🔵 يادداشتها
🖌 موضوع: دعاي شب مبعث و نزاع فلاسفه و عرفاء
🔶 از جمله نزاعهايي كه بين عارفان و فلاسفه برقرار بوده است، نزاع در مورد #اسماء و #صفات خداوند است؛ مناظرهاي نوشتاري كه بين دو علَم علامه مرحوم #سيد_احمد_كربلائي و مرحوم #محقق_اصفهاني در قرن چهاردهم برقرار شد و هنوز هم به نحوي امتداد يافته و ادامه دارد يكي از جلوههاي اين تنازع است.
🔸 دیدگاه فلاسفه
در ديدگاه فلاسفه، اسماء و صفات با تفاوت معنائي كه بين خود اسماء برقرار است؛ و نيز با اختلاف مفهومي كه آنها با معناي #ذات_حق دارند، اما آنها وجوداً عين ذات حقاند؛
🔸 دیدگاه عارفان
ولي عارفان بر اين باورند كه هيچ اسم و وصف متفاوت المعنايي در مرتبه ذات حق نيست؛ و #مقام_ذات، «مقام لا اسم و لا رسم له» است؛ آنها ميگويند خداوند در مرتبه ذاتش، صفات متفاوت المعني مثل علم، قدرت و حيات... با تعاريفي متفاوت با تعريف «ذات حق»، ندارد؛ اما در عين حال در #مرتبه_متأخر از ذاتش خداوند در قالب اين گونه صفات متفاوت المعني تجلي ميكند و ظاهر ميگردد؛ يعني بدون اين كه شيئي واقعي به ذات حق اضافه شود وجود خداوند به اين گونه اوصاف، انتساب بالعرض خواهد داشت؛ لذا اسماء و صفات خداوند، موجود #بالعرضاند نه موجود #بالذات و حقيقي.
🔻بنابراين آنچه در ديدگاه فلاسفه به عنوان صفات ذاتي حق پذيرفته شده، نزد عرفاء ذاتي نيستند؛ و صفت در صورتي براي خداوند، «ذاتي» است و در مرتبه ذات حق به عين ذات او موجود است كه هيچ مغايرتي و از جمله مغايرت مفهومي با ذات حق نداشته باشد.
🔷 ادعاي عرفاني هم #برهانى_عقلي دارد و هم #ادله_نقلي؛
🔹دلیل عقلی بر مدعای عارف
🔻از جمله براهين عقلي بر ديدگاه عرفاء اين است كه در فرض #عينيت هر يك از صفات متفاوت المعنى با «ذات حق»، اگر بين صفت مفروض و «ذات حق» هيچ فرقي در متن واقع نباشد درين صورت: از یک طرف صفت بودن صفت، و موصوف بودن «ذات حق» #ترجح_بلامرحج است، و از طرف دیگر: تحقق صفت به وجود خدا و نه عکس آن نیز #ترجح_بلامرحج است؛
🔸زيرا با اين كه طبق فرض بين اين دو هيچ فرقي نيست اما اين قدرت است كه مثلا صفت «ذات حق» است و نه «ذات حق» صفت براي قدرت؛ و نيز اين قدرت است كه به وجود خدا موجود است نه خدا، موجود به وجود قدرت.
🔻و اگر اين صفت، با «ذات حق» در متن واقع فرقي دارد كه موجب شده مثلا قدرت بوجود «ذات حق» موجود باشد نه عكس آن، در اين صورت، چون طبق فرض، اين صف، صفت ذاتي است كه در مرتبه وجود واجب الوجودي محقق است، مغايرت اجماليش با «ذات حق» در متن واقع؛ به #تعدد_واجب_الوجود بالذات منجر ميشود؛ چون هر دو موجود خارجي، در مرتبه ذات واجبي هستند
🔹دلیل نقلی بر مدعای عارف
🔻 از ادله نقلي بر اين دعواي عرفاني رواياتي است كه از ناحيه أئمه معصومین علیهم السلام مثل اميرالمؤمنين و حضرت رضا (عليهما السلام) نقل شده؛ از جمله در نهج البلاغه آمده است كه فرمود:
🌺 «وَ كَمَالُ الْإِخْلَاصِ لَهُ نَفْيُ الصِّفَاتِ عَنْهُ»🌺 (صبحي صالح ص 39)؛
اين جمله آن حضرت بسيار مورد توجه هر دو گروه بوده است و هر دسته به سبك خود آن را معني كرده است.
