eitaa logo
کانون فرهنگی تبلیغی نورالهدی
2.1هزار دنبال‌کننده
3هزار عکس
1.8هزار ویدیو
81 فایل
ارتباط با ادمین: @yaemamhasaan تبادل و تبلیغات: @sadrjahad رزرو بلیط: @yarafegh هماهنگی و رزرو اجرای شهرستانها: 09176827420 سایت مجموعه نورالهدی: noorolhodaeeha.ir صفحه روبیکا: Rubika.ir/noorolhodaa_ir صفحه آپارات: aparat.com/noorolhodaa_ir
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم الله الرحمن الرحیم 📜 🖇📚 ساعت ۸ صبح با دستور پزشک ، حسین از ۴ صبح شیر نخورده و شروع کرده به بی قراری . *سلام احمد جان ، حسین خیلی بی قراره براش پستونک بخر. _ باشه من تو راهم ، دارم با مترو میام . *تو رو خدا زودتر ، طاقت گریه هاشو ندارم. .... _ زهرا بیا پایین، من دم در اسانسور منتظرم . *باشه اومدم. 😳😳😳 *اینا چیه آوردی؟ کو پستونک ؟! _اینا رو برا خودت آوردم، همش تقویتیه😍 *من کوفت بخورم . گفتم پستونک بیار شاید بی قراری شو کم کنه 😭 ...... خدایا ساعت ۱۰ شد دیگه پستونک هم جوابگو نیست . *خانم پرستار کی پسرم میره اتاق عمل ؟ خیلی بی قراره ، از چهار صبح شیر نخورده. 😭😭 >برنامه اتاق عمل دست ما نیست . خودشون صدا می زنند. ما فقط مریض رو تحویل میدیم . برو از اتاق عمل سوال کن. ..... خدایا چرا زمان دیر میگذره؟ انگار دقیقه ها زنجیر شدن . انتظار تلخی بود ، استرس عمل و ترس از نتیجه ؛ بی قراری حسین و گرسنگیش . واقعا خانم رباب چه کشید ؟😭😭😭😭 ساعت ۱۲ شد. > مامانش به بچه شیر بده؛ عملش کنسل شد. *یعنی چی کنسل شد ؟ اینهمه گرسنگی کشید . 😱😱 < خانم ما که کاره ای نیستیم با دکترش صحبت کنید . *احمد بیا بالا . عمل حسین کنسل شده . بیا با دکتر صحبت کن . 😭😭😭 _الان پیش دکتر بودم ، گفت خسته ام. عمل پسرتون زمان بره . 😐😐 ...... صدای اذان از تلوزیون پخش می شد. و من اشك ريزان شروع كردم به حسين شير دادن . 👇👇
چهارشنبه ۱۴ مهر حسین دوباره اسمش رفته تو لیست اتاق عمل ، دل تو دلم نیست نکنه عملش دوباره کنسل بشه . حول و حوش ساعت ۹ و نیم بود که حسین رو صدا کردند . بغلش کردم و با یکی از پرستارا رفتیم اتاق عمل ؛ اتاق عمل که نه!! بیشتر به بازار شام شبیه بود . 😳😳 ورودی اتاق عمل داشتن بیمار تحویل می گرفتند و تحویل می دادند . یک شلوغی خاصی حاکم بود . امروز احمد کنارم نیست 😔 بعد از کنسل شدن عمل روز یکشنبه منو گذاشت و برگشت قم . احساس می کنم نسبت به روز یکشنبه آروم تر شدم .دیگه کاملا باورم شده بود که تقلای من بی فایده ست و خدا هرجور دلش می خواد عمل می کنه . 😢 > مامانش بیا باید بریم بچه رو بیاریم ، عملش تمام شد. * تمام شد ؟ چی بیارم ؟ <فقط پتوشو بیار . ..... >خسته نباشید ؛ بیمار .... _الان میارنش . *وای خانم پرستار چرا لرز داره؟ <نگران نباش ، درجه اتاق عمل زیر صفره تا بیماران خون ریزی نکنند .😒 نفهمیدم چطور خودم رو به اتاق رسوندم ؛ نه لباس تنش کردم و نه مای بی‌بی بستم فقط گذاشتم داخل انکوباتور و درجه زیاد کردم . فقط دلم می خواست گرم بشه . ..... * سلام احمد جان. عمل حسین تمام شد . _خوب خدا رو شکر . دکترش راضی بود ؟ هنوز دکترش رو ندیدم . گفتند ظهر میاد تو بخش ، هر سوالی دارید بپرسید. * خوب فعلا تا حسین خوابه من برم نماز بخونم . _دکتر که اومد بخش بهم خبر بده. *باشه .خیالت راحت . 🌺🌺 .... *سلام آقای دکتر ، خسته نباشید . از عمل راضی بودید ؟ _ خوبه ، عملش مشکلی نداشت . فقط همو نطور که قبلا گفته بود که این نوزاد عمل دوم هم لازم داره چون سرش آب آورده و باید شنت مغزی کار بگذاریم . چند روز باید بگذره تا نوبت عمل دوم رو مشخص ‌کنم . *عوارض بعد از عمل چی ؟ گفتن شاید فلج یا نابینا بشه . _ بعید می دونم . ....
