eitaa logo
༅࿇༅🇮🇷نوای ذاکرین🇮🇷 ༅࿇༅
10.5هزار دنبال‌کننده
42 عکس
44 ویدیو
76 فایل
گلچین تخصصی اشعارونواهای مذهبی،روضه،نوحه وگریزوآموزش (ختم خوانی )باحضورمادحین وشعرای آئینی راه اندازی کانال درتلگرام سال ۱۳۹۴ خادم و بانی و مداح چه فرقی دارد من فقط حاجتم این است که نوکرباشم Eitaa.com/navayehzakerin2 @Aaramesh42
مشاهده در ایتا
دانلود
💠💠 ما را فقط به خاطر فرزند پاک توست گر سرنوشت ، شیعۀ ثانی عشر نوشت لبان تشنه اش وقتی تکان خورد عطش برحنجر و براستخوان خورد به لبهای تو ظرف آب ميخورد لبِ ارباب چوب خیزران خورد سامرایی می شوم وقتی هوایی می شوم از زمین پر می کشم غرق رهایی می شوم مطمئن هستم که تاثیر روایات شماست اربعین؛هرسال؛اگر کرببلایی می شوم در بین خانواده زهرای مرضیه باید شوند تمام علی زاده ها ؛ حسن زنجیره ی محبت زهراست دین من با یک حسین و چار علی و دوتا حسن رکاب سامرا را گنبد زرد تو مروارید حریمت کلبه آمال ، قبرت قبله امید نفَس پس از نفَس و بعد از آن کمی سرفه و تکه ی جگری که گمانم آخری است... حسن همان حسن و قصه poeمان قصه هوای سامره امشب عجیب مادری است پر می زند دوباره دلم در هوای تو دارم هوای بوسه به صحن و سرای تو اذن دخول خوانده دلم تا کنی نظر زائر شوم دوباره سوی سامرای تو ای دومین حسن چو حسن ذره پروری پر می شود دو دست گدا از عطای تو سامرا از غم تو جامه‌دران است هنوز چشم «نرگس» به جمالت، نگران است هنوز بدون زحمت اگر سوی سامرا رفتیم نتیجه زحمات مدافع حرم است... یازده بار جهان گوشهٔ زندان کم نیست کنج زندان بلا گریهٔ باران کم نیست همچون شب قدر، قدرتو مکتوم است با تو جلوات چارده معصوم است گفتند به طعنه حج نشد رزقت!نه کعبه ز طواف روی تومحروم است حسن شدی که کریمان فقط دوتا باشند دوتا کریم در عالم برای ما باشند حسن شدی که اگر از بقیع برگشتند کبوتران، همه راهی سامرا باشند ↙️↙️↙️↙️↙️↙️↙️↙️ 💠کانال وابرگروه نوای ذاکربن💠
💠💠 ◾️امام زمان «ارواحنافداه» با همان سنّ خردسالگی آمدند و بر بدن مطهر پدر بزرگوارشان نماز خواندند ... راوی گوید: بعد از آنکه امام حسن عسکری علیه‌السلام به شهادت رسیدند، وارد خانه آن حضرت شدم، فَلَمَّا صِرْنَا فِی الدَّارِ إِذَا نَحْنُ بِالْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِ عَلَی نَعْشِهِ مُکَفَّناً ▪️وقتی که وارد حیاط خانه آن حضرت شدم، دیدم جنازه مطهر آن حضرت را کفن کرده و بر روی تخته‌ای در بین حیاط گذارده‌اند. فَتَقَدَّمَ جَعْفَرُ بْنُ عَلِیٍّ لِیُصَلِّیَ عَلَی أَخِیهِ ▪️جعفر، برادر آن حضرت، پیش آمد تا بر بدن مطهر برادرش نماز بخواند فَلَمَّا هَمَّ بِالتَّکْبِیرِ خَرَجَ صَبِیٌّ بِوَجْهِهِ سُمْرَةٌ بِشَعْرِهِ قَطَطٌ بِأَسْنَانِهِ تَفْلِیجٌ ▪️همین که جعفر خواست تکبیر بگوید، پسر خردسال گندمگونی که موی سرش سیاه و زنگی و کوتاه، و میان دندان هایش باز بود، بیرون آمد. فَجَبَذَ رِدَاءَ جَعْفَرِ بْنِ عَلِیٍّ وَ قَالَ تَأَخَّرْ یَا عَمِّ فَأَنَا أَحَقُّ بِالصَّلَاةِ عَلَی أَبِی ▪️و ردای جعفر را از دوش او کشید و فرمود: «ای عمو! کنار برو که من در نماز گزاردن بر پدرم از تو سزاوارترم.» فَتَأَخَّرَ جَعْفَرٌ وَ قَدِ ارْبَدَّ وَجْهُهُ فَتَقَدَّمَ الصَّبِیُّ فَصَلَّی عَلَیْهِ ▪️جعفر عقب رفت و رنگش تغییر کرد. آن پسر خردسال هم جلو ایستاد و بر امام علیه‌السلام نمازگزارد. 