علم زمانی می تواند علامت امام باشد که توسط عالم مورد سنجش قرار گیرد، وگرنه کسی که جاهل است چگونه می تواند علم امامت را بیابد و تشخیص دهد؟
امیرالمؤمنین علیه السلام می فرماید:
العالِمُ يَعرِفُ الجاهِلَ لأنَّهُ كانَ قَبلُ جاهِلاً ، الجاهِلُ لا يَعرِفُ العالِمَ لأنَّهُ لَم يَكُنْ قَبلُ عالِم
عالم، نادان را مى شناسد، چون خودش قبلاً نادان بوده است، اما نادان عالم را نمى شناسد؛ زيرا قبلاً عالم نبوده است
📚غررالحکم ج ۱ ص ۹۵
#پیوست
۱. احمداسماعیل بصری: چگونه نادان بی خردی، عالم فقیه را بشناسد؟ آیا خداوند به شما چنین اجازه داده است یا بر خداوند دروغ می بندید؟
۲. استوری احمد کهندل(از لیدر های این فرقه): دانا، نادان را می شناسد؛ چرا که زمانی خود نادان بوده است. اما نادان، عالم را نمی شناسد؛ چرا که هرگز دانا نبوده است.
۳. نظرسنجی رسمی این فرقه که حاکی از عدم تحقیق درست و پاسخگویی صرفا بر اساس تراوشات ذهنی است.
۴. مستبصر این فرقه توجه به نکته ای می دهد که باعث نجات او از این فرقه گشت اینکه چه کسی باید مطالب مدعی را ارزیابی کند؟
✍️#نورنما: پس با این اوصاف چرا فرق انحرافی از افراد ملحق شده می خواهد که هرگز سراغ علماء نروند؟ و در نتیجه از علوم رایج دینی به شدت نهی می کنند و به او هویتی بنام "محقق" می دهند تا خودش بتنهایی تصمیم بگیرد!
#پیوست
مطالبی که در اواخر عمر پیامبر از جمله وصیت که بیانگر جانشینی ایشان در آینده بود به نگارش درآمد، در پوسته و مرکبی جاودانه بود. و کسی که مدعی این مواریث از پیامبر است باید اصل این مواریث را عرضه بدارد و نه اینکه از روی تعجب بگوید: چگونه ممکن است که این مواریث همچنان سالم باشند؟
📚مختصر البصائر ص ۲۲۶ و ۲۲۷
وصیت ظاهره، وصیتی است که امام قبلی در بین عموم مردم حاضر شود و آشکارا امام بعدی را به مردم معرفی نماید؛ بگونه ای که اگر کسی وارد شهر شد و پرسید: جانشین او کیست، هر کس قادر باشد که به این سوال پاسخ بدهد و بدیهی است که وصیت ظاهره در مصداق امام زمان علیه السلام امکان پذیر نمی باشد.
📍قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ(ع)مَا الْحُجَّةُ عَلَى الْمُدَّعِي لِهَذَا الْأَمْرِ بِغَيْرِ حَقٍّ قَالَ ثَلَاثَةٌ مِنَ الْحُجَّةِ لَمْ يَجْتَمِعْنَ فِي رَجُلٍ إِلَّا كَانَ صَاحِبَ هَذَا الْأَمْرِ أَنْ يَكُونَ أَوْلَى النَّاسِ بِمَنْ قَبْلَهُ وَ يَكُونَ عِنْدَهُ سِلَاحُ رَسُولِ اللَّهِ(ص)وَ يَكُونَ صَاحِبَ الْوَصِيَّةِ الظَّاهِرَةِ الَّذِي إِذَا قَدِمْتَ الْمَدِينَةَ سَأَلْتَ الْعَامَّةَ وَ الصِّبْيَانَ إِلَى مَنْ أَوْصَى فُلَانٌ فَيَقُولُونَ إِلَى فُلَانٍ
عبدالاعلی نقل کرده، به حضرت صادق عرض کردم: برای رد کردن کسی که مدعی امامت بدون استحقاق می شود، چه دلیلی می توان آورد؟ فرمودند: سه دلیل هست که در هر کس جمع شود او امام است؛ به امام قبلی نسبت به سایر مردم اولویت داشته باشد، سلاح رسول الله نزد او باشد و آشکارا تصریح به امامت او شده باشد(وصیت ظاهره داشته باشد)؛ طوری که اگر وارد شهر شوی و از مردم و کودکان سؤال کنی: فلانی به چه کسی وصیت کرد؟ میگویند: به فلان کس.
