#یک_نکته
🌀 پماک (1)
🔹پماک، نام قومی مسلمان و اسلاو در منطقۀ بالكان كه زیستگاه اصلیِ آنان كوهستان رودوپ در منطقۀ تراكیاست؛ در تقسیمات سیاسی كنونی، بخشی از آن در خاك بلغارستان، بخشی در یونان و بخشی نیز در جمهوری مقدونیه قرار گرفته است. جمعیتی از پماكهای مهاجر نیز در تركیه زندگی میكنند. این نام را هم پماكها خود، هم بلغارها، هم تركها و هم یونانیها بهكار میبرند (ولینوف، 26). صورت جمعِ نام در زبان محلی پوماتسی[۱]، و ضبط تركی عثمانی آن پوماق است.
🔹هویت این قوم تا اواسط سدۀ ۱۳ق / ۱۹م، مورد توجه قرار نگرفته بود و پماك به عنوان یك نام قومی، از آن سده در منابعْ خود نموده است (سیپل، 43؛ ولینوف، همانجا). با آنكه در منابعِ پیشتر، از بلغارهای مسلمان سخن به میان آمده، چنین نامی بر آنان اطلاق نشده است و این نام از زمانی در برگهای تاریخ دیده میشود كه جدایی بلغارستان از خاك عثمانی و شكلگیری ملیت بلغار مطرح شده است. البته در طی ۵ / ۱ سدۀ اخیر نیز هویتِ پماك به شدت در پس هالهای از ابهامِ ناشی از مناقشات سیاسی ـ قومیِ بالكان بوده است.
🔹 در نخستین كاربردهای شناخته شده، پماك نامی برای بلغارهای مسلمانِ ناحیۀ توروپ بوده است؛ همین كاربرد به تعبیری دیگر در اواخر سدۀ ۱۳ق / ۱۹م، نزد شمسالدین سامی نیز دیده میشود. وی پماكها را جماعتی مسلمان در «روم ایلی» دانسته است كه به زبان بلغاری سخن میگفتهاند ( قاموسالاعلام، ۳ / ۲۳۱۷، قاموس تركی، ۳۶۴)؛ اما از همان اواخرِ سدۀ ۱۹م، دامنۀ اطلاقِ این نام قومی در منابع اسلاوی گسترش یافته بود، از جمله دائرةالمعارف بروكهاوس روسی (۱۳۱۶ق / ۱۸۹۸م) به صراحت پماك را ــ افزونبر ساكنانِ منطقۀ رودوپ ــ به بلغارهای مسلمان منطقۀ لُوِچ [۲](لوفچه) نیز تعمیم داده است .(XXIV / 495) این تعمیم دربارۀ لوچ در ۱۳۱۷ق / ۱۸۹۹م از سوی میلتیچ تأیید شده است (ص ۶۷-۶۸) و پژوهشگران بعدیِ اسلاو چون ساووف و ایوانف نام پماك را برای بلغارهای مسلمان لوِچ بهكار بردهاند (نك : گوزلر[۳]، مقدمه). در طول سدۀ ۱۴ق / ۲۰م، نام پماك به عنوان نامی فراگیر برای همۀ بلغارهای مسلمان كاربردی عام یافت. پذیرش عامِ این تعمیم در منطقه نزد پماكها و دیگران و هماهنگیِ آن با ضرورتهای سیاسی ـ اجتماعیِ بالكان برای همۀ طرفهای درگیر، در واقع باید تحولی تاریخی در كاربرد این نام تلقی گردد. در این مقاله از این گروه نیز بهعنوان پماك یاد میشود.
🔹 در اوایل قرن ۲۰م، گاه با تعمیمی مسامحهآمیز به صربهای مسلمان ساكن مقدونیه ــ موسوم به توربشی [۴]ــ نیز پماك میگفتند. این كاربرد با تلقیای عامیانه همراه بود كه پماك نامی عمومی برای اسلاوهای مسلمان دانسته شود. این تلقی گاه به آثار پژوهشی نیز راه یافته است (حاجی واسیلیویچ، 187-188, 207, 236؛ EI1) و گاه موجب این خلط شده كه توربشی نامی است كه از سوی مردم مقدونیه به پماكها داده شده است (مثلاً بروكهاوس، XIV / 792؛ «دائرةالمعارف ترك[۵]»،XXVII / 83 ). تنها در سالهای اخیر این خلط مورد نقد قرار گرفته است (استانف، npn.؛ گوزلر، npn.).
🌀 منبع: دبا (مدخل پماک)
🆔 @OstadPakatchi
#یک_نکته
🌀ابن بابويه و كلام
🔹 ابن بابويه را میبايست از نظر فكری از مكتب اخباريان متقدم قم به شمار آورد. صرفنظر از چند شخصيت نه چندان برجسته، او را بايد آخرين متفكر اين مكتب دانست كه آثارش بخش عمدۀ ميراث اخباريان را تشكيل میدهد. مشخصۀ كلی اين مكتب كه به روشنی در آثار ابن بابويه ديده میشود، تكيه بر اخبار و احاديث در تعريف مفاهيم و اثبات قضايای كلامی است. در واقع كلام ابن بابويه را بايد متون احاديث دانست كه با كمترين تصرف ممكن در قالب يك نظام كلامی ريخته شده و تدوين گشته است. اگر چه كلام اخباری ابن بابويه در كليات با كلام ساير مكاتب اماميه همخوانی دارد، اما در مقايسهای بين رسالۀ اعتقادات ابن بابويه و رسالۀ تصحيح الاعتقاد شيخ مفيد كه در نقد آن نوشته شده، آشكار میشود كه اختلافات قابل ملاحظهای در مسائل فرعی وجود دارد. يكی از مهمترين موارد اختلاف مسأله جواز سهو در نماز بر پيامبر (ص) است. ابن بابويه چون برخی ديگر از بزرگان مكتب اخباری قم نه تنها سهو در نماز را بر پيامبر (ص) جايز میشمارد، بلكه مخالف اين نظر را به اهل غلو نسبت میدهد (من لايحضره، ۱/ ۲۳۴- ۲۳۵؛ مفيد، ۶۵ -۶۶؛ نک : رسالۀ مفيد يا سيد مرتضی در مسألۀ سهو بر پيامبر؛ مجلسی، ۱۷/ ۱۲۲- ۱۲۹).
