اربا اربا.mp3
1.87M
إرباً إرباً، مِثلَما الأكبرِ رُحتَ شهيداً
مثلَ العباسْ، كفُّكَ قدْ هَوَتْ عنكَ بعيدا
جسمُكَ قد مزَّقوهُ، رأسُك قد قطعوهُ
مثلَ الحسينِ الشهيدِ، لمَّا القومُ رضَّضوه
لكنَّ هذا كانَ لكَ المُنى
لكنْ لمْ يُرفَعْ رأسُكَ بالقَنا
صَرَخْتَ حتى نَفَسِكَ الأخير
أميري حسين و نعم الأمير
#حاج_قاسم #عربی #حاج_میثم_مطیعی
@nohematn
از انتظار تو.mp3
5.47M
از انتظار تو خبری نیست در دلم
آماده قدوم شما نیست منزلم
یادی نمی کنم ز تو در شادمانی ام
ذکری نمی شود ز تو در بزم محفلم
گاهی تو را ز بس که فراموش می کنم
یادم رود که بر در این خانه سائلم
دارم گله ز خویش و خجالت ز روی تو
آقا ببخش این همه اعمال باطلم
باری که برنداشتم از روی دوش تو
باری شدم به گُرده حلّال مشکلم
آخر چقدر ناز مرا می کشی عزیز
با این که من برای تو بی خیر و حاصلم
قدر تو را هنوز نمی دانم ای طبیب
بیمارم و سزا شده درمان عاجلم
اینگونه خجلتم مده ای ماه فاطمه
شرمنده ام ز دلبر حیدر شمایلم
تا سر به زیر می شوم از شرم دوری ات
با دست گرم خویش کنی زود واصلم
بیخود به این و آن همه جا رو زدم که من
محتاج یک نگاه تو انسان کاملم
یابن علی به جان تو رفته دلم نجف
رحمی بر این نیایش و بر خواهش دلم
یک کربلا دوباره ببر با خودت مرا
گرچه میان روضه به لطف تو شاملم
#امام_زمان #مناجات_با_امام_زمان #نریمانی
@nohematn
از این بالا پیداست.mp3
8.72M
از این بالا پیداست، غوغای تو گودال
می بینم می بینم، مولا رفته از حال
از این بالا پیداست، پلکای بی جونش
معلومه معلومه، پیشونی پر خونش
وای، عموی بی سپاه من
معلومه معلومه، عمه از این بالا
اون پیرمردی که، میزنه با عصا
از این بالا پیداست، زخمای رو تنش
پاره پاره شده، کهنه پیراهنش
وای، عموی بی سپاه من
بی تو میشه تاریک، دنیای کوچیکم
شرمنده واسه این، دستای کوچیکم
شرمنده کم سنّم، شرمنده بی جونم
اما من تا آخر، پای تو می مونم
وای، عموی بی سپاه من
دیدی که عاقبت، شد دست من جدا
دیدی میشه من هم، باشم مثلِ سقا
بوی مادر اومد، باید از جا پاشم
دیدی میشه من هم، مهمون زهرا شم
وای، غریب دشت کربلا
امیررضا یزدانی
#روضه #حضرت_عبدالله #حاج_میثم_مطیعی
@nohematn
از تاب رفت 1.mp3
3.41M
از تاب رفت 2.mp3
3.36M
از تاب رفت و تشت طلب کرد و ناله کرد
وان تشت را ز خون جگر باغ لاله کرد
خونی که خورد در همه عمر از گلو بریخت
دل را تهی ز خون دل چند ساله کرد
نبود عجب که خون جگر گر شدش به جام
عمریش روزگار همین در پیاله کرد
نتوان نوشت قصه درد و مصیبتش
ور می توان ز غصه هزاران رساله کرد
زینب درید معجر و آه از جگر کشید
کلثوم زد به سینه و از درد ناله کرد
#روضه #امام_حسن #بنی_فاطمه
@nohematn
از تاب رفت 3.mp3
2.29M
آهی کشید و تشت طلب کرد و ناله کرد
آن تشت را ز خون جگر باغ لاله کرد
خونی که خورد در همه عمر از گلو بریخت
خود را تهی ز خون دل چند ساله کرد
