•
برا محرم دلتنگم..
#سینه_زنی #وداع_با_محرم_صفر _ کربلایی حسین سیب سرخی
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
حالا گمون کنم باید
زحمتُ آقا کم کنیم
سیاهیارو جمع کنیم
حلالمون کن آقا ..
از همین حالا
برا محرم دلتنگم
میباره اشکم دلتنگم
دیگه دمادم دلتنگم
حلالم کن ارباب .. حلالم کن ارباب ..
دو ماه نوکراتُ پذیرایی کردی
ما بد بودیم اما تو آقایی کردی
چه روز و شب هایی گذشت
تو جمعِ نوکرایِ تو
میونِ روضه هایِ تو
چقدر برات سینه زدم
خودت منو صدا زدی
که اومدم تو این دو ماه
با کوله باری از گناه
تو خوبی کن که من بدم
از همین حالا
برایِ هیئت دلتنگم
برا رقیه ت دلتنگم
برا روضه ت دلتنگم
حلالم کن ارباب .. حلالم کن ارباب ..
حالا گمون کنم باید
زحمتُ آقا کم کنیم
سیاهیارو جمع کنیم
حلالمون کن آقاجون ..
ان شالله بعد از این دو ماه
مادرت از ما راضیِ
وقتِ خداحافظیِ
حلالمون کن آقاجون ..
سینه زنی هامو بزار کنار
برا شبِ اول قبر من
سوزِ ناله هامو بزار کنار
برا شبِ اول قبر من
پیرهن سیاهمُ بزار کنار
برا شبِ اول قبر من
سینه ی کبودمُ بزار کنار
برا شبِ اول قبر من
عشقِ تو و جودتُ بزار کنار
برا شبِ اول قبر من
نوکر تو بودمُ بزار کنار
برا شبِ اول قبر من
تو لحظه هایِ آخرم
بیا به من سری بزنم
به سینه ی کبودِ من
تو مهر نوکری بزن
ما حلقه به گوشانِ این خیمه و درگاهیم
ما مزدِ عزاداری از فاطمه می خواهیم
دو ماه از غم تو چنین غرقِ دردیم
با لطفِ تو آقا عزاداری کردیم
دلم گرفته به خدا ، به من یه مهلتی بده
دوباره فرصتی بده اشک بریزم برا غمت
تو رو جونِ امام رضا
نوکرتُ خجل نکن
دستای منو ول نکن
تا باز بیاد محرمت
از همین حالا
دم غروبا دلتنگم
برا تو آقا دلتنگم
تموم شبها دلتنگم
رنج و غم و دردمُ بزار کنار
برا شبِ اول قبر من
اشک و آهِ سردمُ بزار کنار
برا شبِ اول قبر من
هرچی گریه کردمُ بزار کنار
برا شبِ اول قبر من
تو لحظه هایِ احتضار
برس به داد نوکرت
روی سرم دستی بکش
قسم به چشمایِ ترت
تا جان به بدن داریم ما پیروِ این راهیم
ما مزدِ عزاداری از فاطمه می خواهیم
چشایِ پر آبُ بزار کنار
برا شبِ اول قبرِ من
این حال خرابُ بزار کنار
برا شبِ اول قبرِ من
گریه به اربابُ بزار کنار
برا شبِ اول قبرِ من
این نفسِ خسته مو بزار کنار
برا شبِ اول قبرِ من
این دلِ شکسته مو بزار کنار
برا شبِ اول قبرِ من
پایِ تو نشسته مو بزار کنار
برا شبِ اول قبرِ من
ندارم هیچ کسی رو من خدا میدونه غیرِ تو
تمامیِ امیدمه فقط دعایِ خیرِ تو
تا ذکرِ حسین باشد آماده و همراهیم
ما مزد عزاداری از فاطمه میخواهیم
ــــــــــــــــــ
#کربلایی_حسین_سیب_سرخی
#سینه_زنی
#ویژه_ایام_محرم
#ویژه_ایام_صفر
دل فاطمه غوغاست
چشای علی دریاست
سر حسین و حسن
رویِ دامن طاهاست
صدا میاد از دو لب های پیغمبر
خدا برسه به داد دل حیدر
یا علی،
من برم در خونت آتیش می گیره
یا علی،
من برم یکی پس این در می میره