ابن بابويه از جنبۀ كلامی با مكاتب و مذاهب متنوعی در برخورد بوده است، از طرفی وی با برخی از مكاتب امامی كه از آنها به اهل غلو و اهل تقصير (كوتاهی در حق ائمه) تعبير میكند، درگير بوده و كتابی تحت عنوان ابطال الغلو و التقصير، در رد اين دو گروه تأليف كرده است (نک : نجاشی، ۳۹۲). بخش ديگری از برخوردهای كلامی وی را مسأله مهدويت تشكيل میدهد. ابن بابويه در تبيين مهدويت از ديدگاه اماميه ضمن تأليف آثار متعدد به خصوص مهمترين آنها كمالالدين به رد ايرادات معتزله، زيديه و ديگر مخالفان پرداخته و سعی بليغی در نقض آراء قائلين به فترت (انفصال رشتۀ امامت) و رفع شك اماميان متحير نموده است. ديگر از ابعاد كلام ابن بابويه رد اتهاماتی است كه از جانب مخالفين متوجه اماميه میگرديد. به عنوان نمونه وی كتاب التوحيد را چنانچه در مقدمۀ آن (ص ۱۷) متذكر شده به منظور رد اتهامات وارده به اماميه در مورد قول به تشبيه و جبر تأليف كرده است.
🔹 ابن بابويه مانند اكثر مكاتب ديگر امامی بين اهل سنت و ناصبی فرق آشكار گذاشته، ضمن احترام به اهل سنت (چنانكه مثلاً از تمجيد مشايخ سنی توسط او برمیآيد) ناصبی را كافر شمرده (همو، من لايحضره، ۳/ ۲۵۸) و برائت از ظالمين نسبت به ائمه را از واجبات دانسته است (همو، الاعتقادات، ۴۰؛ شوشتری، ۱/ ۴۵۷). يكی از حركتهای مهم ابن بابويه در كلام اماميه را بايد تدوين آثاری دانست كه نه شكل استدلالی و نه روايی، بلكه شكل يك رسالۀ اعتقادی را داشتهاند. رسالۀ الاعتقادات ابن بابويه در واقع نخستين نمونۀ شناخته شده از اين نوع رسائل در كلام اماميه است كه خود ادامه كار او در مجلس ۹۳ از الامالی (صص ۵۰۹ -۵۱۱) و مقدمۀ «الهداية» (ص ۴۶- ۴۸) میباشد. اين حركت پس از ابن بابويه نيز توسط سيد مرتضی در بخش اول رسالۀ جمل العلم و العمل و شيخ طوسی در رسالۀ اعتقادات و بعضی ديگر دنبال شد، ليكن دوام چندانی نيافت.
🌀 منبع: دبا (مدخل ابن بابویه)
🆔 @OstadPakatchi
#یک_نکته
🌀 پماک (2)
🔹ریشهشناسی نام پماك
گمانهزنی دربارۀ ریشۀ نام پماك و آگریان، از اواخر سدۀ ۱۹ و اوایل سدۀ ۲۰م، یعنی از همان زمانِ شناخته شدنِ این نام آغاز شده است. با آنكه دربارۀ ریشۀ نامها، اتفاق نظری وجود ندارد، آنچه با اطمینان میتوان گفت آن است كه ساخته شدن این نامها مربوط به مدتها پیش از آشنایی مورخان و توجه به وجه اشتقاق آن است. در واقع، همین كهنگی و تصرفات احتمالی در ساختِ نخستین نام است كه شناختِ ریشۀ آن را با مشكل روبهرو ساخته است.
🔹 فارغ از آنچه بر پایۀ خوانشهای ۳گانه دربارۀ ریشۀ این نامها گفته شده است، پیشنهاد میشود كه واژۀ پماك از ریشهای به معنای جابهجایی و حركت دانسته شود؛ پیشینۀ واژه میتواند به ریشۀ هند و اروپایی mei و پیش اسلاوی mijati (= رفتن و گذشتن) بازگردد كه مشتقات آن در زبانهای گوناگون اسلاوی یافت میشود (تروباچف، XIX / 31؛ استالف، 46؛ پكرنی، 710).
🔹واژۀ پماك كه ظاهراً میتواند از این ریشه ساخته شده، و دارای معنای جابهجا شونده و كوچنده بوده باشد، هنوز در صربوكرواتی به معنای لغوی خود برجای مانده است (دئانُویچ، .(660 مصدرهایی به صورت پماتسی و پماكنوتی[۱۹] نیز از همین ریشه، به معنای حركت كردن و جابهجا شدن در همان زبان وجود دارد (همو، ۶۶۰,۶۵۹ ؛ گروییچ، .(۵۰۵ چنین اشتقاقی با شیوۀ قدیم زندگی پماكها كه زندگی شبانی بوده، نیز سازگار است. گفتنی است كه قومی اسلاو با نامِ میاك در منطقۀ مرزیِ مقدونیه و آلبانی زندگی میكنند كه بخشی از آنان مسلماناناند؛ گفته میشود كه اغلب میاكها قبل از جنگ، شبان و كوچنده بودهاند (تامر، بند .(۶ فرایندِ پیشنهادی برای ساخت این نام، فرایند همسان با پماك از ریشۀ mei، بدون پیشوند po- است. این احتمال دور نیست كه آنان خویشاوند پماكها بوده باشند، چه، منطقۀ یاد شده آخرین حد غربی منطقۀ پماكنشین در اواخر قرن ۱۳ق / ۱۹م بوده است.