هدایت شده از جهاد تبیین جمعیت
"جشنواره مردمی پر از زندگی" 🔻رویدادی پر از حس و حال خوب خانواده ایرانی اگه شما هم مثل خیلی از خانواده های ایرانی صاحب چند فرزند هستین و دوست دارین تجربیات خودتون رو با دیگر خانواده ها به اشتراک بگذارین، حتما در این جشنواره که با موضوع روایتگری خانواده های جوان جمعیتی با هدف ترویج فرهنگ فرزندآوری برگزار میشه، شرکت کنید. برای شرکت در این جشنواره کافیه چند دقیقه ای جلوی دوربین قرار بگیرین و برای مردم عزیزمون از سبک زندگی، شیرینی ها و تلخی ها، چالش ها، فرصت ها و فعالیتهای خانواده چند فرزندی صحبت کنید علاوه بر معرفی آثار برتر به دبیرخانه جایزه ملی جمعیت، هشت سفر جمعی مشهد مقدس به خانواده های منتخب هدیه داده میشود. از همه خانواده های ایرانی که شرایط شرکت در جشنواره رو دارن دعوت میکنیم تا در این جشنواره شرکت کنند. مهلت ارسال آثار: تا ۲۲ بهمن برای اطلاع از شرایط شرکت کنندگان و تکمیل فرم به کانال جشنواره در پیامرسان ایتا به آدرس @por_az_zendegi و یا با شماره ۰۹۹۶۴۸۲۳۲۸۷ تماس حاصل فرمایید. https://eitaa.com/por_az_zendegi
🔻پیشگویی عجیب از هیتلر /نابودی نژاد یهود ✍اگر یهودیان سرمایه دار بین المللی در داخل و خارج اروپا موفق شوند، ملت ها را بار دیگر به جنگ جهانی بکشانند، نتیجه اش، نه بولشویزه شدن زمین است و نه پیروزی یهودیان ،بلکه نتیجه اش نابودی نژاد یهودی در اروپا خواهد بود آدولف هیتلر_۳۰ژانویه ۱۹۲۱ 💠 مجموعه فرهنگی نورالهدی https://eitaa.com/joinchat/3315990529C3585cca262
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
"مهندسی فرهنگی با حضور استاد شکوهیان راد" • موضوع: - کنعان یهود و فلسطین انقلاب اسلامی، از گذشته تا آینده 💠 مجموعه فرهنگی نورالهدی https://eitaa.com/joinchat/3315990529C3585cca262
🔴 پدیده‌ای به‌نام «همسرِ مسئول» سال‌ها پیش، زمانی که همسران مسئولان کلان، جلساتی می‌گرفتند و خبر آن منتشر می‌شد؛ گروهی از جریان انقلابی به شدت اعتراض می‌کرد که «مگر همسر مسئول بودن، جایگاه است که اینها با هم جلسه گرفتند و در خصوص مسائل کشور تصمیمات شخصی می‌گیرند؟!» ⬅️ یکی از مواردی که اوج این اعتراضات را رقم زد، زمان ریاست‌جمهوری حسن روحانی بود. ✅ حق، همان است که در در اعتراضات بیان می‌شد و واقعا همسر و فرزند و پدر و مادر و داماد و عروس و نوه و ... یک مسئول بودن، هیچ حق و جایگاه خاصی برای افراد ایجاد نمی‌کند. ❌ اما آنچه در دو سال گذشته دردآور است، سکوت همان جریان معترض سالیان قبل، نسبت به اقدامات خانم جمیله علم‌الهدی، همسر حجت‌الاسلام والمسلمین رئیسی در حوزه‌ی سیاسی است؛ اقداماتی که سطح و گستره‌ی آن حتی از سوی همسران مسئولان سابق بسیار کم‌نظیر است. ⭕️ خانم دکتر علم‌الهدی، در جدیدترین مداخلۀ سیاسی آن هم در سطح بین‌الملل، به همسر رئیس‌جمهور فرانسه نامه‌نگاری کرده است. بماند که ایشان، آن زنک ضدحجاب و اسلام را که نقش جدی در انزوای محجبه‌های فرانسه داشته و دارد، «فداکار و مهربان» خطاب نموده؛ ⛔️ درد آن است که انتهای نامه، مزین شده به عنوان «همسر رئیس‌جمهور»‼️ 1⃣ آیا در قانون اساسی یا سایر قوانین، چنین جایگاهی دیده شده؟! 2⃣ آیا وزارت خارجه، چنین نقشی در دیپلماسی تعریف کرده؟! 3⃣ متن این نامه که اشتباهات آن دست به دست می‌شود، با کدام مشاور امور خارجه هماهنگ شده؟! 💠 خانم دکتر علم‌الهدی لطفاً رویه‌ی غلط همسران مسئولان غرب‌گرا را در پیش نگیرید. ✍️ تمدن‌نگار | شکوهیان‌راد @SHRChannel
