eitaa logo
پرسمان اعتقادی
41.7هزار دنبال‌کننده
9.1هزار عکس
4.3هزار ویدیو
68 فایل
🔹تبلیغ ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak
مشاهده در ایتا
دانلود
🤔 ❔این قضیه خراب کردن مسجد توسط پیامبر اسلام چیه ❗️کانالی ضد دین می گفت خراب کردن مسجد رو از پیامبر اسلام یاد گرفته ❕ 💠💠 👌مسجدی که توسط پیامبر گرامی اسلام مورد تخریب قرار گرفت مسجد نام داشت که جریان آن به این شکل است ؛ ❕در شبه جزيره عربستان، مدينه و نجران دو نقطه وسيع و مركزى بزرگ براى اهل كتاب بود. از اين رو گروهى از عرب ‏هاى اوس و خزرج به آيين يهود و مسيح گرويده و آن‏ها شده بودند. 👌 «ابو عامر» پدر «حنظله» شهيد معروف غزوه «احد» گويا در دوران جاهليت تمايلاتى شديد به آيين مسيح پيدا كرده و در سلك راهبان درآمده بود. هنگامى كه ستاره اسلام از افق مدينه طلوع و اقليت‏هاى مذهبى را در خود هضم كرد؛ «ابو عامر» از اين جريان بسيار شد و با منافقان «اوس» و «خزرج» همكارى صميمانه‏ اى آغاز نمود. پيامبر از نقشه‏ هاى تخريبى وى آگاه گرديد و خواست او را دست‏گير كند. 👌او از مدينه به مكه و از آن‏جا به طائف و پس از سقوط طائف به شام گريخت. وى از آن‏جا شبكه جاسوسى حزب منافقان را رهبرى كرد. ❕او در يكى از نامه ‏هاى خود به چنين نوشت ؛ «در دهكده قبا مسجدى در برابر مسلمانان بسازيد و در مواقع نماز در آن‏جا گرد آييد. به بهانه اداى فريضه، درباره موضوعات مربوط به اسلام و مسلمانان و نحوه اجراى نقشه ‏هاى حزبى به بحث و گفت‏وگو بپردازيد » ❕ «ابو عامر» بسان دشمنان امروز اسلام، احساس كرده بود كه در كشورى كه دين رواج كامل دارد، بهترين وسيله براى هدم و قلع آن، همان استفاده از نام دين است و از نام دين بيش از هر عامل ديگر مى‏ توان بر ضرر آن استفاده كرد.او مى ‏دانست كه پيامبر به هيچ به حزب منافق اجازه نخواهد دارد، مركزى براى خود بسازند؛ مگر در صورتى كه به آن مركز رنگ مذهبى بدهند و تحت عنوان مسجد و ساختن معبد، محفلى براى خود بسازند. ❕هنگامى كه پيامبر عازم تبوك بود، نمايندگان حزب نفاق خدمت پيامبر رسيدند و به بهانه اين‏كه پيران و بيماران آنان در شب‏هاى تار و بارانى، نمى ‏توانند مسافت ميان خانه ‏ها و «قبا» را طى كنند، از او خواستند كه اجازه دهد آنان در محله خود مسجدى بسازند. پيامبر در تأييد و ردّ پرسش آنان پاسخى نگفت و تصميم نهايى را پس از مراجعت از سفر موكول كرد. 📚مغازی واحدی ج 3 ص 1046 👌حزب نفاق در غياب پيامبر، محلى را در نظر گرفتند و با شتاب هرچه تمام‏ تر، ساختمان آن را به نام مسجد به پايان رسانيدند. روزى كه پيامبر به مدينه بازگشت، از حضرتش خواستند كه اين پرستش‏گاه را با خواندن چند ركعت نماز بگشايد. در اين لحظه، وحى نازل گرديد و پيامبر را از جريان آگاه ساخت و آن‏جا را مسجد «ضرار» خواند كه براى دسته ‏بندى‏ه اى سياسى و ايجاد تفرقه در ميان مسلمانان ساخته شده بود. ( توبه 107_108) 👌پيامبر دستور داد كه ساختمان مسجد «ضرار» را با خاك يكسان كنند و تيرهاى آن‏جا را بسوزانند و براى مدتى مركز زباله باشد. 📚سیره ابن هشام ج 2 ص 530 _ بحار الانوار ج 20 ص 353 👌ويران كردن مسجد «ضرار» شكننده‏ اى بود كه بر فرق حزب نفاق وارد شد. از آن به بعد، رشته حزب از هم گسست و يگانه حامى آنان «عبد اللّه بن ابى» دو ماه پس از جنگ تبوك درگذشت. 📚فروغ ابدیت ص 884 ❕يك اصل اساسى در اسلام اين است كه بايد قبل از همه چيز نيات بررسى شود و ارزش هر عمل بستگى به آن دارد، نه به ظاهر آن، گر چه نيت يك امر باطنى است، اما ممكن نيست كسى نيتى در دل داشته باشد، اثر آن در گوشه و كنار عملش ظاهر نشود، هر چند در پرده ‏پوشى فوق العاده استاد و ماهر باشد. 👌و از اينجا جواب اين روشن مى‏ شود كه چرا پيامبر با آن عظمت مقام دستور داد مسجد يعنى خانه خدا را آتش بزنند، و مسجدى كه يك ريگ آن را نمى‏ توان بيرون برد ويران سازند، و مكانى را كه اگر آلوده شود بايد فورا تطهير كنند مزبله گاه شهر سازند . ❕ پاسخ همه اين سؤالها يك است و آن اينكه مسجد ضرار مسجد نبود در واقع بتخانه بود، مكان مقدس نبود كانون تفرقه و نفاق بود، خانه خدا نبود بلكه خانه شيطان بود، و هرگز اسم و عنوان ظاهرى و ماسك‏ها، واقعيت چيزى را دگرگون نمى‏ سازد، اين بود درس بزرگى كه داستان مسجد ضرار به همه مسلمانان براى همه اعصار و قرون داد . 📚تفسیر نمونه ج 8 ص 145 ❕ بنا براین روشن می شود که خراب کردن کانونی شیطانی توسط پیامبر با خراب کردن مساجدی که نماد حق و هستند توسط داعش ، اختلافی ماهوی دارد و جز ضد دینان بی اندیشه کسی بر این مساله خرده نمی گیرد و این دو را با هم مقایسه نمی کند . 🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
🤔 ❔اخیرا شبهاتی مطرح می شود که چرا خداوند یهودیان گرسنه و بخت برگشته را به خاطر در روز شنبه تبدیل به بوزینه می کند اما با ظالمین و متجاوزین که هزاران انسان را به خاک و خون می کشند کاری ندارد ❗️آیا این خداوند است ❕ 💠💠 👌خداوند در مورد مسخ شدن که حرمت روز شنبه را نگه نداشتند می فرماید ؛ « بطور قطع حال كسانى را از شما كه در روز شنبه نافرمانى و گناه كردند دانستيد، ما به آنها گفتيم بصورت بوزينه‏ هاى طرد شده‏ اى در آئيد ، ما اين جريان را مجازات و درس عبرتى براى مردم آن زمان و كسانى كه بعد از آنان آمدند، و هم پند و اندرزى براى پرهيزكاران قرار داديم » ( بقره 65_66) ❕خداوند به دستور داده بود، روز شنبه را تعطيل كنند، گروهى از آنان كه در كنار دريا مى ‏زيستند به عنوان آزمايش دستور يافتند از دريا در آن روز ماهى نگيرند، ولى از قضا روزهاى شنبه كه مى‏ شد، ماهيان فراوانى بر صفحه آب ظاهر مى ‏شدند، آنها به فكر حيله ‏گرى افتادند و با يك نوع كلاه شرعى روز شنبه از آب ماهى گرفتند، خداوند آنان را به جرم اين نافرمانى مجازات كرد و چهره‏ شان را از صورت انسان به دگرگون ساخت . 📚تفسیر نمونه ج 1 ص 297 👌درست است كه ماهى گرفتن از دريا براى ساحل‏ن شينان كار خلافى نيست گاهى ممكن است خداوند براى امتحان و آزمايش، جمعيتى را موقتا از اين موضوع نهى كند، تا مقدار فداكارى آنها روشن شود، و اين يكى از اشكال امتحان خداوند است به علاوه روز در آئين يهود، روز مقدسى بود و دستور داشتند براى احترام آن روز و رسيدن به عبادت و برنامه ‏هاى مذهبى دست از كسب و كار بكشند، ولى ساحل‏ نشينان همه اين مسائل را ناديده گرفتند و آن چنان مجازات شدند كه زندگينامه آنها درس عبرتى براى آيندگان شد. 📚همان مدرک ج 6 ص 428 ❕نافرمانی و عناد و دشمنی یهودیان با خداوند تا جایی پیش رفت که امام سجاد علیه السلام فرمود ؛ « خداوند و پیامبرانش آنها را از ماهیگیری در روز شنبه نهی کردند ، اما آنان به حیله ای تمسک جستند تا خدا را برای خود حلال کنند » 📚البرهان فی تفسیر القرآن ج 1 ص 233 👌بی شک کسانی که در عین دیدن قدرت خداوند و معجزات پیامبرانش و حتی ایمان آوردن به آنها ، دست به دشمنی و عناد و سرکشی با حق و حقیقت بزنند شایسته شدیدترین هستند ، لذا در روایتی امام باقر علیه السلام فرمود ؛ « خداوند بر آنان غضب کرد در حالی که آنان به خداوند رحمان شرک نورزیدند و در حقانیت شریعت موسی نداشتند ( بلکه به خاطر عناد و دشمنی عمدی آنها با دستورات خداوند گرفتار عذاب شدند )» 📚الکافی ج 2 ص 28 👌بنابر این روشن می شود که خداوند بنی اسرائیل را به صرف ماهیگیری در روز شنبه مجازات نکرد ،بلکه به خاطر دشمنی و عداوت عمدی و سرکشی و نافرمانی و با حق و حقیقت آن هم بعد از ایمان به شریعت ، گرفتار عذاب خود کرد . ❔حال سوال اینجاست که چرا خداوند در زمان ما و کفار را که به مراتب اعمال زشت آنها قبیح تر از عمل بنی اسرائیل است ، گرفتار مجازات و مسخ خود نمی کند ❗️ 👌پاسخ است ، زیرا اگر چه امروزه ظالمینی هستند که گناهانی بس بزرگتر از ماهی گیری در روز شنبه انجام می دهند ، اما خداوند به آنان مهلت می دهد و آنان را گرفتار عذاب خود نمی کند زیرا هنوز حجت بر آنان تمام نشده است . بسیاری از این ظالمین از روی جهل و نادانی دست به اقدامات می زنند و دعوت خداوند و حقانیت شریعت او ، خوب برای آنها تبیین نشده است ،به خلاف بنی اسرائیل که پس از اعتراف به دستورات خداوند از روی عناد و سرکشی دست به مخالفت زدند . 👌خداوند می فرماید ؛ « مجازات نخواهیم کرد مگر آنکه پیامبری کنیم ( و اتمام حجت کنیم)» (اسراء 15 ) 👌و می فرماید ؛ « هیچ شهری را هلاک نکردیم مگر آنکه برای آن دهندگانی بود» 🔷شعراء 208 👌ادامه 👇👇👇
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠ادامه 👇 ❕البته انکار نمی کنیم که ظالمینی نیز هستند که پس از اتمام حجت از روی عناد و دست به اقدامات خرابکارانه می زنند ، اما خداوند به خاطر حکمت ها و در دنیا به آنها فرصت می دهد ، چنان که در روایتی امام سجاد علیه السلام فرمود ؛ « خداوند بنی اسرائیل را به خاطر ماهیگیری در روز شنبه مسخ نمود ، پس چگونه است حال کسانی که ( گناهی بزرگتر انجام می دهند ) و اولاد رسول خدا را کشته و حرمتش را می کنند ؟ خداوند در دنیا آنها را مسخ نمی کند اما عذابی چند برابر عذاب مسخ ، در آخرت برای آنها آماده کرده است . ❕از امام علیه السلام سوال کردند که برخی از دشمنان به ما می گویند قتل امام حسین گناهش از گناه در روز شنبه بزرگتر است ، چرا خدا قاتلین حسین را مسخ نکرد همانند آنچه با بنی اسرائیل کرد ❔ 👌امام علیه السلام پاسخ داد ؛ « به آنها بگویبد گناه بزرگتر از گناه کافرانی است که ابلیس آنها را گمراه می کند ، اما خداوند از کافرین گروه هایی را چون قوم نوح و فرعون و ...هلاک می کند اما ابلیس را نکرد ❔در حالی که او سزاوارتر به هلاکت است . چرا خداوند کافرینی که گناهشان از ابلیس کمتر است را هلاک می کند اما با ابلیس کاری ندارد ؟ 👌بدانید که خداوند است و کارهایش از روی حکمت است ، چه کسانی که هلاک شدند از روی حکمت هلاک شدند و چه آنانی که هلاک نشدند . اگر بنی اسرائیل مسخ شدند از روی حکمت بوده و اگر قاتلین حسین نشدند آن هم از روی حکمت بوده است » 📚بحار الانوار ج 45 ص 295 ❕تکامل انسانی چیزی نیست که بتوان آن را به اجبار آفرید بلکه راه طولانی و درازی است که باید با پای خود آن را طی کنند و با اراده و تصمیم و افعال اختیاری خویش طرح آن را بریزند.آیا اگر از کسی به اجبار و با زور سر نیزه مبلغ هنگفتی برای ساختن یک بیمارستان بگیرند این عمل هیچ اثر اخلاقی و تکامل روحی برای او دارد؟ مسلما خیر اما اگر به اراده و میل خویش حتی یک ریال به چنین هدف کمک کند به همان نسبت راه کمال اخلاقی را پیموده است 👌 اساس زندگی بشر بر آزادی اراده است تا همگی آزمایش شوند نه اجبار و اکراه و گرنه صورت نخواهد گرفت .اگر ظالمین ببینند که هر ظلمی می کنند سریع عذاب و مسخ شده و تبدیل به حیوانات می شوند دیگر کسی جرات کردن را به خود نمی دهد و همگان بالاجبار مسیر صلاح را در پیش می گیرند که روشن است که این هدایت اجباری فایده ای ندارد زیرا تکامل است که ارزشمند است. ❕البته این سخن مانع از آن نیست که ظالمین به گونه ای عذاب شوند که با تکامل اختیاری سایرین منافاتی نداشته باشد ‌ ، چنان که در روایات ما بیان شده است که خداوند از طریق زلزله ، سیل ، خشکسالی ، بیماری های مختلف ، و سایر پدیده های طبیعی ، گرانی ، زمامداران ظالم و... افراد سرکش و ظالم را در دنیا می کند. 📚بحار الانوار ج70 ص366 باب138 👌اما متاسفانه امروزه با کشف علت های طبیعی و حمل این حوادث بر اتفاقات طبیعی عالم بسیاری از مردم از متذکر شدن به این حوادث غافل هستند و بدون پند گرفتن به مسیر خود ادامه می دهند اما همین حوادث اگر در امت های گذشته اتفاق می افتاد دلیل روشنی بر و هلاکت آنان تلقی می شد . 🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
