eitaa logo
کانال نوای عاشقان
16.9هزار دنبال‌کننده
3.9هزار عکس
1.5هزار ویدیو
388 فایل
﷽ 📚کاملترین مرجع اشعار برای مداحان 📑کپی مطالب با ذکر منبع موجب رضایت اهل‌بیت می‌باشد. 📩شاعران گرامی اگرتمایل به همکاری داشته باشید میتوانید،با بنده؛️مرتبط بشوید 🌻༎شرائط |تـبادلات @h_salehi6
مشاهده در ایتا
دانلود
های‌انتظار 🍂کاش این جمعه دل عرش چراغان بشود... یوسفِ آل علی راهی کنعان بشود... 🍂بانگِ جاء الحقِ جبریل بپیچد به فلک... آسمان قاریِ این آیه ی قرآن بشود... 🍂تشنه ی بارش یک لحظه نگاهش هستیم... دیده باید که پُر از حضرت باران بشود... 🍂میرسد عاقبت آن روز که با بیرق نور... ازافق حضرت خورشید غزلخوان بشود... 🍂عشق معناشده در تاب و تبِ منتظران... کاشکی ندبه ی ما در خور ایشان بشود... @navaye_asheghaan
در حسرت دیدار تو عمرم به سر آمد هی جمعه شد و از جگرم ناله بر آمد ترسم که بمیرم تو بیایی و بگویند آن یار سفر کرده‌ی تو از سفر آمد... @navaye_asheghaan
🌺 یا صاحب الزمان ادرکنی 🌺 مانده است به انتهای این راه نگاه شاید که همین جمعه بیایی از راه با پرچم سرخ "یا لثارات حسین" ای منتقم خون اباعبدالله @navaye_asheghaan
آیینه ی بی غبار برمی‌گردد باسیصد و چند یار برمی‌گردد پاییز به گوش برگ ها می‌گوید سر میرسد انتظار ، برمی‌گردد @navaye_asheghaan
🌸مولاجان🌸 "در ظاهر اگر چه ساکت و آرامم" از حـسِّ فراق تو پر از آلامم ای کاش که این جمعه بیایی تا من از آمدنت نیک شود فرجامم ✒️ ͜͡‌@navaye_asheghaan
💚 اللهم عجل لولیک الفرج مولانا المهدی عج 🎼 هجران هجران تو درد است و ملال انگیز است دنیا غم و آشوب و اَسَف آمیز است ای سبزترین بهار دنیا بازآ بی تو همه ی فصول ما پائیز است ✍ سید مهدی سادات @navaye_asheghaan
بسم الله الرحمن الرحیم ما راه را بی نور گم کردیم مدتهاست از تیرگی ها سر در آوردیم مدتهاست از دوریت آزرده خاطر زندگی کردیم هر روز مردیم و به ظاهر زندگی کردیم رویایمان صدتا کفن پوساندبعد ازتو مارا جهنم در خودش سوزاند بعد ازتو یک عمر لای زخمهامان استخوان کردیم هی امتحان پس داده ها را امتحان کردیم دنیا سلاح صلح را با جنگ عوض کرده افسوس حتی دینمان هم رنگ عوض کرده از حسرت دیدار تو٬ بدتر تقاصی نیست غیراز به سمتت آمدن ٬راه خلاصی نیست بی تو‌گلوی آرزوها تر نخواهد شد دلتنگی آدینه ها کمتر نخواهد شد ای آنکه پایان بخش سرمای زمستانی سردرگمی هامان ندارد بی تو پایانی شبهایمان یک خواب بی کابوس میخواهد خاک سراب آلوده٬ اقیانوس میخواهد برگرد روی چشمهای جاده پا بگذار مارا به آغوش پر از امنیتت بسپار برگرد تا طعم عدالت حس شود با تو دنیا پر از عطرگل نرگس شود باتو 💔 @navaye_asheghaan
