لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
#فاطمیه
با نوای حاج محمدطاهری
🏴🏴🏴
مادر مادر مادر شبی دیگر
به کنار من جان بر لب باش
مادر چون کبوتر، نزنی پَر
دو، سه روز دگر با زینب باش
مادر بیمارم، شده گریه بر تو کارم
به شفای تو، دل خوش دارم
ای همه هست من ، نروی تو از دست من
که دلم توان بی مادری ندارد
بی تو زینبت یاوری ندارد
ز سکوت تو هویدا، ز خموشی تو پیدا
می سوزی و می سازی، گنجینۀ پر رازی
می دانم امشب مادر، آماده پروازی
گر می روی امشب، با خود ببر زینب
زینب، زینب، زینب، مزن امشب
تو دگر به دل مادر آذر
من خود در افغانم، پریشانم
که شوی تو زفردا بی مادر
ای طرفدار من، که شدی پرستار من
به آخر رسیده کار من
خانه دارم زینب ، گل بی قرارم زینب
به خدا که درد مادر دوا ندارد
مادرت امید شفا ندارد
تو پس از من یگانه ، بشوی چراغ خانه
هم بر علی یاور باش ، هم بر حسین مادر باش
من می روم اما تو ، همسنگر حیدر باش
آسوده حالم کن ، زینب حلالم کن
مادر مادر مادر شبی دیگر
به کنار من جان بر لب باش
مادر چون کبوتر، نزنی پَر
دو، سه روز دگر با زینب باش
ای بود و نبود من ای یاس کبود من زهرا زهرا
تنها تکیه گاه من عشق بی گناه من زهرا زهرا
از پیش من مرو زهرا زهرا
جان حسن نرو زهرا زهرا
کوه محکم علی تنها همدم علی برخیز از جا
بی تو میخورم زمین آه و زاریم ببین بین غم ها
بانوی صف شکن در سنگر باش
حرف از سفر نزن با حیدر باش
از پیش من مرو زهرا زهرا
جان حسن نرو زهرا زهرا
#کانال_وگروه_تخصصی_نوای_ذاکرین
#نَشـــــــر=صَــــدَقِہ جاریِہ
↙️#خادم_الذاکرین_آرامش↙️
💠کانال وابرگروه نوای ذاکربن💠
Eitaa.com/navayehzakerin2
#ابرگروه⬇️
https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9
#مدح_امام_رضا__ع
دستم بگیری می شوم آقایِ عالم
دستم نگیری می شوم رسوای عالم
قدری نگاهم کن مگر اوجی بگیرم
طوفی کنم بر گنبدت مولای عالم
آقا بزرگی کن فقط بالا سرم باش
بی تو یقیناً می شوم تنهای عالم
از رافتت هرچه بگویند بیش از آنی
ای هشتمین آئینه ی عظمای عالم
دستِ نوازش می کشی؟آخر یتیمم
ای آنکه مشهوری تو بر بابای عالم
ای ضامنِ آهو نگاهی کن که پستم
دربینِ تحقیرِ خلایق بد شکستم
آقا بلندم کن که خورده بر زمینم
مُهر غلامی خورده مولا بر جبینم
چشم انتظارم لحظه های آخر عمر
تا که قدم رنجه کنی رویت ببینم
هرجا سخن لطف و احسان تو آید
بی اختیار افتاده از پا می نشینم
اصلاً ندیدم رد کنی با دستِ خالی
هر کس نمی گیرد بر حالش دل غمینم
آمیخته با خونِ من عشقت رضا جان
مهرِ تو باشد عشقِ من دنیا و دینم
ای ضامن آهو پناهی ده اسیرم
ای کاش در پایِ ضریحِ تو بمیرم
قربانِ آن گلدسته های باصفایت
آقا بزرگم کرده ای در این سرایت
یاد امیرالمؤمنین کردم دوصد بار
وقتی که چشمم خورد بر ایوان طلایت
یک بذل و بخشش کن که من چیزی ندارم
بازم عطا کن از کرم بر این گدایت
این پنجره فولادِ تو کولاک کرده
باشد حریمِ پنجره دارالشفایت
با تو چه غم دارم از این دور و زمانه
پشتم همیشه باش ای جانم فدایت
ای ضامن آهو دلم را باصفا کن
یک خواهشی دارم نصیبم کربلا کن
شاعر:محسن راحت حق
امام رضا (ع)
مدح
