eitaa logo
༅࿇༅🇮🇷نوای ذاکرین🇮🇷 ༅࿇༅
12.7هزار دنبال‌کننده
33 عکس
13 ویدیو
95 فایل
گلچین تخصصی اشعارونواهای مذهبی،روضه،نوحه وگریزوآموزش (ختم خوانی )باحضورمادحین وشعرای آئینی راه اندازی کانال درتلگرام سال ۱۳۹۴ خادم و بانی و مداح چه فرقی دارد من فقط حاجتم این است که نوکرباشم Eitaa.com/navayehzakerin2 @Aaramesh42
مشاهده در ایتا
دانلود
جبریل آمده است که شهپر بیاورد عودی گرفته است که مجمر بیاورد اینجا برای خواندن آیاتِ تازه‌ای رفته است از بهشت که منبر بیاورد زینب نوشت، بعدِ همین نام تا ابد باید سلام‌هایِ مکرر بیاورد عالم ندیده است که در قامت زنی مانندِ خویش حضرتِ حیدر بیاورد باید تمامِ خلق فقط سجده‌اش کنند او را اگر به عرصه‌ی محشر بیاورد این فاطمه است آمده تا مادری کند آری علی‌ست رفته که خیبر بیاورد دینِ بلیغ، دین حسین است بعد از او باید خدا دوباره پیمبر بیاورد این کوه هم به اَمرِ امامش سکوت کرد صبری که از جگر، دو جگر دربیاورد از خیمه‌گاهِ فاطمه تا خیمه‌ی علی زینب رسیده است دو لشگر بیاورد کرببلا شگفتیِ طوفانِ زینب است گریه کنید گریه پریشانِ زینب است این‌جاست خواهرت، دو برادر بیاورد باید که زینبت دو برابر بیاورد ای بی کسِ حرم، حرمت را نگاه کن حتی رُباب رفته که اصغر بیاورد بر گردنِ  من است غریبیت، یاوری_ من مُرده‌ام مگر کسِ دیگر بیاورد شرمنده است خواهر و در خیمه‌گاهِ خود بهتر از این نداشت که بهتر بیاورد نگذار تا به موی سپیدت قسم دَهَم حرفی مزن که اشکِ مرا در بیاورد میدان دگر مَرو کمرت درد می‌کند بگذار زینبت دو دلاور بیاورد از خواهرت مخواه که پیراهنم بیار باید بجاش خاک به معجر بیاورد گفتم: محمدم! که بزن روی سینه‌ات گفتم: که عون پیشِ تو حنجر بیاورد گفتم: محمدم! که عبای علی ببَر گفتم: که عون چادرِ مادر بیاورد اشکِ حسین لاله‌ی دامانِ زینب است گریه کنید گریه پریشانِ زینب است رفته حسین تا دو برادر بیاورد از داغ‌ها هزار برابر بیاورد از قتلگاه تا به حرم خون تازه است رفته است تا به شانه دو پیکر بیاورد با تیغ‌های مانده بر آن سینه‌ها رسد جانی نداشت از تنشان در بیاورد شرمنده بود، جای کبودِ کبوتران مجبور شد دو مُشتْ فقط پَر بیاورد از پای‌کوبیِ سُمِ اسبان عجیب نیست مجبور شد بجای بدن سر بیاورد زینب به خیمه است مبادا اگر رود شاید عرق به روی برادر بیاورد ای کاش عصرِ روز دهم هم به خیمه بود تا دیگری خبر سوی خواهر بیاورد در بینِ خیمه بود و نمی‌دید قاتلی گودال بود حوصله را سر بیاورد وَالشمرُ جالسٌ نفَسِ مادرش گرفت می‌خواست دادِ فاطمه را در بیاورد یک سر به نیزه است که گریانِ زینب است گریه کنید، گریه پریشانِ زینب است ┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄ 🇮🇷🇮🇷 دعوتید: به کانال وابرگروه مداحان 👇 Eitaa.com/navayehzakerin2 👇 https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9