🤔 ❔من در گروهی روانشناس قراردارم که بااستنادهای علمی وروانشناسی خود شبهاتی وارد کرده که پیامبر بخاطر انسان بودنش دارای اشتباه است و او وحی را با زبان انسانی دریافت می کند که طبیعتا از ورود خطاهای انسانی در دریافت وحی گریزی نیست چرا که خطا همزاد انسان است ❕ 💠💠 👌اگر چه خطا کردن از ویژگیهای انسانها تلقی میشود و آن ها از خطا کردن مصون نیستند ،اما هدایتگران الهی و انبیاء خداوند به توفیق و عنایت الهی از خطا کردن مصون هستند و هیچگاه دچار خطا و اشتباه چه در دریافت وحی و چه در ابلاغ وحی و ...نمی شوند . 1⃣دلیل عقلی بر این مساله می گوید هدف از بعثت پيامبران هدايت نوع بشر در سايه دستورات الهى است؛ اين هدف در صورتى تأمين مى‏ شود كه هيچ‏گونه شك و ترديدى براى مردم نسبت به سخنان و تعليمات آنها نباشد، به گونه‏ اى كه سخن آنها را سخن خدا بدانند، و تعليمات آنها را تعليمات الهى، تا از جان و دل آنها را بپذيرند، و صد درصد در برابر آن تسليم باشند، و به آن اعتماد كنند. 👌بديهى است اگر آنها از گناه و خطا معصوم نباشند احتمال دروغ و تحريف حقايق، و خطا و اشتباه، در كلمات آنها راه پيدا كند، سخنان آنها قابل اعتماد نخواهد بود؛ حتى اگر آنها آدم‏هاى خوبى باشند؛ زيرا منهاى مقام عصمت، باز اين احتمال وجود دارد كه روزى پاى آنها در برابر مظاهر فريبنده مادى بلغزد، و يا بدون قصد و غرضى گرفتار خطا و اشتباه شوند. ❕اين احتمال هميشه خاطر پيروان آنان را مشّوش مى‏ سازد، و مايه نگرانى و ترديد خواهد بود. به علاوه مسأله اتمام حجت نيز حاصل نمى‏ شود؛ زيرا هميشه بهانه‏ اى در دست مخالفان خواهد بود كه عدم پيروزى از تعليمات پيامبر به خاطر احتمال دروغ و كذب و يا خطا و اشتباه بوده است. كوتاه سخن اين‏كه سرمايه اصلى نبوت، جلب اعتماد تشنگان حقيقت است، و اين معنا بدون «مقام عصمت و مصونيت از گناه و خطا» امكان‏ پذير نيست. 📚پیام قرآن ج 7 ص 181 2⃣عصمت در دریافت و تبلیغ وحی پیامبران مورد تاکید قرآن قرار گرفته است و می فرماید ؛ « خدا آگاه از غیب است کسی را بر غیب خود مطلع نمی سازد. مگر آن کس که او را برگزیند، یعنی پیامبران. در این صورت خدا محافظان و مراقبانی از پیش رو و پشت سر آن رسولان قرار می‌دهد. تا خدا بداند (تحقق پذیرد) که رسولان، رسالت‌های پروردگار خود را به خوبی ابلاغ کرده اند، و او بر آنچه که نزد رسولان است احاطه داشت و همه چیز را به خوبی شمرده است». 🔰جن 28 ❕از این آیه مصونیت پیامبران در مسائل مربوط به وحی وابلاغ دین اعم از تلقی، نگهداری و ابلاغ کاملاً استفاده می‌شود، زیرا جمله ( مراقبينى از پيش رو و پشت سر براى آنها قرار مى‏ دهد ) گواه بر این است که خدا مراقبان و محافظانی را از همه جانب بر پیامبران تعیین کرده است و این تعبیر کنایه از آن است که پیامبران از همه جوانب تحت کنترل و مراقبت راصدان و مراقبان الهی می‌باشند و نتیجه این رصدها و مراقبت‌ها آن است که از نفوذ عوامل مخرب به قلب پیامبران الهی جلوگیری می‌شود، نه شیاطین در آن نفوذ می‌کنند و نه پیامبران آن را فراموش می‌نمایند. ❕با توجه به مضمون این آیه می‌توان گفت که رسولان الهی در مسائل مربوط به غیب و وحی، پیوسته مورد مراقبت فرشتگان الهی بوده تا رسالتی را که بر دوش گرفته اند به خوبی انجام دهند و این تعبیر دیگری از مصونیت آنان در تلقی وحی و حفظ و ابلاغ آن است، زیرا اگر خللی در این مراحل رخ دهد، هرگز رسالت الهی تحقق نمی پذیرد. 3⃣برخی دیگر از آیات قرآن حاکی است که خدا همراه پیامبران کتاب فرستاده تا در میان مردم به حق داوری کند و این دو هدف جز با مصونیت پیامبران در مسائل مربوط به دنیا تحقق نمی پذیرد آنجا که می‌فرماید ؛ «کانَ النّاسُ أُمَّةً واحِدَةً فَبَعَثَ اللّه النَّبِیِّینَ مُبَشِّرینَ وَمُنْذِرینَ وَأَنْزَلَ مَعَهُمُ الکِتابَ بِالحَقِّ لِیَحْکُمَ بَیْنَ النّاسِ فِیمَا اخْتَلَفُوا فِیهِ... ). ( بقره 213) «مردم گروه واحدی بودند، آنگاه پیامبران نوید دهنده و بیم دهنده را بر انگیخت و همراه آنان به حق کتاب نازل کرد تا در میان مردم در باره آنچه اختلاف کرده اند داوری کند». 👌درست است داور در آیه، به حکم این که فعل را مفرد آورد (لِیَحْکُمَ) کتاب است و طبعاً کتاب آسمانی باید عین حق و مصون از هر نوع لغزش باشد امّا این کتاب صامت، به وسیله کتاب ناطق بیان می‌گردد و اگر کتاب ناطق (پیامبر) در مسائل مربوط به وحی از اخذ و حفظ و تبلیغ دچار اشتباه گردد، قهراً خود کتاب نیز مصون از خطا نخواهد بود. 💠ادامه پاسخ 👇👇👇
💠ادامه پاسخ 👇👇👇 4⃣ دلیل دیگر قرآنی بر این مساله آن است که پیامبران، جانشینان خدا در روی زمین بوده و منطق آنان مستند به هوای نفس نیست، بلکه آنچه را از خدا می‌گیرند، برای مردم بیان می‌کنند چنان که می‌فرماید ؛ «وَما یَنْطِقُ عَنِ الهَوی * إِنْ هُوَ إِلاّ وَحْیٌ یُوحی » ( نجم4 _3) «پیامبر از روی هوای نفس سخن نمی گوید، بلکه گفتار او وحی الهی است که به او می ‌رسد». ❕این آیه به مجموع گفتارهای پیامبر اعم از قرآن و حدیث، مصونیت می بخشد و لذا پیامبر نه تنها در بیان دین از طریق قرآن، از هر لغزشی (عمدی وسهوی) مصون می‌باشد، بلکه در بیان دین از طریق حدیث نیز همین اصل بر او حاکم است. 📚منشور جاوید ج 3 ص 193 5⃣روایات فراوانی نیز بر عصمت و مصونیت پیامبران الهی در دریافت و تبلیغ وحی گواهی می دهد . ❕امام علی علیه السلام در وصف هدایتگران الهی فرمود: «آنان معصوم هستند از تمام گناهان صغیره و کبیره و در جواب دادن خطا نمی کنند و هیچ گاه دچار سهو و نسیان نمی شوند» 📚بحار الانوار ج25 ص351 🔶پیامبر گرامی فرمود: «سهو و نسیان برای شما است و ما گرفتار سهو و نسیان نمی شویم» 📚بحار الانوار ج17 ص111 ❗️در روایات فراوانی آمده است که هدایتگران الهی همواره از طرف خداوند و فرشتگان و روح القدس تایید و یاری می شوند و چنین افرادی هیچ گاه دچار سهو و خطا نمی شوند 📚بحار الانوار ج25 ص47 باب3 ❕امام رضا علیه السلام در وصف هادیان خداوند فرمود ؛ «آنها معصوم هستند و مؤيد و موفق و مستقيم و آگاه از حق، و ايمن از خطاها و لغزش‏ها و انحراف‏ها، خداوند آنها را به اين‏ صفت مخصوص كرده تا حجتش بر بندگان و شاهدش بر خلق باشد». 📚الکافی ج 1 ص 203 🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
🤔 ❔میخواستم بپرسم که شیطان با شش هزار سال عبادت چطور به یکباره سرکشی میکنه و و استکبار میورزه؟ اگر عبادت شیطان از روی معرفت و خلوص بوده که نباید این گناه و سرکشی را انجام میداده، و اگر از روی بی معرفتی و عادت و زبان انجام می داده که نباید به این مقام قرب میرسیده ❗️❗️ 💠💠 👌در این شکی نیست که عبادت خداوند همراه با اخلاص و معرفت به ذات الهی ، سبب رسیدن بندگان به درجات عالی و والای الهی می گردد چنان که امام رضا علیه السلام فرمود ؛ « اولین چیزی که خداوند بر بندگانش فرض و واجب کرده ( که سبب ترفیع قرب و مقام آنها می شود ) معرفت است » 📚بحار الانوار ج 3 ص 14 ❕ باید توجه داشت که اگر چه انسان با معرفت و اخلاص الهی می تواند به درجات والا و عالی دست پیدا کند ، اما اگر لحظه ای گرفتار عجب و خود برتربینی و غرور شود ، و نسبت به معرفت الهی و اخلاص او که بی تفاوت شود ، تمام آنچه را که برای رسیدن به آن تلاش کرده از دست می دهد و گرفتار سقوط و می شود همانند آنچه برای ابلیس اتفاق افتاد . 👌در روایتی آمده است ؛ « دو نفر وارد مسجد شدند يكى عابد بود و ديگرى فاسق اما هنگامى كه از مسجد خارج مى‏ شدند فاسق، جزء صديقان شده بود و عابد از فاسقان. سپس فرمود ، اين بدان رو است كه چون عابد وارد شد به عبادت خود مى ‏باليد و در اين فكر بود و فاسق هنگامى كه وارد شد فكرش در پشيمانى بود و پيوسته از گناهان خويش استغفار مى ‏كرد.» 📚الکافی ج 2 ص 314 ❕در نقل دیگری آمده است ؛ « خداوند متعال به داود وحى فرستاد گنهگاران را بشارت ده و صديقين (والا مقام) را بيم ده» (داود تعجب كرد و) عرض كرد اى پروردگار چگونه چنين چيزى ممكن است؟ خداوند فرمود: گنهكاران (پشيمان و نادم) را بشارت ده كه من توبه آنها را مى ‏پذيرم و از گناهانشان نظر مى‏ كنم و صديقين را بيم ده كه از اعمالشان عُجب و خود پسندی به خود راه ندهند». 📚همان مدرک ❕در نقل دیگری آمده است ؛ « خداوند به پیامبر اسلام وحى فرستاد كه بعضى از بندگان من در مسير عبادت تلاش مى‏ كند و شب از خواب خوش و بستر لذت‏ بخش بر مى‏ خيزد و مشغول عبادت مى ‏شود و خود را در عبادت من به سختى و تعب مى‏ اندازد. گاه من او را يك شب يا دو شب گرفتار خواب مى‏ كنم تا در مسير صحيح گام بردارد، زيرا هنگامى كه به خواب مى‏ رود و صبح بيدار مى‏ شود نسبت به خود خشمگين است و خود را سرزنش مى‏ كند و اگر او را در آنچه از عبادت من مى ‏خواهد آزاد بگذارم، چه بسا عُجب و خودپسندى به او عارض شود و از اين راه حالتى به او دست دهد كه در آن است‏ » 📚الکافی ج 2 ص 60 ❕در ميان بنى اسرائيل عابدى بود بنام" " كه زمانى طولانى عبادت كرده بود، و به آن حد از مقام قرب رسيده بود كه بيماران روانى را نزد او مى‏ آوردند و با دعاى او سلامت خود را باز مى‏ يافتند، روزى زن جوانى را از يك خانواده با شخصيت به وسيله برادرانش نزد او آوردند، و بنا شد مدتى بماند تا شفا يابد، شيطان در اينجا به وسوسه‏ گرى مشغول شد، و آن قدر صحنه را در نظر او زينت داد تا آن مرد عابد به او تجاوز كرد ، چيزى نگذشت كه معلوم شد آن زن باردار شده (و از آنجا كه گناه هميشه سرچشمه گناهان عظيمتر است) زن را به قتل رسانيد، و در گوشه‏ اى از بيابان دفن كرد. برادرانش از اين ماجرا با خبر شدند كه مرد عابد دست به چنين جنايت هولناكى زده، اين خبر در تمام شهر پيچيد، و به گوش امير رسيد، او با گروهى‏ از مردم حركت كرد تا از ماجرا با خبر شود، هنگامى كه جنايات عابد مسلم شد او را از عبادتگاهش فرو كشيدند، پس از اقرار به گناه دستور داد او را به دار بياويزند، هنگامى كه بر بالاى چوبه دار قرار گرفت شيطان در نظرش مجسم شد، گفت: من بودم كه تو را به اين روز افكندم! و اگر آنچه را مى ‏گويم اطاعت كنى موجبات نجات تو را فراهم خواهم كرد! عابد گفت چه كنم؟ گفت: تنها يك سجده براى من كن كافى است! عابد گفت: در اين حالتى كه مى‏بينى توانايى ندارم، شيطان گفت: اشاره‏ اى كفايت مى‏ كند، عابد با گوشه چشم، يا با دست خود، اشاره ‏اى كرد و به شيطان آورد و در دم جان سپرد و كافر از دنيا رفت‏ » 📚بحار الانوار ج 14 ص 486 ❕از آنچه گفته شد بدست می آید که عبادت و بندگی به همراه خلوص و معرفت سبب درجه می شود اما خود پسندی و غرور و بی اعتنایی به علم و آگاهی حاصل شده سبب سقوط و هلاکت می گردد و با توجه به این روشن می شود که هیچ ندارد که شیطان با معرفت و اخلاصی که نسبت به خداوند داشت به درجات بالای قرب و کمال برسد اما با بی اعتنایی به این معرفت و اخلاص و گرفتار شدن به عجب و غرور و خود خواهی تمام آنچه را که آورده بود را از دست دهد . 🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
