eitaa logo
یـِـکـ مـاہ مـانـدِه..!🇵🇸
111 دنبال‌کننده
1.9هزار عکس
830 ویدیو
7 فایل
_هَرڪه‌پُرسید‌چہ‌دارَد‌مَگَر‌اَز‌دارِجهآن _هَمہ‌یِ‌دارو‌نَدارَم‌بِنِویسید‌"حُسِین"😌❤️ تولد کانالمون: ۱۴۰۱/۳/۱۸🙂♥ شرایط👇🏻😉 https://eitaa.com/joinchat/681050625C8a6d8f6ea0
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💚سلام رفقای جان🤚🏻 عید سراسر نور و رحمتمون مبارککک🎉 امروز خدا فخر گذاشته به اهل زمین و پاک ترین آفریدشو بهمون هدیه داده
سلام بر آقایی که امیرالمؤمنین‌ در دامانِ او پرورش یافت ، سلام بر استاد و معلم مولای مطهر الارض ، سلام بر رسول خدا و سلام بر تنها کسی که برتر از علی‌ست 💙 . @One_month_left
_آمدی و با آمدنت مدینه را شرافت دادی؛یامحمد..♥️🪴 @One_month_left
چه نیازی ست به اعجاز، نگاهت کافی‌ست تا مسلمان شود انسان، اگر انسان باشد ... @One_month_left
‹ السَّلامُ عَلَيْكَ يَا خاتَِمَ النَّبِيِّينَ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا سَيِّدَ الْمُرْسَلِينَ. › سلام بر تو ای خاتم پیامبران، سلام بر تو ای سرور رسولان..🌹 @One_month_left
━━━━💠🌸💠━━━━ باشادی ما رحمت عالم امد محبوب همه چو ماه خاتم امد با او برکات و صلوات است هنوز برجان کویر سبز ه دمادم آمد ━━━━💠🌸💠━━━━ @One_month_left
عیدڪُم مبروك🤍😍
💞﷽💞                      🌿 به قلم 🌿 با همکاری 🌿 انگشت کوچیکه ام رو به انگشتش گره زدم و گفتم : قول ! لبخندی بهش زدم و گفتم : بیا بریم بیرون تا مامان یکم استراحت کنه سجاد: باشه روی تخت نشست و سرش رو روی صورت زینب خم کرد و زینب رو بوسید و بعد بلند شد و گفت : بریم با لبخند بهش نگاه کردم و دستش رو گرفتم و باهم از اتاق خارج شدیم . صدای بابا توجهم رو جلب کرد : این دختره روانیه مامان با تعجب گفت : روانیه؟ کی بهت گفته؟ بابا : چند روز پیش داشتم با پدرش صحبت میکردم ، میگفت به خاطر مصرف بیش از حد م*ش*ر*و*ب  و مواد م*خ*د*ر و ... یه شب حالش بد میشه ، میبرنش بیمارستان و اونجا دکتر میگه روانی شده وارد جمعشون شدم و پرسیدم: کی روانی شده؟ نیایش : سارا از تعجب ، ابرو هام به بالا پرید .  نیایش ادامه ی صحبتش رو ، رو به بابا گفت : بگو پس یه حالت هایی از خودش روی مبل نشستم و سجاد هم رفت پیش امیر علی و امیر حسین نشست . مامان : پس چرا نبردن بستریش کنن؟ بابا : سمیه نگذاشته ، گفته خودمون تو خونه ازش مراقبت می‌کنیم چون برای سارا پرونده پزشکی با سابقه بیماری روانی درست میشه ستایش : عجب ! پس بگو ، دلیل عرق هایی که کرده بود و لرزشی که داشت نشانه های روانی بودنش بوده ... ✨🌿✨🌿✨🌿✨🌿✨🌿✨🌿✨🌿 ▪️کپی از این رمان حرام است و پیگیری الهی دارد و نویسنده به هیچ وجه راضی نیست▪️
💞﷽💞                      🌿 به قلم 🌿 با همکاری 🌿 من در تعجب بودم که با اینکه هیچی سرش نیست چرا اینقدر عرق کرده ، نگو .. بابا نفس عمیقی کشید و گفت : چی بگم والا نفسم رو صدا دار از سینه خارج کردم و به این فکر کردم که امروز چه خطر بزرگی از بیخ گوشم گذشته بود ! سارا خیلی کارها میتونست انجام بده ولی خدا بهمون رحم کرده بود . -ولی این دختره خیلی خطرناکه ! برای خیلی ها میتونه دردسر درست کنه ! امروز خدا بهمون رحم کرده وگرنه معلوم نبود سارا چه بلایی