eitaa logo
༅࿇༅🇮🇷نوای ذاکرین🇮🇷 ༅࿇༅
10.9هزار دنبال‌کننده
44 عکس
50 ویدیو
80 فایل
گلچین تخصصی اشعارونواهای مذهبی،روضه،نوحه وگریزوآموزش (ختم خوانی )باحضورمادحین وشعرای آئینی راه اندازی کانال درتلگرام سال ۱۳۹۴ خادم و بانی و مداح چه فرقی دارد من فقط حاجتم این است که نوکرباشم Eitaa.com/navayehzakerin2 @Aaramesh42
مشاهده در ایتا
دانلود
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
⬆️⬆️⬆️
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
روضه ذی الحجه/روز عرفه 💔 ‍ صدای زنگ کاروان از دله صحرا میرسه دیگه داره به کربلا عزیز زهرا میرسه قافله سالار حسین ، داره با خواهرش میاد داره صدایِ گریه یِ علی اصغرش میاد گوش بکنید داره دیگه صدای مادرش میاد الهی مادرت فدات ، اینجا زمین کربلاس بعد یه چند روز پسرم ، سرِ تو رویِ نیزه هاست وای از زمین کربلا ، وای از زمین کربلا ، وای از زمین کربلا از داغ روضه یِ حسین ، قامت آسمون خمید سینه زنا گریه کنید ، حسین به کربلا رسید اینجا همونجاییه که بدجوری تاریکه شبش جایی که خون میریزه از ترک های رویِ لبش سرش رو تشنه می بُرَن ، میره اسیری زینبش یکی بگیره خارو از کفِ پاهایِ دخترش اینجا زمین کربلاس ، دل شوره داره خواهرش وای از زمین کربلا ، وای از زمین کربلا ، وای از زمین کربلا کسی ندیده تو مسیر ، سایه ای از مخدرات ولی وای از روز دهم ، بمیره مادرت برات یکی بگه عمو بیاد ، داره رقیه دلهره چشایِ دشمنا پیِ گوشواره ها و چادره دیگه ربابم باید از پسرکش دل ببُره قراره اینجا خواهرت آقا یه روزه پیر بشه یه کاری کن تو قبل این که آقا خیلی دیر بشه یکی بگیره خارو از کف پاهایِ دخترش اینجا زمین کربلاست ، دل شوره داره خواهرش الهی مادرت فدات ، اینجا زمین کربلاست بعد یه چند روز پسرم ، سرت روی نیزه هاست وای از زمین کربلا ، وای از زمین کربلا ، وای از زمین کربلا 🎤🍃 التماس دعای فرج و عاقبت بخیری 🌹 🌹 💠 ‌‌
💚اشعارصلوات مختص امام باقرع💚 محمد ابن علی باقر العلوم جهان به علم ومرتبه اش بی ریا بگو صلوات 💚 باقر العلوم آن امام معصوم دریای فضیلت خدا را صلوات 💚 اگر ز حق طالبی علم عالی ودرجات برای حضرت باقر بکن ادای صلوات 💚 ای همسفران دیده ی خود باز کنید امشب به سوی مدینه پرواز کنید عشق و ادبِ خــود بــه امام باقــر با یک صلواتِ ناب ابراز کنید 💚 حامل علم نبی را صلوات پنجمین پور ولی را صلوات پنجمین نــور امامت باقر، آن مهر جلی را صلوات 💚 به‌ قدِ سرو چمان‌ ماه‌ درخشان‌ صلوات‌ به‌ همان‌ باقر و آن‌ علم‌ فراوان‌ صلوات 💚 بر معدن نور و علم باقر صلوات بر حجت حق امام باقر صلوات 💚 بر پنجمین امام و کرم و جود برات بر رخ زیبای باقر بفرست یک صلوات 💚 باقر امام دین است نور خدا یقین است فرزند عابدین است امام پنجمین است صلی علی محمد صلوات بر محمد 💚 خواهی اگر از خدای سبحان درجات یا بزل عنایت و وفور نعمات بفرست شبانه روز تا گاه ممات بر طلعت روی باقر بفرست یک صلوات 💚 رو سوی بقیع، اولیا را صلوات گنجینۀ علمِ انبیا را صلوات بر باقر و شاکر و به هادی و امین آن گوهر نابِ کبریا را صلوات
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
|⇦•غرق گناهم.. و توسل به حضرت سیدالشهدا علیه السلام اجرا شده به نفس سید رضا نریمانی 🏴🏴🏴 گیبون، مورخ مشهور معتقد است در طی قرون گذشته و در سرزمین‌های مختلف، بشریت صحنه های حزن آوری به عظمت قیام حسینی که موجب بیداری قلب خونسردترین خوانندگان خواهد شد، به خود ندیده است. 🏴🏴🏴 غرق گناهم یا مرا امروز رسوا کن یا با منِ آلوده‌ دامان هم مدارا کن یک روز می‌آیم به کارت پس خودت از من نوکر بساز آماده‌ی روز مبادا کن با اشکِ روضه پاک کن تسویه کن من را آبِ گل‌ آلودم مرا آب گوارا کن لک زد دلم شش‌ گوشه روزی کن شب جمعه پای براتِ کربلایم را تو امضا کن مِنَّت سَرم بگذار نوکر زاده‌ات را هم از مرحمت هم شغل با اجداد و آبا کن امشب بِکش پای مرا در مجلسِ روضه دستم بگیر و مرحمت بر طفلِ نوپا کن یک یا حسین از سوزِ دل قسمت کن و ما را صاحب نفس کن هم ردیفِ با مسیحا کن بازارِ دنیا مال اهلش، اهل هیئت را سرگرم بازار خودت مشغول اینجاکن پیراهنِ مشکی به تن کردیم اما تو در این محرم جامعه‌ی تقوا تن ما کن ما را ز خود بی‌خود بکن تا گریه‌کن باشیم ما را برای روزِ عاشورا مهیا کن گرچه نرفته آمدیم، اما محبت کن مانند قبلا‌ًها خودت در روی ما وا کن ما حواله بر کس دیگر مده اصلا محتاج خود را بی‌نیاز از خلقِ دنیا کن چِشمِ تَری بر ما بده با اشک ما را هم در زمرهٔ سادات کن، فرزندِ زهرا کن ما را غمِ نان شب اصلاً نیست لطفی کن ما مستمندان را به لطفش دارا کن بگذار تا از گریه‌کن‌های غمت باشیم رخصت بده ما نیز زیرِ پرچمت باشیم ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』