غزل درمدح امام زمان علیه السلام ای حاکم زمین وزمان صاحب الزمان فرمانروای کشورجان صاحب الزمان تاکی در انتظارظهورت بریم بسر خورشیدِتابناک جهان صاحب الزمان ای آفتاب حُسن طلوعی دوباره کن تابنگریم رُخت به عیان صاحب الزمان خودواقفی که مازازل واله توئیم ای مهرپرفروغ نهان صاحب الزمان دلدادگان بشوق وصال توزنده اند دراین محیط پرهیجان صاحب الزمان گرجلوه ای زگلشن حُسنت عیان کنی دیگرچه حاجتی بجنان صاحب الزمان ما ریزه خوار خوان کریمانهٔ توئیم ای پادشاه کون ومکان صاحب الزمان گوینددشمنان که توبنموده ای ظهور حاشازصدق این سخنان صاحب الزمان گر مصلحت بود که بسوزیم درفراق ماراچه غم زمدعیان صاحب الزمان فردا که آفتاب جمالت کند طلوع خرٌم شودکویرجهان صاحب الزمان یارب چه میشودکه منادی ندادهد آمد امام منتظران صاحب الزمان (خوشدل)دلش بشوق وصال تومی تپد دراین جهان پرخفقان صاحب الزمان التماس دعا خوشدل خراسانی @navaye_asheghaan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مولای جمعه های معطر بیا بیا خورشید نسل های مطهر بیا بیا ما دل به جذبه های نگاه تو بسته ایم تکرار عشق های مکرر بیا بیا ای وارث تمام مواریث انبیا سوگند بر عبای پیمبر بیا بیا قرآن پاره پاره ی ما روی خاک هاست آقا به دست بسته ی حیدر بیا بیا باران بیار...آب بیاور خودت بریز بر شعله های سرکش این در...بیا بیا تا که بیاوری کمی از خاک کربلا مرهم برای پهلوی مادر بیا بیا شاید که تشت پر شده از لخته های درد برداری از مقابل خواهر بیا بیا تا پس زنی به دست خود این خون داغ را از روی حلق تشنه ی اصغر بیا بیا تا شستشو دهی مگر ای اشک مهربان خونِ سر شکسته ی اکبر بیا بیا آقا! عمو که مشک ندارد شما مگر مشکی بیاری از شط کوثر بیا بیا آقای من بلند کن از خاک عمه را تا کم ببوسد این تن بی سر بیا بیا آقا چقدر منتظرت صبح و ظهر و شب آقا چقدر دیده ی ما تر؟...بیا بیا آقا فدای چشم پر از غربت شما هر چه شکست بال کبوتر بیا بیا آقا فدای شما هر چه داده ایم دریا دلان تشنه ی پرپر بیا بیا ✍️ @navaye_asheghaan
با موضوع حرکت کاروان از مدینه به سمت کربلا السلام علیک یا صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف ای روضه دار صبح و مساء خیمه ات کجاست ای آخرین امیر خدا خیمه ات کجاست تا کی درون خیمه ی خود غرق ماتمی تا کی بدون مستمع و یار و همدمی داری خودت هزار غم و محنت و بلا اما شکسته قلب تو از درد شیعه ها می بینی هر گناه مرا در شبانه روز اما به روی من تو نیاورده ای هنوز من می کنم‌ گناه و تو شرمنده می شوی بر ظلمت دلم مه تابنده می شوی آقا ببخش شیعه ی پر اشتباه را عمری نکرده لایق وَصلَت نگاه را آقا مرا انیس غم خیمه ات نما با روضه های کرب وبلا پاک کن مرا گویی دوباره مجلس روضه به پا شده چون که حسین راهی کرب وبلا شده گر رفته است نیمه شب و بی صدا حسین با خانواده اش شده راهی چرا حسین