🎶📚 #نوای_کتاب 🎶📚
زاهــــــد ؛ تمام روز اگر غصــه می خورم
حدم بزن ... که این رمضان روزه نیستم...
#سجاد_شهیدی
#صبح_بخیر
🌸☘️ @navaye_ketab 🌸☘️
🎶📚 #نوای_کتاب 🎶📚
📝 #برشی_از_کتاب: موتسارت، تصویر یک نابغه
🖋 نویسنده: #نوربرت_الیاس
از طرفی دیــگر، نیاز او به عشــق، هم از نظر جسمانی و هم احــساسی، سیریناپذیر بود. از اولین سالهای زندگی احتمالا رنج او از اینــکه کسی دوســتش ندارد از رازهای زندگی اوستـ. در موسیقی او نیز میتوان جلـب توجه و ابراز نیاز مردی را یافت که از بچگی هرگز کاملا مطمــئن نبوده اسـتـ که لیاقـــت عشق دیگرانی را که برای او عزیــز بودهاند داشته استـ یا نه، مردی که از جهاتی عشق اندکی به خویــش داشته است. در این باره، کلمهٔ «تــراژدی» ممکن است قدری کلیشهای و پرطــمطراق جلوه کند. به هر ترتیب، حق داریم بگوییم که جنبهٔ تراژیک وجود موتسارتـ این بود که او برای بدست آوردن عشق دیگران سختــ تقلا کرده بود.
🌸☘️ @navaye_ketab 🌸☘️
🎶📚 #نوای_کتاب 🎶📚
📜 #داستان_کوتاه 📜: زبان خدا
✍ نویسنده: #پائولو_کوئلیو
یک مبلغ اسپانیایی به جزیرهای رفت و به سه کاهن آزتک برخورد.
کشیش پرسید:« چگونه دعا میکنید؟»
یکی از آزتکها پاسخ داد:« ما فقط یک دعا داریم. میگوییم: خدایا تو سه تا هستی و ما هم سه تا. بر ما رحم کن.»
مبلغ مذهبی گفت:« دعای قشنگی است. اما دقیقاً همان دعایی نیست که مقبول خدا بیفتد. دعای بهتری به شما یاد میدهم.»
کشیش یک دعای کاتولیک به آنها آموخت. و سپس راه خود را پی گرفت تا به تبلیغ انجیل بپردازد.
سال بعد، سوار بر کشتیای که او را به اسپانیا باز میگرداند، ناچار از کنار همان جزیره گذشتند. از روی عرشه آن سه کاهن را دید و برایشان دست تکان داد.
در همان لحظه هر سه شروع کردند به راه رفتن بر روی آب و به طرف او آمدند.
همچنان که به کشتی نزدیک میشدند یکی از آنها فریاد زد:« پدر!پدر! آن دعایی را که مقبول خدا میافتد، دوباره به ما یاد بده. چون فراموشش کردهایم!»
مبلغ مذهبی که معجزه را دیده بود،
گفت:« مهم نیست.»
و از خدا بخشش خواست که بیشتر نفهمیده است که خداوند به تمام زبانها سخن میگوید.
🌸☘️ @navaye_ketab 🌸☘️
4_5803445933039421826.mp3
26.44M
🎶📚 #نوای_کتاب 🎶📚
🎙 #کتاب_صوتی : 🃏 قمارباز 🃏
✍️ نویسنده: #داستایوسکی
🗣 گوینده: #آرمان_سلطان_زاده
1⃣1⃣ #فصل_یازدهم
🕰 زمان: ۲۷ دقیقه
🌸☘️ @navaye_ketab 🌸☘️
🎶📚 #نوای_کتاب 🎶📚
آزادگی و شیفــــتگی مــــــــرز ندارد
حتّی شدهای از خودت آزاد و رها تو
#محمد_علی_بهمنی
#صبح_بخیر
🌸☘️ @navaye_ketab 🌸☘️
🎶📚 #نوای_کتاب 🎶📚
📖 #معرفی_مکاتب_ادبی_جهان
📕 #اسپریتوالیسم (Spiritualisme) #روح_گرایی
دو طرز فکر با این نام شناخته میشود:
١. سیستمی فلسفی که باور دارد دنیا از دو واقعیت تشکیل شده است :ماده و روح، و این دوگانگی در ساختار انسان نیز به کار رفته است.
۲. سیستمی فلسفی که باور دارد در دنیا تنها یک واقعیت وجود دارد و آن روح است.