صاحبه 15 آبان1402 .mp3
4.81M
🌴✨ 🌱پادکست اجرای دانش‌آموزی🌱 • دختری که شیعه نبود، رفت ببینه "شیعه بودن" چه ویژگی‌هایی داره و بعد رو اورد به مسلمان شدن، صحنه جذابی بود! دوست داشتم بیشتر راجع بهش ببینم❤️🖇 • اگر همه می‌تونستن بیان اینو ببینن، دین‌شون خیلی پایدارتر می‌شد! 📒🧷 . راجع به شهدا و زندگی شون اطلاع‌رسانی شد خیلی برامون خوب بود، واقعا لذت بردم!📌 . عالی بود این حجم از شوری که ایجاد می‌کرد تو وجود مخاطب، و مخاطب دلش می‌خواست اونجا بین اونها می‌بود... خصوصا لحظه "شهادتین"!🔍 - ۱۵ آبان ماه ۱۴۰۲ 💠 مجموعه فرهنگی نورالهدی https://eitaa.com/joinchat/3315990529C3585cca262
کانون فرهنگی تبلیغی نورالهدی
چهارشنبه ۱۴ مهر حسین دوباره اسمش رفته تو لیست اتاق عمل ، دل تو دلم نیست نکنه عملش دوباره کنسل بشه .
بسم الله الرحمن الرحیم 📜 🖇📚 شنبه ۱۷ مهر دکتر حوالی ساعت ۹ اومد تو بخش تا مریض هاشو ویزیت کنه . *سلام آقای دکتر. _سلام . کوچولوی ما چطوره ؟ مامانشو اذیت نمی کنه . *خوبه خدا رو شکر . آقای دکتر عمل دومش کیه ؟ _فعلا میخوام یک هفته بفرستم خونه استراحت کنی . *واقعا ، مرخص میشیم . ...... تو راه چقدر با خودم فکر و خیال کردم ؛ دیگه باید خستگی در کنم ، می خوام حسابی زائو بازی دربیارم .☺️☺️ خوشحال بودم که دیگه از اون توده لعنتی خبری نیست که ترس داشته باشم که مبادا آسیب ببینه . چقدر دلم برای خونه تنگ شده 🙏 *خب حسین مامان اینم خونه ای که برات گفته بودم . طبقه بالا خونه مامان بزرگ ، طبقه پایین خونه ما .😍 فعلا چند روزی میریم بالا تا مامان خستگیشو در کنه . 😘 ساعت نزدیک ۸ شب بود ‌حمام رفتم و نماز خوندم . شامی که مامان درست کرده بود خوردم و خوابیدم . حسین دو ساعت یکبار شیر می خورد ؛ شیرش رو که دادم خوابیدم . ..... نیمه شب که از خواب بیدار شدم ، مامان و خواهرم بیدار بودند . حال عجیبی داشتم 😒 * چرا خوشحال نیستم ؟ نکنه افسردگی بعد از زایمان اومده سراغم . من آرزوی یک خواب پیوسته چند ساعته داشتم ، (چیزی که تو بیمارستان جزو حسرت های همراه بیماران بود) پس چرا زود بیدار شدم ؟؟؟؟؟!!! مامان متوجه حالتم شد . _چی شده زهرا جان ، چیزی شده ؟؟ * نمی دونم مامان ، انگار با در و دیوار خونه غریبه ام . کاش بیمارستان میموندم . _اعصابت ضعیف شده مادر . این چند روزه غذای درست و حسابی نخوردی . ..... خوابیدم . نمی دونم چقدر گذشت ؛ با صدای گریه حسین بیدار شدم . * وقت شیر خوردنشه اما چرا نمی خوره ؟ خیلی زود سینه رو ول کرد . 😕😕 .... صبح شد ، چند ساعتی هست که شیر نخورده اما خیلی ساکته . این سکوت منو می ترسونه . 🥺🥺
کانون فرهنگی تبلیغی نورالهدی
بسم الله الرحمن الرحیم #قسمت_پانزدهم📜 #قند_پهلو 🖇📚 شنبه ۱۷ مهر دکتر حوالی ساعت ۹ اومد تو بخش تا