🤔 ❔چگونه قرآن می گوید افرادی که ربا می خورند از بین می رود در حالی که ما می بینیم ربا خواران روز به روز بر ثروتشان افزوده می شود ❗️این ذهنم را مشغول کرده است ❕ 💠💠 👌قرآن می فرماید ؛ « خداوند ربا را مى‏ كند، و صدقات را افزايش مى ‏دهد ، و خداوند، هيچ انسان ناسپاس گنهكارى را دوست نمى‏ دارد » ( بقره 276) ❕از آنجا كه رباخوار به وسيله كه در دست دارد که حاصل دسترنج طبقه زحمتكش را جمع مى‏ كند و گاه با اين وسيله به هستى و زندگى آنان خاتمه مى ‏دهد و يا لا اقل بذر دشمنى و در دل آنان مى‏ پاشد به طورى كه تدريجا تشنه خون رباخوار مى ‏گردند و جان و مالش را در معرض خطر قرار مى ‏دهند. 👌قرآن مى ‏گويد خدا سرمايه‏ هاى را به نابودى سوق مى‏ دهد چون ربا باعث قساوت قلب و خسارت مى‏ شود و اين دو باعث بغض و عداوت و سوء ظن مى ‏گردد و امنيت و مصونيت را سلب نموده، نفوس را تحريك مى‏ كند تا از هر راهى و وسيله‏ اى كه ممكن باشد چه با زبان و چه با عمل، چه مستقيم و چه غير مستقيم از يكديگر انتقام بگيرند، و مال یکدیگر را نابود و همه اينها باعث تفرقه و اختلاف مى‏ شود و اين هم راه‏هاى فساد و زوال و تباهى را مى‏ گشايد و كمتر مالى از آفت و يا خطر زوال محفوظ مى ‏ماند. ❕همه اينها براى اين است كه صدقه و ربا هر دو با زندگى طبقه محروم و محتاج تماس دارد زيرا احتياج به ضروريات زندگى، احساسات باطنى آنان را تحريك كرده و در اثر وجود عقده ‏ها و خواسته‏ هاى نشده آماده دفاع از حقوق زندگى خود گشته و هر طور كه شده در صدد مبارزه بر مى‏ آيند اگر در اين هنگام به ايشان احسان شده و كمك‏هاى بلاعوض برسد احساساتشان تحريك مى ‏شود تا با احسان و حسن نيت خود، آن احسان را تلافى كنند و اگر در چنين وضعى در حق آنان با قساوت و خشونت رفتار شود بطورى كه تتمه هم از بين برود و آبرو و جانشان در خطر افتد، با انتقام مقابله خواهند كرد و به هر وسيله ‏اى كه دستشان برسد طرف مقابل را منكوب مى‏ سازند و رباخوارى است كه از آثار شوم اين مبارزه محفوظ بماند بلكه آنهايى كه سرگذشت رباخواران را ديده ‏اند همه از نكبت و نابودى اموال آنان و ويرانى خانه‏ ها و بى ثمر ماندن تلاشهايشان از قهر فقرا خبر مى‏ دهند. 📚ترجمه المیزان ج 2 ص 642 👌به دیگر ؛ ❕در ميان بزرگان اهل تفسير گفتگوست كه آيه فوق اشاره به نابودى درآمدهاى حاصله از در اين دنياست، يا اشاره به بى ‏ثمر بودن آنها در آخرت است هر چند در راه خدا انفاق شود و به وسيله آن كارهاى به ظاهر خير انجام گردد؟ 👌هر دو معنى مى‏ تواند باشد زيرا تجربه نشان داده كه اموال حاصل از ربا دوام و بقاء و بركتى ندارد و رباخواران گرفتار سرنوشت‏هاى شومى مى‏ شوند و با بدى از دنيا مى ‏روند. ❕در آخرت نيز روشن است به فرض كه آن اموال را در راه خدا انفاق كرده باشند چيزى نمى‏ شود چرا كه خداوند جز اموال پاك و حلال را نمى‏ پذيرد و اصل قرآنى «إِنَّما يَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقِينَ» همه جا حاكم است. 📚ربا و بانکداری اسلامی ، ص 12 ❕در روایات ، یکی از مصادیق ربا ، نقصان دینی و آخرتی بیان شده است . 💠زراره به نزد امام صادق علیه السلام رفته و می گوید ؛ « چگونه خدا ربا را كاهش داده و نابود مى‏ كند با اينكه ما مى‏ بينيم ربا خواران روز به روز بيشتر مى‏ شود؟ 👌امام پاسخ داد ؛ « چه نقصانى شديدتر از نقصان يك درهم ربا كه دين آدمى را ناقص مى‏ كند و از بين مى ‏برد و اگر هم بخواهد توبه كند ( باید اموال مردم را باز گرداند که در این صورت ) همه از بين مى‏ رود و فقير مى‏ شود » 📚التهذیب ج 7 ص 15 🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
🤔 ❔برخی شبهه می کنند که چادر سیاه در قرآن و روایات نیامده است و این رسمی است که از عرب جاهلی باقیمانده که دختران خود را به خاطر ننگ دختر بودن در چادرهای سیاه پنهان می کردند ❗️آیا واقعیت دارد ❕ 💠💠 👌پوشیدن چادر سیاه برای زنان در جهت پوشش بدن از نامحرم مورد آیات و روایات قرار گرفته است . ❕در تعالیم اسلامی تاکید شده است که بانوان باید تمام بدن خود را جز قرص صورت و دست ها تا مچ از بپوشانند . 🗯خداوند در سوره نور آیه 31 می فرماید: «به زنان با ایمان بگو چشمهای خود را (از نگاه هوس آلود) فرو گیرند و دامان خویش را حفظ کنند و های خود را جز آن مقدار که ظاهر است آشکار ننمایند و (اطراف) روسری های خود را بر سینه خود افکنند (تا گردن و سینه با آن پوشیده شود)» 🗯امام صادق فرمود: «زینت ظاهری که پوشاندن آن واجب نیست صورت و دو دست است» 📚قرب الاسناد ص40 📚وسائل الشیعه ج 20 ص 202 ❗️و در سوره احزاب آیه 59 می فرماید: «ای پیامبر به همسران و دخترانت و زنان مومن بگو خود را بر خویش فرو افکنند .این کار برای اینکه مورد آزار قرار نگیرند بهتر است» ❕جلباب به پوشش های بلندی اطلاق می شود که سر و سینه و زن را می پوشاند . 📚لسان العرب ج 1 ص 272 ❕در تفسیر در المنثور آمده است ؛ « وقتى آيه" يُدْنِينَ عَلَيْهِنَّ مِنْ جَلَابِيبِهِنَّ" نازل شد، زنان انصار طورى از خانه‏ ها بيرون شدند كه گويى كلاغ سياهند، چون كيسه‏ اى سياه به خود پوشانده بودند كه سراپايشان گرفته بود » 📚الدر المنثور ج 5 ص 221 ❗️پیامبر گرامی فرمود: «زن وقتی به حد بلوغ می رسد نباید جایی از بدن و اندامش دیده شود مگر صورت و دست ها » 📚سنن ابی داود ج2 ص383 ❕روشن است که پوشاندن کامل بدن جز صورت و دست ها با پوشش های سرتاسری حاصل می شود که ما امروزه از آن تعبیر به چادر می کنیم و این نکته نیز روشن است که با پوشش و چادر مشکی بهتر حجاب شرعی رعایت می شود و بدن و زینت های آن تحت پوشش قرار می گیرد و بانوان در معرض نگاه نامحرمان قرار نمی گیرند . ❕در مورد حضرت زهرا آمده است که زمانی که به مسجد برای خواندن خطبه فدکیه می رفت ؛ 👌« سرپوش به سر افکند و خود را در پیچیده با گروهی از زنان به جانب مسجد راه افتاد در حالی که خود را سخت پوشانده بود « لاثت خمارها علی راسها و اشتملت بجلبابها و اقبلت فی لمه من حفدتها و نساء قومها تطا ذیولها» 📚بحار الانوار ج29 ص216 👌لذا در روایات ما ، حکم کراهت پوشش مشکی از چادر برداشته شده است . 🔰امام صادق علیه السلام فرمود ؛ « پوشش سیاه مکروه است ، مگر در عمامه و چکمه و » 📚الکافی ج 6 ص 415 ❕کساء به پوششی گفته می شود که تقریبا تمام بدن را می پوشاند مانند عبا و ؛ 📚التحقیق فی کلمات القرآن ج 10 ص 67 🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
🤔 ❔این که گفته میشود از جمله معجزات قرآن پرده برداشتن از مراحل جنین است چقدر واقعیه ❗️برخی نزدیکان می گویند که دقیقا نظرات قرآن بر خلاف علم روز جنین شناسی است ❕❕ 💠💠 👌در قرآن مجيد در لابه ‏لاى آيات مربوط به نشانه ‏هاى توحيد و همچنين دلايل معاد اشارات بسيار پر معنايى به مسأله آفرينش انسان از نطفه و سپس تطورات جنين آمده است، كه بعضى از آنها را مى ‏توان در زمره معجزات علمى قرآن شمرد. از جمله در آيه دوم سوره انسان مى‏خوانيم:« إِنَّا خَلَقْنَا الْإِنسَانَ مِنْ نُّطْفَةٍ أَمْشَاجٍ نَّبْتَلِيهِ فَجَعَلْنَاهُ سَمِيعاً بَصِيراً: «ما انسان را از نطفه به هم آميخته اى‏ آفريديم، و او را مى آزماييم؛ (بدين جهت) او را شنوا و بينا قرار داديم». ❕امْشاج جمع بوده و به معناى شئ مخلوط است؛ در اين‏كه اين نطفه از چه چيز مخلوط است مفسران احتمالات گوناگونى داده ‏اند، گاه آن را اشاره به تركيب نطفه انسان (از اسپرم و اوول) دانسته ‏اند و گاه اشاره به تركيبى از استعدادهاى مختلف (از نظر جسمانى و روحانى، زشت و زيبا، باهوش و كم هوش و ...) ذكر كرده ‏اند؛ و گاه اشاره به تركيب نطفه انسان از مواد مختلفى از فلزات و شبيه فلزات دانسته‏ اند. 👌ولى با پيشرفت علم و گسترش دانشمندان، امروز اين معنا اثبات شده است كه اين قطرات ناچيز منى (كه تعبير ديگرش نطفه است از آب های متعددى كه غدد مختلف بدن ترشح مى‏ كنند تركيب شده است؛ و ترشحات پنج غده منى را درست مى‏ كنند؛ و آنها عبارتند از: دو غده به نام بيضه كه در كيسه‏ هاى تخمى كه نزديك غده پروستات قرار دارند، و ديگرى خود غده پروستات است، و همچنين غده ‏هاى كوپر و ليتره كه در كنار مجارى ادرار قرار دارند. 📚اقتباس از كتاب «مقايسه ‏اى ميان تورات و انجيل و قرآن و علم» نوشته دكتر بوكاى، ترجمه مهندس ذبيح الله دبير صفحه 271. 👌اين آب‏هاى پنج‏گانه با دقيق و حساب شده ‏اى به هم مى ‏آميزند و ماده حيات آفرين نطفه را تشكيل مى ‏دهند. ❕دانشمند فرانسوى، فوق الذکر ، معتقد است تعبير به اشماج كه در قرآن وارد شده؛ اشاره به همين نكته دقيق دارد كه هنگام نزول آيات قرآن از چشم جهانيان و دانشمندان آن عصر، پوشيده و پنهان بوده است. 👌از سوى ديگر در آيه 20 تا 23 سوره مرسلات مى‏ فرمايد: أَلَمْ نَخْلُقْكُمْ مِّنْ مَّاءٍ مَهِينٍ- فَجَعَلْنَاهُ فِى قَرَارٍ مَّكِينٍ- إِلَى قَدَرٍ مَّعْلُومٍ- فَقَدَرْنَا فَنِعْمَ الْقَادِرُونَ: «آيا شما را از آبى پست و ناچيز نيافريديم،- سپس آن را در قرارگاهى مطمئن و آماده (رحم) قرار داديم،- تا مدّتى معيّن؟!- ما توانايى بر اين كار داشتيم، پس ما چه تواناى خوبى هستيم (و امر معاد براى ما آسان است)». 👌دانشمندان جنين‏ شناسى، امروزه با و مشاهدات دقيقى كه از طريق فيلمبردارى‏هاى زنده از تحولات جنين به عمل آمده به اين نكته رسيده ‏اند كه تركيب اسپرم با اوول در بيرون رحم و دهليزهاى منتهى به آن صورت مى ‏گيرد؛ و بعد نطفه منعقد شده به سوى قرارگاه اصلى كه رحم است پيش مى ‏رود و بر ديواره آن مى ‏چسبد. 💠در آيه فوق نيز به وضوح اين معنا ديده مى‏ شود؛ نخست از آفرينش انسان سخن مى ‏گويد؛ سپس از قرار گرفتن او در قرارگاه رحم- توجه داشته باشيد كه واژه ثُمَّ در لغت عرب معمولًا براى عطف همراه با ترتيب و فاصله زمانى به كار مى ‏رود- و به اين ترتيب چيزى كه از چشم همه دانشمندان در آن عصر و قرن‏هاى بعد مستور بوده به وضوح در قرآن آمده است. ❕تعبير به «قرارٍ مكينٍ» (جايگاه امن و امان) نيز تعبير بسيار پر معنايى است، كه مسلماً ابعادش در آن زمان ناشناخته بوده و امروزه با پيشرفت علم و دانش ما مى‏ دانيم كه چه نكات مهمى در رحم به كار گرفته شده است كه آن را به صورت مطمئن‏ترين جايگاه براى جنين در آورده است. 👌گذشته از پرده‏ هاى سه گانه‏اى كه از هر سو جنين را احاطه كرده (پوست شكم مادر، ساختمان رحم، كيسه مخصوصى كه جنين درون آن قرار دارد) هر جنينى در ميان كيسه ‏اى كه اطراف داخل آن را آب لزجى فرا گرفته شناور است؛ و تقريباً در يك حالت بى وزنى، بدون اتكاء بر چيزى در آنجا قرار دارد؛ و بسيارى از ضربه هايى كه از اطراف بر بدن مادر وارد مى‏شود براى او قابل تحمّل است؛ چرا كه در واقع ضربه‏ ها بر كيسه آب وارد مى ‏شود، نه مستقيماً بر خود جنين و به تعبير ديگر كيسه و محتواى آن را مى‏ توان يك دستگاه ضد ضربه ناميد كه مانند فنرهاى نرم اتومبيل ضربه ‏هاى سنگين موجها و دست اندازهاى جاده را خنثى مى‏ كند و از اين گذشته نمى ‏گذارد اعضاى بدن جنين روى هم فشار بياورد زيرا اين فشار براى آن جسم لطيف، مسلماً زيان آور است. 💠ادامه 👇👇👇
