باب الحرم _ حاج محمود کریمی.mp3
28.91M
|⇦•ای خدا روزهایِ دشواریست..
#مناجات با خدا و توسل به حضرت ولی عصر روحی له الفدا ویژه ماه مبارک رمضان به نَفسِ حاج محمود کریمی •✠•
∞═┄༻↷↭↶༺┄═∞
بَرَزَ الإیمانُ کُلُّهُ اِلی الشِّرْکِ کُلِّه...
#جنگ_خندق روزی بود که تمام اسلام
در برابر تمام #کفر و #الحاد قرار گرفت
#انقلاب_اسلامی هم امروز
در برابر تمام #ظلم و
تمام #استکبار
"ایستاده"
است...
کانال نوای ذاکرین:(ایتا)
👇👇👇
Eitaa.com/navayehzakerin2
⚡⚡⚡⚡⚡⚡
کانال نوای ذاکرین :(تلگرام)
👇👇👇
T.me/navayehzakerin
مدیرکانال: خادم الذاکرین آرامش
#امام_علی علیهالسلام
#جنگ_خندق
#غزل_پیوسته
🔹لا فتی الّا علی🔹
«هل من مبارز»... نعره دنیا را تکان میداد
در خندقی خود کنده، شهر از ترس جان میداد
اینک سوار کفر، زیر رقص شمشیرش
لبخند شیطان را به پیغمبر نشان میداد
«یک مرد آیا نیست؟»... این را کفر میپرسید
آن روز ایمان مدینه امتحان میداد
هرکس قدم پس میکشید و با نگاه خود
بار امانت را به دوش دیگران میداد
با شانه خالی کردن مردان پوشالی
کم کم رجزها مزهٔ زخم زبان میداد
«رخصت به تیغم میدهی؟»... این را علی پرسید
مردی که خاک پاش بوی آسمان میداد
فرمود نه بنشین علی جان! تو جوان هستی
آری همیشه پاسخش را مهربان میداد
«هل من مبارز»... نعره گویا از جگر میزد
فریاد او بر قامت شهری تبر میزد
او میخروشید و رجز میخواند و بر میگشت
او مثل موجی بود که بر صخره سر میزد
کم کم هوا حتی نفس را بند میآورد
نبض مدینه پشت خندق تندتر میزد
زنها میان خانهها شیون به پا کردند
انگار تکتک خانهها را نعره در میزد
فریاد بغض بچههای شهر را بلعید
ساکت که میشد، دیو فریادی دگر میزد
یکبار دیگر اذن میدان خواست از خورشید
لبهای شیرین علی حرف از خطر میزد
فرمود: «نه» هرچند که قلب علی را دید
مثل عقابی در قفس که بال و پر میزد
«هل من مبارز»... باز زانوی علی تا شد
این بار دیگر اذن میدان یک تمنا شد
فرمود پیغمبر: «علی جان! یا علی! برخیز»
خندید، بند از دستهای شیر حق وا شد
شمع شهادت شعلهور بود و خدا میدید
پروانه در آتش بدون هیچ پروا شد
برقی زد آهن، پاره شد بند دل دشمن
تا تیغههای ذوالفقار از دور پیدا شد
تا انعکاس صورتش بر ذوالفقار افتاد
ابرو گره زد تیغ روی تیغ زیبا شد
مثل عقابی در نگاه عَمرو میچرخید
فرصت برای تیز پروازی مهیا شد
اینک رجزها تن به لالی داده بودند و
طوفانی از نام علی در دشت برپا شد
اعجاز یعنی ضربهٔ دست علی آن روز
دشمن اگر که رود، او مانند موسی شد
تا لا فتی الّا علی را آسمان میخواند
لا سیف الّا ذوالفقار این گونه معنا شد
در وصف این ضربت خدا حتی غزل دارد
آری علی با ضربتی عالی اعلا شد
📝 #مهدی_مردانی
┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄
🇮🇷اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ🇮🇷
دعوتید: به کانال ماندگاروبروز #تخصصی_نوای_ذاکرین
#اکبر_آرامش_اشعار_مذهبی
ایتا↙️
╔═💎💫═══╗
Eitaa.com/navayehzakerin2
@Aaramesh42
╚═══💫💎═╝
#حضرت_عبدالعظیم_حسنی_ع
آغوش تو یادآور آغوش خداست
درگاه تو درگاه اجابت دعاست
آنقدر که عطر سیب دارد حرمت
انگار حریمت حرم کرببلاست
✍ #سعیده_کرمانی
#امام_زمان_عج_مناجات
بیچاره ما که گرچه عزیزیم نزدِ خلق
چیزی که پیش دوست نداریم آبروست
✍ #فاضل_نظری
بهمناسبت ١٧ شوال، سالروز #جنگ_خندق
#امیرالمومنین_ع_مدح
فاتح بَدر و خَندق و خِیبر
اَسدالله! مُرتضی! حِیدر!