┅┅┅┅┄❅[﷽❅┄┅┅┅┅┄
#اَللّهُمَّعَجِّلْلِوَلِيِّکَالْفَرَجَ
#اللَّهُمَّاشْفِکُلَّمَرِیض
#کانال_وگروه_تخصصی_نوای_ذاکرین
#اشعار_مذهبی
#نَشـــــــر=صَــــدَقِہ جاریِہ
↙️#خادم_الذاکرین_آرامش↙️
💠کانال وابرگروه نوای ذاکربن💠
Eitaa.com/navayehzakerin2
#ابرگروه⬇️
https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9
@Aaramesh42خادم کانال
╚═══💫💎═╝
نوحه سینه زنی
مناسب برای ختم و ترحیم برادر
ترکی🌴🌴
سبک کوفه راماتم گرفته🌱🌱
یاندیم الله بو محنده
بل سینار قارداش ئولنده
گور تفاقیم نجه برهم اولدی
قارداشیم ئولدی قدیم خم اولدی🌱
بند دوم
تز خزان اولدی بهاری
آغلادوب بو دلفکاری
قالدی عکسی یادگاری
قان اولار قلبیم گورنده
گور تفاقیم نجه برهم اولدی
قارداشیم ئولدی قدیم خم اولدی🌴
بند سوم🌾
خون دل رخساره آخدی
قلبیمی یاندیردی یاخدی
گوز آچوب حسرتله باخدی
گوزلریمه جان وئرنده
گور تفاقیم نجه برهم اولدی
قارداشیم ئولدی قدیم اولدی🌿
بند چهارم🌴🌴
سسلرم یول یولداشیم وای
گور نلر چکدی باشیم وای
گئتدی الدن قارداشیم وای
طاقتیم یوخدور بدنده
گور تفاقیم نجه برهم اولدی
قارداشیم ئولدی قدیم خم اولدی
اجرای سبک
مداح پیرزاده🍀🍀
┅┅┅┅┄❅[﷽❅┄┅┅┅┅┄
#اَللّهُمَّعَجِّلْلِوَلِيِّکَالْفَرَجَ
#اللَّهُمَّاشْفِکُلَّمَرِیض
#کانال_وگروه_تخصصی_نوای_ذاکرین
#اشعار_مذهبی
#نَشـــــــر=صَــــدَقِہ جاریِہ
↙️#خادم_الذاکرین_آرامش↙️
💠کانال وابرگروه نوای ذاکربن💠
Eitaa.com/navayehzakerin2
#ابرگروه⬇️
https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9
@Aaramesh42خادم کانال
╚═══💫💎═╝
غزل مصیبت امام صادق علیه السلام
غریب مانده ام و با کس آشنا نشدم
شبی نبود که شب گرد کوچه ها نشدم
قسم به قامت همچون کمان مادر خود
شبی نبود که همچون کمان دوتا نشدم
نفس نفس زدم از بس مرا نمانده نفس
تمام دردم و یک لحظه ام دوا نشدم
منی که از همه عالم بلا بگردانم
شبی نبود گرفتار صد بلا نشدم
دو دست بسته من دیده اند و خندیدند
تمام عمر من از دست غم رها نشدم
مرا به مثل علی بین کوچه گرداندند
ولی غریب تر از شاه لافتی نشدم
میان کوچه دگر همسر مرا نزدند
منم که با خبر از کل ماجرا نشدم
شنیده ام که علی روی او عبا انداخت
که گفته است که من آگه از عبا نشدم
علی میان عبا مشت استخوان می دید
چنان گرفته ام از داغ او که وا نشدم
اگر چه این جگر پاره پاره من سوخت
ولیک به مثل شهیدان کربلا نشدم
ز یاد رفتم و اما به یاد گودالم
به مثل جد غریبم جدا جدا نشدم
دوباره سوخت دلم تا مرا کفن کردند
کفن شدم من و محتاج بوریا نشدم
تنم که بود روی خاک برنگرداندند
چو جد خویش دگر ذبح از قفا نشدم
به دست و پا زدنش دست می زدند همه
چرا نمردم از این غم چرا فدا نشدم
شنیده ام که به بازار رفت عمه من
چنان ز غصه فتادم ز پا که پا نشدم
حاج سید محسن حسینی
┅┅┅┅┄❅[﷽❅┄┅┅┅┅┄
#اَللّهُمَّعَجِّلْلِوَلِيِّکَالْفَرَجَ
#اللَّهُمَّاشْفِکُلَّمَرِیض
#کانال_وگروه_تخصصی_نوای_ذاکرین
#اشعار_مذهبی
#نَشـــــــر=صَــــدَقِہ جاریِہ
↙️#خادم_الذاکرین_آرامش↙️
💠کانال وابرگروه نوای ذاکربن💠
Eitaa.com/navayehzakerin2
#ابرگروه⬇️