|⇦•اصغر آمد... وتوسل به حضرت علی اصغر علیه السلام اجرا شده به نفس سید رضا نریمانی 🏴🏴🏴 اصغر آمد حرمله تیر و کمانش را گرفت نیمه جان بود و همان یک تیر جانش را گرفت جای اینکه شیر کامِ کوچکش را پُر کند تیر آمد ناگهان حجمِ دهانش را گرفت تیر آمد با شتاب آمد امانش را برید تیر آمد با شتاب آمد امانش را گرفت ماند بابا با سری کوچک که از پیکر رهاست در عبای خویش طفلِ بی‌زبانش را گرفت روی دستان خودش آورد اصغر را ولی نیزه جای دستهای مهربانش را گرفت اینجور به من نگاه نکن گریه‌ی بی‌صدا نکن گردنت و رها نکن میدونه مادر، تشنه‌اتِ اصغر میریزه قلبِ مادر شبیه اشکِ نازت هربار که بسته میشن چشمای نیمه بازت هر لحظه باید شرمنده‌ی نگات شم قربونِ گریه‌هات شم آروم بگیر فدات شم تو قراره واسه‌مون شیرین زبون شی بزرگ بشی جوون شی عصای دستمون شی، غریبِ مادر لالا لالا باباش(عموش) میاد یواش یواش صداش میاد با ظرف آب براش میاد میری با بابات، خدا به همرات به جای آب فقط اشک پشت سرت میریزم واسه خودت حسابی مردی شدی عزیزم میری و میرم قربونِ شکل ماهت زل میزنم به راهت خدا پشت و پناهت میدونم اگه اونجا بلا می‌باره بابا هوات و داره میای پیشم دوباره، عزیزِ مادر تیری که توو گلوت نشست از هر دومون برید نفس نه راه پیش نه راه پس داره بابایی، لالا لالایی تا خونِ حنجرت ریخت ولوله روبه‌روم شد بخواب عزیزِ بابا هرچی که بود تموم شد حالا چه کنم این غمِ بی‌حساب و دلهره‌ی رباب و سوال بی‌جواب و حالا چی بدم جواب مادرت رو کاش نبینه سرت رو سرخی حنجرت رو ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 👇👇👇
وتوسل به حضرت علی اصغر علیه السلام اجرا شده به نفس سید رضا نریمانی 🏴🏴🏴 همون روز دهم توی قبرش دلم رو بین دستاش خاک کردم همونجا با همین چادر که سوخته خونِ دست حسین رو پاک کردم همون روزِ دهم بود یادمه خوب همین که خیمه‌هامون و سوزوندن سر قبرش براش مجلس گرفتن با نیزه فاتحه واسه‌ش می‌خوندن شبا کابوسِ تیر و حلقِ بچه‌س نه جون مونده برام نه خوابِ راحت از اون ساعت که تیر وا کرد گلوش و گلوم تیر میکشه ساعت به ساعت بهم پیریِ زودرس داده عشقش همینجور سن روی سنم گذاشته میپرسیدن زنای کوفه از هم کدوم پیرزنه شیرخواره داشته؟! بغل میخواد اگه داره میوفته دیدم بستن با معجر سرش رو نمیذارن که نیزه‌ش رو بیارم میترسم گم کنند آخر سرش رو شب از نیمه گذشته دیروقته نبودش تارو پودم رو سوزونده غروبی روی نیزه بود، دیدم نمیدونم الان دست کی مونده *ابی عبدالله اومد دم در خیمه، دستور داد:« همه زن و بچه‌ها رو بگید ساکت بشن. کودکم علی رو بهم برسونید». بچه‌ش و توو بغلش گرفت؛ دوسه‌تا بوسه به بچه‌ش زد. گفت بر این جماعتی که جد تو دشمنشونه. کودکش و بغل گرفت رفت وسط میدون... صدازد:« ای قوم! همه‌ی ما رو کشتید، برادرام ، بچه‌هام و یارانم و همه رو کشتید. هیچکی غیر این بچه برام نمونده». مگه نمی‌بینید داره دست و پا میزنه؟! مگه نمی‌بینید تشنه‌شه، مگه گناه این بچه چیه؟!..* *اگه به من رحم نمی‌کنید به این بچه رحم کنید. خودتون بگیرید سیرابش کنید و برگردونین. هنوز سخن ابی عبدالله تموم نشده، هنوز حرف امام تموم نشده، دیدی یه مرغ و سر می‌برند، این سر آویزون میشه، رهاش میکنند دست و پا میزنه. میگه این بچه توو بغل ابی عبدالله مثل مرغی که سر بریدن...* *بچه رو توو بغل گرفت، روایت میگه انقدر دست برد زیر گلوی علی‌اصغرش این خونا رو به آسمون می‌پاشید یه قطره از این خونا هم برنگشت. لذا از طرف خدا ندایی اومد حسین آروم باش، نگران نباش. اون طرف یه دایه برا بچه‌ت گذاشتیم شیرش بده...* *مردا هم دل دارن میتونند تحمل کنند، ولی نمیدونم پشت در خونه همچین که اون نامرد لگد به در زد، صدای ناله‌ی فاطمه بلند شد. فضه بیا محسنم و کشتند...* تازه یادم اومد اینو یه سوال فاطمه راستی وقتی من بودم کنارت چی شدش فضه رو خواستی؟! فضه رو با یه دل پر تاحالا ندیدم این طور چی آورد به زیر چادر؟ *کربلا ابی عبدالله بچه رو زیر عبا پنهان کرد، مدینه هم فضّه بچه رو زیر چادر قایم کرد علی نبینه...* ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 🌹 🌹 💠 ‌ بزن روش واردشو⏬ ↙️خادم الذاکرین آرامش↙️ 💠کانال وابرگروه نوای ذاکربن💠 @Aaramesh42خادم کانال
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
|⇦•اصغر آمد.... و توسل به حضرت علی اصغر علیه السلام اجراشده به نفسِ سید رضا نریمانی 🏴🏴🏴 آیت‌الله گلپایگانی (ره) گفت: «دلم می‌خواهد نام مرا هم جزو روضه خوان‌های حضرت سید الشهداء (ع) ثبت نمایند.» 🌹 🌹 💠 ‌ بزن روش واردشو⏬ ↙️خادم الذاکرین آرامش↙️ 💠کانال وابرگروه نوای ذاکربن💠 @Aaramesh42خادم کانال
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