✍استاد #غلامرضا_سازگار
┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄
🇮🇷اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ🇮🇷
دعوتید: به کانال ماندگاروبروز #تخصصی_نوای_ذاکرین
#اکبر_آرامش_اشعار_مذهبی
ایتا↙️
╔═💎💫═══╗
Eitaa.com/navayehzakerin2
@Aaramesh42
╚═══💫💎═╝
بهمناسبت ١٧ شوال، سالروز #جنگ_خندق؛ #امیرالمومنین_ع_مدح؛ #غزل_پیوسته
«هل من مبارز»... نعره دنیا را تکان میداد
در خندقی خود کنده، شهر از ترس جان میداد
اینک سوار کفر، زیر رقص شمشیرش
لبخند شیطان را به پیغمبر نشان میداد
«یک مرد آیا نیست؟»... این را کفر میپرسید
آن روز ایمان مدینه امتحان میداد
هرکس قدم پس میکشید و با نگاه خود
بار امانت را به دوش دیگران میداد
با شانه خالی کردن مردان پوشالی
کم کم رجزها مزهٔ زخم زبان میداد
«رخصت به تیغم میدهی؟»... این را علی پرسید
مردی که خاک پاش بوی آسمان میداد
فرمود نه بنشین علی جان! تو جوان هستی
آری همیشه پاسخش را مهربان میداد
«هل من مبارز»... نعره گویا از جگر میزد
فریاد او بر قامت شهری تبر میزد
او میخروشید و رجز میخواند و بر میگشت
او مثل موجی بود که بر صخره سر میزد
کم کم هوا حتی نفس را بند میآورد
نبض مدینه پشت خندق تندتر میزد
زنها میان خانهها شیون به پا کردند
انگار تکتک خانهها را نعره در میزد
فریاد بغض بچههای شهر را بلعید
ساکت که میشد، دیو فریادی دگر میزد
یکبار دیگر اذن میدان خواست از خورشید
لبهای شیرین علی حرف از خطر میزد
فرمود: «نه» هرچند که قلب علی را دید
مثل عقابی در قفس که بال و پر میزد
«هل من مبارز»... باز زانوی علی تا شد
این بار دیگر اذن میدان یک تمنا شد
فرمود پیغمبر: «علی جان! یا علی! برخیز»
خندید، بند از دستهای شیر حق وا شد
شمع شهادت شعلهور بود و خدا میدید
پروانه در آتش بدون هیچ پروا شد
برقی زد آهن، پاره شد بند دل دشمن
تا تیغههای ذوالفقار از دور پیدا شد
تا انعکاس صورتش بر ذوالفقار افتاد
ابرو گره زد تیغ روی تیغ زیبا شد
مثل عقابی در نگاه عَمرو میچرخید
فرصت برای تیز پروازی مهیا شد
اینک رجزها تن به لالی داده بودند و
طوفانی از نام علی در دشت برپا شد
اعجاز یعنی ضربهٔ دست علی آن روز
دشمن اگر که رود، او مانند موسی شد
تا لا فتی الّا علی را آسمان میخواند
لا سیف الّا ذوالفقار این گونه معنا شد
در وصف این ضربت خدا حتی غزل دارد
آری علی با ضربتی عالی اعلا شد
✍ #مهدی_مردانی
#حضرت_زهرا_س_هجوم_به_بیت_ولایت؛ سالروز #جنگ_خندق؛ #امیرالمومنین_ع_غربت
دستِ اسلام را چرا بستيد!؟
فاتح بدر و خندق است اين مرد
يادتان رفته درب خيبر را
با همين دستها شكست اين مرد
يادتان رفته در حنين و احد
ذوالفقار گرهگشايی داشت
يادتان رفته تا همين ديروز
در مدينه برو بيايی داشت
شرمتان باد! ناجوانمردان
نكشيدش چنين غريبانه
اسدالغالب است، میجنگد