https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9
@Aaramesh42خادم کانال
╚═══💫💎═╝
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
زبانحال امام صادق علیه السلام
مظلومه مادر
چون لاله پژمردم کجایی
در کوچه ها مردم کجایی
با سر زمین خوردم کجایی
مظلومه مادر
در کوچه با موی سپیدم
دنبال قاتل میدویدم
از بس دویده ام بریدم
🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤
به کی بگم من
همه به دیدنم نشستند
دلم رو با طعنه شکستند
مثل علی دستم و بستند
به کی بگم من
حال من و دیدن تو کوچه
قاتل و بوسیدن تو کوچه
به من میخندیدن تو کوچه
🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤
مظلومه مادر
شد دیدنی حالم کجایی
همیشه مینالم کجایی
به یاد گودالم کجایی
مظلومه مادر
من که دیگه بی سر نگشتم
اسیر صد خنجر نگشتم
به مثل جدم بر نگشتم
🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤
مظلومه مادر
جانم اگر رسیده بر لب
در کوچه ها دویدم هر شب
ولی نموندم زیر مرکب
میگن تو گودال
وقتی جدا کردن حسین و
جدا جدا کردن حسین و
ریختن تو بوریا حسین و
میگن تو گودال
که جوشن حسین و بردن
پیراهن حسین و بردن
میگن تن حسین و بردن
🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤
حاج سید محسن حسینی
۲۵ شوال ۱۴۴۵ ه. ق ۱۴۰۳ ه. ش
┅┅┅┅┄❅[﷽❅┄┅┅┅┅┄
#اَللّهُمَّعَجِّلْلِوَلِيِّکَالْفَرَجَ
#اللَّهُمَّاشْفِکُلَّمَرِیض
#کانال_وگروه_تخصصی_نوای_ذاکرین
#اشعار_مذهبی
#نَشـــــــر=صَــــدَقِہ جاریِہ
↙️#خادم_الذاکرین_آرامش↙️
💠کانال وابرگروه نوای ذاکربن💠
Eitaa.com/navayehzakerin2
#ابرگروه⬇️
https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9
@Aaramesh42خادم کانال
╚═══💫💎═╝
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
نوحه امام صادق علیه السلام
ای مدینه ببین نشر الحقایقم
ای مدینه ببین قرآن ناطقم
ای مدینه ببین امام صادقم
واویلا واویلا واویلا واویلا
🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤
گریه بر حال من میکند کوچه ها
برای مردنم میکنم من دعا
در کوچه میشود حاجت من روا
واویلا واویلا واویلا واویلا
🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤
به تماشای من همه نشسته اند
به من خندیدن و دلم شکسته اند
مثل جدم علی دست من بسته اند
واویلا واویلا واویلا واویلا
🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤
بیا ای مادرم حال من را ببین
با دست بسته ام میخورم من زمین
گمانم آمده لحظه آخرین
واویلا واویلا واویلا واویلا
🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤
من که در کوچه ها خسته خسته ام
پیر مردم من و از پا نشسته ام
تماشایی بود دو دست بسته ام
واویلا واویلا واویلا واویلا
🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤
حاج سید محسن حسینی
۲۵ شوال ۱۴۴۵ ه. ق ۱۴۰۳ ه. ش
┅┅┅┅┄❅[﷽❅┄┅┅┅┅┄
#اَللّهُمَّعَجِّلْلِوَلِيِّکَالْفَرَجَ
#اللَّهُمَّاشْفِکُلَّمَرِیض
#کانال_وگروه_تخصصی_نوای_ذاکرین
#اشعار_مذهبی
#نَشـــــــر=صَــــدَقِہ جاریِہ
↙️#خادم_الذاکرین_آرامش↙️
💠کانال وابرگروه نوای ذاکربن💠
