#اوصاف_سالکان_کوی_محبت
✅ وصف هفدهم: «قَدْ أَلزَمَ نَفْسَهُ العَدلَ، فَكَانَ أَوَّلُ عَدْلِهِ نَفْىَ الهَوى عَن نَفْسِهِ، يَصِفُ الحَقَّ ويَعْمَلُ بِهِ، لَا يَدَعُ لِلخَيرِ غَايَةً إِلا أَمَّها، وَلَا مَظِنَّةً إلا قَصَدَها».
🔹انسان سالک در کوی محبّت، خود را ملزم به عدالت نموده و نخستین مرحلۀ عدالتش دربارۀ خویشتن این است که خواستههای دل و هوا و هوس را بیرون رانده، حق میگوید و به حق عمل میکند، هیچ کار خیری نیست جز آن که برای انجامش بپاخاسته و در هیچ جا گمان نیکی نبرده جز این که به سوی آن به راه افتاده است.
🔹عدالت خواهی در فرهنگ متعالی نهجالبلاغه علوی با حق محوری پیوند ناگسستنی دارد، تا انسان عادل نشود حقگرا نخواهد بود. در این خطبه محل بحث فرمود: عدالت بدون برکنار شدن از هواهای نفسانی امکان پذیر نیست، وقتی اصول عدالت (حکمت، عفت و شجاعت) حاصل شد، آنگاه میتواند حق را بشناسد و توصیف کند و به آن عمل نماید.
🔹و در خطبه ۴۲ به این نکته مهم توجه داد و فرمود: هراسناکترین چیزی که من میترسم دامنگیر شما گردد دو چیز است: پیروی از هوای نفس و آرزوی دراز، اما زیان پیروی از هوای نفس آن است که راه حق و حقیقت را میبندد و اما زیان آرزوی طولانی آن است که سبب فراموشی آخرت خواهد شد: «أَيُّهَا النَّاسُ، اِنَّ اَخْوَفَ مَا أَخَافُ عَلَيْكُمُ اثنَانِ: اِتِّباعُ الهَوَى، وَطُولُ الآمَل. فَأَمَّا اتِّباعُ الهَوَى فَيَصُدُّ عَنِ الحَقِّ وَ اَمَّا طُولُ الاَمَلِ فَيُنْسِي الآخِرَةَ».
📖شرح #نهجالبلاغه ، ج۲، معارف اخلاقی، ص۹۹
💠 اندیشه حکیمانه
#اوصاف_سالکان_کوی_محبت
🔹عدالت که اساسیترین عنصر کمال آدمی است چیزی نیست که از خارج برای انسان حاصل شود و کسی که هنوز نتوانسته است دربارۀ خویشتن عدالت بورزد چگونه میتواند دربارۀ دیگران عدالت داشته باشد: «قَدْ اَلزَمَ نَفْسَهُ اَلعَدلَ، فَكَانَ اَوَّلَ عدلِهِ نَفیُ الهَوى عَن نَفْسِهِ»؛ یعنی اولین برنامه سالکان الهی هوازدایی و هوس روبی است؛ زیرا چهرۀ شفاف انسانی، آن لحظه ظهور میکند که وی گِردِ گرد و غبار اغیار نگردد.
🔹علامه جعفری رحمه الله در ج۹ ص۲۷۳ شرح نهجالبلاغه میفرمایند: هوی عبارت است از امواجی که از جوشش غرایز حیوانی سر میکشد و فضای درون را تیره و تاریک میسازد و عوامل و وسائل درک و دریافت حقیقت را فلج میکند. این هوا با این که دارای جوهر و مبنای اصیلی جز خواستن بیمحاسبه چیز دیگری نیست، میتواند همه اصالتها و حقایق ریشهدار را از جلوی چشم انسان و عقل و وجدان او دور کند، این همان "میخواهم" است که به هیچ علت و دلیلی جز خود تکیه نمیکند. و این یک سخن بیاساس است که در موقع سؤال از کسی که مطابق هوا عملی کرده است به عنوان جواب بگوید که "دلم خواست"، کدام دل؟!
تو همی گویی مرا دل نیز هست
دل فراز عرش باشد نی به پست .....
شرح #نهجالبلاغه ، ج۲، معارف اخلاقی، ص۱۰۰
💠 اندیشه حکیمانه
#اوصاف_سالکان_کوی_محبت
🖋ادامه کلام علامه جعفری رضوان الله تعالی علیه در شرح نهجالبلاغه:
🔹دل و هوا؟ دل جایگاه دریافت عالیترین حقایق است، دل همان جنبهٔ ملکوتی انسان است که خدا را به وسیلهٔ آن در مییابد. دل جایگاه تصفیهٔ همه مفاهیم و موضوعاتی است که حواس طبیعی آنها را به عقل نظری تحویل میدهد و عقل نظری بدون این که بتواند آنها را از جنبه ارزشها و عظمتها درک کند، به دل تحویل میدهد. "دلم خواست کردم" از آن جملات ویرانگر موجودیت آدمی است که با صورت حق به جانبش، آتش به ریشه همه اصول و قوانین مبتنی بر حق و حقیقت میزند.
