#امام_حسن_مجتبی_علیهالسلام
#مدح_و_منقبت
#مرثیه
#رضا_یزدانی
همیشه سفرهاش وا بود با ما مهربانی کرد
هزاران بار آزردیمش اما مهربانی کرد
دلش اندازۀ ریگ بیابان بیوفایی دید
ولی اندازۀ آغوش دریا مهربانی کرد
نگاهش شرح نابی بود از «الجار ثمّ الدار»
اگر با این و آن مانند زهرا مهربانی کرد
چه خواهد کرد با مهمان کوی خویش آن مردی
که با دشنامگوی خویش حتی مهربانی کرد
چرا دنیا به کامش ریخت زهر غصّه و غم را؟
چرا با مهربانیهای او نامهربانی کرد؟
«الا ای تیرهایی که پی تشییع میآیید
نبوده یارِ او جز غم به یارانش بفرمایید»
دل او میگرفت از آن همه زخمزبان هرگاه
نظر میکرد بر انگشترش: اَلعِزَةُ لِله
کسی که در پناه شانۀ او کوهسار و دشت
کسی که ریزهخوار سفرۀ او آفتاب و ماه
مگر تاریخ غربتزا! چه رخ دادهست در ساباط
که سجاده کشیده زیر پای خستۀ او آه
قیامش مستتر گشتهست در غمنامۀ صلحش
و صلحش میشناساند به مردم راه را از چاه
خجالت میکشد حتی زره زیر عبای او
از آن یاران ناهمراه، آن یاران ناهمراه
«الا ای تیرهایی که پی تشییع میآیید
نبوده یارِ او جز غم به یارانش بفرمایید»
@emame3vom
مدینه کوفه شد، کوفه دوباره از صدا افتاد
و اما بعد، یاد خطبههای مرتضی افتاد
و اما بعد، «این مردم خدایا خستهاند از من»
و پژواک صدایی مهربان در گوشها افتاد
مدینه کوفه شد کوفیتر از آنی که بنویسم
خدایا این چه آتش بود در دامان ما افتاد
بهپیش غیرت چشم برادرهای بیتابش
تنی - انگار کن پیراهن یوسف - رها افتاد
و امّا بعد... تابوت از هجوم تیرها گل داد
و باران شد، تو گویی اشک از چشم خدا افتاد
«الا ای تیرهایی که پی تشییع میآیید
نبوده یارِ او جز غم به یارانش بفرمایید»
«اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَالفَرَج»
📚 حاشا
@emame3vom
واحد؛ مرهم.mp3
1.58M
#امام_حسن_مجتبی علیهالسلام
#واحد
🔹مرهم🔹
من موندم و غصه و عزا و ماتم
جز گریه نداره زخم این دل مرهم
جز گریۀ هر شبم ندارم یاری
حتی توی خونه هم ندارم محرم
غمگینتره از گریهها لبخندم
من زیر عبا هم زره میبندم
غم دیده دل بی پناه و تنها
هم از یاران و هم از دشمنها
آه از این مردم که منو آزردن
سجاده رو از زیر پای من بردن
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
از کوچه نمیگم کوچهمون محشر بود
از در نمیگم که شعلهها از در بود
ای گریهکنا روضۀ من اون لحظهس
که دستای من تو دستای مادر بود
من بودم و غم بود و آه مادر
آتیش میگیرم از نگاه مادر
اون چادر خاکی دلیل آهم
من کشتۀ اون روضۀ جانکاهم
یک عمره که قلبمو شکسته این درد
دستم نرسید به دستای اون نامرد
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
حالا منم و یه دنیا اشک ناگاه
چشمم که میافته به حسین میگم: آه
حالا منم و یه دنیا داغ حسرت
لا یوم کیومک اباعبدالله
از کرب و بلا من ندارم سهمی
حال دلمو یا حسین میفهمی
داری میبینی آه حسرتهامو
باید ببری این امانتهامو
تو کربوبلا کنار تو بودم کاش
از روی همون نیزه به یاد من باش
شاعر: #رضا_یزدانی
.