|⇦•برگشتم‌خونه... و توسل به حضرت علی اصغر علیه السلام اجراشده به نفسِ سید رضا نریمانی 🏴🏴🏴 لیاقت على خان نخستین نخست وزیر پاکستان: محرم براى مسلمانان سراسر جهان معنى بزرگى دارد. او باور دارد که شهادت حضرت امام حسین (ع) در عین حزن، نشانه فتح نهایى روح واقعى اسلام بود. 🏴🏴🏴 برگشتم خونه، ولی بغلم نیست بچه‌م برگشتم خونه، ولی بی‌یار و همدم برگشتم خونه، با یه دنیا غم یه کنج خونه دیدم، یکی از لباساش و با گریه گفتم زینب، ببین قد و بالاش و حتما اگه الان بود، باید زبون وا می‌کرد حتما اگه الان بود، منو مادر صدا می‌کرد «آه! جگرم، آه پسرم» برگشتم خونه، ولی خیلی بی‌قرارم برگشتم خونه، ولی گهواره‌شم ندارم برگشتم خونه، با حالِ زارم صدای گریه‌ش مونده، هنوزم توی گوشم به خوابم نمیدیدم، نباشه توو آغوشم هیچ کسی نمی‌فهمه، داغی رو که من دیدم هیچ کسی نمی‌فهمه، من مادر چی کشیدم حتما اگه الان بود، باید زبون وا می‌کرد حتما اگه الان بود، منو مادر صدا می‌کرد «آه! جگرم، آه پسرم» برگشتم خونه، هنوز انگاری اسیرم برگشتم خونه، ولی توو سایه نمیرم برگشتم خونه، ای کاش بمیرم گلوی یه شیرخواره، اونقدا مقاوم نیست برای این شیرخواره، سه‌شعبه که لازم نیست حالا که علی رفته، خیلی براش دلتنگم حالا که علی رفته، منو می‌کشه این ماتم حتما اگه الان بود، باید زبون وا می‌کرد حتما اگه الان بود، منو مادر صدا می‌کرد «آه! جگرم، آه پسرم» 🌹 🌹 💠 ‌ بزن روش واردشو⏬ ↙️خادم الذاکرین آرامش↙️ 💠کانال وابرگروه نوای ذاکربن💠 @Aaramesh42خادم کانال
|⇦•واسه نفس گرفتن.... زنی وتوسل به حضرت شیدالشهدا علیه السلام اجرا شده به نفس سید رضا نریمانی 🏴🏴🏴 واسه نفس گرفتن، تا خیمه برنگشته کمتر بهش بخندید، سنی ازش گذشته ماهِ حرامه، رهاش کن مگه نمی‌دونی امامه ماهِ حرامه، حسین زیر دست و پای ازدحامه وقتِ اذونه، همه بمونند ولی شمر نمونه وقتِ اذونه، هر چی که خواهرِ تو می‌کشه از اونه «سید الشهداء، سید الشهداء» بی‌یار و بی‌پناهی، ای سرپناه زینب تکیه زدی به نیزه، ای تکیه‌گاه زینب کجای کاری، خیمه قیامته حسین خبر نداری کجای کاری، نبودی شمر و از توو خیمه دربیاری بمیره زینب، چه جوری پیرهنت رو پس بگیره زینب «سید الشهداء، سید الشهداء» ایم زندگی نمیاد، دیگه به کارِ زینب جا مونده توی گودال، دار و ندار زینب چاره نمونده، یه جای سالم رو تنت آره نمونده چاره نمونده، حتی برات یه پیرهن پاره نمونده دو خط احکام یادش بده، اسلام یادش بده که بدونه تشنه لب سر نَبُره دو خط احکام یادش بده، اسلام یادش بده که جلو چِشای مادر نبره منو عذاب میده، به مرکب آب میده تو رو صدا میزنم و، شمر جواب میده تازه نفس اومد، تازه شبعث اومد یه پیرمردِ بی‌حیا، عصا به دست اومد «ای حسینم، ای حسینم ای ضیاء هر دو عینم» زینب و کاش یادت نره، داداش یادت نره که از این قافله چشم برداری زینب و کاش یادت نره، داداش یادت نره دست و پا نزن که مادر داری عرش و بهم می‌ریخت، غصه و غم می‌ریخت خون اباالفضل روی پر عَلم می‌ریخت نگاه به خاک می‌کرد، منو هلاک می‌کرد با پیرهنِ کهنه‌ی تو دشنه‌ش و پاک میکرد «حسین مظلومم، حسین مظلومم» : محمدصادق باقی زاده ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 🌹 🌹 💠 ‌ بزن روش واردشو⏬ ↙️خادم الذاکرین آرامش↙️ 💠کانال وابرگروه نوای ذاکربن💠 @Aaramesh42خادم کانال
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
|⇦•واسه نفس گرفتن و توسل به حضرت سید الشهدا علیه السلام اجراشده به نفسِ سید رضا نریمانی 🏴🏴🏴 آنتوان بارا از جمله پژوهشگران مسیحی است که در کتاب «حسین در اندیشه مسیحیت» خود حقیقت شخصیت امام حسین (ع) را اینگونه بیان کرده است: «من در مورد زندگی و حرکت حسین(ع) بیشتر به بعد انقلابی شخصیت ایشان شیفته شده‌ام.» 🌹 🌹 💠 ‌ بزن روش واردشو⏬ ↙️خادم الذاکرین آرامش↙️ 💠کانال وابرگروه نوای ذاکربن💠 @Aaramesh42خادم کانال
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
|⇦•کشتن عموت و... و توسل به حضرت سید الشهدا علیه السلام اجراشده به نفسِ سید رضا نریمانی 🏴🏴🏴 توماس کارلایل تاریخ‌دان شهیر اسکاتلندی : بهترین درسى که از کربلا می‌توان گرفت ، این است که حسین و یارانش ایمان استوار به خدا داشتند؛ آنان با عمل خود روشن کردند که تفوق عددى در جایى که حق با باطل روبرو می شود اهمیت ‏ندارد و پیروزى حسین با وجود اقلیتى که داشت، باعث شگفتى من است. 🏴🏴🏴 کشتن عموت و واقعا، زدن گلوت و واقعا جای پَرِ قنداق خون، گرفته روت و واقعا دیگه بریدم واقعا، خیری ندیدم واقعا راستی دارم میرم سر خاکِ شهیدم واقعا آروم بخواب طفلِ نخورده آبم کاش شبِ جمعه‌ها بیای به خوابم خواب ببینم آب میدی دست مادر پیشم عروسِ من نشسته مادر «علی لا‌ی‌لای، علی لای‌لای» آبت ندادن واقعا، چه جوری شادن واقعا اگه بیان سمتِ حرم، چقدر زیادن واقعا بابات بُریده واقعا، رحمی ندیده واقعا هنوز نمیشه باورم، مِنَّت کشیده واقعا حسین که حرفِ التماس و میزد حرمله داشت تیرِ خلاص میزد این لحظه‌ی شرمندگیِ مرده هی یه قدم میره و برمی‌گرده «علی لا‌ی‌لای، علی لای‌لای» : اسدالهی ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 🌹 🌹 💠 ‌ بزن روش واردشو⏬ ↙️خادم الذاکرین آرامش↙️ 💠کانال وابرگروه نوای ذاکربن💠 @Aaramesh42خادم کانال