سر زینب می آورد بابا : منم نگران همین بودم ، نذر کردم اگه زینب طوریش نشده باشه توی محرم یک شب بانی بشم لبخند کمرنگی زدم و از بابا تشکر کردم . به اتفاق امروز فکر می کردم که یادم اومد صبح صدقه داده بودم و صدقه هم موجب دفع بلا شد . نفسم رو از سینه بیرون دادم و خداروشکر کردم . اون شب خونه ی مامانم اینا موندیم و فردا به خونمون رفتیم  . چند روز از اون ماجرا می گذشت و حال زینب بهتر شده بود . داشتم  با سجاد فوتبال بازی میکردم . با اینکه فوتبالمون دونفره بود ، ولی سر و صدایی توی خونه راه انداخته بودیم. ... ✨🌿✨🌿✨🌿✨🌿✨🌿✨🌿✨🌿 ▪️کپی از این رمان حرام است و پیگیری الهی دارد و نویسنده به هیچ وجه راضی نیست▪️
💞﷽💞                      🌿 به قلم 🌿 با همکاری 🌿 زینب با سینی ی چایی و کلوچه اومد و روی مبل نشست و مشغول تماشای بازی ی ما بود . دیگه از بازی خسته شده بودم . -سجاد ، یه استراحت بکنیم بعد بریم بازی باشه؟ سجاد : اووومممم ، باشه دوتا دست هامون رو بهم زدیم -خسته نباشید دلاور سجاد : خداقوت پهلوان خندیدم و رفتم کنار زینب نشستم . -اخیششش زینب خندید و گفت : رضا ،تو که توی خونه هستی انگار ده تا بچه تو خونه ان آنقدر که وقتی با سجاد بازی میکنی سر صدا میکنی ، میدوی و ... خندیدم و گفتم : عاشق اینم که با بچه ها بازی کنم ، باهم بدوییم ، سر و صدا کنیم ، بریزیم بپاشیم زینب خندید و گفت : به به چشمم روشن متقابلا خندیدم . نفسش رو صدا دار از سینه بیرون داد و گفت : تو که تو خونه نیستی اصلا نگار خونه رو یک غمی میگیره ؛ خیلی سوت و کور و دلگیر میشه دلم نمیخواد بدون تو بیام توی این خونه لبخند غمگینی زدم و دستش که روی مبل بود رو گرفتم و نوازشش کردم . نخواستم توی این جو غمگین بمونه ،  بحث رو عوض کردم . -راستش میخواستم بهت یه چیزی بگم ... ✨🌿✨🌿✨🌿✨🌿✨🌿✨🌿✨🌿 ▪️کپی از این رمان حرام است و پیگیری الهی دارد و نویسنده به هیچ وجه راضی نیست▪️
💞﷽💞                      🌿 به قلم 🌿 با همکاری 🌿 زینب : چی؟ قضیه ی روانی بودن سارا رو براش تعریف کردم . زینب : عجب ؛ اگه ای کاش زودتر می فهمیدم بعد میدادم اون نوشیدنی رو خودش بخوره،اینجوری همچی بهتر بود ، یک دنیااا و ملت از شرش خلاص میشدنننن حیفففف خندیدم : حیففف چاییم رو برداشتم و یک قلپ ازش خوردم و گفتم : این آدم خیلی به شدت خطرناک هست ، میدونم که این تا کار خودش رو نکنه دست از سر ما بر نمیداره بلخره اون روانی هست و هیچ چیز دست خودش نیست لیوان چایی رو توی سینی گذاشتم و به طرفش برگشتم و گفتم : ببین زینب ، من میخوام خودمون رو و خیلی های دیگه رو از دست این بیمار خلاص کنم تا خدایی نکرده مشکلی پیش نیاد! ببین ، هر موقعیتی پیش اومد ، و به هر نحوی ، من میخوام این کار رو انجام بدم و از تو میخوام که مانع من نشی و کمکم کنی ؛ باشه؟ زینب سرش رو تکون داد و گفت : باشه لبخندی زدم و گفتم : راستی ! برای آخر هفته میخوام از صبح بریم بیرون ، برنامه هات رو راست و ریست کن سجاد با خوشحالی دست هاش رو بهم کوبید و گفت : اخخخ جوووننن ... ✨🌿✨🌿✨🌿✨🌿✨🌿✨🌿✨🌿 ▪️کپی از این رمان حرام است و پیگیری الهی دارد و نویسنده به هیچ وجه راضی نیست▪️
فقط‌اونجا‌که‌مداح‌میخونه، من‌چرا‌اینجا‌باید‌باشم‌زمانی‌که‌حرم‌بازه‌!
