eitaa logo
نشر آثار استاد حسین عشاقی
532 دنبال‌کننده
29 عکس
3 ویدیو
73 فایل
📚 پایگاه اطلاع رسانی آثار استاد حسین عشاقی ✅ ارائه کتاب ها، مقالات، دروس و يادداشت هاي جناب حجت الاسلام والمسلمين استاد حسين عشاقي زيد عزه 🔸 متخصص در فلسفه و عرفان اسلامي 🔸 مدرس اسفار و فصوص الحكم @oshaghierfan
مشاهده در ایتا
دانلود
🔵 يادداشت‌ها 🖌 موضوع: خوشه‌ای از عرفان در وصیت‌نامه 🔶امام خمینی در پیشگفتار وصیت‌نامه سیاسی- الهی خود، وصیت خود را با یک ستایش کوتاه شروع کرده و چنین می‌فرماید «🌸الحمدُ للَّه و سُبحانَك🌸‏» یعنی ستایش مخصوص خدا است؛ در عین حال ای خدا تو از هر ستایشی منزه و مبرّایی!! 🔸در دید بدوی، به نظر می‌رسد که بین دو جمله «الحمدُ للَّه» و «سُبحانَك‏» وجود دارد؛ زیرا مفاد جمله اول این است که ، به خدا اختصاص دارد؛ ولی مفاد جمله دوم این است که خداوند از هر ستایشی منزّه و مبرّا است؛ لذا اشکال به نظر می‌رسد که اگر طبق جمله اول، ستایش مخصوص خدا است پس چرا در جمله دوم او از هر ستایشی تنزیه شده و مبرّا می‌گردد!؟ 🔷پاسخ به این اشکال را در مبانی عرفانی امام خمینی باید جستجو کرد. 🔹عرفاء معتقدند ، از هر اسم و وصفی رها است؛ و او، مقام «لا اسم و لا رسم له» است؛ زیرا هر اسم و وصفی بخاطر دلالت بر معنای خاصی، مثل علم، قدرت و حیات، حقیقتی و است؛ 🔸روشن است که مصداق حقیقی هر معنای محدود و متعینی، به حدود آن معنای متعین، خواهد بود؛ حال آنکه «ذات حق» هیچ‌گونه محدودیت و تعینی ندارد؛ 🔸بنابراین «ذات حق» را نمی‌توان این معانی متعین و محدود قرار داد بلکه ‌باید او را از چنین معانی محدود تنزیه کرد؛ حتی اگر چنین معنایی در دید عرفی و فلسفی از معانی کمالی باشد؛ زیرا این کمالات برای او کمال محسوب نمی‌شوند. 🟠برهان دیگر (مقدمات): 🔸) هر مفهوم خاصی، دارای یک مفهومی خاصی است که این مفهوم را از سایر مفاهیم، متمایز می‌سازد؛ مثلا مفهوم «انسان» واجد معنای اختصاصی نطق است که در سایر مفاهیم نیست؛ 🔹#ب) مصداق حقیقی هر مفهوم، لزوما باید واجد آن معنای اختصاصی باشد. حال آن که مصداق حقیقی مفهوم دیگر لازم نیست که واجد مطابَق خارجی آن معنای اختصاصی در مفهوم اول باشد. مثلا مصداق حقیقی مفهوم «انسان» لازم است واجد مطابَق خارجی معنای نطق باشد؛ اما مصداق حقیقی مفهوم «اسب» لازم نیست واجد مطابَق خارجی معنای نطق باشد 🔸#ج) بنابر دو مقدمه فوق: اگر حق مصداق حقیقی اسماء و صفات متعدد و متفاوت المعنی باشد لازم می‌آید مطابَق معنای اختصاصی هر مفهوم، 1) هم در مصداق (که همان «ذات حق» است)، لازم و ضروری باشد 2) وهم ثبوتش لازم و ضروری نباشد؛ زیرا «ذات حق» بخاطر این که مصداق معنای اول است پس حتما باید واجد مطابَق معنای اختصاصی مفهوم اول باشد و بخاطر این که مصداق معنای دوم است پس حتما لازم نیست که واجد مطابَق معنای اختصاصی مفهوم اول باشد؛ 🔹#د) این است آشکار؛ ✔️ بنابراین باید را از این که مصداق حقیقی معانی گوناگون اسما باشد کرد. 