eitaa logo
پابـــــ📡ــــــرج‌مالواجرد
1.7هزار دنبال‌کننده
3.4هزار عکس
427 ویدیو
1 فایل
☆مجموعه پابرج☆ تاسیس نوروز ۱۳۷۶ ●شبکه‌پابرج ●سایت مالواجرد ●جشنواره ۹۰ ●رادیوپابرج ●پوشش شبکه‌های رسانه‌ملی ●کانال‌ پابرج‌ مالواجرد در : تلگرام، واتساپ، اینستاگرام، بله و ایتا ⚫حسینیه‌پابرج #09123728749 #09916735248 @Hsadeghi48 @Hsadeghi1348
مشاهده در ایتا
دانلود
📡🔴 آداب و رسوم ماه مبارک رمضان 3⃣ 💫اهالی روستا برای روشنائی منازل از : (فانوس) استفاده می‌کردند 💡🔦💡بعضی‌ها هم یک چراغ‌بادی را پر از می‌کردند و دم درب خونشون گِل چوبی می‌کردند تا رهگذران از روشنائی اون استفاده کنند 🕯تواین بچه‌ها به مراسم جیرجیرنی می‌رفتند 🏡🔦 درب هر خونه‌ای که از به اون‌ها می‌دادند مثل بیسکویت یا کیک و پسته و از این قبیل ،،، 🔅🔆🔅همه با هم می‌گفتند : ♻️این خانه از کیست که صاحب جاه است ♻️صاحبش زنده و دولت مال است 🔷 القصه تازه به گروه‌های دیگه هم 📣 خبر می‌دادند که مثلا فلانی جیرجیرنی خوب خوراکی می‌دهند 🔴 اما چند تا خونه که شاید از انگشتان دست هم کمتر بودند، 🔸 شب جیرجیرنی چیزی به بچه‌ها نمی‌دادند، و وقتی که گروه‌ها مراجعه می‌کردند 🔅چند بار شعر را می‌خواندند و جوابی از اون خونه نمی شنیدند در آخر همه باهم این شعر را می‌خواندند : این خانه از کیست که کاگل مال است صاحبش مرده و لُنجش دار است به معنی است 🔸تا این شعر را می‌خواندند، یکدفعه می‌دیدی یکی از اعضای اون خونه که از قبل در با مقداری آب آماده بود، 💦 از بالای پشت‌بام و سر درب خانه، آب را می‌ریخت روی بچه‌ها و همگی پا به 🏃‍♂🏃‍♂🏃‍♂فرار می‌گذاشتند و بقیه‌ی گروه‌ها را که می‌دیدند می‌کردند خونه‌ی فلانی نروید که خبری نیست ✅ خلاصه تا شب برنامه‌ی ادامه داشت و در پایان نوبت خوراکی‌ها می‌شد 🔴 معمولا داخل حسینیه جمع می‌شدند و زیر نور کم سوی چراغ بادی داخل ایوان، خوراکی‌ها را تقسیم می‌کردند و هرکسی راهی خونه‌ی خودش می‌شد و 🍿🍫🍿 تا یک هفته طول می‌کشید، ته خوراکی‌ها در بیاد 🍿بیشتر اوقات در موقع تقسیم خوراکی‌ها، نزاع و دعوا هم می‌شد. من و داداشم آقامهدی که از این مورد استثناء نبودیم 📡 @paborjemalvajerd
📡✍ عجیب و مردمان روزگارقدیم کهن‌دیار مالواجرد 💐عروسی جنّیان و حضور یکی‌از همولایتی های ما در مراسم آن جشن را 🌐دهه‌ ۵۰ 👈زمانی‌که بودم بارها از بزرگترها 👇مثل مرحومه ⚜ شنيده بودم 🌐از آن روزگار حدود نیم‌قرن گذشت تا این‌که👇 👈 طرح این حکایت را آقای زمانی‌که برای مصاحبه منزل پدرشان آقای 🌺 ✍رفته بودم، پیشنهاد تحقیق پیرامون آن را به اینجانب دادند 🔰در گفتگوهای حضوری و تلفنی که سال گذشته با تعدادی از مالواجردی داشتم و 📣همچنین با اعلان موضوع در کانال چندین پست‌ توسط همراهان ارجمند ارسال گردید ✍آنچه در اینجا پیرامون این موضوع و نام درگذشتگان آسمانی‌شده مالواجردی آمده‌ است 🔴هدف ما یاد این عزیزان درگذشته و طلب آمرزش برای ایشان در بوده‌ است ✍در ابتدای بیان حکايت عروسی جنّیان لازم است چندنکته را یادآوری کنیم ♦️1⃣ نکته اول : ✍همانطور که قبلا گفتیم فصل سرما کار کشاورزی در اراضی زراعی به حداقل می‌رسید و کشاورزان روستا به‌ کار‌هائی از قیبل : هیزم چیدن و ذغال درست کردن در کوهپایه‌های بخش غربی روستا و کولزه‌چینی داخل روستا مشغول می‌شدند حسینیه یکی‌ از مکان‌ های پر جمعيت برای کولزه‌چینی در آن روزگار به‌حساب می‌آمد و محل تجمع اغلب مردان آبادی بود 💫آنان علاوه‌ بر کولزه‌چیدن با شنيدن صحبت‌ بزرگ‌ترها از تجارب ریش‌سفیدان آبادی بهره‌مند می‌شدند 💫آنان تجربه‌هائی که از سفرهای خود به بلاد دیگر کسب‌ کرده بودند ضمن قصه‌گوئی 👈به حکایت‌های قدیمی نیز اشاراتی می‌کردند ✍ افرادی هم از کارهای روزمره‌ خود 🔇سخن‌ها به زبان جاری می‌کردند ♦️2⃣ نکته دوم : 🔰اهالی روستا نام اسماعیل را اسماعالی‌ esmaali و مخفف آن را "مالی" نام ابراهیم را ابرایم ebraim می‌گفتند 👈یکی‌از همولایتی‌های ما حدود یک‌ونیم قرن پیش به‌نام اسماعیل مالواجردی در ایوانی از ایوان‌های حسینیه که در معرض آفتاب بوده در حالیکه مشغول‌ کولزه‌چینی بود از حضورش در عروسی جنّیان شروع به سخن گفتن می‌کند 💫اهالی روستا به‌دلیل‌ کم‌شنوائی یا ناشنوائی که داشته او را به‌نام مالی‌کره می‌شناختند 👇ادامه مطلب بزودی... 📡 پیج پابرج‌مالواجرد در اینستاگرام https://instagram.com/shabakepaborj لینڪ پابرج‌مالواجرد در تلگرام https://t.me/paborjemalvajerd لینڪ پابرج‌مالواجرد در ایتا eitaa.com/paborjemalvajerd لینڪ پابرج‌مالواجرد در بله https://ble.ir/paborjemalvajerd
📡🔴 آداب و رسوم ماه مبارک رمضان 3⃣ 💫اهالی روستا برای روشنائی منازل از : (فانوس) استفاده می‌کردند 💡🔦💡بعضی‌ها هم یک چراغ‌بادی را پر از می‌کردند و دم درب خونشون گِل چوبی می‌کردند تا رهگذران از روشنائی اون استفاده کنند 🕯تواین بچه‌ها به مراسم جیرجیرنی می‌رفتند 🏡🔦 درب هر خونه‌ای که از به اون‌ها می‌دادند مثل بیسکویت یا کیک و پسته و از این قبیل ،،، 🔅🔆🔅همه با هم می‌گفتند : ♻️این خانه از کیست که صاحب جاه است ♻️صاحبش زنده و دولت مال است 🔷 القصه تازه به گروه‌های دیگه هم 📣 خبر می‌دادند که مثلا فلانی جیرجیرنی خوب خوراکی می‌دهند 🔴 اما چند تا خونه که شاید از انگشتان دست هم کمتر بودند، 🔸 شب جیرجیرنی چیزی به بچه‌ها نمی‌دادند، و وقتی که گروه‌ها مراجعه می‌کردند 🔅چند بار شعر را می‌خواندند و جوابی از اون خونه نمی شنیدند در آخر همه باهم این شعر را می‌خواندند : این خانه از کیست که کاگل مال است صاحبش مرده و لُنجش دار است به معنی است 🔸تا این شعر را می‌خواندند، یکدفعه می‌دیدی یکی از اعضای اون خونه که از قبل در با مقداری آب آماده بود، 💦 از بالای پشت‌بام و سر درب خانه، آب را می‌ریخت روی بچه‌ها و همگی پا به 🏃‍♂🏃‍♂🏃‍♂فرار می‌گذاشتند و بقیه‌ی گروه‌ها را که می‌دیدند می‌کردند خونه‌ی فلانی نروید که خبری نیست ✅ خلاصه تا شب برنامه‌ی ادامه داشت و در پایان نوبت خوراکی‌ها می‌شد 🔴 معمولا داخل حسینیه جمع می‌شدند و زیر نور کم سوی چراغ بادی داخل ایوان، خوراکی‌ها را تقسیم می‌کردند و هرکسی