eitaa logo
یـِـکـ مـاہ مـانـدِه..!🇵🇸
111 دنبال‌کننده
2هزار عکس
863 ویدیو
7 فایل
_هَرڪه‌پُرسید‌چہ‌دارَد‌مَگَر‌اَز‌دارِجهآن _هَمہ‌یِ‌دارو‌نَدارَم‌بِنِویسید‌"حُسِین"😌❤️ تولد کانالمون: ۱۴۰۱/۳/۱۸🙂♥ شرایط👇🏻😉 https://eitaa.com/joinchat/681050625C8a6d8f6ea0
مشاهده در ایتا
دانلود
💞﷽💞                      🌿 به قلم 🌿 با همکاری 🌿 نفسم رو از سینه بیرون دادم و گفتم : توی هر شرایط دیگه ای بود نمیذاشتم بره ولی این دفعه فرق میکرد،من میدونم عمه چقدر امیدش به همین بچه اشه نمی‌تونستم چنین اجازه ای بدم که بخاطر بی عقلیش یه خانواده عزادار بشن و از اون بدتر عمه تا آخر عمر رضا رو مقصر مرگ دخترش بدونه . با یاد آوردی کار اون روز سارا گفتم : بعدشم میدونم که رضا این کار هارو داره به خاطر من و بچه هام انجام میده . دیگه چیزی نگفت . دستم رو به سمت سوئیچ بردم و ماشین رو روشن کردم. به سمت خونه ی سیما اینا حرکت کردم . توی ماشین سکوت بود . سجاد هم خواب بود وگرنه الان تنها صدای ماشین ، صدای سجاد بود. جلوی در خونه ی سیما اینا نگه داشتم . -سیما ببخشید امروز بهت .. توی صحبتم پرید و گفت : این حرف رو نزن ، اتفاقا روز خیلی خوبی بود . از طرف من از شوهرت هم تشکر کن . -خواهش میکنم عزیزم سیما : نمیای بالا؟ -نه عزیزم ممنونم ، سلام برسون سیما : بزرگیت رو میرسونم از ماشین پیاده شد . از پنجره ی طرف من سرش رو داخل ماشین کرد و گفت : نگران چیزی نباشیا باشه؟ ... ✨🌿✨🌿✨🌿✨🌿✨🌿✨🌿✨🌿 ▪️کپی از این رمان حرام است و پیگیری الهی دارد و نویسنده به هیچ وجه راضی نیست▪️
💞﷽💞                      🌿 به قلم 🌿 با همکاری 🌿 لبخند کمرنگی به محبتش زدم و دستش که سمتم دراز کرده بود رو گرفتم و با لبخند جوابش رو دادم . از هم خداحافظی کردیم و سیما به طرف خونشون رفت و ما هم به سمت خونه ی دنیا اینا حرکت کردیم . جلوی در خونشون نگه داشتم . سرم رو به عقب بر گرداندم و گفتم : برو عزیزم ، مراقب خودت باش یاد خواستگاری فامیلشون از دنیا افتادم و گفتم : حتما روی اون مسئله فکر کن و عجولانه تصمیم نگیر ! دنیا : چشم . توام مراقب خودت باش . فکر و خیال هم نکن ، تو آقا رضا رو بهتر از هرکسی میشناسی؛پس نگران چیزی نباش و منتظر باش تا بیاد . لبخند کمرنگی تحویلش دادم و گفتم : ممنون که به فکرمی متقابلا لبخند زد و گفت : خب دیگه من برم ، کاری نداری؟ -نه عزیزم ممنونم برو به سلامت دنیا : خداحافظ -خدانگهدارت از ماشین پیاده شد . برام دستی تکون داد و به سمت خونشون رفت . به عقب نگاه کردم . سجاد دراز کشیده بود و دنیا هم براش کمربند بسته و خوابیده بود . به سمت خونه حرکت کردم. ... ✨🌿✨🌿✨🌿✨🌿✨🌿✨🌿✨🌿 ▪️کپی از این رمان حرام است و پیگیری الهی دارد و نویسنده به هیچ وجه راضی نیست▪️
ما اصلا امیدمون به شماست ، اصلا میدونید چیه؟ ما دلخوشیم به محالات رضا(ع) :) @One_month_left
تصویر پربازدید از دیدار امروز دانش آموزان و دانشجویان با رهبر انقلاب عمودی می‌آیید افقی بر می‌گردید... @One_month_left
به کسی که تا آخر عمر پای آرمان های وایمسته میگن شیرمرد ؛ نه آقایون سلبریتی که پشت اکانتای مجازی هارت و پورت دارن ؛ 🧃🇮🇷 🇮🇷 @One_month_left
مُو مریضِ خودِ خودِ خودتُم نسخه بنویس بُگو شِفا نِمِخِی؟🥹
خُدِتم، مِثِّ هَمو گُنـبَدِ زَردِت، طِــــلایی بِـــره ما مِشَـــدیا، خُــدِت یِ پا کَـــربَلایی @One_month_left
میگن یجورِ خاصی رئوف‌ ِ که ، مثلا از هر جای عالم که صداش کنی همون لحظه نگات میکنه میگه جانم ..🌱(: @One_month_left
بھ‌وقـت‌عـٰاشـقـے20:00
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا