eitaa logo
༅࿇༅🇮🇷نوای ذاکرین🇮🇷 ༅࿇༅
13.4هزار دنبال‌کننده
53 عکس
42 ویدیو
109 فایل
گلچین تخصصی و بروز اشعارونواهای مذهبی روضه،غزل مرثیه،نوحه وگریز،دودمه،ختم خوانی باحضورمداحان وشعرای آئینی👌آرامش راه اندازی کانال درتلگرام سال ۱۳۹۴ خادم و بانی و مداح چه فرقی دارد من فقط حاجتم این است که نوکرباشم Eitaa.com/navayehzakerin2 @Aaramesh42
مشاهده در ایتا
دانلود
4_6019101798659262218.mp3
6.21M
‍ 📝 بنشین تا به تو گویم زینب 🖊 🖊 ۱۴۴۱ 🖊 هیات روضة العباس "ع" بنشین تا به تو گویم زینب غم دل با تو بگویم زینب بعد من قافله سالار تویی خواهر من دختر حیدر کرار تویی خواهر من خون ما جمله در این دشت دوان خواهر شد خواهرم ،اکبر و عباس و علی اصغر من بنشین تا به تو گویم زینب غم دل با تو بگویم زینب هدف نیزه و پیکار جفا خواهد شد جمله یاران حسین در سفر کرببلا سربه کف جان به ره دین خدا خواهد شد بعد من خواهر من بازو نما قصه ما زبانت سپر آل عبا خواهد شد یا حسین،یاحسین،یا حسین،یا حسین کانال نوای ذاکرین:(ایتا) 👇👇👇 Eitaa.com/navayehzakerin2 ⚡⚡⚡⚡⚡⚡ کانال نوای ذاکرین :(تلگرام) 👇👇👇 T.me/navayehzakerin مدیرکانال: خادم الذاکرین آرامش
4_5915759263405312074.mp3
1.75M
‍ به تو از دور سلام به سلیمان جهان؛ از طرف مور سلام به تو از دور سلام دل من واسه زیارت میزنه شور، سلام! به تو از دور سلام به حسین از طرف وصله ‌ی ناجور سلام!  همه دنیام حسین من فقط تو رو برا خود تو میخوام، حسین… همه دنیام حسین یاد گرفتم اسمتو از لبِ بابام حسین همه دنیام حسین واسه اربعین بده توون به پاهام حسین ───┤ • محمد حسین پویانفر •کانال نوای ذاکرین:(ایتا) 👇👇👇 Eitaa.com/navayehzakerin2 ⚡⚡⚡⚡⚡⚡ کانال نوای ذاکرین :(تلگرام) 👇👇👇 T.me/navayehzakerin مدیرکانال: خادم الذاکرین آرامش
😭😭😭😭😭 اکبر اکبر اکبر ای شبه پیغمبر اکبر اکبر اکبر ای ثانی حیدر ماه بی همتا لاله ی لیلا ای پاره تن اکبر گلگون بدن اکبر اکبر ای اکبر شیرازه ی مولا گشتی اربا اربا در کرببلا کردی جان خود را اهدا دردشت و هامون درمیان خون دیده زجهان بستی پشتم راشکستی اکبر ای اکبر ازغصه جان برلب بابا بنگر زینب روز عمه گشته تیره مانند شب کرده نظاره جسم صد پاره ای کشته ی آگاه سرباز ثارالله اکبر ای اکبر اکبر اکبر اکبر ماه شب تارم اکبر اکبر اکبر از دنیا بی زارم دلغمین هستم رفتی از دستم داغت نقش سینه شد ماه مدینه اکبر ای اکبر ماه ام لیلا ای زاده ی زهرا بابا مانده تنها دربین دشمن ها پاره پاره تن بین توحال من علی علی الدنیا از بعدک العفا اکبر ای اکبر بسبک مرحوم مؤذن زاده سروده شده شعر: از سیدکمال میرصانعی ۹۵/۰۹/۲۹ کانال نوای ذاکرین:(ایتا) 👇👇👇 Eitaa.com/navayehzakerin2 ⚡⚡⚡⚡⚡⚡ کانال نوای ذاکرین :(تلگرام) 👇👇👇 T.me/navayehzakerin مدیرکانال: خادم الذاکرین آرامش
4_290769337478807745.mp3
698.3K
نوحه شب پنجم عبدالله بن الحسن (ع) یتیمم قلبم مسوزان – ببوسم دستت عموجان از آن ترسم جا بمانم – علی اصغر رفته میدان عموجان – پدر بودی برایم چگونه – تماشایت نمایم تو رفتی – به دنبالت نیایم منم فرزند شاه مدینه غم مادر دارم من به سینه رسانم خود را هر جا که باشی – بی قرینه حسین جان عموجانم حسین صدایت تا شنیدم – به سوی مقتل دویدم منم پا به پای عمه – کتک خوردم تا رسیدم عموجان – یکی با پا تورا زد به خنده – یکی با نیزه آمد جدا کرد – تن مارا ز هم بد یکی زد با نیزه بر دهانت گره زد بر پنجه گیسوانت شنیدم زیر چکمه صدای – استخوانت حسین جان عموجانم حسین مزاحم شد پیکر من – ز هم واشد حنجر من فقط تو دیدی چگونه – جدا شد از تن سر من کنارت جسمم شد نامرتب تنم گم شد زیرِ سم مرکب چگونه بشناسد پیکرم را – عمه زینب کانال نوای ذاکرین:(ایتا) 👇👇👇 Eitaa.com/navayehzakerin2 ⚡⚡⚡⚡⚡⚡ کانال نوای ذاکرین :(تلگرام) 👇👇👇 T.me/navayehzakerin مدیرکانال: خادم الذاکرین آرامش
غزل مصیبت حضرت عبدالله ابن الحسن دستم رها کن عمه، دورش را گرفتند راه عبور زاده زهرا گرفتند می آیم از خیمه به امدادت عمو جان بار دگر گرگان ره صحرا گرفتند عمه زمین خورد و صدا زد وای مادر لشگر ز هر سو نیزه ها بالا گرفتند تاضربه را کاری به جسم تو بکوبند اغلب کنار حنجر تو جا گرفتند دیدم که زینب زلف هایت شانه می زد اینان چرا با پنجه مویت را گرفتند دستم سپر می سازم اینجا زیر شمشیر اما نشانه حنجرم را تا گرفتند خون گلویم ریخت چشمان تو را بست تا که نبینی جان من یک جا گرفتند تا مثل تو گفتم که مادر یاری ام کن با نیزه از پهلوی من امضا گرفتند مانند قاسم نیزه کش کردند جسمم از ما تقاص عقده از بابا گرفتند امام حسن ببخشید آقا جان دادنم مشکل شده می دانی ازچه؟ هر جفت پاهای مرا با پا گرفتند کانال نوای ذاکرین:(ایتا) 👇👇👇 Eitaa.com/navayehzakerin2 ⚡⚡⚡⚡⚡⚡ کانال نوای ذاکرین :(تلگرام) 👇👇👇 T.me/navayehzakerin مدیرکانال: خادم الذاکرین آرامش
4_5830387932174746943.mp3
6M
🏴زمینه شب پنجم- عبدالله ابن حسن(ع) به زیر تیغ و- نیزه هایی- بی پناهی/ بی پناهی عمو بمیرم- روی خاک- قتلگاهی قتلگاهی عمه گناهه عمو چیه-که ریختن اونجا دور و برش یه عده با شمشیر میزنن- یه عده نیزه به پیکرش صداش بریده امونم و سخته تو خیمه بمونم و ببینم این صحنه هارو من بذار که از غم رها بشم بذار تو راهش فدا بشم جدا بشه دستم از بدن (عمو عمو جان عمو حسین)۴ ---------- دارم میبینم- از روی تل- با یه خنجر/ با یه خنجر میخواد ببُره- شمر ملعون- از عمو سر/ از عمو سر اگه نرم یا دیر برسم- نوبت اون بی حیا میشه اگه تعلل کنم سر از- تنش جدا از قفا میشه گرفته عمه حال و هوام بابامه که میزنه صدام میخوام برم من پیش بابام خدا گواهه که بی عمو حرومه این زندگی برام عذابه موندن دیگه برام (عمو عمو جان عمو حسین)۴ کانال نوای ذاکرین:(ایتا) 👇👇👇 Eitaa.com/navayehzakerin2 ⚡⚡⚡⚡⚡⚡ کانال نوای ذاکرین :(تلگرام) 👇👇👇 T.me/navayehzakerin مدیرکانال: خادم الذاکرین آرامش