🔹هوا همان امواج بیمحاسبهای است که از جوشش غرایز انسانی سر بر میکشند و بدون اعتنا به «باید»ها و «شاید»ها و «نباید»ها و «نشاید»ها همه اصالتها را به بازی گرفته و سرمایههای حیات گرانبهای آدمی را مستهلک میسازند. گاهی "هوا محوری" به قدری شدت پیدا میکند که تا سرحد معبودیت پیش میرود، این خطر تباه کننده را خداوند سبحان در قرآن مجید گوشزد فرموده است:«أَفَرَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَهَهُ هَوَاهُ» (جاثیه/۲۳) آیا دیدی کسی را که هوای خود را برای خویشتن معبود اتخاذ کرده است؟
🔹در چنین موقعیتهاست که موجودیت آدمی کاملاً مسخ میشود و از انسانیت جز اعضای مادی شبیه به انسان، چیزی در او نمیماند. مهار کردن هوا برای وصول به حق و حقیقت، درست شبیه مهار کردن کوه آتش فشان است که میتواند مقدمهای برای استخراج مواد معدنی با ارزش آن کوه بوده باشد. درون آدمی دارای نیروها و استعدادهای بسیار گرانبهایی است، مانند معادن با ارزش در شکم کوه آتش فشان. هنگامی که هواها به تموج در میآیند نه تنها آن نیروها و استعدادها خفه میشوند، بلکه انسان در آن موقع به صورت آتشفشانی در میآید که تبدیل به موجود خطرناک نیز میگردد.
📚 شرح #نهجالبلاغه ، ج۲، معارف اخلاقی، ص۱۰۰
💠 اندیشه حکیمانه
#اوصاف_سالکان_کوی_محبت
🔹یکی دیگر از مختصات فوق العاده با اهمیت که تکاپوی انسان سالک عارف را مشخص مینماید، این دو جمله عرشی حضرت وصى سلام الله علیه است: «لا يَدَعُ لِلخَير غَايَةً إِلَّا اَمَّهَا وَ لامَظَنَّةً إِلَّا قَصَدَهَا»؛ برای [رسیدن به] خیر و کمال هیچ نهایتی را رها نمیسازد مگر این که قصد رسیدن به آن را دارد، این سالکان کوی الهی برای رسیدن به کمال و یافتن خیر و سعادت، سعی وافر و بلیغ دارند، حتی با گمان و احتمال خیر و رشد بودن به سوی آن حرکت میکنند. اینها در حقیقت تشنگان خیر و کمالند و به سوی خیر و کمال حرکت میکنند؛ چون فهمیدهاند «وَأَن لَّيْسَ لِلإِنسَانِ إِلَّا مَا سَعَى» (نجم/۳۹)، و این سعی به سوی کمال، انسان را به کمال مطلق میرساند.
🔹این ویژگی از آن هنگام در انسان سالک بروز میکند که تشنگی شدید روح و جان خود را بر خیر و کمال، دریافته باشد، و اگر آن اعتدال مزاج و روان برای او استمرار یابد این تشنگی نیز تا آخرین لحظات زندگی باقی خواهد ماند؛ زیرا نشانه سلامت و صحت نفس انسانی همین تشنگی به کمال و خیر است و اساسیترین ویژگی روح انسان همین است که هر خیر و کمالی را که در مییابد ظرفیت و تشنگی آن بر خیرات و کمالات بالاتر افزوده میشود.
🔹وجود مبارک حضرت وصی امیرالمؤمنین علیهالسلام میفرمایند: حتی احتمال یا گُمان خیر و کمال در مواردی از زندگی، محرِّک انسان سالک میگردد و نمینشیند تا یقین حاصل کند که حرکت در آن مورد حق است و موجب به فعلیت رسیدن استعداد کمال جویی او خواهد بود. ارزش این احتمال یا گمان بدان جهت خیلی بالا و جدّی است که موضوع احتمال (محتمَل) و گمان (مظنون)، کمال است که غذای واقعی روح و روان انسان سالک عارف است، لذا کمترین احتمال کافی است که انسان مشتاق کمال را برای تحصیل کمال تحریک نماید.