Eitaa.com/navayehzakerin2
#ابرگروه⬇️
https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9
@Aaramesh42خادم کانال
╚═══💫💎═╝
#سرود_در_مقام_معلم
🌾🍀🌾🍀🌾🍀🌾🍀
منظور«نون وَٱلۡقَلَمِ وَمَا يَسْطُرُونَ» تویی
مرآت حق نمای کمالی و بینشی
توحضرت پیمبر علمی بخوان بخوان
تا به ابدصدای تو آهنگ دلخوشی
آموزگار من عطر بهار من
افزوده پند تو براعتبارمن
خورشیدصبحی وبرروی گل بخند
ای بی ریا، صبور ،ای افتخارمن
معلم
تو آن خورشید گرما بخش علمی
معلم
بلند آوازه ای دریای حلمی
معلم
تو شهر جهل را آباد کردی
معلم
بشر را تو ز غم آزاد کردی
تازنده ام نام تورا باعشق میخوانم
تازنده ام قدر تو را قدر می دانم
تازنده ام بر سر عهدم می مانم
دادی به من تو درس الفبا ی زندگی
بعد از خدا تویی که سزای ستایشی
قرآن تو را ستوده «معلم» از ابتدا
وقتی خدا ستوده تو را فوق ارزشی
آموزگار من ای چلچراغ عشق
باید زتو گرفت جانا سراغ عشق
هرنکته ی توپندهرجمله ات امید
ای بلبل امید درکوچه باغ عشق
معلم
تو آن خورشید گرما بخش علمی
معلم
بلند آوازه ای دریای حلمی
معلم
تو شهر جهل را آباد کردی
معلم
بشر را تو ز غم آزاد کردی
تازنده ام نام تورا باعشق میخوانم
تازنده ام قدر تو را قدر می دانم
تازنده ام بر سر عهدم می مانم
بی تو بشر صدای محبت نمی شنید
الحق که مهربانی وهم خوش نوازشی
بینا شد ازطراوت علمت دو دیده ام
توباغ سبز عاطفه وعشق و دانشی
آموزگار من ای چشمه ی حیات
اندیشه ی توسبز،روح تو پرنشاط
سرمایهٔ تو علم،جان مایهٔ تو مِهر
دادی مرا زجهل،ای مهربان نجات
معلم
تو آن خورشید گرما بخش علمی
معلم
بلند آوازه ای دریای حلمی
معلم
تو شهر جهل را آباد کردی
معلم
بشر را تو ز غم آزاد کردی
تازنده ام نام تورا باعشق میخوانم
تازنده ام قدر تو را قدر می دانم
تازنده ام بر سر عهدم می مانم
🌾🍀🌾🍀🌾🍀🌾🍀
#علی_اکبر_اسفندیار_مداح
┅┅┅┅┄❅[﷽❅┄┅┅┅┅┄
#اَللّهُمَّعَجِّلْلِوَلِيِّکَالْفَرَجَ
#اللَّهُمَّاشْفِکُلَّمَرِیض
#کانال_وگروه_تخصصی_نوای_ذاکرین
#اشعار_مذهبی
#نَشـــــــر=صَــــدَقِہ جاریِہ
↙️#خادم_الذاکرین_آرامش↙️
💠کانال وابرگروه نوای ذاکربن💠
Eitaa.com/navayehzakerin2
#ابرگروه⬇️
https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9
@Aaramesh42خادم کانال
╚═══💫💎═╝
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
#سرود_در_مقام_معلم
گروه سرود نون والقلم
اجراشده:صداسیمای گلستان، مازندران
سرپرست گروه:حمید محمدیان
#شعر_علی_اکبر_اسفندیار_مداح
#امام_صادق_علیه_السلام
🩸شرحِ مصیبتِ بیرونکشاندنِ إمام صادق علیهالسلام از خانه و دواندنِ آن حضرت در پیِ مرکب...
محمد بن ربیع گوید:
🥀 منصور دوانیقی به پدرم گفت: سراغ جعفربنمحمد علیهماالسلام برو و بدون اجازه وارد خانهاش شو و او را در همان حالي که هست برایم بیاور.
🥀 پدرم مرا که در میان برادرانم به قساوت و سختدلی شهرت داشتم، صدا کرد و گفت: برو سراغ جعفر بن محمد علیهماالسلام و از دیوار خانه بالا برو و لازم نیست در خانه را به صدا درآوری تا او خود را آماده کند و وضعش را عوض کند، بلکه به یکباره بر او وارد بشو و او را در همان حالتی که هست، بیاور!