ابن الکریمم وپسرِ شاهِ بی حرم از خیمه آمدم به تماشایِ دلبرم من از تبارِ شیرِ جمل هستم ای سپاه ده ساله ام ولی ز رگ و خونِ حیدرم خالی کنید دورِ بزرگِ قبیله را تعظیم کن سپاه، به این شاهِ محترم خونِ حسن میانِ رگم موج می زند گردن زده ز ازرقِ شامی برادرم از خیمه پابرهنه دویدم به قتلگاه افتاده شاه رویِ زمین در برابرم تا استخوانِ بازوی من بی هوا شکست بی اختیار ناله زدم وای مادرم تا آمدم بغل کُنمت حرمله رسید پاشیده شد به ضربه ی یک تیر،حنجرم ممزوج شد حسین و حسن زیرِ ضربه ها اینجا به بعد روضه بخوانم من از شما باجانِ فاطمه که چنین تا نمی کنند جان دادنِ غریب تماشا نمی کنند زهرا نشسته گوشه ی گودالِ قتلگاه باحالِ مادر از چه مدارا نمی کنند خالی کنید دورِ عمویِ غریب من دورِ کسی که هلهله برپا نمی کنند یابن الدعی مکن همه جا نیزه را فرو پهنایِ نیزه را به گلو جا نمی کنند بردار پایِ نحس خود از رویِ صورتش این گونه بغضِ سینه ی خود وا نمی کنند در پیشِ چشم عمه رها کن محاسنش شیب الخضیب را همه معنا نمی کنند در بین دنده ها مَشِکَن چوبِ نیزه را از بهرِ جایزه به تن امضا نمی کنند آقایِ عالم است برهنه نکن تنش بر بُردنِ لباس تَقَلا نمی کنند کانال نوای ذاکرین:(ایتا) 👇👇👇 Eitaa.com/navayehzakerin2 ⚡⚡⚡⚡⚡⚡ کانال نوای ذاکرین :(تلگرام) 👇👇👇 T.me/navayehzakerin مدیرکانال: خادم الذاکرین آرامش
کیست این طفل های و هوی حسن آخرین برگِ آرزوی حسن هر زمان شانه می‌‌زدش  زینب بینِ آن شانه بود موی حسن تاکه عباس روبرویش بود تو بگو بود روبروی حسن مانده است تا به قدرِ همتّ خود که نگهدارد آبروی حسن بچه‌های حسن همه شیراند کربلا داشت شش سبوی حسن* وقت دیدارِ او میان حرم چقدر می‌رسید بوی حسن یاکریمِ سرایِ زهرا بود سومین مجتبای زهرا بود بسکه پُر دیده جایِ بابا را که ندارد هوای بابا را یازده سال می‌شنیده فقط... از عمویش صدای بابا را روی دوش حسین می‌دیده پنج نوبت ردای بابا را سال‌ها هم مواظبش بودند نشنود ماجرای بابا را سال‌ها دیده بود ماهِ صفر سالگردِ عزای بابا را قاسمش گفته بود در گوشش : دیده‌ام ردِّ پای بابا را در رگش خون جاریِ حسن است آخرین یادگاری حسن است این پسر نازِ پنج تَن دارد هم حسین است هم حسن دارد چشمِ بَد دور چون امیرِ جمل هوسِ جنگ تَن به تَن دارد حرف او حرف ساختن نیست جگرش بوی سوختن دارد نیت‌اش را حسین می‌دانست که بجای زره کفن دارد دید با بالِ جبرئیلیِ خود با عمو میلِ پَر زدن دارد قامت او به قدِ شمشیر است سپر از دست در بدن دارد خواهرم نور عین ، عبدله است حسن ابن حسین ، عبدله است جایِ آن نیست استخاره کند با سرانگشت هِی اشاره کند یا که باید نماند و برود یا بمیرد فقط نظاره کند عمه محکم گرفته بازویش آستین را کشید پاره کند قدر انبوهِ زخمهای عموست نَفسَش را اگر شماره کند ناگهان در میان آن برزخ قبل آنکه جگر شراره کند دستِ او را کشید بابایش پدرش آمده که چاره کند می‌‌دود حال یک نفس به شتاب اّجتمع عِدَةًُ مِن الاَعراب.... دید یک دشت سر به سر جمع است دورِ او سی هزار ،  سر جمع است بینِ گودال رویِ آن مظلوم تیغ و سرنیزه و سپر جمع است دورِ آن شیب ازدحامی هست پای آن شیب بیشتر جمع است پیرمردان و ناجوانمردان از حرامیِ خیره سر جمع است از سنان و سه‌شعبه و از سنگ از عصا دشنه و تبر جمع است دید عمو را به هرطرف پخش است دید او را که مختصر  جمع است عِدةًُ مِن جماعتِ الاَعراب می‌زنندش چه بی حساب و کتاب روی آن سینه تا به رو اُفتاد سینه بر سینه‌ی عمو اُفتاد بیشتر غرق شد در آن آغوش طفل در اَبرِ آرزو اُفتاد یازده بار زیرورو شد  آه یازده بار زیر و رو اُفتاد غرقِ ثاراله است  عبدالله بین لشکر بگو مگو اُفتاد حرمله آمد و در این دعوا نظرش زود بر گلو اُفتاد عاقبت با عمو یکی شده بود آن گلو  این گلو یکی شده بود ۹۹/۰۶/۲کانال نوای ذاکرین:(ایتا) 👇👇👇 Eitaa.com/navayehzakerin2 ⚡⚡⚡⚡⚡⚡ کانال نوای ذاکرین :(تلگرام) 👇👇👇 T.me/navayehzakerin مدیرکانال: خادم الذاکرین آرامش
اشعار گـذرِ ثانیه هـا هر چه جلوتر می رفت  بیشتر بینِ حرم حوصله اش سر می رفت  بُغض می كرد یتیمانه به خود می پیچید  در عسل خواستن آری به برادر می رفت  تا دلِ عمّه شود نرم بـه هـر در مـی زد  با گلِ اشك به پا بوسیِ مـعجر می رفـت  دیـد از دور كه سر نیزه عمـو را انداخت  مثـلِ اِسپند به دلسوزیِ مَجمر مـی رفت  دیـد از دور كه یـوسف ز نـفس افتاد و  پنجه­ی گرگ به پیراهنِ او وَر می رفـت  رو به گـودالِ بلا از حـرم افتـاد به راه یـازده سـاله چه مـردی شده مـاشاءالله دید یـك دشت پِـیِ كُشتـنِ او آمـاده  تیر و سر نیزه و سنگ از همه سو آمـاده  دید راضی است به معراجِ شهادت برسد  مطمئن است و به خون كرده وضو آماده  آه، با كُنده­ی زانو به رویِ سینـه نشست  چنگ انـداختـه در طرّه­ی مو، آمـاده  هیچكس نیست كه پایش به سویِ قبله كِشد  ایـن جـگر سوخته افتاده بـه رو آمـاده  ترسشان ریـخته