🔰ادامه 👇👇👇 ❕به علاوه سرما و گرماى خارج به آسانى به منتقل نمى ‏شود؛ زيرا ناچار است از آن كيسه مملو از آب بگذرد و طبعاً تعديل مى ‏شود و به جنين مى ‏رسد، و گرنه ممكن بود با يك حمام گرفتن مادر با آب سرد يا گرم، وضع جنين به كلى مختل شود. 👌با توجه به اين امور است كه «قَرارٍ مَكينٍ» (جايگاه مطمئن و آرام) بر ما كاملًا آشكار مى ‏گردد. نه تنها جنين جايگاه امن و مناسبى در رحم دارد؛ بلكه اين امنيت و ايمنى در مراحل تولد نيز ادامه دارد. به گفته بعضى از مفسران آن ماده سيال مخصوصى كه جنين در آن شناور است، به هنگام تولد، سبب توسعه دهانه رحم و ضد عفونى كردن مجراى عبور جنين مى‏شود تا به راحتى و در نهايت امنيت از مجرايى كه معمولًا آلوده به انواع ميكرب‏ها است بگذرد و سالم‏ به دنيا آيد. 📚تفسیر پیام قرآن ج8 ص 182 ❕اين نكته نيز شايان اهميت است، كه قرآن مجيد هنگامى كه سلسله مراحل تكاملى جنين را در آيه 12 و 13 و 14 سوره مؤمنون بازگو مى ‏كند، اين‏چنين مى ‏فرمايد ؛ « وَ لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ مِنْ سُلالَةٍ مِنْ طِينٍ ثُمَّ جَعَلْناهُ نُطْفَةً فِي قَرارٍ مَكِين‏ ثُمَّ خَلَقْنَا النُّطْفَةَ عَلَقَةً فَخَلَقْنَا الْعَلَقَةَ مُضْغَةً فَخَلَقْنَا الْمُضْغَةَ عِظَاماً فَكَسَوْنَا الْعِظَامَ لَحْماً ثُمَّ أَنشَأْنَاهُ خَلْقاً آخَرَ فَتَبَارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِينَ: «ما انسان را از عصاره ‏اى از گل آفريديم.سپس آن را نطفه ‏اى در قرارگاه مطمئن (رحم) قرار داديم. سپس نطفه را به صورت علقه (خون بسته)، و علقه را به صورت مضغه (چيزى شبيه گوشت جويده شده)، و مضغه را به صورت استخوان‏هايى درآورديم؛ و بر استخوان‏ها گوشت پوشانديم؛ سپس آن را آفرينش تازه اى بخشيديم؛ پس و پر بركت است خدايى كه بهترين آفرينندگان است!» 👌«عَلَقَة» از مادّه «عَلَق» (بر وزن شفق) در اصل به معنى علاقه و ارتباط به چيزى است؛ و لذا «عَلَقْ» به معنى خون بسته و زالو نيز آمده است؛ و «علقه» كه يكى از مراحل تكوّن جنين در مادر است از اين رو علقه ناميده شده كه شبيه قطعه خون منعقد شده است. 📚مفردات راغب 👌«مُضْغَة» از مادّه «مَضْغ» به معنى جويدن غذا است؛ و به معنى قطعه‏ اى از گوشت است به اندازه‏ اى كه انسان يكبار مى‏ جود، به شرط اينكه هنوز پخته نشده باشد. اطلاق اين واژه بر يكى از مراحل جنين كه بعد از حالت «علقه» است به خاطر شباهتى است كه با چنين دارد. در اين هنگام جنين به صورت قطعه گوشت سرخ رنگى درمى‏ آيد كه در آن رگ‏هاى فراوان سبز رنگى است‏. 👌نخست به آفرينش انسان از عصاره گِل، و سپس از نطفه ‏اى كه در قرارگاه مطمئن رحم جاى مى‏ گيرد اشاره مى‏ كند؛ و بعد از ذكر اين دو مرحله، به ذكر پنج مرحله ديگر كه مجموعاً هفت مرحله را تشكيل مى‏ دهد؛ مى ‏پردازد: 1- مرحله «علقه» كه نطفه تبديل به بسته‏ اى مى‏ شود كه عروق فراوان در آن وجود دارد.2- مرحله «مضغه» كه اين خون لخته شده به شكل قطعه گوشتى در مى‏ آيد.3- مرحله «عظام» كه سلّول‏هاى گوشتى همگى تبديل به سلّول‏هاى استخوانى مى‏ شود.4- مرحله پوشش استخوان‏ها با گوشت فرا مى ‏رسد كه عضلات سرتاسر استخوان‏ها را فرا مى‏ گيرد .5- در اينجا لحن قرآن عوض مى‏شود و خبر از تحوّل و آفرينش مهم و جديدى درباره جنين مى‏ دهد؛ و به صورت يك تعبير سر بسته و اسرارآميز مى‏ گويد: «سپس آفرينش تازه ‏اى به آن داديم» ❕جالب اين است كه علم جنين‏ شناسى، امروز ثابت كرده كه وقتى جنين مرحله علقه و مضغه را پشت سر گذاشت، تمام ‏هاى آن تبديل به سلول‏هاى استخوانى مى ‏شود؛ و بعد از آن تدريجاً عضلات و گوشت روى آن را مى ‏پوشاند اين معنا با فيلمبردارى‏هاى دقيق و پر هزينه‏ اى كه از تمام مراحل جنين به عمل آمده، نيز به اثبات رسيده است- و اين دقيقاً همان چيزى است كه در آيه فوق آمده كه مى‏ فرمايد: «مضغه را به صورت استخوانهايى درآورديم؛ و بر استخوانها گوشت پوشانديم» و اين يكى از معجزات علمى قرآن مجيد است؛ چرا كه در آن روز چيزى به نام علم تشريح جنين وجود نداشت؛ مخصوصاً در محيط جزيره عربستان كه از ساده ‏ترين مسائل علمى نيز خبرى نبود. 👌 👇👇👇
👌 👇👇👇 ❕مرحله آخری که قرآن به آن می کند همان مرحله‏ اى است كه جنين وارد مرحله حيات انسانى مى ‏شود، حس و حركت پيدا مى‏ كند، و به جنبش در مى‏ آ يد كه در روايات اسلامى از آن تعبير به مرحله" نفخ روح" (دميدن روح در كالبد) شده است. 👌اينجا است كه انسان با يك جهش بزرگ زندگى و گياهى را پشت سر گذاشته و گام به جهان حيوانات و از آن برتر به جهان انسانها مى‏ گذارد،درست است كه جنين از همان لحظه اول موجودى است زنده، ولى تا مدّتى در شكم مادر هيچ حسّ و حركتى ندارد؛ و در حقيقت بيشتر شبيه به يك گياه است تا حيوان يا انسان ولى بعد از گذشتن چند ماه روح انسانى در او زنده مى‏شود، و به همين دليل در روايات آمده است كه جنين قبل از آنكه به اين مرحله برسد هرگز ديه كامل ندارد. اما وقتى به اين مرحله رسيد ديه آن ديه كامل يك انسان خواهد بود. 📚تفسیر ج14 ص201 🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
🤔 ❔محمد میگوید قد آدم ٣۰ متر بوده!!! ◾️|۶٢٢٧|-[حَدَّثَنَا يَحْيَى بْنُ جَعْفَرٍ، .... عَنِ النَّبِيِّ قَالَ: "خَلَقَ اللَّهُ آدَمَ عَلَى صُورَتِهِ، طُولُهُ سِتُّونَ ذِرَاعًا"...]-{پیامبر گفت: خداوند، آدم را آفرید که قامتش، شصت ذراع(٣۰ متر) بود.}-| صحیح مسلم و مسند امام صادق | ◼️این سخن محمد در حالى است که بلندقدترین دایناسور در طول تاریخ یعنی Sauroposeidon ارتفاعی معادل با ۱٨ متر داشته است و این یعنی آدم از این دایناسور غول پیکر ۱٢ متر بلند تر بوده ❗️❗️ 💠💠 👌 در نقل های متعدد اهل سنت ، طول قامت آدم علیه السلام شصت ذراع معادل سی متر دانسته شده است . ❕ابوهریره به نقل از پیامبر گرامی می آورد؛ « طول آدم شصت ذراع بوده است » 📚مسند احمد ج 16 ص 532 ❕این مضمون به نقل از منابع اهل سنت در بحار الانوار هم آمده است و علامه مجلسی تصریح کرده است که این نقل از اهل سنت است ؛ 📚بحار الانوار ج 11 ص 115 ❕روشن است روایاتی که در منابع اهل سنت آمده است ، برای ما به خودی خود حجت نیست ، خصوصا در جایی که راوی روایت ابوهریره است ، کسی که امام صادق علیه السلام در وصف او فرمود ؛ « سه تن بودند که پیوسته بر پیامبر دروغ می بستند که آنان ابوهریره و انس بن مالک و یک زن بودند » 📚الخصال ج1 ص190 ❕ظاهرا ابوهریره مطلب مذکور را از اهل کتاب گرفته بود ، زیرا مضمون سخن او را یهود نقل می کند ، مثلا نقل می کنند ؛ « عوج بن عنق، نوه‏ ى دخترى حضرت آدم و طول او سه هزار و سيصد و سى و سه ذراع بوده است. اين مرد، كافر و زنازاده بوده، در زمان حضرت نوح از سوار شدن بر كشتى امتناع ورزيده، ولى از طوفان و سيل نجات يافته است. غذاى روزانه ‏ى او دو هزار گاو نر يا همان اندازه از پرندگان بوده و تقريبا هزار صاع آب مى‏ نوشيده است. وى تا زمان حضرت موسى زنده بوده است و در آن زمان، در حالى كه با كوهى عظيم كه آن را از جا كنده بوده و بر روى سر خود حمل مى‏ كرده تا با لشكر موسى به نبرد بپردازد، كشته شده است. نحوه ‏ى مردن وى اين‏گونه بوده است خداوند، مورچه‏ اى را بر روى كوه قرار داد؛ مورچه با دندان‏هاى خود كوه را سوراخ كرد تا به سر عوج رسيد. كوه سوراخ ‏شده، مانند طوقى دور گردن عوج افتاد. موسى كه اندازه ‏ى قامتش ده ذراع بود و عصايش نيز به ده ذراع مى‏ رسيد، تا ده ذراع نيز به هوا پريد و با عصاى خود، محكم به زانوان عوج‏ كوبيد و همان، باعث مرگ او شد » 📚 الإسرائيليّات و أثرها في كتب التفسير، ص 374، به نقل از تلمود، ص 35 و 36 ❕ابوهریره با کعب الاحبار یهودی بسیار در ارتباط بود و آنچه را که از او فرا می گرفت با عنوان روایت از پیامبر برای مردم روایت می کرد . 👌عالمان علم رجال اهل سنت در بحث «روايت صحابه از تابعين» يا «روايت أكابر از أصاغر» يادآور شده ‏اند كه ابو هريره ، معاويه، انس و ديگران، از كعب الأحبار يهودى كه با نيرنگ، تظاهر به اسلام مى ‏كرد ولى در دل خود بر آيين يهودى خويش باقى بود، روايت نقل كرده ‏اند. به نظر مى‏ آيد ابو هريرة بيش از ديگر صحابه، فريفته ‏ى كعب الأحبار شده و به وى اعتماد نموده و از او و برادرانش بيش از ديگران روايت كرده است. با بررسى روشن مى‏ شود كه كعب الأحبار سعى نموده است با زيركى، بر ساده‏ لوحى ابو هريره سيطره يافته، دين اسلام را از انديشه ‏هاى خرافى و موهوم پر سازد. وى براى رسيدن به اين هدف، از روش‏هاى شگفت‏ آورى بهره جسته است. 📚اضواء علی السنه المحمدیه ص 207 👌کعب الأحبار درباره‏ ابو هريره مى‏ گويد ؛ « من كسى را نديدم كه تورات را نخوانده باشد، ولى به محتواى تورات از ابوهريره آگاه‏تر باشد.» 📚همان مدرک 👌در صحيحين از ابو هريره چنين نقل شده است ؛ « خداوند آدم را بر صورت خودش آفريد ، طولش شصت ذراع بوده است » 📚صحیح بخاری ج 10 ص 49 ❕ اين معنا در تورات، سفر پيدايش، آمده است ؛ 📚تورات سفر پیدایش ، باب اول آیه 27 🔸ادامه 👇
🔸ادامه 👇 ❕در نقلی از روایات شیعه نیز آمده است که طول قامت آدم علیه السلام هفتاد ذراع بوده است ، یعنی حدود سی و پنج متر . ❕شیخ کلینی از مقاتل بن سليمان نقل می کند که ؛ « از امام صادق پرسيدم طول قد آدم هنگامى كه به زمين فرود شد چه اندازه بود ... فرمود ؛ « در كتاب على بن ابى طالب يافتيم كه خدا عز و جل چون آدم و همسرش حوا را به زمين فرود آورد دو پاى آدم روى گردنه كوه صفا بود و سرش زير افق آسمان و به خدا از آزار گرماى آفتاب كه به او ميرسيد شكايت كرد، خدا عز و جل بسوى جبرئيل وحى كرد كه آدم از اينكه گرمى آفتاب به او ميرسد و اثر ميكند شكايت دارد و جبرئيل او را درهم فشرد و طول قد او را هفتاد ذراع بذراع خودش ساخت...» 📚الکافی ج 8 ص 233 👌 راوی روایت مقاتل بن سلیمان است که بتری و سنی مذهب بوده که در مورد او گفته اند در روایت دروغ و جعل وارد می کرده است ؛ 📚مستدرکات رجال الحدیث ج 7 ص 485 ❕بنابراین هیچ بعید نیست که راوی مذکور مطلب را از ابوهریره فرا گرفته باشد و به دروغ به امام صادق علیه السلام نسبت داده باشد . 👌اگر هم بخواهیم روایت مذکور در کافی را قبول کنیم باید در توضیح آن چنین بگوییم ؛ 1⃣طبق بیان علامه مجلسی « مقصود از هفتاد، 70 گام يا 70 وجب باشد و قدم و وجب را در كلام نياورده براى شهرت اندازه ‏گيرى قامت با قدم كه قرينه مقام می تواند باشد چنانچه اگر بگويند طول قامت انسان هفت است بذهن پيش آيد كه مقصود هفت قدم است و مقصود اينست كه طول قامتش 70 قدم معمولى شد و آن برابر اندازه ذراع او بود پيش از اين تغيير و فائده ذكر ذراع اشاره به اندازه طول او است پيش از اين تغيير قامت » 📚مراه العقول ج 26 ص 172 2⃣ضمیر در « ذراعا بذراعه » به « ملک » بازگشت کند ، یعنی فرشته وقتی به جسم در آمده بود ، طول آدم را هفتاد ذراع به ذراع خودش قرار داد ، و ذراع او به اندازه یک وجب و یک قدم بوده که در مجموع طول آدم علیه السلام هفتاد وجب و قدم بوده است ، چنان که در نقل دیگری پس از بیان طول آدم علیه السلام آمده است « ذراعا بذراع الملک » ، یعنی ذراع به کار رفته ، در طول آدم به اندازه ذراع ملک بوده است » 📚تفسیر ابن کثیر ج 4 ص 314 👌به هر حال با توجه به آنکه قرآن می گوید آدم بر بهترین شکل و نظام آفریده شده است «لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ فِي أَحْسَنِ تَقْوِيمٍ » ( تین 4 )و خداوند به او و فرزندانش کرامت و عظمت بخشیده است « وَ لَقَدْ كَرَّمْنا بَنِي آدَمَ » (اسراء آيه 70) و بعد از اتمام خلقتش خداوند خود را ستوده و مى ‏فرمايد ؛ « فَتَبارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخالِقِينَ » « پس بزرگ و پر بركت است خدايى كه بهترين خلق كنندگان است » ( مومنون 14) نمی توانیم قد سی یا سی و پنج متری آدم را قبول کنیم ، خصوصا آنکه در روایتی امام باقر علیه السلام فرمود ؛ « خداوند صورت آدم را برگزید و بر سایر صورتهای مختلفه برتری داد » 📚الکافی ج 1 ص 134 ❕بنابراین حضرت آدم دارای بهترین و معتدل ترین صورت و شکل و شمائل بوده است نه صورتی سی متری یا سی و پنج متری که از حد اعتدال و زیبایی خارج است و روایات مذکور به احتمال زیاد ساختگی اهل سنت و ابوهریره است 🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