پنجه در پنجه، مرد و مردانه
يادتان رفته از لبِ تيغش
جايِ خون، رأفت و كرم میريخت
يادتان رفته بیزره، تنها
لشگری را علی به هم میريخت
يادتان رفته ذوالفقارش را
ماجراهای فنِ دستش را
مَرحبُ و عَمروَد دو نيم شدند
يادتان رفته ضربِ شصتش را
يادتان رفته آن رشادتها
مرد ميدان غزوهها میشد
تا شماها فرار میكرديد
سپر جان مصطفی میشد
نبريدش چنين، يدالله است
كفر از او سيلی عيان خورده
ای عربهای بیحياء؛ اصلاّ
اسم حيدر به گوشتان خورده؟
نور توحيد را نمیبينيد!؟
كور دلهای باطنآلوده
وا كنيد اين طنابها را زود
او برای خودش كسی بوده
تيرهبختان ز فيض محروميد
در صف دشمن ولی هستيد
رفته از يادتان كه مديونِ
دست پُر پينهی علی هستيد
چاههای مدينه میدانند
كه كمر قصدِ كشتنش بستيد
آبروی تمام عالم را
ريسمان دور گردنش بستيد
حرمتش را نگه نمیداريد!؟
روي دوشش عبا بيندازيد
او غرورش شكسته نامردان
از سرش تيغ را بيندازيد
پا برهنه به مسجدش نبريد
او خودش خاكیِ خدايی هست
نيمی از كينه را نگه داريد
چون كه گودال كربلايی هست
كربلا باز فرصت خوبی است
عقدههاتان به كار میآيند
سرِ بر نيزه رفتن پسرش
همه با هم كنار میآيند
✍ #وحید_قاسمی
┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄
🇮🇷اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ🇮🇷
دعوتید: به کانال ماندگاروبروز #تخصصی_نوای_ذاکرین
#اکبر_آرامش_اشعار_مذهبی
ایتا↙️
╔═💎💫═══╗
Eitaa.com/navayehzakerin2
@Aaramesh42
╚═══💫💎═╝
بهمناسبت ١٧ شوال، سالروز #جنگ_خندق
#امیرالمومنین_ع_مدح
با شورِ عشق، تاب و توانم درست شد
تاب و توان و روح و روانم درست شد
خِلقت بدون لطف تو ممکن نبود نه...
از ماندهی گِل تو، جهانم درست شد
بی شک دلیل زندگی من شدید و بعد...
جانم، جوانیام، هیجانم درست شد
نبضم اگر نبودی از اول، صدا نداشت
با ذکر یا علی، ضربانم درست شد
کارم گرفته بود و گره خورده بود و تا...
دیدید لحظهای نگرانم، درست شد
با گـندمـی که فاطمه در آسـیاب کرد
با دستِ مهربانِ تو نانم درست شد
مهر و ولای فاطمه توحید اقامه کرد
نام تو را که گفتم، اذانم درست شد
از بـُهت ضربهی تو به خندق، دهانشان...
شد باز و بسته، واژهی "جانم" درست شد
ممنونم از خدا که به عشق تو جای خون
رودِ شـرابْ در شـریـانم درست شد
توصیفِ شأنِ تو، بخدا کار من نبود
گفتـم علـی و فـنِ بیـانم درست شد
✍ #روح_الله_قناعتیان
┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄
🇮🇷اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ🇮🇷
دعوتید: به کانال ماندگاروبروز #تخصصی_نوای_ذاکرین
#اکبر_آرامش_اشعار_مذهبی
ایتا↙️
╔═💎💫═══╗
Eitaa.com/navayehzakerin2
@Aaramesh42
╚═══💫💎═╝
بهمناسبت ١٧ شوال، سالروز #جنگ_خندق
#امیرالمومنین_ع_مدح
اشک میبارید از چشمان سلمان مثل ابر
گفت من یک قطرهام پیش تو ای دریای صبر!