📚کمال الدین، ص ۴۳۱ ✍ آه یا صاحب الزمان ... هر گونه بود پیش آمدید و بر بدن مطهر پدر بزرگوارتان نماز خواندید؛ اما سوال این جاست: چه کسی بود تا بر بدن مطهر جدّ غریب‌تان حسین علیه‌السلام نماز بخواند ؟! به گمانم بهترین جواب را، خودتان به این سوال داده‌اید... 🩸سید رضا موسوی هندی، نیت کرد تا هفتاد ‌و‌ دو بیت در رثای سیدالشهداء علیه‌السلام بسراید؛ به ذهنش رسید تا در یک‌ بیت بگوید چه کسی بر بدن نازنین سیدالشهداء علیه‌السلام نماز خواند ؟! مقاتل را زیر و رو کرد اما مطلبی نیافت؛ با همان حال خسته، در کنار کتاب‌ها خوابش برد... 🩸 آن شب در عالم رؤیا به محضر حجت بن الحسن علیهماالسلام شرفیاب شد و آن حضرت به او فرمودند: جواب این سؤالت را اینگونه از زبان من بگو: صَلَّت عَلی جِسمِ الحُسَینِ سُیوفُهُم فَغَدا لِساجِدَةِ الظُّبا مِحرابا ... ▪️این شمشیر هایشان بود که بر جسم شریف سیدالشهداء علیه‌السلام، نماز خواندند ؛ و جسم پاک‌او‌، چه خوب محرابی برای آن شمشیرهای سجده‌کننده شد... 📚دیوان السیّد رضا الهندی: ص ۴۱ 📚أعیان الشیعة: ج ۷ ص ۲۶ ↙️↙️↙️↙️↙️↙️↙️↙️ 💠کانال وابرگروه نوای ذاکربن💠 Eitaa.com/navayehzakerin2
─‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃﷽❃ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌─‌ :(ای صفای قلب زارم... تهنیت ای  مومـنین وقت سـرور و دلبری شد جشـن میـلاد گل زهـرا،امام عسکـری شد ببر مـولا مـرا        درآن صحن وسرا دلم پرمی زند       بـرای  سـامـرا حسن جان یاحسن _حسن جان یاحسن (2) 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ حضرت مهدی کجایی،عیـدی ما راعطاکن درشـب میـلاد بابا ،حاجـت مارا روا کن به شور و زمزمه      بگـویم  با همه سلام مـومنین        به آل  فاطـمه حسن جان یاحسن _حسن جان یاحسن (2) 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ آسمانیها همه  از شور و  شـادی بی قـرارند خاک پاک سامـرا را بر دو دیده می گذارند ز نور آن  ولی       جهان شد منجلی هزاران تهنیت        به زهـرا و علـی حسن جان یا حسن_ حسن جان یاحسن (2) 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ ما که از این داعش و تکفیریان باکی نداریم بهر حفظ سامـرا  سَرها  به کف ما میگذاریم حریم  سامـرا      بهشت جان  ماست که ایثار و وفا     همـه ایــمان ماست حسن جان یا حسن_ حسن جان یاحسن (2) 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ ای امـام عسکری جانهـای ما مـولا فدایت جان به قربان تو و سرداب و صحن سامرایت فدای تـو منم      گـدای تو منم غلام و نـوکر     سـرای تو منم حسن جان یاحسن _حسن جان یاحسن (2) 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ ای خدا با  مهر مولا  قلب ما غـرق شعف کن قسمت این جمع مارا صحن مولایم  نجف کن منـم  بیمـار   او      ذلیل و زار  او عنایت کن که من   شَوَم  زوّار   او حسن جان یاحسن _حسن جان یاحسن (2) 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ شاعر: یوسف حق پرست(غریب) ─‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅❃ ༅࿇༅ ❃༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌─ ┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄ 💠 اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ 💠 دعوتید: به کانال وابرگروه مداحان ایتا↙️ کانال↙️↙️ Eitaa.com/navayehzakerin2 ابرگروه↙️↙️ https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9 @Aaramesh42 ╚═══💠═╝