و گـرمِ تعـارف شده اند  خنـجـر آمـاده و گـودیِ گلـو آمـاده  بازویـش شـد سپرِ تیـغ و به لـب وا اُمّاه یـازده سـاله چه مـردی شده مـاشاءالله  زخـم راهِ نفسِ آیـنـه در چنگ گرفت  درد پیچید و تنش نبضِ هماهنـگ گرفت  استخوان خُرد ترك، دست شد آویز به پوست  آه از این صحنه­ی جانسوز دلِ سنگ گرفت  گوهـرش را وسـطِ معـركه­ی تاخت و تاز  به رویِ سینه­ی پا خورده­ی خود تنگ گرفت  با پدر بود در آغوشِ پُر از مِـهـرِ عـمـو  مزدِ مشتاقیِ خود خوب از این جنگ گرفت  بـاز تیر و گلـو و طفل به یـك پلك زدن  باز هم چهره­ی خورشید ز خون رنگ گرفت  🔸شاعر: اشعار طاقت ندارم لحظه ای تنها بمانی  من باشم و در حسرت سقا بمانی  من عبد تو بودم که عبدالله گشتم  نعم الامیری، عالی اعلا بمانی  فریاد هل من ناصرت بیچاره ام کرد  من مرده ام آقا مگر تنها بمانی؟!  قلبم، سرم، دستم همه نذر دو چشمت  من می دهم جان در ره تو تا بمانی  آقا نبینم در ته گودال باشی  ای زینت دوش نبی بالا بمانی  بالا نشینی و تو را پایین کشیدند  زیر لگدها زیر دست و پا بمانی  لعنت به این آب فرات و خنده هایش  راضی شده لب تشنه در این جا بمانی  با این که چندین عضو از جسم تو کم شد  تو تا ابد عشق دل زهرا بمانی  🔸شاعر: 🏴 اشعار شهید شد گودال و زیر نیزه تنش ناپدید شد گودال حسین سوره‌‌ی نور ز نیزه شأن نزول حدید شد گودال و جسم عبدالله مراد بود و برایش مرید شد گودال رسید حرمله و به زنده ماندن او نا امید شد گودال پس از سنان و شَبَث رسید چکمه و زخمش شدید شد گودال به تن گره خورده زره شده‌ست و به روی بدن گره خورده ببین که در گودال به بوی سیب بوی یاسمن گره خورده تمام شد دوری تن حسین به جسم حسن گره خورده که جسم عبدالله چنان کفن به تن بی کفن گره خورده به لکنت افتاده چقدر نیزه به هم در دهن گره خورده چقدر سُم ستور میان همهمه بر پیرهن گره خورده 🔸شاعر: 🏴 اشعار سر می نهد تمام فلک زیر پای او  دل می برد ز اهل حرم جلوه های او  عبدالله است و ایل و تباری کریم داشت  با این حساب عالم و آدم گدای او  انگار قاب کوچکی از عکس مجتبی  هر لحظه می تپد دل زینب برای او  او حس نمی کند که یتیم است و خون جگر  تا با حسین می گذرد لحظه های او  بالاتر از تمامی افلاک می نشست  وقتی که بود شانۀ عباس جای او  نیمش حسن و نیمه دیگر حسین بود  بوی مدینه می رسد از کربلای او  مثل رقیه روح و روان حسین بود  او همچو عمه دل نگران حسین بود  🔸شاعر: 🏴 اشعار کشته‌ی دوست شدن در نظر مردان است  پس بلا بیشترش دور و بر مردان است  یازده ساله ولی شوق بزرگان دارد  در دل کودک این‌ها جگر مردان است  همه اصحابِ حرم طفل غرورش هستند  این پسربچّه‌ی خیمه پدر مردان است  بست عمّامه همه یاد جمل افتادند  این پسر هرچه که باشد پسر مردان است  نیزه بر دست گرفتن که چنان چیزی نیست  دست بر دست گرفتن هنر مردان است  بگذارید «حسن» بودن او جلوه کند  حبس در خیمه شدن بر ضرر مردان است  گرچه «ابنُ‌الحسنم»؛ پُر شدم از ثارالله  بنویسید مرا «یابنَ‌اباعبدالله»  🔸شاعر: 🏴 اشعار تمامِ ماهِ محرم  کران کران حسن است حسن حسین شده پس"حسین جان"حسن است حسن حسین شده تا حسین جلوه کُنَد اگر حسین شنیده بدان که آن حسن است اگر ظهور کُنَد خیره خیره می‌بینیم به هر نَفَس حسن است و به هر زبان حسن است حسن شُکوهِ حسین و حسن شُکوهِ علی حسن شبیهِ رسول است پس اذان حسن است بر آستانِ علی آمدیم و فهمیدیم... هم آستان حسن است و هم آسمان حسن است به شانه‌ی حَسَنش تکیه داد  زهرا گفت : که تکیه گاهِ تمامیِ خاندان حسن است حسین گفت "اَخی خیرُ مِنّی و یعنی امامِ کربُبلا نیز بی گمان حسن است بیا به میمنه و میسره زمانِ نَبَرد ببین به کرببلا شورِ هر جوان حسن است که ضربِ تیغِ علی‌اک
بر‌ست یا حسن و که تیرِ حضرت عباس را کمان حسن است حسن غریب شد اما خدا گواهِ من است تمامِ مقصد این روضه‌ها همان حسن است 🔸شاعر: 🏴 اشعار رها کن عمه مرا باید امتحان بدهم  رسیده موقع آنکه خودی نشان بدهم  رها کن عمه مرا تا شجاعت علوی  نشان حرمله و خولی و سنان بدهم  دلم قرار ندارد در این قفس باید  کبوتر دل خود را به آسمان بدهم  عمو سپاه حسن می رسد به یاری تو  من آمدم که حسن را نشانتان بدهم  عمو شلوغی گودال بیش از اندازه است  خدا کند بتوانم نجاتتان بدهم  سپر برای تو با سینه می شوم هیهات  اگر به نیزه و شمشیرها امان بدهم  مگر که زنده نباشم که در دل گودال  اجازهء زدنت را به کوفیان بدهم  من آمدم که شوم حائل تو با عمه  مباد فرصت دیدن به عمه جان بدهم  عمو ببین شده دستم ز پوست آویزان  جدا شود چو علمدار اگر تکان بدهم  کسی ندیده به گودال آنچه من دیدم  عمو خدا نکند من ز دستتان بدهم  صدای مرکب و نعل جدید می آید  عمو چگونه خبر را به استخوان بدهم  فقط نصیب من و شیرخواره شد این فخر  که روی سینۀ مولای خویش جان بدهم  عزیز فاطمه انگشتر تو را ای کاش  بگیرم و خودم آن را به ساربان بدهم  برای آنکه جسارت به پیکرت نشود  خودم لباس تنت را به این و آن بدهم  🔸شاعر: 🏴 اشعار ز جانش چشمه چشمه خون به باغ باغبان میداد پناه باغبان بود این گل سرخی که جان میداد زمام جان به دست و با تمام کودکی هایش بزرگی را نشان دوستان و دشمنان میداد جهان بینی یک عالم به دست او دگرگون شد که دست پرپرش درس مروت بر جهان میداد به عطر کهنه پیراهن، چنان جان غزل پیچید که با هر آه شعر تازه دست شاعران میداد به دامان که بود این دست نیلی لحظه آخر که اینگونه شمیم یاس و عطر ارغوان میداد نشانی از تن در خاک و خون پیچیده پیدا نیست دوباره غم گواه از یک مزار بی نشان میداد 🔸شاعر: 🏴 اشعار ای عمو تا نالۀ هَل مِن مُعینت را شنیدم از حرم تا قتلگه با شور جانبازی دویدم آنچنان دل بُرد از من بانگ "هَل مِن ناصِر" تو کآستینم را ز دست عمّه ام زینب کشیدم گرچه طفلی کوچکم امّا قبولم کن عمو جان بر سر دست تو من قربانی شش ماهه دیدم کس نداند جز خدا کز غصّۀ مظلومی تو با چه حالی از کنار خیمه تا مقتل رسیدم تا بُرون از خیمه گه رفتی دل من با تو آمد تو به رفتن رو نهادی من ز ماندن دل بُریدم دست من افتاد از تن گو سرم بر پایت اُفتد سر چه باشد؟ تیر عشقت را به جان خود خریدم بانگ "وا اماه" سر دادم چو بازویم شکستند سوختم تا آه زهرا را دم آخر شنیدم جای بابایم امام مجتبی خالی است اینجا تا ببیند من به قربانگاه تو آخر شهیدم... 🔸شاعر: 🏴 اشعار _______________  هرکه خواهد بخدا بندگی آغاز کند  باید عبداللَهی احساس خود ابراز کند  کیست این طفل که در کودکی اعجاز کند  قدرت فاطمی اش بُرده به بابا حَسَنش  کیست این طفل که تفسیر کند مردن را  سهل انگاشت به میدان عمل رفتن را  غیرت حیدری اش ریخت بهم دشمن را  یازده ساله ولی لایق رهبر شدنش   واژه ای نیست به مداحی این آزاده  چه مقامی است خدا داده به آقازاده  از کجا آمد و راهش به کجا افتاده  دامن پاک عمو بود از اول وطنش   بی زِرِه آمد و جان را زِ ره قرآن کرد  بی سپر آمد و دستش سپر جانان کرد  بی رجز آمد و ذکر عمویش طوفان کرد  بی کفن بود ولی خون تنش شد کفنش  از حرم آمدنش لرزه به لشگر انداخت  جان خود را سپر جان عمو جانش ساخت  ای بنازم به مقامش که چه جایی جان باخت  مثل شش ماهه شده شیوۀ جان باختنش  بی درنگ آمد و بر پرچم دشمن پا زد  خوب در معرکه فریاد سرِ اعدا زد  بوسه بر روی عمو از طرف بابا زد  بوسه زد نیزۀ بی رحم به کام و دهنش  چه پذیرایی نابی است در این مهمانی  خنجر و نیزه و شمشیر و سنان شد بانی  عاقبت هم شده با تیر سه پر قربانی  پَرت شد با سرِ نیزه سوی دیگر بدنش  همچو بابا همه اسرار نهان را می دید  بر تن پاک عمو تیر و سنان را می دید  او لگد خوردن دندان و دهان را می دید  دید در هلهله ها ضربه به پهلو زدنش   مَحرم سِر شد و اسرار نهان افشا شد  دید تیر آمد و بر قلب عمویش جا شد  ذکر ((لا حول)) شنید و همه جا غوغا شد  در دو آغوش حسین و حسن افتاد تنش  تیغی آمد به سر او سر و سامانش داد  زودتر از همه کس رأس به دامانش داد  لب خندان پدر آمد و درمانش داد  مادرش فاطمه آمد به طواف بدنش  🔸شاعر:
حضرت قاسم 😭🙏😭🙏😭🙏 برایش شهادت عسل بود ز عمر حسن ماحصل بود به میدان رزم و شهادت چو بابا دلیر جمل بود چه رزمنده ای با شجاعت به میدان چو مردعمل بود جوانی چوقاسم که دیده که رزم آوری بی بدل بود زره او ندارد عموراشده یار برای شهادت بوددیده خونبار ---------- عدو می حراست ز جنگش ز شمشیر و برق خدنگش صدافسوس که ازسوی دشمن زهرسو رسید تیغ و سنگش عدو گشته غرق خجالت بر آنان زده مهر ننگش عمو بهر قاسم دعا کرد به قاسم جهان بوده تنگش عموجان دعا کن که بابا ببینم ز رخسار بابا گل وغنچه چینم ---------- دریغا که زیر ستوران فتاده چوخورشید تابان عمو جان عنایت بمن کن مرا دور اکبر به گردان نبینم عمو جان غریبی تو ای آیت حی سبحان اگر پاره گردد تن من بر اهداف تو باشد آسان بیانجمه مادر نگه کن مدالم بودوقت رفتن مرا کن حلالم سیدکمال میرصانعی ۹۸/۴/۱۲ کانال نوای ذاکرین:(ایتا) 👇👇👇 Eitaa.com/navayehzakerin2 ⚡⚡⚡⚡⚡⚡ کانال نوای ذاکرین :(تلگرام) 👇👇👇 T.me/navayehzakerin مدیرکانال: خادم الذاکرین آرامش
حضرت قاسم (ع) / نوحه ای عمو طاقت ندارم من تو را تنها ببینم در میان موج ماتم در دل غم ها ببینم کن عنایت ، ای عمو جان دستِ خالی بر نگردم با عدویت ، از دل و جان من مهیّای نبردم ای عمو جان ای عمو جان ای عمو جانم عمو جان اختر سرخِ زمینم جز در این وادی نتابم من عزیز مجتبایم مثل اکبر کن حسابم اذنِ میدان ، خواهم از تو رخصتی تا که روم من گر دهی اذن ، با رشادت م زنم در قلب دشمن ای عمو جان ای عمو جان ای عمو جانم عمو جان تا نداد اذنِ جهادش نور چشمان پیمبر بر عمو آورده قاسم دستِ خطّی از برادر ای عمو جان ، گفته بابا یاورت باشم در اینجا آمدم تا ، مثل لاله پرپرت باشم در اینجا ای عمو جان ای عمو جان ای عمو جانم عمو جان اذنِ میدان را گرفته نوجوان سرباز ایمان شد حرم غرقِ تماشا می رود قاسم به میدان از پی او ، چشم زینب گشته ابری پُر ز باران وَه چه زیبا ، گشته قاسم در میانِ گلعِذاران ای عمو جان ای عمو جان ای عمو جانم عمو جان زد به قلبِ دشمنانش آن یلِ میدان هستی ناگهان بر پهلوی او نیزه زد ، نیزه بدستی تیغ گلچین ، تا برون شد لاله گون شد روی شمشاد حالِ زینب ، شد دگرگون راکب از مرکب که افتاد ای عمو جان ای عمو جان ای عمو جانم عمو جان oo محمود تاری "یاسر"کانال نوای ذاکرین:(ایتا) 👇👇👇 Eitaa.com/navayehzakerin2 ⚡⚡⚡⚡⚡⚡ کانال نوای ذاکرین :(تلگرام) 👇👇👇 T.me/navayehzakerin مدیرکانال: خادم الذاکرین آرامش