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
|⇦•عاشق شدن... و توسل به حضرت سیدالشهدا علیه السلام اجراشده به نفسِ سید رضا نریمانی 🏴🏴🏴 ماراسیک پیروان امام حسین(ع) را مورد تمجید خود قرار داده و می‌گوید: گرچه کشیشان ما هم از ذکر مصائب حضرت مسیح، مردم را متأثر می‌سازند، ولى آن شور و هیجانى که در پیروان حسین(ع) یافت می‌شود در پیروان مسیح یافت نخواهد شد و گویا سبب این باشد که مصائب مسیح در برابر مصائب حسین(ع) مانند پر کاهى است در مقابل یک کوه عظیم پیکر. 🏴🏴🏴 عاشق شدن شاید، اگر اما نمی‌خواهد مجنون نمی‌گوید، مرا لیلا نمی‌خواهد من آمدم دورت بگردم، برنگردانم شمع نگاهت گِرد خود، پروانه می‌خواهد دنیا برای اهل دنیا، من تو را دارم آن که تو را دارد، دگر دنیا نمی‌خواهد امروز جایی نوکری کردم که اربابش هرچه شود، عذر مرا فردا نمی‌خواهد عاشق میان سینه دارد، یک حسینیه عاشق برای گریه کردن، جا نمی‌خواهد هرکس که چای روضه را، پس میزند انگار در جنت است و آب کوثر نمی‌خواهد گریه کند با دست بر سر می‌زند یعنی از غصه‌ی ذبح سرت سر را نمی‌خواهد از کربلا چه گفته، پیغمبر که بعد از آن گویی تورا در بطن خود، زهرا نمی‌خواهد رو می‌زند خیمه به خیمه، پیشِ اصحابت تنهاییت را، زینب کبری نمی‌خواهد داغِ علی‌اکبر به جانت آتش افکنده جسم تو دیگر تابش گرما نمی‌خواهد حداقل یک پارچه رویت بیاندازند پوشاندن پیکر دیگر فتوا نمی‌خواهد از کربلا تا کوفه و، از کوفه تا شام راهب فقط فهمید مویت، شانه می‌خواهد ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』
|⇦•شیشه ی عمر پدر.... وتوسل به حضرت علی اکبر علیه ااسلام اجرا شده به نفس سید رضا نریمانی 🏴🏴🏴 شیشه‌ی عمر پدر خُرد شدی در نظرم سر پیری چه بلایی‌ست که آمد به سرم خواستم پر بکشم سمت تو...،خوردم به زمین طرزِ درهم شدنت چیده همه بال و پرم لخته‌خون! خواهشاً از حنجره‌اش دست بکش تا اگر شد فقط این بار بگوید: پدرم شمر با هر ولدی‌گفتنِ من می‌خندد پسرم ای پسرم ای پسرم ای پسرم تا به حالا نشده پیش پدر پا نشوی حیف باشد دم آخر نکنی مفتخرم نیزه مسمار شد و چنگ به پهلویِ تو زد داغ زهراییِ تو شعله زده بر جگرم تیغ‌ها! از بدنِ ریخته پا بردارید بگذارید که از معرکه او را ببرم می‌شمارم همه اعضای تو را..،باز کَم است تکّه‌ای از تو کجا مانده؟!..،خودم بی‌خبرم آنقَدَر بند به بند بدنت وا شده است می‌شود در دلِ قنداقه تو را بُرد حرم کارِ تشییع تو یک روز زمان خواهد بُرد همه از خیمه بیایید که من یک نفرم : بردیا محمدی ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 👇👇👇
وتوسل به حضرت علی اکبر علیه السلام اجرا شده به نفسِ سید رضا نریمانی 🏴🏴🏴 *علی‌اکبر اومد دمِ در خیمه، اینقدر این آقا زیباست، خوش‌روئه. اول شهید از بنی هاشمه. همچین که دم در خیمه گفت بابا، اجازه میدین، نوبت منم هست برم میدان؟!روایت میگه بی‌درنگ ابی عبدالله گفت: برو...همچین که راه افتاد گفت: صبر کن!، جونم بابا! یکم جلو بابا قدم بزن... یه نگاهی ناامیدانه‌ای به جوونش کرد؛ از گوشه‌ی چشمش اشک جاری شد. محاسن مبارک و گرفت سر و به آسمان بلند کرد.خدایا شاهد باش کیو دارم می‌فرستم. هروقت دلتنگ رسول خدا می‌شدیم، به علی نگاه می‌کردیم یاد رسول خدا می‌افتادیم. اذن و گرفت؛ ابی عبدالله آیه قرآن خوند و به سر و روی علی فرستاد و گفت خدا پشت و پناهت پسرم... علی اکبرزد به دلِ لشکر، رجز خوند به دل لشکر زد. انقدر لشکر و تار و مار کرد، زجه‌ی لشکریان بلند شد از بس این آقا با شمشیر میرفت توو دل لشکر. برگشت پیش باباش، اینا انگار هرچی شمشیر میزنند، نیزه میزنند بهش نمی‌خوره. بابا عطش داره بیچاره‌م می‌کنه، سنگینی این زره داره منو اذیت میکنه، شمشیرم سنگینیش داره اذیتم می‌کنه. آب هست یکم به من بدی؟! اگه من یکم آب بخورم، جون تازه می‌گیرم به دل لشکر میزنم. ابی عبدالله شروع کرد گریه کردن و گفت ای پسرم زبونت و به من نشون بده، علی‌اکبر زبونش و در اورد، زبونش و گذاشت توو دهن حسین. خاتم انگشترش و ابی عبدالله درآورد توو دهن علیش گذاشت، ان‌شاءالله جدم سیرابت می‌کنه. بابا برگرد میدون بیشتر از این منو اذیتم نکن.... از اینجا مقتل شروع میشه، ابی عبدالله چشم از علیش برداشت. علی‌اکبر دمادم حمله می‌کرد به لشکر، یه تیری به گلوی علی‌‌اکبر نشست. خدا لعنت کنه مره بن منقذ رو، با شمشیر یه ضربه‌ای به سر علی‌اکبر زد و دیگه همه ریختن سر علی دارن ضربه میزنند، هنوز علی‌اکبر رو اسبه این خونا از سر علی رو گردن اسب سرازیر شد. این خونا اومد جلو چشم اسب و گرفت. اسب رفت توو دل لشکر، دیگه