#فاطمیه
#حضرت_زهرا سلاماللهعلیها
#بعد_از_شهادت
#رضا_یزدانی
آتش: شده از خجالت روی تو آب
خانه: شده بعد رفتن تو بیخواب
دستاس: برای دستبوسی دلتنگ
سجاده: برای پایبوسی بیتاب
پشت در خانه هیزم شعلهوری
آه تو نداشت در دل شهر اثری...
ما دربهدران خانهات نشنیدیم
از این در بسته روضۀ بازتری
«اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَالفَرَج»
«اللهم العَن الجِبت والطّاغوت والنّعثل»
📚 حاشا
.
زمینه؛ روزگار بیکسی.mp3
1.13M
#فاطمیه
#زمینه
🔹روزگار بیکسی🔹
فاطمه من موندم و اینهمه دلواپسی
آروم آروم میرسه روزگار بیکسی
بارونی شده چشام زهرا، صبر من سر اومده امشب
باز برای تو دعا کردم، با حسین و حسن و زینب
زهرا بعد تو بییاورم
بیتو بیکس و غریبترم
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
در شده سینهزنت روز و شب با چشم تر
سر روی دیوار غم تا ابد میذاره در
خونهمون میشه عزاخونه، سایهت از سرم اگه کم شه
میشکنه قامت یک خونه، قامت مادر اگه خم شه
روی دوش من بار غمه
خستهم بعد تو من از همه
شاعر: #محمدرضا_رضایی
#رضا_یزدانی
نغمهپرداز: #محمدرضا_رضایی
زمینه، روزگار بیکسی.mp3
1.13M
#فاطمیه
#زمینه
#گلواژه_هاے_اهل_بیت_ع
« روزگار بیکسی »
فاطمه من موندم و اینهمه دلواپسی
آروم آروم میرســـه روزگار بیکسی
بارونی شـده چشــام زهرا،
صبر من سـر اومده امشب
باز بـرای تو دعــــا کـــردم،
با حسین و حسـن و زینب
زهــــرا بعـــد تـو بییاورم
بیتو بیکـس و غریبترم
((یا فاطمه نرو،،،یا فاطمه نرو،،،))(۴)
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
در شده سینهزنت روز وشب با چشم تر
ســـر روی دیـوار غـــم تا ابد میذاره در
خونهمون میشه عزاخونه،
سـایهت از سرم اگه کم شه
میشکـنه قامـت یک خونه،
قامــت مـادر اگه خـــم شه
روی دوش مـــن بار غـمـــه
خســتهم بعد تو من از همه
((یا فاطمه نرو،،،یا فاطمه نرو،،،))(۴)
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
شعر:محمدرضا_رضایی
#رضا_یزدانی
#نغمهپرداز#محمدرضا_رضایی
زمینه، روزگار بیکسی.mp3
1.13M
#فاطمیه
#زمینه
#گلواژه_هاے_اهل_بیت_ع
« روزگار بیکسی »
فاطمه من موندم و اینهمه دلواپسی
آروم آروم میرســـه روزگار بیکسی
بارونی شـده چشــام زهرا،
صبر من سـر اومده امشب
باز بـرای تو دعــــا کـــردم،
با حسین و حسـن و زینب
زهــــرا بعـــد تـو بییاورم
بیتو بیکـس و غریبترم
((یا فاطمه نرو،،،یا فاطمه نرو،،،))(۴)
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
در شده سینهزنت روز وشب با چشم تر
ســـر روی دیـوار غـــم تا ابد میذاره در
خونهمون میشه عزاخونه،
سـایهت از سرم اگه کم شه
میشکـنه قامـت یک خونه،
قامــت مـادر اگه خـــم شه
روی دوش مـــن بار غـمـــه
خســتهم بعد تو من از همه
((یا فاطمه نرو،،،یا فاطمه نرو،،،))(۴)
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
شعر:محمدرضا_رضایی
#رضا_یزدانی
#نغمهپرداز#محمدرضا_رضایی
.