آه از این غصه‌ی جانکاه، فقط آه حسین می‌کشد فاطمه هرگاه فقط آه حسین گفته‌اند آه هم اسمی‌ست از اسماء خدا* پس بگو آه، فقط آه، فقط آه حسین دو سه باری که بگویی جگرت می‌سوزد با همین روضه‌ی کوتاه، فقط آه حسین پدرم گفت حسین و پسرم هم با من اولِ روضه‌ی هرماه، فقط آه حسین گریه و آه بر او حکمِ زیارت دارد یاد کن وقتِ بزنگاه، فقط آه حسین وای از خیمه و خرگاه فقط وای حرم  آه از تشنگی شاه، فقط آه حسین از شروعِ سفر از شهر مدینه، زینب گفت تا آخرِ این راه فقط آه حسین خواهرش وقت تماشای حسینش هربار می‌کشید از جگرش آه، فقط آه حسین  قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه‌السلام:  إِنَّ آه اسْمٌ مِنْ أَسْمَاءِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَمَنْ قَالَ آه‏ فَقَدِ اسْتَغَاثَ‏ بِاللَّهِ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى‏. ترجمه:امام صادق (ع) می‌فرمایند: به درستی که "آه" اسمی است از اسماء خدا، هر کس که "آه" بگوید، در حقیقت به خداوند تبارک و تعالی استغاثه و طلب نیاز کرده است. 📚التوحید صدوق، ص ٢١٩ ┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄ 🇮🇷🇮🇷 دعوتید: به کانال وابرگروه مداحان 👇 Eitaa.com/navayehzakerin2 👇 https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9
زینبم! جلوه‌ی ذات تو حسین متحیّر ز صفات تو حسین عاشق صوم و صلات تو حسین آشنا با جملات تو حسین سفره‌دار حَرَمت خواهر توست بی‌قرار کرمت خواهر توست ما دو تا گریه کنانِ حسنیم مثل یک روح، میان دو تنیم پیش هم درصدد سوختنیم تا به کی حرف دو پهلو بزنیم جان من، جان خودت، جان حسن جان مادر، دل من را نشکن آمدم پیش تو بهتر بشوم جرعه‌ای مِی بده کوثر بشوم مثل زهرای تو حیدر بشوم با پسرهام دو لشکر بشوم خواهشاً نهی مؤکد نکنی دست خالی مرا رد نکنی جان زهرا پُرم از خونجگری مُردم از دلهُره و بی خبری کاشکی دو پسرم را بخری این دو را هم پی قاسم ببری من به تنها شدنت حساسم به خدا شیرتر از عباسم سوختم! پیش تو پرپر نزدم دم ز داغ علی اکبر نزدم حرفی از پهلوی مادر نزدم رو به تو موقع دیگر نزدم بین این رفتن و ماندن چه‌کنم؟! تو که غصه بخوری، من چه‌کنم؟! نَفَسی نیست که راحت بکشم بنشین! ناله‌ی حسرت بکشم خاک پای تو به صورت بکشم تا به کی از تو خجالت بکشم گر که تیرم نخورد سوی هدف می‌کشانم گله‌ام را به نجف بفدای سر اصغر سرشان بفدایت خودشان، مادرشان من گذشتم ز تن و پیکرشان نذر این حنجر تو حنجرشان تو فقط گوشه‌ی گودال نیفت باسپاهی سر جنجال نیفت کاش با شمر، برابر نشوی کشته‌ی ضربه‌ی خنجر نشوی پیش چشم همه بی سر نشوی غصه‌دار من و معجر نشوی کاش بر پاره‌حصیری نروی روی نیزه به اسیری نروی ┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄ 🇮🇷🇮🇷 دعوتید: به کانال وابرگروه مداحان 👇 Eitaa.com/navayehzakerin2 👇 https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9