همراه برده اصغر دردانه را چرا برده رباب و زینب و ریحانه را چرا تا اکبر است و قاسم و عباس در برش هرگز نمی شود اذیت قلب خواهرش وای از زمان بی کسی ِ پنج ماه بعد زینب شود اسیر،به دستور ابن سعد رأس حسین را به سر نی ببیند و از پاره های حنجر او بوسه چیند و تا شهر شام همسفر حرمله شود پاسخ به آه او کتک و هلهله شود در پیش روی او ز لب خورده خیزران در مجلس شراب عدو خون شود روان آقا به حقّ عمّه ی قامت کمان بیا بر انتقام، حضرت صاحب زمان بیا ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) @navaye_asheghaan
نسیمی جانفزا می آید بوی کرببلا می آید واویلا واویلا واویلا کاروانی به راه افتاده مادری ناله ها سرداده شد حسین راهیِ کربلا واویلا واویلا واویلا نسیمی جانفزا.... آمده بدرقه یک مادر می زند شانه مویِ اکبر کن تماشا به چشمان تر وداعِ اکبر ولیلا را واویلا واویلا واویلا می کند گریه ام البنبن گوید عباس من دلغمین همه حرفم به تو باشد این جان تو جانِ پورِ زهرا واویلا واویلا واویلا بِکِش ناز همه دخترها جان ِ تو جانِ این خواهرها نشکند غرور معجرها لحظة بی کسی در صحرا واویلا واویلا واویلا دورِ گهوارة اصغر باش دائما دورِ این مادر باش فکرِ این رباب مضطر باش پرنگهداری تو مشکش را واویلا واویلا واویلا شب جمعه شد وغوغا شد روضه خوانِ حرم زهرا شد واویلا واویلا واویلا مادرت روضه بر پا کرده برایت ظرفِ آب آورده کرده با گریه محشر بر پا واویلا واویلا واویلا بُنَی بُنَی جان من دورِ تو حلقه میزد دشمن وای از آن غارت پیراهن بر سر جسم تو شد دعوا واویلا واویلا واویلا رویِ نیزه سرت را بردند باکتک خواهرت را بردند معجر دخترت را بردند وای از آن غروب عاشورا واویلا واویلا واویلا @navaye_asheghaan
زبانحال حضرت زهرا سلام الله علیها با امام حسین علیه السلام؛ هنگام خروج شبانه ی قافله ی عشق از مدینة النّبي به سوی کربلا به سوی بهشت وِلا می رَوی؟ پِیِ عَهدِ خود با خدا می رَوی؟ به قُربانگَهِ نینوا می رَوی؟ به گودالِ رنج و بلا می رَوی؟ عزیزم، شبانه کجا می رَوی؟ منم مادرِ سوگوارَت حسین به عرشِ خدا بیقرارت حسین فدای دلِ غصه دارت حسین به اشک و دلی مبتلا می رَوی عزیزم، شبانه کجا می رَوی؟ کسی جز تو و زِینَبِین و حسن ندارد نشانِ گلِ یاسَمن دگر کَس نیاید، سرِ قبرِ من وداع کرده، غرقِ بُکا می رَوی عزیزم، شبانه کجا می رَوی؟ به زیرِ لحد، مبتلای تو ام حزین از غم بچه های تو ام وَ مرثیه خوانِ عزای تو ام به راهِ رضای خدا می رَوی عزیزم، شبانه کجا می رَوی؟ برو، تا اَدا، عهد و پیمان کنی فدای خدا، هستی و جان کنی مناجات، با کامِ عطشان کنی ولی با رقیه چرا می رَوی؟ عزیزم، شبانه کجا می رَوی؟ تو را تربیت کرده ام، ای پسر که در راهِ قرآن کنی تَرکِ سر دهد نخلِ ایمان زِ خونت ثمر ولی از چه با بچه ها می رَوی؟ عزیزم، شبانه کجا می رَوی؟ اگر چه زِ داغت شَوَم بیقرار کنم تا قیامت به تو افتخار ولی آه، از نیزه و نیزه دار سوی لشکرِ بی حیا می رَوی عزیزم، شبانه کجا می رَوی؟ اگر چه کند شِمر با خنجری سرت را جدا، ای گلِ حیدری امان از غم و دردِ بی معجری به جنگِ خطا زاده ها می رَوی عزیزم، شبانه کجا می رَوی؟ ✍️ نوشته شده در بهمن ماه ۱۴۰۲ ✅ حاج امیر عباسی @navaye_asheghaan
یا پیمبر این دل من خون شده ظلم و کین دشمنان افزون شده وقت رفتن از مدینه کن نظر خواهر مظلومه ام محزون شده ◾️ می روم همراز خواهر می شوم در غریبی بی برادر می شوم در ره دین پاره پیکر می ‌شوم بر زمین افتاده بی سر می شوم ◾️ من حسینم نجل ختم المرسلین پر بها دُرِّ امیرالمؤمنین از مدینه می روم تا کربلا تا شوم صد پاره تن در راه دین ◾️ می روم مادر نگر احوال من حق سرشته این چنین اقبال من پاره پاره تن شدن در موج خون این بود ای مادرم آمال من ◾️ جان فدای راه جانان می کنم کربلا را باغ رضوان می‌کنم عالمی را تاصف روز جزا در کنار سفره مهمان می ‌کنم @navaye_asheghaan
بمناسبت ۲۸ رجب المرجب سالروز فلک خون از دو چشم تر بریزد ملک از این مصیبت پر بریزد مدینه بی حسین ای داد بیداد چه خاکی بعد از این بر سر بریزد ✍ @navaye_asheghaan
زبانحال امام حسین علیه السلام با حضرت زهرا سلام الله علیها هنگام خروج شبانه ی قافله ی عشق از مدینة النّبي به سوی کربلا مادرا !، مادرا !، دُعایم کن بِنتَ خَیرُالوَریٰ دُعاین کن این دلِ شب به هَمرَهِ زینب میروم کربلا دُعایم کن علي اصغر بُوَد در آغوشم حقّ این مَهلَقا دُعایم کن می روم تا که زنده مانَد، دین عصمتِ کبریا دُعایم کن سَمت من، موج میزند زِ ستم فوجِ رنج و بلا دُعایم کن پا نَهَد، ظالِمانه بر سینه قاتلِ بی حیا دُعایم کن میشود با لبِ تَرَک خورده سَرَم از تن جدا دُعایم کن مادرا، چون شدم چو خورشیدی بر روی نیزه ها دُعایم کن روی نِی بر لبم بُوَد قرآن کوثر و هَل اَتیٰ دُعایم کن میزند بر لبم یزیدِ لَعین خِیزَران از جفا دُعایم کن می رود زینبت به بزمِ شراب بِینِ تشت طلا دُعایم کن گرچه بی انتها بلا بینم زین سبب، مادَرا ! دُعایم کن تا کنم دینِ پاکِ جدّم را تا ابد پابِجا دُعایم کن ✍️ نوشته شده در بهمن ماه ۱۴۰۲ ✅ حاج امیر عباسی @navaye_asheghaan
بمناسبت ۲۸ رجب المرجب سالروز مدینه! امامت کجا می‌رود؟  سفر کرده سوی خدا می‌رود  دلِ شب، غریبانه تنها حسین  نهان از همه چشم‌ها می‌رود  مدینه! چـه آرامی و ساکـتی  امـام غریبت کجا می‌رود؟  مدینه! زعباس و اکبر بپرس  اگر می‌رود، شب چرا می‌رود؟  مدیـنه! تماشا کن ایـن قافـله  چه عاشق سوی کربلا می‌رود  اگر جان بـه بزم بـلا می‌برد  علی‌اصغرش را کجا می‌برد؟  