[خوشا مصالحه ]
#مربع_ترکیب
#مدح_امام_حسن
ز شرمساری از تو چشمه گِل شده است، رود هم
کَرَم چقدر نزد تو خجل شده است، جود هم
عدم چه ذوق میکند ز بودنت، وجود هم
قیام بوسه میزند به سجدهات، قعود هم
"فلک چه خاک بر سر است اگر حضور تو نبود
مَلک چقدر احقر است اگر که نور تو نبود"
اگر که سرنوشت ما تویی، خوش است سرنوشت
اگر بهشت وعدهی خداست، پس تویی بهشت
بهشت، خانهی تو در مدینه بود، خشت خشت
چه خوب شد چه خوب شد ، خدا تو را حسن نوشت
"حسن شدی حسن شدی، حسن تمامِ خوبی است
خوشا خوشا چنین امام! حسن امامِ خوبی است"
اگر حسن به صلح میرود، خوشا مصالحه!
خوشا که با عدوی خود نداشته مسامحه
چقدر ظلمها شده به او در این مواجهه
بخوان به دین بیجهاد تا همیشه فاتحه
"شکوه صلح مجتبی کم از قیام کربلا
نبوده و نبوده این دو لحظهای ز هم جدا "
نبوده است لحظهای جدا حسین از حسن
گرفته است درس کربلا حسین از حسن
ببین که میبرد چه فیضها حسین از حسن
خوشا دو پهلوان مرتضی؛ حسین از حسن-
"حسنتر است بیگمان، حسن حسینتر از او
یکی جهاد او به تیغ و دیگری به گفتوگو"
برادرش که بوده جز حسین؟ جان ما حسین
امام تشنهلب امام مهربان ما حسین
همانکه نام او خوش است بر زبان ما: حسین
جوانی و جنون ما همه جهان ما حسین
"اگر حسین را در این جهان مقام سروری است
حساب کن برادر بزرگ او چه محشری است!"
دعا بخوان دعا! که ربنا حریص میشود
"کرامت" آه میکشد، "عطا" حریص میشود
به ببخششت غریب و آشنا حریص میشود
میان کوچه میروی، گدا حریص میشود
"گدا کشیده روی دیده خاکِ مقدمِ تو را
کریمی و کسی ندیده در جهان کمِ تو را"
زیاد باید از تو خواست؛ کم به تو نیامده
تو لطف مطلقی! به جز کرم به تو نیامده
ببخش اگر که مرقد و حرم به تو نیامده
قسم به تو قسم به باورم به تو! نیامده-
"کسی شبیه تو! که مجتبی فقط فقط یکی است
چنان که ذات اقدسِ خدا فقط فقط یکی است"
نوشتهاند مجتبی غریب و بیپناه بود
نوشتهاند شاه ما همیشه بیسپاه بود
خلافت تو در زمین حدود هشت ماه بود
که چند ماه اشک بود و چند ماه آه بود
"ولی امامت تو در زمان ندارد انتها
تویی تو رود بیکران، تویی تو چشمهی بقا"
تویی تو جان ما حسن، تویی جهان ما حسن
تویی تو مصطفی حسن، تویی تو مرتضی حسن
چقدر تو مدینهای، چقدر کربلا حسن
چه خوب شد که در جهان شدی امام ما حسن
"تپش تپش پر از تو شد تمام قلب من حسن
حسن حسن حسن حسن حسن حسن حسن حسن"
#رضا_یزدانی✍
#میلاد_امام_حسن
.@navaye_asheghaan
#حضرت_زینب_س_کوفه_و_شام
#زبان_حال_حضرت_زینب_س
همینکه سایهات را بر سرم دارم، خدا را شکر
همینکه در هوای تو گرفتارم، خدا را شکر
نبینم گریهباران است چشمت، آسمانِ من!
مزن آتش به جان عالم و آدم، جهانِ من!
اگر زینب نبیند اشکهایت را، که زینب نیست!
اگر نشناسد آن سوزِ صدایت را، که زینب نیست!
خیالش سخت بود آری که روزی سر کنم بیتو
چگونه بودنم را بعد از این باور کنم بیتو؟
شب یلدای من، آخر به روز تو چه آوردند؟!
چقدر اوضاع گیسوی تو را آشفتهتر کردند
سرت را در خیالم شانه میکردم که طوفان شد
کمی آهستهتر ای باد! گیسویش پریشان شد
بهروی نیزه چشمان تو را پُردرد میبینم
در اطراف خودم تا میشود نامرد میبینم
کمی از روی نی قرآن بخوان! قاری زیبایم!