🔹 در تأیید این پیشنهاد نخست باید به اصطلاح «یوروك» اشاره كرد كه اولیا چلبی در سخن از ساكنان روم ایلی، در منطقهای نزدیك به بوم پماكها دربارۀ گروهی از ساكنان به كار برده است؛ او در سخن از تركیب قومی این مناطق، در كنار تركها و گاه ارمنیها از گروهی با عنوان یوروك در عرض آنان یاد كرده است (مثلاً نك : ۵ / ۲۹۹-۳۰۰). این واژه از مصدر یورومكِ تركی به معنای راه پیمودن است و در اصطلاح عصر عثمانی به عشایر و قبایل كوچنده اطلاق میشده است (نك : سامی، قاموس تركی، ۱۵۶۰؛ كُجابای، 819). چنین مینماید كه دو اصطلاح یوروك و پماك میتوانند ترجمۀ یكدیگر باشند. در صورت درستی این ارتباط، باید گفت كه واژۀ پماك در قرن ۱۱ق / ۱۷م ــ یعنی روزگار اولیا چلبی ــ هنوز به صورت نامِ خاص درنیامده بوده، و جاافتادن آن به عنوان نام خاص در سدۀ ۱۲ق / ۱۸م یا حتى اوایل سدۀ بعد واقع شده است.
🔹 تأیید دیگر برای اشتقاق پیشنهادی آن است كه در میان اقلیتهای مسلمان منطقۀ جنوب شرق بالكان، ویژگی جابهجا شوندگی ــ دستكم در پیشینۀ تاریخی ــ به گونههای مختلف دیده میشود. در این باره، نخست باید به كولیهای مسلمان در بالكان اشاره كرد كه ویژگی عمومیِ آنان جابهجایی بوده است؛ مصداق دیگر توربشی، یا صربهای مسلمان مقدونیه است كه بازگشت نام آنان به دستفروشان دوره گرد است (نك : ه د، توربشی).
🔹 دربارۀ نام آگاریان، به نظر میرسد این نام گونهای از واژهای باشد كه امروزه به صورتِ گُریانیك [۲۰]در زبان صربوكرواتی برجای مانده است و معنای كوهنشین، یا كوه گرد دارد (برای واژه، نك : دئانویچ، ۱۸۸). شكل كوتاهترِ واژه، یعنی گُریان [۲۱]نیز امروز به عنوان نام شخصی در میان اسلاوهای بالكان رایج است. «آ» در آغاز كلمه، ظاهراً پیشوندِ اتصاف به صفت است كه در پماكی و دیگر زبانهای اسلاوی شناخته شده است ، مانند آژُنِن [۲۲](= متأهل) (كوكاس، npn.).
🔹در تأیید این پیشنهاد باید توجه داشت كه گروه كوچكی از مسلمانان اسلاو زبان كه در بخشی از كوزوو زندگی میكنند، نام «گوران» (جمع: گورانی) برخود دارند. بر اساس گزارشها، این قوم در زبان و نیز آداب و رسوم، شباهتهای بسیاری به پماكها دارند و شاید گروهی از آناناند كه زمانی به كوزوو كوچیدهاند ( مانگالاكُوا، npn.؛ «تار ـ گروه ۱»، پیام ۱۱۷۹ ).
🌀 منبع: دبا (مدخل پماک)
🆔 @OstadPakatchi
#یک_نکته
🌀 پماک (3)
🔹نقش دین و زبان
دربارۀ پماكها دو ویژگی مسلم است، نخست آنكه از نظر دین مسلماناند و دیگر آنكه از نظر زبان به زبانی اسلاوی سخن میگویند. اما اینكه اساساً هویت آنان برپایۀ صورتبندیای مركب از این دو ویژگی تعریف شود و اینكه در این صورتبندی كدام یك از دو ویژگی اولیه تلقی گردند، زمینۀ تفاوتها را پدید آورده است. در زمینۀ نفس این صورت بندی باید توجه داشت كه بهخصوص دربارۀ قومیتهای بالكان، پژوهشگران بر معرفی چند بعدی، با تكیه بر مشخصههایی از دین و زبان تكیه داشتهاند، با وجود اینكه گاه سادهاندیشیِ حاكم بر این طبقهبندیها به نقد كشیده شده است (مثلاً نك : مكارتی، ۵؛ برونباور، npn).
🔹دربارۀ دو نوع صورت بندی، فرهنگنامههای مربوط به اواخر سدۀ ۱۹م بسیار گویا هستند. شمسالدین سامی در قاموس تركی، پماكها را جماعت مسلمانی میداند كه به زبان بلغاری تكلم میكنند (ص ۳۶۴)؛ در حالی كه در دائرةالمعارف بروكهاوس روسی اواخر دورۀ تزاری، آنان بلغارهایی دانسته شدهاند كه پیرو دین محمدند (XXIV / ۴۹۵). در معاهدات بین عثمانی / تركیه و دول مسیحی در اواخر سدۀ ۱۹ و اوایل سدۀ ۲۰م، چون پیمان برلین (۱۲۹۳ق / ۱۸۷۶م) و پیمان لوزان (۱۳۴۲ق / ۱۹۲۴م) پماكها جدا از مسلمانان دیده نشدهاند (فرید، ۶۸۲، ۶۸۴؛ كتانی، «مسلمانان»، ۱۵۳؛ بالیچ، ۳۶۵).
