دسته هات روی شونم کشیدم ... من اینقدر برای تو کارگری کردم که به بابام حرفشو گوش ندادم ... حالا این درسته برای یه کربلا به این روز بیفتم ... من میخوام هر وقت گفتم حرم میخوام صبح حرم باشم ......* 🏴🏴🏴🏴🏴🏴 .
. 📋 زدن / *بخش دوم صوت* (س) با نوای کربلایی سیدرضا نریمانی ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ بریم توو کوچه‌های مدینه، بریم محله‌ی بنی‌هاشم، بریم دنبال مادر. ایشالله هیچ مادری جلو بچه‌هاش زمین نخوره... ایشالله هیچ پسری نبینه، آخه پسرا غیرتی ان ایشالله هیچ کدوم از این اراذل و اوباش جلو مادری و نگیرن... ' امشب میخوام براتون قصه بگم، ' یکی بود یکی نبود غیر و از خدا و زهرا و حسن توو کوچه‌ها کسی نبود... کوچه ای تنگ و ... یه مادری بود خیلی مهربون بود، یه مادری بود خیلی جوون بود، تازه هجده سالش شده بود توو خونه بچه‌های قد و نیم قد داشت، تازه یه بچه هم توو راه داشت، اسمش محسن بود. چه زندگی خوبی داشت، یه شوهری داشت فاتح خیبر بود، یه شوهری داشت اسمش علی بود. @emame3vom یه روز برا احقاق حقش، برا گرفتن حقش دست یکی از بچه هاش و گرفت، دست پسر بزرگترش که اسمش حسن بود و گرفت، گفت حسن جان بیا بریم دنبال من. اینقدر این پسر بزرگش خوشحال شد، مادر رو من حساب کرده به من میگه بیا دنبالم... از عمد مادر و پیش پسر زدن ... ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ کربلایی سیدرضا نریمانی👇👇👇 .
. ادامه 👆 📖 🔊 روضه حضرت زهرا سلام الله علیها ⚫️ شب شهادت حضرت زهرا س | 🔻 * اگه شهادت نبود، بیجا میکردم این حرفارو بزنم، ببخشن منو بزرگترها، روز روزِ غم امام زمانه بی بی جان، ما شنیدیم، که زخمی شده ای در یثرب علت رنگ کبود، همه نیلوفرها یک بیت بخونم و نشستم، بهرمو بردم، شاید تا آخر عمرم بیمه روضه شدم، الحمدلله، چقد اینجا روضش دل نشینه، بی خود نی تا دم در مردم رو پا هم دیگه نشستن، از همینجا به آقات یه سَرسلامتی بده، صدقه بذارید کنار برا اقا، این یک بیتو بگم از جای مردم قم، از جای مردم این بیت، به جانب خانم عرض میکنم کاش همسایه ما میشدی (ببین خانم، چجور دور بچت میگردن مردم، ما یه امام زاده داریم، با ده تا نسل به شما میخوره، تا کجاها عقب عقب میریم میگیم بچه زهراست) کاش، همسایه ما میشدی، ای مادر جان بخدا، میخ ندارد، در اینجا، درها (یا فاطمه یازهرا)5 دلم شکسته، دلم را نمیخری مادر مرا کنار مزارت نمیبری مادر اگر چه غرق گناهم ولی خبر دارم تو آبروی کسی را نمیبری مادر (حالا از بی بی یه چیزی بگیریم و دعا فرجو بخونیم) (مادر قلب منم جلا بده)2 مادر، به خاطر خدا بده مادر، به ما یه کربلا بده مادر، دلم یه کربلا میخواد مادر، یه گنبد طلا میخواد مادر، دلم امام رضا میخواد اللهم صل علی محمد و آل محمد وعجل فرجهم همه که با هم بخونیم به دل حضرت میشینه ان شاالله، وقتی به دل یه صحبه و نوکرش بشینه به دل اون هم میشینه اَللّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ ... .
. 📖 🔊 حکایت شنیدنی گلایه حضرت زهرا سلام الله علیها از یکی از روضه خوانها ⚫️ هیئت الرضا علیه السلام 🔻 ** گفت:پایین شهر تهرون،كوچه پس كوچه هاش یه روضه می گرفت،از اون روضه خوبا، هر سال یه رفیق مداح هم داشت می گفت می اومد روضه اش رو می خوند. زد و مداح ِ معروف شد،تماس گرفت:امسالم میای روضه ام رو بخونی؟گفت:آره . شب روضه رسید رفت،غوغایی كرد تو روضه اش، از در اومد بیاد بیرون یه پیرزن اومد جلوش رو گرفت.حاجی تو روضه می خوندی؟ گفت:آره مادر. دستت درد نكنه،خیلی با روضه ات گریه كردم،خیر ببینی.یاعلی مادر. حاجی منم یه روضه دهگی دارم،یه دوتا كوچه پایین تر میای روضه ام رو بخونی، یه نگاهی به پیرزن ِ كرد،گفت: من و میشناسی؟گفت:من كار به اسمت ندارم، روضه خوب می خونی. منم هر كسی رو روضه ام نمیگم بیاد، روضه ام پنجاه ساله است. گفت: مادر ساعت دوازده شب روضه ام تموم میشه،گفت:باشه دوازده بیا. "نه" نیومد به دهانش.آدرس رو گرفت،شب اول محرم روضه اش دوازده تموم شد،رفت پرسون پرسون آدرس رو پیدا كرد،دید كوچه رو آب و جارو كرده، یه پارچه بالاش زده،به مجلس عزا خوش آمدید، دم در دیدم پیرزن ِ وایستاده،تا من و دید انگار دنیا رو بهش دادم،خوش اومدی،قدم سر چشمم گذاشتی،رفت بالا دید الله اكبر با این اسم و رسمش آخر كارش كجا افتاده، چهار پنج تا پیر زن ، یه صندلی شكسته،نه بلندگویی نه چیزی،گفتم: ببین آخر ِ كار ِت كجا رسید، حالا اومدی روضه رو بخون و برو،گفت:نشستم،"السلام علیك یا اباعبدالله"، دیدم در و دیوارداره گریه می كنه،مگه میشه؟چهار تا پیرزن،نه بلندگویی،این سرو صدا؟ حتماً حال و هوای روضه های قبلی ِ. گفت:شش،هفت شب اومدم روضه اش همون حال،شب هشتم محرم، هیئت خودم ساعت دو نصف شب تموم شد، گفتم:دیگه اونجا هم نرم خبری نیست،خسته ام،برم از فردا روضه دارم. اومدم خونه،خوابیده و نخوابیده، تا چشمام گرم شد،دیدم یه خانم جلوم ایستاده، چون روضه خون بودم شناختمش،دیدم دست به كمر ِ، چادرش خاكی ِ،فهمیدم فاطمه سلام الله علیهاست.گفتم:اومده بهم ای والله بگه، خسته نباشی بگه، "السلام علیك ِ یا فاطمة الزهرا"، سلام مادر، گفت: دیدم جوابم رو داد روش رو برگردوند. خانم،چه اشتباهی كردم؟چرا رو ازم برگردوندی؟ فرمود:چرا روضه ی ما رو نیومدی؟خانم از صبح دارم برا بچه ات روضه می خونم، كدوم روضه؟ فرمود:همون روضه پیر ِزن ِ، هر شب من می اومدم پا روضه ات، ضجه می زدم،امشب برات مهمون آوردم، زینب اومد،عباس اومد،علی اكبر اومده بود روضه. گفت:از خواب پریدم بدو خودم رو سه نصف شب رسوندم تو همون كوچه،دیدم پیر ِزن خوابش برده،مادر،مادر! چشماش رو باز كرد،الحمدالله سپرده بودمت به مادرش. گفت:رفتم بالا نشستم،"السلام علیك یا اباعبدالله". بی بی غلط كردم، گفت:دیدم دوباره صدا ناله اومد. خانم ها امشب یه زحمتی جوونا دارن،اگر دیدید یه خانم غریب ِ، از محرم هاش هم رو گرفته، اگه دیدید دست به دیوار راه میره،سلام مارو به زهرا برسونید. @emame3vom راوی:حاج حيدر خمسه 🏴
. شب آخر مجالس فاطمیه 📋 بلند شو مهربون نگام کن (ع) (س) با نوای حاج مهدی سلحشور و حاج ابوذر بیوکافی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ بلند شو مهربون نگام کن نفس بکش بازم صدام کن فکری به حال گریه‌هام کن (با حضرت اومدی کنار بدن داداشش؟) بلند شو مهربون نگام کن *ببین شکسته شدم* نفس بکش بازم صدام کن فکری به حال گریه‌هام کن پاشو، دستمو بگیر شکسته کمرم، پاشو حرمله میخنده به چشم ترم، پاشو... *رزمنده‌های دفاع مقدس! اونایی که رفقاتون شهید شده، حتما ضجه‌های کنار ابدان رفقای شهیدتون رو یادتونه . اون فردی که شهید میشه هرچقدر برا آدم بیشتر عزیز باشه، طرف مقابل بیشتر بی‌تاب میشه. یه وقتی زینب تو خیمه دید صدای گریه حسین داره میاد. بلند بلند داره گریه میکنه؛ "نظر زدن ماه لشکرم رو ازم گرفتن برادرم رو" هر کدوم از شهدا رو زمین می‌افتادن، اباعبدالله میومد تو خیمه یه جولان میداد، اینا به هیبت اباعبدالله نگاه میکردن، همه آرام میشدن. اما عباس که افتاد زمین، کنار زینب حسین زانوها رو بغل گرفت. طوری کنار زینب گریه می‌کرد؛ گفتن: حسین! کنار زن‌ها نشستی داری گریه میکنی؟! مردی بیا وسط میدون....* خودم رو به سختی رسوندم بالاسرت مرثیه خوندم غصه نخور که تشنه موندم سخته، ببینم نیستی و بی‌برادرم، سخته... *همه غصه‌های عالم به قلب اباعبدالله فرود اومد. اینی که روایت میفرماد: وقتی امیرالمومنین اومد کنار بدن بی‌بی جان، تا یه نگاه به این بدن انداخت، "وَ هاجَ بِهِ الحُزْن " هرچی غم تو عالم بود یهو به دل امیرالمومنین نازل شد. میگن زانوهای مولا سست شد، یهو نشست کنار بدن. هی صدا میزد فاطمه... وقتی جوابشو نمیداد، گفت من علی‌ام جوابمو بده. (دقیقا همین تکرار شد.) @emame3vom وقتی آقا اباعبدالله اومد کنار بدن عباس، یهو این دست‌ها رو که دید بریده شده، فرق‌و دید شکافته شده، پاها رو که قطع کردن، چشم‌ها دریده شده، یهو افتاد ؛ علمدارم! باهات چی کار کردن...* (حالا غم آقا رو ببین! غیرتی ناموس پرست! غصه بعد عباس آقا این بود.) داداشم پاشو بسوزه خیمه‌ها سخته ... *اینا به معجرها رحم نمیکنن، اینا به زینب رحم نمیکنن، اینا به گوشواره رقیه رحم نمیکنن....* حسین..... @emame3vom ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ مداحی‌های حاج ابوذر بیوکافی