ای خوشا «اللهُ نور»ی که توئی پروانهاش
خوش به حالش که تو دنیا آمدی در خانهاش
همچنان از طرح آن روزم پشیمانم هنوز
آن همه خندق چرا کندیم؟ حیرانم هنوز
در سپاه ما مگر آن روز شیر حق نبود
حاجتی دیگر به حفر آن همه خندق نبود
خویش را در کام شیر انداخت او با پای خود
تا پرید این سو و جولان داد «عمرو عبدِوُد»
هی رجز میخوانَد و هی بی قراری میکنی
وای از آن ساعت که تو قصد شکاری میکنی
«لا فتی»! پیش آمدی «لا سیف» در دستان تو
گفت احمد: نه، ولی نه از هراسِ جانِ تو
گفت نه، تا دیگری با «عمرو» رو در رو شود
گفت نه، تا دست آن پر ادّعاها رو شود
دیدمت شیر جوان! تا آمدی غرّان ز رَه
گفتی: اِنّی فارِسٌ، سَمَّیتُ اُمّی حیدَرَه
عمرو! آن «هل من مبارز» شد صدای آخرت
خوب میبینم که میچرخد اَجَل دورِ سرت
گیرم از جنگاوران بر تو کسی غالب نبود
اسم آنها که علی ابن ابی طالب نبود
در زمین با هر که جنگیدی تو بردی پهلوان!
دور دور ماست دیگر، ما یلان آسمان
قلب حق در سینهی من در پس این جوشنست
جنگ با «قهار» تکلیفش از اول روشن ست
آمدم تا جان بگیرم یا که از جان بگذرم
آمدم با ضربتی از جن و انسان بگذرم
روز خندق را همان روز الستم میکنی
خون فرقم را تو میریزی و مستم میکنی
فرق من باز و سپر باز و دهانِ تیغ باز
با سه لب، لبیک میگویم در این راز و نیاز
باده مست و باده نوشان مست و ساقی مستِ مست
مست میچرخد به دورش عالمی ساغر به دست
پس «الا یا ایها الساقی ادر کاساً» عظیم
تیغ را برگیر، بسم الله رحمن الرحیم
برق هیبت در نگاهت چشم او را خیره کرد
ناگهان گردی به پا شد که هوا را تیره کرد
تا به راه انداختی آن گِردباد حیدری
عمروْ جای جنگ شد مبهوت آن جنگاوری
دم به دم چرخیدی و چرخاندی آن تیغِ دودَم
هم چپ و هم راست بودی، پلک تا میزد به هم
در زمین با لرزهی گامت قیامت میکنی
«یا قسیم النار و الجنة»! چه قسمت میکنی؟
میزنی شمشیر هم چون آذرخشی مرگبار
نه، نمیفهمد زبانی عمروْ، الا ذوالفقار
تیغ با آن وزن در دستان تو مثل پَرَست
پر درآوردهست، حق دارد، به دست حیدرست
یک نفس بر عمروْ میتازی و او درمانده است
تیغ هم مثل سپر در دست دیگر مانده است
هر چه دارد در دفاع از جان خود رو میکند
پیش تو شیر قدیمی کار آهو میکند
باورش میشد اگر رزم تو در بدر و اُحُد
پیش تیغت وا نمیماند این چنین در کار خود
گفت با خود بی رقیبم چون که دیگر حمزه نیست
او نمیدانست سیف الله، بعد از این علیست
باورش شد پنجهها وقتی اسیر شیر بود
باورش شد قدرت بازویت امّا دیر بود
تیغ برّان بود، امّا تیغِ ایمان را زدی
پای او نه پایههای کفر و عصیان را زدی
نقشهی اهل تکاثر باز نقشی شد بر آب
شَر به خاک افتاد و سر خم کرد پیش بوتراب
آمدی چون عید نو تا قفل زندان بشکنی
دیو مردم خوار را چنگال و دندان بشکنی
پای آن دیو سیه از روی زانو شد دو نیم
چیست پا، وقتی نیاید در صراط المستقیم؟
مثل بُت آن کوهِ آهن بر زمین افتاده بود
کفر بر پای امیر المومنین افتاده بود
عمروْ!، عُمرت غرورت از کفت بیرون کشید
عبدِ «وَد» بودی و عبد «رَب» تو را در خون کشید
خویش را بر باد با دستان خود دادی چرا؟
عمروْ! ـ چشمت کورـ با حیدر در افتادی چرا؟
عرش هم تکبیر گفت از شور پیکارت علی!
عقل انگشتش به لب، وامانده در کارت علی!