🔻 از جمله شواهد روشن بر تأييد ديدگاه عرفاني جملهاي است كه در دعاي #شب_مبعث پيامبر (ص)، سيد بن طاووس آن را در اقبال و غيره از حضرت موسي بن جعفر (ع) نقل كرده است كه فرمود:
🌸 باسْمِكَ الْأَعْظَمِ الْأَعْظَمِ الْأَعْظَمِ الْأَجَلِّ الْأَكْرَمِ الَّذِي خَلَقْتَهُ فَاسْتَقَرَّ فِي ظِلِّك🌸
🔸 بر اساس مفاد اين فراز، آن حضرت، حتى بزرگترين اسم خداوند را كه با پنج تعبير افعل تفضيل عظمت و جلالت و كرامتش را نسبت به ساير اسماء بيان كرده است، با تعبير «خَلَقْتَهُ» مخلوق خدا معرفي ميكند؛ روشن است #مخلوقِ_خداوند در مرتبه ذات حق نيست؛ و ممكن نيست #عين_ذات حق باشد؛ و نيز با جمله «فَاسْتَقَرَّ فِي ظِلِّك» مرتبه ثبوت آن را #ظل_حق قرار داده است نه عين ذات حق.
🔸 وقتي #اعظم اسماء و صفات حق، مخلوق اوست، و در مرتبه ظل الله قرار دارد پس به طريق اولى، ساير اسماء نيز در #مرتبه_ذات_حق نيستند؛ و بايد در اين نزاع، حق را در جانب عارفان دانست.
#یادداشتهاي تفسیری
@oshaghierfan
#Eitaa & #Telegram
🔵 يادداشتها
🖌 موضوع: نزاع فلاسفه و عرفا در بارة صفات خدا و تأییدی از دعای شب مبعث بر دیدگاه عرفا
🔶فلاسفه و عرفا در این که آیا خداوند در مرتبه ذاتش صفاتی دارد یا نه، نزاع دارند؛
🔸عرفای بزرگی مثل #ابنعربی و صدرالدین قونوی و پیروان آنها میگویند که #ذات_حق مقام «لا اسم و لا رسم له» است یعنی ذات او، مقامی است که هیچ اسم و رسمی ندارد؛ اما عموم فلاسفه به ثبوت صفاتی متفاوت المعنی در مرتبه ذات حق اعتقاد دارند؛ ولی میگویند این گونه صفات به عین وجود خداوند موجودند، نه به وجودی زائد بر ذات، چنانکه اشاعره میگویند.
🔷برهان بر دیدگاه اهل معرفت:
🔹از استدلالهایی که میتوان در تأیید دیدگاه عرفانی آورد اینست که وجود هر صفت، در مقام مقايسه با وجود خداوند، بهحسب واقع، از دو حال بيرون نيست؛ يا هيچ تغايری، بهحسب واقع، بين وجود اين صفات و وجود ذات حق نيست و يا بهگونهای وجود صفات با وجود ذات حق مغايرت دارد؛
🔸صورت اول، محال و باطل است؛ زيرا اين فرض مستلزم #ترجح_بلامرجح است؛ چون با اين كه طبق فرض، بهحسب واقع، بين صفت و ذات حق هيچ فرق واقعي نيست؛ اما با اين حال، هر يك از اين كمالات، صفت است و ذات حق موصوف آن، و نه عكس آن؛ و این صفت است که به وجود ذات حق، موجود است و نه عكس آن؛ روشن است اين در فرض نفي هر تغايري بهحسب واقع، ترجح بلا مرجح، و باطل و محال است.
🔸صورت دوم لازمهاش #تعدد واجب الوجود بالذات است؛ زيرا طبق فرض، بهحسب واقع، بين صفت و ذات حق اجمالا مغايرتي برقرار است؛ و از سوي ديگر اين اوصاف در مرتبة ذات واجب الوجودی قرار دارند و نه خارج از ذات او كه هنوز ممكنی شكل نگرفته است؛
🔹بنابراين وجودات متغاير اين اوصاف در مرتبه ذات واجبي، وجودات واجبی خواهند بود و به تعدد واجب بالذات منجر ميگردد؛ بنابراین دیدگاه عرفانی درست و دیدگاه فلسفی باطل است.