دو عالم زیر دینِ امیر ثقلینِ
وصیت آخرش برای حسنینِ
آمادۀ روزگار خزون باشید
مراقبِ حال مادرتون باشید
یا علی،
بعد من فاطمه از عالم سیر میشه
یا علی،
بعد من دو سه روزه زهرا پیر میشه
صدا میاد از دو لب های پیغمبر
خدا برسه به داد دل حیدر
یا علی،
من برم در خونت آتیش می گیره
یا علی،
من برم یکی پس این در می میره
بیا فاطمه جونم
برات روضه بخونم
دم سفره از غمِ
حسینم پریشونم
حسین چقدر از غم تو زدم ناله
قرار من و تو بین یه گوداله
یا حسین،
همه رسولا میشن مدیونت
یا حسین،
زنده می کنی منو با خونت
صدا میاد از دو لب های پیغمبر
خدا برسه به داد دل حیدر
صدا میاد از دو لب های پیغمبر
خدا برسه به داد دل حیدر
یا علی،
من برم در خونت آتیش می گیره
یا علی،
من برم یکی پس این در می میره
#حاج_محمود_کریمی
#روضه_پیامبر_اکرم_صلوات_الله_علیه
#ویژه_ایام_صفر
┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄
💠 اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ 💠
دعوتید: به کانال وابرگروه مداحان #تخصصی_نوای_ذاکرین
#آرامش_اشعار_مذهبی
ایتا↙️
کانال↙️↙️
Eitaa.com/navayehzakerin2
ابرگروه↙️↙️
#ابرگروه_نوای_ذاکرین
https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9
@Aaramesh42
╚═══💠═╝
روضه و توسل جانسوز _ ویژۀ ایامِ اربعین
بگیر جان مرا بر همین تراب حسین
که جان بگیرم از این لطف بی حساب حسین
یه دونه حسین امروز بیشتر بگی غنیمتِ، معلوم نیست اربعین سال دیگه نَفَسی باشه، من یه جوری میخوام حسین بگم،اگه سال آخرِ که اربعین زنده ام بتونم یه یاحسین بیشتر بگم
نه نای ماندن دارم .....
چندین میلیون زائر میگن رسیدن کربلا، این زائرا همه یه طرف، زینب یه طرف، این زائرا که رسیدن کربلا تو راه خیلی پذیرایی شدن، بهترین غذاها،بهترین رسیدگی ها،کافی ِ بفهمن زائر یه خار تو پاش رفته، همه سبقت می گیرن مداواش کنند،اما یه نفر نگفت:زینب چهل روزِ داره کتک میخوره و تازیانه میخوره
نه نای ماندن دارم نه روی برگشتن
اگه مدینه بپرسه: حسینت رو کجا گذاشتی اومدی؟
مخواه تا که بمانم در این عذاب حسین
ندیده مثل شب و روزهای زینب را
به عمر خویش نه ماه و نه آفتاب حسین
اسیر دردم ،اسیر غمم، چهل روز است
چهل شب است، ندارم به دیده خواب حسین
داداش چهل شب ِ نخوابیدم،میدونی از کی دیگه نخوابیدم؟ "اهل روضه اید همه ی شماها، اربعین یعنی مرور روضه های گذشته،چون همه ی روضه ها رو امروز زینب برا حسین خونده، اربعین یعنی از اول محرم هر چی روضه شنیدی دوباره تکرار کنی و داد بزنی" داداش میدونی از کی دیگه خواب از چشمام رفت؟ از اون وقتی که دیدم دست به کمرت گرفتی، دیدم از علقمه داری برمی گردی، دیدم صدای غصه و ناله ات همه ی کربلا رو گرفته
{دامن کشان رفتی دلم زیر و رو شد
چشم حرامی با حرم رو برو شد
بیا برگرد خیمه ای علمدارم
من و تنها نگذار ای کس و کارم}
حسین.....