در دلم توفان اسرار تو دامن میکشد
وای اگر گویم، ابوذر تیغ بر من میکشد
آن که پیش ضربتش اعمال ما فانیست کیست؟
آن که میداند در این عالم که حیدر کیست، کیست؟
من کم آوردم، ببین لبریز شد دریای من
باز هم با چاه رازت را بگو مولای من
✍ #قاسم_صرافان
┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄
🇮🇷اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ🇮🇷
دعوتید: به کانال ماندگاروبروز #تخصصی_نوای_ذاکرین
#اکبر_آرامش_اشعار_مذهبی
ایتا↙️
╔═💎💫═══╗
Eitaa.com/navayehzakerin2
@Aaramesh42
╚═══💫💎═╝
بهمناسبت ١٧ شوال، سالروز #جنگ_خندق
#امیرالمومنین_ع_مدح
دست خدا و نفْسِ پیمبر فقط علیست
شمشیر و شیرِ خالقِ اکبر فقط علیست
بعد از نبی به امر خداوند ذوالجلال
ما را امام و هادی و رهبر فقط علیست
دست خدا که با سر انگشت خویشتن
خورشید را نمود مسخر فقط علیست
بر آن دو تن که هر دو ز خیبر گریختند
اعلان کنید فاتح خیبر فقط علیست
این نام را مباد به دیگر کسان دهند
این حق حیدر است که حیدر فقط علیست
مردی که جان به دست، شب #لیلة_المبیت
جای رسول خفت به بستر فقط علیست
ای تشنگان حشر به حق خدا قسم
باور کنید ساقی کوثر فقط علیست
مردی که در مهاجر و انصار از نخست
گردید با رسول برادر فقط علیست
دیوار کعبه سینه گشود از برای او
مولود بیت حضرت داور فقط علیست
نوزاد بیت و صاحب بیت و امیر بیت
مهمان بیت همره مادر فقط علیست
آن شیر کبریا که در ایام کودکی
از هم درید پیکر اژدر فقط علیست
روز احد به رغم تمام فراریان
یاری که گشت دور پیمبر فقط علیست
از منبر رسول خدا آید این ندا
بعد از رسول، صاحب منبر فقط علیست
کس را چه زهره تا که شود کفو فاطمه
آن کس که شد به فاطمه شوهر فقط علیست
ممدوح «انّما» که خدا گفته در کتاب
گفتیم و گفتهاند مکرر فقط علیست
در روز حشر پیشروِ ختم انبیا
صاحب علَم به عرصۀ محشر فقط علیست
شاهی که رَخت کهنه به تن کرد و رَخت نو_
با دست خویش داد به قنبر فقط علیست
دست خدا که یک تنه در عرصۀ نبرد
بگرفت سر ز عمر دلاور فقط علیست
در فتح بدر و خیبر و در خندق و احد
بالله قسم امیر مظفّر فقط علیست
آن بتشکن که در حرم خاص کبریا
بگذاشت پا به دوش پیمبر فقط علیست
«اِلّا علی» ندای خدا بود در اُحد
ممدوح این ندای منور فقط علیست
فرمود مصطفی که منم شهر علم و بس
این شهر علم را که منم، "در" فقط علیست
آن کو به کودکی به رسول خدا مدام
بوده انیس و مونس و یاور فقط علیست
گو صد خلیفه بعد پیمبر فقط علیست
آن را که حق نموده مقرر فقط علیست
«میثم» امیر خلق و رفیقِ فقیرِ شهر_
در عالم وجود سراسر فقط علیست
✍ استاد #غلامرضا_سازگار
┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄
🇮🇷اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ🇮🇷
دعوتید: به کانال ماندگاروبروز #تخصصی_نوای_ذاکرین
#اکبر_آرامش_اشعار_مذهبی
ایتا↙️
╔═💎💫═══╗
Eitaa.com/navayehzakerin2
@Aaramesh42
╚═══💫💎═╝
بهمناسبت ١٧ شوال، سالروز #جنگ_خندق
#امیرالمومنین_ع_مدح
سرّ توحید احمدی اینست: که علی را فقط خطاب کند
عرصهی جنگ هم که تنگ شود، روی حیدر فقط حساب کند
آی مرحب! برو کنار بایست، هدف انگار کندن در نیست
شیر حق اینچنین که میغرّد آمده قلعه را خراب کند