🔹از آنجا كه در میان قومیتهای غالب در بالكان، شاخص اسلام قومیت ترك، و شاخص زبانی كه بتوان پماكی را بدان متعلق دانست، زبان قوم بلغار بوده است، گفته میشود پماكها با بلغارها در زبان (و حتى گاه نژاد) و با تركها در دین احساس همبستگی داشتهاند و هویت پماكها همواره امری میان این دو بوده است (نك : بل، .(۱۷۰ در برخورد با قومیت بلغار، این احساس وجود دارد كه دین اسلام تنها ممیزۀ مهم پماك نسبت به بلغارهاست (نك : كاراگیانیس، «دربارۀ قومیت»، ۳۴ff.، «مقدمهای»، ۳-۱؛ ولینوف، ۱۸۲ff.) و از همین روست كه در بحث از بلغارها گاه بلغارهای مسلمان در كنار بلغارهای كاتولیك به عنوان دو اقلیت در عرض اكثریت بلغار ارتدُكس مطرح میگردند (مثلا نك : اُلسن، ۱۲۰؛ نیز تودُروا، .(۴۷۱-۵۱۰ گاه از سوی پماكها بر این نكته تأكید شده است كه آنان بلغار مسلماناند و نه قومی دیگر (استانف، .(npn. شاید گویاترین تعبیر در اینباره آن باشد كه برای پماكها، پماك یعنی مسلمان، و برای بلغارها، پماك به معنیِ قومی خاص است (اگبرت، .(۴۱۱
🔹برپایۀ گزارشهای رسیده از اوایل سدۀ ۲۰ و ۲۱م، پماكها بیشتر در مجامع بسته، از زبان خود استفاده میكنند و به عنوان تابعی از همین ویژگی، اصرار بر تكلم به این زبان بیشتر از جانب مردان بوده است (نك : «گزارش كمیسیون»، ۱۵۵؛ «پماك»، بند .(۳-۷ به هر روی، گفته میشود: تحت تأثیر وسایط ارتباط جمعی و آموزش مدارس، زبان بلغارهای مسلمان كه در بلغارستان زندگی میكنند، روی به سوی یكسانی با بلغاری رسمی نهاده است (تسیبیریدو، npn.)؛ در حالی كه كوشش میشود زبان پماكهای یونان فاصلههای خود را از بلغاری رسمی حفظ كند. باید توجه داشت كه یكسانیِ یاد شده در بلغارستان نیز ممكن است به همان اندازه كه دربارۀ مسلمانان شمال بلغارستان صادق است، دربارۀ پماكهای رودوپ صادق نباشد.
🌀 منبع: دبا (مدخل پماک)
🆔 @OstadPakatchi
#اطلاع_رسانی
💠 گروه ارتباطات و رسانه، دانشکده معارف اسلامی و فرهنگ و ارتباطات برگزار میکند.
🔹 موضوع: جایگاه کشورهای اسلامی در یونسکو
🔹 سخنران: دکتر احمد پاکتچی
🔹 زمان: یکشنبه ١٨ اردیبهشت ماه ١۴٠١ - از ساعت ١١ تا ١٣
🌀 لینک ورود به نشست:
https://vc.isu.ac.ir/ch/4001-561205101
🆔 @OstadPakatchi
#یک_نکته
🌀 پماک (4)
🔹اسلام و آموزش دینی
دربارۀ دین پماكها در پیش از اسلام، اطلاعات روشنی در دست نیست. میدانیم كه مناطق صعب العبورِ بلغارستان مركز اصلیِ دعوت مسیحیت بوگومیل بوده است (گیوزلف، ۷)؛ از این رو، دور نیست كه پماكها نیز پیش از پذیرش اسلام، نه مسیحیِ ارتدكس، كه بوگومیل بوده باشند. میدانیم كه بوگومیلهای بالكان ــ هم به دلیلِ نزدیكی در برخی آموزهها و هم به سبب فشاری كه برای كاتولیك كردن آنان وجود داشت ــ در پذیرش اسلام پیشگام بودهاند (مثلاً نك : آرنولد، ۱۹۹؛ هانجیچ، .(۴۱ این احتمال، پاسخِ پرسشِ محققانی است كه با مبنا نهادنِ اجباری بودنِ اسلام پماكها، از میزان پایبندی آنان به اسلام دچار شگفتی شدهاند (مثلاً نك : «گزارش كمیسیون»، ۷۷).
🔹در حالی كه برخی همچنان بر این امر پای میفشارند كه اسلام با ورود عثمانیان به این منطقه آمده است (مثلاً بل، ۱۷۰)، اما اكنون شواهدی وجود دارد كه بر پایۀ آنها میتوان پذیرفت اسلام پیش از ورود عثمانیان به این منطقه راه یافته بوده، و پماكها را به خوبی جذب كرده بوده است. چنین مینماید كه طریقتهای صوفیه، به خصوص بكتاشیه در گسترش دادنِ اسلام در میان پماكها نقش پیشگام را ایفا كردهاند (مثلاً نك : امینوف، «اقلیت»، ۲۶؛ كنستانتینف، «راهبردها»، ۳۸-۳۷؛ مانگالاكوا، npn.؛ بالیچ، 363-361؛ ایلیف، 5-1؛ ولینوف، 39ff.).