📋 / بخش اول صوت / با نوای کربلایی سیدرضا نریمانی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ یا رب گرفتارم ، از خود گله دارم افتاده این بارم، گرفتارم عمرم لب بومه ، سنگ لحد رومه دنیا چقدر شومه، گرفتارم دیر شده ولی بیا من رو نزن ببخش جان آن بریده سر، به بی‌کفن ببخش کاش امام رضا بیاد، بگه به من ببخش یا رب غلط کردم ، حالا که بد کردم بنگر پر از دردم، غلط کردم عمریه بی‌تابم ، هرچند که در خوابم من مال اربابم، غلط کردم لاتُؤَدِّبنْی ز خود دورم تو رب نکن با فراق کربلا منو ادب نکن جان فاطمه بیا بر من غضب نکن بابا چه بی‌تابی ، از چه نمی‌خوابی چه مثل مهتابی ، چه بی‌تابی میری کجا بابا ، داری به دل غمها هی میگی یازهرا، نرو بابا حال تو مثِ روز آخر مادره انگاری باز دلت به پشت اون دره اون دری که قاتل نگاه دختره زینب دلش خونه ، حالش پریشونه از غصه داغونه، پریشونه یادش اومد مادر ، اون روز که پشت در محسن شده پرپر، به پشت در روزی که لگد زدن درو شکستن و پشت در پهلوی مادرو شکستن و تو کوچه حرمت حیدرو شکستن و... 📋 / بخش دوم صوت (ع) (س) سیدرضا ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ صدا زد : ازچه مهمان محاسن پیر من بابای من هرکجا که حرف هجران است با من میزنی یا مگو چیزی و یا گیسو پریشان میکنم بعد عمری آمدی و حرف رفتن میزنی *میگه دیدم وسط حیاط خونه هی راه میره، هی زیر لب زمزمه میکنه. بی‌بی از تو حجره داره نگاه میکنه که چی میگه این آقا. دید هی نگاه به آسمان میکنه، هی صدا میزنه "اِنّا لِلّٰه و اِنّا اِلیهِ راجعون"... دارم میام محسنم، دارم میام خانمم؛ چند روز دیگه میام محسنم رو بغل میکنم... اومد نشست سر سفره‌ی افطار؛ (بی‌بی بعد یه عمری باباش اومده دیگه. آدم وقتی باباش میاد خونه‌ش براش سنگ تموم میذاره، اونم تازه دختر باشه. گفت حالا بعد عمری بابام اومده، با یه ذوقی سفره چید؛ شیر آورد گذاشت سر سفره.) همچین که امیرالمؤمنین نشست سر سفره، گفت دخترم میشه یه خواهش ازت بکنم؟ گفت جونِ بابا، هرچی بگی گوش میکنم. گفت شیر رو ببر بابا. کی دیدی امیرالمؤمنین سرِ سفره‌ای بشینه که دو نوع غذا داخل اون سفره باشه؟ گفت باشه باباجان، هرچی شما بگی... غذا که تموم شد گفت بابا میشه همینجا باشی یه استراحتی بکنی؟ (تا سحر خونه‌ی این خانم موند. ولی اصلا نخوابید؛ کسی که میخواد ملاقات زهرا بره دیگه خواب به چشمش نمیاد.) صدا زد وقت سحر شده باید برم مسجد. گفت باباجان میشه امشب نری؟ انگار اصلا یه جوری هستی، خیلی میترسم. گفت نه؛ هرجوری هست باید برم، شب وصالمه امشب. گفت باباجان اگه مادرم بود نمیذاشت الان بری مسجد، میومد جلوتو میگرفت. منم دختر همون مادرم، نمیذارم بری مسجد. اینکه میگم اگه مادر بود جلوتو میگرفت، آخه تو خونه هم همینطور شد. بچه‌ها تو خونه نشسته بودن، دیدن یکی پشت در داره عربده کشی میکنه، داد میزنه. میگه یا علی رو بفرستید بیرون یا خونه رو با اهلش آتیش میزنم... دیدی یه جایی دعوا بشه زنها سریع میدون دست شوهرشون رو میگیرن، میگن نمیخواد بری جلو. بچه‌ها به بابا پناه میبرن؛ بابا انگار اومدن دعوا، انگار اومدن بزننت.... بچه‌ها همه اومدن پیش بابا جمع شدن، فاطمه هم اومد جلو: علی جان من الان میرم دم در، اینا هرچی باشن منو ببینن میرن. من دختر پیغمبرم؛ اینا صدای منو بشنون از اینجا میرن. یه مرتبه همه دیدن از این در داره دود بلند میشه. در رو آتیش زدن، مادر هم پشت در رفته، در رو نیمه باز کرد، صدا زد من دختر پیغمبرم هرکاری دارید به من بگید... اون نانجیب میگه صدای دختر پیغمبر رو شنیدم، با بغضی که از علی داشتم همه توانم رو جمع کردم داخل پاهام ریختم؛ چنان لگدی به در زدم... مادر ما پشت در صدا زد یاابتا، یارسول‌الله.... این یه ناله بود؛ یه ناله هم صدا زد مهدی جان پسرم بیا. اما اون ناله‌ای که همه رو بیچاره میکنه اینه: یه مرتبه صدا زد : یا فِضَةُ خُضینی... مادر نداشتم که زدم فضه را صدا یازهرا.... ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 👇👇
 ضربت خوردن حضرت امیرالمومنین علیه السلام . سحر شب نوزدهم ماه مبارک رمضان ،امیرالمومنین (ع)به سوی مسجد رفت و طبق معمول دو رکعت نماز خواند و سپس بالای بام رفت و آخرین اذانش را گفت . مشغول نماز شده بود . سر از سجده ی اول که برداشت ،ابن ملجم آنچنان شمشیر بر فرق مقدس آن حضرت زد که فرق سر تا نزدیک پیشانی شکافته شد . پیکر امام علی (ع) را با آن حال که آغشته به خون بود میان گلیمی نهادند اطراف آن را گرفتند و به خانه بردند . مردم دسته دسته به در خانه آن حضرت آمدند و سر به دیوار خانه میگذاشتند و میگریستند …اینجا محاسن امیرالمومنین (ع) فقط به خون سرشان رنگین شد ولی محاسن ابا عبدالله به چند خون خضاب شد یکی از آن خونها خون سر و پیشانی آن حضرت بود . سنگ کین به پیشانی حضرت زدند و وجه الله را غرق خون کردند . خضاب دیگرش خونی بود که از گلوی علی اصغر به صورت امام حسین(ع) پاشیده شد . در آن لحظه ای که حرمله با تیر سه شعبه گلوی نازک علی اصغر را نشانه گرفت و حلق او را گوش تا گوش درید . . تیر با حلقوم اصغر کار یک شمشیر کرد چاره لب تشنگی کودک بی شیر کرد حرمله با هلهله میگفت :کارش شد تمام خنده ی آن بیحیا ارباب مارا پیر کرد(سید محمد جوادی) . خضاب دیگرش آن هنگامی بود که صدای ناله علی اکبرش را شنید . سریع خود را به بدن قطعه قطعه ی علی اکبر (ع)رساند . . لاله اش را دید پرپر روی خاک قطعه قطعه ریز ریز چاک چاک داد از کف طاقت و از پا فتاد صورتش بر صورت اکبر نهاد . “وضع خده علی خده ” صورت به صورت غرق به خون علی (ع) گذاشت و صدا زد :”علی الدنیا بعدک العفا”بعد توخاک بر سر این دنیا ! . .   . ✔️حاج غلامرضا . کس ندیده است که از تیغ هزاران جلاد این همه زخم رسد بر تن یک تن پسرم پاره های تنت افتاده به هر سوگویی برگ گل ریخته در دامن گلشن پسرم داغ مرگ پسرش را به دلش بگذارند آن که بگذاشت داغت به دل من پسرم . . . .   . ✔️مرحوم حسینی  . حالیمی یوخدی بُلن، بیر بُلوری غیبی بُلن واردی بیر عدّه یانان حالیمه، بیر عدّه گُلن اَلوم آختارماز اوغول یوخسا جوان اوغلی اُلن؟ کاش اُلم قالمیام اصلاً، ولدی یا ولدی . . گوزیمون نوری عجب سالدون ایشیقدان گوزیمی قویموشام بیله که قانلو یوزیوه من یوزیمی گَلسون ای کاش اجل قویسون آغیزدا سوزیمی سنیله باهم اُلم تا، ولدی یا ولدی… . . . . ✔️مرحوم حسینی  . قویدی یوزین او قانلی یوزه چَکدی آهِ سرد اود یاغدیروب او سرد نفسدن هوا یره . بیر صیحه چَکدی، آغلادی، سسلندی وای اوغول هانسی خطالی اَل سنی یخدی بالا یره . ای گوزلریم ضیاسی، گوزون من فداسی دور سنسیز دوشوب گوزیمده کی نور و ضیا یره . من دل شکسته نین اَلینه سَن عصائیدون قدّیم بوکولدی، دوشدی اَلیمدن عصا یره . هر اوخ سنه ووروبلا منیم باغریمی دَلوب بو قان منیم قانومدی توکوب اشقیا یره . ناز ایلوسَن منه سسیمی یا ایشیتموسَن؟ جسمون تیکوبدی خنجر و شمشیر یا یره؟ . گیرم دورانموسان اَیاقا باری آچ گوزون قلبیم سینوب، سوزوم دوشه اولما رضا یره . ای نوجوان قوجاتدی جوان اُلماقون منی لایق بو سرو قدّیوی گوردی قضا یره . توپراقلار اوسته ایسّی ده یاتما یارالی سان دور حمل ایدوم جنازه وی بیر با صفا یره… 🌴😭🌴🌴🌴🌴🌴🌴
حضرت علی (ع) شب تا سحر کوچه …  شهادت حضرت امیرالمومنین علیه السلام . حضرت علی (ع) شب تا سحر کوچه پس کوچه های شهر کوفه را قدم میزد و کیسه نان و خرما و خوردنی را به دوش حمل میکرد و سفره های خالی یتیمان را پر مینمود . اینطور امیرالمومنین به یتیمان و مردم کوفه لطف و محبت میکرد . این مردم و همان یتیمان کوفه به یُمن وجود امیرالمومنین بزرگ و بزرگ تر شدند . حالا میخواهند محبت و لطف امیرالمومنین را جبران کنند . چه کردند ؟ کاروان اسرای اهل بیت هنگام غروب پشت دروازه کوفه رسید . دستور رسید کاروان اهل بیت و لشکریان عمر سعد شب رابیرون کوفه بمانند و روز وارد شهر شوند تا همه مردم بتوانند اسرا را ببینند . در بیرون کوفه چند خیمه به پا کردند . عجیب اینکه عمر سعد و ماموران در میان آن خیمه ها به سر بردند و اسیران را در بیرون خیمه ها سکونت دادند . درآن شب انواع غذاهای گوناگون را از درون شهر برای لشکریان عمر سعد آوردند . اما بچه های امیرالمومنین همه با شکم گرسنه سر بر سنگ های بیابان گذاشتند .. . آل علی به شام و کوفه روان شد با کاروان غصه و غم هم عنان شد از کوفه تا به شام نخوردند سیر شام آری شدند سیر و لیکن زجان شدند بر خوان روزگار در آن راه پر خطر آن بی کسان به خون جگر میهمان شدند() . .  ترکی برای این روضه از مرحوم مولانا . راوی دیر که کوفیه زینب یتن زمان قارداش باشین مشاهده ایلردی دوردن . گوردی غریبه نخل سِنان اوسته منظری بنزر کلیمه جلوه ایدن نوره طوردن . بیرده باخاندا گوردی بیر اوزگه نشانی وار ایلر اشاره زینبه حال تنوردن . بی اختیار ووردی باشین چوب محمله تا گیتدی اختیار دل ناصبوردن . عرض ایلدی که ای آنام اوغلی نه فایده سندن صورا جهاندا مرور دهوردن . دوشدی بدندن آیری باشون راه عشقیده امّا جداده دوشمدی بیر لحظه شوردن . قرآن سسون گَلور لب معجر بیاندن قویموش تمام خلقی عبور و مروردن . امّا دیولّه خلق گَلور خارجی باشی ای طینتی عجین اولونان محض نوردن . غم دفترین “یتیمدن” ایتسن شها قبول بیر تحفه دور حقیر سلیمانه موردن . 🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴
 شهادت حضرت امیرالمومنین علیه السلام گریز به احوالات هجوم به خانه وحی . امیرالمومنین قصد مسجد کرده بود . حالت عجیبی داشت . صحبت های عجیبی میکرد . ام کلثوم نگران و مضطرب شده بود . حرف دلش این بود :ای کاش امروز پدرم به مسجد نرود !حس میکنم اتفاقی میخواهد بیفتد …موقعی که میخواست ات از در خانه بیرون برود قلاب در به کمربند علی گیر کرد . گویا در خانه هم میگوید :علی جان !امروز به مسجد نرو !مرغابی ها دور حضرت را گرفته بودند . گویا آنها هم میگفتند :علی جان !امروز به مسجد نرو !مولا جان فقط امروز را به خانه بمان و نماز بخوان !.. . همین طوری نمیگویم چون میدانم یک دفعه هم عده ای گریبان علی را محکم گرفته بودند و از خانه بیرون کشیدند در حالی که پیراهنش را جلوی گردنش جمع کرده بودند او را کشان کشان به سوی مسجد بردند.آنجا هم حضرت زهرا مانع شد . دست به کمربند امیرالمومنین انداخت . علی را رها کنید . نمیگذارم علی را ببرید . .. اما یک وقت دیدند تازیانه ی قنفذ بالا رفت و بر دستان حضرت فرود آمد . “فماتت حین ماتت و ان فی عضد ها مثل الدملج من ضربته “وقتی که فاطمه در اثر آن ضربت بعد از مدتی از دنیا رفت ،آثار شدید تازیانه مثل بازوبند و دستبند در بازوی زهرا نمایان بود. . . ✔️   از . پشت در گردیده گل از غنچه پرپر جد با لگد شش ماهه طفلی گشته از مادر جدا . در میان کوچه زهرا دامن حیدر گرفت گفت نگذارم شود روح من از پیکر جدا . داد فرمان بر مغیره ثانی از بغض علی دست زهرا رابکن از دامن حیدر جدا . پیش چشم چهار ساله دختری آن بی حیا کرد کاری که شد دلداده از دلبر جدا . از حسن پرسید مولا ای پسر برگو چرا گوشواره شد زگوش دخت پیغمبر جدا . . . . ✔️   از مرحوم حاج  (حزین) . آپارمیون عم اوغلومی گَلنمورم یارالیم آچون عم اوغلومون قولین گورنمیرم وفالیم . ولایت عشقی دولدوروب بو تار و پود جانیمی بو نیّتیله گون چخار که اوپسون آستانیمی قانیله میخ در یازوب علملره نشانیمی جوان لیقیمدا حیف اولا که قامتی هلالیم . . قسم رسول اکرمه وفا یولین ایتورمرم بو دامن ولایتی اُلونجه من اوتورمرم قولوم سینا، بالام اُله، علیدن اَل گوتورمرم اوزوم اگرچه ناخوشام بو گون باشی بلالیم . 🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴
📋 / بخش دوم (ع) با نوای کربلایی سیدرضا نریمانی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ همچین که عبدالله دید دور عمو رو گرفتن، هرکسی داره میزنه. از دور داره مشاهده میکنه؛ نیزه‌ها بالا میره پایین میاد. شمشیرها بالا میره پایین میاد. از دور یه عده ایستادن دارن سنگ میزنن، هوا پر گرد و خاک شده؛ -چه‌خبره؟ سر عموم داره چه بلایی میاد؟ " والله لا ا‌ُفارِقُ عَمّی ٖ" عمه دستم‌و رها کن، من بدون عمو نمیتونم. عمه من نمیتونم زنده باشم و ببینم جلو چشمام عموم رو میزنن. یه بار بابام تو کوچه‌ها زنده بوده دیده چطور مادرش رو زدن بسه.... دستش رو از دست عمه کشید، دوید به سمت گودال. تا وارد گودال شد دید عجب خبریه؛ یه تیر تو سینه‌ست، پیشونی شکسته‌ست، یه نیزه تو پهلوئه. سرتاپا پر تیر و تیغ و نیزه و شمشیر و سنگه. -چه‌خبرائیه؟ چه بلایی سرِ عموم آوردن؟! یهو دید اون نامرد پرید تو گودال، میخواد بشینه رو سینه‌ی عموش؛ اومد جلو، گفت نمیذارم، مگه اینکه از رو جنازه من رد بشی. تا شمشیر رو آورد بالا به حسین بزنه دستش رو آورد جلو. شمشیر رو زد به دستش، دستش به پوست آویزون شد... یهو اباعبدالله بغلش رو باز کرد. آخ عبدالله بیا تو بغل من. همچین که پرید تو بغل حسین، حرمله بلند شد تیرو برداشت، اصلا نذاشت این دوتا به هم برسن، تا پرید تو بغل عمو تیر رو نامرد زد... ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 👇