شرح #نهجالبلاغه ، ج۲، معارف اخلاقی، ص۱۰۱
💠 اندیشه حکیمانه
#اوصاف_سالکان_کوی_محبت
✅ وصف هجدهم:
«قَدْ أمْكَنَ الكِتَابَ مِن زِمَامِهِ، فَهُوَ قائدُهُ وَ إِمَامُهُ، يَحُلُّ حَيْثُ حَلَّ ثَقَلُهُ وَ يَنزِلُ حَيْثُ كَانَ مَنْزِلُهُ»
🔹زمام خود را به دست قرآن سپرده و قرآن رهبر و پیشوای او است، هر جا قرآن فرود آید، او بار خویش را در همانجا افکند، و هر جا منزل نماید او آنجا را منزلگاه خویش سازد.
🔹انسان سالک کوی محبّت، در برابر دستورات کتاب الهی تسلیم است و آن را پیشوای خود قرار میدهد. تمکین کتاب بودن، کنایه از فرمانبرداری او در برابر اوامر و نواهی حق تعالی است، حضرت وصی سلام الله علیه این کلمه "زمام" را برای عقل و خرد استعاره به کار برده است، وجه شباهت این است که زمام و عقل، ابزار رام کنندهاند، و در این جهت مشارکت دارند. زمام استعاره محسوس است برای معقول، و لفظ "قائد" استعاره برای کتاب آورده شده است؛ زیرا کتاب، زمام خرد انسان را میگیرد و به سوی هدف حقیقی برده و مانع انحراف وی میشود، همچنین اطلاق لفظ "امام" بر کتاب به معنی پیشوای قابل اقتدا نیز استعاره میباشد.
🔹و نیز دو لفظ "حلول و نزول" که از صفات مسافر میباشند در کلام امام علیه السلام استعاره به کار رفتهاند به اینکه هرجا کتاب فرود آید، سالک الهی نیز فرود میآید، کنایه از پیروی آن و عمل کردن به مقتضای کتاب میباشد؛ یعنی انسان در سفری که به سوی خدا انجام میدهد، پیرو کتاب خداست و در هیچ حالت از آن جدا نمیشود.
📖 شرح #نهجالبلاغه ، ج۲، معارف اخلاقی، ص۱۰۳
💠 اندیشه حکیمانه
#قرآن_کریم
#اوصاف_سالکان_کوی_محبت
۱۰. قرآن کریم این کتاب عظیم، امام انسان است، تبیان کلمات غیر متناهی است، کتاب بی پایان هستی و مبیّن اسرار غیبی و عینی است.
۱۱. حقیقت و نورانیت قرآن کریم پوشیده نیست، اگر پوششی است روی دل و چشم ماست، «الَّذِينَ كَانَتْ أَعْيُنُهُمْ فِي غِطَاء عَن ذِكْرِي وَ كَانُوا لا يَسْتَطِيعُونَ سَمْعاً» (کهف/۱۰۱)، چشمهای آنان در پوشش است و حقیقت قرآن را نمیبینند، پردهای روی دید آنهاست و گرنه قرآن پوشیده نیست. در قیامت به افراد گمراه گفته میشود که این حقایق و نورانیت در دنیا وجود داشت، ولی جلوی چشم شما را پرده و حجاب گرفته بود و نمیگذاشت آن حقایق را ببینید و اکنون که ما پرده و حجاب را از چهره شما برداشتیم چشمتان دقیق و تیزبین شده و واقعیات را به خوبی میبینید: «لَقَدْ كُنتَ فِي غَفْلَةٍ مِنْ هَذَا فَكَشَفْنَا عَنكَ غِطَاءَكَ فَبَصَرُكَ الْيَوْمَ حَدِيدٌ» (ق/۲۲).
اگر انسان در دنیا نتواند استعداد دیدن حقایق و نورانیت قرآن را تحصیل کند و همواره بصیرتش نابینا باشد، با همین وضع محشور میشود؛ زیرا بینایی را اینجا باید تحصیل کند. «وَمَنْ أَعْرَضَ عَن ذِكْرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنكاً وَنَحْشُرُهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ أَعْمَىٰ قَالَ رَبِّ لِمَ حَشَرْتَنِي أَعْمَىٰ وَقَدْ كُنتُ بَصِيراً قَالَ كَذَلِكَ أَتَتْكَ آيَاتُنَا فَنَسِيتَهَا وَكَذَلِكَ الْيَوْمَ تُنسَى» (طه/۱۲۴-۱۲۶)؛ یعنی همان ندیدن آیات حق در دنیا، به صورت ندیدن و کور شدن در قیامت ظهور کرده است؛ چون در قیامت جز حق چیز دیگر نیست و از همین محرومیت به مَنسیّ بودن تعبیر شده است.