🔰 سوم ربیع‌الثانی، سالروز طیّ‌الأرض امام حسن عسکری علیه‌السلام از «سامراء» به «گرگان»... جعفر بن شریف گرگانی گوید: سالی عازم حج شدم و در «سامرّا» نزد امام عسكری علیه‌السلام رسيدم. شيعيان، مال زيادی را توسط من برای آن حضرت فرستاده بودند. خواستم از حضرت بپرسم كه آن‌ها را به چه كسی بدهم؟ اما پيش از اينكه چيزی بگويم، فرمود: آنچه با خود آورده‌ای به «مبارک»، خادم من بده! من نيز چنان كردم. 🔹سپس عرضه داشتم: در گرگان شيعيان شما برایتان سلام می رسانند. فرمود: آيا بعد از اتمام مناسک حجّ به آنجا برمی‌گردی؟ گفتم: آری. فرمود: تو بعد از صد و هفتاد روز، به گرگان می‌رسی. و در آغاز روز جمعه، سه روز گذشته از ماه ربيع الآخر، به آنجا وارد مي‌شوی. به آن‌ها بگو كه من نيز پايان‌‌ همان روز، آنجا می‌آيم. برو كه ره‌يافته‌ای! 🔻... گفتم: ‌ای فرزند رسول خدا! ابراهيم‌بن‌اسماعيل جُرجانی از شيعيان شما است و بين دوستانت بسيار كار خير انجام داده و هر سال بيش از صد هزار درهم از ثروت خود را به آنان می‌دهد. فرمود: خدا به ابراهيم بن اسماعيل، به خاطر رفتارش با شيعيان ما پاداش دهد، گناهان او را بخشيده و فرزند سالمی به او روزی خواهد كرد كه حق را می‌گويد، به او بگو كه حسن بن علی «علیه‌السلام» گفت: نام پسرت را «احمد» بگذار. 🔹آنگاه از پيش آن حضرت رفته و مناسک حج را انجام دادم. و خدا مرا سالم نگه داشت تا اينكه روز جمعه، از ماه ربيع الآخر، در ابتدای روز همچنان كه امام علیه السلام فرموده بود، به گرگان رسيدم. دوستان و آشنايان برای تبريک به ديدارم آمدند. به آن‌ها گفتم كه امام حسن عسکری علیه‌السلام وعده داده است كه تا پايان امروز اينجا بيايد، پس آماده شويد تا پرسش‌ها و حاجت‌های خود را از او بخواهيد. همين كه نماز ظهر و عصر را خواندند، در خانه من گرد آمدند. فَوَ اللَّهِ مَا شَعَرْنَا إِلَّا وَ قَدْ وَافَانَا أَبُو مُحَمَّدٍ علیه‌السلام فَدَخَلَ إِلَیْنَا وَ نَحْنُ مُجْتَمِعُونَ فَسَلَّمَ هُوَ أَوَّلًا عَلَیْنَا فَاسْتَقْبَلْنَاهُ وَ قَبَّلْنَا یَدَهُ 🔻 به خدا سوگند! چيزی متوجه نشديم جز اينكه امام علیه‌السلام آمد و وارد خانه شد. ابتدا او بر ما سلام كرد، آنگاه ما به استقبالش رفتيم و دستش را بوسيديم. سپس فرمود: من به جعفر بن شريف وعده داده بودم كه آخر همين روز به اينجا بيايم. نماز ظهر و عصر را در سامرّا خواندم و به سوی شما آمدم تا تجديد عهد نمايم. هَا أَنَا قَدْ جِئْتُکُمُ الْآنَ فَاجْمَعُوا مَسَائِلَکُمْ وَ حَوَائِجَکُمْ کُلَّهَا 🔹اكنون در ميان شما هستم تا پرسش‌هایتان از من بپرسید و هر آنچه را که به آن نیاز دارید، با من در میان بگذارید. نخستين كسی كه پرسش نمود، «نضر بن جابر» بود. او گفت: ‌ای فرزند رسول خدا! چند ماه است كه چشمان پسرم آسيب ديده است، از خدا بخواه تا بينایی را به او برگرداند. 🔻حضرت فرمود: او را بياور! پس دست مباركش را به چشمان وی كشيد، بينايی او به حالت اول برگشت، آنگاه مردم يكايک می‌آمدند و نيازهای خود را مطرح می‌كردند و حضرت نيز براي آن‌ها دعا می‌نمود و تمام نياز‌هايشان را برآورده می‌ساخت. سپس حضرت،‌‌ همان روز به سامرّا برگشت. 📚الخرائج و الجرائح، قطب‌الدین راوندی، ج۱ ص۴۲۴ ✍ یا أباالحُجه... چه شود جمع پریشانْ‌دل ما هم روزی به قدوم پسرت باغ و گلستان بشود ..