🟢 لذا عرفاء «ذات حق» را منزّه از هر اسم و وصف متعینی می‌دانند؛ و ازین‌رو امام خمینی در این جمله مذکور «ذات حق» را با تعبیر «سُبحانَك» از هر اسم و وصفی تنزیه می‌کند. 🔹از سوی دیگر «ذات حق» بخودی خودش منشأ هر کمالی است؛ بلکه ذات او است؛ زیرا هر کمالی بدون «وجود» معدوم است؛ و معدوم بهره‌ای از کمال ندارد؛ بنابراین هر کمالی در کمال بودن به حقیقت «وجود» کمال می‌گردد پس خود «وجود» که همان «ذات حق» است، و ملاک هر کمالی است،؛ به کمال بودن است؛ 🔸لذا امام خمینی در این جمله مذکور «ذات حق» را با تعبیر «الحمدُ للَّه» ستایش می‌کند؛ بدون این که بین جمله اول و جمله دوم ناسازگاری باشد؛ پس او ستوده است چون همان حقیقت «وجود» است که ملاک هر کمالی است؛ و او از هر اسم و وصف متعینی رها است چون دو برهان مذکور دلالت دارند که ذات حقانی معانی متعینه نیست. @oshaghierfan &
بروز شده نسخه الاقدام التالیة فی الحکمة المتعالیة در تاریخ 👆🏽1402/3/17
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
122.402-03-17.MP3
12.81M
-التالیة -122 آخرین جلسه در سال تحصیلی 402-401
کاربران گرامی از امروز 1402/3/29 ♦️ مباحث و دروس جلد هشتم اسفار صدرالمتألهین (رحمه الله) یعنی مباحث نفس به اشتراک گذاشته می‌شود؛ البته توجه به چند نکته لازم است: 🔴 اولا به دلیل این که انتشار این دروس در ایتا و تلگرام بشکل قبل با پراکندگی همراه بود و نیز حجم زیادی را اشغال می‌کرد تصمیم گرفته شد در ایتا و تلگرام هر درسی را فقط با یک آدرس انتشار دهیم؛ در این شکل کاربر گرامی کافی است روی آن آدرس کلیک کند و مستقیم به درس مورد نظر دسترسی پیدا کند. 🔵 ثانیا چون این کتاب در دوران کرنا مورد بحث واقع شد بسیاری از دروس از طریق فضای مجازی ضبط شد که طبعا بخاطر مشکلات فضای مجازی ضبط این دروس أحیانا با مشکلاتی همراه بوده است و لذا ازین بابت عذرخواهم. 🔴 ثالثا چون پرداختن به برخی مباحث طبیعیات کتاب النفس، امروزه چندان ضرورتی ندارد یا لا اقل در اولویت نیستند قسمتهایی ازین مباحث، مورد بحث واقع نشده است. وفّقکم الله - عشاقی 👇👇👇👇👇👇👇👇 https://drive.google.com/folderview?id=1-1gzBiJUhW1STgeId4_gJrQ-fDzU1II9
آدرس صوت های درس اسفار جلد 8 👇👇👇👇👇👇👇👇👇 https://drive.google.com/folderview?id=1-1gzBiJUhW1STgeId4_gJrQ-fDzU1II9
با کلیک روی آدرس فوق مستقیما به صوت دروس دسترسی پیدا میکنید👆
