eitaa logo
༅࿇༅🇮🇷نوای ذاکرین🇮🇷 ༅࿇༅
10.7هزار دنبال‌کننده
39 عکس
47 ویدیو
80 فایل
گلچین تخصصی اشعارونواهای مذهبی،روضه،نوحه وگریزوآموزش (ختم خوانی )باحضورمادحین وشعرای آئینی راه اندازی کانال درتلگرام سال ۱۳۹۴ خادم و بانی و مداح چه فرقی دارد من فقط حاجتم این است که نوکرباشم Eitaa.com/navayehzakerin2 @Aaramesh42
مشاهده در ایتا
دانلود
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
( علیه السلام ) : گریز به روضه ی حضرت زهرا ( سلام الله علیها ) تنت روی صحرا داری پاهاتو میکِشی روی خاکا دارند هلهله مکنند ، کُل اعدا دارم جون میدم پای جسم تو حالا ببین اشک چشممام چکیده روی گونه ام برام سخته بعد تو زنده بمونم عبایی نمونده برام اما حالا رو سینه تو را به حرم میرسونم شدم قد خمیده کسی مثل تو این بلا رو ندیده صدات واسه چی شد بریده بریده با این نفس کشیدنت داری کبابم میکنی فاطمه جان ، مرو مرو خونه خرابم میکنی شدم قد خمیده کسی مثل تو این بلا رو ندیده صدات واسه چی شد بریده بریده بمیرم که مرکب ، رو جسمت دویده غریبی عزیزم تو هم مثل بابات نداره رمق دیگه چشمای زیبات چه خشکه عزیزم هنوز روی لب هات شب ششم ، هیئت ثارالله
( سلام الله علیها ) کِرامت ، خشتی از قصر بلندت سخاوت تا قیامت مُستمندت امامان آبرومندِ جلالت امیرِمؤمنان مَحوِ کلامت پیمبر (ص) عاشقِ راز و نیازت خدا فخریّه دارد بر نمازت تمام آفرینش ، پای بستت پیمبر (ص) خم شد و بوسید دستت ... اما اون دست دیگه این شبا بالا نمیآد ، اون دست دیگه نمیتونه زینبو بغل بگیره ، لذا گلایه زینب اینه ، مادر مادر مادر ... دگر به سينه و پهلو مرا نمي‌گيري ؟ مگر به سينه و پهلو چه ديدي ، اي مادر ؟ بگم بی بی جان مگه اون روز نبودی ، بینِ درو دیوار ، مادرت زمین خورد ... مگه اون روز ندیدی مادرت صدا میزد : فِضّه بیا بیا بیا .. صدای ناله ی او را زِ پشتِ در شنیدم من خدا داند که از زینب خجالت می کشیدم من یه نگاه میکردند می دیدند مادر روی زمین افتاده ، یه نگاه میکردند بابا بیاد کمک ؟ اما می دیدند بابارو دارند میکِشونند می برند ...کمک مادر برم ؟ یا کمک بابا کنم ؟ خیلی روز عجیبی بود ، بزار یک بیت از زبان امام حسن بخونم : سه نفر مادر مرا بر درِ خانه می‌زدند ( به خدا اگه فکرکنی مادرت حتی زمین بخوره ... ، چه حالی بهت دست میده ؟ ، تا چه برسه به اینکه ببینی کسی داره مادرت رو میزنه ... ؟ ) سه نفر مادر مرا بر درِ خانه می‌زدند خواهرانم نفَس نفَس چه غریبانه میزدند مُغیره میزد ، قُنفذ میزد ، اما یه کسی که تا حالا اسم نحسش رو کمتر شنیدی ، اون هم میزد ... او بدتر از همه میزد ... « خالدِ بنِ ولید » ، تاریخ نوشته ، یه تازیانه به سرِ حضرت زد ، ... دیگه مادرتون سردرد میکرد ، « مُعَصَّبَةَ الرَّأْس » دستمال به سرش می بست ، مادرمادر مادر ... نفسم حبس شد به دل ... اصلا یادش می افتی میخواهی داد بزنی ... تازیانه به سرِ مادر خورد ، لذا از اون روز دیگه سردرد میکرد ، سرش رو با دستمال می بست « مُعَصَّبَةَ الرَّأْسِ ، ناحِلَةَ الْجِسْمِ ، باكِيَةَ الْعَيْن ... » نفسم حبس شد به دل اشک چشمم ستاره شد مادرم را که میزدند جگرم پاره پاره شد ... لذا به عبدالزهرا فرمود : عبدالزهرا چرا روضه مارو نمیخونی ؟ عرض کرد آقا من همش روضه شمارو میخونم ، حضرت فرمود : نه روضه مارو نمیخونی ، گفت آقا روضه شما کدومه که من نمیخونم ، فرمود : روضه ما اون روزی بود که مادرمون رو جلوی چشمِمون زدند ... در کودکی لرزاند به هم پیکرِ مارا ، پیکرِ مارا در پیشِ چشم ما زدند مادر مارا ، مادر مارا مدینه جلو چشم دختر ، مادر رو میزدند ، جلو چشم پسر، مادر رو میزدند ، ... توو مجلس یزید هم جلو چشم دختر ، یزید با چوب میزد به لب و دندانِ حسین ... هان اگه ناله داری ، این ناله ات رو حبس نکن ، چون خیلی سخت بود این صحنه ، اونقدر سخت بود ، زینب گریبان پاره کرد ، یه روایتی دیدم ، اگه حقشو ادا میکنی بگم ؟ نوشتند یزید آنقدر با چوب محکم میزد ، دندان های ثنایای ابی عبدالله شکست ... ؟؟؟ حسییین ... هیئت_ثارالله_قم ۴ دی ماه ۱۴۰۱ ↙️↙️↙️↙️↙️↙️↙️↙️ 💠کانال وابرگروه نوای ذاکربن💠
( سلام الله علیها ) مبر ز خانه یِ حیدر صدای گرمت را « علی » بگو ... شنوم آن نوای گرمت را ز چشم من ، مبری خنده های گرمت را بخوان دوباره نماز و دعای گرمت را قیام نیمه شبانت عجب تماشائیست در آسمان ، زِ قنوت تو شور و غوغائیست بتاب در دلِ شبهای تارِ من « زهرا » بمان برای همیشه کنار من « زهرا » ببین به حالِ دل بیقرار من« زهرا » اَنیسِ بیکَسی ام غمگسارِ من « زهرا » به پای سفره یِ خالی زِ « نانِ » من ماندی یه روز امیرالمومنین آمد توو خانه ، گفت : فاطمه جان ، آیا غذایی هست من چیزی بخورم ؟ حضرت عرضه داشت یا علی ، سه روزه توو خانه غذا نداریم ، ... فاطمه جان چرا به علی نگفتی ؟ عرضه داشت یا علی ، گفتم اگه بگم ، شاید نتونی غذا تهیه کنی ، خجالت بکشی ... به پای سفره یِ خالی زِ « نانِ » من ماندی در اوجِ غُصّه و غم همزبان من ماندی ( امشب میخوام روضه رو از زبان امیرالمومنین برات بگم ، این چند بیت رو : ) از آن زمان که دو دستت زِ کار افتاده ( الهی هر کسی توو خونه مریض میشه ، مادر مریض نشه ، مخصوصا مادری که بچه ی خُردسال داره ، هرکسی توو خونه بیمار بشه ، مادر پرستاری میکنه ، اما اگر مادر بیمار بشه ، همه هم پرستار بشن ، باز هم کُمیتِ خانه لَنگه ، ... فدای اون بچه هایی که چند روزه مادرشون دیگه نمیتونه از بستر بلند بشه ، دورِ مادر میگردند ... ) از آن زمان که دو دستت زِ کار افتاده تمام خانه ی من از مِدار افتاده ؟ حسن ز داغِ رُخت بیقرار افتاده غریب و خسته کنار تو ، زار افتاده مگو که می روم و می سپارمت به خدا که تا به روز ابد دوست دارمت ، به خدا ( امشب نباید کسی آروم باشه ، کسی نباید ساکت باشه ، امشب شب بی مادریِ همَمونه ، امشب باید زیر لب بگی : مادر ، مادر ، مادر ... ) مرا دوباره صدا کن « اباالحسن » ، زهرا سخن زِ درد جدایی مزن به من ، « زهرا » ( نگو علی خداحافظ ) مگو که دخترِ تو آورَد کفن « زهرا » (یا فاطمه ... الهی اگه دختری بی مادر میشه ، دختر پنج ساله نباشه ، دختر چهار پنج ساله ، تازه نیاز به مادر داره ، دلش میخواد مادر بغلش بگیره ، مادر موهاشو شانه بزنه ... ) مگو که دخترِ تو آورَد کفن « زهرا » به پیشِ چشمِ غریبم نفَس نزن « زهرا » این دستت رو بیار بالا داد بزن ، بگو مادر ، مادر ... ( سلام الله علیها ) 4/9/1402 ┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄ ↙️↙️↙️↙️↙️↙️↙️↙️ =صَــــدَقِہ جاریِہ 💠 اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ 💠 دعوتید: به کانال وابرگروه مداحان ایتا↙️ کانال↙️↙️ Eitaa.com/navayehzakerin2 ابرگروه↙️↙️ https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9