ما گداییم گداییم گدای دو حسن زیر دین کرم و لطف و عطای دو حسن وای اگر نان خور هر بی سر و پایی بشویم روزی ما گره خورده به وفای دو حسن زنده و مرده ی ما فرق ندارد فردا اگر امروز نمیریم برای دو حسن تا فدایی سر قاسم و مهدی هستیم هست پشت سرمان دست دعای دو حسن تا ابد هر چه خلیفه است فدای علی و تا ابد هر چه کریم است فدای دو حسن با حسن های علی تا که رفاقت داریم همه جا تا ابد آقایی و عزت داریم باز هم‌ معجزه ، در دل هیجان می آید در جهان عطر دل انگیز جنان می آید این چه سری است که امشب به مشام جانم عطری از نیمه ماه رمضان می آید کینه توزان جمل زیر لحد پوسیدند در عوض باز حسن جان به جهان می آید چه گنهکار چه مومن همه مهمان هستند حضرت ِ خیرسان ِ همگان می آید به زمین کرده قدم رنجه شهنشاهی که وقت مدحش ،قلم شعر به جان می آید باز طوفان بلا را زده پس کشتی دین آمده یازدهم‌ مرشد جبریل امین نیست غم گر نکند دست کسی وا گره ام نوکر حلقه به گوش حسن سامره ام شده ام شاپرک شمع وجود پسرش ایمن از بی کسی و درد و غم و دلهره ام شده در سامره تصویر دو گنبد از نور مثل بین الحرمین خاص ترین منظره ام تا ابد هر چه گشایش به فدای گره ای که چنین کرد پناهنده ی این مقبره ام نفس فاطمی اش راه نشانم داد و اربعین خورد رقم ناب ترین خاطره ام شده ام بی سر و سامان دو تا شش گوشه هر چه دارم همه قربان دو تا شش گوشه خوش به حال شب تاری که تو گردی سحرش کعبه یعنی دل هر کس که شد عشقت گوهرش جان به قربان همان گرگ بیابانی که تاج ِ هم صحبتی ِ با تو نشسته به سرش پدر و مادر من باد به قربان کسی که گذشته است به عشق تو ز مادر پدرش جان به قربان بزرگی که شده همچو سگان کاسه لیسی ِ غلامان تو تنها هنرش جز تو اصلا چه سپهری است که سهمش بشود حضرت مهدی موعود بگردد قمرش من کیم مدح شهنشاه سماوات کنم "کار من نیست که بنشینم و املات کنم" من ِ دل مرده که در وادی غم ها ماندم دور از فیض مسیحای مسیحا ماندم عشقتان شد پر پرواز دو عالم اما من اسیر اگر و شاید و اما ماندم " حیف باشد که تو باشی و مرا غم ببرد " بین طوفان بلا بی کس و تنها ماندم اربعین رفت و ندادند محلم اصلا آه از قافله ی کرببلا جاماندم کورتر شد گره ام هر چه تقلا کردم من فقط منتظر روضه زهرا ماندم روزگاری شده که روز ، شب تاریک است خوب کن حال مرا فاطمیه نزدیک است ┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄ ↙️↙️↙️↙️↙️↙️↙️↙️ =صَــــدَقِہ جاریِہ 💠 اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ 💠 دعوتید: به کانال وابرگروه مداحان ایتا↙️ کانال↙️↙️ Eitaa.com/navayehzakerin2 ابرگروه↙️↙️ https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9