🔵 يادداشت‌ها 🖌 موضوع: نقد و بررسی معنای حدیث شریف 🌸«حُبُ‏ عَلِيٍ‏ حَسَنَةٌ لَا يَضُرُّ مَعَهَا سَيِّئَةٌ وَ بُغْضُ عَلِيٍّ سَيِّئَةٌ لَا يَنْفَعُ مَعَهَا حَسَنَة»🌸: دوستى على بن ابى طالب حسنه‌اى است كه با وجود آن، هيچ سیئه‌‌اى، آسيب نمى‌رساند. و دشمنى با علی سیئه‌‌اى است كه با وجود آن، هيچ حسنه‌اى مفيد نخواهد بود». 🟢 حدیث فوق از احادیث معروفی است در فضلیت امیر‌المؤمنین علیه السلام که شیعه و سنی آن را از پیامبر اکرم صلوات الله علیه نقل کرده‌اند. 🔶اشکال در مضمون حدیث: برخی گفتند، لازمه‌ی قبول و صحت این حدیث است؛ زیرا هر دوستدار علی می‌تواند به استناد این حدیث هر گناهی را بدون واهمه‌ای انجام دهد؛ چون طبق این حدیث، هیچ گناهی به دوستدار علی، ضرری و آسیبی نمی‌رساند 🔸بنابراین با چنین منطقی، می‌توان گفت شما علی را دوست داشته باش و در عین حال هر گناهی را مرتکب شو!! چراکه ضرری متوجه شما نیست!! 🔷پاسخ اول: برخی گفته‌اند دوستی نسبت به هر محبوبی، مانع انجام کاری است که محبوب از آن ناخوشنود می‌شود؛ بنابراین اگر شما دوستدار علی باشید اصلا کاری که علی از آن ناخوشنود می‌شود انجام نمی‌دهید؛ بر این اساس معنی حدیث این است که دوستی علی است که با آن، سیئه‌ای شکل نمی‌گیرد تا آسیبی به دوستدار علی برساند. 🔶ناکافی بودن پاسخ فوق 🔹1) این پاسخ چندان کافی نیست؛ زیرا درست است که دوستی و محبت، اجمالا از انجام کارهای نامطلوب نزد محبوب جلوگیری می‌کند؛ اما موارد نقض هم دارد؛ و در بسیاری موارد، محب به کارهای نامطلوب نزد محبوب گرفتار می‌شود تا جایی که موجب قطع و قهر محبوب از محب می‌شود؛ 🔹 2) علاوه بر این که این تفسیر، خلاف ظاهر جمله «لَا يَضُرُّ مَعَهَا سَيِّئَةٌ» است چون ظاهر معنای این جمله این است که سیئه‌ای شکل می‌گیرد اما سیئه‌ی شکل‌گرفته ضرر نمی‌رساند. 🔶پاسخ دوم: دقت در کلمات بکاررفته در حدیث، اشکال فوق الذکر را برطرف می‌کند؛ و باید گفت این حدیث نه تنها اباحه‌گری نیست بلکه حتی است به محب که در دام اباحه‌گری گرفتار نشود.‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🟢 توضیح این که در ابتدای حدیث سخن از «حب علی» است؛ بنابراین مفروض بحث، محبت نسبت به علی است؛ بعد می‌گوید «لَا يَضُرُّ مَعَهَا سَيِّئَةٌ» و نمی‌گوید «لَا يَضُرُّهَا سَيِّئَةٌ» یعنی علاوه بر اصل ثبوت محبت، قید و شرط «مَعَهَا» را اضافه می‌کند؛ این شرط، همان شرط معیت و بقاء محبت با محب است؛ 🔷 بر این اساس «لایضر» مقید و مشروط به و بقاء است؛ پس در صورتی سیئه، ضرر نمی‌رساند که این معیت و بقاء محبت ادامه داشته باشد؛ خود این شرط و قید معنی‌اش این است که نوعی از سیئه در کار است که آمدنش نافی محبت است؛ زیرا اگر چنین سیئه‌ای در کار نباشد، شرط معیت و بقاء و ادامه، بی‌ معنی و لغو می‌گردد؛ 🔶پس ما دو نوع داریم یک نوع، که نافی محبت امیر‌المؤمنین نیست و یک نوع که نافی محبت او است؛ بنابراین روایت نه تنها اباحه‌گری