فضا محو تاب و تب زینب است  گمانم که وقت نمـاز شب است  همه هـاشمیات، مشغـول ذکر  بیابان پر از نغمۀ «یا رب» است  «طرِمّاح»! محمل به سرعت مران  که بانوی این کاروان زینب است  همه کودکـان را هم امشب مـدام  غریبانـه ذکر خدا بـر لب است  حسین است چون ماه و اطراف او  فروزنـده هفتـاد و دو کوکب است  بیابـان! بـزن نـاله‌ای دلـنشین  که دخت علی گشته محمل‌نشین  عجب کاروانی، خـدا یـارشان  اجل آیـد از ره بـه دیدارشان  متـاعِ همه گشته خونِ گلـو  خداونـدِ عالم خریـدارشان  شود حجّشان با شهادت شروع  اسارت بُوَد آخرِ کـارشان  گواهی دهم در کنـار فرات  بوَد آبشان خون رخسارشان  چو اینان عزیـزان پیغمبرند  مبادا کنی ای فلک خوارشان   قضا را چه امری مقدر شده؟  کـه سقّا پـریشانِ اصغر شده  در این کاروان کودکی شیرخوار  بـه دامـان مادر کشد انتـظار  که روزی در آغوش گرم پدر  کند تشنه لب، جان خود را نثار  بپاشد پدر خون او را به عرش  کند هدیـه بـر ذات پروردگار  در آغوش خون خدا پر زند  بـه دامان زهرا بگیرد قرار  به بابا بگوید که با دست خویش  سپر کن به تیر و به خاکش سپار  بـه سقا بگویید آبش دهـد  ز خون دو بازو، گلابش دهد  به زینب بگویید: با سوز و آه  بوَد کعبه‌ات گودی قتـلگاه  بـه اکبر بـگویید: بـابا کنـد  چگونه به زخم جبینت نگاه؟  بـه زهرا بگویید: از کعب نی  شود پیکر دخترانـت سیـاه  به قاسم بگویید: خون سرت  خضابِ رُخَت می‌شود بی‌گناه  به طفلان بگویید: در زیر خاک  بیاریـد از تـرس دشمن پناه  به "میثم" بگویید اشک روان  فرستد بـه دنبال این کاروان  ✍ @navaye_asheghaan
ازمدینه سوی وطن میرفت سوی مکه نگارمن میرفت میرود اوبه مکه وقت سحر اوحسین است و بی حسن میرفت می شود کربلا تنش عریان بی نیازا ست و بیکفن میرفت جان زینب مرو توازاینجا به روی ناقه یارمن میرفت میرسدیک غروب دلگیری شمر با پا روی بدن میرفت نیزه ی کندمردکی ملعون جای پهلوش بر دهن میرفت وسط قتلگه حسین افتاد اوچنین پاره پاره تن میرفت ✅شاعر: غلامی(مجنون کرمانشاهی) @navaye_asheghaan
امیراین جهان ناقه نشین شد گل باغ جنان ناقه نشین شد به روی مرکب از شهر مدینه به مکه بی امان ناقه نشین شد خداحافظ دگرشهر پیمبر گذارم روی خودبر قبر مادر وداعی باحسن کردم خدایا خداحافظ بقیع این بار آخر فراغم میزند آتش به سینه به همراهم بود دختم سکینه شدم راهی به سوی مکه امشب روم دیگرخداحافظ مدینه برای رفتنم خوابی ندارم شب تاریک، مهتابی ندارم بیا اُم البَنین وقت جدایی است که دل بی طاقت وتابی ندارم هوای کوی دلبر بر تنم شد دگر فصل وداع رفتنم شد در این طول سفر غارت شوم من که خاکی زین سفر پیراهنم شد به همراهم بود این أشجع النّاس نگردد کی دگر دردوغم احساس الهی چشم بَد دور از ابالفضل شود غارت ز بعد ت خیمه عباس الهی این وداع آخرم نیست که یارب رازهای مادرم نیست شدم راهی پس ازمکه به گودال میان قتلگاه دیگرسر م نیست اگرچه کاروانها را امیرم بلارا ازتویارب می پذیرم شهادت بوده برماجمله عادت ولی گریم به اولاد اسیرم زهجران رقیه دل کبابم اسیره ناله ی طفل ربابم بنال امشب تو ای (مجنون) برایم که عاشورا نداده کس جوابم ✅شاعر: غلامی_(مجنون کرمانشاهی) ____________ @navaye_asheghaan