همه دورش و گرفتند. هرکی با هرچی دستشه داره میزنه... شمشیر اگه به جایی بخوره، شمشیر و فرو می‌کنند درمیارن؛ اما همچین که علی رفت توو دل لشکر شمشیرا همینجوری فرو می‌رفت یعنی قطع می‌کرد. ارباً اربا. صدای علی بلند شد: یا ابتاه! بابا بیا! ابی عبدالله تا صدای علیش رو شنید، سراسیمه سوار بر مرکب شد. خبر برای حسین اومده جوونت زمین خورده سریع خودش رو رسوند.... یه روزیم علی توو مسجد نشسته،سراسیمه حسن و حسین اومدن بابا! مادر ما از دنیا رفت. بدو بابا. علی بدو بدو خودش و رسوند خونه... چند قدمیه بدن که رسید ابی عبدالله زانوهاش دیگه طاقت نیاورد. با سر زانو به این بدن نزدیک شد... امیرالمومنین هم هی توو کوچه زمین می‌خورد، یکی دو مرتبه علی با صورت زمین خورد. بعضیا دیدن خندیدن. دیدی علی رو زمین زدیم... توو این همه جنگ نتونستیم علی رو زمین بزنیم، با یه خبر علی رو زمین زدیم...* «این خبر پیچیده هرجا مرتضی افتاده از پا» *حالا ابی عبدالله رسید بالا سر علیش، خودش و انداخت رو این بدن. فریاد میزد:« نمی‌خوای جواب بابات و بدی؟!» نشست کنار این بدن صورتش و گذاشت رو صورت علیش؛ دیگه برنداشت. همینجور که این صورت رو صورت جوونش بود، چه صورتی! همچین که حسین صورتش رو رو صورت علیش گذاشت، پر خون شد....* ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 👇👇👇
و توسل به حضرت علی اکبر علیه السلام اجرا شده به نفس سید رضا نریمانی 🏴🏴🏴 یک فزع کردی تمام صورتم را خون گرفت *بعضیا گفتند حسین جون داد، همون خبری که توو مدینه پیچید علی مُرد. فاطمه رو زدیم علی رو هم باهاش کشتیم. اینجا هم همین خبر پیچید دیدی حسین و از پا انداختیم. همینجور که این صورت رو صورته حالا بچه‌ها دم دم خیمه عمه! بابا بلند نشدا؛ چرا عمه جان الان بلند میشه. از صبح تا حالا انقدر داغ دیده حالا بلند میشه. عمه! بابا بلند نشد، چرا عمه جان الان بلند میشه. داغ دیده دیگه داغِ جوون دیده. هرچی صبر کردن دیدن حسین بلند نمیشه. هلهله از سمت دشمن بلند شد. تا بی‌بی دید صدای هلهله بلند شد بدو بدو از خیمه دوید بیرون. دست رو سرش گذاشته، همچین که دستش اومد رو شونه‌ی حسین یهو ابی عبدالله داغش فراموشش شد. چرا؟! آخه ناموس خدا از دم درِ خیمه بدو بدو، یهو سر بلند کرد خواهر! تو چه جوری اومدی؟!* پیغمبر دوباره‌ ام، تسبیح پاره پاره‌ ام پاشو ببین بیچاره‌ ام، ای نور دیده، قدم خمیده پاشو نذار که دشمن، به من بخنده اکبر پاشو نذار که عمه، بیاد میون لشکر چه جوری تو رو، من تا حرم بیارم طاقت دیگه ندارم، تیر از تنت درآرم هرجوری تو رو، بین عبا می‌چینم رو خاک و رو زمینم، یه تیکه‌ت می‌بینم پهلو و سرنیزه دَرید، نیزه رو بازوهات کشید نفس‌هات و نیزه بُرید، ای ارباً اربا، شبیه زهرا به لب رسیده جونت، شکسته استخونت با لخته لخته‌ی خون، سنگین شده زبونت ارث مادرم، همینه توو جوونی یه جور زدن نتونی، که روی پات بمونی بی‌هوا لگد گرفت تاب و توونش، صدای استخونش آتیش زدن به جونش، آتیش زدن به جونش ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 🌹 🌹 💠 ‌ بزن روش واردشو⏬ ↙️خادم الذاکرین آرامش↙️ 💠کانال وابرگروه نوای ذاکربن💠 @Aaramesh42خادم کانال
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
|⇦•شیشه عمر پدر..... و توسل به حضرت علی اکبر علیه السلام اجراشده به نفسِ سید رضا نریمانی 🏴🏴🏴 پیامبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله فرمود : براى شهادت حسین علیه السلام ، حرارت و گرمایى در دلهاى مؤمنان است که هرگز سرد و خاموش نمى شود. 🌹 🌹 💠 ‌ بزن روش واردشو⏬ ↙️خادم الذاکرین آرامش↙️ 💠کانال وابرگروه نوای ذاکربن💠 @Aaramesh42خادم کانال
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
|⇦•شِبه پیغمبر... و توسل به حضرت علی اکبر علیه السلام اجرا شده به نفسِ سید رضا نریمانی 🏴🏴🏴 امام سجاد ( علیه السلام ) فرمود: زمین کربلا، در روز رستاخیز ، چون ستاره مرواریدى مى ‏درخشد و ندا مى ‏دهد که من زمین مقدس خدایم، زمین پاک و مبارکى که پیشواى شهیدان و سالار جوانان بهشت را در بر گرفته است. 🏴🏴🏴 شِبه پیغمبر، رفتی و شکسته شد بابا، وَلَدی وَلَدی ای علی‌‌کبر، بَعْدَكَ الْعَفا عَلَى الدُّنْيا، وَلَدی وَلَدی پُره از تو همه‌ی دور و برم چه جوری من تا خیمه ببرم شده خون جگرم، شده خم کمرم دست و پا نزن،می‌بینه دست و پاش و گم میکنه پدر پاشو اکبرم، عمه رو از بینِ این نامحرما ببر «وَلَدی وَلَدی وَلَدی وَلَدی» پدرِ پیرت، خورده رو زمین علی پاشو، وَلَدی وَلَدی غمِ داغت رو، توو چشام ببین علی پاشو، وَلَدی وَلَدی به تو نیزه زدن از یک قدمی توو عبا هرچی می‌چینم تو کمی میوه‌ی دلمی، امیدِ حرمی غرقِ خون شدی، قلبِ منم مثل تنت ارباً اربا شد بودی یک نفر، ولی تنت پاشیده بین یه صحرا شد «وَلَدی وَلَدی وَلَدی وَلَدی» عصای دستم، واسه‌ت آرزوها داشتم، وَلَدی وَلَدی جگرم آتیش، شد از این غم از این ماتم، وَلَدی وَلَدی شده خون اشکِ چشام ای ثمرم تو جوون بودی شبیه مادرم چی اومد به سرم، پسرم پسرم گفتی یاعلی، شبیه مدینه تو رو بی‌هوا زدن کوچه وا شد و، لشکری از ارازلِ بی‌حیا زدن «پسرم پسرم پسرم پسرم» 🌹 🌹 💠 ‌ بزن روش واردشو⏬ ↙️خادم الذاکرین آرامش↙️ 💠کانال وابرگروه نوای ذاکربن💠 @Aaramesh42خادم کانال