را تجویز نمی‌کند بلکه هشدار می‌دهد که گناهانی هست که چنان آسیب می‌رساند که نافی محبت علی است؛ و انسان محب را از چنین سرمایه‌ گرانبهائی محروم می‌کند؛ 🔷پس محب باید مواظب باشد گرفتار چنین گناهانی نشود؛ و درین صورت است که ضرری متوجه او نیست، و از سوی دیگر به محب امید می‌دهد که گناهانی هم وجود دارد که توان آسیب‌رسانی به محب و محبت را ندارند و به آن ضرر نمی‌رساند؛ 🔶و بنابراین محب با گرفتاری به گناه نباید به ناامیدی گرفتار شود؛ ولی از سوی دیگر این دو نوع از گناه مشخص نشده است که چه چیزی و چگونه هستند؛ و این موجب می‌شود محب بین و باقی بماند 🔸نه گرفتار یأس شود؛ چون گناه انجام شده احتمال بی‌ضرر بودن دارد؛ و نه گرفتار بی‌خیالی از گناه شود و فکر کند هیچ گناهی به محبت و نیک‌بختی او آسیب نمی‌رساند؛ چون گناه انجام شده احتمال دارد که نافی محبت باشد؛ پس محب هم امید دارد و هم نگران است؛ و این حال بین خوف و رجاء بودن خود از حالات مطلوب برای است؛ بنابراین اشکالی به روایت وارد نیست؛ و روایت مذکور دارای استحکام عقلانی و منطقی است. @oshaghierfan &
🔵 يادداشت‌ها 🖌 موضوع: اتحاد جلوه‌های ظهوری و و سایر انبیاء در حقیقت نورانی نفس علوی: 🔶 از فضائل حضرت مولی الموحدین أمیرالمؤمنین، این است که بر اساس تعبیرانفسنا در آیه حقیقت وجودی نفس علوی عین حقیقت وجودی نفس نبوی است که گاهی در جلوه ظاهر شده و گاهی در جلوه به منصه ظهور درآمده است؛ 🔸 زیرا دو گروه دیگر در آیه مباهله، که تحت عنوان انفسنا نیستند، نزدیک‌ترین ارتباط وجودی را با پیامبر دارند؛ بنابراین رابطه مصادیق انفسنا که عنوان را دارند حتی نزدیک‌تر از رابطه است؛ پس رابطه مصادیق انفسنا را باید رابطه یک حقیقت واحد با ظهورات گوناگون دانست؛ تا این رابطه نزدیکتر از رابطه پدر فرزندی باشد؛ 🔸پس حقیقت عین است تا ظهور دومی. بلکه طبق مفاد برخی زیارات امیر‌المؤمنین می‌توان گفت ظهور این دنیایی همه انبیاء و از جمله ظهور این دنیایی نبی اکرم جلوه‌های گوناگون حقیقت بوده‌اند؛ ⬅️ این نکته از زیارتی که آن را در بحار (ج ‏۲۶، ص ۱۶) از شیخ مفید و سید بن طاووس؛ و نیز محدث قمی در مفاتیح الجنان به عنوان زیارت ششم آن حضرت نقل کرده، قابل استنباط است. 🌸 در آن زیارت چنین می‌خوانیم 🌺«السَّلَامُ عَلَى أَخِی رَسُولِ اللَّهِ وَ ابْنِ عَمِّهِ وَ زَوْجِ ابْنَتِهِ وَ الْمَخْلُوقِ مِنْ طِینَتِهِ السَّلَامُ عَلَى الْأصل الْقَدِیمِ وَ الْفَرْعِ الْکَرِیمِ السَّلَامُ عَلَى الثَّمَرِ الْجَنِیِّ السَّلَامُ عَلَى أَبِی الْحَسَنِ عَلِیٍّ السَّلَامُ عَلَى شَجَرَهِ طُوبَى وَ سِدْرَهِ الْمُنْتَهَى السَّلَامُ عَلَى آدَمَ صَفْوَهِ اللَّهِ وَ نُوحٍ نَبِیِّ اللَّهِ وَ إِبْرَاهِیمَ خَلِیلِ اللَّهِ وَ مُوسَى کَلِیمِ اللَّهِ وَ عِیسَى رُوحِ اللَّهِ وَ مُحَمَّدٍ حَبِیبِ اللَّهِ وَ مَنْ بَیْنِهِمْ مِنَ الصِّدِّیقِینَ وَ النَّبِیِّینَ وَ الشُّهَداءِ وَ الصَّالِحِینَ وَ حَسُنَ أُولئِکَ رَفِیقاً السَّلَامُ عَلَى نُورِ الْأَنْوَارِ وَ سَلِیلِ الْأَطْهَارِ وَ عَنَاصِرِ الْأَخْیَارِ السَّلَامُ عَلَى وَالِدِ الْأَئِمَّهِ الْأَطْهَارِ السَّلَامُ عَلَى حَبْلِ اللَّهِ الْمَتِینِ وَ جَنْبِهِ الْمَکِینِ وَ رَحْمَهُ اللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ السَّلَامُ عَلَى أَمِینِ اللَّهِ فِی أَرْضِهِ وَ خَلِیفَتِهِ وَ الْحَاکِمِ بِأَمْرِهِ وَ الْقَیِّمِ بِدِینِهِ وَ النَّاطِقِ بِحِکْمَتِهِ وَ الْعَامِلِ بِکِتَابِهِ أَخِی الرَّسُولِ وَ زَوْجِ الْبَتُولِ وَ سَیْفِ اللَّهِ الْمَسْلُولِ السَّلَامُ عَلَى صَاحِبِ الدَّلَالاتِ وَ الْآیَاتِ الْبَاهِرَاتِ وَ الْمُعْجِزَاتِ الْقَاهِرَاتِ وَ الْمُنْجِی مِنَ الْهَلَکَاتِ الَّذِی ذَکَرَهُ اللَّهُ فِی مُحْکَمِ الْآیَاتِ فَقَالَ تَعَالَى وَ إِنَّهُ فِی أُمِّ الْکِتابِ لَدَیْنا لَعَلِیٌّ حَکِیمٌ السَّلَامُ عَلَى اسْمِ اللَّهِ الرَّضِیِّ وَ وَجْهِهِ الْمُضِی‏ءِ وَ جَنْبِهِ الْعَلِیِّ وَ رَحْمَهُ اللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ🥀🥀». 🔷در این زیارت زائر خطاب به أمیرالمؤمنین ابتدا آن حضرت را با عناوینی که مشخصا بر آن حضرت انطباق دارد خطاب می‌کند؛ مثل : 🔹«أَخِی رَسُولِ اللَّهِ» (برادر رسول خدا)، 🔹«ابْنِ عَمِّهِ» پسر عمو رسول خدا)، 🔹«زَوْجِ ابْنَتِهِ» (شوهر دختر رسول الله)، 🔹«الْمَخْلُوقِ مِنْ طِینَتِهِ» (خلق شده از طینت رسول خدا) ؛ 🔶و سپس آن حضرت را با اوصافی مثل 🔸«الْأصل الْقَدِیمِ»، 🔸«الْفَرْعِ الْکَرِیمِ» 🔸و «الثَّمَرِ الْجَنِیِّ» (ریشه‌ کهن، شاخه با کرامت، و میوه رسیده) خطاب می‌کند @oshaghierfan & ادامه در پایین 👇👇👇
ادامه از بالا 👆👆 🔶 و در دنباله عبارت، آن حضرت را با نام و لقب معروفش یاد کرده به او سلام می‌دهد «السَّلَامُ عَلَى أَبِی الْحَسَنِ عَلِیٍّ»؛ 🔶سپس زائر با عناوینی مثل 🔸شجَرَهِ طُوبَى» 🔸و «سِدْرَهِ الْمُنْتَهَى» به آن حضرت سلام می‌کند. 👌🏾 با بکار بردن این دو تعبیر اشاره می‌کند که و همان حقیقت امیر‌المؤمنین‌اند که در صورت این دو درخت بهشتی ظاهر می‌گردد؛ و در ادامه زائر، بعد از سلام به عناوین انبیاء، باز با عناوینی مثل «وَالِدِ الْأَئِمَّهِ الْأَطْهَارِ»، «حَبْلِ اللَّهِ الْمَتِینِ»، «أَمِینِ اللَّهِ فِی أَرْضِهِ وَ خَلِیفَتِهِ»، «أَخِی الرَّسُولِ» و «زَوْجِ الْبَتُولِ» …. که قطعا مصداقش حضرت امیر‌المؤمنین است به آن حضرت سلام می‌کند. ✳️ روشن است وقتی مخاطبِ این سلام‌ها و مراد از صدر و ذیل این عناوین از زیارت قطعا، حضرت امیر‌المومنین