در این وداع فصل بهاران حسین مرو در لحظه های بارش باران حسین مرو عزم سفر زشهرمدینه نموده ای سوی دیارمکه حسین جان، حسین مرو گویا که عزم رفتن مکه نموده ای وانگه به کربلا توبه ميدان حسین مرو از نام گرم تو دل برف آب می شود در سردسير سخت زمستان حسین مرو تغيير کرده است لغتنامه ی دلم ای واژه واژه ی لب عطشان حسین مرو راهی مشو که لحظه ي طغيان چشم ماست همپاي چشمه هاي خروشان حسین مرو روزی رسد که جسم قمر زير آفتاب ماند سه روز و بين بيابان حسین مرو روزی رسدکه جامه ي يوسف برون شود افتد چو بين معرکه عريان حسین مرو روزی رسدکه قاري قرآن شکسته سر گرددزسنگ دشمن قرآن حسين مرو غلامی_(مجنون کرمانشاهی) @navaye_asheghaan
به مناسبت ۲۸ رجب المرجب سال‌روز گل باغ جنان بودیم و رفتیم پیمبر را نشان بودیم و رفتیم مدینه! ای تمام خاطراتم! (اگر بار گران بودیم و رفتیم) وداعی تلخ کردم با پیمبر نهادم صورتم بر قبر مادر دلم تنگ حسن شد، ای خدایا بقیع رفتم برای بار آخر نوایی می‌زند آتش به سینه رود همراه بابایش سکینه رسد روزی که بی بابا بیاید! خداحافظ... خداحافظ مدینه دل بی تاب را تابی بیاور شبم تاریک و مهتابی بیاور شده اُم البَنین وقت جدایی برای بدرقه آبی بیاور ببین زینب که جانی در تنم نیست دگر چاره به غیر از رفتنم نیست چنان در این سفر غارت شوم من که حتی بنگری پیراهنم نیست بود تا همره من أشجع النّاس کجا و کی کنم من درد، احساس؟! ز چشم بَد نگهدارش خدایا که گردد خیمه غارت بعد عباس نباشد این وداع آخر من! بگفتا رازهایی مادر من شود گودال، جمع پنج تن جمع نَهَد بر دامنش مادر، سر من خدایا هم علیمی هم خبیری پذیرفتم هر آن چه می‌پذیری برای ما شهادت بوده عادت ولی ای وای از داغ اسیری دل ارباب از هجران کباب است رقیه در بَرَش طفل رباب است پدر گفتا: که خوش باشی عزیزم بدان روزی رسد جایت خرابه است ✍ @navaye_asheghaan
به مناسبت ۲۸ رجب المرجب سال‌روز ای ساربان آهسته ران، کز دیده دریا می‌رود از شهر زهرا نیمه‌شب، فرزند زهرا می‌رود منزل به منزل کاروان، گردیده در صحرا روان با ناله و آه فغان، تنهای تنها می‌رود ریحانه‌ی خیرالبشر کرده سوی جانان سفر یا آنکه موسایی دگر، در طور سینا می‌رود قلب سکینه مشتعل، اشکش به رخ، خونش به دل با دیده‌ی دریائی‌اش، دنبال سقّا می‌رود اصغر زدامان رباب، پَر می‌زند بر دوش باب با شوق پیکان بلا، همراه بابا می‌رود لیلا جوانت را ببین، با رفتن