🔹گفته شده است كه پماكها با وجود قرنها پذیرش اسلام، هنوز برخی از رسوم گذشتۀ مسیحی را نگاه داشتهاند(«گزارش كمیسیون»، همانجا) و به عنوان نمونه، به طور مبهم از برخی آیینهای مردمی یاد شده كه در آنها پماكها ارتباط خود را با جشنهای آیینیِ كلیسای پراوسلاو (ارتدُكس اسلاوی) حفظ كردهاند (پلوتنیكُوا، ۳۱). همچنین گفته شده كه درخواستِ آنان از خداوند برای محافظتشان در برابر نیروهای ناپاك از ویژگیهای پیش از اسلامی آنان است (همانجا). از دیگر موارد، رواج برخی افسانههای دینی پیش از مسیحی، مانند افسانۀ «كُلیاد» میان پماكهاست (نوسُوْسكی، فصل ۶، بند .(۱ آنچه در منابع غربی دربارۀ پایبندی پماكها به تك همسری آمده، و گونهای دور شدن از آموزههای اسلامی تلقی گشته (مثلاً «گزارشكمیسیون»، ۱۵۵؛ EI۲) امری آشنا در میان بسیاری از ملل مسلمان است. به هر روی، پایبندی پماكها به اسلام در طولِ چند سده، برای ناظران خارجی جالب توجه بوده است (مثلاً «گزارش كمیسیون»، .(۷۷
🔹مسلمانان بلغارستان دارای مراكز فرهنگی نهادینه شده و فعالی بودهاند كه در بومی سازی و ژرفابخشی به فرهنگ اسلامی در منطقه بسیار كارآمد بوده است. از قدیمترین مراكز فرهنگی مسلمانان بلغار، مدارس عالی است كه توسط محمدپاشا، صدراعظم عثمانی در اواسط سدۀ ۹ق / ۱۵م در صوفیه، و توسط ابراهیم پاشا در نیمۀ اخیر سدۀ ۱۰ق / ۱۶م در رازگراد تأسیس شده است. این مدارس از نظم آموزشی ویژهای برخوردار بوده است و شماری از عالمانِ بنام دورۀ عثمانی چون محییالدین ابن نجار، مولی محمدبزن زاده و مولی احمد حسام زاده در آنها تدریس كردهاند (نك : علی بن بالی، ۳۹۴، ۴۸۲؛ عطایی، ۲۳۴، ۶۶۷، جم ).
🔹مدارس عالی دیگری نیز در شمال بلغارستان وجود داشته است؛ از جمله مدرسۀ سیاوش پاشا كه ظاهراً در اواخر قرن ۱۱ق / ۱۷م تأسیس شده، و دست كم تا اواخر قرن ۱۲ق / ۱۸م همچنان فعال بوده است (نك : درویش، ۱ / ۲۵۹؛ قس: سامی، قاموس الاعلام، ۴ / ۲۷۱۸). مدرسهای نیز در پلون وجود داشته كه از استادان آن مولی محمد محییالدین كوچك شناخته شده است (عطایی، ۱۲۰).
مسلمانان بلغارستان دارای كتابخانههای مهمی نیز بودهاند. در این میان، نخست باید از «كتابخانۀ پاسبان اوغلو» (پازواند اوغلو) در ویدین یاد كرد كه در نیمۀ اخیر سدۀ ۱۲ق / ۱۸م تأسیس شده، و در طول سدۀ ۱۳ق / ۱۹م به فعالیت خود ادامه داده است (نك : كِندرُوا، ۱۳۰, ۶۳, ۲۳۲، نیز جم ؛ سامی، همان، ۲ / ۱۴۶۷). كتابخانۀ دیگری نیز در شهر ساموكوف (صمافو) وجود داشته كه در سدۀ ۱۳ق / ۱۹م فعال بوده، و بعدها بخش مهمی از كتابهای هر دو به كتابخانۀ ملی صوفیه انتقال یافته است (نك : كندروا، ۷, ۸، نیز جم ؛ پیرسن،۱۹۷-۱۹۹).
🔹گفتنی است كه ساموكوف یكی از مراكز استنساخ كتب اسلامی در بلغارستان نیز بوده (مثلاً نك : كندروا، ۱۶، جم )، و برای حمایت از خوانش كتب اسلامی در این شهر، برخی كتابها برای خوانده شدن تنها در ساموكوف وقف شده است (مثلاً نك : همو، ۸۷). كتابخانههای دیگری نیز در پلودیف، وارنا، شومن، ولیكو تارنوو، ویدین و وراتسا وجود داشته كه تا سدۀ ۱۴ق / ۲۰م محفوظ مانده است (پیرسن، ۱۹۸).
🔹در سدههای ۱۰-۱۲ق / ۱۶- ۱۸م، اطلاعات گستردهای دربارۀ قاضیان و مفتیانی در دست است كه از سوی دولت مركزی عثمانی به مراكز اصلی بلغارستان چون صوفیه، پلون، رازگراد و لوچ فرستاده میشدهاند و به طبع افزون بر فعالیتهای رسمی، به امر آموزش و تعلیم نیز میپرداختهاند (نك : طاشكوپریزاده، ۱۸۹؛ عطایی، ۱۷، ۳۵، ۲۴۴، جم ؛ شیخی، ۱ / ۴، ۳۴۱، ۴۵۴، ۴۹۷، ۲ / ۱۹۵، جم ؛ كندروا، .(۳۱۴ از عالمانِ بومیِ برخاسته از جمعیت مسلمان بلغارستان، میتوان اینان را نام برد: مولی رمضانناظرزاده اهل صوفیه (د ۹۸۴ق / ۱۵۷۶م) (علی بن بالی، ۴۸۶؛ ابن عماد، ۴ / ۴۰۲)، مولی عبدالله ابریز اهل شدمن (د ۱۰۷۱ق / ۱۶۶۱م) (شیخی، ۱ / ۲۷۷)، مولی ابراهیم افندی اهل صوفیه (د ۱۰۸۱ق / ۱۶۷۰م) (همو، ۱ / ۳۷۲، جم )، احمدنظیف صماقوی اهل ساماكوف كه مدتی قضای طرابلس لیبی را برعهده داشته است (كندروا، ۱۸۷)، نیازی رومی اهل مؤمن (د ح ۱۲۷۵ق / ۱۸۵۹م) (بغدادی، هدیه، ۱ / ۲۲۳)، سلیمان دری منجم اهل شومن (د ح ۱۲۷۷ق / ۱۸۶۰م) (همان، ۱ / ۴۰۸) و احمد جودت پاشا وزیر و دانشمند اهل لوچ (د ۱۳۱۲ق / ۱۸۹۴م) (سركیس، ۱ / ۷۲۰؛ زركلی، ۱ / ۱۰۸).
