ادامه از بالا
يا در (40 يوسف) چنين آمده است «إِنِ الْحُكْمُ إِلاَّ لِلَّهِ أَمَرَ أَلاَّ تَعْبُدُوا إِلاَّ إِيَّاهُ ذلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَ لكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يَعْلَمُون» #حكومت فقط از آن خدا است «إِنِ الْحُكْمُ إِلاَّ لِلَّهِ» و اين همان توحيد در فرمانروايي است لذا تن دادن به حكومت غير الهي نوعي عبادت نامشروع، و شرك است ازينرو هشدار ميدهد كه مبادا با قبول حكومتهاي غير الهي عملا غير خدا را عبادت بكنند «اَمَرَ أَلاَّ تَعْبُدُوا إِلاَّ إِيَّاهُ»؛ و بعد حكومت مشروع الهي را با تعبير #دين_قيّم معرفي ميكند «ذلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ»؛
🔸 بنابراين برپاكردن #حكومت_الهي يكي از اركان توحيد است و حصول دين قيّم به تحقق آن وابسته است؛ اما نويسنده محترم اين امر مهم ديني را براي پيامبري كه رسالت اصلياش تبليغ توحيد است بياهميت يا كم اهميت تلقي ميكند.
🔹 بله در صورت عدم امكان انعقاد حكومت الهي بايد به ساير وظائف عمل كرد؛ و وظيفه برپايي حكومت الهي، بخاطر عدم امكان وقوع، مرتفع ميشود؛ نه اين كه اصلا وظيفه در اين مورد نباشد مثل اين است كه در ماه رمضان بر همگان روزه واجب است اما كسي كه بيمار است اين تكليف به خاطر بيماري ساقط ميشود.
2️⃣ در مقام مقايسه حكومت ديني با ساير حقائق ديني آيا #حق_تقدم با وظيفه برپايي #حكومت_ديني است يا اولويت با ساير وظائف و حقائق ديني است؟ و در مقام #تزاحم، كدام يك بايد فداي ديگري شود؟
🔸 غزوات پيامبر مخصوصا غزواتي كه تعرض از ناحيه پيامبر شروع شده مثل غزوه احد كه با تعرض پيامبر به كاروان قريش شروع شد و غزوه طائف كه حركت از ناحيه پيامبر شروع شد، نشان ميدهد كه #حق_تقدم با وظيفه برپايي حكومت ديني است؛ و گرنه مشروعيت چنين جنگ هايي از ناحيه پيامبر مخدوش خواهد شد؛ و نيز #مشروعيت واقعه كربلا و شهادت امام حسين مخدوش و باطل و محكوم خواهد بود؛
🔹 اما نويسنده، على رغم وضوح مسئله، #تسامح و #تساهل با مشركان و همراهي با امثال يزيد را درست تر دانسته و معتقد است برپايي حكومت ديني وظيفه انبياء نبوده فقط بايد دين مردم را درست كرد!!
ادامه دارد👇
@oshaghierfan
#Eitaa & #Telegram
3️⃣: طبق حديثی که احمد بن حنبل در مسندش آورده و شعيب الأرنؤوط آن را تأیید میکند (ج 4 ص 281، ح 18502)؛ عمر بن الخطاب واقعه غدير را به امیرالمومنین علی علیه السلام #تبريك گفت؛
🔸تبريك گفتن عمر به ایشان و مخصوصا با بكار گيري جمله #أصبحت و #أمسيت...» كه دلالت بر حدوث امر جديدي دارد، نشان ميدهد كه عمر معتقد بوده كه روز غدير براي علي منقبت تازهاي اتفاق افتاده است؛ او در تبريكش چنين گفت:
👈🏼«هنيئا يا بن أبي طالب أصبحت وأمسيت مولى كل مؤمن ومؤمنة» اي علي بر تو گوارا باد كه تو مولاي هر مؤمني گشتي؛
🔹تعبیر «أصبحت وأمسيت مولى كل مؤمن» حاکی از #اتفاق جدیدی است که قبلا نبوده است؛ حال آن که اگر منظور عمر از كلمه «مولى» محب و دوستدار باشد تبريك عمر بخاطر اين ميشود كه در روز غدير پيامبر همه مؤمنان را امر كرده كه علي را دوست داشته باشند؛
🔹ولي اگر مسأله چنین باشد واقعه غدير #منقبت جديدي نخواهد بود زيرا چنين منقبتي قبلا توسط خدا و پيامبر بارها گفته شده بود؛ از جمله در قرآن آمده كه
🌸قلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى🌸
🔸در این آیه خدا همه را امر کرده که به اقربای پیامبر که علی در رأس آنهاست دوستی کنند؛ پس مسئله محبتورزی به اهلبیت مسئله تازهای که در روز غدیر حادث شده باشد نبوده بلکه از سالها قبل چنین فرمانی صادر شده بود؛ و ابراز تبریک برای یک منقبتی که قبلا بیان شده #بیمعنی و #نامناسب است؛
🔸بنابراین تبریک عمر برای مسأله محبتورزی مؤمنان که قبلا دستور قرآنی نیز داشته، نبوده تا کلمه «مولى» به معنای محب باشد؛ بلکه تبریک عمر برای ابلاغ رسمی #حاکمیت و #امامت علی بود که قبلا بصورت رسمي و عمومي و فراگیر و مستقل از وقایع دیگر ابلاغ نشده بود؛ و لذا عمر اين منصب تازه را به علي تبريك گفت.