که شاید دست بردارند این قوم از تماشایم
از آثار نگاه توست، اگر بر روی پا هستم
اگر هستم اگر از داغ لبهای تو نشکستم
و من ناباورانه خیره میمانم به جایی که
شکسته حرمت قاری و شأن آیههایی که
برای قوّت قبلم ز لبهای تو نازل شد
بخوان جانم فدایت، سوزِ صوتت مرهم دل شد
بخوان قرآن برای کودکی که پای تو جان داد
به این قصه چگونه میشود امروز پایان داد-
که هم تو باشی و هم من شبیه روزهایی که
حیاط خانۀ ما بود و آن حال و هوایی که...
✍ #رضا_یزدانی
#امام_حسن_مجتبی_ع_مدح_و_شهادت
همیشه سفرهاش وا بود، با ما مهربانی کرد
هزاران بار آزردیمش؛ اما مهربانی کرد
دلش اندازۀ ریگ بیابان بیوفایی دید
ولی اندازۀ آغوشِ دریا مهربانی کرد
نگاهش شرح نابی بود از «الجار ثمّ الدار»
اگر با این و آن مانند زهرا مهربانی کرد
چه خواهد کرد با مهمانِ کویِ خویش آن مردی
که با دشنامگویِ خویش حتی مهربانی کرد
چرا دنیا به کامش ریخت زهر غصّه و غم را؟
چرا با مهربانیهای او نامهربانی کرد؟
الا ای تیرهایی که پی تشییع میآیید
نبوده یارِ او جز غم، به یارانش بفرمایید
دل او میگرفت از آن همه زخمزبان هرگاه
نظر میکرد بر انگشترش: اَلعِزَةُ لِله
کسی که در پناه شانۀ او کوهسار و دشت
کسی که ریزهخوار سفرۀ او آفتاب و ماه
مگر تاریخ غربتزا ! چه رخ دادهست در ساباط
که سجاده کشیده زیر پای خستۀ او، آه
قیامش مستتر گشتهست در غمنامۀ صلحش
و صلحش میشناساند به مردم راه را از چاه
خجالت میکشد حتی زره زیرِ عبای او
از آن یارانِ ناهمراه، آن یارانِ ناهمراه
الا ای تیرهایی که پی تشییع میآیید
نبوده یارِ او جز غم، به یارانش بفرمایید...
مدینه کوفه شد، کوفه دوباره از صدا افتاد
و اما بعد... یاد خطبههای مرتضی افتاد
و اما بعد... «این مردم خدایا خستهاند از من»
و پژواک صدایی مهربان در گوشها افتاد
مدینه کوفه شد، کوفیتر از آنی که بنویسم
خدایا این چه آتش بود در دامان ما افتاد
و امّا بعد... تابوت از هجوم تیرها گل داد
و باران شد، تو گویی اشک از چشم خدا افتاد
الا ای تیرهایی که پی تشییع میآیید
نبوده یارِ او جز غم، به یارانش بفرمایید...
✍ #رضا_یزدانی
@navaye_asheghaan
.
#حضرت_زهرا
#مدح_مرثیه
الا انسیهالحورا! الا خیرالنسا! زهرا
بخوانم با کدامین یا چه بنویسم تو را؟ زهرا!
نه تنها حمد و توحیدی و والعصری و والشمسی
تویی تو کوثر و تطهیر و فجر و انما، زهرا!
تویی که چادرت چون سایهای روی سر دنیاست
-چرا پوشیده میگویم؟- تویی نور خدا! زهرا
خوشا بر تو! محمد از نگاهت وام میگیرد
علی با دیدنت آرام میگیرد،خوشا زهرا!
ندادی تن به پیراهن؛ خوشا انسان جدا از خویش
نبستی دل به این دنیا! خوشا اینسان رها زهرا
چه میشد لایق "الجار ثم الدار" تو باشیم
که ما بسیار محتاجیم "الغوث" تو را زهرا
نیاوردیم ما هیزم، نخندیدیم بر اشکت
دعایی کن برای ما! الا روح دعا زهرا
...