. 📖 🔊 ماجرای ملاقات امام_رضا علیه السلام با پیرمرد کشاورز 🔘 هیئت احرار الحسین علیه السلام 🔻 * لَنگون لَنگون اومد تو حرم، کشاورز،تا حالا هم حرم نیومده بود، هر سال میزد بیاد پولش جور نمیشد،آخر بار این پول رو جمع کرد، به زنش گفت: بریم حرم.... وارد حرم شد کِیف میکرد،هی با خودش می گفت: کاش زودتر می اومدم...اما بلد کار نبود،حرم کجاست؟ضریح کجاست؟چی به چیِ؟ یه جا دید چهار پنج تا لباس یه رنگِ، فهمید مال اونجان، سلام کرد، سلامش رو جواب دادن،گفت: حرم کجاست؟ یه نگاهی کردن،فهمیدن غریب ِ و ساده اس، گفتند:تا حالا نیومدی؟ گفت: نه بار اوّلمِ، کجا باید برم؟ گفت: اون در و می بینی،پله هارو بگیر برو بالا، اوناها اون گنبد اتاق امام رضاست...دستت درد نکنه لَنگون لَنگون حرکت کرد، اومدم آقا....در رو باز کرد، هی میگفت: امام رو دیدم چی بگم؟...پاشو گذاشت رو پله ی اول،از اون بالا صدای بلندی شنید: نیا! نیا من اومدم، مگه پات درد نمیکنه؟ آقاش اومد روبروش، خوش اومدی... یه حال و احوالی،یه عشقی کرد، بغلش کرد،حرفاشو زد، راشو گرفت بره، امام رضا فرمود: دفعه بعد خواستی صِدام کن خودم میام.... اومد بیرون اون سه چهارتا خادم رو دید، تا دیدنش گفتن: رفتی بالا یا نه؟ آقاتو دیدی؟ گفت: آره دستت درد نکنه.گفتن دیدی؟ گفت: آره،آقام بغلمم کرد، صورتم رو هم بوسید،گفت: دفعه بعد خودم میام تو نیا.... 🎤 حاج حيدر خمسه حسب الامر رهبری بزنیم 👇
. 📖 🔊 درد و دل با علیه السلام 🕌 برات کربلا در روز 🔻 ** از آسمان هفتم اگر سر بر آورم اعلام می کنم که فقط خاکِ این درم مهر تو بود شیرۀ جان در وجودِ من از لحظه ای که شیر به من داد مادرم *حرف برا امروز،دیروز نیست،همه ی کَسُ کارم دم خونت پیر شدن ، ما افتخارِ خانوادگی مون اینه مثلاً میگه من بابا بزرگم خادمِ سیدُالکریم بوده ، من فلان کَسم تو حرم بی بی حضرت معصومه سلام الله نوکری کرده،جد ما فلان رواق خاکه،ما به اینا مینازیم آقا ... هوامو داشته باش ... شبِ شهادتیِ اومدم بگم اگر بدردت نمی خورم،خرابم نکن،مادرِ شما اینو یادِ ما داده ... اول بدرد نخورا رو خریده* با دشمنِ تو تا ابدُ الدهر دشمنم *آقا،مردم میدونن خطِ قرمزِ من تویی، من سرِ شما با هیچ کسی شوخی ندارم،انقدِ سرِ شما دعوا کردم،انقدر بهم ریختم ... بالاخره یه جا به کارت میام ... منم بردار ... به هیچ درد که نخورم ، مدافع که میتونم بشم ... برم حرم عمه جانِ امامِ زمان* با دشمنِ تو تا ابدُ الدهر دشمنم حتی اگر بود پدرم یا برادرم من از درِ سرایِ تو جایی نمی روم حتی اگر جواب کنی ، باز نوکرم *عرضم رو جمع کنم و التماسِ دعا،دیدی یه جا یه بزرگی،صاحب منصبی بره همه جا می پیچه ... حالا اگه صاحبِ مجلس بیاد چه غوغایی بشه ... یعنی میشه یه روز بیای قدم رو چشمام بزاری ... دلم برات تنگ شده،آقا ... محرم داره میاد ... ما کربلا نریم،می میریم ... حسین ... بزار شعر بخونم ...*| گیرم که خاکِ پایِ مرا کیمیا کنن (یعنی چی ؟...) *عصرِ تاسوعا داشت حرف میزد قمربنی هاشم با ابی عبدالله ، یهو اون حرامی تا نزدیکایِ خیمه ها اومد ، کجان بچه هایِ خواهرم ؟؟ .. عباس بیا ببینم ، یه نگاه بهش کرد برگشت رو به ابی عبدالله ، گفت به جانِ تو من با اینا کاری ندارم ... آقا فرمود عباس جان میدونم ، برو ببین چی میگه " با غضب اومد جلوش چیه ؟(نامرد طعنه زد ...) گفت شنیدم آب آور شدی ... منصبی نبود آب آوری ... بعدِ عباس این منصب آقا شد،لذا هرکی توانِ جنگ نداشت می گفتن یه آبی به این خلق الله بده،عباس بیا این طرف،فرماندهی لشکرُ بهت میدم،عباس بیا اینطرف تا رکابِ اسبتو طلا میگیرم،وسط حرفش اومد،گفت برو تو هنوز عباس رو نشناختی ... من مادرم ام البنینِ ... من پسرِ اون خانمی ام که گفت نشنوم بچه هایِ زهرا نشستن تو هم بشینی ... لذا شبِ عاشورا عمۀ سادات اومد دستِشو گرفت گفت بشین،گفت اصلا،مادر بشنوه ، واویلا ... گفت برو خدا تو و اون امان نامه ت رو لعنت کنه* گیرم که خاکِ پایِ مرا کیمیا کنن خاکِ درت اگر نشوم،خاک بر سرم *ان شالله کربلا همدیگه رو ببینیم،یا نه ان شاالله مدینه،رواقِ امام حسن،ان شالله یه روز حرم برا مادرت بسازیم، ان شاالله یه روز برا امام حسن حرم بسازیم ... ایوانِ حسین ...* بگو امشب اگر قرار شده چیزی به ما بدن،بچه ها ، رفیقا کاراشونم کردن،عرفه کربلا ... فلانی عرفه کجایی؟ما که کربلاییم ... جیگرِ ما رو سوزوندن ... ان شالله عرفه کربلا با شما گریه کنا،بگی یادته اون شب آرزو کردیم دستِ جمعمون رو آقا خرید عرفه* آدم مگر نه نامِ تو را بردُ گریه کرد *گفت جبرائیل هر کاری می کنم،خدا نمی بخشتم،گفت میخوای ببخشتِت؟؟ گفت آره،گفت هرچی من می گم تو هم بگو(کیا رفتن مسجدِ کوفه؟) یه مقام داره،مقامِ حضرتِ آدم ... یه مقام هم هست مقامِ بخشیده شدنِ حضرتِ آدم ...گفت بشین اینجا مودب هرچی من می گم تو هم بگو، گفت باشه ... الهی یا حمیدُ بحقِ محمد (آدم گفت ...) الهی یا عالیُ به حقِ علی(آدم گفت ...) الهی با فاطرُ یحقِ فاطمه(آدم گفت ...) یا محسنُ بحقِ الحسن (آدم گفت ...) یاقدیمَ الاحسان بحقِ الحسین ... تا اینو گفت،گفت جبرائیل این آخریِ کی بود؟ جبرائیل تا اسمشُ آوردم کمرم لرزید ... جبرائیل این آخریه کی بود ؟؟تا اسمشُ آوردم عالم جلوم تیره شد،ندا اومد جبرائیل براش روضه بخوان،صدا زد آدم حسین از اولادِ توست،یه روز میاد کربلا ... بینِ دو نهرِ آب ... جلویِ چشمِ دخترا ... خواهرا ... مادرا .... میشینن رو سینه ش ... یک ضربه ؟ نه والله ... دو ضربه ؟ نه والله ... (بگم ...) دوازده ... حسین ... 🎤 حاج حيدر خمسه 🏴
AUD-20200717-WA0014.mp3
6.23M
🔹روضه شب دوم محرم (روضه ورود به کربلا) 👤 حاج منصور ارضی
. اَللّهُمَّ الْعَنْ اَوَّلَ ظالِمٍ ظَلَمَ حَقَّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ آخِرَ تابِعٍ لَهُ عَلی ذلِکَ اَللّهُمَّ الْعَنِ الْعِصابَةَ الَّتی جاهَدَتِ الْحُسَیْنَ وَ شایَعَتْ وَ بایَعَتْ وَ تابَعَتْ عَلی قَتْلِهِ اَللّهُمَّ الْعَنْهُمْ جَمیعاً اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ  اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ وَ عَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلی اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلی اَصْحابِ الْحُسَیْنِ...   دوباره در حرم خود مرا کِشید حسین به احترام مُحرّم مرا خرید حسین خبر دهید به عالم درِ کَرم وا شد پناه هر چه گرفتار و ناامید حسین زمان دست کشیدن بر این سیاهی‎ها شبیه «جُون» مرا کرده دل سپید حسین گناهکار رسیدم ولی به روم نزد گمان کنم که مرا در گنه ندید حسین همین که خواست گناهم مرا زمین بزند شبیه یک پدر مهربان دوید حسین میان خلوت خود هرکه حرف زد با او تمام درد دلش را بدان شنید حسین برای اینکه نسوزند گریه کن ‏‎هایش به پیش مادر خود بین خون تپید حسین برای یاری دین هر که یک قدم برداشت ز اوج عرش به چشمان خویش دید، حسین دوباره گریه کنم با کشیدن مظلوم غریب و تشنه، بدون کفن، شهید، حسین تمام سوز دل ما ز ناله‎ی زهراست میان حنجر ما مادرش دمید، حسین کنار زنگ شترها، کنار آه حرم صدای ناله ای از آسمان شنید حسین   * دید دیگه مرکبش حرکت نمیکنه، پیاده شد، اهل صحرا یا شاید بنی اسد اومدن جلو، تا دیدن پسر پیغمبره، همه خوشحال شدن، قربونی آوردن جلوی پاش بکشند، حضرت اجازه نداد، اول کاری که کرد کُلّ سرزمین کربلا رو خرید، بعد هم فرمود: برا دوستانم اینجا وقفِ، گفت: پیرمردی هست در این مکان که من از او سوال کنم؟ پیرمرد سالخورده ای آوردن، یابن رسول الله! امرتون رو بفرمایید، فرمود: این سرزمین نامش چیه؟ گفت: غاضریه، نینوا ،طف ،شاطئ الفرات، حضرت فرمود: آیا اسم دیگه ای هم داره؟ گفت: خیلی قدیمی ها به گفته ی امیرالمومنین گفتن اینجا کربلاست، تا شنید اسم کرب و بلارو، صدا زد: أَعُوذُ بِكَ مِنَ الْكَرْبِ وَ الْبَلَاءِ  ... دل زینب ریخت بهم، عالِمه ی غیر معلمه است، میدونه چه خبره، نشست رو خاکها، بعضی ها اینطور روضه خواندند، من سندی ندیدم، فرمود: میشه برگردیم؟!