راهی خونه‌ی خودش می‌شد و 🍿🍫🍿 تا یک هفته طول می‌کشید، ته خوراکی‌ها در بیاد 🍿بیشتر اوقات در موقع تقسیم خوراکی‌ها، نزاع و دعوا هم می‌شد. من و داداشم آقامهدی که از این مورد استثناء نبودیم 🔴 📡 شبکه‌پابرج در اینستاگرام https://instagram.com/shabakepaborj پابرج‌مالواجرد در تلگرام https://t.me/paborjemalvajerd پابرج‌مالواجرد در ایتا eitaa.com/paborjemalvajerd پابرج‌مالواجرد در بله https://ble.ir/paborjemalvajerd
📡✍ عجیب و مردمان روزگارقدیم کهن‌دیار مالواجرد 💐عروسی جنّیان و حضور یکی‌از همولایتی های ما در مراسم آن جشن را 🌐دهه‌ ۵۰ 👈زمانی‌که بودم بارها از بزرگترها 👇مثل مرحومه ⚜ شنيده بودم 🌐از آن روزگار حدود نیم‌قرن گذشت تا این‌که👇 👈 طرح این حکایت را آقای زمانی‌که برای مصاحبه منزل پدرشان آقای 🌺 ✍رفته بودم، پیشنهاد تحقیق پیرامون آن را به اینجانب دادند 🔰در گفتگوهای حضوری و تلفنی که سال گذشته با تعدادی از مالواجردی داشتم و 📣همچنین با اعلان موضوع در کانال چندین پست‌ توسط همراهان ارجمند ارسال شد که 🎗 آنها پست ارسالی ✨ ⚜مرحوم محمد حسین کرمون دادماد ⚜مرحوم حاج‌علی احمدی بوده است ✍آنچه در اینجا پیرامون این موضوع و یادآوری نام درگذشتگان آسمانی‌شده از همولایتی‌ها آمده 🔴بیشتر نام و یاد این عزیزان و طلب آمرزش برای اموات 👈مد نظر و در اولويت بوده‌ است ✍در ابتدای بیان حکايت عروسی جنّیان لازم است چندنکته را یادآوری کنیم ♦️1⃣ نکته اول : ✍همانطور که قبلا گفتیم فصل سرما کار کشاورزی در اراضی زراعی به حداقل می‌رسید و کشاورزان روستا به‌ کار‌هائی از قیبل : هیزم چیدن و ذغال درست کردن در کوهپایه‌های بخش غربی روستا و کولزه‌چینی داخل روستا مشغول می‌شدند حسینیه یکی‌ از مکان‌ های پر جمعيت برای کولزه‌چینی در آن روزگار به‌حساب می‌آمد و محل تجمع اغلب مردان آبادی بود 💫آنان علاوه‌ بر کولزه‌چیدن با شنيدن صحبت‌ بزرگ‌ترها از تجارب ریش‌سفیدان آبادی بهره‌مند می‌شدند 💫آنان تجربه‌هائی که از سفرهای خود به بلاد دیگر کسب‌ کرده بودند ضمن قصه‌گوئی 👈به حکایت‌های قدیمی نیز اشاراتی می‌کردند ✍ افرادی هم از کارهای روزمره‌ خود 🔇سخن‌ها به زبان جاری می‌کردند ♦️2⃣ نکته دوم : 🔰اهالی روستا نام اسماعیل را اسماعالی‌ esmaali و مخفف آن را "مالی" نام ابراهیم را ابرایم ebraim می‌گفتند 👈یکی‌از همولایتی‌های ما حدود یک‌ونیم قرن پیش به‌نام اسماعیل مالواجردی در ایوانی از ایوان‌های حسینیه که در معرض آفتاب بوده در حالیکه مشغول‌ کولزه‌چینی بود از حضورش در عروسی جنّیان شروع به سخن گفتن می‌کند 💫اهالی روستا به‌دلیل‌ کم‌شنوائی یا ناشنوائی که داشته او را به‌نام مالی‌کره می‌شناختند ⚜مرحوم حاج‌رضا صادقی (حاج‌رضاابریم) و ⚜مرحوم حاج‌مسیب صادقی 👈 از فرزندان ابراهیم اسماعیل مالواجردی معروف‌به "ابرایم مالی‌کره" و ⚜مرحوم حاج‌حسین صادقی (حاج‌حسین حمومی) فرزند محمدعلی اسماعیل مالواجردی معروف‌به محولی‌مالی‌کره می‌باشند 👇ادامه فردا... 📡 پیج پابرج‌مالواجرد در اینستاگرام https://instagram.com/shabakepaborj لینڪ پابرج‌مالواجرد در تلگرام https://t.me/paborjemalvajerd لینڪ پابرج‌مالواجرد در ایتا eitaa.com/paborjemalvajerd لینڪ پابرج‌مالواجرد در بله https://ble.ir/paborjemalvajerd