🔹علاوه بر این که اگر تبریک عمر برای مسأله محبتورزی مؤمنان به علی میبود باید مؤمنان نقش #فاعل محبت را داشته باشند و علی مفعول محبت باشد؛ و بنابراین باید عمر در تبریکش میگفت «هنيئا يا بن أبي طالب أصبح كل مؤمن مولاک» اي علي بر تو گوارا باد كه همه مومنان دوستدار تو شدند؛ ولی عمر چنین نگفت.
4️⃣: هیثمی در مجمع الزواید حدیثی را نقل و صحت آنرا تأیید نموده است (مجمع الزوائد ج9 ص 130)؛
🔸بر اساس این روایت پیامبر بعد از اعتراف گرفتن از مردم به حاکمیت خودش و اعلان حاکمیت علی چنین دعا میکند: 🌺اللهم وال من والاه و عاد من عاداه و أحبّ من أحبّه و أبغض من يبغضه و انصر من نصره و اخذل من خذله»🌺
🔸پیامبر ص با این دعا، عموم مردم را #تشویق میکند که علی را یاری کنند «و انصر من نصره»؛ و به عکس #نفرین میکند به کسی که علی را از یاری خود محروم کند «و اخذل من خذله»؛
🔹روشن است تشویق عموم مردم به یاری علی، و نفرین به کسانی که او را کمک نکنند؛ وقتی زمینه پیدا میکند که پیامبر مسئولیت سنگین #اداره_جامعه را به عهده علی گذاره باشد، در این صورت است که علی نیاز مبرم به #همدلی و یاری عموم مردم داشته تا آن مسئولیت اجتماعی را بخوبی به انجام برساند؛
🔹ولی اگر پیامبر مسئولیت اداره جامعه را به عهده علی نگذارده باشد در این صورت علی مثل یک فرد عادی در جامعه بوده؛ و در امور شخصی خود نیز عاجز نبوده است که لازم باشد پیامبر عموم مردم را به کمک و یاری او تشویق کند؛ و نیز نباید پیامبری که #رحمة_للعالمین است مردم را بخاطر عدم نصرت علی نفرین کند چون یاری نکردن دیگران در امور شخصی موجب نفرین نمیشود؛چرا باید پیامبر رحمت کسانی را بخاطر عدم یاری علی در کارهای شخصی او نفرین کند؛
🔸بنابراین خود این دعا و تشویق عموم مردم به یاری علی و نفرین به کسانی که علی را یاری نمیکردند، نشان میدهد که در روز غدیر پیامبر علی را به #امامت مردم منصوب کرد و از عموم مردم دعوت کرد که او را در این مسئولیت سنگینش یاری کنند و گرنه گرفتار#نفرین پیامبر به خذلان و عدم نصرت خداوند خواهند شد.