↙️↙️↙️↙️↙️↙️↙️↙️ 💠💠 🔰 نور بهشت، از نور روی مبارک امام حسن عسکری علیه‌السلام است... در روایتی وقتی که رسول خدا «صلی‌الله‌علیه‌وآله» اوصیاء بعد از خود و مقامات آنان در آخرت را بیان می‌فرمودند، در اوصاف حضرت حسن بن علی العسکری علیه‌السلام فرمودند: ... وَ الْحَسَنُ بْنُ عَلِیٍّ سِرَاجُ أَهْلِ الْجَنَّةِ یَسْتَضِیئُونَ بِهِ 🔹حسن بن علی العسکری علیه‌السلام، چراغ بهشتیان است که از نور ایشان بهره می‌برند. 📚المناقب، ابن شهرآشوب، ج۱ ص۲۹۲ 📚بحارالانوار ج۲۶ ص۳۱۶ ↙️↙️↙️↙️↙️↙️↙️↙️ 💠کانال وابرگروه نوای ذاکربن💠
↙️↙️↙️↙️↙️↙️↙️↙️ 💠💠 🔰 نوری که از سر مبارک امام حسن عسکری علیه‌السلام تا هفت‌آسمان بالا می‌رفت... «بَذْل» غلام امام حسن عسکری علیه‌السلام گوید: رَأَیْتُ مِنْ رَأْسِ أَبِی مُحَمَّدٍ علیه‌السلام نُوراً سَاطِعاً إِلَی السَّمَاءِ وَ هُوَ نَائِمٌ 🔸زمانی که امام علیه‌السلام در خواب بودند، می‌دیدم که نوری از سر مبارکش به جانب آسمان بالا می‌رود. 📚 الخرائج و الجرائح،ج۱ ص۴۴۱ 📚کشف الغمّة ج۳ ص۳۰۷ ↙️↙️↙️↙️↙️↙️↙️↙️ 💠کانال وابرگروه نوای ذاکربن💠
↙️↙️↙️↙️↙️↙️↙️↙️ 💠💠 🔰 قلمِ مبارکی که بدون «کاتب» می‌نوشت... ابوهاشم جعفری گوید: خدمت حضرت امام حسن عسکری علیه‌السّلام رسیدم، مشغول نوشتن نامه‌ای بودند. هنگام نماز فرا رسید، إمام علیه‌السلام نامه را کنار گذاشتند و برای نماز حرکت کردند. فَرَأَیْتُ الْقَلَمَ یَمُرُّ عَلَی بَاقِی الْقِرْطَاسِ مِنَ الْکِتَابِ وَ یَکْتُبُ حَتَّی انْتَهَی إِلَی آخِرِهِ فَخَرَرْتُ سَاجِداً 🔻دیدم قلم، روی نامه به حرکت در آمد و بقیه نامه را نوشت تا تمام شد. از مشاهده این صحنه، به سجده افتادم. پس از تمام کردن نماز، امام علیه‌السلام آمدند و قلم را به دست گرفتند و اجازه ورود به مردم دادند. 📚عیون المعجزات، ص۱۳۴ ↙️↙️↙️↙️↙️↙️↙️↙️ 💠کانال وابرگروه نوای ذاکربن💠
↙️↙️↙️↙️↙️↙️↙️↙️ 💠💠 🔰 به فدای مولایی که خود را «بدهکار» نوکرانش می‌داند... اباهاشم جعفری گوید: به امام حسن عسکری علیه‌السلام از نیاز مالی شکایت کردم. حضرت با تازیانه‌اش خطی بر قسمتی از زمین کشید و از آن جا شِمش طلایی بیرون کشید که حدود پانصد دینار، قیمت داشت؛ سپس آن حضرت رو به من نمود و فرمود: خُذْهَا یَا أَبَا هَاشِمٍ وَ أَعْذِرْنَا 🔻ای اباهاشم! این را بگیر و (به جهت اینکه دیر، به نیاز تو رسیدیم تا تو خود از ما طلب کردی) عذر ما رو‌ بپذیر! 📚الارشاد، ص۳۲۲. 📚الکافی ج۱ ص۵۰۷. 📚المناقب،ابن شهرآشوب،ج۴ ص۴۳۱.