📡✍ شنیدنی از مردمان روزگار قدیم 💫حسینیه مالواجرد در آن روزگار 😢یادش بخیر... 👈 آن از سطح زمین حدود ۶۰ تا ۷۰ سانتیمتر بلندتر بود و همچنین در بخش جنوبی ضلع غربی حسینیه از دروازه سنگی (برج جابر) 👇تا 👈 زاویه جنوب‌غربی حسینیه ایوانی نبود اما سکوئی به عرض حدود ۷۰ سانتیمتر و به همین ارتفاع بنا شده بود 🔰اما ارتفاع سطح ایوان سقاخانه از کف حسینیه نسبت به سائر ایوان‌ها کمتر و حدود ۳۰ سانتیمتر بود و در طول ورودی دیواری حدود یک‌متری بنا شده بود که ارتفاع این ديوار در سمت راست سقاخانه حدود نیم متر کوتاه‌تر بود طوری که براحتی هر شخصی می‌توانست وارد سقاخانه شود ⚜مرحوم علی‌جعفر مالواجردی با گرفتن شاخ‌های بُز فراری 🐐حیوان زبان بسته را از سقاخانه بیرون کشید این در حالی‌ که بقیه گوسفندان داخل حسینیه رسيده بودن و جلوی سقاخانه نظاره‌گر تنبیه آن بز توسط صاحب شان بودند ✍🏾القصه 🐐 بُز فراری به گله ملحق می‌شود و گوسفندان از سمت بازارچه 👈راهی خانه علی‌جعفر می‌شوند و همولایتی مان حواسش را بیشتر جلب آن گوسفند می‌کند که دوباره‌ از گله جدا نشود 🐑🐐گوسفندان به خانه‌ می‌رسند همسر علی‌جعفر که از دقایقی قبل منتظر ورود شوهرش با گله کوچک‌شان بود ✨درب خانه‌ را گشوده و خودش در آن‌ طرف مسیر کوچه ایستاده بود تا گوسفندان به داخل خانه بروند وی با دیدن علی‌جعفر مشغول احوالپرسی می‌شوند که ⁉️چرا امروز دیر کردی؟ 🔰همولایتی ما در پاسخ سوال همسرش در حال گفتن قضیه فرار بُز و رفتن به داخل سقاخانه بود که 🐐 بار دیگر آن گوسفند در درگاه خانه سر بر می‌گرداند و این بار از کنار صاحبش به همان سمتی که آمده‌ بود 👈 می‌کند و همولایتی مان سخنش را با همسرش قطع کرده‌ 👟 را بَر می‌کشد و به دنبال بز فراری 🏃 با عجله تمام طی طريق می‌کند تا به حسینیه می‌رسد و این بار بيشتر متعجب می‌شود ⁉️خدايا این گوسفند در خانه منتظر مادرش هست که به او شیر دهد ❗️بقیه بزها و میش‌ها از حسینیه تا خانه 🐑برای اینکه به بچه‌های شان دهند 🦙سراسیمه و با عجله خودشان را به خانه‌ رساندند 🐑و برای رفتن به داخل آبشا هم‌دیگر را می‌دادند 💠یارالعجب این حیوان از این سقاخانه چه می‌خواهد؟ هدفش چیست؟ 💫اینجا بود که علی‌جعفر با خودش گفت : این گوسفند مال امام‌حسین عليه‌السلام هست و دیگر مال من نيست ✍🏾نقل کرده‌اند : چند ماهی تا ماه محرم‌ آن سال باقی مانده بود و علی‌جعفر برای آن گوسفند آب و علوفه به کنار سقاخانه حسینیه می‌آورد و اهالی روستا از بز می‌دوشیدند و شیرش را به هر مریضی که می‌دادند شفابخش بوده‌ است ✅ 💯 📡 شبکه‌پابرج در اینستاگرام https://instagram.com/shabakepaborj پابرج‌مالواجرد در تلگرام https://t.me/paborjemalvajerd پابرج‌مالواجرد در ایتا eitaa.com/paborjemalvajerd پابرج‌مالواجرد در بله https://ble.ir/paborjemalvajerd