🥀 او گوید: من برای انجام این مأموریت راه افتادم. فقط کمی از شب مانده بود.
📋 فَأَمَرْتُ بِنَصْبِ السَّلَالِیمِ وَ تَسَلَّقْتُ عَلَیْهِ الْحَائِطَ فَنَزَلْتُ عَلَیْهِ دَارَهُ فَوَجَدْتُهُ قَائِماً یُصَلِّی وَ عَلَیْهِ قَمِیصٌ وَ مِنْدِیلٌ قَدِ ائْتَزَرَ بِهِ
▪️دستور دادم؛ نردبانی را گذاشتند و از دیوار بالا رفتم. امام را در حال نماز دیدم که پیراهنی به تن و قطیفهای به دور کمر داشت.
🥀 تا سلام نماز را گفت، گفتم: به دستور امیر حرکت کن. امام علیهالسلام فرمود:
📋 دَعْنِی أَدْعُو وَ أَلْبَسُ ثِیَابِی
▪️بگذار دعایم را بخوانم و لباسم (عبا و عمامه) را به تن کنم.
🥀 گفتم: نه، امکان ندارد. امام علیهالسلام فرمود: بگذار تنم را بشویم و تجدید وضو کنم. گفتم : نه؛ نمیشود؛ معطل نکن ! نباید و نمیگذارم وضع سر و صورتت را عوض نمائی!
📋 فَأَخْرَجْتُهُ حَافِیاً حَاسِراً فِی قَمِیصِهِ وَ مِنْدِیلِهِ
▪️پس او را با همان پیراهن و قطیفه با پای برهنه و بدون کفش و در حال خستگی حرکت دادم.
📋 فَلَمَّا مَضَی بَعْضُ الطَّرِیقِ ضَعُفَ الشَّیْخُ فَرَحِمْتُهُ
▪️چون مقداری راه آمدیم، نفسش به شماره افتاد و توان دویدن نداشت... دلم به رحم آمد و او را سوار بر اَستر کردم.
📚مُهج الدعوات، ص۱۹۴
📚بحار الانوار ج٩١ ص٢٨٩
✍ آه یا امام صادق ...
کاش آن نانجیبانی که عمّههای شما را دنبال مرکب میدواندند، اندکی هم رحم داشتند...
چگونه گریه کنیم بر آن مصیبتی که مقاتل نوشتهاند:
📜 ...اَتَوهُم بِحِبالٍ فَرَبَقُوهُم بِهٰا
▪️تمام اُسرا را در حالیکه با یک طناب به هم بسته بودند، به سمت کاخ یزید لعین میبردند.
📜 فكانَ الحَبلُ في عُنُقِ زَينِالعابدينَ اليٰ زينب و امّکلثوم و باقي بَناتِ رسولِ الله
▪️یک سر طناب را بر گردن إمام سجاد علیهالسلام انداخته بودند و سر دیگر طناب را به زینب کبری و حضرت امّکلثوم علیهماالسلام و دیگر دختران رسول خدا صلیاللهعلیهوآله بسته بودند و آنها را میکشاندند.
📜 و كُلّمٰا قَصَروا عَنِ المَشيِ ضَرَبُوهُم
▪️و هرگاه که این زنان و بچهها، توانِ راهرفتن نداشتند، آنها را کتک میزدند.
📚مقتل الحسین علیهالسلام،مقرّم، ص۳۱۱
✍ آسمان است و زمین دور سرش میگردد
آفتاب است و قمر خاک درش میگردد
این قد و قامت افتاده درخت طوبی است
این محاسن به خدا آبروی دین خداست
این حرم خانهی زهراست مسوزانیدش
این حسینیهی دنیاست مسوزانیدش
شعله پشت حرم فاطمه زاده نبرید
پسر فاطمه را پای پیاده نبرید
آی مردم بگذارید عبا بردارد
پیرمرد است و خمیده است عصا بردارد
ببریدش ، ببرید از وسط مردم نه
هر چه خواهید بیارید ولی هیزم نه
بگذارید لبش یاد پیمبر بکند
وسط شعله کمی مادر مادر بکند
از مسیری ببریدش که تماشا نشود
چشمی از این در و همسایه به او وا نشود
اصلاً این مرد مگر پای دویدن دارد ؟
پیرمردی که خمیده است کشیدن دارد ؟!
