eitaa logo
آموزش گام به گام مداحی
1.4هزار دنبال‌کننده
167 عکس
105 ویدیو
34 فایل
ارتباط با مدیر کانال لطفاً نقطه نظرات و انتقادات خود، راجع به نحوه چینش مطالب و... و حتی سؤالات خود را با ما در میان بگذارید تا در اولین فرصت رسیدگی شود.باتشکر @Shahrokh99 برای رفتن به اول کانال اینجا کلیک کنید.👇👇 https://eitaa.com/osoolemaddahi_ir/4
مشاهده در ایتا
دانلود
4_556979832915755837.mp3
زمان: حجم: 1.65M
#حجت_الاسلام_میرزامحمدی #ویژه_ایام_محرم #روضه_سیدالشهدا_علیه_السلام #مناجات_دعا #روز_عرفه #فارسی https://eitaa.com/osoolemaddahi_ir 👇👇👇👇👇👇👇
‍ 💫روضه و مناجات # جانسوز_فرازهایی از دعای پرفیض عرفه سال 94_استاد حجت الاسلام میرزامحمدی َ عَلاَئِقِ مَجَارِي نُورِ بَصَرِي*داره اعضا و جوارح و جوانح مبارکشو شمارش می کنه با تک تک این اعضا داره با خدا مناجات می کنه داره شهادت میده به وحدانیت خدا وَ أَسَارِيرِ صَفْحَةِ جَبِينِي به ترک های پیشانی ام * وَخُرْقِ مَسارِبِ نَفْسى *به همه ی روزنه های تنفسی ام * وَخَذاريفِ مارِنِ عِرْنينى وَمَسارِبِ سِماخِ سَمْعى وَما ضُمَّتْ وَاَطْبَقَتْ عَلَيْهِ شَفَتاىَ وَحَرَکاتِ لَفْظِ لِسانى وَمَغْرَزِ حَنَکِ فَمى وَفَکّى وَمَنابِتِ اَضْراسى یامزن چوب جفا بر این لب و دندان او ... وَمَساغِ مَطْعَمى وَمَشْرَبى يموَحِمالَهِ اُمِّ رَاءْسى وَبُلُوعِ فارِغِ حَباَّئِلِ عُنُقى وَمَا اشْتَمَلَ عَليْهِ تامُورُ صَدْرى *یارب الحسین اشفع صدرالحسین بظهور الحجه* نانجیب میدونی کجا نشستی ؟؟؟ ارباب ما با این سینه ی مبارکش خدا رو مناجات کرده ..." وَحمائِلِ حَبْلِ وَتينى وَنِياطِ حِجابِ قَلْبى میدونم منتظری از یه گوشه گریزمو بزنم ..." باشه ، هرچه باداباد ..." وﻗﻒَ ﻟﯿﺴﺘﺮﯾﺢَ ﺳﺎﻋﺔً" خسته شد قدری خواست استراحت کنه "یه تیر سه شعبه زدن به پیشانی حضرت ... مرحوم شیخ مفید مینویسد تا تیر به پیشانی خورد اول دست مبارک و آورد بلکه بتونه خون پیشانی رو بند بیاره .... اما نتونست مجبور شد لباسشو بالا بزنه ...." یاالله ..." این لباس که بالا رفت صدرالحسین نمایان شد ...." یه وقت دیدن حرمله زانو زد ...."مرحوم سید می نویسد هر کاری کرد تیر رو نتونست از جلو دربیاره ؛ خم شد ، رکوع کرد ... این تیر رو از پشت سر بیرون آورد ...."خون مثل ناودان داره فواره میزنه ..." یه وقت دیدن یه ذکری گفت ، حاجی وقت قربانی این ذکر رو میگه بِسْمِ اللَّهِ وَ بِاللَّهِوَ فى سَبيلِ اللَّهِ وَ عَلى مِلَّةِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ .... https://eitaa.com/osoolemaddahi_ir
@babolharam_irbabolharam Arzi.mp3
زمان: حجم: 1.93M
و توسل جانسوز ویژه روز عرفه _ استاد حاج منصور ارضی ▪️اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم لا حول ولاقوه الا بالله العلی العظیم▪️ دل که میگیرد دو چشم تر به دادم میرسد در زمانِ فقر این گوهر به دادم میرسد وسع کم هرگز برایِ ما فقیران ننگین نیست دست من خالی که باشد سر به دادم میرسد دست بر دارید مردم از سر من چون که من دلبری دارم که او بهتر به دادم میرسد از شب قدر تو جاماندم که امروز آمدم گفته اند اینجا حسین،آخر به دادم میرسد این کریمی را که من دارم گدایی می کنم مطمئن هستم که پشت در به دادم میرسم *لازم نیست بیام تو خونش ..." سائل میگه دیدم فقط دستشُ بیرون آورد کیسه های زر و داد گفت ازین به بعد اگر اذیت شدی دوباره بیا ..." وایسادم گریه کردن ..." گفت آقاجان اول اومدم خودتو ببینم ...." اما اینجا مرحوم چمنی یه گریز برا خودش میزد،گفت همچین که دست ابی عبدالله رو دید،گریه کرد گفت کم بود ببخشید،گفت نه ؛ ناراحتم این دستات ....." زیر خاک میره ..." بعد اشاره کرد آقاجان این انگشتای تو رو میبرن ...." این کریمی را که من دارم گدایی می کنم مطمئن هستم که پشت در به دادم میرسم من سراغ هر کسی رفتم،دلم را زد شکست2 غالبا این لحظه ها مادر به دادم میرسد ... *باور کن شعر نمی خونم،با دلت دارم بازی می کنم* فاطمه میلش که باشد وضع بر میگرددُ مرتضی با ظرفی از کوثر به دادم میرسد پاک ها کرببلا رفتند و من جا مانده ام فطرسم امروز،بالُ پر به دادم میرسد ... ____ https://eitaa.com/osoolemaddahi_ir
با امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف عرفه 94_ حجت الاسلام میرزامحمدی گوشه چشمی اگر از جانب دلبر برسد دست من نیز به آن چشمۀ کوثر برسد اگر از شانۀ من کوه گنه برداری پای این بنده هم از عرش فراتر برسد باز هم توبه شکستم،بگذارید فقط باز هم فرصت یک توبۀ دیگر برسد ... همۀ ترسم ازین است که به هنگام گناه عمر این بندۀ آلوده به آخر برسد *ان شاالله اینجوری نمیشه،ان شاالله ما همونجوری میمیریم که اربابمون دوست داره* بس که آلوده ام،اَبکی لِخروجِ نَفسی ... وای از آن لحظۀ سختی که اجل سربرسد همۀ خواهشم این است که در موقع مرگ سر این بنده رویِ دامنِ حیدر برسد ... مطمئنم که در آن لحظۀ سخت و حساس حضرت فاطمه با آل پیمبر برسد ... *از کجا مطمئنی؟ ... روایت داره تو کامل الزیارات از حضرت صادق پرسید: أن تزور قَبْرِ الْحُسَیْنِ " عرض کرد آقاجان من نمی تونم به راحتی برم به زیارت جد غریبتون،شناخته میشم ، حضرت فرمودن حالا که زیارت نمیری ، آیا بر جد ما جزع و فزع می کنی؟آیا گریه می کنی به یاد مصائبش؟ گفت بله یابن رسول الله وقتی یادش می کنم، آگه غذا جلوم بزارن دیگه غذا از گلوم پایین نمیره ..." میدونی چرا؟ آخه ارباب ما رو اول گرسنه کشتن ..." آگه کربلایی باشی هر غذایی ببینی میگی حسین ..."بعد حضرت فرمود : رَحِمَ اللّهُ دَمْعَتَكَ ، رحمت خدا بر اشک چشمت" یه بشارت بهش داد فرمود اَما اِنَّكَ مِنَ اَهْلِ الْجَزَعِ لَنا سَتَرى عِنْدَ مَوْتِكَ حُضُورَ آبائى لَكَ. ، حالا که جزع و فزع می کنی حالا که به یاد جد غریب ما گریه می کنی ،بهت بشارت بدم دم جون دادنت همه ی ما میایم بالاسرت ... " مطمئنم که در آن لحظه ی سخت و حساس حضرت فاطمه با آل پیمبر برسد ... *این برا جون دادنمون ، قیامت چی؟!!* چادر مادر ما کار خودش را بکند بگذارید فقط لحظه ی محشر برسد ... امام صادق علیه السلام فرمود یه سر چادر به دست مادرم زهرا تو بهشته،یه سر چادر رو پل صراط پهن میشه ..." ندا میدن * یَا أَیُّهَا الْمُحِبُّونَ لِفَاطِمَةَ تَعَلَّقُوا بِأَهْدَابِ مِرْطِ فَاطِمَةَ * ای زهرا دوستا بیاید ... به ریشه های چادر زهرا چنگ بزنید .... چادر مادر ما کار خودش را بکند بگذارید فقط لحظه ی محشر برسد مثل هر دفعه به ارباب توسل کردم حتما ارباب به داد دل نوکر برسد .... https://eitaa.com/osoolemaddahi_ir
بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه4_5942962271998182575.mp3
زمان: حجم: 2.64M
اجازه بگیرم از محضرِ ابی عبدالله ، روضۀ قمر بنی هاشم بخوانم .. آخه فرمودن هرجا روضۀ عمو جانم خوانده بشه منم میام .. علمدارِ وفادارم اباالفضل پس از تو بی کس و کارم اباالفضل قسم بر تشنگیِ بر شیرخواره گره افتاده در کارم اباالفضل .. میبینم گوشه کنار همه دارن گریه میکنن .. ان شالله آقاجانمون ببخشن ، می خوام روضۀ برادرشونُ بخوانم .. پس از تو خیمه غارت میشه عباس به طفلانم جسارت میشه عباس *سادات من معذرت می خوام* پس از تو سهم زینب بی محارم غریبی و اسارت میشه عباس دیدن حسین یه دست به عنانِ اسب گرفته ، یه دست به کمر گرفته .. هیچ جا حسین نگفت انکسر زهری .. اما تا اومد عباسشُ دید .. چه بدنی ؟.. الله اکبر .. قدِ رشیدش .... ای حسین .... تا اومد دم خیمه ، اولین کسی که از خیمه اومد بیرون ، خواهرش زینبِ .. این خواهر و برادر ، چشم تو چشمِ همدیگه شدن .. تا زینب دید حسین دستِ خالی برگسته ، هی میزد رو دستاش .. هی میزد تو صورتش .. جوابِ زینبشُ نداد ، یه مرتبه سکینه دوید .. صدا زد یا ابتا این عمی العباس ؟ .. بمیرم برات آقاجان .. هیچ جا ندیدم نوشته باشه اکبر رفته میدان بیاد ستونِ خیمه رو کشیده باشه .. قاسم رفت ، ستونِ خیمه رو نکشید .. اما وقتی جوابِ سکینه رو می خواست بده رفت ستونِ خیمۀ عباسُ کشید .. خیمه رو زمین اومد .. یعنی برید بچه ها معجرهاتونُ محکم ببندید .. بچه گوشواره هاتونُ برید در بیارید ...