🌸☘️ @navaye_ketab 🌸☘️
🎶📚 #نوای_کتاب 🎶📚
🔰 #ضرب_المثل 🔰
💭 بیتهایی که مصراع دوم آنها به ضربالمثل تبدیل شدهاند:
گر دایرهٔ کوزه ز گوهر سازند
از کوزه همان برون تراود که در اوست.
« بابا افضل »
با سیه دل چه سود گفتن وعظ
نرود میخ آهنین در سنگ
« سعدی »
هر دم که دل به عشق دهی خوش دمی بود
در کار خیر حاجت هیچ استخاره نیست
« حافظ »
چنین است رسم سرای درشت
گهی پشت به زین و گهی زین به پشت
« فردوسی »
🌸☘️ @navaye_ketab 🌸☘️
امیدوار بُوَد آدمی به خیر کسان
مرا به خیر تو امید نیست ، شر مرسان
« سعدی »
صوفی نشود صافی ، تا در نکشد جامی
بسیار سفر باید ، تا پخته شود خامی
« سعدی »
در تنگنای حیرتم از نخوت رقیب
یا رب مباد آن که گدا معتبر شود
« حافظ »
در محفل خود راه مده همچو منی را
افسرده دل افسرده کند انجمنی را
« قائم مقام »
مرو به هند و بیا با خدای خویش بساز
به هر کجا که روی آسمان همین رنگ است
« صائب »
خلوت دل نیست جای صحبت اضداد
دیو چو بیرون رود فرشته در آید
« حافظ »
زلیخا مرد از این حسرت که یوسف گشته زندانی،
چرا عاقل کند کاری که باز آرد پشیمانی
« صائب »
خوب گیرد جام را ساقی بدست
کار نیکو کردن از پر کردن است
« شرف قزوینی »
با خرابات نشینان ز کرامات ملاف
هر سخن جایی و هر نکته مکانی دارد
« حافظ »
🌸☘️ @navaye_ketab 🌸☘️
4_5812138933961623743.mp3
34.44M
🎶📚 #نوای_کتاب 🎶📚
🎙 #کتاب_صوتی : 🃏 قمارباز 🃏
✍️ نویسنده: #داستایوسکی
🗣 گوینده: #آرمان_سلطان_زاده
2⃣1⃣ #فصل_دوازدهم
🕰 زمان: ۳۶ دقیقه
🌸☘️ @navaye_ketab 🌸☘️
° بســـم ربــ مــلک لایـــزول
° از این پـس کانال نوای کتاب روزانه به صورتـ مختــصر و مفیـد، کما فی السـابق شروع به فعالیـتـ خواهــد کرد؛
° به امیـد استفاده هرچــه بیشــتر از مفاهیــم زندگــی
🌸☘️ @navaye_ketab 🌸☘️
🎶📚 #نوای_کتاب 🎶📚
📖 #حکایت: فالوده
📘 کتاب: موش و گربه
✍️ نویسنده: #شیخ_بهایی
سلطان محمود غزنوی به وزیرش گفت:« آیا کسی هست که فالوده نخورده باشد؟»
وزیر گفت:« بلی، بسیارند.»
قبول نکرد و مبلغی بین ایشان شرط شد.
سربازها از دروازه شهر، مسافر ژندهپوشی را آوردند.
سلطان محمود، فالوده را نشان داد و پرسید:« این چیست؟»
مسافر گفت:« من ندانم، اما در زادگاه من مردی هست که هر ساله یک مرتبه به شهر می رود. او میگفت در شهر، حمامهای خوب ساخته میشود، به گمانم این حمام است.»
پادشاه بسیار بخندید.
وزیر گفت:« پادشاه دو برابر باید سکه بدهند، چون این مرد نه فالوده دیده نه حمام.»
🌸☘️ @navaye_ketab 🌸☘️
🎶📚 #نوای_کتاب 🎶📚
🔰 #ضرب_المثل 🔰
✳️ «ماستها را کیسه کردن»
ژنرال کریمخان ملقب به مختارالسلطنه سردار منصوب در اواخر سلطنت ناصرالدین شاه قاجار مدتی رییس فوج فتحیهٔ اصفهان بود و زیر نظر ظلالسلطان فرزند ارشد ناصرالدین شاه انجام وظیفه می کرد. پارک مختارالسلطنه در اصفهان که اکنون گویا محل کنسولگری انگلیس است به او تعلق داشته است.
مختارالسلطنه پس از چندی از اصفهان به تهران آمد و به علت ناامنی و گرانی که در تهران بروز کرده بود حسبالامر ناصرالدین شاه حکومت پایتخت را برعهده گرفت.در آن زمان که هنوز اصول دموکراسی در ایران برقرار نشده
و شهرداری (بلدیه) وجود نداشته است. حکام وقت با اختیارات تامه و کلیهٔ امور و شئون قلمرو حکومتی من جمله امر خوار بار و تثبیت نرخها و قیمتها نظارت کامله داشته اند و محتکران و گرانفروشان را شدیداً مجازات میکردند.