چهل شب است که میگویم السلام علیک
چهل شب است که نشنیده ام جواب حسین
این جوری نبوده ، این مصرع رو من قبول ندارم، حسین جان من که یادم ِ هر موقع تو رو صدا زدم جوابم رو دادی،کافی بود بفهمی دل زینب برات تنگ شده،هر موقع حس می کردی بهانه ات رو گرفتم،حس می کردی باید یه نگاه کنی، یه نیرو به زینب بدی خودت رو نشونم میدادی، دروازه ی کوفه دیدی همه دارن سنگ میزنن، دیدم سرت بالا نیزه ها داره قرآن میخونه،"روز سکوت نیست امروز، امروز بچه های حسین با اشاره حرف میزدن،چون صداشون در نمی اومد" داداش! مگه میشه سری که بالا نیزه قرآن بخونه با خواهرش حرف نزنه؟ من با نگاه باهات حرف زدم، دیگه کجا من رو نگاه کردی؟ داداش یادتِ، اونجایی که من رو بردن محله ی یهودیا،من و بردن کوچه و بازار،چشمت به زینب افتاد چشمات رو بستی،اما داداش هرچی یادم بره، این آخری رو یادم نمیره،داداش! اون شب هم که اومدی خرابه،میخواستی دل دخترت رو آروم کنی،دیدم سر بریدت رو از روی خاک برداشت
بابا!
دخترت از دنیا بریده
بدون تو خوشی ندیده
ببین همه موهام سفیده
بابا!
حسین واسه دخترت اومدی،اما دل من رو بردی، وقتی نگاه کردم دیدم سر یه طرف افتاد، دخترت یه طرف، ناله
#ویژه_ایام_صفر
#اربعین
|⇦•دلت میاد مارو اینجوری...
#روضه و توسل به حضرت رقیه سلام الله علیها اجرا شده به نفسِ حاج ابوذر بیوکافی
🥀🥀🥀
"موسی علی نبیناو علیه السلام وقتی اون اتفاق تو کربلا براش افتاد پیشانی مبارکش ب سنگ خورد و خون جاری شد با خدا صحبت کرد خدا شرح داد که یه روز میرسه روز عاشوراست.سوال کرد عاشورا یعنی چه؟ از عرش خدا فرمود: عاشورا یعنی گریه کردن، امشب شب گریه است.امشبی شب که سفره ی گریه رو رقیه پهن میکنه..امیرالمومنین فرمود: برا هیچ مصیبتی به اندازه ی مصیبت بچه ای که پدر از دست داده آه نکش..امشب شب آه کشیدنه،امشب تو خرابه غوغا کرد،لباس هاش رو مرتب کرد*
عمه بیا گمشده پیدا شده
کنج خرابه شب یلدا شده
*بیا ببین بابام اومده به همه دخترای شامی بگو بابام اومده..امشب شب آه کشیدنه اما آه کشیدن رقیه از یه جای دیگه شروع شد
آهش از خرابه شروع نشد. از لحظه ای که این خانواده رو به اسارت بردن هی آه کشید سر بابا رو بالای نی میدید آه میکشید..