است باید گفت مراد از عناوین ذکر شده بین این صدر و ذیل که همان عناوین انییاء است مثل 🍀«آدَمَ صَفْوَهِ اللَّهِ وَ نُوحٍ نَبِیِّ اللَّهِ وَ إِبْرَاهِیمَ خَلِیلِ اللَّهِ وَ مُوسَى کَلِیمِ اللَّهِ وَ عِیسَى رُوحِ اللَّهِ وَ مُحَمَّدٍ حَبِیبِ اللَّهِ …»🍀 باز همان حضرت امیر‌المومنین است که در جلوه این انبیاء تجلی کرده است؛ 🔸نه این که بین این صدر و ذیل ناگاه خطاب از آن حضرت منصرف شده و متوجه به انبیاء با هویت مغایر باشد؛ این با هماهنگی قطعات یک فراز که مراد از صدر و ذیلش قطعا امیر‌المؤمنین است سازگاری ‌ندارد، و موجب آشفتگی در معنای یک فراز می‌‌شود؛ بنابراین مراد از که بین آن صدر و ذیل ذکر شده این است که همان گونه که درخت طوبی و سدره المنتهی جلوه‌های حقیقت آن حضرت‌اند، این انبیاء و از جمله ظهور محمدی نیز همه جلوه‌های گوناگون آن حضرت‌اند؛ و ازین بالاتر این که در ادامه زیارت، آن حضرت با عناوینی که از اند مثل «اسْمِ اللَّهِ الرَّضِیِّ» و «علیّ» و «حکیم» مورد خطاب واقع می‌شود؛ و به زائر تفهیم می‌شود که آن حضرت نه تنها در صورت همه انبیاء تجلی کرده بلکه او از است؛ ازین‌رو مناسب است ما نیز در روز مباهله با همین عناوین از آن حضرت یاد کنیم. @oshaghierfan &
🔵 يادداشت‌ها 🖌 موضوع: علت اختصاص سوره «الفجر» به امام حسین علیه السلام 🟠 در بحارالانوار و غیر آن درباره سوره الفجر حدیثی از امام صادق (ع) روایت شده؛ بدین شرح که امام فرمودند: 🔸سوره فجر را در نمازهای واجب و مستحب‌تان بخوانید و به آن رغبت داشته باشید؛ چراکه این سوره، سوره است؛ 🔹ابو أسامه که حاضر در مجلس بود عرض کرد چگونه این سوره به حسین اختصاص یافته؟ امام فرمود آیا به این گفته خدا درین سوره توجه نداری که می‌گوید: «🌸يا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ارْجِعِي إِلى‏ رَبِّكِ راضِيَةً مَرْضِيَّةً فَادْخُلِي فِي عِبادِي وَ ادْخُلِي جَنَّتِي🌸‏». 🔹مخاطب این خطاب، حسین است؛ و حسین را خدا قصد کرده است «إِنَّمَا يَعْنِي الْحُسَيْنَ بْنَ عَلِيٍّ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِمَا»؛ حسین و اصحابش هستند که دارای مطمئن، و راضی، مرضی‌اند «فَهُوَ ذُو النَّفْسِ الْمُطْمَئِنَّةِ الرَّاضِيَةِ الْمَرْضِيَّةِ وَ أَصْحَابُهُ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ». (بحار ج 24 ص 93) 🔶 اولین نکته‌ای که در بیان امام صادق به آن توجه شده است، مسئله بودن نفس حسین (ع) است؛ 🔸در اینجا این پرسش پیش می‌آید که حسین (ع) در چه موضوعی دارای اطمینان نفس بوده است که فرمان ورود به حریم حضرت حق، به او داده شده است؟ 