🌸☘️ @navaye_ketab 🌸☘️
گدایان و بیکارهها در زمان حکومت مختارالسلطنه به سبب گرانی و نابسامانی شهر ضمن عبور از کنار دکانها چیزی برمیداشتند و به اصطلاح ناخونک میزدند. مختارالسطنه برای جلوگیری از این بینظمی دستور داد گوش چند نفر از گدایان متجاوز و ناخونکزن را با میخهای کوچک به درخت نارون در کوچهها و خیابانهای تهران میخکوب کردند و بدین وسیله از گدایان و بیکارهها دفع شر و رفع مزاحمت شد.
روزی به مختارالسلطنه اطلاع داده اند که نرخ ماست در تهران خیلی گران شده طبقات پایین را از این مادهٔ غذایی که ارزانترین چاشنی و قاتق نان آنهاست نمیتوانند استفاده کنند. مختارالسلطنه اوامر و دستورات غلاظ و شداد صادر کرد و ماست فروشان را از گرانفروشی برحذر داشت.
چون چندی بدین منوال گذشت برای اطمینان خاطر شخصاً با قیافهٔ ناشناخته و متنکر به یکی از دکانهای لبنیات فروشی رفت و مقداری ماست خواست.
🌸☘️ @navaye_ketab 🌸☘️
ماست فروش که مختارالسلطنه را نشناخته و فقط نامش را شنیده بود پرسید:«چه جور ماست میخواهی؟»
مختارالسلطنه گفت:«مگر چند جور ماست داریم؟»
ماستفروش جواب داد:«معلوم میشود تازه به تهران آمدی و نمیدانی که دو جور ماست داریم: یکی ماست معمولی، دیگری ماست مختارالسلطنه!»
مختارالسلطنه با حیرت و شگفتی از ترکیب و خاصیت این دو نوع ماست پرسید. ماست فروش گفت:« ماست معمولی همان ماستی است که از شیر میگیرند و بدون آنکه آب داخلش کنیم تا قبل از حکومت مختارالسلطنه با هر قیمتی که دلمان میخواست به مشتری میفروختیم. الان هم در پستوی دکان از آن ماست موجود دارم که اگر مایل باشید میتوانید ببینید و البته به قیمتی که برایم صرف میکند بخرید!
اما ماست مختارالسلطنه همین طغار دوغ است که در جلوی دکان و مقابل چشم شما قرار دارد و از یک ثلث ماست و دو ثلث آب ترکیب شده است! از آنجایی که این ماست را به نرخ مختارالسلطنه میفروشیم به این جهت ما لبنیاتفروشها این جور ماست را ماست مختارالسلطنه لقب داده ایم! حالا از کدام ماست میخواهی؟ این یا آن؟!»
🌸☘️ @navaye_ketab 🌸☘️
مختارالسلطنه که تا آن موقع خونسردیش را حفظ کرده بود بیش از این طاقت نیاورده به فراشان حکومتی که دورادور شاهد صحنه و گوش به فرمان خان حاکم بودند امر کرد ماست فروش را جلوی دکانش به طور وارونه آویزان کردند و بند تنبانش را محکم بستند.
سپس طغار دوغ را از بالا داخل دو لنگهٔ شلوارش سرازیر کردند و شلوار را از بالا به مچ پاهایش بستند. بعد از آنکه فرمانش اجرا شد آن گاه رو به ماستفروش کرد و گفت:« آنقدر باید به این شکل آویزان باشی تا تمام آبهایی که داخل این ماست کردی از خشتک تو خارج شود و لباسها و سر و صورت تو را آلوده کند تا دیگر جرأت نکنی آب داخل ماست بکنی!»
چون سایر لبنیاتفروشها از مجازات شدید مختارالسلطنه نسبت به ماست گفروش یاد شده آگاه گردیدند همه و همه ماستها را کیسه کردند تا آبهایی که داخلش کرده بودند خارج شود و مثل همکارشان گرفتار قهر و غضب مختارالسلطنه نشوند.
عبارت مثلی «ماستها را کیسه کرد» از آن تاریخ یعنی یک صد سال قبل ضربالمثل شد و در موارد مشابه که حاکی از ترس و تسلیم و جاخوردگی باشد مجازاً مورد استفاده قرار میگیرد.