؛ این کاروان به شور مُحرَّم نیاز داشت این کاروان به یاری ما هم نیاز داشت هفتاد تن مقابل لشکر! چه کم! ولی_ این کاروان به غیرت این کم، نیاز داشت ماندیم در سیاهی لشگر، دریغ و درد! این کاروان به خط مقدّم نیاز داشت جن و ملک به یاری‌اش آمد ولی نخواست این کاروان به لشکر آدم نیاز داشت بر نیزه رفت عصر دهم سر، عجب سری! این کاروان به بیرق و پرچم نیاز داشت دم می‌دهیم در غمش اما چقدْر دیر ما را حسینِ فاطمه آن‌دم نیاز داشت ** وعده، بهشت بود و ضمانت خود حسین بیچاره ساربان که به خاتم نیاز داشت در کاروان کرببلا بیشتر ولی زینب به گریه کن نه، به مَحرَم نیاز داشت ✍ ┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄ 🇮🇷🇮🇷 دعوتید: به کانال وابرگروه مداحان 👇 Eitaa.com/navayehzakerin2 👇 https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9
سابق از این مگر چه کسی دیده در جهان تابیدن و ظهور دو خورشید، هم‌زمان وقت نظر به صورت چون قرصِ ماهشان در پشت ابرِ شرم شود مخفی آسمان عون و محمد از همه فرماندهان سرند کِی داشت احتیاجِ بیان آنچه شد عیان؟ وقت هنرنماییِ زینب‌سرشت‌ها افتاد باز نام علی بر سر زبان وقتی‌که روی خاک بدن‌هایشان فتاد شد خیمه‌گاهْ سینه‌زن و شد دشت روضه‌خوان ازبس‌که نیزه بر تنشان بی‌امان زدند چون نیزهَزار شد بدن هر دو نوجوان تا که برادرش نشود شرمسار او زینب به خویش گفت که در خیمه‌ات بمان ✍ ┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄ 🇮🇷🇮🇷 دعوتید: به کانال وابرگروه مداحان 👇 Eitaa.com/navayehzakerin2 👇 https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9
اول هر سخن، مدد زینب اوج ایمان دَه است و صَد زینب هو سند بود و مستند زینب کعبه‌ی ما الی‌الابد زینب نام او افتخار آل الله زینب ای حضرت جلال الله مرجع صبر هر رسول و نبی آیت اللهِ امتِ عربی نیست مانند او خدا نسبی وه! عجب هیبتی، عجب غضبی مؤمنم مؤمنم به اسلامش همه سجده کنیم بر نامش کرمش منشاء همه برکات چادرش حبل ماست بین صراط شیر غران مقابل خطرات فخرِ سادات، زینبُ السادات عرش روی عصاش قائمه است از تمام جهات فاطمه است! چند روزی‌ست بین نافله‌اش بالأخص در قنوت کامله‌اش بوده از وسع کم فقط گله‌اش آمدند عاقبت دوتا صله‌اش گفت با خود رسید نوبت من سرزد امروز صبح دولت من ای حسین! ای عزیزِ خون‌جگرم! گریه کم کن مقابل نظرم شرمسارم ز وسع مختصرم پیش‌ْمرگ تو این دوتا پسرم عمر از این بیشتر نمی‌خواهم تو نباشی پسر نمی‌خواهم! تکیه بر نیزه‌ات مده برخیز جان زهرا ز خواهرت نگُریز شاه اینجا تویی، عقیله کنیز! کم و ناقابل‌اند این دو عزیز بپذیر این دو عبد را دربست نپذیری قسم به زهرا هست این دوتا سهم کربلای من‌اند پای تو عاشق فدا شدن‌اند مثل تو تشنه‌اند، بی کفن‌اند باید از غصه آتشم بزنند دوست دارم برات جان بدهم عشق را بر همه نشان بدهم بین من با تو بود قول و قرار تو به گودال و من سر بازار دور من جمع می‌شوند اشرار این دو آنجا به نیزه‌اند انگار کاش یا اهل شام کور شوند یا ز من این دو دورِ دور شوند ┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄ 🇮🇷🇮🇷 دعوتید: به کانال وابرگروه مداحان 👇 Eitaa.com/navayehzakerin2 👇 https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9