آن نازنین گویی محمّد بر زمین از عرش اعلا می‌رود ریحانه‌ی باغ حسن، پوشیده بر قامت کفن تا شوید از خون پیرهن، با شور و غوغا می‌رود آید زصحرا زمزمه، خون ریزد از چشم همه سقّای آل فاطمه، عطشان به دریا می‌رود ای آسمان اختر فشان، بنگر برای بذل جان ماه بنی هاشم روان، با ماه لیلا می‌رود زینب شده محمل‌نشین، با ناله‌های آتشین منزل به منزل کو به کو، صحرا به صحرا می‌رود مرغ دل «میثم» روان گردیده با این کاروان داده زکف تاب و توان، همراه مولا می‌رود ✍ @navaye_asheghaan
🏴 به مناسبت ۲۸ رجب المرجب سالروز ای ساربان آهسته ران، کز دیده دریا می‌رود از شهر زهرا نیمه‌شب، فرزند زهرا می‌رود زینب شده محمل‌نشین، با ناله‌های آتشین منزل به منزل کو به کو، صحرا به صحرا می‌رود ✍ @navaye_asheghaan
به مناسبت ۲۸ رجب المرجب سال‌روز وقتی که می‌رفتند، دنیا گریه می‌کرد شهر مدینه مثل زهرا گریه می‌کرد وقتی که می‌رفتند، پشت پای آن‌ها چشمان جبرائیل حتی گریه می‌کرد پائین پای ناقه مریم گریه می‌کرد دورِ سر گهواره عیسی گریه می‌کرد این است آن داغ عظیمی که برایش حتّی میان تشت، یحیی گریه می‌کرد بوسید اکبر دست‌های مادرش را در زیر چادر، ام لیلا گریه می‌کرد بر روی دامن مادری در گوش طفلش آهسته تا می‌گفت "لالا" گریه می‌کرد یک کاروانِ گریه شد وقتی رقیه با گفتنِ "بابا بابا" گریه می‌کرد در زیر پای محمل مستوره‌ی عشق منزل به منزل ریگِ صحرا گریه می‌کرد وقتی که می‌رفتند، عالم سینه می‌زد وقتی که می‌رفتند، دنیا گریه می‌کرد ✍ @navaye_asheghaan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴 ۲۸ رجب المرجب سال‌روز خروج کاروان سیدالشهدا(ع) از مدینه وقتی که می‌رفتند، دنیا گریه می‌کرد شهر مدینه مثل زهرا گریه می‌کرد بر روی دامن مادری در گوش طفلش آهسته تا می‌گفت "لالا" گریه می‌کرد.. ✍ @navaye_asheghaan
به مناسبت ۲۸ رجب المرجب سالروز اجل چون سایه‌ای دور و برش بود وَ شمشیر بلا روی سرش بود شبانه از مدینه رفت بیرون شبانه‌رفتن ارثِ مادرش بود @navaye_asheghaan
علیه‌السلام 🔹خبر رسید از مدینه🔹 دعای هر خسته یا حسین است سلام هر تشنه بر حسین است قسم به تقدیر و مشیت حق قضا حسین و قدر حسین است خبر رسید از مدینه انگار کسی می‌آید که بی‌پناه است به راویان جهان بگویید هنوز هم آن خبر حسین است خبر سری شد به نیزه رفته سری‌ست زخمیِ سنگ‌باران سری‌ست در بزم می‌گساران سری‌ست در تشتِ زر! حسین است مزن به لب‌های ناتوانش! مزن به قلب عقیله آتش! مزن مزن چوب بی‌مروت! خبر نداری مگر حسین است؟ سه بار نام حسین بردن سه بار جان دادن است و مردن خوشا نباشم، خوشا بمیرم دلیل مرگم اگر حسین است اگر به بالین من بیای شبی که جان می‌دهم بیاید چه‌قدر زیباست جان سپردن که آه هر محتضر حسین است 📝 @navaye_asheghaan