|⇦•رخش چه صبح‌ ملیحی... و توسل به حضرت علی اکبر علیه السلام اجرا شده به نفسِ سید رضا نریمانی 🏴🏴🏴 رخش چه صبح ملیحی، لبش چه آب حیاتی علی‌اکبرِ لیلاست، به چه شاخه نباتی بدون چشمه‌ی لعلش، نبود در همه هستی نه چشمه‌ای نه قناتی، نه دجله‌ای نه فراتی دمیده بر سرِ دنیا، چه آفِتاب بلندی رسیده درشب لیلا، چه ماه با برکاتی قدش چه سروبلندی، چه گیسویی چه کمندی چه مرتضی سَکَناتی، چه مصطفی وَجَناتی یا علی بن حسین بن علی سالاری آمدی مثل عموجانت عَلَم برداری با اذان گفتنِ تو کِیف کند اربابم منطقِ احمد و تیغِ حیدرِ کرّاری «عَلیٌ الاکبر، یاعلی علی» چه دلبری چه دلیری، چه بی‌مثال و نظیری چه یوسفی چه عزیزی، چه ماورای صفاتی حواس قافله رفته‌ست، در صدای اذانش هَلا چه حَیّ عَلایی، چه عَجِّلوا بصَلاتی حسین با پسرش، رد شدند از غزل من پسر چه ماه جمیلی، پدر چه باب نجاتی چه روزها که به لیلا گذشت و رفتی و می گفت مَضَی الزَّمانُ و قَلبی يَقولُ إنَّكَ آتی یا علی بن حسین بن علی سالاری آمدی مثل عموجانت عَلَم برداری با اذان گفتنِ تو کِیف کند اربابم منطقِ احمد و تیغِ حیدرِ کرّاری «عَلیٌ الاکبر، یاعلی علی» شبم به روی تو روزست و دیده‌ام به تو روشن وَ إنْ هَجَرْتَ سَواءٌ عَشیَّتي و غَداتی اگرچه دیر بماندم امید برنگرفتم مَضَی الزَّمانُ و قَلبی يَقولُ إنَّكَ آتی من آدمی به جمالت نه دیدم و نشنیدم اگر گِلی به حقیقت عَجینِ آبِ حیاتی شبانِ تیرِ امیدم به صبحِِ روی تو باشد قد تُفَتَّشُ عَینُ الحیاةِ فی الظُلُماتِی یا علی بن حسین بن علی سالاری آمدی مثل عموجانت عَلَم برداری با اذان گفتنِ تو کِیف کند اربابم منطقِ احمد و تیغِ حیدرِ کرّاری «عَلیٌ الاکبر، یاعلی علی» نه پنج روزه‌ی عمرست، عشق رویِ تو ما را وَجَدْتَ رائِحَةَ الْوُدِّ إنْ شَمَمْتَ رُفاتي وَصَفْتُ کُلَّ مَلیحٍ کَما یُحِبُّ وَ یَرْضَی مَحامد تو چه گویم که ماورای صفاتی أَخافُ مِنكَ وَ أَرْجو وَ أَسْتَغیثُ وَ أَدنو که هم کمند بلایی و هم کلید نجاتی یا علی بن حسین بن علی سالاری آمدی مثل عموجانت عَلَم برداری با اذان گفتنِ تو کِیف کند اربابم منطقِ احمد و تیغِ حیدرِ کرّاری «عَلیٌ الاکبر، یاعلی علی» ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 🌹 🌹 💠 ‌ بزن روش واردشو⏬ ↙️خادم الذاکرین آرامش↙️ 💠کانال وابرگروه نوای ذاکربن💠 @Aaramesh42خادم کانال
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
|⇦•رخش چه صبح ملیحی.... و توسل به حضرت علی اکبر علیه السلام اجراشده به نفسِ سید رضا نریمانی 🏴🏴🏴 امام صادق (ع) فرمود: کربلا را زیارت کنید و این کار را ادامه دهید، چرا که کربلا بهترین فرزندان پیامبران را در آغوش خویش گرفته است. 🌹 🌹 💠 ‌ بزن روش واردشو⏬ ↙️خادم الذاکرین آرامش↙️ 💠کانال وابرگروه نوای ذاکربن💠 @Aaramesh42خادم کانال
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
|⇦•چی شد قدِ.... و توسل به حضرت علی اکبر علیه السلام اجراشده به نفسِ سید رضا نریمانی 🏴🏴🏴 امام صادق (ع) فرمود: هر کس دوست دارد روز قیامت، بر سر سفره ‏هاى نور بنشیند باید از زائران امام حسین ( علیه السلام ) باشد. 🏴🏴🏴 چی شد قدِ بلندِ تو، اون ابروی کمندِ تو کنار هم جمع می‌کنم، دوباره بند به بندت و اگه میشه به مویی بَند شو جای زمین خوردن بلند شو دست و می‌گیرم پا میوفته یه چیزی رو خاکا میوفته «می‌خوای بلند بشی ولی نمیشه این علی دیگه اون علی نمیشه» افتادی بی‌سپر شدی، چندتا علی‌اکبر شدی نیزه روی نیزه زدن، پهلو شکسته‌تر شدی داشتم به مادرم می‌گفتم امروز چقدر یادت میوفتم باز پیشِ من جوون زمین خورد صورت غرقِ خون زمین خورد «می‌خوای صدام کنی ولی نمیشه این علی دیگه اون علی نمیشه» زخمِ دلم بهتر نمیشه این حیدر اون حیدر نمیشه زخمِ سرم هرچی که باشه آی زخم میخِ در نمیشه زخمِ پهلوی زن پابه‌ماه نکنه هنوز نشد روبه‌راه روضه‌هاش و گفتم هرشب به چاه پشتِ در افتاده بود بی‌پناه کُشتنش اما می‌گفتن که خودش مُرد خودش حتما یه روز محکم به در خورد خودش خورده به جایی چشم و گونه‌ش خودش آتیش گرفت لابد توو خونه‌ش ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 🌹 🌹 💠 ‌ بزن روش واردشو⏬ ↙️خادم الذاکرین آرامش↙️ 💠کانال وابرگروه نوای ذاکربن💠 @Aaramesh42خادم کانال