🔹دربارۀ منطقۀ رودوپ نیز، اولیا چلبی كه در سدۀ ۱۱ق / ۱۷م از بخشهای مختلف آن منطقه دیدن كرده، در مراكز مدنی چون پِتْریچ، مِلْنیك و وِتْرِن از وجود مساجد، مدارس عمومی و حتى مدارس علوم دینی یاد كرده است (۸ / ۷۵۹-۷۷۳). در گزارشهای پراكنده، اما همسو تأیید میشود كه تا اواسط سدۀ ۲۰م، آموزش زبان عربی و زبان فارسی و نیز آموزشهای عمومی و تخصصی دینی چون قرائت قرآن، حدیث، تفسیر، فقه و عقاید در منطقه رایج و پر رونق بوده است (شیشكوف، ۷۰, ۱۷۵؛ سركیس، همانجا؛ درویش، عزالدین، كندروا، سراسر هر ۳ اثر). افزون بر گزارشهای مربوط به آموزش زبان فارسی، وجودِ شاعرانی كه به فارسی شعر میسرودهاند، و علاقۀ گستردهای كه به زبان و ادبیات فارسی در مراكز فرهنگی بلغارستان وجود داشته است (نك : آزادی، سراسر اثر؛ برای نسخ فارسی در كتابخانههای بلغارستان، نك : پیرسن، ۱۹۹-۱۹۸)، یادداشتهای موجود بر برخی از نسخ خطی، نشان از آن دارد كه ارتباطی مستمر میان حوزههای فرهنگی ایران و بلغارستان وجود داشته، و نسخی كتابت شده توسط دانشوران ایرانی در سدۀ ۱۱ و ۱۲ق / ۱۷ و ۱۸م، به بلغارستان برده شده است (نك : درویش، ۲ / ۸، ۱۲۹).
🔹وصفی كه در ۱۲۹۵ق / ۱۸۷۸م دربارۀ وضعیتِ اسلام در بلغارستان از زبان مدحت پاشا منتشر شده، به روشنی حكایت از آن دارد كه اسلام ریشۀ عمیقی در بلغارستان داشته است. وی میكوشد تا نشان دهد بلغارهای مسلمان نه مهاجرانی از سرزمینهای دیگر، كه پذیرندگان اسلام از میان اسلاوها و از خویشاوندان نزدیك بلغارهای مسیحی ـ مانده بودهاند (نك : نوریس، تكمله، ۱۸). در گزارشها، همچنین به رونق مساجد، حضور امامهای جماعت، مؤذنها و نیز به مدارس اسلامی اشاره شده است (شیشكوف، همانجا). در ۱۳۳۵-۱۳۴۴ش / ۱۹۵۶-۱۹۶۵م، نهادهای اسلامیِ پماكها تعطیل شد و تعلیمات و آیینهای دینی با محدودیت روبهرو گشت (هادن، .(۱۷۱
🌀 منبع: دبا (مدخل پماک)
🆔 @OstadPakatchi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#فایل_تصویری
🔹 اولین همایش بینالمللی مطالعات میانرشتهای قرآن
🔹 ارائه دهنده:آقای دکتر احمد پاکتچی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی
🔹 موضوع: نسبت معنا و مفهوم و نقش آن در مطالعات میانرشتهای قرآن کریم
🔹 زمان: پنج شنبه ۱۲ اسفند ۱۴۰۰
🆔 @OstadPakatchi
#اطلاع_رسانی
🔹 برگزاری سی و نهمین نشست انجمن علمی ادیان و عرفان واحد علوم و تحقیقات
🔹 عنوان: «آگاهیهای مربوط به ادیان ایران باستان در قرآن کریم»
🔹 با حضور: دکتر احمد پاکتچی
🔹 زمان: پنجشنبه، ۲۹ اردیبهشت ماه، ساعت ۲۱.
🌀 پخش: بصورت لایو از صفحهٔ اینستاگرام انجمن علمی ادیان و عرفان واحد علوم و تحقیقات:
https://www.instagram.com/p/Cdq15uhqqHG/?igshid=MDJmNzVkMjY=
🆔 @OstadPakatchi
#یک_نکته
🌀 ابن مقفع و جایگاه مهم او در تاریخ و ادبیات عرب
🔹ابْنِ مُقَفَّع، ساويرس، مورخ و متكلم مسيحی مصر در سدۀ ۴ق / ۱۰م. وی از نخستين نويسندگان قبطی است كه آثار خود را به زبان عربی نوشته است. با وجود شهرت و تأثير عميق او در فرهنگ مسيحی مشرق زمين، منابع گوناگون آگاهی چندانی دربارۀ زندگی وی ندادهاند. آنچه از يادداشتهای پراكنده در ميان نسخههای خطی به دست میآيد، در اين حد است كه او پيش از آنكه به زیّ روحانيان درآيد، به دبيری اشتغال داشت و «ابوبِشر» خوانده میشد. چندی بعد شغل دبيری را رها كرده به رهبانيت گرويد و در صومعههای مصر به عبادت و فراگيری تعاليم كليسای يعقوبی روی آورد. وی به تدريج مراتب ترقی را در كليسا پيمود تا اينكه از جانب بطريق اسكندريه به عنوان اسقفِ اُشْمونَين (شهری در مصر عليا) برگزيده شد (نك : دوسلان، 10؛ مينگانا، II / 150؛ گراف، «تاريخ[۲]»، II / 300). در برخی منابع گفته شده كه وی توسط بطريق مَقّاری (۹۳۲-۹۵۲م) بدين سمت منصوب شد (EI2)، ولی نمیتوان در اين باره با اطمينان سخن گفت.