شعلهی تازه به چشمان غمینش نزنید
آسمان است و در این کوچه زمینش نزنید
شاید این کوچه همان کوچه ی زهرا باشد
شاید آن کوچه ی باریک همین جا باشد
شاید این کوچه همان جاست که زهرا اُفتاد
گر چه هم دست به دیوار شد اما اُفتاد
این قبیله همگی بوی پیمبر دارند
در حسینیهی خود روضهی مادر دارند
#امام_صادق_علیه_السلام
🩸کاش بر نسلِ خلیلالله، باران میشدی / کاش ای آتش! به زینب هم گلستان میشدی ...
{حکایت راهرفتن إمام صادق علیهالسلام در بین آتش}
در نقلها آمده است:
🥀 منصور دوانیقی ملعون به حسن بن زید که از طرف او، والى مکه و مدینه بود، پیغام داد خانه جعفر بن محمد عليهماالسلام را بسوزان!
🥀 او به خانه امام علیهالسلام آتش انداخت و به درب خانه و راهرو سرایت کرد، امام صادق علیهالسلام بیرون آمد و در میان آتش گام برداشته و راه میرفت و میفرمود:
📋 أَنَا ابْنُ أَعْرَاقِ الثَّرَى أَنَا ابْنُ إِبْرَاهِیمَ خَلِیلِ اللَّهِ
▪️منم پسر أعراق الثرى (لقب حضرت اسماعیل علیهالسلام). ؛ منم پسر ابراهیم خلیل اللَّه (که آتش نمرود بر او سرد و گلستان شد).
📚الکافی ج١ ص٣۶٧
✍ آه یا امام صادق ...
کاش این آتش در جای دیگری هم نیز گلستان میشد... در آن ساعتی که يكى از سربازان لشکر عمر بن سعد ملعون گويد:
🥀 بانوى بلند قامتى را كنار خيمهاى ديدم...
📜 و النّارُ تَشتعِلُ مِن جَوانِبها،
▪️در حالى كه از هر طرف، آتش به سمت آن زن، شعله میکشید.
🥀 آن بانو گاهى به طرف راست و چپ و گاهى به آسمان نگاه مىكرد و دستهايش را بر اثر شدت ناراحتى به هم مىزد، و گاهى وارد آن خيمه مىشد، و بيرون مىآمد. با سرعت نزد او رفتم و گفتم:
📜 يا هٰذِه ما وُقُوفُكِ هٰاهُنا، و النّارُ تَشتَعلُ مِن جَوانِبِك، و هٰؤلاءِ النِّسوَة قَد فَرَرنَ، و تَفَرّقنَ و لَم تَلحِقٖي بِهِنّ، و مٰا شَأنُك؟
▪️اى زن! مگر شعلههای آتش را نمىبينى؟ چرا مانند ساير زنان فرار نمیكنى؟! چرا اینجا ایستادهای؟!
📜 فَبكَتْ زَینبُ، و قالَت: ياشَيخ! إنَّ لَنا عليلاً في الخيمة، و هُو لا يَتَمكّنُ مِن الجُلوسِ و النُّهوضِ، فَكيفَ أُفارقُه، و قَد أحاطَ النّارُ بهِ
▪️در اینهنگام، زینب کبری سلاماللّهعلیها به گریه افتاد و فرمود:
اىمرد! ما شخص بيمارى در ميان اين خيمه داريم كه قدرت نشستن و برخاستن ندارد، چگونه او را تنها بگذارم و بروم با اينكه آتش از هر سو به طرف او شعله مىكشد...