🤔 ❔شرحی بر افسردگی شدید على بن ابی طالب و نفرت وی از انسان بودن: ◾️[دیوان امیرالمومنین·ص۴٨٨]-|۱٨۴۱|:{ليت امي لم تلدني * ليتني کنت صبيا * لیتنی کنت حشیشا * أکلتني الْبُهْمُ نِيّا} : |۱٨۴۱|: ای کاش مادرم مرا نمیزاد، ای کاش کودکی بودم، ای کاش حشیشی(گياه) بودم که حیوانات مرا میخوردند ◼️اسلام با ترساندن پیروانش از زندگی، مرگ و انسان بودن آنان را چنان افسرده میکند که حتی علی بن ابیطالب مایل بود حشیشی باشد که بزی وی را بخورد یا اصلا از مادر زاده نمیشد و همین افسردگی منشاء هزاران جنایت دیگر مسلمین در طول تاریخ گردیده است ❗️❗️ 💠💠 👌اسلام پیروان خود را دعوت به امید و حیات و زندگی و شادی می کند ، نه افسردگی و تنفر از زندگی و انسان بودن . ❕«آرزو» و «اميد» به زندگی نقش بسيار مهمّى در حركت چرخهاى زندگى و پيشرفت در جنبه‏ هاى مادّى و معنوى بشر دارد. اگر اميد و آرزو در دل «مادر» نباشد هرگز فرزندش را شير نمى ‏دهد و انواع زحمت‏ها و ناراحتى‏ ها را براى پرورش او تحمّل نمى‏ نمايد، همان گونه كه در حديث معروف نبوى آمده است ؛ «اميد و آرزو، رحمت براى امّت من است و اگر اميد و آرزو نبود هيچ مادرى فرزندش را شير نمى ‏داد و هيچ باغبانى نهالى نمى ‏كاشت». 📚بحار الانوار ج 74 ص 173 ❕ در حديثى از حضرت مسيح عليه السلام مى ‏خوانيم ؛ «در جايى نشسته بود و پيرمردى را مشاهده كرد كه با كمك بيل به شكافتن زمين مشغول است (و تلاش گرم و مستمرّى براى كار كشاوزى دارد) حضرت مسيح عليه السلام به پيشگاه خدا عرضه داشت ؛ «خداوندا اميد و آرزو را از او برگير!» ناگهان پيرمرد بيل را به كنارى انداخت و روى زمين دراز كشيد و خوابيد، كمى بعد حضرت مسيح عليه السلام عرضه داشت: «بارالها! اميد و آرزو را به او بازگردان!» ناگهان مشاهده كرد كه پيرمرد برخاست و دوباره مشغول فعّاليّت و كار شد! حضرت مسيح عليه السلام از او سؤال كرد كه من دو حال مختلف از تو ديدم، يك بار بيل را به كنار افكندى و روى زمين خوابيدى، امّا در مرحله دوم ناگهان برخاستى و مشغول كار شدى؟! پيرمرد در جواب گفت: «در مرتبه اوّل فكر كردم من پير و ناتوانم و آفتاب لب بامم، امروز بميرم يا فردا خدا مى ‏داند، چرا اين همه به خود زحمت دهم و اين همه تلاش كنم؟ بيل را به كنار انداختم و بر زمين خوابيدم!ولى چيزى نگذشت كه اين فكر به خاطرم خطور كرد از كجا معلوم كه من سالهاى زيادى زنده نمانم؟ افرادى مثل من بودند و سالها عمر كردند، انسان تا زنده است زندگى آبرومند مى‏خواهد و بايد براى خود و خانواده ‏اش تلاش كند، برخاستم و بيل را گرفتم و مشغول كار شدم». 📚بحار الانوار ج 14 ص 329 ( با کمی توضیح ) ❕بنابراین امید و آرزو از مهمترین چیزهایی است که اسلام پیروان خود را به داشتن آن توصیه می کند و به تعبیر پیامبر گرامی چنین امید و آرزویی رحمت برای امت می باشد ، لذا می بینیم امام زين العابدين عليه السلام چنین دعا می کرد ؛ « بار خدايا! اى پروردگار جهانيان! ... از تو مناسبترين آرزو را خواهانم. » 📚بحار الانوار ج 94 ص 155 ❕و علی علیه السلام فرمود ؛ « آرزو رفیقی همدم است » 📚میزان الحکمه ج 1 ص 204 👌روشن می شود که اسلام پیروان خود را دعوت به امید و آرزوهای معقول و دست یافتنی می کند و آنان را بر ادامه حیات و زندگی و دوست داشتن زندگی دعوت می کند و از تمنای موت و مرگ نهی می کند چنان که در نقلی آمده است پيامبر خدا چون در بيمارىِ عباس به عيادتش رفت و ديد او مى‏ نالد و آرزوى مرگ مى‏ كند فرمود ؛ « اى عباس! اى عموى رسول خدا! آرزوى مرگ مكن. اگر نيكوكار باشى، بر نيكى‏ هايت مى‏ افزايى و اين براى تو بهتر است و اگر بدكار باشى و مرگت به تأخير افتد، از بدى‏ هايت دست برمى ‏دارى و اين براى تو بهتر است؛ هيچگاه تمنّاى مرگ نكن. » 📚الترغیب و الترهیب ج 4 ص 256 👌و فرمود ؛ « تمنّاى مرگ نكنيد؛ چون با مرگ رشته عمل قطع مى ‏شود و انسان باز نمى ‏گردد تا بدى‏ هايش را جبران [و خدا را راضى‏] كند. » 📚میزان الحکمه ج 11 ص 122 👌 و فرمود ؛ « تمنّاى مرگ نكنيد؛ زيرا هول و هراس قيامت سخت است و اين از خوشبختى است كه عمر بنده طولانى شود و خداوند توبه روزيش فرمايد.» 📚همان منبع ❕لذا به ما امر کرده اند که یکی از دعاهای همیشگی شما ، دعا برای طول عمر باشد ، چنان که علی علیه السلام فرمود ؛ «تو مى‏ توانى از خزاين رحمت خداوند چيزهايى را بخواهى كه جز او كسى قادر به اعطاى آن نيست؛ مانند فزونى عمر، سلامتى تن و وسعت روزى» 📚نهج البلاغه نامه 33 🔸ادامه 👇
🔸ادامه 👇 ❕همینطور اسلام پیروان خود را دعوت به خوشی شادی می کند ، نه ناراحتی و افسردگی ، چنان که امام باقر عليه السلام فرمود ؛ « خداوند عزّوجلّ كسى را كه در ميان جمعى شوخى و بذله گويى كند دوست دارد، به شرط آن كه ناسزاگويى نباشد. » 📚الکافی ج 2 ص 663 ❕ امام صادق عليه السلام به يونس شيبانى فرمود ؛ « با يكديگر شوخى هم مى‏ كنيد؟ عرض كردم: كم. فرمود: اين‏گونه نكنيد؛ زيرا شوخى از خوشخويى است و تو بدان وسيله برادرت را شاد مى‏ سازى. رسول خدا براى اين كه كسى را شاد كند، با او شوخى مى ‏كرد. » 📚الکافی ج 2 ص 663 👌معمّر بن خلّاد می گوید از حضرت ابوالحسن (امام كاظم) عليه السلام پرسيدم و گفتم: فردى با عدّه ‏اى مى‏نشيند و با هم مى‏ گويند و شوخى مى‏ كنند و مى‏ خندند، فرمود: اگر چيزى نباشد اشكالى ندارد به گمانم مقصود حضرت [از: اگر چيزى نباشد] ناسزاگويى بود ، سپس فرمود ؛ « باديه‏ نشينى بود كه نزد رسول خدا مى‏ آمد و براى آن حضرت هديه مى‏ آورد و همان جا مى ‏گفت: پول هديه ما را بده و رسول خدا مى‏ خنديد. آن حضرت هرگاه اندوهگين مى‏ شد، مى‏ فرمود: آن باديه ‏نشين چه مى ‏كند؟ كاش نزد ما مى ‏آمد » 📚وسائل الشیعه ج 12 ص 112 ❕نتیجه آنکه بر خلاف ادعای شبهه افکن ، اسلام پیروان خود را دعوت به امید و آرزو و حیات و زندگی و شادی و خوشی می کند ، نه افسردکی و وحشت از حیات و زندگی و آنچه که از دیوان منسوب به علی علیه السلام هم مورد استناد معاند قرار گرفت ، از سه جهت با اشکال مواجه است ؛ 1⃣بر خلاف آموزه های اسلام و روایات مسلم اهل بیت علیهم السلام است که در بالا توضیح آن گذشت . 2⃣انتساب تمام اشعار کتاب دیوان به علی علیه السلام قطعی نیست ، چنان که علامه مجلسی می گوید ؛ « حکم به صحت جمیع آنچه در آن کتاب آمده است مشکل است » 📚بحار الانوار ج 1 ص 42 3⃣فراز مذکور از دیوان هم بدون هیچ گونه سلسله سندی نقل شده است و به اصطلاح مرسل و بدون سند است که روشن است چنین نقلی قابل استناد نمی باشد . 🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
🤔 ❔می گویید انقلاب ما اسلامی است ❕مگر نه این است که در قاضی اجتهاد و عدالت و مرد بودن شرط است ❕چرا امروزه این امور رعایت نمی شود ❗️❗️ 💠💠 👌حكومت و حاكميّت بنابر اصل مسلّم توحيد افعالى به خداوند باز مى‏ گردد، حقّ داورى نيز از آن كسانى است كه او اجازه فرموده است. ❕توحيد افعالى مى‏ گويد ؛ همه كارها به سوى خدا باز مى‏ گردد؛ و توحيد خالقيّت مى‏ گويد همه چيز در اين عالم از او نشأت مى‏ گيرد؛ و توحيد حاكميّت كه از شاخه ‏هاى توحيد خالقيّت است مى ‏گويد حكومت مخصوص پروردگار است، و همين امر سبب مى ‏شود كه در قلمرو حكومت خدا داورى و قضاء نيز از آن او باشد؛ و از آن كسانى كه او داورى آنها را مجاز شمرده است. ❕از سوى ديگر توحيد اطاعت مى ‏گويد: تنها فرمان خدا، و فرمان كسانى كه فرمانشان به فرمان خدا باز مى‏ گردد، مقبول و مطاع است؛ بنابراين در احكام قضائى نيز حكم و فرمانى قابل قبول است كه به اذن پروردگار باشد. 📚پیام قرآن ج 10 ص 147 👌کسانی که به اذن خداوند حق قضاوت دارند ، پیامبر و امام و مجتهد آگاه به حلال و حرام امامان می باشد . ❕علی علیه السلام خطاب به شریح که به امر قضاوت می پرداخت فرمود ؛ «اى شريح ، جايى نشسته ‏اى كه در آنجا كسى نمى‏ نشيند جز پيامبر، يا وصىّ پيامبر، يا شقىّ دور از سعادت» 📚الکافی ج 7 ص 406 ❕امام صادق عليه السلام فرمود ؛ « از داورى كردن بپرهيزيد؛ زيرا [منصب‏] داورى در حقيقت از آنِ امامى است كه در قضاوت دانا باشد و در ميان مسلمانان به عدالت حكم كند؛ از آنِ پيغمبرى يا وصىّ پيغمبرى » 📚الکافی ج 7 ص 406 👌و خطاب به ابو خدیجه فرمود ؛ « مبادا هر گاه ميان شما مرافعه‏ اى پيش آمد يا درباره چيزى از قرض و طلب ميانتان اختلافى شد، كار داورى را به نزد يكى از اين فاسقان ببريد. [بلكه‏] از ميان خود مردى را كه با حلال و حرام ما آشناست داور قرار دهيد؛ زيرا من او را داور قرار داده ‏ام. زنهار كه براى رفع دعواى خود به سلطان ستمگر مراجعه كنيد.» 📚تهذیب ج 6 ص 303 ❕و فرمود ؛ « مبادا فردى از شما (شيعيان) از ديگرى نزد سلطان ستمگر شكايت كند. بلكه ببينيد چه كسى از خود شما با احكام و داوري هاى ما آشناست همو را ميان خود داور قرار دهيد؛ زيرا كه من او را قاضى شما قرار داده ‏ام. پس براى داورى ميان خود، نزد او رويد.» 📚الفقیه ج 3 ص 2 ❕بنابراین تنها پیامبر و امام و مجتهد عالم به حلال و حرام هستند که حق قضاوت کردن دارند ، مجتهدی که عدالت داشته باشد و اهل انجام گناهان کبیره و اصرار بر گناهان صغیره نباشد ، عدالتی که در روایات فراوانی به عنوان شرط اساسی برای قاضی لحاظ شده است ؛ 📚وسائل الشیعه ج 27 ص 11 باب 1 ❕و همینطور قاضی باید مرد باشد و زنان حق قضاوت کردن ندارند ، در گذشته در این رابطه مفصلا بحث کرده ایم ؛ 💠https://t.me/Rahnamye_Behesht/6093 🔸مرحوم امام خمینی می آورد ؛ « شرايط قاضى عبارتند از ، بلوغ و عقل و ايمان و عدالت و اجتهاد مطلق و مرد بودن و طهارت مولد (حلال ‏زاده بودن) و اعلميّت نسبت به كسانى كه در شهر يا نزديك آن هستند بنابر احوط (وجوبى). و احوط (وجوبى) آن است كه داراى حافظه باشد كه فراموشى غالباً او را نگيرد، بلكه اگر فراموشى او طورى باشد كه سلب اطمينان از او بشود، اقوى جايز نبودن قضاوت او است‏ » 📚ترجمه تحریر الوسیله ج 2 ص 434 ❕امام على عليه السلام در فرمان استاندارى مصر به مالك اشتر نوشت ؛ « براى داورى ميان مردم، بهترين و برترين فردى را كه به نظرت مى‏ رسد از ميان رعيت انتخاب كن؛ كسى كه كارها بر او تنگ نيايد [و از حل اختلافات در نماند] و [ستيزه ‏گرى‏] طرفين دعوا او را به لجاجت و پافشارى در رأى خويش وا ندارد ، در لغزش ‏فرو نرود و هر گاه حقيقت را شناخت [و به حكم نادرست خود پى برد]، از بازگشت به حق خوددارى نكند و خويشتن را در پرتگاه طمع ننشاند و به فهم سطحى قضايا بسنده نكند و دنبال فهم عميق و دقيق آنها باشد. در موارد شبهه‏ ناك بيش از همه درنگ و احتياط كند و بيش از همه دنبال دليل و برهان باشد و از مراجعه داد خواهان كمتر به ستوه آيد و در كشف حقيقت دعاوى، از همه شكيباتر باشد و چون حقيقت روشن شد [در صدور حكم‏]، از هر كس ديگر بيشتر قاطعيت نشان دهد. كسى باشد كه مدح و ستايش، او را فريفته و خودبين نسازد و تشويق و تحريك، او را به سويى متمايل نسازد و البته چنين كسانى اندك شمارند. آن گاه، خودت به كار قضاوت او بسيار رسيدگى كن.» 📚نهج البلاغه نامه 53 🔸ادامه 👇