↙️↙️↙️↙️↙️↙️↙️↙️ 💠💠 🔰 شرح گوشه‌ای از جمال دلربا و‌ پُر نور حضرت أبالمهدی، حسن بن علی العسکری علیهماالسلام ... ابوالحسن کرخی گوید: پدر من در کرخ، بَزّاز بود. مرا با مقداری پارچه به سامرا فرستاد. همین که وارد سامرا شدم، غلامی مرا با نام خود و پدرم صدا زد و گفت: پیش مولایت بیا! گفتم: مولای من کیست؟ گفت: من پیغام آورم، هر چه به من گفته‌اند، می‌گویم. 🔹ابوالحسن کرخی گوید: من از پی او رفتم. مرا به درب خانه‌ای بُرد که یقین کردم آنجا بهشت است. وَ إِذَا رَجُلٌ جَالِسٌ عَلَی بِسَاطٍ أَخْضَرَ وَ نُورُ جَمَالِهِ یَغْشَی الْأَبْصَارَ 🔻 ناگاه دیدم مردی روی فرش سبزی نشسته و نور جمالش چشم‌ها را خیره می‌کند! به من فرمود: در میان پارچه‌هایی که آورده‌ای دو چادر است که یکی را در فلان قسمت گذاشته‌ای و دیگری در جامه‌دان فلان است. در میان هر کدام کاغذی است که قیمت خرید و سود آن نوشته شده، قیمت یکی بیست و سه دینار و سود آن دو دینار و قیمت دیگری سیزده دینار و سود آن مانند اولی است. برو هر دو را بیاور. ابوالحسن کرخی گوید: برگشتم و هر دو را آورده، مقابل آقا گذاشتم. فرمود: بنشین! فَجَلَسْتُ لَا أَسْتَطِیعُ النَّظَرَ إِلَیْهِ إِجْلَالًا لِهَیْبَتِهِ 🔻نشستم اما از جلالت و هیبت، نمی‌توانستم به آن آقا نگاه کنم. 🔹دست مبارکش را به زیر فرش برد و با اینکه آنجا چیزی نبود، یک مشت برداشت‌ و فرمود: این پول دو چادر تو با سودش است؛ خارج شدم. بیرون که آمدم شمردم، دیدم خرید و سود همان طوری است که پدرم نوشته بود؛ بدون کم و زیاد!! 📚مشارق انوارالیقین، ص ۱۳۴
┄┅✵﷽✵┅┄ ❃࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ دارد امشب شهـــر پیغمـــبرهـوای دیگـری آسمانش می درخشـد با صفــــای دیگـری فاطمــــه آورده گــویـــا مجتـبای دیگـری جلوه گر شد بر زمین ابن الرضـای دیگری می درخشد چون نگینی بر رُخ ِانگشتری می شـود شهر مدینـه در رکاب عسکری از دلم تا صحنِ شاهِ سامرا  پُـل می زنم تا حریـم پاک او  دست توســل می زنم خانهٔ دل را به یُمنِ مقدمش گل می زنم با قلــم  بر دفتـر شعــرم  تفــأُل می زنم شاه بیت امشبــم  از  چـارده  نور  جلی دومین نام حسـن در دفتـرم شد منجـلی   حُسـنِ خُلقـش ، یادگار جدّ پاکش مصطفا رادمـردی و عــدالـت  بـرگـرفت از مرتضـا شیـوهٔ بخشنــدگی را بـرده ارث از مجتـبا بر سرِ خوانش نشسته خیلی از شاه وگدا سامرا برخــود ببـالد بـا چنیـن شاه کَـرَم شکر حق،دومْ حسن در سامرا دارد حرم دم به دم از عرش آید نغمهٔ حور و مَلَک برقدمهای حَسن ، سر خم نموده نُه فلک وا شده خوان کَرَم بین حسن ها مشترک قسمت هرکس شدازاین سفره ها نان ونمک می شود عمری گدایِ کویِ احسان حَسن تاج خوشبختی بدست آورده مهمان حسن یا اباصـالح دلت روشن از این میلاد نور درحریم سـامرا گردیده برپا جشن وشور عالَمی ازاشتیاقش گشتـــه لبــریزِ سرور چشمِ بد از حُسنِ زیبای پدر  بادا به دور جشن زیبای ولایت باحضورت خوشتر است چون جمال عالم آرای تو چیزی دیگراست سیـزده  نور آمده تا مـاه کامل تر شـود قبـلـهٔ دلهایمان سمت تو  مایل تر شـود در دعاها دست ما بایدکه سائل ترشود تا جهانی بر قدوم  پاک،قابـل تر شـود در شب بدری نقاب از رُخ کشد ماهِ تمام عالَمی روشـن شـود از نورِ رُخسار امـام ❃࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ ✍رقیه سعیدی(ڪیمیا) ┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄ ↙️↙️↙️↙️↙️↙️↙️↙️ =صَــــدَقِہ جاریِہ 💠 اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ 💠 دعوتید: به کانال وابرگروه مداحان ایتا↙️ کانال↙️↙️ Eitaa.com/navayehzakerin2 ابرگروه↙️↙️ https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9