📖 شرح #نهجالبلاغه ، ج۲، معارف اخلاقی، ص۱۰۵
💠 اندیشه حکیمانه
#قرآن_کریم
#اوصاف_سالکان_کوی_محبت
🔹 ۱۲.قرآن کریم که مفسر جهان هستی است، هم پرده ظلمانی را از رخ طبیعت برمیدارد و شناخت آن را آسان مینماید و هم حجاب نوری را از چهره ماورای طبیعت کنار میزند و معرفت آن را میسور میسازد، «وَنَزَّلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ تِبْيَاناً لِكُلِّ شَيْءٍ وَهُدىً وَرَحْمَةً وَبُشْرَى لِلْمُسْلِمِينَ» (نحل/۸۹) قرآن پردۀ پندار را از چهره جان آدمی برمیدارد و او را از جهان روشن که سراسر آیات خداوند سبحان است، آگاه مینماید و گرنه حجابی در رُخ هستی نیست؛ چون چیزی در قلمرو وجود یافت نمیشود که ذاتاً نشانه آن ذات بینشان نباشد و هرگز آیت و نشان بودن با احتجاب سازگار نیست.
شرح #نهجالبلاغه ، ج۲، معارف اخلاقی، ص۱۰۶
💠 اندیشه حکیمانه
#قرآن_کریم
#اوصاف_سالکان_کوی_محبت
۱۳. تابلوی کتاب رحمت و شهر رحمت «بسم الله الرّحمن الرّحيم» است، تابلو باید دلربا و جانفزا و دعوت کننده باشد، قرآن کتاب رحمان است، کتاب رحیم است، رحمان و رحیم خودش را در تابلوی این شهر نشان داد تا جذب کند.
شرح #نهجالبلاغه ، ج۲، معارف اخلاقی، ص۱۰۷
💠 اندیشه حکیمانه
#قرآن_کریم
#اوصاف_سالکان_کوی_محبت
۱۴.قرآن کریم اقیانوس بیساحل است، اوّل و آخر ندارد، اگر کسی وارد این دریای بیکران معارف و حقایق شد به اندازۀ غواصی خود میتواند معارف و حقایق گهربار استخراج نماید، تا غواص کی باشد و غواصی او به چه حد باشد.
شرح #نهجالبلاغه ، ج۲، معارف اخلاقی، ص۱۰۷
💠 اندیشه حکیمانه
#قرآن_کریم
#اوصاف_سالکان_کوی_محبت
🔹۱۵.قرآن کریم ادبستان و غذای آمادۀ الهی است، وجود مطهر رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلم فرمود: «انَّ هذا القرآن مَأدِبَةُ الله فتعلّموا مأدبته ما استطعتم». "مأدِبة" بکسر دال یعنی ادبآموز، قرآن ادبستان است و ادب یعنی نگاهدار حدّ هر چیز. علوم ادبی که گفتند چون نگاه دار حدّ زبان است تا زبان به غلط سخن نگوید، انسان حدّی دارد، درخت حدّی دارد، موجودات حدّی دارند، صورتی دارند، اگر برنامه برایشان نباشد از حدّ و صورتشان بدر میروند، ادب که داشته باشند به صورت خودشان باقیاند، قرآن حدّ انسان است، ادب انسان است، «مَأدِبَةُ الله» است.
✳️ این حدیث نورانی را این طور هم قرائت کردند «انَّ هذا القرآن مَأدُبَةُ الله»، "مَأْدُبَةُ" بضم دال یعنی غذای آماده، قرآن کریم غذای آماده انسانهاست. نباید کسی غذای خود را بر سر سفره قرآن بیاورد و قرآن را با افکار خود تطبیق و تفسیر کند.
شرح #نهجالبلاغه ، ج۲، معارف اخلاقی، ص۱۰۷
💠 اندیشه حکیمانه
#قرآن_کریم
#اوصاف_سالکان_کوی_محبت
🔹۱۶.قرآن کریم، حروف آن اسرار، کلمات آن جوامع کَلِم، آیات آن خزائن، سورههای آن مدائن حِكَم، مَدخَل آن باب رحمت «بسم الله الرّحمن الرّحيم»، وقف خاص مخلوق «فِي أَحْسَنِ تَقْوِيم» (تین/۴)، واقف آن رحمان، و موقوف علیه آن انسان است، «الرَّحْمَنُ عَلَّمَ الْقُرْآنَ خَلَقَ الْإِنسَانَ» (الرحمن/۱-۳).
شرح #نهجالبلاغه ، ج۲، معارف اخلاقی، ص۱۰۷
💠 اندیشه حکیمانه
#قرآن_کریم
#اوصاف_سالکان_کوی_محبت
🔹۱۷.قرآن مجید سفره رحمت رحیمیه الهی است که فقط برای انسان گسترده شده است، طعام این سفره غذای انسان است که با ارتزاق آن متخلق به اخلاق ربوبی میگردد و مدینه فاضله تحصیل میکند و هیچکس از کنار این سفره بیبهره برنمیخیزد.
📖 شرح #نهجالبلاغه ، ج۲، معارف اخلاقی، ص۱۰۸
💠 اندیشه حکیمانه