از حالِ خوب روضه بهتر عالمی نیست همراه من جز اشک‌هایم همدمی نیست دلخون‌تر از پرچم سیاهِ گنبد تو این روزها بر بامِ عالم پرچمی نیست غیر از همین اشکی که می‌بارم برایت والله... بر زخمِ تن تو مَرهمی نیست باید به حال چشم‌هایم خون بِگریَم آن‌جا که در داغ تو مرطوب از نَمی نیست گر عالم و آدم شود بیگانه با من وقتی تو هستی آشنایم، پس غمی نیست آرامشی دارم که می‌دانم، برایش از روضه‌اَت بهتر دلیلِ محکمی نیست وقتی تو را بالا سرِ قبرم ببینم دیگر برایم بهتر از آن دم، دمی نیست ** در روضه‌ی گودال جا دارد بمیرم دزدیدن پیراهنت درد کمی نیست در داغ تو زینب کمر خم کرده یعنی... سنگین‌تر از داغ تو بی شک ماتمی نیست آن زن، که حتّیٰ سایه‌اش را کس ندیده‌ست وای از زمانی که برایش محرمی نیست... ✍ ┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄ 🇮🇷🇮🇷 دعوتید: به کانال وابرگروه مداحان 👇 Eitaa.com/navayehzakerin2 👇 https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9
1547_1626336903945.mp3
400K
هنگام جهاد خواهر آمد از خیمه دو ماه انور آمد دو یوسف بی نظیر و زیبا از نسل شریف جعفر آمد آقام آقام آقام حسین آقام حسین آقام ** شمشیر به دستشان که افتاد انگار دوباره حیدر آمد می گفت حسین با ابالفضل شاگرد علی اکبر آمد آقام آقام آقام حسین آقام حسین آقام ** هر چند به خیمه ماند خواهر آتش به دل برادر آمد ناگاه ز دور نانجیبی با نیزه و تیر و خنجر آمد آقام آقام آقام حسین آقام حسین آقام شاعر : محمد مهدی روحی ┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄ 🇮🇷🇮🇷 دعوتید: به کانال وابرگروه مداحان 👇 Eitaa.com/navayehzakerin2 👇 https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9
حاج‌سیدمجید_بنی‌فاطمه_موهامو_شونه_کنین_داره_میاد_بابا_.mp3
9.08M
مداحی🎤 موهامو شونه کنین🎵 داره میاد بابام... 🎶 زمینه▶️ بسیار دلنشین👌 سوم و
Shab02Moharram1402[03].mp3
12.04M
🎧 نوحه سنتی | اهلاً سهلاً، سیدی یا حسین (محرم ۱۴٠۲) 🎤 بانوای: حاج میثم مطیعی (علیه السلام)
مداحی_آنلاین_یا_امام_زمان_شیعه_ده_احساسه_باخ_منصوری.mp3
4.69M
🔳 سینه_زنی ترکی 🌴یا شیعه ده احساسه باخ 🌴جلوه ی پرچم حضرت عباسه باخ 🎙زنده یاد محمد_باقر_منصوری
4_6026203879270516190.mp3
4.52M
‍ هدیه به حضرت زینب صلوات شور شب چهارم طفلان زینب به نفس حاج مهدی کمانی قافله سالار من ببین دله طوفانم ببین حسین گریانم تو رد نکن احسانم قافله سالار من بخر گلام و داداش نور چشام و داداش این بچه هام و داداش قافله سالار من بخر کبوترهام و علیه اکبر هام و تمام لشگر هام و یا حسین. واااا بخر گلام و داداش برن به سمت میدون برن بدن تا که جون به پات بریزن که خون اینا دوتایی هستند از نسل پاک یاس و شاگردای عباس و به ناموسن حساس و یا حسین وااا نزار ببینن داداش من و با حال خسته من و با دست بسته با پهلوی بشکسته نزار ببینن داداشت من و میونه اعدا میونه این نامردا توجمع نامحر ما نزار ببینن داداش من و با حال زارم تو کوچه و بازارم دارن می دن ازارم یا حسین. واااا رضا نصابی شب چهارم...┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄ 🇮🇷🇮🇷 دعوتید: به کانال وابرگروه مداحان 👇 Eitaa.com/navayehzakerin2 👇 https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9