نزدیک ظهر شد و تلاش های من برای شیر خوردن حسین بی فایده بود . اصلا هیچ رغبتی به شیر نداشت. ظهر، احمد ناهار خورد رفت تا کمی استراحت کنه . *احمد ، احمد جان پاشو. حسین حالش خوب نیست . _ چی شده ؟ هنوز شیر نمی خوره ؟ *کبود شده ، بزور نفس میکشه _چرا ؟ *نمی‌دونم. مگه من دکترم 🥺 ..... سر یه ربع بیمارستان کودکان بودیم . _آقای دکتر ، بچم حالش خوب نیست . شیر نمی خوره. سابقه عمل جراحی هم داره . >بخوابونش روی تخت. 🩺 نفسش خیلی نامنظمه! ببرید رادیولوژی یک عکس از سینه بگیرید. _ آقای دکتر عکسش چطوره ؟ < متاسفانه ریه اش عفونت کرده ، باید حتما بستری بشه . _خوب بستری کنید . 😳 >متاسفانه اصلا جا نداریم. وضع بیمارستان رو می‌بینید؛ توی این فصل بیمار زیاده . تازه بچه شما نوزاده و به انکوباتور نیازه . _پس ما چه کار کنیم ؟ <پیشنهاد می کنم ببرید پیش دکتر سعادتی اون رئیس بخش نوزادان زایشگاه الزهرا س . اگه اون ویزیت کنه و دستور بستری بده حتما بستریش می کنن ‌. ..... آدرس گرفتیم و بدون معطلی رفتیم مطب دکتر . منشی هم که حال حسین رو دید بدون نوبت راه داد . احمد هم با اون اضطراب همیشگی ... _سلام آقای دکتر ، بیمارستان کودکان ما رو فرستاد اینجا، این عکس ریه ی پسرمه.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️ - موج قرآن خوانی غربی ها، بعد از حوادث اخیر غزه. 📚🖇 • پیشنهاد می‌کنیم حتما مشاهده کنید • 💠 مجموعه فرهنگی نورالهدی https://eitaa.com/joinchat/3315990529C3585cca262
🔸خلاصه اخبار جنگ فلسطین 🔹 بمباران شدید علیه غزه. خبرنگاران حاضر در غزه می گویند از تاریخ ۷ اکتبر این بمباران ها بی سابقه بود اند. 🔹ارسال کمک های بشردوستانه به غزه از طریق بسته های هوایی توسط نیروی هوایی اردن. 🔹تعداد شهدا در غزه از ۱۰ هزار نفر فراتر رفت. 🔹حمله راکتی حماس به مرکز سرزمین های اشغالی. 🔹نقص فنی موشک های گنبد آهنین موجب شد دو موشک اسرائیلی به خیابان های تل آویو برخورد کند. 🔹در شمال بیت حانون نیروهای اشغالگر به پشت فنس های مرزی غزه عقب نشینی کردند. در بیت لاحیا صهیونیست ها کنترل زمین های کشاورزی و حاشیه شهر را به دست آوردند ولی در ورود به شهر به دلیل درگیری ها ناموفق بودند. 🔹حمله حزب الله به برخی از پایگاه های نظامی اسرائیلی در پاسخ به شهادت ۴ غیرنظامی لبنانی در حمله صهیونیست ها. 🔹 اسرائیل نیز در پاسخ به این حملات، با توپخانه و جنگنده های خود به جنوب لبنان حمله کرد. 🔹 آنتونی بلینکن برای دیدار با نخست وزیر عراق به بغداد سفر کرد. چند ساعت بعد از این دیدار به ترکیه سفر کرد. 🔹 مقاومت اسلامی در عراق با پهپاد به پایگاه نظامی آمریکا در سوریه و اربیل حمله کرد. ble.ir/join/MDcyZWY5M2
🔸وزیر اسرائیلی: حمله هسته ای به غزه یکی از گزینه های روز میز است 🔹«عمیحای الیاهو» وزیر به اصطلاح میراث فرهنگی رژیم صهیونیستی امروز گفته بود که یکی از گزینه ها که باید بررسی شود، انداختن بمب اتم روی غزه است. 🔹«باید بدانیم که چه چیزی آنها را دچار ترس و وحشت می کند تا ناچار شوند آنجا را ترک کنند. زیرا مرگ آنها را نمی ترساند. پس باید به دنبال راههایی برای نابودی آنها باشیم و از ترس و وحشت لرزه بر اندام آنها بیفتد.» 🔹«من با غیرنظامی خواندن ساکنان غزه مخالفم. غیرنظامی در آنجا وجود ندارد. آنها هیچ تفاوتی با حماس ندارند. اما در خصوص اسرا و ربوده شدگان باید بگویم که زندگی آنها مهمتر از زندگی نظامیان نیست. و باید بدانیم که جنگ به معنای وقوع تلفات انسانی است.» 💠 مجموعه فرهنگی نورالهدی https://eitaa.com/joinchat/3315990529C3585cca262