|⇦•شعاع نور تو... و توسل به حضرت سیدالشهدا علیه السلام اجرا شده به نفس سید رضا نریمانی 🏴🏴🏴 شعاع نور تو هرگز شب ظلمت نخواهد دید تو آن عشقی که عاشق پای تو ذلت نخواهد دید به شوق پادوییِ روضه،جمع نوکران جمع است محرم هیچ‌کس ما را پی حاجت نخواهد دید همان خادم که کفش سینه‌زن را جفت می‌کرده شبی که جفت شد بند کفن، زحمت نخواهد دید خدایا! شاکرم از این حسینی که به من دادی گمانم جز مُحِبَّش، بنده‌ای رحمت نخواهد دید بسوزد دخل دُکّانی که خرج روضه‌هایت نیست بدون نذرِ هیئت کاسبی برکت نخواهد دید فقط تو بین جُون و اکبرت فرقی نمی‌بینی کسی فرزند را هم شانه‌ی رعیت نخواهد دید جُون عجب نوکری بود عجب غلامی بود. گفت: آقا به منم اجازه میدین؟! گفت:« تو آزادی، تو خیلی وقته در خونه‌ی ما نوکری می‌کنی؛ آزادت میکنم برو. اینجا که می‌بینی معرکه‌ست خون و خو‌ن‌ریزیه، تو برو برس به کارت». آزادی... گفت: آقاجان یه عمری درِ خونه‌ت نوکری کردم، کفشات و جفت کردم؛ هرکاری گفتی انجام دادم.میدونم به دردت نمی خورم هم سیاهم هم بو میدم اصلا، اصحاب و می‌بینی اینا همشون یار تو بودند؛ من کجا اونا کجا ولی منو آزادم نکن آقا. گفت: «اگه میخوای بری برو». انقدر خوشحال شد که لباسش و درآورد و شروع کرد به رجز خوندن امیری حسین و نِعمَ الامیر" اومد وسط معرکه. برهنه شد گفت: «هرچه قدر میخواید بزنید، بزنید. اومدم یه چند دقیقه از گرفتن جون این آقا وقت بگیرم، چند دقیقه دیرتر این آقا رو بکشید. من این آقا رو میشناسم سالهاست براش نوکری کردم، نکشید این آقا رو.» فلذا همچین که زمین افتاد آقا رو هم صدا نکرد، خودش و واقعا نوکر می‌دونست. می‌گفت من کجا اون اربابه؛ ولی ابی عبدالله همچین که از دور دید جُون زمین خورد، سریع اومد سرش و بغل گرفت. رمقی نداشت آروم آروم این چشا رو باز کرد، بَه آقا. سرش و از دامن ابی عبدالله گذاشت رو خاک. آقا سر من کجا دامن عزیز فاطمه کجا؟! کاری که ابی عبدالله با علی‌اکبرش کرده، روایت میگه همچین که جُون سرش و رو خاک گذاشت ابی عبدالله صورتش و آورد گذاشت به صورت جُون؛ صورت به صورت غلامش گذاشت...* اگر دست گدا ظرف غذا دیدی..، حسن داده کسی ما را سر این سفره بی‌دعوت نخواهد دید به جز روزی که بین دسته‌ها زیر عَلَم رفتم پدر دیگر مرا این‌قدر با‌هیبت نخواهد دید لباس مشکی ما دستبافِ زینب‌ کبراست جهان اینگونه بانویی پُر از شوکت نخواهد دید هزاران بار کج رفتم..،ولی زهرا برم گرداند پسر از مادر خود لطفِ با مِنَّت نخواهد دید :بردیا محمدی ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 🌹 🌹 💠 ‌ بزن روش واردشو⏬ ↙️خادم الذاکرین آرامش↙️ 💠کانال وابرگروه نوای ذاکربن💠 @Aaramesh42خادم کانال
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
|⇦•شعاع نور تو... و توسل به حضرت سیدالشهدا علیه السلام اجراشده به نفسِ سید رضا نریمانی 🏴🏴🏴 شیخ جعفر شوشتری (رحمة الله عليه): کسانی که نام این بزرگوار را می شنوند و تغییر حالی در خود نمی بینند، جداً نگران ایمان خود باشند! نام آقا امام حسین علیه السلام محک ایمان است. 🌹 🌹 💠 ‌ بزن روش واردشو⏬ ↙️خادم الذاکرین آرامش↙️ 💠کانال وابرگروه نوای ذاکربن💠 @Aaramesh42خادم کانال
|⇦•به خاطر رقیه... وتوسل به حضرت عباس علیه السلام اجرا شده به نفس سید رضا نریمانی 🏴🏴🏴 حصیر کهنه تا دور تنت پیچید..، ارزش یافت کسی در آستانَت شِیِٔ کم‌ قیمت نخواهد دید پس از آنکه تو را کشتند در اوج شلوغی‌ها دگر بزم عزایت را کسی خلوت نخواهد دید ریخت بر هم با زمین افتادنت دنیای من دیدی آخر چشم خوردی خوش قد و بالای من! پیش مرگِ من شدی و پیش مرگِ خواهرم تیرخوردی نیزه خوردی جای زینب جای من قید مشکت را بزن با من سوی خیمه بیا بعد از این هرکس که حرف از تشنگی زد پای من «انقدر رو‌ خاک بازو نزن به مشک‌ِ خالی رو نزن من خودت و‌ میخوام داداش به مشک‌ِ خالی رو نزن» داداش داداش داداش داداش، شده کولت کنم «أخا» میبرمت داداش داداش داداش داداش، یا مثل اکبر رو عبا میبرمت مسجد کوفه ست اینجا یا کنار علقمه؟! فرقِ عباس است یا فرقِ سرِ بابای من هیچ‌ کس این گونه در بین ارازل هو نشد *همچین که تو‌کوچه دستاش رو بستن فهمیدن علی مأمورِ به صبره شیر شدن تا دیدن هر کاری می کنن علی حرکتی نمی کنه ..فهمیدن علی مأمور به صبره،علی، علی همیشگی نیست.... کربلا هم همین جور شدن هرچی به عباس نزدیک‌ شدن با چشماش، همچین که یه چشم غُرّه می رفت همه فرار می کردن ..یه نفر داد زد از چیش می ترسید؟نه دیگه دست داره ..تیرکه تو‌ چشمش فرو‌رفته از چی می ترسید؟ همه اومدن جلو هر بغض وکینه ای که از علی و حسین علیه السلام داشتند سر عباس در آوردن..