نوبت عشق است عشقم با حسن سفره را وا کرده این شبها حسن صبر او رزم‌ است گرچه بی صداست صلح او روح قیام کربلاست ساختن با سوختن یک جوهر است خون این دل مثل خون حنجر است هرکه مجنون حسین و کربلاست مطمئنا زیر دین‌ مجتبی است با اجازه از علی آن صف شکن مینویسم لافتی الاحسن نامه داد و شاه را امداد کرد مذهب ما را حسن آباد کرد غربت او سِری از اسرار اوست این شلوغی حرم ها کار اوست! امشب اما تا مدینه راهیم الله الله امشب عبداللهیم کیست عبدالله عشق پنج تن حضرت باب الحسین باب الحسن یازده ساله ولی شیر نر است این نواده مثل جدش حیدر است عابد شب زنده دار هرشب است از محافظ های عمه زینب است نوجوانی ابالفضل است این؟ یا به بدر آمد امیرالمومنین؟ در رگش خون حسن جاری شده جان به قربانش چه کراری شده هست این شاخ نبات پنج تن نذر عاشورای بابایش حسن . ظهر شد دلهای عالم در تب است دست عبدالله دست زینب است یارب عاشوراست یا که محشر است یا حسن دستش به دست مادر است دونفر بالای تل باحال زار بی کسی تشنه میان کارزار دید از بالا که بلوا ساختند با سر آقا را زمین انداختند گرگ ها خون عمو را میخورند نیزه ها دائم به یک جا میخوردند اب میخواهد سنانش میدهند با نوک نیزه تکانش‌ میدهند نیزه بر کتف عمو میخورد و بعد زخم ها روی گلو میخورد بعد بر تن خون خدا پا میکشند مست های موی عمو را میکشند آیه میخوانند و سنگش میزنند به دلش با خنده آتش میزدند پیش خشکی لبان شاه دین آب هارا شمر میریزد زمین هرچه را دارد به دعوا میبرند دزدها پیراهنش را میبرند روح قرآن زیر پا افتاده ست روی سینه شمر هم آمادست حنجر است و حنجر است و حنجر است خنجر است و خنجر است و خنجر است دید عبدالله عمو را داد زد زیر لب میگفت یا زهرا مدد ای عمو تنها نمان بین سپاه مجتبی دارد می آید قتلگاه یازده سال است دنیای منی جای بابایم تو بابای منی گرچه شمشیری ندارد نوکرت دست دارم میدهم پای سرت کاش زخم من مداوایت کند تیر روی سینه ات جایم کند غم مخور جانا فدایت میشوم من بقیع کربلایت میشوم سیدپوریا هاشمی کانال نوای ذاکرین:(ایتا) 👇👇👇 Eitaa.com/navayehzakerin2 ⚡⚡⚡⚡⚡⚡ کانال نوای ذاکرین :(تلگرام) 👇👇👇 T.me/navayehzakerin مدیرکانال: خادم الذاکرین آرامش
امیری حسین و نعم الامیر به عشق تو من زنده ام یا حسین تو مولا و من بنده ام یا حسین ز لطف تو شرمنده ام یا حسین به بند ولای تو گشتم اسیر امیری حسین و نعم الامیر تویی ماه و خورشید روز و شبم تویی بهترین ذکر حق بر لبم تویی آسمانی ترین مطلبم تو بالای بالا و من هم حقیر امیری حسین و نعم الامیر تو باب نجات و منم غرق غم منم دلغمین و تو بحر کرم غمت زد مسیر دلم را رقم تهیدستم آقا تو دستم بگیر امیری حسین و نعم الامیر قبولم نما تا فدایت شوم فدای تو و کربلایت شوم تو سلطانی و من گدایت شوم به درگاه لطفت فقیرم فقیر امیری حسین و نعم الامیر بلند اختر از نور بام توام چو خورشید ، رخشان ز نام توام رهایم مکن من غلام توام بود نور عشقت مرا در ضمیر امیری حسین و نعم الامیر به عشق تو دارم دلی بیقرار غلامی کویت مرا افتخار گرفتم ازین نوکری اعتبار تو ای روح باران به دشت کویر امیری حسین و نعم الامیر گل مهر تو در سرشت من است گدایی ز تو سرنوشت من است حریم تو مولا بهشت من است که کویت چو جنت بود دل پذیر امیری حسین و نعم الامیر دلم در غمت رو به ویرانی است دو چشمم ز داغ تو بارانی است نگاهم چو دریای توفانی است تویی در دلم نور حی قدیر امیری حسین و نعم الامیر الا نهضتت ضد ظلم و ستم زدی در ره عزت دین قدم شد از خون تو پرچم حق علم ندارد قیام تو مولا نظیر امیری حسین و نعم الامیر دل "یاسر" از داغ تو بشکند به هر جا بگیرد ز عشقت مدد غلامم به درگاه تو تا ابد غلامی تو منصبی بس خطیر امیری حسین و نعم الامیر کانال نوای ذاکرین:(ایتا) 👇👇👇 Eitaa.com/navayehzakerin2 ⚡⚡⚡⚡⚡⚡ کانال نوای ذاکرین :(تلگرام) 👇👇👇 T.me/navayehzakerin مدیرکانال: خادم الذاکرین آرامش
عبدالله بن حسن (ع) نوجوانی شیر دل - شیرین لقا لاله ای از بوستان مجتبی نام او عبداله و پور حسن نور چشم حضرت خیرالنسا کودک است اما ز جان نوشیده است آب از سرچشمه ی قالوا بلی بوده در دامان ثارالله نیز یازده سال آینه دار وفا معرفت آموز دستان حسین با عموی خویش آمد کربلا چون برادر ، بعد بابایش حسن داشت بر سر سایه ی خون خدا کودکی از نسل حق جویان عشق کودکی از نسل نور انما کودکی آموخته درس ادب کودکی پرورده ی بیت الولا کودکی با رشته ی حبل المتین کودکی با ریسمان هل اتی کودکی دل بسته بر خورشید و ماه کودکی لب تشنه ی آب بقا کودکی گردیده وصل بر خدا کودکی گشته جدا از ماسوا کودکی ، جان کریم اهل بیت کودکی دستان او غرق عطا کودکی یار امام خویشتن کودکی جان داده اما جانگزا کودکی لبریز از داغ عطش کودکی آیینه دار نینوا کودکی بر اهل دنیا راهبر کودکی بر خیل عالم مقتدا کودکی گمگشتگان را عین راه کودکی گم کردگان را رهنما کودکی پوینده ی راه حسین کودکی رهپوی راه اولیا کودکی هر قطره اشکش آبرو کودکی هر ذره خاکش چون دوا کودکی پیچیده نامش در زمین کودکی پیچیده نورش در سما پای او در محفل ایثار و عشق دست او در دست مصباح الهدا با دلیران شهادت همرکاب با شهیدان ولایت همصدا یادگار مجتبی در بزم دوست راحت جان علی مرتضی کودک است اما لبالب از امید کودک است اما پر از شور و نوا مرد میدان وفا این کودک است کودکی اما خریدار بلا دید افتاده عمویش بر زمین او به روی خاک ، گردش اشقیا رفت در میدان برای یاری اش رفت تا دشمن کند او راه رها خویش را انداخت بر جسم عمو وین چنین می داد در آنجا ندا این عموی من حسین بن علی ست کو بود جان عزیز مصطفی ناگهان تیغی فراز سر بدید تیغ بُران در کف اهل جفا دید قصد جان مولا کرده است تیغ ، بُران است و دشمن بی حیا دست خود را برد بالا ، ناگهان تیغ آمد دستش از تن شد جدا غرق خون افتاد بر جسم عمو هر دو گردیدند با غم آشنا دست و پا می زد در آغوش حسین آن شهید نوجوان کربلا دست او بهر حسین از تن فتاد جان او در راه قرآن شد فدا جان به لب هایم رسید و جان سپرد آن به خون غلتیده در راه ولا داغ او شد نقش بر قلب حسین «یاسر» از این داغ لبریز از عزا ** محمود تاری «یاسر کانال نوای ذاکرین:(ایتا) 👇👇👇 Eitaa.com/navayehzakerin2 ⚡⚡⚡⚡⚡⚡ کانال نوای ذاکرین :(تلگرام) 👇👇👇 T.me/navayehzakerin مدیرکانال: خادم الذاکرین آرامش