هدایت شده از جهاد تبیین جمعیت
به مناسبت دیدار ۱۹۸ ۱۹آبان۱۳۹۵ 📍قرار ما از اول این بود که یک جبهه مردمی تشکیل بدهیم. این نباید فراموش شود (احسنت برخی از حضار). این برای من خیلی دغدغه است و از اول این را با هم عهد کردیم. قرار ما بر این نبود که چند سازمان در بین سازمان های موجود تأسیس کنیم. این قرار ما نیست. نباید سازمان تاسیس کنیم. این سازمان ها باید ستادی بشوند تا اراده و توان مردم را برای دفاع از انقلاب به میدان بیایند. 📍باید حواسمان باشد به تدریج به یک شیء متحجر، بسته و منقطع از مردم تبدیل نشویم. به شدت مراقب باشید. به ویژه در مجموعه خاتم الاوصیاء! 🔲جهت دریافت اطلاعات، اخبار و محتواهای جمعیتی به کانال جهاد تبیین بپیوندید: http://eitaa.com/jamiyat
بسم الله الرحمن الرحیم همراهان بزرگوار سلام علیکم🌹 ⚠️توجه👇 دوستان زیادی در مورد زمان برگزاری دوره های مهندسی فرهنگی میپرسن و منتظر اطلاع رسانی در کانال هستند. عزیزان این دوره ها مخصوص طلاب، دانشجویان، ورزشکاران و بازیگران مجموعه ی نورالهدی ست، به همین دلیل اینجا اطلاع رسانی نمیشه. التماس دعا🍃🌺🍃
بسم الله الرحمن الرحیم 📜 📚🖇 دکتر در حالیکه گوشی رو میذاشت توی گوشاش گفت : بزارش روی تخت . _ این بچه چند وقتشه ؟ *۱۹ روز _ این بچه قلبش درست نمیزنه! بهتون نگفته بودن که مشکل قلبی داره؟ *نه ، انسفالوسل اشت که عمل کردیم ، گفتند دیگه باید شنت بزاریم ، حالش خوب بود اما .... ...... _(نگاهی به عکس رادیولوژی کرد و گفت) دستور بستریش رو می نویسم ، اما اگه تهران پرونده داره اونجا هم می تونید ببرید، فقط باید سریع ببرید.... وقت زیادی ندارید😔 ممکنه تو راه تموم کنه!! 😱 ........ من و احمد نگاهی به هم کردیم . احمد سریع جواب داد : همین جا بستری می کنیم .😥😥 ناباورانه عسل مامان رو تحویل پرستار NICU دادم . لباسش رو در آورد و داد دستم . حسین رو گذاشت تو انکوباتور. 😢 این جدا شدن برای من خیلی سخت بود . برگشتیم خونه، اما تو راه من و احمد هیچ حرفی باهم نزدیم. هر دو روزه سکوت گرفته بودیم . ...... فردا صبح _زهرا کارتو بکن بریم بیمارستان . * نمیرم!! خونه کلی کار دارم. ۲۰ روز خونه نبودم میخوام به خونه برسم ، لباس بشورم . _حسین چی میشه ؟😒 *زنگ میزنم حالشو می پرسم ، خودت دیشب دیدی پرستار گفت ملاقات نداره . قبول نکرد من شب بمونم . 😕😕😕 ....... نمی دونم ، دل دیدن حسین رو نداشتم یا می خواستم خودمو مشغول کنم که یادم بره پسرم ناخوش احواله. احمد که نتونست منو قانع کنه رفت سر کار، منم مشغول کار خونه شدم. روزهای پاییز زود شب میشد . نزدیک غروب بود که رسیدیم بیمارستان . ...... *سلام ، حال کوچولوی ما چطوره؟ >سلام مامانش ، با دیروز فرقی نکرده ، فقط دیشب خیلی بی تابی کرد ، معلوم بود آغوش مادرش رو می خواست . *شیر که نمی تونه بخوره چه کارش کنم؟ <میدونم ، حالش خیلی رو به راه نیست . فقط باید وقت بگذاری هر روز نیم ساعت بیای بغلش کنی . ...... خدای من چقدر شنیدن این جمله برام تلخ و درد آور بود . یعنی سهم من از مادر شدن همینه که روزی نیم ساعت بغلش کنم .😭 اینها چه میدونن که من نمی دونم . رفتم توی اتاق مادران شیرده دراز کشیدم . با تلفن احمد از خواب بیدار شدم. _خوبی عزیزم . دارم میام دنبالت . حسین حالش چطوره ؟ *میگن با دیروز فرقی نکرده . _دکتر رو دیدی ؟ * احمد جان دکتر صبح نیاد برای ویزیت بعد از ظهر هم نیاد. ..... نیم ساعت بعد احمد بیمارستان بود . داره با سرپرستار صحبت می کنه .🤔
پایان مهلت ارسال آثار به جشنواره کتاب سال خانواده و جمعیت دبیر اجرایی نخستین جایزه کتاب سال خانواده و جمعیت کشور گفت: از امروز وارد فرآیند داوری خواهیم شد.دبیر علمی و رییس هیات داوران جشنواره سرکار خانم دکتر آزاده نیاز می باشد. دکتر گودرزی وضعیت ارسال آثار را مطلوب ارزیابی نموده و افزودند: کل آثار رسیده و پذیرش شده در دبیرخانه ۱۷۴ اثر می باشد، ۵۱ اثر مربوط به خواهران محترمه و ۶۱ اثر مربوط به برادران می باشد. حجت الاسلام گودرزی گفت: در این دوره ۶۲ اثر از افراد حقوقی دریافت گردیده که نشان از همت و توجه مجموعه های حقوقی و حاکمیتی به موضوع خانواده و جمعیت دارد. جزئیات آثار دریافت شده عبارت است از: پایان‌نامه: ۲۹ کتاب: ۱۴۳ پژوهش کاربردی: ۲ ۱۴ اثر مربوط ازدواج و تشکیل خانواده ۳۴ اثر مربوط به تحکیم و تعالی خانواده ۵۲ اثر مربوط به فرزندآوری و افزایش جمعیت ۲۸ اثر مربوط آسیب های اجتماعی در حوزه خانواده ۲۸ اثر مربوط به سبک زندگی اسلامی ایرانی ۱۸ اثر مربوط به هویت زن معاون سابق قرارگاه بقیت الله عج افزود: با این حساب بیشترین آثار دریافتی مربوط به موضوع جمعیت و فرزندآوری بوده و به نظر می رسد با همت مؤلفین و محققین می توان به سمت حل بخشی از مسائل حوزه جمعیت و فرزندآوری رفت. گودرزی در پایان ادامه داد: بعد از فرآیند داوری آثار سریعا نسبت به اطلاع رسانی برندگان اقدام خواهد شد و اسفندماه شاهد اعلام اسامی افراد خواهیم بود و در اردیبهشت ماه اختتامیه جایزه کتاب سال را برگزار خواهیم کرد. https://eitaa.com/ketabesal_khanevadeh_va_jameiat
هدایت شده از جهاد تبیین جمعیت
26.pdf
11.76M
🔰 منشور ربط عاشقی 🔸 متن کامل بیانات رهبرحکیم انقلاب در جمع فعالان جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی در تاریخ ۹۵/۸/۱۹ 🔹 این‌که می‌گویم شما می‌توانید، یک حرف احساساتی نیست، مستند به بیان قطعی الهی است «لا یکلفُ الله نفساً الا وُسعها». 🔸 ما معمولا هرکاری که یک خورده سخت بود و مشکل بود و دستمان نرسید، می‌گوییم من دیگر بیشتر از این تکلیف ندارم. اگر وسُع ما نبود که واگذار نمی‌کرد. از این طرف قضیه نگاه کنید وقتی تکلیف سنگین روی دوش‌تان هست، بدانید که وُسعتان هم هست. 🔹 به جای این‌که بگوییم این تکلیف سنگین است، پس وُسُع من نیست و تکلیف برداشته است بگویید این تکلیف از ما خواسته شده است پس ما می توانیم. اگر نمی‌توانستیم از ما خواسته نمی‌شد. 🔲جهت دریافت اطلاعات، اخبار و محتواهای جمعیتی به کانال جهاد تبیین بپیوندید: http://eitaa.com/jamiyat