🔹در روايات مربوط به مناظرات دينی در آغاز خلافت فاطمی مصر، همواره نام ابن مقفع به عنوان نمايندۀ قبطيان ديده میشود. روايتهای پراكنده دال بر اينكه بطريق افرام او را به عنوان سخنگوی خود در مجلس مناظره پذيرفته، يا اينكه بطريق فيلوتئوس از او خواسته است تا بر پاسخی كه خود نوشته بوده، مهر تأييد زند، از قدر و منزلت او در كليسای يعقوبی اسكندريه حكايت دارد. اين روايات در كنار عنايت ويژهای كه خليفۀ فاطمی نسبت به وی، به عنوان يك عالم توانا در مذهب خود داشته و او را به مجالس مناظرۀ خود میخوانده است، بيان كنندۀ اين واقعيت است كه او در اين دوره تنها يك اسقف در شهری دور از مركز چون اشمونين نبوده است.
🔹دانستن چند زبان كارآمد از عواملی است كه نبايد تأثير آن را در موفقيت ابن مقفع ناديده گرفت. تسلط بر ادبيات زبان قبطی ــ كه زبان مادريش بود ــ و آشنايی وی با زبان يونانی او را با ميراث فرهنگی همكيشان خود پيوند میداد و تبحرش در ادب عربی او را قادر میساخت تا ضمن استفاده از منابع عربی، آثار خود را در قالب اين زبانِ نو پذيرفته بيافريند، زيرا كه در نيمۀ دوم سدۀ ۴ق / ۱۰م هنوز زبان متداول مسيحيان مصر، زبان قبطی بود (نك : مقدسی، ۲۰۳؛ در مورد دقت او در كاربرد زبان عربی، نك : گوئيدی، 117). ابن مقفع با آثاری كه به زبان عربی تأليف نمود، در واقع دورهای را در ادبيات قبطيان آغاز كرد كه ادامۀ آن به تدريج زبان قبطی را به فراموشی سپرد. اين نه بدان معناست كه شخص ابن مقفع عامل اين دگرگونی بوده باشد، بلكه وی برجستهترين فرد از نخستين مؤلفان قبطی است كه تحت تأثير نفوذ روزافزون زبان عربی، آن را به جای قبطی به عنوان ابزار نگارش به كار گرفتند (نك : گراف، همان، II / 295-300).
🔹آثار ابن مقفع از حيث محتوا نيز در ادبيات عربی ـ قبطی جايگاه ويژهای دارند، به طوری كه تاريخ او برای بطريقان اسكندريه، به عنوان تاريخ رسمی كليسای قبطی يعقوبی پذيرفته شده و ديگر آثار او در مورد اعتقادات و آداب كليسايی تأثير قابل ملاحظهای در فرهنگ مسيحی مصر و حتی سرزمين مجاور گذارده است. چنانكه شخصيتهای سرشناس قبطیِ دورههای بعد، چون ابواسحاق ابن عسال و ابوالبركات ابن كبر اين دسته آثار او را مورد توجه قرار دادهاند (نك : همان، 439؛II / 410، نيز مينگانا، II / 149-150).
🔹وی همچنين در دفاع از باورهای يعقوبی خود و نقض عقايد مخالفان مسيحی خويش از نسطوری و ملكايی رديههايی پرداخته كه از آن ميان به خصوص بايد به رديۀ او بر اسقف نسطوری دمشق، ايليا (نك : گراف، همان، II / ۱۳۴-۱۳۵) و رديۀ وی بر سعيد بن بطريق، عالم ملكايی اهل مصر (همو، «فهرست[۵]»، شم 114(10)) اشاره كرد. البته آثار او نيز به نوبۀ خود مورد رد و نقض مخالفان قرار گرفته است (مثلاً نك : همو، «تاريخ»، II / 209,II / 137). ترجمۀ آثار او به زبانهای حبشی، سريانی و لاتين در سدههای متقدم نيز خود نشان میدهد كه آثار وی در سرزمينهای مجاور نيز رواج داشته است.
🌀 منبع: دبا (مدخل ابن مقفع)
🆔 @OstadPakatchi
آگاهیهای مربوط به ادیان ایران باستان در قرآن کریم.mp3
24.49M
#فایل_صوتی
#سخنرانی
🔹 سی و نهمین نشست انجمن علمی ادیان و عرفان واحد علوم و تحقیقات
🔹 عنوان: «آگاهیهای مربوط به ادیان ایران باستان در قرآن کریم»
🔹 با حضور: دکتر احمد پاکتچی
🔹 زمان: پنجشنبه، ۲۹ اردیبهشت ماه
🆔 @OstadPakatchi
#یک_نکته
🌀 مردگرایی یا زنگرایی در روالهای کشف روش تفسیری
🔹 یکی از پیشزمینههای مبنایی، مردگرایی یا زنگرایی و یا ایدئولوژی کلان ماسکلیسم (مذکرگرایی) و فمنیسم است. یک شخص ممکن است جنسیت اولی را زن ببیند و مرد را جنسیت ثانوی تلقی کند و یا جنسیت اولی را جنسیت مرد بداند وجنسیت زن را ثانوی تلقی کند و یا ممکن است اساساً به تقدم هیچکدام از دو جنسیت باور نداشته باشد. اینکه کدام یک از این سه رویکرد به عنوان پیشزمینه وجود داشته باشد میتواند کاملاً تعیین کننده باشد. این موضوع را میتوان در آیاتی مانند «وَ خَلَقَ مِنْها زَوْجَها» (اعراف/7، 189)، «الرِّجالُ قَوّامُونَ عَلَى النِّساءِ» (نساء/4، 34)» و ... دنبال کرد. به عنوان نمونه نگاه خانم فاطمه مرنیسی با مفسران عصرکلاسیک بسیار متفاوت است.