🔸ادامه 👇 👌متاسفانه امروزه می بینیم که این شرایط در قضات رعایت نمی شود ، کسانی منصب قضاوت را گرفته اند که مجتهد نبوده و آگاه به حلال و حرام اهل بیت علیهم السلام نیستند و بدون داشتن عدالت لازم در این منصب گماشته شده اند ، اینان گویا این روایت امام صادق علیه السلام را ندیده اند که فرمود ؛ « «قاضيان چهار گروهند ، كسى كه به ظلم داورى مى‏ كند در حالى كه آگاه است، او در دوزخ است؛ و كسى كه به ظلم قضاوت مى‏ كند و نا آگاه است، او هم در دوزخ است؛ و كسى كه به حق قضاوت مى‏ كند در حالى كه نا آگاه است او هم در دوزخ است؛ و كسى كه به حق قضاوت مى ‏كند در حالى كه مى‏ داند (تنها) او در بهشت است» 📚الکافی ج 7 ص 407 ❕در نقل دیگر پیامبر گرامی در مورد قاضیان دادگر و جامع الشرایط فرمود ؛ « در روز قيامت قاضى دادگر را مى ‏آورند و چنان حساب سختى از او مى‏ كشند كه آرزو مى ‏كند كاش هرگز حتى درباره يك خرما ميان دو نفر داورى نكرده بود.» 📚میزان الحکمه ج 9 ص 477 ❕امام صادق عليه السلام فرمود ؛ « رسول خدا نهى فرمود از اين كه كسى داوطلب امارت و داورى ميان مردم شود و فرمود: هر كه خواهان امارت شود، خداوند در كار امارت ياريش نكند و او را با همان كار واگذارد و هر كس بدون آن كه خواهان امارت شود اين منصب به او واگذار گردد، در كار آن يارى شود.» 📚دعائم الاسلام ج 2 ص 527 ❕در جایی که قاضی مجتهد و عادل اگر نیازی احساس نشده ، نباید پیش قدم قضاوت شود و حسابرسی سختی در انتظارش است ، حال و روز افرادی که بدون داشتن علم و اجتهاد و عدالت تن به منصب قضاء می دهند و برای بهره مندی از منافع و مزایای قضاوت ،پیش قدم و داوطلب قضاء می شود ، روشن می گردد. 👌بنابراین آنچه امروزه مشاهده می کنیم که کسانی منصب قضاء را به دست گرفته اند که آگاهی تفصیلی نسبت به حلال و حرام اهل بیت علیهم السلام ندارند و از عدالت لازم هم برخوردار نیستند و حتی گاها زنان عهده دار این منصب شده اند ، به هیچ عنوان قابل قبول نیست . ❕استدلال می کنند که چون قاضی مجتهد جامع الشرایط در زمان کنونی به تعداد لازم نیست ، راهی جز تن دادن به قضاوت افراد فاقد برخی از شرایط ( چون علم و اجتهاد ) نیست ، و آنان می توانند به اذن مجتهد جامع الشرایط ( رییس قوه قضائیه ) به امر قضاوت بپردازنند . 👌به نظر ما ، حوزه های علمیه موظف هستند که مجتهدین مورد نیاز دادگاهها را تربیت کرده و برای رسیدگی به دعاوی و اختلافات مردم ، تحویل دستگاه قضایی دهد . ❕حوزه برای رسیدن به این هدف باید در روش آموزشی خود تحولی بزرگ ایجاد کند . همانطور که دانشگاه بعد از گذشت حدود هشت سال ، متخصصین زبر دست در رشته های مختلف پزشکی مثلا تربیت می کند ، حوزه هم در طی همین مدت مجتهد آگاه به حلال و حرام تربیت کند و در کتب درسی خود بازنگری کرده و سعی کند مطالب زائد را از مواد درسی بزداید و مطالب اصلی و اساسی را به زبان ساده و روان به طلاب آموزش دهد ، چنان که آیت الله مکارم شیرازی مینویسد ؛ پرداختن به این امور( زوائد و قیل و قال های بی رویه علم اصول) بخش عمده ای از بهترین ایّام جوانی طلبه ها را از بین می برد و نشاط علمی و قوای فکری آن ها را می سوزاند! و مانع از پرداختن به امور مهم تر و نافع تر می گردد! این مشکل تبدیل به بلای خانمان سوزی برای علم و اهل عمل گردید! از خدای متعال عاجزانه درخواست داریم گروهی را با اراده های قوی برای درست کردن این امر و تهذیب علوم دینی و هدایت طالبان علم به راه راست برانگیزد. 📚قواعد الفقهیة ج 1 ص 16- 14 👌درس های خارج حوزه هم باید کاربردی تر شود و از استاد محوری ، تبدیل به شاگرد محوری شود و طلاب جهت رسیدن به اجتهاد غور در قرآن و روایات شوند و نظام پژوهش محور ، جای استاد محوری را در درس های خارج بگیرد و از پرداختن به مطالب زائد علم اصول پرهیز شود و تنها به مطالب اساسی و کاربردی در این علم بسنده شود و ... ❕اگر چه جای طرح این مباحث در حوزه ها است نه در فضاهای مجازی ، اما غرض آن بود که یاد آور شویم حوزه موظف است که مجتهدین آگاه به حلال و حرام را در مدت زمان معقول تحصیلی نه زمانی طولانی و فرسایشی ، با روش های نو آموزشی و پژوهشی تربیت کند تا نیاز دادگاهها به قضات جامع الشرایط را برطرف کند و دیگر نیاز نباشد که از افرادی در این منصب استفاده شوند که دارای اندک شرایط معتبر در قضاوت نیستند . 🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
🤔 ❔خاورمیانه منطقه ای پیغمبر خیز و بدبختی خیز ، گویی آفتابِ تیز ، مغزها را تکان داده است. ﻣﻦ ﻧﻤﯽﻓﻬﻤﻢ ، ﻧﻮﺡ اینجا ، ﻣﻮﺳﯽ ﺍﯾﻨﺠﺎ ، ﻋﯿﺴﯽ ﺍﯾﻨﺠﺎ ، ﻣﺤﻤﺪ اﯾﻨﺠﺎ ، ﯾﻮﺳﻒ ﻭ ﯾﻮﻧﺲ ﻭ ﻟﻮﻁ ﻭ ﺍﺳﺤﺎﻕ ﻭ ﺍﺑﺮﺍﻫﯿﻢ ﻭ ... ﻫﻢ ﺍﯾﻨﺠﺎ !! ﯾﻪ ﻧﻔﺮ ﻧﺒﻮﺩ ﮐﻪ ﺗﻮ ﮐﺎﻧﺎﺩﺍ ﯾﺎ ﺑﻠﮋﯾﮏ ﯾﺎ مثلأ ﻧﯿﻮﺯﯾﻠﻨﺪ ﻧﯿﺎﺯ ﺑﻪ ﻫﺪﺍیت ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻪ؟ ﻫﻤﻪ ﺍﺵ ﺑﺎﯾﺪ ﻣﺎﻫﺎ ﺭﻭ ﻫﺪﺍﯾﺖ ﻣﯿﮑﺮﺩﻥ؟! ۱۲۴۰۰۰ ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ ﻫﻤﺸﻮﻥ ﺩﺭ ﺧﺎﻭﺭﻣﯿﺎﻧﻪ ﺑﻮﺩﻥ جالب تر اینکه طبق گفته کتاب های آسمانی ۷۰۰۰ سال از خلقت انسان میگذره ، بعد ۱۴۰۰ سال هست که آخرین پیامبر اومده، میشه ۵۶۰۰ سال , اگه تعداد پیامبرها رو بر ۵۶۰۰ تقسیم کنی میشه هر دو هفته یک پیامبر!!!؟ ﺷﺎﯾﺪ ﺑﺨﺎﻃﺮ ﻫﻤﯿﻨﻪ ﮐﻪ ﻣﺎ ﻣﺮﺩﻡ ﺧﺎﻭﺭﻣﯿﺎﻧﻪ ﺭﺍﻩ ﺧﻮﺷﺒﺨﺘﯽ ﺭﻭ ﭘﯿﺪﺍ ﮐﺮﺩﯾﻢ ﻭ ﺩﺭ ﺁﺭﺍﻣﺶ ﻭ ﺧﻮﺷﯽ ﺩﺍﺭﯾﻢ ﺯﻧﺪﮔﯿﻤﻮﻧﻮ ﻣﯿﮑﻨﯿﻢ و ﻣﺮﺩﻡ ﻏﺮﺏ ﻭ ﺧﺎﻭﺭ ﺩﻭﺭ ﺍﯾﻨﻘﺪﺭ ﺑﺪﺑﺨﺖ ﻭ ﻋﻘﺐ ﺍﻓﺘﺎﺩﻩ ﻭ ﺧﺎﮎ ﺑﺮ سرن ❗️❗️ 💠💠 👌خداوند برای هدایت بشر ، انبیاء و پیامبرانش را مبعوث کرد تا مردمان را به سوی سعادت دنیا و آخرتشان هدایت کنند . ❕امام صادق عليه السلام در پاسخ به زنديقى كه‏ پرسيد ، پيامبران را از چه راهى ثابت مى ‏كنى؟ فرمود ؛ « چون ثابت كرديم كه ما را آفريدگار و سازنده ‏اى است برتر از ما و از همه آنچه آفريده، و آن سازنده حكيم و متعال است به طورى كه ممكن نيست آفريدگانش او را ببينند يا لمسش كنند و در نتيجه، بتوانند با يكديگر ارتباط مستقيم و بى‏ واسطه برقرار سازند و با هم بحث و محاجّه كنند، ثابت شد كه در ميان خلق خود سفيران و فرستادگانى دارد كه سخنان او را براى آفريدگان و بندگانش بيان مى‏ كنند و آنان را به مصالح و منافعشان و عوامل ماندگارى و نابوديشان رهنمون مى‏ شوند. بنابراين، ثابت مى ‏شود كه در ميان آفريدگان كسانى هستند كه از جانب خداى حكيم دانا امر و نهى مى ‏كنند و سخنگوى او، عزّوجلّ، مى ‏باشند. و اينان همان پيامبران عليهم السلام و برگزيده ‏هاى از ميان خلق او هستند؛ حكيمانى كه به حكمت تربيت شده و به حكمت مبعوث گشته‏ اند و با آنكه در خلقت و ساختمان بدنى مانند ديگر مردمند، احوالشان به كلّى با آنان متفاوت است و از جانب خداى حكيم دانا با حكمت تأييد شده ‏اند.» 📚الکافی ج 1 ص 168 ❕تعداد این سفیران الهی 124 هزار تن بوده است ، که برای هریک از آنان یک وصی و جانشین هم بوده است که مجموع آنان 248 هزار تن می باشند که از ابتدای خلقت آدم ، جهت هدایت بشر مبعوث شدند ‌. 👌پيامبر گرامی فرمود ؛ « خداوند عزّوجلّ يكصد و يست و چهار هزار پيامبر آفريد كه من گرامى‏ ترين آنان نزد خداوند هستم و فخرى نفروشم. و خداوند عزّوجلّ يكصد و بيست و چهار هزار وصى آفريد كه على گراميترين آنها نزد خدا و برترين ايشان است.» 📚امالی صدوق ص 307 ❕از این تعداد پنج تن از انبیاء ، اولوالعزم و صاحب شریعت مستقل بودند ، امام باقر علیه السلام فرمود ؛ « پیامبران اولو العزم پنج نفرند که عبارتند از نوح و ابراهیم و موسی و عیسی و محمد صلی الله علیهم اجمعین » 📚الخصال ج1 ص300 👌تعبیر اولو العزم به خاطر آن است که پیامبرانی که صاحب و آیین جدید بودند ، مسوولیت بسیار سنگینتری داشتند و برای انجام آن عزم و اراده محکمتری داشتند . 📚پیام قرآن ج7 ص347 👌این تعداد هدایتگران الهی در همه جای عالم منتشر شده بودند و چنین نبوده که تنها در منطقه خاور میانه مبعوث شده باشند . ❕قرآن می گوید ؛ « هر امتى در گذشته انذار كننده‏ اى داشته است.» ( فاطر 24) و می فرماید ؛ « ما در هر امتى رسولى فرستاديم كه خداى يكتا را بپرستيد، و از طاغوت اجتناب كنيد » (نحل 36) 👌علی علیه السلام فرمود ؛ « خداوند سبحان آفريدگان خويش را از [دسترسى به‏] پيامبرى مرسل، يا كتابى آسمانى، يا حجّت و دليلى لازم، يا راهى روشن و استوار بى‏ بهره نگذاشته است؛ فرستادگانى كه نه اندك بودنِ شمارشان آنان را [از اداى رسالتشان‏] سست كرد و نه فراوانى تكذيب كنندگانشان. براى پيامبر پيشين نام پيامبرِ پس از او برده مى‏ شد و پيامبر گذشته پيامبر آينده را مى ‏شناساند.» 📚نهج البلاغه خطبه 1 👌و فرمود ؛ « خداوند پس از آنكه جان او- آدم عليه السلام- را ستاند، مردم را از حجّت و دليلى كه ربوبيّت او را براى آنان استوار گرداند و ايشان را به شناخت او رساند، بى‏ بهره نگذاشت. بلكه در هر قرنى و نسلى با حجّت‏ها و براهينى كه از طريقِ پيامبران برگزيده و امانتداران پيام‏هاى خود فرستاد، به مردم رسيدگى كرد، تا آنكه با پيامبر ما محمّد ، حجّت او به كمال رسيد.» 📚نهج البلاغه خطبه 91 👌بنابراین تمام امت ها در تمام زمان ها پیامبران و هدایتگرانی داشته اند ، اما نام همه آنان در قرآن و روایات و تاریخ نیامده است ، چنان که قرآن می فرماید ؛ « پيامبرانى كه سرگذشت آنها را قبلا براى تو بيان كرده‏ ايم و پيامبرانى كه سرگذشت آنها را بيان نكرده‏ ايم‏ » ( نساء 164) 🔸ادامه 👇
🔸ادامه 👇 ❕و می فرماید ؛ « ما پيش از تو رسولانى فرستاديم، گروهى از آنان سرگذشتشان را براى تو بازگو كرده‏ ايم، و گروهى را براى تو بازگو نكرده ‏ايم‏ » ( غافر 78) ❕عدد پيامبرانى كه نام آنها صريحا در قرآن آمده است‏ فقط 26 نفر است ، آن هم از آن جنبه بوده است که سرگذشت آنان نقش موثرتری در هدایت مردمان داشته است و آنها عبارتند از ؛ 🔸آدم- نوح- ادريس- صالح- هود- ابراهيم- اسماعيل- اسحاق يوسف- لوط- يعقوب- موسى- هارون- شعيب- زكريا- يحيى عيسى- داود- سليمان- الياس- اليسع- ذو الكفل- ايوب- يونس- عزير و محمد (عليهم الصلاة و السلام). 📚تفسیر نمونه ج 20 ص 185 ❕حتی در نقلی سخن از پیامبری سیاه پوست آمده است ، چنان که علی علیه السلام فرمود ؛ « خداوند پيامبرى سياه پوست مبعوث كرد، هر چند شرح سرگذشت او را در قرآن بيان نكرده است‏ » 📚بحار الانوار ج 11 ص 21 ❕یا در مورد مجوسیان که اکثرا در ایران ساکن بودند ، پیامبر گرامی فرمود ؛ « برای آنان پیامبری بود به نام داماست که او را کشتند و کتابش را که جاماست نام داشت ، آتش زدند » 📚الفقیه ج 2 ص 53 👌بنابراین همگان در تمام زمان ها پیامبر داشته اند ، اگرچه پیامبران بزرگ و اولوالعزم در منطقه خاور میانه مبعوث شدند که آن هم فلسفه روشنی دارد . ❕توجه به این نکته هم لازم است که چنین نبوده که خداوند صبر کند تا یک پیامبر از دنیا برود و پیامبر دیگر را مبعوث کند ، بلکه در یک زمان پیامبران متعددی در نقاط مختلف جهان مبعوث می شدند ، به عنوان نمونه در روایتی آمده است ؛ « پنج پیامبر در یک زمان مبعوث شدند ، ابراهیم و اسحاق و اسماعیل و یعقوب و لوط ، ابراهیم و اسحاق مبعوث به ارض مقدسه شدند و یعقوب مبعوث به مصر و اسماعیل به سرزمین جرهم ( حول کعبه ) و لوط به سوی سرزمین سدوم و عامور و صنعاء و داروما » 📚الاختصاص ص 265 ❕و یا در زمان حضرت موسی ، بالغ بر هفتاد پیامبر وجود داشت و تمام هفتاد نفری که با او به کوه طور رفتند ، در زمره پیامبران قرار گرفتند ؛ 📚تفسیر نمونه ج 4 ص 335 ❕یا در نقل دیگری آمده است که بنی اسرائیل در یک روز سی تن از پیامبران الهی را کشتند ؛ 📚در المنثور ج 1 ص 73 👌انبیاء اولوالعزم پیامبر تشریعی بودند و بقیه پیامبران ، مبلغ شریعت آنان که در یک زمان در تمام جهان منتشر می شدند و تبلیغ آیین الهی را می کردند ، چنان که امام رضا علیه السلام فرمود ؛ « به پیامبران اولو العزم ، اولو العزم می گویند زیرا دارای عزم و اراده قوی تر و دارای شریعت و آیین بودند ،هر پیامبری که بعد از نوح بود بر شریعت و منهاج و کتاب آسمانی او بود تا زمان ابراهیم خلیل و هر پیامبری که در زمان ابراهیم و پس از او بود بر شریعت و منهاج او و تابع کتاب او بود تا زمان موسی و هر پیامبری که در زمان موسی و پس از او بود بر شریعت و منهاج و کتاب او بود تا زمان عیسی و هر پیامبر که در زمان عیسی و پس از او بود بر شریعت و منهاج و کتاب او بود تا زمان پیامبر ما محمد ، و اینان پیامبران اولی العزم و افضل انبیاء و رسل هستند و شریعت محمد تا روز قیامت نسخ نمی شود » 📚عیون الاخبار ج2 ص80 👌اما این که چرا مردم خاور میانه امروزه گرفتار عقب ماندگی و پسرفت هستند با این که انبیاء بزرگ در همین منطقه مبعوث شدند ، پاسخ پیچیدگی ندارد ، بدبختی و عقب گردی آنان به خاطر پشت کردن به تعالیم پیامبران و ترک سعی و تلاش و کوشش و علم اموزی و روی آوردن به اختلاف و تشتت است 🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
