eitaa logo
نُمود | جواد محمدنیا
46 دنبال‌کننده
12 عکس
13 ویدیو
3 فایل
نُمود محلی برای یادداشت‌های پراکندۀ من دربارۀ آیات الهی، سیاست و ... . در خدمتم: @J_mohammadnia راستی! حساب خرده‌یادداشت‌های من در ویراستی: https://virasty.com/javad_mohammadnia مطالب نوشته شده در ایتا و ویراستی، مشترک نیستند.
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم الله الرحمن الرحیم سنجشِ روش (بخش نخست) داشتم، بازخوردها نسبت به امر به معروفِ طلبۀ قمی در درمانگاه قرآن و عترت را می‌دیدم که ناگهان نقل قولی از برخی علما را دیدم که مرا به فکر وا داشت؛ برخی از این علماء اینگونه فرموده‌اند که: «اگر به هر دلیلی، ولو سوگمندانهْ ناموجه، نهی از منکر نه تنها«پیشگیری»نکند بلکه«عوارض»دیگری ایجاد کند؛مثل اینکه عده‌ای را روی «دنده لج»بیندازد یا احساس کنند که باید«مخالفت»کنند، لذا خود این حرکت باعث «ترویج عدم حجاب»و برهنگی شود. اینجا جایی است که فقهای ما می‌فرمایند ما دیگر نهی از منکر نداریم» و برخی دیگر اینگونه فرمودند که: «از دیدن ویدیوی درمانگاه قم متاثر شدم/ این‌ها نهی از منکر نیست؛ تسبیب به منکر و موجب نفرت است/ نباید به بهانۀ نهی از منکر، مرتکب حرامی شد یا به نامحرمی نگاه کرد» پرسش بنده از این بزرگواران این است که از کجا به این نتیجه رسیدید که در اینگونه موارد، مخاطب به دندۀ لج می‌افتد یا احساس می‌کند باید مخالفت کند یا موجب نفرت است؟ پر واضح است؛ از رفتار سراسر خشم یا خشمگینانه‌ای که مخاطب ابراز می‌کند: فحاشی می‌کند، نزاع راه می‌اندازد، چیزی از آمر را می‌قاپد و ... . پرسش دیگر اینکه اگر مخاطب اینگونه رفتار کرد که معنایش این است که به دندۀ لج افتاده و ... آیا نباید نهی از منکر کرد؟ ظاهر کلام این بزرگواران این است که: خیر، نباید نهی از منکر کرد. با وجود این دو پاسخ، پرسش اساسی من این است که آیا دعوت انبیاء، به توحید و پس از آن، نهی از امور منکری چون همجنس‌بازی (قوم لوط) و گرانفروشی (قوم شعیب) و ربا و ... آن ها را روی دندۀ لج نمی‌انداخت؟ احساس نمی‌کردند باید مخالفت کنند؟ تسبیب در منکر نبود؟ اگر بفرمایند اینطور نبود، پس چطور ایشان را به سخره می‌گرفتند، سنگ‌باران می‌کردن و از شهرشان اخراج می‌کردند؟ آیا رفتارهای ستیزه جویانۀ مخاطبان، نتیجۀ‌ علاقۀ شدیدشان نسبت به پیامبران بود؟! آیا پیامبران متوجه نبودند که باید با مشاهدۀ اینگونه رفتارها دست از تبلیغ دین بردارند؟ یا اینکه نه، رفتار مخاطب، وقتی پای حق در میان است، از اهمیتی برخوردار نیست؟ به‌نظر می‌رسد مخاطبان امر به معروف و دستورات الهی، هرچند در ابتدا، به دلیل امر شدن به کاری خلافِ میل، ازطریق این گونه رفتارها، مخالفت می‌کنند و حتی پیامبران در نهایت هم با این روش موفق نشوند، اما راه دیگری در میان نیست و در موارد دیگری چون قوم حضرت موسی، حضرت عیسی و حضرت ختمی مرتبت علیهم السلام، می‌توانند مخاطبین خود را از کج‌راهه به در آورند. اینکه ملاک ما لج کردن، نفرت مخاطب یا ... باشد، حاصل نگاهی منفردانه به مخاطب است، در حالی که در ادبیات قرآنی، اوامر به معروف پشت سر هم، هر چند در تخاطب با یک یا چند فرد انجام می‌شوند، ولی مخاطب اصلی، اجتماع و در مدت زمان طولانی است و نه فرد، آن هم در مدت چند ساعت یا چند روز. انتهای بخش نخست (برای مطالعۀ بخش دوم که ضروری است ضربه بزنید)
بسم الله الرحمن الرحیم گشودگی گره‌نُمایی سازوکار دگرگونی جامعه گاه که افرادی دغدغه‌مند به‌دنبال آن‌اند که برای دگرگونی فرهنگ و ذهنیت جامعه اقدام نمایند، عده‌ای این پرسش را پیش‌پای آن‌ها قرار می‌دهند که: مگر به همین سادگی است؟! هنگامی که فرازونشیب دگرگونی فرهنگ‌ها و ذهنیت‌ها را مشاهده می‌کنیم، چه در ایران و در دورۀ معاصر و چه در کشورهای دیگر و دوران گذشته، راه‌کاری روشن و قابل فهم خودنُمایی می‌نماید: استفاده از تمامی ابزارهای ارتباطی برای انتقال پیام؛ یعنی تمام ابزارهای ممکن، مهمترین عامل دگرگونی فرهنگ‌ها، از جانب دیگر جوامع است. یعنی از آنجا که انسان‌ها در کاربست لایه‌های ادراکی خود، یکسان عمل نمی‌کنند، ممکن نیست نسخۀ یگانه‌ای را برای مخاطب ارائه کرد؛ برخی به عقل خود بیشتر اتکا دارند، برخی به خیال، برخی به داده‌های حسی و گاه به دو لایه از این لایه‌ها و گاه به هر سه. به‌همین دلیل، صاحب پیام، ازطریق روش‌های گوناگون و بر اساس لایه‌های ادراکی مخاطبان، بایستی پیام خود را «بباراند»؛ ازطریق کتاب، فیلم و سریال، شعر و موسیقی، گفتگو، محبت، پرخاش و ... تا مخاطب، مطابق با ظرف وجودی خود، پیام را دریافت کند. البته، در هر یک از این قالب‌ها، باید به دنبال آن باشیم که برای تأثیرگذاری بیشتر، پیام به روشن‌ترین سطحِ ممکن، ارائه گردد؛ هرچند، غالباً چنین آرمانی ممکن نیست و باوجوداین، باز هم پیام به خوبی منتقل می‌شود. باید توجه داشت که منظور ما از انتقال پیام، پذیرش و قانع شدن نسبت به محتوای ارائه شده‌است؛ و نه صرف انتقال مفاهیم به ذهن مخاطب. حال از من، به عنوان یک شهروند، هنگامی که با خطایی اجتماعی مواجه شوم چه بر می‌آید؟ مطابق با آنچه گذشت، باید به باریدن پیامِ قانع‌کننده یا ایجاد طوفانی سهمگین -که ذهن مخاطب را به کلی بشوید- یاری رسانم. گاه با یک یادداشت، گاه با یک تذکر، گاه با تصویر برداری. ممکن است اشتباه کنیم! هیچ اشکالی ندارد و در ادامه با مخاطب شناسی دقیق‌تر آن را تصحیح خواهیم کرد؛ ولی باید دقت کنیم، با توشۀ ناچیزمان، باید در این راه گام برداریم، قطره‌ای باشیم، یا اگر می‌توانیم، مانند یک ابر مخاطب خود را سیراب نماییم. متأسفانه، عده‌ای نا آشنا، با دیدن هر اشکالی -اگر اشکال باشد که غالباً اشکالی نیست- با هوچی‌گری و جدال‌های بی‌پایان، روند باریدن را متوقف می‌کنند؛ می‌تازند که: روش به کار رفته صحیح نیست، کار فرهنگی به این سادگی‌ها نیست و ... حال آنکه سختی کار، بیش از هرچیز، ۱.