آخه میخوان تو این سرزمین تورو بکشند، خواهرت چیکار کنه؟ دست گذاشت روی سینه ی زینب آروم شد، فرمود: این همون جایی است که جدم ،بابام ،مادرم، حسنم ،یک به یک فرمودن ،این همون سرزمین است، زینب جان آروم باش، شنیدید اولین خیمه رو تو پَستی، تو پستی چرا؟! تو سرازیری که صحنه رو نبینه، اول خیمه رو زدن بعد خیمه های بنی هاشمُ دور خیمه ی زینب زدن ،بعد دور خیمه ی بنی هاشم خیمه ی اصحاب، یه آرایش نظامی، این قلب لشگره، قلب لشگره زینب . داره اون روزی رو میبینه که زینب وسط کفار نشسته، کنار بدن نشسته...*   راه بود و اذیت و غم بود دلخوشی همه به پرچم بود پرچمی که بروی دوش من‌ است پرچمی که امانت حسن است من‌ابالفضلمو علمگیرم اسدالله زینبُ شیرم سایبان سر همه شده ام عموی آل فاطمه شده ام کار بدخواه نور یکسره است این بیابان به زیر سیطره است بچه ها در کنار هم هستند نوبتی روی شانه ام‌ هستند دوست دارم که گفتگو بکنند روی دوشم عمو عمو بکنند ناقه ها رامِ رام‌ می آیند با شکوه تمام می آیند همه در امن و امنیت کامل چند پرده بروی هر محمل گرچه این کربلا پر از خاک است چادر و معجر همه پاک است یکطرف من وَ یکطرف اکبر دور ناموسِ حضرت حیدر قد او را ندیده است فلک کُلْفَت زینب اند حور و ملک من برایش رکاب میگیرم او بگوید بمیر میمیرم  نیم قرن این عزیز دردانه روز بیرون نیامد از خانه * سایه خواهر من را زن همسایه ندید...* نکند حرف ازین و آن بخورد دل زهرای ما تکان بخورد نکند چادرش لگد بشود پابرهنه ز خار رد بشود نکند قامتش نظر بخورد سنگ از بچه های شرّ بخورد نکند خاک بر رویش برسد تازیانه به بازویش برسد زینب و ازدحام، وای به من زینب و کاخ شام، وای به من   *اومدند گفتند:آقا حال خواهرتون خراب شده، دوید اومد دید رو زمین افتاده، حسین جان! از وقتی اومدم اینجا دلم داره کنده میشه، داره به من چه صدمه ای میرسه؟! شنیدم هاتفی میگفت: دیگه این کاروان برنمیگرده، برام بشین بگو.... روایت میگه ساعتی باهم گریه میکردند هی سر خواهر رو روی سینه قرار میداد ...ای حسین...* می آید چه صوت اذانی (۲) این صحرا، شده آسمانی (۲) سراسر شور است جبال النور است عجب کاروانی 👇
. علیه السلام بسم الله الرحمن الرحیم لا حول و لا قوة الا بالله العلی العظیم سرم خاک کف پای حسین است دلم مجنون و شیدای حسین است   بُوَد پرونده‌ام چون برگ گل، پاک در این پرونده امضای حسین است   بهشت ارزانی خوبانِ عالم بهشت من تماشای حسین است  به وقت مرگ چشمم را نبندید که چشم من به سیمای حسین است  بریم در خانه اول شهید کربلا، آقا مسلم بن عقیل، عرضه بداریم: السلام علیک یا مسلم بن عقیل أیها العبد الصالح المطیع لللّه و لرسوله و لامیرالمومنین و الحسن و الحسین علیهم السلام حسینی ها! کربلایی ها! درِ خانه اول شهید کربلا دقّ الباب کنید... غریب دیار کوفه بود ... از مسلمی بخونم که تنها و غریب تو کوچه های کوفه راه میرفت... به آسمان نگاه میکرد... زیر لب زمزمه میکرد: (حسین میا به کوفه، کوفه وفا ندارد کوفی بی‌مروت شرم و حیا ندارد)(2) اما عرضه بدارم: آقا مسلم بن عقیل فایده نداشت... هرچی ناله زدید حسین نیا... دیگه دیر شده بود... راوی نقل میکنه: وقتی وارد کوفه شدیم... دیدیم یه بدن بی سر رو روی خاک ها میکشانند... سؤال کردیم این بدن بی سر مال چه کسیه؟! گفتند: این بدن سفیر حسینه... مسلم بن عقیل سلام الله علیه خبر رو به ابی عبد الله دادند... وقتی آقاجان با خبر شدند... راوی نقل میکنه: به پهنای صورت اشک ریختند ... رو کردند ابی عبدالله به طایفه بنی عقیل... فرمودند: شما برید... شما سهمتون رو دادید... دیگه نمیخواد بمونید تو کربلا... آخه جناب مسلم از طایفه شما به شهادت رسیده... عزیزان! حسینی ها! دو تا جمله گفتند طایفه مسلم به ابی عبدالله: «وَ اللَّهِ لَا نَرْجِعُ حَتَّى نُصِیبَ ثَأْرَنَا أَوْ نَذُوقَ مَا ذَاقَ» جمله اول این بود که ما تا الان خون و دینی به گردنمون نبود پای رکاب شما بودیم، اما از این به بعد دیگه خون طلب داریم. جمله دوم این بود: آقا جان! یا اباعبدالله! اگه این کنارِ شما بودن رو رها کنیم... به ما بگن مولاتون رو وسط بیابان ها رها کردید؟! چه جوابی بدیم؟! اگه به ما بگن امام زمانتون رو تنها گذاشتید چه به اونها جواب بدیم ؟! ابی عبدالله دعا کرد براشون... آخ بمیرم... یا اباعبدالله راوی نقل میکنه: آقا اباعبدالله تو خیمه ها وارد شد رفت حمیده دختر مسلم رو تو آغوش گرفت نوازشش کرد اما یه طوری نوازشش کرد که دختر مسلم فهمید دیگه یتیم شده ... آخ بمیرم برات... خیلیا این صحنه رو دیدن... شاید سکینه سلام الله علیها، دختر ابی عبدالله ، هم این صحنه رو دیده باشه... شاید این صحنه در ذهن دختر حسین علیه السلام باقی مونده باشه... چه زمانی این صحنه یادش اومد؟! حسینی ها! اون لحظه ای که تو گودال قتلگاه، گفت: بابا بلند شو... منو آرامم کن بابا... دختر مسلم رو نوازش کردی... آرومش کردی... گفتی: از این به بعد بابات منم. حالا بلند شو ببین اینها دارن منو آرام می کنن... اما چطور؟! با تازیانه ... با کعب نی... عمه ام زینب رو دارن میزنن... پدر ای نور چشمان تر من بکش دست نوازش بر سر من ببین گلچین عالم وحشیانه زند بر عمه و من تازیانه صلی الله علیک یا اباعبدالله (3) 👇
روضه خانگی - حضرت مسلم (ع) - 170.mp3
9.94M
🔹روضه حضرت مسلم علیه السلام 👤حجت الاسلام ابوالفضل بنایی
. 📖 🔊 روضه اربعین و حکایت زائر کربلا *** آه ای، لاله زارِ شش گوشه داغ خونِ خداست بر دل ما چون رقیه، شبیه اُمِّ بَنین حسرتِ کربلاست در، دل ما اربعینی شد، دوباره جا ماندیم اربعین شد دوباره جا ماندیم کار نوکر، به اشک و آه افتاد سمت، کربُبَلا به اِذن بتول دل ما هم پیاده راه افتاد من یه حرفایی رو نمیزنم، نه تو خجالت بکشی نه من؛ اصلا انگار نه انگار امروز اربعینه، به رو خودتم نیار، فقط نگی نفهمیدا، ما قرارمون اینا نبود، برا همه عالم جا بود، برا ما جا نداشتی، خوب خرابم کردی، اما من ولت نمیکنم، ببین، من برو نیستم، کربلا نشد نشد، اینجارو کربلا میکنیم، من حرم ندیده نیستم، من میخواستم بیام دورِ کجاوه خواهرت، آخه شنیدم چهل روزه غلام نداره، من شنیدم چهل روز کسی نبود رکاب براش بگیره، من میخواستم بیام اونجا، دور کجاوه خواهرت نوکری کنم سه چهار روزه غصه پیرم کرده، بعضی رفیقام، گُم و گور کردن خودشونو، به خدا، گفت میرم یه، این ور اون وری، با زائرا که میان برمیگردم میگم کربلا بودم، جواب مردمو چی بدم، من کم برا بچه هات خودمو نزدم، هنوز صورتا جا لطمه هست، چکاری کردی با ما، من از شبی که خواهرت در به در شد، یه شب بدون روضه خونه نرفتم، هر یه دونه ای که به بچت زدن، منم خودمو زدم سر خود گرم میکنم چندیست گاه، با روضه، گاه با حافظ هر که را دیدم از رفیقان گفت میروم کربلا، خداحافظ چه دلی ازمون سوزوندن، بچه ها، یه سری به خودمون بزنیم چخبره، بعضی وقتا میشینم با آقام حرف میزنم، میزنی بزن با کربلا نه، من به حرمت وابسته شدم، من یخورده حرمم دیر میشه بد اخلاق میشم، یه خورده دوری می افته کلافه ام، من نجفم دیر شده، دلم برا اون عقب عقب رفتن تو حرم تنگ شده، دیدید، یه جوری عقب میره انگار جلوش وایساده، السلام علیک یا، میرم میام آقا اینو بگم، حرف دارم امروز برات، تنه بی پیراهن، سَلامٌ علیک سر ارباب من، سَلامٌ علیک کشته ی بی کفن، سَلامٌ علیک پاره پاره بدن، سَلامُ علیک آه، ای ماه غیرتی پاشو جان آوره برلب آمده است از سَفر، دل شکستهِ برگشته پاشو عباس، زینب آمده است حسیـــــــــــــــن گفت حجره داره تو بازار، از اون پولو پله دارا بدرد بخور امام حسینی، عمده فروش، یه مشتری داشت اهل عراق کربلایی، هر وقت این میومد مغازش این بهم میریخت، میگفت بو حسینو میدی، وقتی بهش جِنسی میفروخت یه قیمتی میزد، میگفت نوش جونت، هر وقت از جلو حرم رد شدی بگو سلامت رسوند، یه باری گفت حاجی، چرا کربلا نمیای؟