هدیه به ساحت مقدس و ملکوتی، قهرمان کربلا، شاهزاده حضرت قاسم بن الحسن علیهما السلام، و خشنودی پدر بزرگوارشون، کریم اهل بیت، امام حسن مجتبی، علیه الصلاة و السلام هر چقدر به این خاندان ارادت دارید عنایت کنید اجماعا صلوات بلندی ختم کنید. (الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ. وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ وَالْعَنْ أعْداءَهُم) (شروع با زیارت عاشورا) السَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَی الاَْرْواحِ الَّتی حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ عَلَیْکَ مِنّی سَلامُ اللَّهِ [اَبَداً] ما بَقیتُ وَ بَقِیَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّی لِزِیارَتِکُم ْ اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ وَ عَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلی اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلی اَصْحابِ الْحُسَیْن ِ 🔸الا ای صاحب قلبم کجایی 🔸محرم شد نمی خواهی بیایی؟ 🔸کنار علقمه یا خیمه گاهی؟ 🔸نمی دانم کجای کربلایی اَللّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الْحُجَّهِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَعَلى آبائِهِ فی هذِهِ السّاعَهِ وَفی کُلِّ ساعَهٍ وَلِیّاً وَحافِظاً وَقائِداً وَناصِراً وَدَلیلاً وَعَیْناً حَتّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فیها طَویلاً. مناجات 1 🔸ای داغدار اصلی این روضه ها بیا 🔸صاحب عزای ماتم کرب و بلا بیا صاحب عزا کجایی... یا بن الحسن... 🔸تنها امید خلق جهان یابن فاطمه 🔸ای منتهای آرزوی اولیاء بیا ای آقایی که آمدنت آرزوی همه عالمه... آرزوی همه اولیاء خداست... امام صادق فرمودند: لَوْ أَدْرَکْتُهُ لَخَدَمْتُهُ أَیامَ حَیاتِی (منبع: الغیبة النعمانی، ص 246) اگه پسرم مهدی رو درک کنم تمام عمرم بهش خدمت میکنم... ولی امام صادق این تعبیر رو داره... من چی بگم آقا... 🔸بالا گرفته ایم برایت دو دست را 🔸ای مرد مستجاب قنوت و دعا بیا کی میای آقای خوبم... میترسم اون روزی که شما میای... دیگه من زنده نباشم... زیر خاکها باشم... 🔸هفته به هفته می گذرد با خیال تو 🔸پس لا اقل به حرمت خون خدا بیا آقا جانم... امام زمان... امشبم اومدیم خدا رو به ابی عبدالله قسم بدیم... فرج شما رو نزدیک کنه یا صاحب الزمان... متن روضه 1 🔸ای حرمت خانۀ معمور دل 🔸ای شجر عشق تو در طور دل 🔸نجل علی درّ یتیم حسن 🔸باب همه خلق زمین و زمن امشب بریم در خانه ابن الکریم... میوه دل امام حسن... 🔸همچو عمو ماه بنی هاشمی 🔸چشم و چراغ شهدا، قاسمی امشب صاحب عزا... خود امام حسنه... آقای کریم ماست... آی اونی که گفتی گرفتارم... حاجت دارم... مریض دارم... امشب شفای مریضت رو از امام حسن بگیر... امشب آقا رو به پاره تنش قسم بده... مگه ميشه... برا میوه دلش اشک بریزی... برا قاسمش اشک بریزی... آقا دست خالی برت گردونه... آماده ای بریم کربلا بسم الله... شاید 13 سال بیشتر نداره... اومد کنار ابی عبدالله... صدا زد: 🔸من هوای جبهه دارم ای عمو 🔸غصه های خیمه دارم ای عمو شب عاشورا اومد کنار عموجانش حسین... عرضه داشت آقا... یه سوال دارم... آیا منم فردا شهید میشم یا نه... آیا منم میتونم جانم رو فداتون کنم یا نه... 🔸این دلم احساس غمگینی کند 🔸غربتت درسینه سنگینی کند عزیز دل برادرم...قاسمم... مرگ رو چطور میبینی... صدا زد: احلی من العسل... آقا مرگ برای من از عسل شیرین تره... فرمود عزیز دلم... فردا تو رو به بلای عظیم میکشند... الله اکبر... امان از بلای عظیم... روز عاشورا اومد کنار ابی عبدالله... صدا زد عموجانم حسینم... الان ديگه وقتشه اجازه میدان بدید آقا... دیگه طاقت ندارم... ابی عبدالله چکار کنه... صدا زد قاسمم... عزیز برادرم... چطوری اجازه بدم... آخه تو یادگار حسنمی... تو امانت برادرمی... اصرار کرد... هر طوری بود... اجازه گرفت... رفت به سمت میدان... راوی میگه: وَخَرَجَ غُلَامٌ كَأَنَّ وَجْهَهُ شِقَّةُ قَمَر یه نوجوانی وارد میدان شد دیدم صورتش مثل ماه پاره میدرخشه... تا وارد میدان شد... شروع کرد به رجز خوندن... چنان با شجاعت رجز میخونه... همه لشکر دشمن متحیر موندن... این آقازاده کیه... آی نانجیبها... اگه منو نمیشناسید بدانید... أَنَا ابْنُ الْحَسَنِ سِبْطُ النَّبِىِّ الْمُصْطَفى‏ من فرزند قهرمان جنگ جملم... من فرزند حسن بن علیم... 🔸آیینه ی مرد جمل آمد به میدان 🔸یک شیردل مانند یل آمد به میدان جنگ نمایانی کرد... خیلی ها رو به درک واصل کرد... کسی حریف این آقازاده نميشه... چه کار کردند... دور تا دورش رو گرفتند... اول سنگبارانش کردند... یه ظالمی صدا زد... بخدا بهش حمله میکنم... داغش رو به دل مادرش میگزارم... یا صاحب الزمان... تا این نانجیب رسید..