✳️موید روایی دیدگاه اهل معرفت
🔸از مؤیدات دیدگاه عرفانی، فرازی است در دعای #شب_معبث که در کتب دعائی ما در باره شب مبعث نقل شده است؛
در آنجا چنین آمده: 🌸«فَنَسْأَلُكَ بِهِ وَ بِاسْمِكَ الْأَعْظَمِ الْأَعْظَمِ الْأَعْظَمِ، الْأَجَلِّ الْأَكْرَمِ الَّذِي خَلَقْتَهُ فَاسْتَقَرَّ فِي ظِلِّكَ فَلَا يَخْرُجُ مِنْكَ إِلَى غَيْرِكَ، أَنْ تُصَلِّيَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَيْتِهِ الطَّاهِرِين»🌸 (مفاتیح الجنان اعمال شب مبعث)؛
✅ بر اساس این فراز از دعاء، اسم أعظم خداوند که از همه اسماء حقانی، بالاتر و برتر است مخلوق خداوند، و در ظل حق قرار دارد نه در مرتبه ذات او؛ بنابراین به طریق اولی سایر اسماء نیز چنیناند؛ پس هیچ یک از اسماء و صفات خداوند در مرتبه ذات او نیستند.
🔹البته زیادتی صفات در دیدگاه عرفانی با دیدگاه اشاعره فرق هایی دارد و نباید این دو دیدگاه را یکی دانست؛ از جمله این که در دید عرفانی همه ماسوا و از جمله صفات حق، موجود بالعرضاند و نه موجود حقیقی و بالذات.
#یادداشتهاي_تفسیری
@oshaghierfan
#Eitaa & #Telegram
🔵 يادداشتها
🖌 موضوع: نزاع فلاسفه و عرفا در بارة صفات خدا و تأییدی از دعای شب مبعث بر دیدگاه عرفا
🔶فلاسفه و عرفا در این که آیا خداوند در مرتبه ذاتش صفاتی دارد یا نه، نزاع دارند؛
🔸عرفای بزرگی مثل #ابنعربی و صدرالدین قونوی و پیروان آنها میگویند که #ذات_حق مقام «لا اسم و لا رسم له» است یعنی ذات او، مقامی است که هیچ اسم و رسمی ندارد؛ اما عموم فلاسفه به ثبوت صفاتی متفاوت المعنی در مرتبه ذات حق اعتقاد دارند؛ ولی میگویند این گونه صفات به عین وجود خداوند موجودند، نه به وجودی زائد بر ذات، چنانکه اشاعره میگویند.
🔷برهان بر دیدگاه اهل معرفت:
🔹از استدلالهایی که میتوان در تأیید دیدگاه عرفانی آورد اینست که وجود هر صفت، در مقام مقايسه با وجود خداوند، بهحسب واقع، از دو حال بيرون نيست؛ يا هيچ تغايری، بهحسب واقع، بين وجود اين صفات و وجود ذات حق نيست و يا بهگونهای وجود صفات با وجود ذات حق مغايرت دارد؛
🔸صورت اول، محال و باطل است؛ زيرا اين فرض مستلزم #ترجح_بلامرجح است؛ چون با اين كه طبق فرض، بهحسب واقع، بين صفت و ذات حق هيچ فرق واقعي نيست؛ اما با اين حال، هر يك از اين كمالات، صفت است و ذات حق موصوف آن، و نه عكس آن؛ و این صفت است که به وجود ذات حق، موجود است و نه عكس آن؛ روشن است اين در فرض نفي هر تغايري بهحسب واقع، ترجح بلا مرجح، و باطل و محال است.
🔸صورت دوم لازمهاش #تعدد واجب الوجود بالذات است؛ زيرا طبق فرض، بهحسب واقع، بين صفت و ذات حق اجمالا مغايرتي برقرار است؛ و از سوي ديگر اين اوصاف در مرتبة ذات واجب الوجودی قرار دارند و نه خارج از ذات او كه هنوز ممكنی شكل نگرفته است؛
🔹بنابراين وجودات متغاير اين اوصاف در مرتبه ذات واجبي، وجودات واجبی خواهند بود و به تعدد واجب بالذات منجر ميگردد؛ بنابراین دیدگاه عرفانی درست و دیدگاه فلسفی باطل است.