* این خجالت چه بلایی بر سرت آورده است قد یک طفل است اینجا قامت سقای من دارد از امروز خولی فکر معجر می کند وای بر امروز من ای وای بر فردای من در شلوغی سر بازار بین مستها رو‌ نگردان روی نی از دخترِ تنهای من! به خاطرِ رقیه، پاشو فقط اباالفضل رو پیشونیت نوشتم، با معرفت اباالفضل تیر اومده به سمتت، از هر جهت اباالفضل ای تشنه لب نمونده، چیزی ازت اباالفضل با معرفت ابالفضل ای سقا که زُل زدی به آب ای بابَ الحوائجِ رباب با غیرت چی شنیدی الآن؟! جون میدی با غصه‌ی طناب نبودی چی شنیدم، رو زخم دل نمک شد بمیرم و نبینم، سهمِ حرم کتک شد یه تیر اومد به مشک خورد، قلبم ترک ترک شد حلال کن آب که می ریخت، یه ذرّه پام خنک شد می‌بینی شدم جون به لب و افتادم چه نامرتب و اینجوری اگه بریم حرم می‌شکونیم غرورِ زینب و از خونِ من مهمتر، حفظ غرورِ زینب تا قتلگاه خودت باش، سنگِ صبور زینب منتظرن تموم شه، تموم زور زینب بزم شراب کجا و، شأنِ حضور زینب بازار و محله‌ی یهود کاش می‌شد برن مدینه زود می‌فرستی زنا کجا برن برگردن با صورتِ کبود ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 👇👇
وتوسل به حضرت عباس علیه السلام اجرا شده به نفس سید رضا نریمانی 🏴🏴🏴 اومد پیش داداش به من اجازه میدی برم میدون؟! انقدر ابی عبدالله گریه کرد که این اشکا رو محاسن شریفش اومد جاری شد، یعنی تمام صورت حسین خیس اشک شد. اینجوری فرمود:« تو نشان لشکر من هستی، تو علمدار لشکر من هستی. بری لشکرم پاشیده میشه، خونه خراب میشم. جونم فدات آقا جان هنوز ابی عبدالله و صدا میزنه:« یا سیدی! سینه‌م به تنگ اومده داداش، دنیا برام تنگ شده، به من اجازه بده». ابی عبدالله اینجوری جوابش و داد؛ دید بدجور عباس سینه‌ش به تنگ اومده داره خواهش می‌کنه. اینجوری فرمود:« نمی‌خوام برای جنگیدن بری؛ حالا که می‌خوای بری میدان برو برای بچه‌هام یکم آب بیار». اومد وسط لشکر موعظه کرد لشکر و، همه دارن هو می‌کنند. جوابی نگرفت برگشت پیش ابی عبدالله. همچین که برگشت، اومد به امام اطلاع داد که من رفتم موعظه کردم، هیچ فایده‌ای نداره. همینجور که داشت حرف میزد، دید صدای بچه‌ها توو خیمه‌ها بلنده؛ «العطش، العطش». سوار بر مرکب شد یه نیزه و یه مشکی برداشت، به سوی نهر فرات. چهار هزار تیرانداز دور عباس و گرفتند؛ هشتاد نفرشون و به درک واصل کرد. همچین که از مرکب پیاده شد مشتی از آب برداشت، به یاد تشنگی حسین و بچه‌های حسین افتاد. آب و رو آب ریخت، به خدا قسم تا اربابم تشنه باشه آب نمی‌خورم. بعد شروع کرد حدیث نفس بخونه... مشک و پر آب کرد، مشک و به دست راست گرفت، همه نگاهش به سمت خیمه‌هاست. راهش و بستند؛ از همه طرف دورش حلقه زدند. شروع کرد دوباره رجز بخونه، از پشت نخلا یه نفر بیرون اومد؛ یه ضربه‌ای به دست راست عباس زد جوری که دست راست عباس قطع شد. اصلا اعتنایی نکرد که دست راستش قطع شده مشک و به دست چپ داد. همه‌ی همتش اینه آب و به بچه‌های حسین برسونه، دست چپشم قطع کردند؛ مشک و به دندان گرفت. اسب و داره می‌تازونه مشکم به دندانشه یه جوری میخواد آب و به خیمه‌ها برسونه. دیگه از هر طرف دورش و حلقه زدند؛ تیراندازها مثل بارون دارن تیر میزنند، انقدر تیر زدن همینجور که عباس این مشک و به دندان گرفته یه تیری به مشک عباس خورد. این آبا داره رو زمین میریزه یه تیری دیگه پرتاب شد؛ به سینه‌ی عباس خورد یه تیر دیگه به چشمش زدند. اینقدر بدنش تیر خورده بدنش مثل خارپشت شد...بدنش پر تیره، رو زمین افتاده. تیر توو چشم فرو رفته دستی به بدن نداره چنان از بالای مرکب زمین خورد... کار به جایی رسید ریختن سر عباس. دیگه پاهاشم قطع کردند، یهو صدای عباس بلند شد، ابی عبدالله صدای عباس و شنید مثل باز شکاری اومد بالا سر عباسش. اما چه جوری اومد؟!نگاه کرد دید دستاش و بریدن پیشانیش و شکستند، چشماش و با تیر دریدن... نشست کنار بدن عباسش همچین که دید حسین اومده گفت:« داداش اول این خونا رو از جلو چشام پاک کن بزار یه بار دیگه جمال قشنگت و ببینم». همچین که این خونا رو پاک کرد دید از گوشه‌های چشم عباسش یه اشک جاریه، صدا زد:« عباسم تو چرا داری گریه می‌کنی»؟! من باید گریه کنم برادری مثل تو رو از دست دادم. صدا زد:« حسین جان! الان تو سرم و بغل گرفتی، سرم رو پاهای توئه، دارم چند ساعت دیگه رو می‌بینم ..الشِّمْرُ جَالِسٌ عَلَی صَدْرِه؛ آن موقعی که شمر روی سینه ات نشسته....ای حسین... ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 🌹 🌹 💠 ‌ بزن روش واردشو⏬ ↙️خادم الذاکرین آرامش↙️ 💠کانال وابرگروه نوای ذاکربن💠 @Aaramesh42خادم کانال
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
|⇦•حصیر کهنه... و توسل به حضرت عباس علیه السلام اجراشده به نفسِ سید رضا نریمانی 🏴🏴🏴 آیت الله علامه امینی (رحمة الله عليه) : به هنگام شنیدن مدایح و مراثی آل محمد چنان بی قرار می شد که بر اثر شادی یا اندوه، زمان و مکان را از یاد میبرد و روحش چنان به پرواز در می آمد که گویی هم اکنون در همان صحنه ای است که اشعار و مدایح و مراثی از آن سخن می گوید. 🌹 🌹 💠 بزن روش واردشو⏬ ↙️خادم الذاکرین آرامش↙️ 💠کانال وابرگروه نوای ذاکربن💠 @Aaramesh42خادم کانال