. ضَرَبَ رَأسَهُ بِالسَّيف ِ آنچنان با شمشیر به سر مبارک زد... فَوَقَعَ الغُلامُ لِوَجهِهِ قاسم با صورت به زمین افتاد... همینجا بود صدای ناله اش بلند شد... يا عَمّاه عموجان حسین به دادم برس... 🔸افتادم از پشت فرس 🔸عمو به فریادم برس ابی عبدالله مثل باز شکاری خودش رو رسوند... بگم یا نه... نگاه کرد... دید یه قاسمش زیر سم اسبها... هی صدا میزنه عموجان حسین... ابی عبدالله این نانجیبها رو کنار زد... نشست کنار یتیم برادر... دید شمشیر به سرش زدند... بدنش رو قطعه قطعه کردند... سنگبارانش کردند... داره نفسهای آخرش رو میکشه... هی پاهاش رو زمین میکشه... چه کار کنه حسین... همه دیدند... وقَد وَضَعَ حُسَينٌ صَدرَهُ عَلى صَدرِهِ، قاسم رو به سینه چسباند... وای عزیز برادرم قاسم... یادگار حسنم قاسم... 🔸اي يادگار ِ رويِ قشنگِ برادرم 🔸جان كَندَنت روي زمين نيست باورم 🔸وقتي كه استغاثه ي جانسوز تو رسيد 🔸هفت آسمان، شكست و فرو ريخت برابرم 🔸پُر شد فضا ز عطر گلابِ تنت عمو 🔸عطر تن تو زنده كُند يادِ اكبرم (صلی الله عَلَیْکُمْ یا اَهْلَ بَیْتِ النُّبُوَّةِ) تسلای دل داغدار کریم اهل بیت آقا امام حسن مجتبی علیه الصلاه و السلام عنایت کنید اجماعا صلوات قرایی ختم کنید. (الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ. وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ وَالْعَنْ أعْداءَهُم)
•من گم شدم مانند بغض در گلویم مناجات با امام زمان روحی له الفدا اجرا شده شب ششم محرم ۹۸ به نفس حاج محمد طاهری •✾• ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ من گم شدم مانند بغض در گلویم یا نور و یا برهان ، بیا در جست و جویم خیلی دلت را با گناهانم شکستم خسته شدم دیگر من از این خلق و خویم تو آبروی آبرودارنِ عرشی من بنده ای رسوایم و بی آبرویم عمری برایت وصله ای ناجور بودم یک لحظه هم حتی نیاوردی به رویم می خواستم با گریه برگردم به سویت دست کریمت زودتر آمد به سویم من بی ادب بودم برایت شعر گفتم تو برتر از آنی که من از تو بگویم هربار کارم سخت برهم ریخت ، فوراً گفتم حسین و زود کردی زیر و رویم ای کاش زنده باشم و ماه محرم دیگ غذای روضه هایش را بشویم ای کاش زنده باشم و از قول قاسم گویم به شور و هروله "ای جان عمویم.." شاعر : محمد جواد شیرازی کانال نوای ذاکرین:(ایتا) 👇👇👇 Eitaa.com/navayehzakerin2 ⚡⚡⚡⚡⚡⚡ کانال نوای ذاکرین :(تلگرام) 👇👇👇 T.me/navayehzakerin مدیرکانال: خادم الذاکرین آرامش
98061403.mp3
783.2K
|⇦•من گم شدم مانند بغض در گلویم مناجات با امام زمان روحی له الفدا اجرا شده شب ششم محرم ۹۸ به نفس حاج محمد طاهری •✾• ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ دل مُرده‌ام، قــبول! تو اما مــسیح باش یک هم بیا زیارتِ اَهل‌ِقُبور کن... کانال نوای ذاکرین:(ایتا) 👇👇👇 Eitaa.com/navayehzakerin2 ⚡⚡⚡⚡⚡⚡ کانال نوای ذاکرین :(تلگرام) 👇👇👇 T.me/navayehzakerin مدیرکانال: خادم الذاکرین آرامش
بی رزه رفت .. روضه و توسل به حضرت قاسم سلام الله علیه اجرا شده شب ششم محرم ۹۸ به نفس حاج محمد طاهری •✾• ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ بی رزه رفت به میدان که بگوید حسن است ترسی از تیر ندارد زرهش پیرهن است دست خطی حسنی داشت که ثابت میکرد سیزده سال به دنبال حسینی شدن است جان سرِ دست گرفت و به دل میدان برد خواست با عشق بگوید که عمو جانِ من است *یه شباهتی داره روضه ش با باباش امام مجتبی .. یه تفاوتی هم داره ؛ اینجا هر کاری کرد عمو اجازه نداد اومد تو خیمه مادر اومد دید قاسم سر روی زانوها گذاشته داره چنان گریه میکنه شونه هاش داره میلرزه .. عزیزِ دلم نبینم اینطوری گریه کنی چرا زانوی غم بغل گرفتی؟.. گفت مادر هر کاری کردم عمو بهم اجازه نداد..گفت ناراحت نباش الان یه چیزی بهت میدم اگر ببری به عمو نشون بدی محاله دیگه بهت اجازه نده.. دیدن نجمه خانم (س) یه ساروق بسته ای رو باز کرد از داخلش یه نامه ای رو بیرون آوورد گفت ببین بابات حسن نوشته برا عمو جانت نوشته برا یه همچین روزی نوشته .. احتمال میداده ابی‌عبدالله بهت اجازۀ رفتن نده .. دیدن نامۀ بابا رو گرفته در دست داره خوشحال میاد .. باباشم یه روزی یه نامه ای در دست گرفته بود خوشحال داشت میومد .. امسال روضه مون گره خورده به روضه حضرت زهرا دیگه .. میگفت الان میرم به بابام میگم مادرم چیکار کرد .. اما این خوشحالی برا امام حسن چند دقیقه بیشتر طول نکشید .. یه وقت دید وسط کوچه نانجیب اومد .. جلو مادرشو سد کرد گفت بردم پناه هرچه به دیوار بیشتر اون بیشتر رسید و رهم بیشتر گرفت تفاوت روضۀ پسر و بابا اینه او اول سر گذاشته بود روی پاهاش گریه میکرد بعد خوشحال نامه رو گرفته بود دستش .. اما باباش اول خوشحال نامه در دستش بود اما تا آخر عمرش هی سر روی زانو گذاشت به هیچکسم نتونست بگه چه خبر شده .. آخه وقتی مادر با ضرب سیلی روی زمین افتاد ..