، گفت من هر سال با زن و بچم کربلام اربعین، یه قسمی گذاشت، تورو به ارباب این بار که اومدی، قدمت رو چشام، میخوام عوض این همه زحمت، یه بار جبران کنم، آدرسو داد، عراق رفته ها میدونن، اونجا اینجور نیست کوچه خیابون، فلان محله پشت خیمه گاه اَبو زَهرا همه میشناسن، با زن و بچش رفت دوسه روز به اربعین کربلا، پُرسون پُرسون پیدا کرد گفتن اون خونه رو میبینی؟ خونه اَبوزهراست، رسید دید دوتا دره کدومو بزنم، این در سمت راست رو زد صاحب خونه غریبست، تا اینا رو دید گفت زَوّارید، گفت آره، گفت قدمت رو چشام، گفت نه آقا، دنبال آدرسم، گفت این حرفا نیست، در خونه منو زدی جایی نمیزارم بری، گفت ممنون شمام، اما باید برم، گفت به همین امام حسین نمیزارم بری، مردم دنبال اینن یه لقمه نون بِدَن زوّار تو اومدی در خونم، آقا فرستادتت، تو این گیرو داد، در خونه بغل واشد همون مشتریه، تا این حاجیه رو دید سلام خوش اومدی، اشتباه درو زدی اومد بگیره دستشو، این پرید وسط گفت نشد، مهمون منه، گفت آقا رفیقمه، گفت رفیقت اگه بود در خونه تو رو میزد، آقا به من نگاه کرده، گفت دیدم داره دعوا میشه، یه نگاه به حرم، چیکار کردی با مردم، حاجی، بخدا نمیزارم بری، گفت دیدم با این رفیق ما بگو مگو، صداشون بالا رفت، یه چیزی در گوشش گفت دیدم این رفیق ما گفت باشه، به تو میرسه، گفت خوشهال اومد طرفم گفت دیدی مهمون منی ، خوش اومدی، بخدا نمیام، تا نگی بهش چی گفتی، اصرار، گفت راستش تازگی، طایفه و عشیره اینا ، جوون منو کشتن، رسم عراق اینه، تا یه خون ازشون نگیریم کوتاه نمیایم، گفت در گوشش گفتم اگر بزاری بیان، از خون جونم میگذرم، گفت همون جا افتادم، کاش شما عاشورا اینجا بودید، یه روضه ای تو ذهنم اومد یه جوون، خونشو ریختن، زناشونو آوردن جلو، داد میزدن کِل بکشید، آقاتون دست به کمر شد، صدا میزد بابا، صدا قح قحه شونو میشنوی؟ پاشو، عمت داره میاد، خیزو ازجا، آبرویم را، نبر یه روضه بگم همین جا، خیلی نگران نامحرم بودی؟ خیلی نگران بودی زینب، تو نامحرما نیاد، پس خوب شد نبودی، دم دروازه ی شام، دست زیر چونه زده بودن، آه راهمان، از گذرِ، برده فروشان، افتاد (بعضیا نمیشنون) این همه، چشم خریدار، خدا رحم کند... حســـــــن .
. 📖 🔊 مناجات و روضه علیه السلام 🔘 هیئت احرار الحسین علیه السلام **** (...اللهم صل علی صاحب الدعوةِ النبویه و الصوله الحیدریه و العصمه الفاطمیه و صلابه الحسنیه و شجاعه الحسینیه) فصل باریدن اشک آمده، باران شده ام، باز هم ماه عزا آمده، حیران شده ام، اولینج نام، که آمد به لبم اسم تو بود، از تولد به خدا، مست حسن جان شده ام، آقا مادرم، دست مرا داد، به دستان کریم، مادرم دست مرا داد به دستان کریم، بی سبب نیست که محتاج کریمان شده ام، آقا من مسلمان شده ی دست امام حسنم، این جمعیت، ده برابرتونم بشید بگید، باز برا آقا حرم نمیشه، پس واینستا منو نگاه کن، نوکری که شب ششم محرم صداش دراد واویلا ، من پیش خودم گفتم صدای همه گرفتس، بچه ها صدای فاطمه گرفتس، بچه ها، صدای امام زمان گرفتس، پس کی میخوای خودتو خرج کنی، تموم شد ها، افتادی تو سرازیری، من رندی رو بلدم، اول کار با امام حسن اومدم جلو که بگیری، به امام حسن بگو آقا حرم نداری، نوکر که داری ، زوار نداری، سینه چاک های داداشت هستن، من هر وقت میرم کربلا اول به نیت امام حسن میرم زیارت، اول میگم السلام علیک یا ایها الغریب، مادرم برات بمیره حرم نداری، بخدا میسازیم، برات یه حرم، یه بابش رو میزنیم باب عبدالله، یه باب هم باب القاسم، این بزرگتره رو میزنیم باب الزهرا ، اون وقت ببینم شب جمعه زهرا کجا میره، تو برا مادرت پیر شدی، تو اونی که نباید می دیدی رو دیدی، خودم دیدم که مادر بر زمین افتاد، بابا را صدا میزد، من امشب دو سه تا روضه ، هم قاسم میخونم ، هم امام حسن ، هم در و دیوار، امشب روضه قاسم خیلی نزدیکه به روضه مادرش، دو نفر تو اهلبیت پا خوردن، تو آل الله دو نفر رو زمین افتادن ، میخونم براتون اما بشرطی که تو خودتو خرج کنی، من مسلمان شده ی دست امام حسنم، نه بزارید کمر آل سعود بشکنه، راه مدینه رو به ما میبندی، ما مدینه ای که توش نشه گریه کرد نمیریم، ما مدینه ای که نشه توش لطمه زد رو نمیریم، ما مدینه بخوایم، میریم امام رضا، ما مدینه بخوایم میریم سید الکریم، اما اونجایی که مادرمونو زدن ساکت وا نمی ایستیم، همه جمعیت میخوام اینو با هم بخونن بیرونیا بفهمن اینجا یه خبریه امشب، من مسلمان شده ی دست امام حسنم، یبار دیگه، من مسلمان شده ی دست امام حسنم ، از عنایات حسن بوده مسلمان شده ام، یه روز یکی اومد مدینه، از شامات، گفت برسم هرچی از دهانم دراد بهش میگم، اینقدر از آقا بد شنیده بود بچه ها، رسید مدینه، کوچه بنی هاشم کجاست؟، عَدل رسید کوچه بنی هاشم، جلو امام حسن، شروع کرد هر چی لیاقت خودشو خانوادشه به آقا گفت، اصحاب اومدن برن جلو، آقا نزاشت، دری وری یاش تموم شد ، آقا فرمود غریبی، از راه اومدی، چیزی خوردی؟، خسته ای، یه نگاه به آقا کرد، گفت تو کی هستی؟، گفت من همونیم که بهش... ، یهو دید افتاد رو پای آقا، غلط کردم ، امشب میخام بگم آقا اون به تو دشنام داد، بغلش کردی، اینا برا مادرت هزار بار خودشونو زدن، اینا اسم در و دیوار میاد جیغ میزنن، اینا طاقت شنیدن سیلی ندارن، اینا یه زن زمین میُفته، همون جا میزنن وای مادر، آقا خاب دیدم، حرم و گنبد و ایوان داری، در میان حرمت خادم و دربان شده ام، زود جمعش کنم برم سراغ آقا زادش، خواب دیدم ، که بهمراه همه سینه زنان به غذا حضرتیه ناب تو مهمان شده ام... ، من امام حسنی ام (۳) 🏴
. 📖 🔊 روضه جانسوز حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها ⚫️ شهادت سلام الله علیها 95 **** دست نوازشش دگر از کار مانده است در بازویش مدال غم یار مانده است با این که نا نداردو قدش کمان شده چون کوه پشت حیدر کرار مانده است زینب حریف آن همه خونریزی اش نشد... *به خدا خیلی حرفا رو نمیشه زد" هیچ وقت کسی نمیتونه بگه،مثل،مادرمو زدن " آره والا،سادات بده یه پسر بیاد بگه مادرمو زدن .... اما من میگم* چنان سیلی سریع و بی هوا آمد ... خودم دیدم ...... ننم ای وای .... ننم ای وای .... عزیزم هنوزم ، تو خیلی جوونی مگه قول ندادی کنارم بمونی داری با سکوتت منو می سوزونی سه ماهه که روتو ازم می پوشونی ... علی رو حلال کن که پهلوت شکسته .... *فاطمیه نیومده هنوز،چه خبرتونه؟!! این برا اونا که گریه نکردن میگم* علی رو حلال کن که پهلوت شکسته علی رو حلال کن که بازوت شکسته *امام زمان (عج) ازت معذرت میخوام اینو میخوونم* روی پیرهن تو دیدم خون تازه دیدم داره اسما،یه تابوت میسازه مرو نور خونم ... مرو مهربونم ... 