خواب‌دیدم‌که‌درآغوشِ‌ضریحت‌هستم! کاش‌تعبیرکند‌یک‌نفراین‌رویارا😄💔
امام جواد علیه السلام : کسی که پدرم را با معرفت به حقش در طوس زیارت کند ، نزد خدای تعالی بهشت را برایش ضمانت میکنم . @One_month_left
آقای‌امام‌رضا(ع) ما همیشه درد و دلا و حرفامونو از راه دور به شما میگیم و شما از نزدیک می شنوید :) - یه جایی هست تو اذن دخول که میگیم: يَرَوْنَ مَقَامِي وَ يَسْمَعُونَ كَلاَمِي وَ يَرُدُّونَ سَلاَمِي یعنی شما منو می بینید؛ حرفامو می شنوید و سلامم رو جواب می دید...💔 @One_month_left
ـ در قشنگ‌ترین لوکیشن دنیـٰا ؛ از شــــما یاد شده است 🩵 . #امام_رضا #حضـرتِ‌صدویِک_قلبـم @One_month_left
میطلبه، نمیطلبه، میطلبه، نمیطلبه، میطلبه، نمیطلبه... درسته شاعر میگه : «لذتِ عشق به این حسِ بلاتکلیفی‌ست.» اما تو خوب میدونی ، نیام حرمت دق می‌کنم‌ می‌میرم ؛ آقای امام حسین ! :)❤️. @One_month_left
- گنبد ، چای ، فرش حرم ، چهارچوبِ در هر چیز مُنتسب به تو باشد شفای ماست❤️ @One_month_left
(السَّلامُ‌علیڪَ‌یابقیَّةَ‌الـلّٰـہ‌یاابـٰاصالحَ‌المَهدۍ🤍🌸)
یـِـکـ مـاہ مـانـدِه..!🇵🇸
(السَّلامُ‌علیڪَ‌یابقیَّةَ‌الـلّٰـہ‌یاابـٰاصالحَ‌المَهدۍ🤍🌸)
من خیلی نامردم .. من خیلی آدم پست و بدبختیم خیلی بی معرفتم که ؛ شما حاضرید و من کم یاد شما میکنم . به جای اینکه همدمم شما باشید .. همدمم شده این دنیای کثیف ، همدمم شده این گوشی که چیزی جز بدبختی برا من نداره . حلالم کن یا حجت ابن الحسن💔
حسین جانم🫀
یه‌جاخوندم امام‌حسین‌عاشوراروانداخت‌عقب... تاحربرسه؛ شایدالانم‌امام‌زمان‌هی‌داره‌میندازه‌ عقب‌تامابرگردیم! بیابرگردیم‌به‌خاطرپسرفاطمه‌هم‌که‌شده.. -أللهم‌عجل‌لولیک‌الفرج @One_month_left
پیوست روبزن که باتویه دونه بیشتریم😉