📚کافی ج ۱ ص ۲۸۴
#پیوست_۱
سید مرتضی که از قضاء جد سید حامد میری نیز است، در دو جا به این موضوع اشاره کرده است و مضاف بر اینکه شناخت حضرت را تنها از طریق معجزه امکان پذیر دانسته است:
۱. «أن الإمام ع عند ظهوره من الغيبة إنما يعلم شخصه و يتميز عينه من جهة المعجز الذي يظهر على يديه لأن النص المتقدم من آبائه ع لا يميز شخصه من غيره» شخص امام علیه السلام به هنگام ظهورش فقط توسط معجزه شناخته می شود چون نصی که از پدرانش درباره او صادر شده شخص وی را از غیر او قابل تشخیص نمی کند.
📚تنزيه الأنبياء عليهم السلام ص ۱۸۴
۲. دانستیم که علم به امام زمان به نحو تعیین و جدا کردن او از مدعیان دروغین، جزء به وسیله معجزه صورت نمی گیرد؛ زیرا نص و روایت صحیح برای معین شدن و مشخص گشتن او کفایت نمی کند، بلکه باید معجزه ای آشکار به دست او صورت گیرد تا تصدیق کنیم که آن امام، همین فرزند امام حسن عسکری علیه السلام است.
📚المقنع ص ۸۰
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
در برخی از تعبیرات، به امام زمان علیه السلام "ماء" و "نجم" گفته اند
نجم" هم به ستاره اطلاق می گردد و هم به گیاه، عرب وقتی می گوید: «نجم» روییدن و پیدا شدن را قصد می کند کما اینکه ستاره چون بعد آنکه از دیده ی انسان مخفی ایست طلوع می کند. گویا با ظهور حضرت، انسان نظاره گر رویش دوباره ی جهان خواهد بود...
نــــــــــورنــما
💠 درد و رنج
📍گاهی رَنج ها با دَرد ها التیام پیدا می کنند و درد ها داروی رنج ها می شوند: «رُبَّمَا كَانَ الدَّوَاءُ دَاءً وَ الدَّاءُ دَوَاءً» چه بسا دارو درد باشد و درد، دارو. مانند دردی که بیمار از دست پزشک تحمل می کند تا دست او که دَر رفته است جا بیفتد. و گاهی این رنج ها به قدری بزرگ است که درد آن را میلیون ها انسان متحمل خواهند شد و در قِبال این درد بزرگ، رنج بزرگی از این جهان پاک خواهد شد و آنگاه زمین شاهد گشایشی خواهد بود که تاکنون به چشم ندیده است.
┈┄┅═✾ ✾═┅┄┈
📍درد دارویی تلخ است و شاید کسی گمان نکند که دَرد دارو باشد و همین باعث آشفتگی و ناراحتی او می شود: «وَ مَنْ لَمْ يَعْرِفْ دَاءَهُ أَفْسَدَهُ دَوَاؤُهُ» هر کس درد خود را نشناسد، دوایش موجب ناراحتی و فساد او می شود.
https://eitaa.com/noornama
نــــــــــورنــما
💠 پرواز
📍بسیاری از انسان ها هستند که چون ایمان می آوردند به سوی خداوند متعال شکایت می بَرند و انتظارات خود را در قِبال این ایمان از روی شکوه بازگو می کنند. و حال آنکه آنها در حقیقت "یقین" و "علم" پیدا نکرده اند و صرفاً در مرحله "گمان" به سَر می بَرند و با این حال از خداوند آثار یقین را طلب می کنند. چون یقین و علم دو بال دارند و کسی که این دو بال را داشته باشد به واقع می تواند پرواز کند؛ اما کسی که صرفا گمان دارد، تنها صاحب یک بال است و هیچ کس تاکنون با یک بال پرواز نکرده و به آسمان نرفته است:
علم را دو پَر و گمان را یک پَر است
و اگر هم بتواند پرواز کند، یک بال متزلزل است و ناگاه سرنگون می شود:
مرغِ یکپر زود افتد سرنگون
کسانی که یک بال دارند به تعبیر روایات "صاحب ایمان عاریه ای" هستند و ایمان عاریه ای به معنای ایمانی است که استوار نباشد و هر لحظه امکان سلب این ایمان وجود دارد، پس خدایا ما را از معارین قرار مَده: «اللهم لا تجعلنی من المعارین» و یا به مثال مرحوم میرداماد معارین کسانی هستند که سوار بر اسب بدون زین می شوند و به راحتی از روی اسب سقوط می کنند: «و المعنى بالمعاري هاهنا المتعبدون الذين يتعبدون لا على أسبغ الوجوه و الطائعون الذين يلتزمون الطاعات و لكن لا على قصيا المراتب بل على ضرب من التقصير كالذين يركبون الخيل و لكن أعراء بلغنا الله تعالى أقصى المدى في طاعته»
┈┄┅═✾ ✾═┅┄┈
📍عبارت دیگر یقین "تسلیم" است که «نجا المسلمون» و این عبارت رساتر در رساندن معنای فوق است، زیرا حضرت می فرماید: «أَ تَدْرُونَ مَا التَّسْلِيمُ؟ فَسَكَتْنَا فَقَالَ هُوَ وَ اللَّهِ الْإِخْبَاتُ قَوْلُ اللَّهِ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ أَخْبَتُوا إِلى رَبِّهِمْ» می دانید تسلیم چیست؟ ما ساکت گشتیم. فرمود: قسم به خدا، تسلیم همان اخبات است که خداوند در آیه مبارکه فرموده: «الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ أَخْبَتُوا إِلی رَبِّهِمْ».