بسم الله الرحمن الرحیم 📜 🖇📚 چهارشنبه ۲۱ مهر *سلام آقای دکتر . خسته نباشید . >ممنون * چه خبر از وضعیت حسین . < بزارید باهاتون رو راست باشم . وضعیت خوب نیست و هیچ پاسخی به آنتی بیوتیک نداشته . من یه حدس هایی میزنم اما اول باید سی تی اسکن شکمی بگیریم . با مرکز سی تی اسکن هماهنگ شده قراره بچه رو با آمبولانس اعزام کنن. اگه بخوای می تونی باهاش بری. *آره حتما 😔 ..... پرستار نشست جلو، کنار راننده و من حسین عقب ماشین تنها بودیم . یادم نمیاد باهاش حرف زده باشم ، فقط نگاش می کردم . زندگی من و این بچه به بازی های کامپیوتری شبیه شده بود . هر مرحله ای که پشت سر می گذاشتیم مرحله بعدی سخت تر میشد . دیگه حتی حال و حوصله خدا رو هم نداشتم . نه توسلی ، نه دعایی . فقط واجبات رو انجام می‌دادم اون هم به زور و برای رفع تکلیف . به هیچ تلفنی جواب نمی دادم حتی خانواده و نزدیکان اونم اگه اینکه دو سه بار زنگ می‌زدند. ساعات و ثانیه ها خیلی سنگین و زجر آور بودند . سی تی انجام شد و ما باهم برگشتیم بیمارستان . ..... بخاطر تداخل با تعطیلات رسمی شهادت امام صادق با کلی مشکلات تونستیم گزارش سی تی اسکن رو بگیریم . عصر پنجشنبه من واحمد رفتیم مطب تا گزارش رو به دکتر نشون بدیم . آخه قبول نکرد بدون گزارش نظر بده . > حدسم درست بود . این بچه سمت راستش دیافراگم نداره . چیزی که تو عکس رادیولوژی دیدیم عفونت ریه نبود بلکه روده های سرگردانی که رفته و جای ریه نشسته. بچه شما فقط یک ریه سمت چپ داره چون ریه سمت راست به دلیل تراکم روده ها امکان رشد نداشت .😱😱😱 من و احمد با شنیدن این توضیحات هنگ بودیم. _ آقای دکتر چه کار باید کرد ؟😟 > باید عمل بشه . _کجا ؟ ببریم تهران، همان بیمارستان مفید . < از شما چه پنهان، ما خودمون اقدام کردیم با بیمارستان مفید تماس گرفتیم . متأسفانه قبول نکردند بچه رو اعزام کنیم. گفتند مریض بدحال رو فقط پزشک خود بیمارستان ما باید دستور پذیرش بده. 🧐🧐 _پیشنهاد شما چیه آقای دکتر ؟ > من بیمارستان عرفان آشنا دارم می تونم براتون پذیرش بگیرم اما انجا یک بیمارستان خصوصی هست و هزینه احتمالی درمان این بچه چیزی حدود ۳۰ میلیون میشه ( سال ۸۸ میشد با ۳۰ میلیون یک آپارتمان خرید ) و من در سکوتی مطلق شاهد گفتگوی احمد و دکتر بودم . 😶😶😶 ..... از مطب بیرون اومدیم . احمد با همان هیجان همیشگی گفت : _زهرا من می تونم ماشین رو بفروشم . عجله ای ردش کنم ۸ میلیونی دستمون رو میگیره . با بابات صحبت کن بقیه اش رو اون جور کنه، وای حواسم نیست بابا کربلاس ؛ باید قرض کنیم. وقت نداریم ..... 😟😟 * بس کن احمد ، من یک میلیون خرج این بچه نمی کنم. دیوانه که نیستم کلی هزینه کنیم بعدش بشنیم زار بزنیم که ای وای بچه ام رفت. پولم رفت .😡 خودت که دیدی دکتر همچین امیدوار نبود . _ خودت بگو چه کار کنیم ؟😣 *امشب من این بازی رو تموم می کنم . _زهرا میخوای چه کار کنی ؟😳 *به وقتش می فهمی . الان بریم بیمارستان میخوام پیش حسین باشم .