🔹از فرمان «ارْجِعِي إِلى‏ رَبِّكِ» که بر اطمینان نفس آن حضرت مترتب شده، و نیز از آیات قرآنی مربوط به مسئله رجوع الی الله می‌توان حدس زد که متعلَق اطمینان آن حضرت، همین مسئله الی الله و شرایط و لوازم آن است؛ زیرا تکیه بر وصف اطمینان آن حضرت، مشعر به این است که فرمان رجوع، بخاطر اطمینان حضرت به همین موضوع است؛ 🔸این مثل این است که صاحب‌مقامی به فیزیکدانی بگوید ای فیزیک‌دان به دانشگاه فیزیک وارد شو؛ یعنی فرمان ورود به دانشگاهِ فیزیک بخاطر فیزیکدانی مخاطب است؛ 🔸علاوه بر این که آیات رجوع الی الله مؤید این حدس است؛ که در ادامه به بیان برخی آنها می‌پردازیم 1: «🌸كلُّ شَيْ‏ءٍ هالِكٌ إِلاَّ وَجْهَهُ لَهُ الْحُكْمُ وَ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ🌸» (88 قصص)؛ در آخر این آیه، اشاره به رجوع الی الله شده اما در ابتدا اشاره شده که هر چه غیر حضرت حق است، و فانی است، و هستی حقیقی ندارد؛ از اینجا روشن می‌شود یکی از مقدمات مسئله رجوع الی الله همین اطمینان به هالک و ناموجود بودن ماسوا است. 2: «🌸إنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ🌸» (156 بقره)؛ درین آیه نیز اشاره به بودن موجودیت ماسوا شده؛ ابتدا گفته شده «إِنَّا لِلَّهِ» ما مال خدائیم نه مال خودمان؛ پس ابتدا به ما توجه داده شده که موجودیتی که ما به خود و به دیگران نسبت می‌دهیم مال ما نیست بلکه توهمی است باطل که از اسناد مجازی موجودیت خدا به خودمان شکل گرفته است؛ سپس به رجوع الی الله اشاره شده؛ 🔹ازین مقدمه و مؤخره باز روشن می‌شود حقیقت رجوع الی الله همین خروج از توهم ثبوت موجودیت حقیقی برای خود و دیگران است؛ در توضیح خروج از این توهم می‌توان گفت این، مثل این است که شما وسیله‌ای را از کسی عاریه‌ کرده‌اید اما کم‌کم شما فراموش کرده‌اید که این وسیله، عاریه است لذا آن را مال خود می‌پندارید اما بعد با تذکر مالک وسیله، متوجه می‌شوید که این وسیله، عاریه بوده؛ در اینجا شما از پندار مالکیت بیرون می‌آیید و وسیله به مالک خود رجوع می‌کند؛ مسئله رجوع الی الله هم همین گونه است؛ البته این باید به صورت باشد نه صرفا آگاهی مدرسه‌ای . 3: «🌸و لِلَّهِ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ وَ إِلَى اللَّهِ تُرْجَعُ الْأُمُورُ🌸» (109 آل عمران) در این آیه نیز ابتدا اشاره شده که همه آنچه در آسمانها و زمین است مال خدا است؛ بنابراین هیچ شیئی مالک حقیقی هستی نیست و موجودیت حقیقی ندارد؛ 🔸سپس تصریح شده که همه آنها رجوع الی الله دارند یعنی از موجودیت خارج شده و به صورت شهودی می‌یابند که آنچه به عنوان ، به خود و دیگران نسبت می‌دادند یک موجویت عاریتی بوده که به مالک حقیقی تعلق دارد. 🟢بنابراین حاصل معنای حدیث این می‌شود که ای حسین، حال که نسبت به مسئله رجوع الی الله و دربارة حقیقت بازگشتِ به حریم حضرت حق و شرایط و لوازم آن، به اطمینان کامل رسیده‌ای و مطمئن شده‌ای که رجوع الی الله وقتی رخ می‌دهد که سالک ناچیزی خود و سایر ماسوا را کند، پس اینک با فرمان «ارْجِعِي إِلى‏ رَبِّكِ» بسوی خدا باز‌گرد. @oshaghierfan & ادامه در پایین 👇👇👇