یه اسمی ببرم صدا ناله ی همه باغیرتها بلند شه سر علمدار رو بالای نی میدید میگفت: دلت میاد مارو اینجوری ببرن اسارت؟..عمو نبودی گوشواره هامو بردن
وقتی این خانواده رو وارد کوفه کردن "واُدخِل النِّساءُ الحُسَین و سِبیانُهُ عِلیه" من فقط میخوام ی اشاره کنم سربسته بهت بگم چیشد چرا اینقدر باید امشب آه بکشیم..وقتی ناموس پیغمبر رو وارد مجلس ابن زیاد ملعون کردن سربسته میگن یهو دیدن رفت وآمد براعموم آزاد شده میفمهی اگه رفت وآمد آزاد بشه یعنی چیاینا یهو دیدن امنیت ندارن همه میان سررو بادست نشون میدن..یه مجلس بود خیلی بهش برخورد یه مجلس دیگه هم همینجور شد یه سوالی از عمه جانش پرسید این آدمو میکشه..گفت: عمه مگه شما نمیگفتی پیغمبر لب قاری قرآن رو میبوسه مگه شما این رو نمیگفتی؟ من خودم دیدم بارها بابام لب علی اکبر رو بوسید هروقت قرآن میخوند لباش رو میبوسید این نامرد با چوب داره به لب های بابای من میزنه..حالا نیمه شب ،شب یلداتو ،شب قدرتو انتظار نسبت به امام رو باید از رقیه یاد بگیریم ...این سر رو بغل کرد دستاش رو انداخت لای موهای سوخته ی بابا هی به این لبای زخمی دست کشید نبین سر و وضعم اینجوری شده برات توضیح میدم بابا..*
چشمام اگه میبینی کبوده
زیر سر بازار یهوده
امون از آزارش،
طناب بدست شدیم گرفتارش
امون از آزارش،
خراب بمونه شام وبازارش
من نازپروده بودم، عذاب ندیده بودم
عمه میگفت تا حالا، شراب ندیده بودم
*یکمی از سر و وضع خودش توضیح داد..
چشاش که با دیدن این سر نورانی سو اومد
تازه زخم ها رو دید حالا داره با سر حرف میزنه...*
خنجر رو بابایی کی کشیده؟
کی اینجوری رگ هاتو بریده؟
سرت چی آوردن،
نمیدونم تو روکجا بردن
سرت چی آوردن،
نون جسارت به تو رو خوردن
این دنیا پرستا دنیامو سر بریدن
سرت رو از تو خورجین تا دلِ تشت کشیدن
*یکمی با این سر حرف زد،دیدی یه مدتی خونه نیستی برمیگردی اولین کسی که دورت میگرده دخترته، کافیه یه زخم رو صورتت ایجادشده باشه..هی میاد دست رو زخم میکشه میگه چیشده بابایی کی صورتت رو زخم کرده؟.. اینقدردست ب صورت بابا کشید گفت من باورم نمیشه صورت خوشگلت رو اینجوری کردن..رقیه جون نبودی سربابات رو به نی چهل منزل زیر آفتاب با سنگ به درخت آویزون کردن
حالا دختر اینجوریه دیگه بعد ی مدتی بابا وقتی نیست شروع میکنه گزارش دادن
بابا حالا نوبت منه*
بابایی پامو نگاه، ورم چشمامو نگاه
تا رفتی خیمه رو سوزوندن،وضع موهامو نگاه
بابا خیلی بهم سخت گذشت،یجوری گریه کرد روایت میگه زین العابدین اومد آرومش کنه نتونست.غوغایی به پا کرد اون شب یهو دیدن اونقد گریه کرد از نای بریده صدا بلند شد"اِلَیَّ" اینجوری گریه نکن دل بابات آتیش میگیره دخترش رو باخودش برد اما یجای دیگه ای هم قبلا ناله زده بود "اِلَیَّ" اونجایی که زینب اومد تو گودال متحیر
نیزه شکسته ها رو کنار زد، شمشیرهارو کنار زد، یهو دید رو ی بدنی خیلی سنگ ریخته..از نای بریده ندا اومد "اَِلیَّ اُخَیَّه*
↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』
#روضه_حضرت_رقیه_سلام_الله
#شب_سوم_محرم
#ویژهٔ_ایام_صفر
#حاج_ابوذر_بیوکافی
┅┅┅┅┄❅[﷽❅┄┅┅┅┅┄
#مرگ_برامریکا✊🇮🇷
#مرگ_براسرائیل✊🇮🇷
#اَللّهُمَّعَجِّلْلِوَلِيِّکَالْفَرَجَ
#اللَّهُمَّاشْفِکُلَّمَرِیض
🌹#نَشـــــــر=صَــــدَقِہ جاریِہ
بزن روی لینک واردشو⏬
↙️خادم الذاکرین آرامش↙️
💠کانال وابرگروه نوای ذاکرین💠
Eitaa.com/navayehzakerin2