🤔 ❔لطفا در مورد روایاتی که گویای تفویض امور به دست ائمه معصومین علیهم السلام هستند توضیح دهید ؟ آیا امور عالم به آنان واگذار شده است ❗️❗️ 💠💠 👌روايات فراوانى داريم كه مى‏ گويد خداوند تفويض امر به پيامبر و اوصياء بعد از او كرده است که روشن است منظور از تفويض امر حقّ قانونگذارى و تشريع است. 🔸امام باقر و امام صادق علیهما السلام فرمودند ؛ «خداوند متعال كار مردم را به پيامبرش تفويض كرده تا بنگرد چگونه اطاعت مى ‏كنند، سپس اين آيه را تلاوت فرمود ؛كه هر چيزى رسول خدا براى شما آورده بگيريد (واجرا كنيد)، واز آنچه نهى مى‏ كند خوددارى كنيد.» 📚الکافی ج 1 ص 267 ❕در نقل دیگر فرمود ؛ « خداوند پیامبر را بر آنچه اراده کرد ، تثبیت نمود و امر ( تشریع ) بندگان را به او واگذار کرد و آنچه به پیامبر واگذار شده ، به ما واگذار شده است » 📚بحار الانوار ج 25 ص 332 ❕و فرمود ؛ « ( امر ) به ائمه تفویض شده است ، آنچه آنان حلال کنند ، حلال است و آنچه آنان حرام کنند ، حرام است » 📚الاختصاص ص 330 👌در نقل دیگری امام صادق علیه السلام فرمود ؛ « قائم را می بینی که به مردی هزار درهم می دهد و به دیگری یک درهم ، این بر تو سنگین نیاید ، چرا که امر به آنان واگذار شده است » 📚الاختصاص ص 332 ❕در نقل دیگری صراحتا پیامبر گرامی فرمود ؛ « امر دین به ما تفویض شده است ، ما حلال کننده حلال خدا و حرام کننده حرام خدا هستیم » 📚بحار الانوار ج 25 ص 339 ❕در بعضى از روايات آمده است كه بعد از اين تفويض الهى، پيامبر قوانينى تشريع فرمود، از جمله اينكه خداوند نماز را دو ركعت قرار داد و پيامبر ، (در نمازهاى ظهر و عصر و عشاء) دو ركعت بر آن افزود، و در مغرب يك ركعت، و اين تشريع پيامبر هم سنگ فريضه الهى است و عمل به آن واجب است، و نيز 34 ركعت) (دو برابر فرائض) به عنوان نافله بر آن افزود، خداوند روزه ماه رمضان را واجب فرمود، و پيامبر روزه ماه شعبان و سه روز از هر ماهى را مستحب نمود و دیه چشم و نفس را وضع نمود و هرگونه مسکری را حرام کرد و ... 📚الکافی ج 1 ص 266 _ بحارالانوار ج 25 ص 332 ❕از مجموع رواياتى كه در باب تفويض وارد شده ؛ 📚بحار الانوار ج 25 ص 328 فصل فی بیان التفویض و معانیه ❕ استفاده مى‏ شود كه پيامبر اكرم در موارد محدودى به اذن خدا قانون گذارى فرموده که شايد اين موارد از ده مورد تجاوز نكند و اين امر از سوى خداوند امضا شده است و به تعبير ديگر خدا اين اختيار را به او داده كه در بعضى از موارد قانون گذارى كند و سپس آن را امضا فرموده است. ❕ضمناً از اين روايات به خوبى استفاده مى‏ شود كه خداوند اين مقام را به آنها به چند دليل داده است ؛ 1⃣نخست اينكه عظمت مقام آنها را نشان دهد كه تشريعات آنان هم طراز تشريع خدا است . 2⃣ ديگر اينكه مردم را امتحان كند كه تا چه اندازه تسليم فرمان پيامبراند . 3⃣سوّم اينكه خداوند آنها را مؤيّد به روح القدس فرموده و از اين طريق به اسرار احكام الهى آشنا ساخته است. 📚پیام قرآن ج 10 ص 80 👌امر دین به امامان علیهم السلام هم تفویض شده است ، یعنی آنان حلال ها و حرام ها را بیان می کنند و مردم مامور به پیروی هستند ، البته امامان معصوم عليهم السلام هر چند مؤيد به روح القدس بودند و هرگز خطا و لغزشى از آنها سر نمى ‏زند؛ ولى آنها تشريع تازه‏ اى نداشتند چرا كه بعد از اكمال دين و اتمام نعمت الهى، تمام احكام مورد احتياج امّت تا روز قيامت، مطابق روايات فراوانى كه در سر حدّ تواتر است تشريع شده بود و جايى براى تشريع تازه باقى نمانده بود؛ 📚بحار الانوار ج 2 ص 168 باب 22 ❕بنابراين وظيفه امامان معصوم عليهم السلام توضيح و تبيين احكامى بود كه بدون واسطه يا با واسطه از پيامبر اكرم دريافت داشته بودند و مردم مامور به پیروی از آنان بودند چنانکه که امام علیه السلام فرمود ؛ « حدیث من حدیث پدر من و حدیث پدرم حدیث جدم و حدیث جدم حدیث حسین و حدیث حسین حدیث حسن و حدیث حسن حدیث امیر مومنان و حدیث امیر مومنان حدیث رسول خدا و حدیث رسول خدا خداوند است» 📚الکافی ج1 ص131 👌اما این که بگوییم خداوند زمام امورعالم و تدبیر را به اهل بیت علیهم السلام واگذار کرده است ، مصداق بارز غلو در حق آن بزرگواران بوده که خودشان با این عقیده برخوردهای جدی داشته اند. 🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
🤔 ❔برام یه سوال پیش اومده . همیشه به ما گفته میشه که به خدا توکل کنیم تا آرامش داشته باشیم تا خداوند مارو حفظ کنه از طرفی میبینیم مثلا کودکانی چه در جنگ چه در قحطی که یاوری جز خدا ندارن اونطور کشته میشن و وقتی میپرسیم چرا گفته میشه که انسان مختاره وقدرت های استکباری این بلا رو سرشون اوردن حالا سوال اینه که اگه من توکل کنم از کجا معلوم که همون قدرتها منو نابود نکن (باوجود توکلم) امیدوارم منظورم رو کامل رسونده باشم ❗️❗️ 💠💠 👌در بسيارى از آيات قرآن مجيد و روايات اسلامى و سرگذشت انبيا و اوليا و صالحان و در كتب علماى اخلاق و ارباب سير و سلوك روى مسئله توكّل به عنوان يك فضيلت مهمّ اخلاقى كه بدون آن نمى‏ توان به مقام قرب الهى رسيد، ياد شده است. ❕منظور از توكّل سپردن كارها به خدا، و اعتماد بر لطف اوست، زيرا «توكّل» از مادّه «وكالت» به معنى انتخاب وكيل نمودن و اعتماد بر ديگرى كردن است، بديهى است هر قدر وكيل توانايى بيشتر و آگاهى فزون‏تر داشته باشد شخص موكّل احساس آرامش بيشترى مى‏كند، و از آنجا كه علم خدا بى پايان و تواناييش نامحدود است هنگامى كه انسان توكّل بر او مى ‏كند آرامش فوق‏ العاده احساس مى‏ كند، در برابر مشكلات و حوادث مقاوم مى‏ شود، و از دشمنان نيرومند و خطرناك نمى ‏هراسد، در سختيها خود را در بن بست نمى‏ بيند و پيوسته راه خود را به سوى هدف ادامه مى‏ دهد. ❕انسانى كه بر خدا توكّل دارد هرگز احساس حقارت و ضعف نمى‏ كند بلكه به اتّكاى لطف خدا و علم و قدرت بى پايان او خود را پيروز و فاتح مى ‏بيند و حتّى شكست‏هاى مقطعى او را مأيوس نمى‏ سازد. هرگاه توكّل به مفهوم صحيح كلمه در جان انسان پياده شود به يقين اميد آفرين، نيروبخش و باعث تقويت اراده و تحكيم مقاومت و پايمردى است. 📚اخلاق در قرآن ، مکارم شیرازی ، ج 2 ص 249 🔸امام صادق عليه السلام فرمود ؛ «توانگرى و عزّت پيوسته در حركتند هنگامى كه به محلّ توكّل برسند آنجا را وطن خود انتخاب مى‏ كنند». 📚الکافی ج 2 ص 65 ❕يعنى قلبى كه كانون توكّل بر خداست هم احساس بى نيازى از ماسوى اللَّه مى‏ كند و هم احساس عزت و قدرت، چرا كه تكيه بر قدرتى كرده كه بالاتر از همه چيز است، تكيه‏ گاهى بى نياز از همه كس و همه چيز و قدرتى شكست ناپذير. 🔸جابر بن يزيد جُعفى مى ‏گويد هيجده سال در خدمت امام باقر عليه السلام بودم هنگامى كه مى‏ خواستم از محضرش خارج شوم با او وداع كردم و گفتم سخن سودمندى به من بفرماييد، فرمود: اى جابر! بعد از هيجده سال باز هم تقاضاى اندرزى مى ‏كنى؟ عرض كردم: «آرى شما اقيانوس بى پايانى هستيد كه هيچ كس به قعر آن نمى ‏رسد». 🔸امام عليه السلام فرمود ؛ به شيعيانم سلام برسان و بگو ميان ما و خداوند متعال خويشاوندى نيست و تنها وسيله تقرّب به او اطاعت است .( وبگو بر خداوند توکل کنند ) چه كسى از خدا (از روى ايمان و اخلاص) چيزى خواسته است كه به او نداده؟ يا توكّل بر او كرده و كفايت امر او ننموده؟ يا به او اعتماد كرده، و او را رهايى نبخشيده است؟» 📚بحارالانوار ج 78 ص 183 ❕حال سوال این است که ما می بینیم افرادی را که در عین حال که توکل بر خداوند داشته اند ، باز هم گرفتار مشکلات و گرفتاری ها و سختیها هستند ، در حالی که قرار بود با توکل بر خداوند دیگر چنین مشکلاتی نباشد ❗️ 👌پاسخ این سوال از دو جنبه است ؛ 1⃣افرادی اگر چه توکل بر خداوند کرده اند ، اما با برداشت ناصواب از توکل ، از سعی و تلاش دست کشیده اند و گمان کرده اند که خداوند حتی بدون سعی و تلاششان ، امور آنان را سامان می دهد لذا گرفتار انواع مشکلات و سختی ها هستند . ❕مفهوم توكّل، ترك استفاده از اسباب و وسايل عادى نمی باشد. در حديث معروفى مى‏ خوانيم ؛ مرد عربى در حضور پيامبر شتر خود را رها كرد و گفت ؛ «تَوَكَّلْتُ عَلَى اللَّهِ!» پيامبر اكرم فرمود: «اعْقِلْهَا وَ تَوَكَّلْ؛ شتر را پايبند بزن و توكّل بر خدا كن»! (با توكّل زانوى اشتر ببند). 📚المحجه البیضاء ج 7 ص 426 ❕روى همين جهت آيات قرآن و تاريخ پيامبر پر است از تعبيراتى كه نشان مى ‏دهد مؤمنان تا آنجا كه امكان دارد بايد از اسباب عادى استفاده كنند، و اين كار هيچ منافاتى با توكّل ندارد، در يك جا مى‏ فرمايد: «هر نيرويى را در اختيار داريد براى مقابله آماده‏ كنيد و از اسبهاى ورزيده فراهم سازيد تا به وسيله آن دشمن خدا و دشمن خويش را بترسانيد» ( انفال 60) 🔸ادامه 👇