روح انگار روح تازه گرفت، آمد از فاطمه اجازه گرفت
تا که در عرش، عکسِ حیدر را ـ درِ قلعه به دست ـ قاب کند
با دَم یا علی به هر دو دَمش، با هجوم سریع و پشت همش
ذوالفقار برهنه کاری کرد، ملک الموت اعتصاب کند
میپری آن طرف سواره ولی، عمرو! آن سوی خندق است علی
جنگجویی ندیدهام چون تو، سوی مرگش چنین شتاب کند
دلت از او شنید و نرم نشد؟ پیش خورشید بود و گرم نشد؟
پس لب ذوالفقار او تنها میتواند تو را مجاب کند
فرق او را شکافتی، بشکاف!، مُحرِم است او و خواست قبل طواف
در وضویش به رسم عاشقها، روی خود را به خون خضاب کند
تیغ بر عمرو پهلوان حیدر، آنچنان زد که حضرت داور
ضربهی روز خندقِ او را، بهترین ضربه انتخاب کند
در میان عرب خبر پیچید، در دلش هر مبارزی فهمید
خاک خود را به باد خواهد داد، رزم اگر با ابوتراب کند
همه دیدند امیر میآید، زودتر از غدیر میآید
کی شود یک امینیِ دیگر، شرح آن ضربه را کتاب کند؟
بیشتر بین عاشقانِ علی، حرف سلمان و مالک است ولی
رقص خرمافروش بر سرِ دار، دل ما را همیشه آب کند
بعد یک عمر ذکر یا حیدر، مطمئنیم ساقی کوثر
به دل کوزهگر میاندازد، خاک ما ساغر شراب کند
قلب ما در لحد که میبویند، به رقیب و عتید میگویند
بندهی حیدرند بگذارید، او بیاید خودش حساب کند
شعرم از برق ذوالفقار رسید، روشن و گرم و بیقرار رسید
تا به ذره نگاه یار رسید، میرود کار آفتاب کند1
شعر شمعی برای تو که نشد، قد گلدستههای تو که نشد 2
شادم اما، مگر شنیده کسی، شاعرش را علی جواب کند؟
1- به ذره گر نظر لطف بوتراب کند / به آسمان رود و کار آفتاب کند
2-اشاره به زمزمه ساده و خالصانه شمع سازی که مورد عنایت مولا قرار گرفت:
شمع میسازم برایت یا علی / قد این گلدستههایت یا علی
✍ #قاسم_صرافان
┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄
🇮🇷اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ🇮🇷
دعوتید: به کانال ماندگاروبروز #تخصصی_نوای_ذاکرین
#اکبر_آرامش_اشعار_مذهبی
ایتا↙️
╔═💎💫═══╗
Eitaa.com/navayehzakerin2
@Aaramesh42
╚═══💫💎═╝
بهمناسبت ١٧ شوال، سالروز #جنگ_خندق
#امیرالمومنین_ع_مدح
دلم غير ايوان پناهي نداشت
دلم زائري بود و راهي نداشت
دلم در بساطش جز آهي نداشت
علي داشت آن را كه شاهي نداشت
به دور امير كرم گشتهام
صد و ده قدم در حرم گشتهام
به او گفتم اي شاه راهم بده
امان نامهاي بر گناهم بده
لياقت به يك دم نگاهم بده
پناهي ندارم، پناهم بده
صدا زد پريشانيات با علي
اگر خسته جاني بگو يا علي
همين لحظهها بود پيدا شدم
علي گفتم و از زمين پا شدم
شب و روز حيران مولا شدم
گدا بودم او خواست آقا شدم
دلِ من بدون علي بي كس است
بميرم ببينم علي را بس است
تحمل به اين نور لابد نبود
ترك خوردن كعبه بي خود نبود
و كعبه كه جاي تَرَدُد نبود
پس اين ها همه يك تولد نبود
خدا خواست ثابت كند بر جهان
علي هست يكتاترين در جهان
فقيري كه انگشتر از او گرفت
سليمان شد و ذكر ياهو گرفت
زمين تخت او آسمان تاج او
به دوش نبي بود معراج او
اگر مدح او بر لبم جا گرفت
يدالله دستان من را گرفت
به من گفت از مرد خندق بگو
بيا از عليٌ مع الحق بگو
سه بار از نبي اذن ميدان گرفت
علي هست پس مصطفي جان گرفت
نبي گفت جانم به قربان او
علي جان من هست و من جان او