🌸☘️ @navaye_ketab 🌸☘️
🎶📚 #نوای_کتاب 🎶📚
📝 #برشی_از_کتاب: یک عاشقانهی آرام
🖋 نویسنده: #نادر_ابراهیمی
به یادم هستــ روزی مــصرانه به تو
می گفتم: ما هرگز خسـته نخواهیـم شد، هرگز! اما مدتی استـ پی فرصــتی می گردم شـیرینم، تا به تو بگویم: ما نیز، خسـته می شویم و خسته شدنـ حق ماستــ
اینکه خسته می شویم و از نفس می افتیم و در زانوهایمان دردی حســ می کنیم مسأله ای نیست. مسأله این است که بتوانیــم زیر درخـتی، کنار جـوی آبی، روی تخـته سنگی، در کـنار هم بنشینیم و خسـتگی از تن و روح بتکانیم! خسته نشدن خلاف طبیعتــ است همچنان که خسته ماندن. دیگر نمی گویم که ما تا زنده ایم خسـته نخواهیم شد بلکه می گویم: «ما هــرگز، خستـه نخواهیم مانـد»
🌸☘️ @navaye_ketab 🌸☘️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎶📚 #نوای_کتاب 🎶📚
چه غریبــــــــــــــانه تو با یاد وطن مینالی
من چه گویم که غریـب است دلم در وطنم
همه مـــــرغان هــــم آواز پراکـــــنده شدند
آه ازیـــــن باد بلاخیـــــز که زد در چمنـــــم
#هوشنگ_ابتهاج
🌸☘️ @navaye_ketab 🌸☘️
🎶📚 #نوای_کتاب 🎶📚
📝 #خاطره_نگاری 📝
🌺 خاطرهٔ تفأل استاد #کزازی به دیوان #حافظ از زبان خودشان
در سالیانی که ایران در جنگ بود و جنگ به تهران، راه کشیده بود و شبها، بمب بر این شهر میافکندند، ما در خانستانی ـ من خانستان را به جای مجتمع مسکونی به کار میبرم ـ میزیستیم. همسایگان ما همگی به شهرها و روستاهای گوناگون رفته بودند. یادم میآید در آستانه نوروز بود و خانواده من بیمناک بودند که چه کنیم؟
🌸☘️ @navaye_ketab 🌸☘️
من از خواجه پرسیدم که بمانیم یا برویم؟
و این شعر با این مطلع آمد:
خالی مباد کاخ جلالش زِ سروران
بـر ســاقیـان ســـروقد گلعذار هم
و شما میدانید نام من «جلال» است! ما پاسخ خواجه را پاس داشتیم و کمترین گزندی هم به کاخ «جلال» و کاخنشینان آن هم نرسید.
🌸☘️ @navaye_ketab 🌸☘️
🎶📚 #نوای_کتاب 🎶📚
📖 #معرفی_مکاتب_ادبی_جهان
🟧 #استوئیسیسم (Stocisme)
🔶#رواقی_گری #ستاوندیان #تقواگرایی
1⃣ مکتب رواقی در قرن دوم میلادی، در روم، نفوذ یافت و حکمایی مانند سنکا، اپیکتتوس و مارکوس آورلیوس به آن گرویدند. پیروان این فلسفه رواقیون یا سُتاوندیان خوانده میشوند. زنون فلسفه را منقسم به طبیعیات، منطق و اخلاق میدانست.
🌸☘️ @navaye_ketab 🌸☘️
2⃣ در اخلاق، سُتاوندیان، فضیلت را مقصود بِالذات میدانستند، و معتقد بودند که زندگی باید سازگار با طبیعت و قوانین آن باشد، و میگفتند که آزادی واقعی وقتی حاصل میشود که انسان، شهوات و افکار ناحق را به یکسو نهد و در وارستگی و آزادگی اهتمام ورزد. ستاوندیان به سبب پیروی از این اصول نزد عامهٔ مردم به لاقیدی معروف بودند.
3⃣ فلسفهٔ اخلاقی سُتاوندی تأثیرگذارترین جریان اخلاقی-فلسفی در طول تاریخ است، که پانصد سال به درازا انجامید و از دوره فروپاشی امپراتوری اسکندر مقدونی ۳۰۰ (پیش از میلاد) تا ۲۰۰ (میلادی) ادامه داشت.
🌸☘️ @navaye_ketab 🌸☘️
🎶📚 #نوای_کتاب 🎶📚
تا نهـادم پای در وحشتسرای روزگـــــــار
عمر من در فـکر آزادی چو زندانی گذشت
#صائب_تبریزی
🌸☘️ @navaye_ketab 🌸☘️