2 *تو همین روزا بود اومدن عیادت مادرمون،بزار اینجوری بگم،گفت خیلی سال پیش اولادش تو مدرسه معلمه صداش کرد،گفت سید بیا برا پسرت" رفتیم شروع کرد بی ادبی کردن،حرفایی رو زد یه نگا کردم دیدم بغض کرده" گفت به بچه م اشاره کردم هیچی نگیا، معلمه"خیلی بهم ریختم؛ گفت بچه م که رفت به معلمه گفتم ساداته ... مادرش زهراست ..."اگه دلش بشکنه واویلا ... گفت صبح اول صبح معلمه زنگ میزنه، آنی الان بیاین مدرسه،هی پرسیدم طوری شده؟!! گفت بیا بیا ..." رسیدم مدرسه میخواست دستامو ببوسه،پاهای بچه مو ببوسه،چرا چی شده؟؟؟ گفت مادرمو خواب دیدم .... مادرم سیده ست ...." گفت چه کار کردی با پسر زهرا ...." من همین جا یه گریز بزنم ...." مگه امام حسن ،پسر سادات نبود ...؟!!! یه بغضی کرد ...." آه .... سه ماه هی نگا میکرد به مادر ... یاد اون روز افتاد .... رو پا وایساد .... هر کاری کرد نشد ...،دست رد شد .... یه جوری خورد .... صورت به دیوار خورد .... آه .... گوشواره شکست .... یا زهرا ..... صدات برسه مدینه یا زهرا .....* ببین دشمنم قد علم کرده زهرا *اومد بالاسرش* چقدر پلکای تو ورم کرده زهرا ... همونی که می زد تو رو تازیونه برای عیادت اومد توی خونه .... * گفت فاطمه م،اومدن دم در،فاطمه جان،همونایی که به تو جسارت کردن (ببین اینجا ولایت پذیری رو ببین) نگاه به امیرالمؤمنین کرد گفت خونه،خونه ی تو" بیت بیتک" اگه تو میگی بیان،بیان" اما من ازینا نمیگذرم .... آه به بابام شکایتشونو می کنم، تموم امیدم،همه ناامید شد یه جوری لگد زد که بچم شهید شد ... *امام زمان،سادات من معذرت میخوام* دیدم خونمون شد برات قتلگاهو زدن چل نفر وای ... زن پا به ماهو نرو نور خونم .... نرو مهربونم .... مرو ای جوونم ...... 🎤 حاج حيدر خمسه 🏴👇
. 📋جواب ناله دلهای خسته بر لب توست (س) (س) ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ من و جدا شدن از کوی تو خدا نکند خدا هر آنچه کند از تواَم جدا نکند *امشب به حضرت زهرا (س) بگو من غیر محبت تو چیزی ندارم، همه سرمایه‌م محبت توئه بی‌بی جان. ان‌شالله یه عمری برات گریه کنم، یه عمری صدات بزنم... امام باقر(ع) رو کرسی درس نشسته، پیرمرد خمیده وارد شد، سلام داد؛ گفت آقاجان یه چیزی میخوام به شما بگم. حضرت فرمودن بیا جلوتر. اومد مقابل آقا مؤدب وایستاد؛ آقاجان میخوام حرف دلم رو بزنم. میخوام دینم رو به شما عرضه کنم؛ آقاجان، من شمارو خیلی دوست دارم؛ آقا فرمود درست میگی. عرض کرد آقاجان رسول خدا رو هم خیلی دوست دارم؛ آقا تایید فرمودن. عرض کرد آقاجان امیرالمؤمنین رو هم خیلی دوست دارم؛ تایید کردن. به اینجا که رسید یه لحظه بغض گلوش رو گرفت... گفت مادرت رو که دیگه نگو؛ عاشقشم، بیچاره‌شم، آقا فرمودن درست میگی. گفت اما من میترسم فردای قیامت بشه به‌خاطر اعمالم منو از اهل بیت جدا کنن. آقا فرمودن حالا که اینطور گفتی و عرض محبت کردی، یه چیزی هم من بهت بگم؛ دم آخر، لحظه‌ی جون دادن که هیچکی نمیتونه به دادت برسه، من میام، رسول خدا میاد، امیرالمؤمنین هم میاد. بعد فرمود خیالت رو راحت کنم، مادرم هم میاد... تا این رو شنید یه ناله‌ای زد، بیهوش شد. به هوشش آوردن، گفت آقا میشه یه‌بار دیگه بگی، دلم خنک شد... فرمود همه میان، اون مادر نازنین ما هم میاد. دوباره بیهوش شد، به هوش اومد گفت یه‌بار دیگه اسم مادرت رو بگو، یه‌بار دیگه بگو مادرت میاد بالا سر من...* (یه جوری نوکری کن که مادر سادات بیاد بالا سرت.) من و جدا شدن از کوی تو خدا نکند خدا هر آنچه کند از تواَم جدا نکند صفای دل توئی و دل زهر چه داشت صفا صفا ندارد اگر با غمت صفا نکند *رفیقش بود، از ملازمان امام صادق(ع) بود، سه روز پیداش نشد. بعد سه روز اومد محضر آقا رسید؛ آقا فرمودن کجا بودی دلمون برات تنگ شد، مدتیه ازت خبر نداریم.... (خداکنه ماهم یه‌جوری زندگی کنیم امام زمان بگه کجا بودی مدتی من ازت خبر نداشتم....) گفت آقا این روزای آخر خانمم پا به ماه بود، خدا به ما یه اولادی داد. آقا تبریک گفتن، پرسیدن حالا خدا چی بهت عنایت کرده؟ گفت آقاجان خدا به ما یه دختر داده، حضرت فرمود دختر رحمته، دختر با قدمش برکت میاره. بعد حضرت فرمودن حالا اسمش رو چی گذاشتی؟ تا گفت آقاجان اسمش رو گذاشتم فاطمه، دیدن آقا پاشد، هی گفت: " آه فاطمه " فرمود حالا که اسمش رو گذاشتی فاطمه، یه وقتی سیلی به صورتش نزنی، آخه مادر مارو تو کوچه‌ها بی هوا زدن....* وای مادرم.... جواب ناله‌ی دلهای خسته بر لب توست که را صدا کند آن کو تو را صدا نکند من کی رو صدا بزنم جز مادرت؟... از هر کدوم از اهل‌بیت اگه حاجت بخوای، اگه به مادرش قسمش بدی جوابت رو میده... اومد امام باقر(ع) رو صدا زد، آقا فرمود: از این به بعد میخوای منو صدا بزنی اونجوری صدا بزن من دوست دارم. گفتش چطور صداتون بزنم؟ حضرت فرمودن: بهم بگو یابن فاطمه، بهم بگو یابن‌الزهرا؛ آخه ما خیلی مادری هستیم... رفت حرم امام رضا، هی آقا رو قسم داد؛ آقا من یه گره‌ای به کارم افتاده، به پهلوی مادرتون... (آخه یه چیزایی رو هم آدم باید حیا کنه نگه) هی قسم داد، هی قسم داد، آقا شب اومد تو عالم رؤیا، فرمود: همینجوری هم بگی ما حاجتت رو میدیم، چرا هی مارو به پهلوی مادرمون قسم میدی، تو امشب حرم رو به هم ریختی با این حرف... اهل بیت حساسن به نام مادرشون.... حالا اومدی اینجا حاجت بخوای؛ خدا چه نعمتی بهت داده،‌ هر وقت صداش بزنی جوابش رو میشنوی...* جواب ناله دلهای خسته بر لب توست که را صدا کند که آن تو را صدا نکند رضا مباد خدا از کسی که در همه عمر تو را به قطره‌ی اشکی ز خود رضا نکند *فرمود: "إِنَّ اللّهَ يَرْضَى لِرِضَا فاطِمة" ، یعنی نماز هم که میخونی اگه محبت حضرت فاطمه رو نداشته باشی نمازت قبول نیست. همه چیز تو رضایت بی‌بی جان ماست... اگه میخوای رضایت بی‌بی جان مارو داشته باشی، باید علی رو دوست داشته باشی، همه غم و غصه‌ی بی‌بی امیرالمؤمنین بود...* ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ @navaye_asheghaan
. 📋جواب ناله دلهای خسته بر لب توست (س) (س) ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ من و جدا شدن از کوی تو خدا نکند خدا هر آنچه کند از تواَم جدا نکند *امشب به حضرت زهرا (س) بگو من غیر محبت تو چیزی ندارم، همه سرمایه‌م محبت توئه بی‌بی جان. ان‌شالله یه عمری برات گریه کنم، یه عمری صدات بزنم... امام باقر(ع) رو کرسی درس نشسته، پیرمرد خمیده وارد شد، سلام داد؛ گفت آقاجان یه چیزی میخوام به شما بگم. حضرت فرمودن بیا جلوتر. اومد مقابل آقا مؤدب وایستاد؛ آقاجان میخوام حرف دلم رو بزنم. میخوام دینم رو به شما عرضه کنم؛ آقاجان، من شمارو خیلی دوست دارم؛ آقا فرمود درست میگی. عرض کرد آقاجان رسول خدا رو هم خیلی دوست دارم؛ آقا تایید فرمودن. عرض کرد آقاجان امیرالمؤمنین رو هم خیلی دوست دارم؛ تایید کردن. به اینجا که رسید یه لحظه بغض گلوش رو گرفت... گفت مادرت رو که دیگه نگو؛ عاشقشم، بیچاره‌شم، آقا فرمودن درست میگی. گفت اما من میترسم فردای قیامت بشه به‌خاطر اعمالم منو از اهل بیت جدا کنن. آقا فرمودن حالا که اینطور گفتی و عرض محبت کردی، یه چیزی هم من بهت بگم؛ دم آخر، لحظه‌ی جون دادن که هیچکی نمیتونه به دادت برسه، من میام، رسول خدا میاد، امیرالمؤمنین هم میاد. بعد فرمود خیالت رو راحت کنم، مادرم هم میاد... تا این رو شنید یه ناله‌ای زد، بیهوش شد. به هوشش آوردن، گفت آقا میشه یه‌بار دیگه بگی، دلم خنک شد... فرمود همه میان، اون مادر نازنین ما هم میاد. دوباره بیهوش شد، به هوش اومد گفت یه‌بار دیگه اسم مادرت رو بگو، یه‌بار دیگه بگو مادرت میاد بالا سر من...