#روضه #امام_حسن #حاج_مهدی_سماواتی
@nohematn
از داغ تو.mp3
5.15M
از داغ تو لبریز اشک و آهم
دیگر ز هم پاشیده شد سپاهم
ای علمدار من
بهترین یار من
در خاک و خون از پا نشستی
پشت برادر را شکستی
جان حسین لب وا کن ای دلاور
بار دگر صدا بزن برادر
ساقی تشنه لب
پهلوان عرب
خیز و دوباره در برم باش
پشت و پناه دخترم باش
از زخم بازوی تو بوسه چیدم
تیر از نگاه تو برون کشیدم
در دل نیزه ها
خفته ای بی صدا
ماه حرم شقّ القمر شد
ناموس حیدر در به در شد
#نوحه #حضرت_عباس #حاج_محمدرضا_طاهری
@nohematn
از درد به جسم خود.mp3
2.73M
از درد به جسم خود نشان می بینم
هِی ابر سیه در آسمان می بینم
عباس کجا رفته علی اکبر کو ؟
دور و بر خود شمر و سنان می بینم
آن چادر قیمتی دیروزم را
امروز به دست این و آن می بینم
دور و بر خنده های نامحرم ها
سقای حرم را نگران می بینم
از ضربه ی بی هوای شمر است؛ حسین
این درد که من در استخوان می بینم
ای وای خدایا صدقه آوردند
خرما به دهان کودکان می بینم
زان روز که رفته ام به آن مهمانی
خواب لب و چوب خیزران می بینم
هر جا که رقیه با لگد می افتاد
یک فاطمه با قدّ کمان می بینم
دنبال سر سکینه تا مهمانی
یک رومی پست بد دهان می بینم
#روضه #اسارت #حاج_منصور_ارضی
@nohematn
از درد تو تمام تنم تیر می كشد.mp3
1.49M
از درد تو تمام تنم تیر می كشد
وقتی كسی به روی تو شمشیر می كشد
طاقت ندارم اینهمه تنها ببینمت
وقتی كه چله چله كمان تیر می كشد
این بغض جان ستان كه تو بی كس ترین شدی
پای مرا به بازی تقدیر می كشد
ای قاری همیشه ی قرآن آسمان
كار تو جزء جزء به تفسیر می كشد
اینكه ز هر طرف نفست را گرفته اند
آن كوچه را به مسلخ تصویر می كشد
برخیز ای امام نماز فرشته ها
لشكر برای قتل تو تكبیر می كشد
حامد اهور
#نوحه #حضرت_عبدالله #حاج_محمود_کریمی
@nohematn
از دم صبح 1.mp3
5.16M
از دم صبح مانده در خیمه
در سرش داشت شور جنگیدن
هی عمویش شهید می آورد
کار او هم فقط شده دیدن
یک به یک مردها شهید شدند
نوجوان های قافله رفتند
سرو قامت رشید رفتند و
روی دست حسین برگشتند
از دم صبح گرم دیدن بود
کودکانه چه فکرها که نکرد
هی تلنگر به نفس خود می زد
که برو یا علی بگو ای مرد
بین خیمه نشسته بود اما
پا شد و گرم راه رفتن شد
فکر می کرد با خودش کودک
مصلحت نیست رفتنم لابد
به خودش زد نهیب که بس کن
پدرت بود شیر جنگ جمل
نوه ی مرتضی و فاطمه ای
مرگ پیش برادرت چو عسل
در همین حال بود یک دفعه
شیون مادری به گوش آمد
از پر خیمه روی دست عمو
دید شش ماهه دست و پا می زد
پر خون شد محاسن ارباب
از گلوی علی خضاب گرفت
ظاهرا یک سه شعبه با اخمش
خنده را از لب رباب گرفت
در دلش شاکی از خودش بود و
در سرش داشت شور جنگیدن
هی عمویش شهید می آورد
کار او هم فقط شده دیدن
دیگر اما رسید وقت وداع
حال خوبی نداشت در دل زار
و عمو رفت و ماند عبدالله
آسمان گشت بر سرش آوار