🔸و از اینجا روشن میشود که جمله «اللهم وال من والاه و عاد من عاداه» كه در برخي روايات غدير آمده، قرينهاي نيست بر اين كه هدف اصلي پيامبر در واقعه غدیر، سفارش به دوستي علي بود؛ بلکه سفارش به دوستي علي نیز در راستای هدف اصلی پیامبر که #تثبیت_حاکمیت حضرت علي بوده انجام شده است؛ زیرا امامت و حاکمیت حضرت علي وقتی در جامعه تثبیت میشد که محبتها نسبت به آن حضرت ابراز، و بعکس کینهها نسبت به او بیأثر گردد لذا پیامبر بعد از این که از موضع حاکمیتش علی را بعنوان حاکم بعد از خودش معرفی کرد؛ در ادامه از موضع خیر خواهی با دعاکردن به دوستان علی و نفرین به دشمنان او مردم را به همدلی با علی و به عدم ابراز دشمنی با او تشویق کرد، تا #حکومت _علی (ع) تثبیت و تحکیم گردد.
@oshaghierfan
#Eitaa & #Telegram
ادامه از بالا
2️⃣: 🌸الَّذينَ إِنْ مَكَّنَّاهُمْ فِي الْأَرْضِ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّكاةَ وَ أَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَوْا عَنِ الْمُنْكَرِ🌸 (41 حج).
🌺ترجمه: مؤمنان کسانی هستند که اگر ما به آنان در سرزمینی قدرت دادیم آنان نماز را بپا داشته، زکات میپردازند و أمر به معروف و نهی از منکر میکنند.🌺
🔶 طبق مفاد این آیه، از مشخصات مؤمنان اینست که اگر در سرزمینی #قدرت یافته و به #حکومت رسیدند؛ آنها با تکیه بر قدرت و حاکمیتشان امر به معروف و نهی از منکر میکنند؛ پس نداشتن چنین مشخصهای نقیصهای در ایمان مؤمن است؛
🔸 بنابراین در این آیه، داشتن چنین مشخصهای به عنوان یک وظیفه ایمانی و #تکلیف_دینی معرفی شده است؛
🔹از سویی، از منکرات واضح در اجتماعات بشری، ناهنجاریهای حاصل از #بیحجابی یا #کمحجابی است که منشأ بسیاری از مفاسد اجتماعی است، مثل:
🔻فروپاشی خانوادهها
🔻وفور بیماریهای مقارتبی
🔻سقط جنین
🔻اطفال بیسرپرست...؛
🔹 بنابراین در حکومت مومنانه برای جلوگیری از این منکرات باید از قدرت #قهرآمیز نیز (در کنار سایر کارهای مفید #فرهنگی و غیر فرهنگی) استفاده شود؛ و اگر از قدرت قهرآمیز در جلوگیری یا رفع این ناهنجاریها استفاده نشود خلاف دستور این آیه قرآنی است؛ و به وظیفه ایمانی عمل نشده است.
🔸 باید توجه داشت که نهی و امری که در این آیه به عنوان وظیفه #حاکمان_مؤمن مطرح شده است، در حد صرفا یک توصیه اخلاقی نیست بلکه نهی و امری است ناشی از حاکمیت مؤمنانه و برخاسته از پایگاه #قدرت؛ که همان اجبار به معروف و اجبار به دوری از منکر است؛
🔸زیرا امر و نهی در حد توصیه اخلاقی، وظیفه همه مؤمنان است و مشروط به داشتن حاکمیت و قدرت قهرآمیز نیست؛ ولی در این آیه امر و نهی، مشروط به #قدرت و #حاکمیت است (إِنْ مَكَّنَّاهُمْ فِي الْأَرْضِ...أَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَوْا عَنِ الْمُنْكَرِ)؛ بنابراین، این امر و نهی، امر و نهی از پایگاه قدرت حاکمیت است نه صرفا سفارش اخلاقی که وظیفه همه است؛ پس علاوه بر توصیه اخلاقی که وظیفه هر مومنی است، #اجبار_به_حجاب از پایگاه قدرت، یکی از وظایف حاکمیت مؤمنانه است (البته با حفظ مراتب امر به معروف).
✳️ تفاوت آیه اول با آیه دوم
توجه داشته باشید که در استدلال به آیه اول فقط #مشروعیت بکار گیری از نیروی قهرآمیز اثبات میشد؛ اما در استدلال به آیه دوم نه تنها مشروعیت بکارگیری نیروی قهرآمیز اثبات میشود بلکه علاوه بر آن، بکارگیری نیروی قهرآمیر برای جلوگیری از ناهنجاریها یک وظیفه شرعی برای #حاکمان است که نباید ترک شود.
@oshaghierfan
#Eitaa & #Telegram