🔸ادامه 👇 ❕قرآن در كيفيّت نماز خوف در ميدان جنگ مى‏ فرمايد: «... وَلْيَأْخُذُوا حِذْرَهُمْ وَ اسْلِحَتَهُمْ ...؛ (حتّى هنگامى كه گروهى از مؤمنان در پشت جبهه مشغول نماز هستند و گروهى در ميدان مشغول نبرد) نمازگزاران بايد وسايل دفاعى و سلاحهاى خود را به هنگام نماز زمين نگذارند». ( نساء 102) 👌به اين ترتيب حتّى در حال نماز بايد مراقب استفاده از اسباب عادى بود، چه رسد به حالات ديگر، بنابراين اين گونه كارها هرگز با روح توكّل منافات ندارد. ❕شخص پيامبر اكرم هنگامى كه مى ‏خواست از مكّه به مدينه هجرت كند هرگز آشكارا و بدون نقشه و برنامه، با گفتن «تَوَكَّلْتُ عَلَى اللَّهِ» حركت نكرد، بلكه براى اغفال دشمن از يك سو دستور داد على عليه السلام در بسترش تا به صبح بخوابد، و از سوى ديگر شبانه به طور مخفى از مكّه بيرون آمد و از سوى سوّم به جاى اينكه به طرف شمال يعنى به طرف مدينه حركت كند موقّتاً به سوى جنوب و غار ثور آمد و در آنجا دو سه روزى پنهان گشت و هنگامى كه دشمن مأيوس شد مكّه را دور زد و به طرف مدينه حركت فرمود، در حالى كه مرتّباً از بيراهه مى‏رفت، شبها حركت مى‏ نمود و روزها مخفى بود تا به دروازه مدينه رسيد. 📚فروغ ابدیت ص 410 ❕بنابراين روح توكّل كه تمام وجود پيامبر را پر كرده بود مانع از اين نشد كه از اسباب ظاهرى لحظه‏ اى غفلت كند. 🔸مشيّت خداوند بر اين قرار گرفته كه در اين جهان مردم براى رسيدن به مقصود از اسباب و وسايل موجود كمك بگيرند، همان گونه كه در حديث معروف از امام صادق عليه السلام آمده است: « اراده خداوند بر اين قرار گرفته كه همه چيز مطابق اسباب جريان يابد، به همين جهت براى هر چيزى سببى قرار داده است». 📚الکافی ج 1 ص 183 👌بنابراين بى اعتنايى به عالم اسباب نه تنها توكّل نيست بلكه به معنى بى اعتنايى به‏ سنّت‏هاى الهى است، و اين با روح توكّل سازگار نيست ، انسان باید نهایت سعی و تلاش خود را بکند و آنجا که قدرت ندارد به خداوند واگذار کند و یقین به پیروزی داشته باشد . اکثر مشکلات و گرفتاری ها به خاطر همین ترک سعی و تلاش و مواظبت های لازم است که با روح توکل در تضاد است . 2⃣افرادی هم هستند که در عین حال که بر خداوند توکل کرده وسعی و تلاش لازم را هم اجرایی می کنند ، اما باز هم گرفتار مشکلات و سختی ها هستند . اینان نیز باید توجه کنند که « توکل » به ما می گوید پیروز نهایی متوکلین هستند ، و مشکلات و سختی های موقت ، مقدمه ای برای پیروزی نهایی آنان است . ❕در حدیث قدسی آمده است که خداوند می فر ماید ؛ « بعضی از بندگان من افرادی هستند که اصلاح امر آنها جز به غنا و گستردگی زندگی و صحت بدن نمی شود ، از این رو امر دین آنها را به وسیله آن اصلاح می کنم ، و بعضی از بندگانم هستند که امر دین آنها جز با نیاز و مسکنت و بیماری اصلاح نمی شود ، لذا امر دین آنها را با آن اصلاح می کنم و آنان را به وسیله آن می آزمایم » 📚الکافی ج2 ص60 ❕امام صادق عليه السلام فرمود ؛ « از مرد مسلمان در شگفتم! خداوند عز و جل براى او حكمى نمى‏ كند، جز اين كه برايش خير است: اگر با قيچى‏ ها بريده شود، برايش خير است، و اگر پادشاه مشرق و مغرب شود، [باز هم‏] برايش خير است. » 📚الکافی ج 2 ص 62 ❕امام باقر علیه السلام فرمود ؛ « براى من مهم نيست كه نيازمند يا بيمار يا ثروتمند گردم؛ زيرا خداوند عز و جل مى ‏فرمايد: «براى مؤمن، جز آنچه خير او در آن است، انجام نمى‏ دهم». 📚بحار الانوار ج 71 ص 151 ❕كسى از امام علىّ بن موسى الرضا عليه السلام پرسيد ؛ آيه «وَ مَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ» مفهومش چيست؟ امام فرمود: «لِلتَّوَكُّلِ دَرَجَاتٌ؛ توكّل درجاتى دارد» سپس افزود: «یكى از آنها اين است كه در تمام امورت، آنچه را در مورد تو انجام مى‏ دهد به او اعتماد كنى و راضى باشى، و بدانى خداوند در خير و نظارت بر امور تو فروگذار نمى ‏كند، و نيز بدانى كه حاكميّت در همه اينها از آن اوست، و كار خود را به او واگذارى و بر او توكّل كنى» 📚بحار الانوار ج 75 ص 336 👌از این روایات استفاده می شود که مفهوم اصلی توکل واگذاری امر به خداوند است و انسان با توکل بر خداوند باید بداند پیروز و سعادمتند واقعی اوست و هر آنچه خداوند برای او رقم می زند خیر و صلاح او است که یا آثار این خیر و صلاح و پیروزی در دنیا خودش را نشان می دهد ، یا در آخرت جلوه می کند ، لذا می بینیم ، حسين بن على سيدالشهدا عليه السلام بعد از مبارزات فراوان وقتى از اسب بر زمين قرار گرفتند عرض كردند ؛ «راضى هستم بقضاء و حكم تو، تسليمم براى امر تو، نيست معبودى به غير از تو اى فرياد رسد فريادكنندگان‏ » 📚ینابیع الموده ج 3 ص 82 🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
🤔 ❔روایات معتبر آخوندها مبنی بر لزوم شستن پا در هنگام وضو ( لازم به ذکر است آخوندها برخلاف این روایات معتبر به مردم دستور می دهند): 1-عدة من أصحابنا، عن أحمد بن محمد، وأبي داود جميعا، عن الحسين بن سعيد، عن فضالة بن أيوب، عن الحسين بن عثمان. عن سماعة، عن أبي بصير، عن أبي عبد الله (عليه السلام) قال: إذا نسيت فغسلت ذراعك قبل وجهك فأعد غسل وجهك ثم اغسل ذراعيك بعد الوجه فإن بدأت بذراعك الايسر قبل الايمن فأعد غسل الايمن ثم اغسل اليسار وإن نسيت مسح رأسك حتى *تغسل رجليك* فامسح رأسك ثم *اغسل رجليك* ".الكافي للكليني:35/3 💠💠 👌مسح پاها در وضو پشتوانه قرآنى و حديثى دارد، اينك هر دو را به صورت موجز بيان مى كنيم ؛ ❕قرآن در آيه 6 سوره مائده (آخرين سوره‏اى كه بر پيامبر اسلام نازل گرديد) چنين مى‏ گويد: «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلاةِ فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ وَ أَيْدِيَكُمْ إِلَى الْمَرافِقِ وَ امْسَحُوا بِرُؤُسِكُمْ وَ أَرْجُلَكُمْ إِلَى الْكَعْبَيْنِ » « اى كسانى كه ايمان آورده ‏ايد هنگامى كه‏ براى نماز برمى‏ خيزيد، صورت‏ها و دست‏هايتان را تا مرفق بشوييد و چيزى از سر و پاهايتان را مسح كنيد». ❕روشن است كه كلمه «أرجلكم» (پاهاى خود) عطف بر «رءوسكم» (سرهايتان) شده است و براى اين است كه در هر دو، مسح لازم است (نه شستن) خواه «أرجلكم» را به نصب بخوانيم يا به جرّ (دقّت كنيد). 👌توضيح اين كه در اعراب كلمه «أرجلكم» دو قرائت معروف است. قرائت جرّ كه جمعى از قرّاء مشهور مانند حمزه و أبو عمرو و ابن كثير و حتّى عاصم (مطابق روايت أبو بكر) به كسر «ل» خوانده‏ اند و جمعى ديگر از مشاهير قرّاء به نصب خوانده ‏اند و همه قرآن‏هاى فعلى را مطابق آن نوشته ‏اند. ❕ولى به يقين هيچ تفاوتى ميان اين دو اعراب از نظر معنوى نيست. زيرا اگر به «كسر» خوانده شود واضح است كه عطف بر «رءوس» شده و مفهومش اين است كه پاها را در وضو مسح كنيد (همان گونه كه سرها را مسح مى ‏كنيد). ❔آيا اگر شيعه مطابق اين قرائت عمل كرده باشد كه جمع كثيرى طرفدار دارد، عيبى بر او هست؟ 👌از اين گذشته اگر آن را به فتح بخوانيم بازهم عطف بر محلّ «برءوسكم» مى‏باشد و مى ‏دانيم محلّ آن نصب است، زيرا مفعول «و امسحوا» مى‏ باشد، بنابراين در هر دو صورت مفهومش اين است كه پاها را مسح كنيد. ❕ولى گروهى چنين پنداشته‏ اند كه اگر «أرجلكم» را مفتوح بخوانيم عطف بر «وجوهكم» مى‏ باشد يعنى صورت و دست‏ها را بشوييد و همچنين پاها را! در حالى كه اين سخن هم بر خلاف قواعد ادبيّات عرب است و هم با فصاحت قرآن نمى‏ سازد. ❕امّا مخالفت آن با ادبيّات عرب به خاطر آن است كه ميان معطوف و معطوف عليه جمله اجنبى واقع نمى ‏شود و به گفته دانشمند معروف اهل سنّت محال است «أرجلكم» عطف بر «وجوهكم» بوده باشد، چون هرگز در كلام فصيح عربى شنيده نشده است كسى بگويد: «ضربت زيداً و مررت ببكر و عمراً» به اين معنا كه زيد را زدم و از كنار بكر گذشتم و عمر را، يعنى عمر را نيز زدم!». (شرح منية المصلى، صفحه 16). ❕حتّى افراد عادى چنين سخن نمى‏ گويند تا چه رسد به قرآن مجيد كه نمونه اكمل و أتمّ فصاحت است. بنابراين همان‏گونه كه بعضى از محقّقان اهل سنّت گفته‏ اند، شكّى نيست كه كلمه «أرجلكم» بنابر نصب، عطف بر محلّ «برءوسكم» مى ‏باشد و در هر حال مفهوم آيه يكى است، يعنى سر و پاها را هنگام وضو مسح كنيد. 🔸گروهی از علمای اهل سنت هم تصریح کرده اند که ایه دلالت بر مسح پاها دارد وارجلکم را عطف بر رووس دانسته وگفته اند عاملش وامسحوا می باشد مانند ؛ ❗️ابن حزم در المحلی ج 2 ص 56_ فخر رازی در تفسیر کبیر ج11 ص161_ شیخ سندی حنفی در شرح سنن ابن ماجه ج 1 ص 8 و ... 👌شايد برخى تصور كنند كه در كتب اهل سنت، روايتى از پيامبر درباره لزوم مسح بر پا وارد نشده است، در حالى كه با يك بررسى، بيش از سى روايت يافتيم كه بسيارى از آنها بيانگر وضوى رسول خدا و اصحاب او است. ❕دلالت روشن آيه وضو بر لزوم مسح و روايات چشم گير در اين مورد، ايجاب مى كند كه فقيهان اهل سنت در اين مسأله تجديد نظر كنند و از اين طريق گامى به سوى وحدت در رفتار بردارند و در اين مورد از گروه كثيرى از بزرگان صحابه و تابعان كه وضوى آنان بر اساس مسح برپا بود، پيروى كنند . 🔸امير مؤمنان على (عليه السلام) مى ‏گويد ؛ « من فكر مى‏ كردم كف پاها براى مسح كردن از روى پاها سزاوارتر است تا اين كه ديدم رسول خدا روى پاها را مسح مى ‏كند» 📚مسند احمد ج 1 ص 124 🔸ادامه 👇
🔸ادامه 👇 ❕ابى مطر مى‏ گويد ؛ « هنگامى كه ما خدمت على (عليه السلام) در مسجد نشسته بوديم مردى آمد و به حضرتش عرض كرد: وضوى رسول خدا (صلى الله عليه و آله) را به من نشان بده، حضرت قنبر را صدا زد و فرمود كوزه‏ اى از آب بياور، سپس دست و صورتش را سه بار شست و انگشت در دهان كرد (و مسواك نمود) و سه بار استنشاق كرد و (صورت و) دست‏ها را سه بار شست و يك بار سر و پاها را تا برآمدگى پشت پا مسح نمود» 📚کنزالعمال ج 9 ص 448 ❕بسر بن سعید می گوید ؛ « عثمان به محلّ جلوس آمد، آب وضو خواست و مضمضه و استنشاق كرد (در دهان و بينى گرداند) سپس صورتش را سه بار و دست‏ها را هر كدام سه بار شست و سر و پاها را سه بار مسح كرد و بعد گفت: پيامبر را ديدم اين گونه وضو مى‏ گرفت (سپس از حاضران كه جماعتى از صحابه رسول خدا بودند، تصديق خواست و گفت) آيا همين طور است اى حاضران؟ همه گفتند: آرى!» 📚مسند احمد ج 1 ص 67 ❕رفاعه مى ‏گويد از رسول خدا شنيدم كه مى‏ فرمود نماز هيچ يك از شما صحيح نيست تا وضو را آن گونه كه خداوند متعال دستور داده انجام دهد: صورت و دست‏ها را تا مرفق بشويد و سر و پاها را تا برآمدگى روى پا مسح نمايد». 📚سنن ابن ماجه ج 1 ص 156 👌از ابى مالك اشعرى نقل شده كه به قوم خود گفت ؛ « جمع شويد تا نمازى همچون نماز رسول خدا براى شما بخوانم، هنگامى كه اجتماع كردند، گفت: آيا در ميان شما از كسى از غير شما هست؟ گفتند: نه، مگر يكى از خواهرزاده‏ هاى ما (كه شوهرش از قبيله ديگر است) گفت: خواهر زاده نيز جزء قبيله محسوب مى‏شود (اين تعبير نشان مى‏دهد كه نظام حاكم مانع از اين بوده كه نماز يا وضوى رسول خدا آنچنان كه بوده- به دلايل سياسى- توضيح داده شود) در اين هنگام ظرف آبى خواست و وضو گرفت، مضمضه و استنشاق كرد و صورتش را سه بار شست، همچنين دست‏ها را سه بار، و سر و پشت پاها را مسح كرد، سپس با آنها نماز خواند». 📚مسند احمد ج 5 ص 342 👌 آنچه در بالا آمد تنها بخش كوچكى از رواياتى است كه در كتب معروف اهل سنّت، به وسيله راويان معروف نقل شده است. جهت آگاهی از سایر روایات اهل سنت در لزوم مسح پاها رجوع شود به کتاب ؛ 📚«الانصاف فى مسائل دام فيها الخلاف»، ج 1، ص 56- 95 👌در روایات فراوانی از روایات شیعه نیز دستور به مسح پاها داده شده است چنان که امام صادق علیه السلام فرمود ؛ « گاهی ممکن است که هفتاد و شش سال از عمر فردی گذشته باشد اما خداوند حتی یک نماز هم از او قبول نکند زیرا ( پاها ) را ( در وضو )میشوید در حالی که خداوند دستور به مسحش داده است » 📚الکافی ج 3 ص 31 🔸امام باقر علیه السلام فرمود ؛ « جبرئیل حکم مسح پاها را از جانب خداوند نازل کرد » 📚التهذیب ج 1 ص 63 ❕روایات لزوم مسح پاها در کتب تشیع بسیار فراوان است ، جهت آگاهی رجوع شود ؛ 📚وسائل الشیعه ج 1 ص 418 باب 25_ مستدرک الوسائل ج 1 ص 318 باب 23_ بحار الانوار ج 77 ص 239 ❕البته در روایاتی ، مانند روایتی که وهابی به آن استناد کرد ، سخن از شستن پاها به میان آمده است ، این روایات موافق عقیده اهل سنت و از باب تقیه وارد شده است ، چنان که امام صادق علیه السلام فرمود ؛ « روایتی را اخذ کن که حکمش موافق با کتاب و سنت و مخالف با اهل سنت است و روایتی که مخالف کتاب و سنت و موافق با اهل سنت است را ترک کن » 📚الکافی ج 1 ص 67 🔸ادامه 👇