🔖 ۸۰ تا ۸۵ مین اجرای تئاتر جابر ۲ "صاحبه" با عنایت ویژه شهدا ❤️ در شهرستان لامِرد استان فارس در آبان ماه ۱۴۰۲ با حضور مردم خونگرم و انقلابی این شهر با موفقیت به پایان رسید. 🇮🇷🌴 💠 مجموعه فرهنگی نورالهدی https://eitaa.com/joinchat/3315990529C3585cca262
کانون فرهنگی تبلیغی نورالهدی
بسم الله الرحمن الرحیم #قسمت_شانزدهم📜 #قند_پهلو 🖇📚 چهارشنبه ۲۱ مهر *سلام آقای دکتر . خسته نباشید
بسم الله الرحمن الرحیم 📜 🖇📚 شب بود که رسیدیم بیمارستان دیگه نرفتم توی اتاق مادران تا چادر و وسایلم رو بگذارم . یکسره وارد NICU شدم و وسایلم گذاشتم روی صندلی . احمد هم رفت و مثل همیشه شروع کرد با پرستار حرف زدن . من اومدم کنار انکوباتور و شروع کردم به تماشای جوجه کوچولوم . هیچ حرفی نزدم اما تو ذهنم غوغائی از عبارات بود . دلم می خواست یک دل سیر نگاهش کنم . شاید فردا دیگه نباشه و من افسوس این دقایق رو بخورم . *سلام عسل مامان . حالتو نمی پرسم چون می دونم خوب نیستی . 😔 انگار قصه من و تو اینجا داره تموم میشه . شاید خواست خدا اینه که من هرگز بزرگ شدنت رو ، حرف زدنت رو و راه رفتنت رو نبینم . 😭😭 چه میشه کرد ؟ با خودم عهد کردم که در برابر خواستش چون و چرا نکنم . مطمئنم که اون دنیا جات خیلی خوبه . سلام منو به خوبان عالم برسون . حضور احمد رو کنار خودم احساس کردم _چه کنیم ، بریم ؟ *اره بریم . تو راه برگشت هیچ حرفی نزدیم ؛ هردو از اتفاقات چند ماه اخیر خسته بودیم . به خصوص این چند روز اخیر . بابام کربلا بود و باید از فرصت استفاده می کردم . همه راه های زمینی بسته بود ‌. از همه چی خسته بودم . ...... رسیدم خونه ، بلا فاصله رفتم طبقه بالا به دنبال شماره تلفنی بودم که بتونم با بابام صحبت کنم . آنتن دهی موبایل افتضاح بود . بالاخره شماره عمه رو گرفت . *سلام ، خوبی عمه ، می خوام با بابا صحبت کنم . عزیزم بابات رفته حرم . *عمه وقتی برگشت بگو زنگم بزنه کارش دارم ، خیلی ضروریه . 🙏🙏 .... یادم نمیاد خدا حافظی کردم یا نه . از اون لحظات تلخ فقط سنگینیش رو به خاطر دارم . رفت پایین ، منتظر بودم زنگ بزنه اما خبری نشد . عقربه های ساعت هم انگار بی حوصله بودند و دلشون نمیخواست حرکت کنند . چراغ ها رو خاموش کردیم که بخوابیم که .... >زهرا بدو بیا ، بابات پشت خطه *سلام بابا . برای امام حسین پیغام دارم همین امشب باید بهش برسونی . -بابا خوبی ؟ مامانت گفت بچه دوباره ناخوشه . بردید بیمارستان . چرا ؟ *از بچه نپرس ، داغونه ؛ هیچ جای سالم نداره ، قلبش ، ریه اش و ... فقط به حرف هام گوش کن . ممکنه تلفن قطع بشه . بابا برو حرم رو به روی ضریح جمله به جمله ای که میگم به امام حسین بگو : سلام امام حسین ، زهرا گفت از شما توقع نداشتم . ازت بچه خواستیم ولی تو بچه مریض دادی . باشه ، من این هدیه را با عشق قبول کردم اما حالا میخوام بهت پس بدم . نمی خوامش مال خودت . همین امشب یا این بچه رو شفا میدی یا میبری . امشب باید از بیمارستان زنگ بزنند و خبر مرگش رو به ما بدن . 😫😫😫 خدا حافظی نکرده قطع کردم . دلم از خدا و امام حسين بد جوری گرفته . اینهمه صدا کردم و جواب نشنیدم . ..... تا صبح با صدای زنگ خیالی تلفن بارها و بارها از خواب بیدار شدم .😢 حوالی ساعت ۱۰ صبح که من و احمد رفتیم بیمارستان ....