🔹 نمونه دیگر درباره مخاطب آیه «هنَّ لباسٌ لکم وانتم لباسٌ لهنَّ» (بقره/2، 187) است که گویا مخاطب این آیه مردها هستند چون هرگاه درباره زنها صحبت میشود از ضمایر «هن و لهن» و هرگاه راجع به مردها صحبت میشود از ضمایر «لکم و انتم» استفاده میشود. نوع رویکردی که یک مفسر میتواند به این آیه داشته باشد میتواند یک جهت مردانه و یا زنانه داشته باشد. گاهی این جهتهای زنانه پنهان هستند و نباید تصور کرد که همیشه جهت زنانه آن است که بگوید جنسیت زن اولی است بلکه گاه ویژگیهای یک جنس در اولویت قرار میگیرد مثلاً ویژگی جنس زن این است که عاطفه در اولویت قرار گیرد و ویژگی جنس مرد این است که عقلانیت در اولویت قرار دارد و عاطفه برای او ثانوی است. اینکه کدام از اینها مبنا قرار گرفتهاند، میتواند در این برخورد کاملاً تأثیرگذار باشد مثلاً بنده اعتقاد جازم دارم که فمنیسم را میتوان به روشنی در تفسیر کنزالعرفان بانوی اصفهانی (د. 1362ش) مشاهده کرد. به عبارت دیگر پیشزمینه فمنیستی در جایگاههای مختلف این تفسیر دیده میشود. لازمه اینکه پیشزمینه فمنیستی وجود داشته باشد این نیست که مفسر زن باشد زیرا به روشنی میتوان نمونههای غلبه پیشزمینه فمینستی را در تفسیر ابن عربی (د. 638ق) نشان داد.
🌀 منبع: مقاله «روالهای کشف روش تفسیری»
🆔 @OstadPakatchi
#معرفی_کتاب
🔹 اثر جدید دکتر پاکتچی تحت عنوان «نظریۀ هنر و زیبایی شناسی از دیدگاه شيخ نجم الدین کبری» توسط مؤسسۀ تألیف، ترجمه و نشر آثار هنری فرهنگستان هنر به خامه طبع آراسته شد.
🆔 @OstadPakatchi
#معرفی_کتاب
🔹 کتاب به کوشش دکتر احمد پاکتچی توسط مؤسسۀ تألیف، ترجمه و نشر آثار هنری فرهنگستان هنر منتشر و در حجمی بالغ بر 180 صفحه راهی بازار نشر شده است. در توضیح این کتاب چنین آمده است:
🔻 زیبایی یکی از مسائلی است که در هر دوره از زندگی انسان، به نحوی ذهن اندیشمند او را درگیر ساخته است. شاید زیباییشناسی بهمنزلۀ حوزهای مدون و تفکیک شده از فلسفه، محصولی از اندیشهورزی مدرن به نظر آید؛ درحالیکه آخرین جلوه از التفات انسان به زیبایی و پرسشگری او در این باره بوده است. انسان امروز زیستن در جهان سخت را بر جهان زیبا برگزیده است و لطافتهای جهان زیبا برای بسیاری نادیدنی، و در بهترین حالت برای طیفی از انسانها که بهتر میاندیشند و میزیند، یک نوستالژی دستنیافتنی است. نجمالدين كبري يكي از شخصيتهاي اثرگذار و نوانديش در حوزۀ عرفان اسلامی است كه در قلمرو بحث از هنر و زیبایی پای گذاشته و فراتر از آن، گاه به عمق این مباحث راه جسته است. زیبایی از دیدگاه اندیشمندی چون شیخ نجمالدین، نهتنها عینیت دارد که از عینیترین حقیقتهای عالم هستی است و به همان اندازه که هستیِ هر موجود در این جهان وابسته به هستی خداوند است، هر زیبایی و هر زیبا نیز جلوهای از زیبایی او شمرده میشود. این نوع نگرش زمینهساز الگویی وحدتنگر و همگرا به امر زیبایی در جهان هستی است. مقایسه و همسنجی میان اندیشۀ او و برخی از اندیشمندان مدرن با رویکردی فراتاریخی به سامان دادن یک گفتوگو بین اندیشمندان با درنوردیدن زمان میانجامد. در راستای بازگشت به زیبابینی و فراهم آوردن تمهیداتی برای دریافت زیباییها، بازخوانی اندیشهها و تأملات اندیشمندانی چون نجمالدین کبری، نه از آن رو که تنها ادای سهمی از جانب فرهنگ ما به جهانِ زیباییشناسی باشد، بلکه از آن رو حایز اهمیت است که این اندیشمندان، راههایی را درنوردیده و به مسائلی پرداختهاند که مسائل همیشگی انسان و البته از مسائل بشر امروز است.
🔻 این کتاب هم اکنون با قیمت 62,000 تومان (با تخفیف 55,800 تومان) از طریق این لینک قابل خریداری میباشد.
🆔 @OstadPakatchi