نداشتن جسارت کافی ۲. کاستی در تلاش و ۳. فقدان رفتاری همه‌جانبه و فراگیر است. این ناآشنایان، دلیل بی‌تأثیری برنامه‌های اعمال شدۀ پیشین را پیچیدگی مسئله می‌دانند، حال آنکه مسئله پیچیده نیست، بلکه این رفتارهای قطره‌چکانی است که هیچ تأثیری نداشته‌است؛ و هیچ کس، توقع ندارد، قطره‌ای، بیابانی را بزداید. این سه مفهوم، عصای موسی ما، برای عبور از رود خروشان فرهنگ و ذهنیت وارداتی این روزهاست: جسارت در انتقال پیام، تلاش روزافزون و درنظرگرفتن تنوع فراوان مخاطبان (که راهکارش گذشت). دشمنان ما، همین سه خطر را دنبال کرده‌اند، تا بتوانند ذهن، فرهنگ و هویت ما را ویران سازند. به‌هرحال، در راهنمایی اطرافیانتان، به جای اینکه جسارت او در انتقال پیام را از او سلب کنید، به‌جای اینکه با تذکراتی سلیقه‌ای و ادعای پیچیدگی او را ملول سازید، اجازه دهید پیش رود. همۀ بار را خود به تنهایی به دوش نکشید؟! نه باری می‌رسانید و نه خود به سلامت می‌رسید. الحمد لله رب العالمین
بسم الله الرحمن الرحیم بی‌حجابی تا کجا پیش خواهد رفت؟ در یادداشتی تحت عنوان خودِ آئینی نوشتم که هویت دینی چگونه عمل می‌کند و ممکن است وضع را به کجا برساند. برخورد و هجوم به حجاب هم از این امر مستثنی نیست. اگر به تاریخ انقلاب مراجعه کنید، در خواهید یافت که حتی برخی از شخصیت‌ها تنها به دلیل مسئلۀ حجاب، نوع برخورد پهلوی با آن و در نهایت بسط عمیق بی‌حجابی به انقلاب پیوستند. اساساً ترویج بی‌حجابی و رهایی حجاب، به‌درستی در نگاه متدینین به عنوان نشانه‌ای روشن از تقابل با دین شناخته می‌شود. به‌هرحال همانطور که در آن یادداشت گفته شد، همانطور که مسلمانان، در زمان پهلوی به دلیل همین تقابل‌ها خون توده‌ای‌ها را مباح دانستند و در مرحلۀ بعد با حکومت پهلوی به تقابل برخاستند، در همین جمهوری اسلامی نیز، احتمال رویداد تقابلاتی چنین سخت و خشن بسیار محتمل است. یعنی با تشدید جدی‌تر بی‌حجابی، احتمالاً بسیاری دست‌کم خون مروجین و مکشفه‌های عریان را مباح بدانند و این تقابل، دوباره وضعیت حجاب را به دوران ابتدای انقلاب بازگرداند. این یعنی، اکتفا نکردن قشر سکولار به همین حد از بی‌حجابی و فشار بیشترشان، آن‌ها را به دهه‌هایی بازخواهد گرداند که حداقل حجابشان مانتوهای بلند باشد! الحمدلله
بسم الله الرحمن الرحیم انسان بی‌نهایت الف) منظور؟ ۱. نتانیاهو را می‌بینید؟ دستور می‌دهد بکشند؛ تکه‌تکه کنند؛ ویران کنند؛ ده‌ها هزار نفر را! کودکان را، زنان باردار را، خبرنگاران را، دانشمندان را، بیمارستان‌ها را و ... . هیچ محدودیتی نمی‌بیند؛ فقط محدوده‌اش، آن کاری است که خود او نابود شود. یعنی تا هست، این کار را ادامه می‌دهد. ۲. ترامپ را هم که می‌بینید؛ یک عرق‌خور وحشی و البته باهوش. سردار را به شهادت رساند؛ تحریم‌ها را شدت بخشید تا میلیون‌ها انسان به فقر و فلاکت بیفتند، میلیون‌ها انسان؛ و ده‌ها هزار نفر دارویی پیدا نکنند. ۳. آیت‌الله بهجت را یادتان هست؟ آن عارف بزرگوار! بیش‌از هفت ساعت در شبانه روز نماز می‌خواند؛ در مقابل پروردگارش اشک می‌ریخت؛ دل‌ها را هدایت می‌کرد؛ شفا می‌داد؛ از غیب خبر می‌داد. ۴. امام خمینی را که دیگر همه می‌شناسیم؛ قلب میلیون‌ها انسان را در دست گرفت و با شدت به کفر و استکبار کوبید. دمار از روزگارشان درآورد. ۵. یا اصلاً آن مادر فلسطینی؛ صبور و ... . این‌ها را گفتم که بگویم شما در این جهان، با این آدم‌ها سروکار دارید. جهان دست همین آدم‌هاست که هیچ حد و مرزی ندارند؛ یکی در جنایت هیچ حد و مرزی برای خود نمی‌بیند و دیگری در شجاعت و دیگری در عبادت و ... . می‌خواهم بگویم وقتی می‌خواهید آینده را تحلیلی کنید فکر نکنید با افرادی طرفید که گوشی دستشان است و صبح و شب با آن ور می‌روند. نه! منظورم این است که ممکن است با کسی مواجه شوید که هیچ حد و مرزی ندارد؛ چه در طرف خودتان در شجاعت و چه در طرف مقابل در جنایت. فقط مسئله شجاعت و جنایت هم نیست؛ مثلاً عبادت هم هست؛ سواد هم؛ اصلا وقاحت و دروغ‌گویی‌هم و ... . ب) از کجا آمدند؟ ۱. از اطراف خودمان؛ این‌ها هم اول به دنیا آمدند و عقل و ادراک درست و درمانی نداشتند، حتی یک مگس را هم نمی‌توانستند از روی صورتشان دور کنند؛ برای قضاء حاجت هم پدر و مادر بیچاره تمیزشان می‌کرد. ولی کم‌کم بزرگ شدند و وقتی با این دنیا دست‌وپنجه نرم کردند؛ رفته‌رفته فهمیدند اوضاع از چه قرار است. فهمیدند چطور دروغ بگویند که دیگران باورشان کنند؛ فهمیدند چگونه بکشند که دیگران هوس عصیان نکنند؛ فهمیدند چگونه مقابله کنند تا برای طرف مقابل جا بیفتد که هر کاری نباید انجام دهد. ۲. تصمیم‌گرفتند که انجام دهند؛ فکر کردند؛ تلاش کردند و خب، رسیدند. در همۀ این کارها. از عبادت تا ستارۀ فیلم‌های مستهجن شدن؛ از سلیمانی تا نتانیاهو. ۳. هر یک، در هر زمان، دنبال فرصت می‌گشتند تا کارشان را پیش ببرند. یعنی به زمان نیاز داشتند؛ به‌خاطرهمین، خیلی از این‌ها، بالای چهل پنجاه سالگی به این حد می‌رسند. فکر، انتخاب و تلاش به زمان نیاز دارد. ۵. والبته، چون محدودیتی ندارند، هر لحظه یا هر روز ممکن است وارد عرصۀ تازه‌ای شوند؛ از دروغ تا جنایت و از عبادت تا جهاد. خلاصه اینکه فکر نکنیم اگر امروز این کار بهت‌آور را انجام داد، دفعۀ بعد چنین کاری نمی‌کند. بلکه ممکن است شدیدتر هم انجام دهد. اگر فکر می‌کنید یک‌بار حماقت کرد، دیگر برایش درس عبرت شده؛ نه! دفعۀ بعد احمقانه‌تر عمل می‌کند. پ) چه سمتی؟ اصلاً سمت‌وسوی خاصی هم ندارد؛ همانطور که دیدید در همۀ زمینه‌ها و در همۀ زمان‌ها این انسان‌ها وجود دارند. اصلاً همین ویژگی‌است که علوم انسانی مدون را تا این اندازه، عقیم کرده. خلاصه: این انسان‌ها را در تحلیل‌های سیاسی، اجتماعی، روانشناختی و ... خود در نظر بگیرید. این یک مقدمه‌ای بود، برای نوشته‌های آینده. ان‌شاء‌الله الحمدلله الذی خلق الاشیاء کلها!