* ناگهان از همه سو نعره کشیدند که آی تیرها پر بگشایید که او هم حسن است *میخوام دلتو اینجای روضه ببرم ؛ یه موقعی عمو رو صدا زد که نانجیب نشسته بود رو سینه ش .. کاکلِ قاسمُ در دست گرفته نتونست به هدفش برسه. ابی‌عبدالله با عجله خودشُ رسوند چنان شمشیر و رها کرد دست این نانجیب قطع شد صدای نحسش بلند شد قومش برا نجات دادنش اومدن ، چنان همه ریختن وسط معرکه همۀ این نانجیبا با اسب از رو بدن قاسم .. یه وقت یه صدای نحیفی به گوش عمو رسید عمو استخونایِ بدنمُ خرد کردن .. ابی‌عبدالله رسید بالاسرش: خنکای دل تب دیدۀ این دشت شدی چه شبیه جگر ریخته در تشت شدی عذر تقصیر اگر آمدنم دیر شده زیرِ تابوت پسر رفته عمو پیر شده نعل ها سخت به پامال تو سرگرم شدن تار و پود تو چنان موم عسل نرم شدن شده اسراف به سن تو نشاید این قد بیشتر از تو به عباس می آید این قد *شنیدید اومد سوار مرکب بشه قاسم، عمو سوارش کرد پاش به رکاب نمیرسید .. حالا وقتی داره بدنُ میاره سمت خیمۀ دار الحرب ابی‌عبدالله سینه‌ی قاسمُ به سینه ش گذاشته روایت میکه پاهای قاسم روی زمین کشیده میشه ..* چنگ ها معتکف طرۀ مویت گشتند سنگ ها جذب دلارایی رویت گشتند حسن و حیدر و زهرای مجسم شده ای پشت و روی تو کدام است چه در هم شده ای بهره از سفرۀ حسن تو به یوسف نرسید کار تقسیم تو قاسم به تعارف نرسید کارِ سختی است ولی تا به حرم میبرمت پسرم بودی و پیش پسرم میبرمت *چون این روضه برای این لحظه ست میگم .. نوشتن وقتی آورد بدنُ تو خیمه‌ی دارالحرب کنارِ بدن قاسم گذاشت ،شنید زینب داره میاد سریع یه پارچه ای روی بدن انداختش ابی عبدالله .. بی بی اومد نشست مقابل ابی‌عبدالله شروع کرد گریه کردن .. خانوما هم دارن گریه میکنن مادرش حضرت نجمه هم هست.. همه نشستن دارن‌گریه میکنن ، بدنِ علی اکبر که ارباً ارباً ست .. بدن قاسمم که برات خوندم روضه شو بدن غرق خونه .. یه وقت زینب این منظره رو دید میخواد لطمه بزنه اما اول از ابی‌عبدالله اجازه میگیره جانم به این خانم اجازه میدی حسین جان تا ابی‌عبدالله بهش اجازه داد میگن مقنعه از سر کشید شروع کرد لطمه زدن به صورت .. این لطمه هایی که زینب به صورت زد برای بدن قاسمه .. آخه کنار بدن علی اکبر بود اما این کار و نکرد ، زینب انگار اینجا خجالت زدۀ داداشش حسن بود .. چند بار دیگه زینب لطمه به صورتش زد ایام محرمه از همه التماسِ دعا .. اون لحظه ای بود که دید نانجیب داره وارد گودال میشه .. تا نشست روی سینه والشمرُ جالسٌ علی صدرک .. پس با زبانِ پر گله آن بضعۀ رسول رو کرد در مدینه که یا ایها الرسول این کشتۀ فتاده به هامون حسین توست وین صید دست و پا زده در خون حسین توست کانال نوای ذاکرین:(ایتا) 👇👇👇 Eitaa.com/navayehzakerin2 ⚡⚡⚡⚡⚡⚡ کانال نوای ذاکرین :(تلگرام) 👇👇👇 T.me/navayehzakerin مدیرکانال: خادم الذاکرین آرامش
98061405.mp3
4.07M
|⇦•بی رزه رفت .. روضه و توسل به حضرت قاسم سلام الله علیه اجرا شده شب ششم محرم ۹۸ به نفس حاج محمد طاهری •✾• ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ نوجوانی بود که نه جنگ را، نه پیامبر را، و نه انقلاب‌‌اسلامی‌اش را دیده بود. امّا آن مفاهیم صدر اسلام را با همان‌ روشن‌بینی، با همان اقتدار که روزی یک نوجوان فهمیده‌ (علی‌بن ابی‌طالب) دنبال کرده بود، با دنبال می‌کرد... کانال نوای ذاکرین:(ایتا) 👇👇👇 Eitaa.com/navayehzakerin2 ⚡⚡⚡⚡⚡⚡ کانال نوای ذاکرین :(تلگرام) 👇👇👇 T.me/navayehzakerin مدیرکانال: خادم الذاکرین آرامش
برام سخته واسه تو کاری نکردم .. و توسل به حضرت قاسم ابن الحسن علیه السلام ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ عمو جون .. برام سخته واسه تو کاری نکردم نکش پا رو خاکا که لبریز دردم زیر سنگا دنبال جسمت میگردم عمو جون .. دیگه به همه آرزوهات رسیدی برای خودت دیگه سرو رشیدی زیر سم اسبا چقد قد کشیدی بگو چی مسیرِ نفس هاتُ بسته مگه چند تا نیزه تو سینه ت شکسته میده شمشیراشون بوی پیرهنت رو سم اسبا داره شمیم تنت رو «عمو جان .. عمو جان ..» عمو جون میخوام بشنوم من دوباره صداتُ به هم ریخته این سنگ و طرح چشاتُ نزن دست و پا که میمیرم براتُ عمو جون .. دیدم توی چنگ یه نامردی موتو میخواد که با شمشیر ببره گلوتو صدای کمک خواستنت کشت عموتو میترسم سرت رو یه نامرد بیاره جلو چشم نجمه رو نیزه بذاره میترسم با چشمی که پر اضطرابه ببینی که زینب تو بزم شرابه «عمو جان .. عمو جان ..» کانال نوای ذاکرین:(ایتا) 👇👇👇 Eitaa.com/navayehzakerin2 ⚡⚡⚡⚡⚡⚡ کانال نوای ذاکرین :(تلگرام) 👇👇👇 T.me/navayehzakerin مدیرکانال: خادم الذاکرین آرامش