روایت هست از در، از دری که بسته بود اما
همین که باز شد، عرش خدا گفتند: یا زهرا
نبوده روضههایی بازتر از آن درِ بسته
نبوده کربلایی مثل داغ کوچهها زهرا
علی میگفت: حالا که جهان قهر است با حیدر
تو هم کمصحبتی با من! چرا زهرا؟ چرا زهرا؟
...
گره بسیار و ره دشوار؛ باکی و هلاکی نیست
که هم مشکل گشا زهراست و هم رهنما زهرا
نه... تشبیه رسایی نیست'؛ ما و خاک پای او
کجا ما بی سر و پایان سر در گم، کجا زهرا؟
#رضا_یزدانی ✍
#حضرت_زهرا
.
@navaye_asheghaan
#حضرت_زهرا_س_هجوم_به_بیت_ولایت
پشتِ درِ خانه هیزمِ شعلهوری
آهِ تو نداشت در دل شهر اثری
ما دربهدرانِ خانهات نشنیدیم
از این درِ بسته روضهی بازتری
✍ #رضا_یزدانی
@navaye_asheghaan
#حضرت_زهرا_س_بعد_از_شهادت
آتش، شده از خجالت روی تو آب
بستر، شده بعد رفتن تو بیخواب
دستاس، برای دستبوسی دلتنگ
سجاده، برای پای بوسی بیتاب
✍ #رضا_یزدانی
@navaye_asheghaan
#حضرت_زهرا_س_شهادت
در گوشِ جهان، گلایهی گریهی توست
این شعر پر از کنایهی گریهی توست
هرچند که سایهبان گرفتند از تو
عالم همه زیر سایهی گریهی توست
✍ #رضا_یزدانی
@navaye_asheghaan
#امام_حسین علیهالسلام
#غزل
🔹خبر رسید از مدینه🔹
دعای هر خسته یا حسین است
سلام هر تشنه بر حسین است
قسم به تقدیر و مشیت حق
قضا حسین و قدر حسین است
خبر رسید از مدینه انگار
کسی میآید که بیپناه است
به راویان جهان بگویید
هنوز هم آن خبر حسین است
خبر سری شد به نیزه رفته
سریست زخمیِ سنگباران
سریست در بزم میگساران
سریست در تشتِ زر! حسین است
مزن به لبهای ناتوانش!
مزن به قلب عقیله آتش!
مزن مزن چوب بیمروت!
خبر نداری مگر حسین است؟
سه بار نام حسین بردن
سه بار جان دادن است و مردن
خوشا نباشم، خوشا بمیرم
دلیل مرگم اگر حسین است
اگر به بالین من بیای
شبی که جان میدهم بیاید
چهقدر زیباست جان سپردن
که آه هر محتضر حسین است
📝 #رضا_یزدانی
@navaye_asheghaan
#امام_حسین علیهالسلام
#غزل
🔹خبر رسید از مدینه🔹
دعای هر خسته یا حسین است
سلام هر تشنه بر حسین است
قسم به تقدیر و مشیت حق
قضا حسین و قدر حسین است
خبر رسید از مدینه انگار
کسی میآید که بیپناه است
به راویان جهان بگویید
هنوز هم آن خبر حسین است
خبر سری شد به نیزه رفته
سریست زخمیِ سنگباران
سریست در بزم میگساران
سریست در تشتِ زر! حسین است
مزن به لبهای ناتوانش!
مزن به قلب عقیله آتش!
مزن مزن چوب بیمروت!
خبر نداری مگر حسین است؟
سه بار نام حسین بردن
سه بار جان دادن است و مردن
خوشا نباشم، خوشا بمیرم
دلیل مرگم اگر حسین است
اگر به بالین من بیای
شبی که جان میدهم بیاید
چهقدر زیباست جان سپردن
که آه هر محتضر حسین است
📝 #رضا_یزدانی
@navaye_asheghaan
#حضرت_علی_اکبر علیهالسلام
#قصیدهواره
🔹یوسف لیلا🔹
در آن تاریک، دل میبُرد ماه از عالم بالا
گرامی باد این رخشنده، این تابان بیهمتا
شب است و میتکاند آسمان از دامنش آرام
همه تهماندههای نور را بر سفرۀ صحرا
میان چادر شب ماه زیباتر شود آنسان
که بین لشکر دشمن جمال یوسف لیلا
خوشا لیلا که در دامان جوانی اینچنین پرورد
که دارد خوف از پروردگار خویشتن، تنها
تعالیالله رویش را که «والفجر» است تفسیرش
تعالیالله مویش را که «والیل اذا یغشا»
ملاحت میچکد از ساحت پیشانیاش هر بار
که در نزد پدر پایین میاندازد سر خود را
کسی چون او پر از سُکر خدا گشتهست پا تا سر
که نشناسد میان سجدههای خویش سر از پا
علی اکبر است او یا نبیّ دیگر است او یا
علیّبنابیطالب مهیا گشته بر هیجا!