📚معالی السبطین، ج٢ ص٨
📝 میان آتش نمرود پیکرِ تو نسوخت
شبیهمادرمظلومهات پرِ تو نسوخت
اگرچهاز سر دوشتکشیدهشد؛امّا
هزار شُکر عبای مُطهّرِ تو نسوخت
تو با کهولت سِن،پابرهنه،در دل شب
بهحیرتمدلِخصمِستمگرِ تو نسوخت؟
اگرچه سوختدرِخانهیتو در آتش
هزارشُکردرآنبینهمسرِ تو نسوخت
پیطوافتو شعله به خانه وارد شد
شبیهکعبهولیپایتا سرِ تو نسوخت
اگرچه زهر تورا آب کرد همچون شمع
در آفتاب ولی جسم لاغر تو نسوخت
سهبار تیغ به رویت کشید آن نامرد
ولی ز کُندی خنجر که حنجرِ تو نسوخت
نرفت راس شریف تو بر سرِ نیزه
ازاینطریقدلِخونخواهرِ تو نسوخت
به دست دشمنتو بود تازیانه ولی
به ضرب آن کمر و کِتف دخترِ تو نسوخت
نریختبعدِتوآتشکسیبه فرق سرش
دگرعمامهیمُوسیبنجعفرِ تو نسوخت
هزار مرتبه باقیستجایشُکرش که
از اهلبیتتو یکتن برابرِ تو نسوخت
#امام_صادق_علیه_السلام
🩸وقتیکه خانهام را آتش زدند، به یاد اهل و عیال جدّ غریبم، سیدالشهداء "صلواتاللهعلیه" افتادم...
در نَقلی آمده است:
🥀 فردای آن روزی که خانه امام صادق علیهالسلام را آتش زدند، چند نفر از شیعیان به محضر آن حضرت رفتند، دیدند، که إمام علیهالسلام محزون و گریان است.
🥀 عرض کردند: آقاجان! چرا گریه میکنید؟ آیا از این که دشمن چنین گستاخی به شما کرده، گریه میکنید؟
با اینکه نخستین بار نیست که به شما خاندان چنین میکنند! إمام صادق علیهالسلام فرمودند:
📋 لَمّا أَخَذتِ الّنارُ مٰا فِي الدِّهلِیز نَظَرتُ إلىٰ نِسائي وَ بَناتي يَتَراكَضنَ فِي صَحنِ الدّار مِنْ حُجرةٍ إلىٰ حُجرٍة وَ مِن مَكانٍ إلى مَكانٍ هٰذا وَ أٰنا مَعَهنّ في الدّار
▪️گریهام برای این است که وقتی زبانههای آتش در دالان خانه، زبانه میکشید، زنان و دخترانم را دیدم که در صحن خانه از حجرهای به حجره دیگر و از جانبی به جانب دیگر میدویدند، تا آتش به آنها آسیب نرساند، با اینکه من در خانه همراه آنها بودم.
📋 فَتَذكّرتُ رَوعَةَ عَيالِ جَدِّيَ الحُسينِ علیهالسلام يَومَ عاشُوراء لمّا هَجَمَ القومُ عَلَيهنَّ وَ مُناديهم يُنادي أحرِقُوا بُيوتَ الظّالِمين.
▪️با آن صحنه، به یاد وحشت و خوف اهل و عیال جدّم حسین علیهالسلام در غروب روز عاشورا افتادهام، آن هنگام که دشمن به آنها هجوم آورد، و منادیِدشمن فریاد میزد: خیمههای ظالمان را بسوزانید...
📚مأساةالحسین،علیهالسلام، ص۱۶۰
✍ بهخدا سخت ترین لحظهی عمرم این بود
که شبیه دل زینب جگرم خونین بود
دستِ بسته، دلِ شب، در پیِ اَستر، گریان
چون اسیریِ حرم، خاطرهای غمگین بود
یاد غمهای رقیه، جگرم را سوزاند
و همین روضه برای دل من تسکین بود
وسط شعلهی آتش، نفسم بند آمد
وای بر قاتل زهرا، به لبم نفرین بود
ناصبی بود و به مادر، بد و بیرا میگفت
بد دهن بود و فقط بر لب او توهین بود
ریسمان بسته چو مولام، کشیدند مرا
این جفا از خلفا، یک عمل ننگین بود
تن خود را سپرِ اهل حرم میکردم
در دفاعِ حرم فاطمه سهمم این بود
با وجودیکه اهانت به نهایت دیدم
باز هم تلخ ترینَش، به نظر شیرین بود
هیچکس زیر سم اسب تنم را نفِشرد
یاد گودال ولی سینهی من سنگین بود
نیزه و خنجر و شمشیر و سنانم نزدند
کِی چو جدم، تنم از خون سرم رنگین بود
اهل بیتم که گرفتار اراذل نشدند
عمه افسوس، اسیر سپهی بی دین بود
وای از دغدغهی «عمَّتِیَ المضروبه»
چشمِ شامی چقدَر سوی حرم بدبین بود