عشاق الحسین محب الحسین.سیب سرخی.شب دوم 1402.mp3
18.57M
تو حسین همه ای 🎙حاج حسین سیب سرخی تاریخ مداحی ۱۴۰۲/۴/۲۸
عشاق الحسین محب الحسین.بذری.شب دوم ۱۴۰۲.mp3
11.17M
خوشبختی به حال نیست 🎙حاج محمدرضا بذری تاریخ مداحی ۱۴۰۲/۰۴/۲۸
393_16246239820725.mp3
12.72M
احد الناسی نمیتونه 🎙کربلایی حسین طاهری تاریخ مداحی ۲۸ تیر۱۴۰۲
380_16245243094189.mp3
19.89M
نوکری تو... 🎙کربلایی جواد مقدم تاریخ مداحی ۲۸تیرماه۱۴۰۲
علیه‌السلام 🔹سوارِ گمشده🔹 سوارِ گمشده را از میان راه گرفتی چه ساده صید خودت را به یک نگاه گرفتی من آمدم که تو را با سپاه و تیغ بگیرم مرا به تیر نگاهی تو بی‌سپاه گرفتی چگونه آب نگردم؟ که دست یخ‌زده‌ام را دویدی و نرسیده به خیمه‌گاه گرفتی! چنان به سینه فشردی مرا که جز تو اگر بود حسین فاطمه! می‌گفتم اشتباه گرفتی شنیده‌ام که تو نوحی! نه، مهربان‌تر از اویی که حُرِّ بد شده را هم تو در پناه گرفتی نشانده‌ای به لبانت، چنان تبسم گرمی که از دلِ نگرانم مجال آه گرفتی چه کرده‌ام، که سرم را گرفته‌ای تو به دامن؟ چه شد که دست مرا از میان راه گرفتی؟ به روی من تو چنان عاشقانه دست کشیدی که شرم را هم از این صورت سیاه گرفتی 📝 .┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄ 🇮🇷🇮🇷 دعوتید: به کانال وابرگروه مداحان 👇 Eitaa.com/navayehzakerin2 👇 https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9
علیه‌السلام 🔹یهدی مَن یَشاء🔹 مشعلی در دست آمد راه را پیدا کند قطره می‌آمد که خود را بخشی از دریا کند ما چه می‌فهمیم «یَهدی مَن یَشاءُ» حال کیست؟ آه بگذارید حرّ، این آیه را معنا کند او دلش را پیشکش آورد تا غیر از حسین از تمام دلخوشی‌های جهان پروا کند آسمان کوتاه بود و میل پروازش بلند خواست سمت بی‌کران بال و پرش را وا کند با دلش پیمان محکم بست تا با خون خود خیمۀ ایمان خود را باز هم برپا کند 📝 .┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄ 🇮🇷🇮🇷 دعوتید: به کانال وابرگروه مداحان 👇 Eitaa.com/navayehzakerin2 👇 https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9
علیه‌السلام 🔹دیر آمدم اما قبولم کن🔹 پشیمانم که راه چاره بر روی شما بستم سراپا حیرتم! از خویش می‌پرسم چرا بستم؟ عزیز فاطمه! دیر آمدم اما قبولم کن خدا داند که از این پس به عهد عشق پابستم.. خدا می‌خواست از ظلمت به سوی نور پر گیرم سر شب تا سحر دل را به بال التجا بستم جدال عقل بود و عشق، پشت خیمۀ تقدیر که دست نفس را از پشت با لطف خدا بستم فرات اشک می‌جوشد ز چشم سر به زیر من که بر کام عطشناک تو راه آب را بستم اگر فرمان دهی، حُرّ پیش‌مرگ اصغرت گردد کمر بهر دفاع از عترت آل عبا بستم دعا کن تا شهادت وا کند آغوش جان بر من که چشم آرزو بر هرچه جز این مدعا بستم 📝 .┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄ 🇮🇷🇮🇷 دعوتید: به کانال وابرگروه مداحان 👇 Eitaa.com/navayehzakerin2 👇 https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9