✳️موید روایی دیدگاه اهل معرفت
🔸از مؤیدات دیدگاه عرفانی، فرازی است در دعای #شب_معبث که در کتب دعائی ما در باره شب مبعث نقل شده است؛
در آنجا چنین آمده: 🌸«فَنَسْأَلُكَ بِهِ وَ بِاسْمِكَ الْأَعْظَمِ الْأَعْظَمِ الْأَعْظَمِ، الْأَجَلِّ الْأَكْرَمِ الَّذِي خَلَقْتَهُ فَاسْتَقَرَّ فِي ظِلِّكَ فَلَا يَخْرُجُ مِنْكَ إِلَى غَيْرِكَ، أَنْ تُصَلِّيَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَيْتِهِ الطَّاهِرِين»🌸 (مفاتیح الجنان اعمال شب مبعث)؛
✅ بر اساس این فراز از دعاء، اسم أعظم خداوند که از همه اسماء حقانی، بالاتر و برتر است مخلوق خداوند، و در ظل حق قرار دارد نه در مرتبه ذات او؛ بنابراین به طریق اولی سایر اسماء نیز چنیناند؛ پس هیچ یک از اسماء و صفات خداوند در مرتبه ذات او نیستند.
🔹البته زیادتی صفات در دیدگاه عرفانی با دیدگاه اشاعره فرق هایی دارد و نباید این دو دیدگاه را یکی دانست؛ از جمله این که در دید عرفانی همه ماسوا و از جمله صفات حق، موجود بالعرضاند و نه موجود حقیقی و بالذات.
#یادداشتهاي_تفسیری
@oshaghierfan
#Eitaa & #Telegram
🔵 يادداشتها
🖌 موضوع: استدلال علامه طباطبائی بر بیاسم و رسم بودن#ذات_حق
🔶از اختلافات مهمی که بین #فلاسفه و #عرفا وجود دارد مسئله ثبوت یا عدم ثبوت اسم و وصف برای خداوند است.
🔸عموم فلاسفه به ثبوت صفاتی #متفاوت_المعنی در مرتبه ذات حق اعتقاد دارند (قطب الدين الشيرازى، شرح حكمة الإشراق، ص 19)؛
آنها میگویند مقام «ذات حق»، خالی از صفات کمالی، مثل علم و قدرت و حیات ... نیست؛ نهایتا این گونه صفات به #عین وجود خداوند موجودند، (نه به وجودی زائد بر ذات؛ چنانکه اشاعره میگویند).
🔷اما عرفای بزرگی مثل #ابنعربی و #صدرالدین_قونوی و پیروان آنها میگویند که «ذات حق» مقامی است که هیچ اسم و رسمی ندارد؛
🟢 کلام قونوی و استدلال وی
🔻ایشان در همان ابتدای کتاب نصوصش در نص اول میگوید: «اعلم أن الحق من حيث إطلاقه الذاتي لا يصحّ أن يحكم عليه بحكم، أو يعرف بوصف، أو يضاف إليه نسبةمّا من وحدة أو وجوب وجود أو مبدئيّة أو اقتضاء أيجاد أو صدور أثر أو تعلّق علم منه بنفسه أو غيره»
🔺یعنی #ذات_اطلاقی حق درست نیست که محکوم به حکمی باشد؛ یا به وصفی شناخته شود؛ یا نسبتی مثل «وحدت»، «وجوب وجود»، «مبدئیت»، «ایجاد»، «علم به خود و به غیر» به او نسبت داده شود.
🔶استدلالی را که #قونوی بر این دعوا میآورد این است که همه این امور، #متعین و #محدودند و ذات اطلاقی حق که مقید به قیدی، و محدود به حدی نیست امکان ندارد مصداق حقیقی این امور متعین و محدود باشد (نصوص ص 6)؛
🔸علاوه کمال ذاتی حق به نفس ذات خود او است؛ نه به ملاک ثبوت صفات متفاوت المعنی در مرتبة ذات حق (قونوی، مفتاح الغیب ص 22)؛ پس ذات حق، هیچ اسم و رسمی ندارد..