که او تا بر زمین پا میگذارد، راه میافتد
میان آسمانها بر سر پابوسیاش دعوا
«اگر امر خدا جنگ است باید رفت» گفت و رفت
نه از شمشیرها ترس و نه از سرنیزهها پروا
بلاجوی و بلیگوی و عطشنوش و رجزخوان بود
هجوم آورد بر میدان چه رعدآواز و برقآسا
«منم من زادۀ زهرا، منم آیینۀ حیدر!»
ولی نشناختند او را ولینشناسها... دردا!
نقاب از روی خود برداشت تا محشر کند، محشر
گره بر ابروان انداخت تا غوغا کند، غوغا...
امیدم سوی الطاف علی اکبر است، ای کاش
بگیرد دست خالی مرا در محشر کبری
📝 #رضا_یزدانی
@navaye_asheghaan
#امام_زمان_عج_مناجات
#نیمه_شعبان
هنوزم جمعهها چشمانتظارن
برای عطر و بوی جمکرونیت
بیا با ذوالفقار عدل و دادت
بیا با اون عبای آسمونیت
بیا ای روز موعود خدایی!
بیا ماه تمامِ نیمه شعبان!
تمام جمعههای بیقراری
به قربانِت، امام نیمه شعبان!
نبودی آسمون از دوری تو
میون آه و غم گریهش گرفته
دعای ندبه میخونیم براتو
دعای ندبه هم گریهش گرفته
بیا تا آسمونا پُر بشه از
شکوه پرچمای یالثارات
بیا واسه تمومِ منتظرهات
بیا واسه نگاهِ نوجوونات
بیا تا با قدوم آسمونیت
خدایی باشه فرداهای عالم
بیا تا پرچم این انقلابو
به دست تو بدیم، آقای عالم!
✍ #رضا_یزدانی
@navaye_asheghaan
#حضرت_زهرا_س_هجوم_به_بیت_ولایت
#حضرت_زهرا_س_مدح_و_شهادت
دری را که مَلَک با احتیاط - آهسته - وا میکرد
که حتی کوبهاش هم حق تعالی را صدا میکرد
که حتی طرز دق البابش آداب و رسومی داشت
چه آسان آسمان را از زمین، آن در جدا میکرد
همین که بسته میشد، باز میشد بغض دلتنگان
همین که باز وا میشد، گره بسیار وا میکرد
کسی آن سوی در میزیست که عالم به قربانش!
که عطر نان خود را نیز تقدیم خدا میکرد
زنی بود آنچنان که قاصرم از مدح و توصیفش
که وصفش را کسی همچون علیِ مرتضا میکرد
همین که باخبر میشد فقیری پشتِ در مانده
سراسیمه نماز مستحبش را رها میکرد
کمک میکرد هر خلق خدا را بی گمان، حتی
اگر آتش درِ آن خانه عرض التجا میکرد
به دست و پاش میافتاد اگرکه تازیانه هم
زنِ این خانه بیشک حق رحمت را ادا میکرد
چه آسان خاک کوچه، چادرش را - آه - میبوسید
کسی که خاک را با یک نظر چون کیمیا میکرد
یتیم آمد، فقیر آمد، اسیر آمد، محبت دید
زن این خانه حتی دشمنش را اعتنا میکرد
* * *
تویی که هیزم آوردی برای شعله - یادم هست -
تو را مادر به نام کوچکت هر شب دعا میکرد!
✍ #رضا_یزدانی
@navaye_asheghaan