دست در دست عمه عبدالله
در کنارش کشان کشان می رفت
هر دو تا سمت خیمه می رفتند
شاکی از هفت آسمان می رفت
هی صدا می رسید از میدان
چه صداهای ناخوش احوالی
در همان خیمه گوشه ای کز کرد
شاکی از دست بی پر و بالی
هی صدا می رسید از میدان
در وجودش چه انقلابی بود
این صداهای نیزه و شمشیر
در وجودش عجب عذابی بود
کودکانه خدا خدا می کرد
ثانیه ثانیه زمان می رفت
دل او بود بین میدان و
هق هقش تا به آسمان می رفت
#عبدالله_بن_الحسن #حضرت_عبدالله #حاج_محمود_کریمی
@nohematn
از دم صبح 2.mp3
9.31M
هی صدا می رسید ازمیدان
بزنیدش حسین را بزنید
عمر سعد گفت با همه چیز
شده با سنگ و جوبها بزنید
داشت دیگر براش بد میشد
طفل شش ماهه رفته اما او
نتوانسته بود جانش را
مثل قاسم کند فدای عمو
هی صدا میرسید ازمیدان
زخم زد هرکه داشت کینه ی او
گفت فرمانده حرمله حالا
با سه شعبه بزن به سینه ی او
هی صدا میرسید از میدان
عمه گریان از این شنیدن شد
پرده خیمه را کنار زد و
خوب از خیمه گرم دیدن شد
صدنفر مردجنگ با نیزه
صدنفر مردجنگ هم با تیر
عده ای پیرمرد هم با سنگ
صدنفر آمدند با شمشیر
هر کسی هرچه داشت می آورد
ضربه ی خویش را سپس میزد
وحسین غریبِ بی عباس
در غریبی نفس نفس می زد
تا که این صحنه را به چشمش دید
گفت دیگر حرام شد ماندن
عمه من میروم خداحافظ
داد میزد فقط انا بن حسن
میدوید و خودش رجز میخواند
تن من جان من فدای حسین
گرچه سنّم کم است حیدریم
دین و ایمان من فدای حسین
به عمویش رسید در میدان
او خودش زیر ضربه ها می رفت
تا عمویش نبیند آسیبی
زیر شمشیر و نیزه ها می رفت
دشمن آنجا کشید شمشیری
او سپر شد برای جسم حسین
یادگار حسن رجز می خواند
سر و دستم فدای جسم حسین
استخوانش شکست با شمشیر
ناله ی وای مادرم پیچید
پسر مجتبی است مادری است
بدنش مثل بید میلرزید
خون او بی حساب و حد میرفت
بی رمق روسفید شد آخر
شیر بچه به آرزوش رسید
مرد بود و شهید شد آخر
شمر آمد پرید در گودال
تن این طفل را کنار انداخت
به روی سینه ی حسین نشست
دست در گیسوی شکار انداخت
سر او را چه ناشیانه برید
داشت میدید مادرش هرچند
خنجرش کند بود آخر سر
پا به سینه گذاشت سر را کند
#محرم #حضرت_عبدالله #حاج_محمود_کریمی
@nohematn
از زمین و آسمان.mp3
1.45M
از زمین و آسمان می رسد این زمزمه
بار دیگر تازه شد داغ آل فاطمه
یوسف زهرای اطهر كشته شد
هادی آل پیمبر كشته شد
تسلیت یا فاطمه
سامره شد كربلا بر امام شیعیان
روز ماتم آمده بر تمام شیعیان
شعله زد زهر ستم بر پیكرش
می شود مهمان زهرا مادرش
تسلیت یا فاطمه
غنچه از هم وا نشد لاله در ماتم نشست
چشم عالم گریه كرد قامت هستی شكست
دیده بسته از جهان ابن الرضا
شد امام عسکری صاحب عزا
تسلیت یا فاطمه
برگلستان علی دست دشمن زد شرر
شد امام عسکری دیده گریان پدر
در زمین سامره غوغا شده
یا كه بر پا محشر كبری شده
تسلیت یا فاطمه
#شهادت_امام_هادی #امام_هادی #هلالی
@nohematn