🔵 استدلال علامه طباطبایی
در این بین مرحوم علامه طباطبائی در رسالة التوحید خود به دیدگاه عرفا مایل گشته و این دعوای عرفانی را با یک برهان قویم فلسفی تبیین و اثبات میکند؛
🔸بیان ایشان این است: «حيث إن كل مفهوم منعزل بالذات عن المفهوم الآخر بالضرورة فوقوع المفهوم على المصداق لا يختلف عن تحديد مّا للمصداق بالضرورة؛ و هذا ضروري للمتأمل و ينعكس إلى أن المصداق الغير المحدود في ذاته، وقوع المفهوم عليه متأخر عن مرتبة ذاته نوعا من التأخر و هو تأخر التعين عن الإطلاق.» (الرسايل التوحيدية؛ رسالة في التوحيد ص 7).
🔸توضیح برهان قویم علامه این است که بدیهی است که هر مفهومی بخودی خودش، غیر مفهوم دیگری است و با سایر مفاهیم بیگانه است؛ این بیگانگی بین مفاهیم، لازمهاش این است که هر #مفهومی، بهلحاظ مفهوم بودنش، #محدود به حدودی باشد؛ تا دیگر مفاهیم، خارج از حریم آن بوده و #بیگانگی_مفهومی بین مفاهیم شکل بگیرد؛
🔸پس «هر مفهومی، محدود است»؛ اما این محدودیت مفهوم، منجر میشود به این که #مصداق حقیقی هر مفهومی نیز به #حدودی که مفهوم برای او معین میکند، محدود باشد؛
♦️زیرا مصداق حقیقی هر مفهومی، چیزی جز #مطابَق و #منطبَقعلیه همان مفهوم در خارج ذهن نیست؛ پس هر معنایی که در مفهوم بکار رفته، مطابَقش در مصداق خارجی نیز موجود است؛ و هر معنایی که در آن مفهوم بکار نرفته، مطابَقش در مصداق حقیقی خارجی نیز موجود نیست؛
♦️بنابراین #محدودیت_مفهوم لازمهاش #محدویت_مصداق آن مفهوم است؛ پس نتیجه این بیان، درستی این گزاره است که: (هر چه مصداق مفهوم است، محدود است)؛ و طبق قانون منطقیِ عکسِ نقیض؛ هر گزاره موجبه کلیه صادق، عکس نقیضش نیز صادق است؛ پس طبق این قانون منطقی، درست است که (هر چه محدود نیست، مصداق مفهومی نیست)؛
✅بنابراین ذات حق، که حقیقتی است که هیچ محدودیتی ندارد مصداق حقیقی هیچ مفهومی #نیست؛ ازینرو ذات حق، مصداق هیچیک از مفاهیم أسماء و صفات نیز نیست؛ و لذا اگر اسم و وصفی در لسان شرع یا عرف، برای خداوند مطرح میشود این عناوین خارج و #متأخر از #ذات_حق هستند؛ و از #تجلیات او محسوب میشوند نه از اوصاف ذاتی او؛
❇️ازینرو است که در احادیث اهلبیت علیهم السلام نیز به این مسئله توجه شده است؛ و از جمله از امیرالمؤمنین نقل شده که فرمودند 🌺و كَمَالُ الْإِخْلَاصِ لَهُ نَفْيُ الصِّفَاتِ عَنْه🌺 و از امام رضا روایت شده که گفتهاند: 🌸و كَمَالُ التَّوْحِيدِ نَفْيُ الصِّفَاتِ عَنْه»🌸.
#یادداشتهای_عرفانی
@oshaghierfan
#Eitaa & #Telegram
🔵 يادداشتها
🖌 موضوع: خوشهای از عرفان در وصیتنامه #امام_خمینی
🔶امام خمینی در پیشگفتار وصیتنامه سیاسی- الهی خود، وصیت خود را با یک ستایش کوتاه شروع کرده و چنین میفرماید «🌸الحمدُ للَّه و سُبحانَك🌸» یعنی ستایش مخصوص خدا است؛ در عین حال ای خدا تو از هر ستایشی منزه و مبرّایی!!
🔸در دید بدوی، به نظر میرسد که بین دو جمله «الحمدُ للَّه» و «سُبحانَك» #ناسازگاری وجود دارد؛ زیرا مفاد جمله اول این است که #ستایش، به خدا اختصاص دارد؛ ولی مفاد جمله دوم این است که خداوند از هر ستایشی منزّه و مبرّا است؛ لذا اشکال به نظر میرسد که اگر طبق جمله اول، ستایش مخصوص خدا است پس چرا در جمله دوم او از هر ستایشی تنزیه شده و مبرّا میگردد!؟
🔷پاسخ به این اشکال را در مبانی عرفانی امام خمینی باید جستجو کرد.