* (یه جوری نوکری کن که مادر سادات بیاد بالا سرت.) من و جدا شدن از کوی تو خدا نکند خدا هر آنچه کند از تواَم جدا نکند صفای دل توئی و دل زهر چه داشت صفا صفا ندارد اگر با غمت صفا نکند *رفیقش بود، از ملازمان امام صادق(ع) بود، سه روز پیداش نشد. بعد سه روز اومد محضر آقا رسید؛ آقا فرمودن کجا بودی دلمون برات تنگ شد، مدتیه ازت خبر نداریم.... (خداکنه ماهم یه‌جوری زندگی کنیم امام زمان بگه کجا بودی مدتی من ازت خبر نداشتم....) گفت آقا این روزای آخر خانمم پا به ماه بود، خدا به ما یه اولادی داد. آقا تبریک گفتن، پرسیدن حالا خدا چی بهت عنایت کرده؟ گفت آقاجان خدا به ما یه دختر داده، حضرت فرمود دختر رحمته، دختر با قدمش برکت میاره. بعد حضرت فرمودن حالا اسمش رو چی گذاشتی؟ تا گفت آقاجان اسمش رو گذاشتم فاطمه، دیدن آقا پاشد، هی گفت: " آه فاطمه " فرمود حالا که اسمش رو گذاشتی فاطمه، یه وقتی سیلی به صورتش نزنی، آخه مادر مارو تو کوچه‌ها بی هوا زدن....* وای مادرم.... جواب ناله‌ی دلهای خسته بر لب توست که را صدا کند آن کو تو را صدا نکند من کی رو صدا بزنم جز مادرت؟... از هر کدوم از اهل‌بیت اگه حاجت بخوای، اگه به مادرش قسمش بدی جوابت رو میده... اومد امام باقر(ع) رو صدا زد، آقا فرمود: از این به بعد میخوای منو صدا بزنی اونجوری صدا بزن من دوست دارم. گفتش چطور صداتون بزنم؟ حضرت فرمودن: بهم بگو یابن فاطمه، بهم بگو یابن‌الزهرا؛ آخه ما خیلی مادری هستیم... رفت حرم امام رضا، هی آقا رو قسم داد؛ آقا من یه گره‌ای به کارم افتاده، به پهلوی مادرتون... (آخه یه چیزایی رو هم آدم باید حیا کنه نگه) هی قسم داد، هی قسم داد، آقا شب اومد تو عالم رؤیا، فرمود: همینجوری هم بگی ما حاجتت رو میدیم، چرا هی مارو به پهلوی مادرمون قسم میدی، تو امشب حرم رو به هم ریختی با این حرف... اهل بیت حساسن به نام مادرشون.... حالا اومدی اینجا حاجت بخوای؛ خدا چه نعمتی بهت داده،‌ هر وقت صداش بزنی جوابش رو میشنوی...* جواب ناله دلهای خسته بر لب توست که را صدا کند که آن تو را صدا نکند رضا مباد خدا از کسی که در همه عمر تو را به قطره‌ی اشکی ز خود رضا نکند *فرمود: "إِنَّ اللّهَ يَرْضَى لِرِضَا فاطِمة" ، یعنی نماز هم که میخونی اگه محبت حضرت فاطمه رو نداشته باشی نمازت قبول نیست. همه چیز تو رضایت بی‌بی جان ماست... اگه میخوای رضایت بی‌بی جان مارو داشته باشی، باید علی رو دوست داشته باشی، همه غم و غصه‌ی بی‌بی امیرالمؤمنین بود...* ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
فایل صوتی 🔰 📖 🔊 درد و دل با امام حسین علیه السلام 🔘 روضه حضرت زهرا سلام الله علیها 🔻 ***** یک یاحسین گفتم و دیدم غمی نماند تسکین دردهای دل مضطرم حسین *هر وقت اسمتو آوردم آروم شدم ... آقا ، اینو از خواهرت یاد گرفتم ... هرجا عذابش میدادن میگفت حسین ، غمهای عالم از دلش میرفت ... اصلا من اسم تورو میارم خدا نگاهم میکنه ... اصلا اسمتو میارم گره هام باز میشه ... می کشی مرا حسین ... روضه با همین ناله ها خوبه ... قدر لحظه لحظتونو بدونید ... هنوز روضه نگفتن چشماتون بارونی شده ... بگو اومدم باهات یه دستی بدم ، برا مادرت مایه بذارم ... شنیدم مادرت راه نمیتونه بره ... وگرنه توی این برف و باران کی میاد ؟! .... دیدم مادرت افتاده ... دویدم اومدم* یادم نمی رود که همه عزتم توئی ... *نمکت به من حروم اگه فکر کنم خبریه و فکر کنم خودم کسی شدم ... مردم از صدقه سر تو جواب سلاممو میدن ... من فردای قیامت آبرودارم ... توی اون جمعیت محشر ، حسینیا مثل نور میدرخشند ... مادرت میاد ... انتخاب میکنه ... تو بیا ... تو بیا ... یادته روی موتور سردت شده بود اما زیر لب میگفتی فدا سر مادر ... اگه غیر از اینه بگید ... بخدا دستتونو میبوسم ... ای کاش مادر مدینه نبودی ... ببین بچه ها دور پسرت چه جور میگردن ...* کاش همسایه ی ما میشدی ای مادرجان بخدا میخ ندارد ... *کجا رفت روضه ... من روضه نمیگم حالا ... یه شب مهمونم ، صد سال دعاگویم ... یه خاطره بسازیم امشب ... یه روز با پرچمتون از اینجا همه بریم کربلا ...* یادم نمی رود همه ی عزتم توئی من پای سفره ی تو شدم محترم حسین *آقاجان ... آخر سال ماست ... اصلا حواست به ما هست یا نه ... از اربعین خیلی گذشته ... من دوباره دلم تنگ شده ... تا کی برم توی حیاط امام رضا ... هی بگم به نیت کربلا سلام آقا ... من دلم بین الحرمین میخواد ... آره پنجره فولاد کربلا میده ... اما اگه شما (مشهدیا) دیر به دیر برید کربلا ، مردم حرف درمیارنا ... طرف میکوبه از شهرش میگه برم امام رضا ، کربلامو بگیرم ... تو بقل گوشته امام رضا ... حالا ببینم این یه بیت رو چه جور از من تحویل میگیری ...* لطفی که کرده ای تو به من مادرم نکرد ای مهربانتر از پدر و مادرم حسین ... *آره آقا ... من خودمو به تو چسبوندم ... خب به درد نخور هم که باشم تورو دارم ... خب اگه بدرد بخورارو دور خودت جمع کنی پس چه آقایی ... تو مادرت فاطمه ست ... مادر شما اسمش توی عالم پیچیده ... هرکی بدردنخوره دستشو میگیره ... یکبار هم سر ما ، تو ضرر بده ... همش که نباید تو سود کنی ... من به همه گفتم با تو رفیقم ...* من سالهاست در به در روضه ی توأم *یادتونه .... همسن و سالای من بهتر یادشونه ... اینقدر سر پرچم گرفتن توی دسته کتک خوردیم ... اینقدر سر زنجیر بزرگتر برداشتن دعوا کردیم ... من اینقدر کُتل برای دسته هات روی شونم کشیدم ... من اینقدر برای تو کارگری کردم که به بابام حرفشو گوش ندادم ... حالا این درسته برای یه کربلا به این روز بیفتم ... من میخوام هر وقت گفتم حرم میخوام صبح حرم باشم ......* 🎤 حاج حيدر خمسه 🏴🏴🏴🏴🏴🏴
. 🔊 روضه حضرت زهرا سلام الله علیها ⚫️ شب شهادت حضرت زهرا س | 🔻 * اگه شهادت نبود، بیجا میکردم این حرفارو بزنم، ببخشن منو بزرگترها، روز روزِ غم امام زمانه بی بی جان، ما شنیدیم، که زخمی شده ای در یثرب علت رنگ کبود، همه نیلوفرها یک بیت بخونم و نشستم، بهرمو بردم، شاید تا آخر عمرم بیمه روضه شدم، الحمدلله، چقد اینجا روضش دل نشینه، بی خود نی تا دم در مردم رو پا هم دیگه نشستن، از همینجا به آقات یه سَرسلامتی بده، صدقه بذارید کنار برا اقا، این یک بیتو بگم از جای مردم قم، از جای مردم این بیت، به جانب خانم عرض میکنم کاش همسایه ما میشدی (ببین خانم، چجور دور بچت میگردن مردم، ما یه امام زاده داریم، با ده تا نسل به شما میخوره، تا کجاها عقب عقب میریم میگیم بچه زهراست) کاش، همسایه ما میشدی، ای مادر جان بخدا، میخ ندارد، در اینجا، درها (یا فاطمه یازهرا)5 دلم شکسته، دلم را نمیخری مادر مرا کنار مزارت نمیبری مادر اگر چه غرق گناهم ولی خبر دارم تو آبروی کسی را نمیبری مادر (حالا از بی بی یه چیزی بگیریم و دعا فرجو بخونیم) (مادر قلب منم جلا بده)2 مادر، به خاطر خدا بده مادر، به ما یه کربلا بده مادر، دلم یه کربلا میخواد مادر، یه گنبد طلا میخواد مادر، دلم امام رضا میخواد اللهم صل علی محمد و آل محمد وعجل فرجهم همه که با هم بخونیم به دل حضرت میشینه ان شاالله، وقتی به دل یه صحبه و نوکرش بشینه به دل اون هم میشینه اَللّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ ... حاج حيدر خمسه 🏴🏴