واژهى «أَخْبَتُوا» از «خبت» گرفته شده كه هم به معناى تسلیم و خضوع آمده و هم به معناى آرامش و اطمينان بكار رفته است و اینجا می تواند بمعنای اطمینان به ظهور و تسلیم در زمان تحقق آن باشد، به این معنا که هیچ عارضه ای اعم از طولانی شدن غیبت و حوادث عالم قلب منتظر را به وحشت نیندازد.
https://eitaa.com/noornama
نــــــــــورنــما
💠 مکث کنید
📍اصلی ترین دلیلی که باعث می شود در مفهوم آزادی جَر و بحث های زیادی صورت گیرد، استفاده از این واژه به تنهایی ایست و حال آنکه پیش از هر دین و عقیده ای، عقل و سیستم عصبی انسان هر گونه آزادی را بَرنمی تابد و حکم به اضافه شدن به مفهوم دیگر می کند و خاصیت مضاف و مضاف إليه "محدود کردن" است.
عقل هم ریشه با عقال است و "عقال" وسیله ای است که پای شتر را بستن می کنند؛ همانگونه که پیامبر به شتربان سهل اندیش فرمود: «إعقل و توکل» و بنابراین در مفهوم عقل نوعی بستن و محدودیت نهفته است:
گفت پیغامبر به آواز بلند
با توکل زانوی اشتر ببند
و فراتر از عقل، سیستم عصبی انسان است که رساتر و بلندتر "بانگ محدودیت" سَر می دهد و کسی که از این محدودیت خارج شود را مجازات می کند تا مطمئن شود که او دیگر از محدودیت خود بیرون نمی رود، مانند کسی که بدون توجه به موانع مقابل حرکت کند و او هر بار که با موانع برخورد کند درد ها به سمتش سرآزیر می شود.
و در نهایت وقتی احکام عقلی و سیستم عصبی انسان به عالم خارج پا نَهد، خودش را در قالب "قانون" ظاهر می کند و این بار قانون است که شخص متجاوز را مجازات خواهد کرد.
┈┄┅═✾ ✾═┅┄┈
📍و اما دین نیز از این محدودیت بی بهره نیست و مدام می گوید: «یمکث فی ظلهم» مکث کن. به جوانی که در اوج شهوت است می گوید: مکث کن و به کسی که می خواهد نگاه آلوده به گناه داشته باشد می گوید: مکث کن، همانند پیامبر ما که بسیار اهل مکث بود: «مکیث الکلام» و سپس هشدار می دهد که سرانجام مخالفت، مجازات به حکم شرع و دین است.
و شاید واژه ای که مشابه "مکث" است، "اثبات" باشد، "اثبات" معنایش حبس است، چون کسی را که حبس میکنند در یک جا ثابت و ساکن نگه میدارند. عرب وقتی میگوید «اثْبِتْ» یعنی حبس کن، خودت را از شَر گناهان حبس کن و مرا در دین نگه دار: «و ثبت قلبی علی دینک» که هرگونه آزادگی پسندیده نیست.
واژه ی دیگر "وقوف" است، وقوف از "وقف" عمیق تر در رساننده ی معنای حبس است، فقها می گویند: «الوقف حبس المال». "موقف" از همین ریشه به معنای محل توقف است، منتهی با "مسکن" متفاوت است؛ مسکن مکان سر راهی است که محلی گذرا و تمام شدنی برای انسان است؛ لکن موقف توقفی ایست که گذر از آن به معنای اوج گرفتن است. در تعریف عرفا، خداوند سبحان وقتی اراده کند انسان را از منزل و درجه ای به منزل و درجه ای بالاتر برساند، او را در بین دو منزل وقف می دهد و در این دو منزل به او تعلیم می دهد تا آمادگی پذیرش منزل بالاتر را داشته باشد: «الموقف هی منتهی کل مقام و هو المطلع و الأعراف کما عرفت و الموقف أیضا مقام الوفقه التی هی الحبس بین کل مقامین لتصحیح ما یبقی علی السالک فی المقامات من تصحیح المقام الذی وقع له الترقی الیه عنه و التأدب أیضا بما تحتاج إليه عند دخوله الی المقام الذی وقع له الترقی الیه».
https://eitaa.com/noornama