🔹عرفاء معتقدند #ذات_حق ، از هر اسم و وصفی رها است؛ و او، مقام «لا اسم و لا رسم له» است؛ زیرا هر اسم و وصفی بخاطر دلالت بر معنای خاصی، مثل علم، قدرت و حیات، حقیقتی #محدود و #متعیّن است؛
🔸روشن است که مصداق حقیقی هر معنای محدود و متعینی، به حدود آن معنای متعین، #محدود خواهد بود؛ حال آنکه «ذات حق» هیچگونه محدودیت و تعینی ندارد؛
🔸بنابراین «ذات حق» را نمیتوان #مصداق_حقیقی این معانی متعین و محدود قرار داد بلکه باید او را از چنین معانی محدود تنزیه کرد؛ حتی اگر چنین معنایی در دید عرفی و فلسفی از معانی کمالی باشد؛ زیرا این کمالات برای او کمال محسوب نمیشوند.
🟠برهان دیگر
(مقدمات):
🔸#الف) هر مفهوم خاصی، دارای یک #ما_به_الامتیاز مفهومی خاصی است که این مفهوم را از سایر مفاهیم، متمایز میسازد؛ مثلا مفهوم «انسان» واجد معنای اختصاصی نطق است که در سایر مفاهیم نیست؛
🔹#ب) مصداق حقیقی هر مفهوم، لزوما باید واجد #مطابَق_خارجی آن معنای اختصاصی باشد. حال آن که مصداق حقیقی مفهوم دیگر لازم نیست که واجد مطابَق خارجی آن معنای اختصاصی در مفهوم اول باشد. مثلا مصداق حقیقی مفهوم «انسان» لازم است واجد مطابَق خارجی معنای نطق باشد؛ اما مصداق حقیقی مفهوم «اسب» لازم نیست واجد مطابَق خارجی معنای نطق باشد
🔸#ج) بنابر دو مقدمه فوق: اگر #ذات حق مصداق حقیقی اسماء و صفات متعدد و متفاوت المعنی باشد لازم میآید مطابَق معنای اختصاصی هر مفهوم، 1) هم #ثبوتش در مصداق (که همان «ذات حق» است)، لازم و ضروری باشد 2) وهم ثبوتش لازم و ضروری نباشد؛
زیرا «ذات حق» بخاطر این که مصداق معنای اول است پس حتما باید واجد مطابَق معنای اختصاصی مفهوم اول باشد و بخاطر این که مصداق معنای دوم است پس حتما لازم نیست که واجد مطابَق معنای اختصاصی مفهوم اول باشد؛
🔹#د) این #تناقضی است آشکار؛
✔️ بنابراین باید #ذات_بسیط_حق را از این که مصداق حقیقی معانی گوناگون اسما باشد #تنزیه کرد.
🟢 لذا عرفاء «ذات حق» را منزّه از هر اسم و وصف متعینی میدانند؛ و ازینرو امام خمینی در این جمله مذکور «ذات حق» را با تعبیر «سُبحانَك» از هر اسم و وصفی تنزیه میکند.
🔹از سوی دیگر «ذات حق» بخودی خودش منشأ هر کمالی است؛ بلکه ذات او #عین_کمال است؛ زیرا هر کمالی بدون «وجود» معدوم است؛ و معدوم بهرهای از کمال ندارد؛ بنابراین هر کمالی در کمال بودن به حقیقت «وجود» کمال میگردد پس خود «وجود» که همان «ذات حق» است، و ملاک هر کمالی است،؛ به کمال بودن #سزاوارتر است؛
🔸لذا امام خمینی در این جمله مذکور «ذات حق» را با تعبیر «الحمدُ للَّه» ستایش میکند؛ بدون این که بین جمله اول و جمله دوم ناسازگاری باشد؛ پس او ستوده است چون همان حقیقت «وجود» است که ملاک هر کمالی است؛ و او از هر اسم و وصف متعینی رها است چون دو برهان مذکور دلالت دارند که ذات حقانی #مصداق_حقیقی معانی متعینه نیست.
#عرفان_امام_خمینی
#مقام_ذات
#تحمید_تنزیه
@oshaghierfan
#Eitaa & #Telegram