علیه‌السلام 🔹روزگار وصل🔹 دید خود را در کنار نور و نار با خدا و با هوا، در گیر و دار در حدیث نفْس بود و گفت‌وگوی نور و ظلمت می‌کشانْدش از دو سوی دید، بی‌پرواست نفْس و سرکش است در کمین خرمن او، آتش است گفت: از چه زار و دَروا(۱) مانده‌ای؟ کاروان، راهیّ و بر جا مانده‌ای گر چه خاری، رو به سوی باغ کن لاله باش و جست‌وجوی داغ کن.. نیست این در، بسته، راهت می‌دهند دو جهان، با یک نگاهت می‌دهند گوهر خود را بجو تا دُر شوی خالی از خود شو که از او پُر شوی :: در دلش، غوغایی از خوف و رجا خوف، رفت و بر رجا بخشید، جا غرقه خود را دید و از بهر حیات دست و پا زد سوی کشتی نجات حر، سراپا لمعه‌ای از نور شد هم‌چو موسی، ره‌سپار طور شد آب بر رخ داشت، آتش در ضمیر روح او در اوج بود و سر به زیر گفت: ای روح شتاب و صبر من! وی به دستت، اختیار جبر من! ای غبارت، آبروی سلسبیل! خاک پایت، توتیای جبرئیل! من غبار روی دامان تواَم خود میَفشانم که مهمان تواَم.. رَسته‌ام از چاه و رو کرده به راه عذرخواهم، عذرخواهم، عذرخواه کوله‌باری از گناه آورده‌ام وز بساط شرم، آه آورده‌ام هم‌چو موجی گر به ساحل راندی‌ام شکر! ای دریا! سوی خود خواندی‌ام.. اسم، دارم حر، مُسمّایم ببخش لفظ من بِستان و معنایم ببخش بر رخ بلبل، ره گلشن مبند من اگر بستم، تو راه من مبند آب می‌خواهم که من در آتشم سر به زیرم کرده نفْس سرکشم.. پایه‌های عرش اگر لرزانده‌ام آیۀ «لا‌تَقنَطوا» را خوانده‌ام.. :: دید حر، از پای تا سر، حر شده‌ست سنگ، جُسته گوهر خود، دُر شده‌ست حرّ ویران رفته، آباد آمده‌ست نُوسواد عشق، اُستاد آمده‌ست.. گفت: سر بالا کن، ای مهمان ما! وِی به چشمت، سُرمۀ عرفان ما! ما پِی امداد تو برخاستیم گر تو پیوستی به ما، ما خواستیم عذر، کم‌تر جو که در این بارگاه عفو می‌گردد به دنبال گناه آب، از سرچشمۀ دل، گِل نبود جُرم تو از نفْس بود، از دل نبود خوب دادی امتحان، رد نیستی تو، بدی کردی، ولی بد نیستی.. قطره بودی، وصل بر دریا شدی تو دگر «تو» نیستی؛ تو «ما» شدی «هر کسی کاو دور مانْد از اصل خویش بازجوید، روزگار وصل خویش».. :: گفت: ای دُرِّ کرم! دریای جود! در برِ جود تو، جود آرد سجود.. مَحرَمم کن! در حرم، راهم بده روشنی از پرتوِ آهم بده حلقه از این ننگ، در گوشم مخواه سر، گران باری‌ست، بر دوشم مخواه گر نریزی آب رحمت بر سرم آتش خجلت کند خاکسترم بار این عصیان ز بس سنگین بُوَد زندگی زین پس، مرا ننگین بُوَد.. رخصتم دِه، جُرم خود جبران کنم پای تا سر جان شوم، قربان کنم.. :: رود گشت و سوی دریا رفت، حر چون