علي با خدا و خدا با علي
علي يا خدا گفت، حق ياعلي
اميري نداريم الّا علي
اگر ناتواني بگو يا علي
✍ #مجید_تال
┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄
🇮🇷اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ🇮🇷
دعوتید: به کانال ماندگاروبروز #تخصصی_نوای_ذاکرین
#اکبر_آرامش_اشعار_مذهبی
ایتا↙️
╔═💎💫═══╗
Eitaa.com/navayehzakerin2
@Aaramesh42
╚═══💫💎═╝
#مولانا_امیرالمومنین_علی_علیه_السلام
#جنگ_خندق
#غزل
شراب عشق شمارا خمار باور داشت
حدیث جبر تو را اختیار باور داشت
اگر که خواند تو را رب مشرق و مغرب
به اقتدار تو پروردگار باور داشت
به دست تیغ نگاه تو جان خود می دید
اگر که دشمن تو به فرار باور داشت
دلیل زلزله در وقت جنگ ها این بود
شکوه رزم تو را کار زار باور داشت
ازین جهت که به صالح نخورد تیغ شما
مسیر عدل تو را ذوالفقار باور داشت
قسم به کشته ی عشق کمان ابروی تو
سلاح چشم تو را هر شکار باور داشت
اگر چه پرورش نخل می دهد میثم
به جان سپردن در راه یار باور داشت
به روی دار هم از عشق تو سخن می گفت
به برتری تو با افتخار باور داشت
یتیم کوفه فقط با خبر ز حالِ تو نیست
سخاوتی که تو داری انار باور داشت
بهشت بودنِ ایوان و خوشه های عنب را
فراق دیده و،چشم خمار باور داشت
#علی_اصغر_یزدی
┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄
🇮🇷اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ🇮🇷
دعوتید: به کانال ماندگاروبروز #تخصصی_نوای_ذاکرین
#اکبر_آرامش_اشعار_مذهبی
ایتا↙️
╔═💎💫═══╗
Eitaa.com/navayehzakerin2
@Aaramesh42
╚═══💫💎═╝
....:
#مولانا_امیرالمومنین_علی_علیه_السلام
#جنگ_خندق
#غزل_پیوسته
«هل من مبارز»... نعره دنیا را تکان میداد
در خندقی خود کنده، شهر از ترس جان میداد
اینک سوار کفر، زیر رقص شمشیرش
لبخند شیطان را به پیغمبر نشان میداد
«یک مرد آیا نیست؟»... این را کفر میپرسید
آن روز ایمان مدینه امتحان میداد
هرکس قدم پس میکشید و با نگاه خود
بار امانت را به دوش دیگران میداد
با شانه خالی کردن مردان پوشالی
کم کم رجزها مزهٔ زخم زبان میداد
«رخصت به تیغم میدهی؟»... این را علی پرسید
مردی که خاک پاش بوی آسمان میداد
فرمود نه بنشین علی جان! تو جوان هستی
آری همیشه پاسخش را مهربان میداد
«هل من مبارز»... نعره گویا از جگر میزد
فریاد او بر قامت شهری تبر میزد
او میخروشید و رجز میخواند و بر میگشت
او مثل موجی بود که بر صخره سر میزد
کم کم هوا حتی نفس را بند میآورد
نبض مدینه پشت خندق تندتر میزد
زنها میان خانهها شیون به پا کردند
انگار تکتک خانهها را نعره در میزد
فریاد بغض بچههای شهر را بلعید
ساکت که میشد، دیو فریادی دگر میزد
یکبار دیگر اذن میدان خواست از خورشید
لبهای شیرین علی حرف از خطر میزد
فرمود: «نه» هرچند که قلب علی را دید
مثل عقابی در قفس که بال و پر میزد
«هل من مبارز»... باز زانوی علی تا شد
این بار دیگر اذن میدان یک تمنا شد
فرمود پیغمبر: «علی جان! یا علی! برخیز»
خندید، بند از دستهای شیر حق وا شد
شمع شهادت شعلهور بود و خدا میدید
پروانه در آتش بدون هیچ پروا شد
برقی زد آهن، پاره شد بند دل دشمن
تا تیغههای ذوالفقار از دور پیدا شد
تا انعکاس صورتش بر ذوالفقار افتاد