ادامه از بالا 👆👆 🔶از سویی طبق آیه (83 آل عمران) «🌸و لَهُ أَسْلَمَ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ طَوْعاً وَ كَرْهاً وَ إِلَيْهِ يُرْجَعُونَ🌸» رجوع الی الله به شکلی که گفته شد برای همه انسانها رخ می‌دهد 🔸منتهی برخی، خودخواسته نفس مطمئنه یافته‌اند و به این مرحله می‌رسند و برخی ناخواسته و با اکراه می‌رسند؛ 🔹و آنانی که خودخواسته به این مرحله می‌رسند نیز متفاوتند؛ گاهی در همین دنیا دارای نفس مطمئنه شده و به این مرحله می‌رسند و گاهی در عوالم بعد از مرگ می‌رسند؛ 🔸روشن است اولیاء الهی در همین دنیا می‌رسند؛ و حضرت سید الشهداء در سرسلسله اولیاء الهی، در همین دنیا دارای نفس مطمئنه شد و به این مرحله رسید «فَهُوَ ذُو النَّفْسِ الْمُطْمَئِنَّةِ الرَّاضِيَةِ الْمَرْضِيَّةِ»؛ بنابراین او در سرسلسله اولیاء الهی مخاطب به «ارْجِعِي إِلى‏ رَبِّكِ» شد. 🔹و سپس با این بازگشت به حضرت حق، مخاطب به دخول در حریم شد «فَادْخُلِي فِي عِبادِي»؛ این عبادی کیستند؟ همان اولیاء و انبیائی که به مقام عبدیت رسیده‌اند مقامی که در آن برای این عباد به صورت شهودی روشن گشته‌ است که ماسوا همه عبدند و از خود هیچ ندارند؛ زیرا عبد هر چه دارد مال او نیست «العبد و ما فی یده کان لمولاه». 🔸و سپس حسین (ع) مخاطب به دخول در شد «وَ ادْخُلِي جَنَّتِي‏»؛ این جنتی، همان «جنت ذات» است، جایگاهی که جز حضرت حق، هیچ غیری از آن جهت که غیر است، وجود ندارد؛ و همه ماسوا در هویت حضرت حق، منحل و فانی شده و باقی به بقاء الله گشته‌اند؛ آنها در این جنت، عالی‌ترین لذت الهی را به عین لذت حق از خود، می‌چشند. 🟢 بشارتی که در این حدیث هست این است که چنین مقامی منحصر به حسین (ع) نیست؛ بلکه شامل نیز می‌شود؛ در حقیقت حسین (ع) کاروان نفوسی است که به اطمینان یاد شده رسیده‌اند و آن حضرت در رأس این قافله، این نفوس مطمئنه را به چنین مقامی رهبری می‌کند؛ 🔶شاهد این دعوا تعمیمی است که در پایان این حدیث آمده و می‌گوید: «هَذِهِ السُّورَةُ فِي الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ ع وَ شِيعَتِهِ وَ شِيعةِ آلِ مُحَمَّدٍ خَاصَّةً فَمَنْ أَدْمَنَ قِرَاءَةَ الْفَجْرِ كَانَ مَعَ الْحُسَيْنِ ع فِي دَرَجَتِهِ فِي الْجَنَّةِ إِنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ‏.»‌ این سوره به حسین و پیروان او و پیروان آل محمد اختصاص یافته؛ پس هر کس به قرائت فجر حسینی عادت یافت با حسین و در درجه حسین در «جنت ذات» خواهد بود؛ چراکه خداوند قدرتمند و حکیم است. @oshaghierfan &