مصلِّی بر مصلّا رفت، حر هم زمین دادَش بشارت، هم زمان رو به قلب خصم، چون تیر از کمان چون ندای «اِرجِعی» بِشْنیده بود پاک، «نفْس مطمئن» گردیده بود :: گفت: مس رفته، طلا برگشته‌ام نی طلا، بل کیمیا برگشته‌ام.. ای به پیشانی کوفی، داغ ننگ! پُشت بر آیینه و در مُشت، سنگ! مردمِ گم کرده راهِ مَردمی! گم شده در وادی سردرگمی! ای گریزان، آبِ رو از جویتان! وی سیه، چون نامه‌هاتان، رویتان!.. ای ز اسلام شما، کافر، خجل! داغ، پیشانی ولی بی‌داغ، دل.. از میان خیمه‌های بوتراب یک صدا می‌آید آن هم: آب‌آب دست و خاک و تیغتان باید به سر آب، مَهر مادر و تشنه، پسر؟ ای شما بهر علی در چشم، خار! از وفا بی‌بهره، هم‌چون روزگار.. ای همه حقّ نمک نشناخته! دین عَلَم کرده، به قرآن تاخته!.. ای فریب از پای تا سر، چون سراب! از چه بر آب‌آفرین بستید آب؟ باغبان و باغ در بی‌آبی‌اند وز عطش، خورشیدها، مهتابی‌اند آن که زو دارد حیات، آب حیات داغ لب‌هایش به دل دارد، فرات بندبندش، پُرنوا هم‌چون نی است صد پرستوی مهاجر با وی است گر نه قرآن است، با قرآن که هست گر نه دل‌بند علی، مهمان که هست دید مست جام غفلت، سربه‌سر غافلانند و سراپا کور و کر راهیِ بی‌راهه، دید آن گم‌رهان تاخت چون شیر ژیان بر روبهان لاجَرَم، جام شهادت، نوش کرد جسم خود از زخم‌ها، گل‌پوش کرد دید چون تاجی به سر، پای امام یافت شعر عمرِ او، حُسن ختام تا سر بشْکسته‌اش در بر گرفت حر، سرافرازی خود از سر گرفت 📝 ــــــــــــــــــــــــــــــــــ ۱. دَروا: حیران، سرگشته.┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄ 🇮🇷🇮🇷 دعوتید: به کانال وابرگروه مداحان 👇 Eitaa.com/navayehzakerin2 👇 https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9
علیه‌السلام 🔹ذکر مکرر🔹 از جنس حیدر است رجزها که از بر است با یا علی همیشه دهانش معطر است در وصف او کتاب فراوان نوشته‌اند دیگر نوشته‌اند که این مرد، دیگر است در آسیاب کوفه نکرده‌ست مو سفید او پیر پای منبر اولاد حیدر است بر دست اگر که نیزه بگیرند، سربلند در دست اگر که تیغ بگیرند، او سر است با سنگ و تیر و نیزه و شمشیر آمدند حق داشتند، جبهه‌شان نابرابر است! تیغ از غلاف خویش اگر در بیاورد تنها خودش به منزلۀ چند لشکر است با تیغ در غلاف، به میدان قدم گذاشت گفت آن‌که پای پس کشد از مرد کمتر است حاشا نفس نفس بزند پیر کارزار! این‌ها نفس نفس که نه، ذکر مکرر است وقتی حبیب روی دو زانوی خود نشست دیدند شیر معرکه دیگر کبوتر است.. وقتی حبیب روی دو زانوی خود نشست معلوم بود فکر لب خشک اصغر است وقتی حبیب روی دو زانوی خود نشست پیچید بوی سیب... وَ این بیت آخر است 📝 ..┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄ 🇮🇷🇮🇷 دعوتید: به کانال وابرگروه مداحان 👇 Eitaa.com/navayehzakerin2 👇 https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9
@madahi - حاج سعید حدادیان.mp3
10.84M
دختر شاه...🖤🥀 روضه استودیویی احساسی 🎧 حاج سعید حدادیان و