ابرو گره زد تیغ روی تیغ زیبا شد
مثل عقابی در نگاه عَمرو میچرخید
فرصت برای تیز پروازی مهیا شد
اینک رجزها تن به لالی داده بودند و
طوفانی از نام علی در دشت برپا شد
اعجاز یعنی ضربهٔ دست علی آن روز
دشمن اگر که رود، او مانند موسی شد
تا لا فتی الّا علی را آسمان میخواند
لا سیف الّا ذوالفقار این گونه معنا شد
در وصف این ضربت خدا حتی غزل دارد
آری علی با ضربتی عالی اعلا شد
#مهدی_مردانی
┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄
🇮🇷اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ🇮🇷
دعوتید: به کانال ماندگاروبروز #تخصصی_نوای_ذاکرین
#اکبر_آرامش_اشعار_مذهبی
ایتا↙️
╔═💎💫═══╗
Eitaa.com/navayehzakerin2
@Aaramesh42
╚═══💫💎═╝
#امام_علی علیهالسلام
#جنگ_خندق
#غزل_پیوسته
🔹لا فتی الّا علی🔹
«هل من مبارز»... نعره دنیا را تکان میداد
در خندقی خود کنده، شهر از ترس جان میداد
اینک سوار کفر، زیر رقص شمشیرش
لبخند شیطان را به پیغمبر نشان میداد
«یک مرد آیا نیست؟»... این را کفر میپرسید
آن روز ایمان مدینه امتحان میداد
هرکس قدم پس میکشید و با نگاه خود
بار امانت را به دوش دیگران میداد
با شانه خالی کردن مردان پوشالی
کم کم رجزها مزهٔ زخم زبان میداد
«رخصت به تیغم میدهی؟»... این را علی پرسید
مردی که خاک پاش بوی آسمان میداد
فرمود نه بنشین علی جان! تو جوان هستی
آری همیشه پاسخش را مهربان میداد
::
«هل من مبارز»... نعره گویا از جگر میزد
فریاد او بر قامت شهری تبر میزد
او میخروشید و رجز میخواند و بر میگشت
او مثل موجی بود که بر صخره سر میزد
کم کم هوا حتی نفس را بند میآورد
نبض مدینه پشت خندق تندتر میزد
زنها میان خانهها شیون به پا کردند
انگار تکتک خانهها را نعره در میزد
فریاد بغض بچههای شهر را بلعید
ساکت که میشد، دیو فریادی دگر میزد
یکبار دیگر اذن میدان خواست از خورشید
لبهای شیرین علی حرف از خطر میزد
فرمود: «نه» هرچند که قلب علی را دید
مثل عقابی در قفس که بال و پر میزد
::
«هل من مبارز»... باز زانوی علی تا شد
این بار دیگر اذن میدان یک تمنا شد
فرمود پیغمبر: «علی جان! یا علی! برخیز»
خندید، بند از دستهای شیر حق وا شد
شمع شهادت شعلهور بود و خدا میدید
پروانه در آتش بدون هیچ پروا شد
برقی زد آهن، پاره شد بند دل دشمن
تا تیغههای ذوالفقار از دور پیدا شد
تا انعکاس صورتش بر ذوالفقار افتاد
ابرو گره زد تیغ روی تیغ زیبا شد
مثل عقابی در نگاه عَمرو میچرخید
فرصت برای تیز پروازی مهیا شد
اینک رجزها تن به لالی داده بودند و
طوفانی از نام علی در دشت برپا شد
اعجاز یعنی ضربهٔ دست علی آن روز
دشمن اگر که رود، او مانند موسی شد
تا لا فتی الّا علی را آسمان میخواند
لا سیف الّا ذوالفقار این گونه معنا شد
در وصف این ضربت خدا حتی غزل دارد
آری علی با ضربتی عالی اعلا شد
📝 #مهدی_مردانی
┅┅┅┅┄❅[﷽❅┄┅┅┅┅┄
#اَللّهُمَّعَجِّلْلِوَلِيِّکَالْفَرَجَ
#اللَّهُمَّاشْفِکُلَّمَرِیض
#کانال_وگروه_تخصصی_نوای_ذاکرین
#اشعار_مذهبی
#نَشـــــــر=صَــــدَقِہ جاریِہ
↙️#خادم_الذاکرین_آرامش↙️
💠کانال وابرگروه نوای ذاکربن💠
Eitaa.com/navayehzakerin2
#ابرگروه⬇️
https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9
@Aaramesh42خادم کانال
╚═══💫💎═╝