eitaa logo
کتابخانه‌ی خیابان نوزدهمـ
245 دنبال‌کننده
460 عکس
310 ویدیو
6 فایل
با عطر اسپرسو و بوی کاه پذیراتون هستم. ☕📜 ریوجی می‌شنود‌: https://daigo.ir/secret/2399342596 طنین هجویات روزانه + پاسخ پرسش هاتون: https://eitaa.com/storerome
مشاهده در ایتا
دانلود
کتابخانه‌ی خیابان نوزدهمـ
در پی این برآمده بودم که بنویسم،" کاملا رندوم"، اما بعد دیدم نه... رندوم نیست. این دل‌تنگی رندوم نیست. از صبح، از دیروز، از ظهر، از بعد از ظهر نه اصلا چهار ماهی می‌شود که دل‌تنگم. شاید روند برخوردم با این ویدئو، رندوم بوده باشد، لکن رویدادهای ثانویه رندوم نبود؛ بلکه حالتی نشات گرفته از دل‌تنگی بی‌نهایتی بود که دچارش شده بودم. در آنی بدون تانی حس کردم چقدر دلم برای حرف زدن و شنیدن صدای شما تنگ شده؛ برای آن لحن خاص. آن‌قدر که در آپارت دنبال سخنرانی‌هایتان می‌گردم و "کاملا رندوم" یکی را پخش می‌کنم و می‌بینم چقدر دلم تنگ بود. چقدر جایتان امروز خالی بود. کاش شما هم بودید. کاش شما هم امروز در بین جمعیت حضور داشتید. در امروزی که گذشت؛ امروزی که بعدا مفتخر خواهیم بود در چنین روز و سال و ماهی زیست کردیم و تصویر اقتدار و نصرت امت اسلامی را خود با چشمانمان، هرچند از دور، به تماشا نشستیم. کاش بودید. کاش... . 1403/07/13
یک نفر داخل ناشناس حسابی داره شیطنت می‌کنه و یک ماجراجویی جذاب رو شروع کرده. به قول رگ خواب من افتاده به دست مردم آزاری!(((((:.
گفتی : غریب شهر منی این چه غربت است کاین شهر از تو می‌شنود داستان من تشخیصِ دردِ من به دلِ خود حواله كن آه ای طبیبِ دردفروشِ جوانِ من! زین پیش اگر كه نصفِ جهان بود، بعد از این با تو شود تمامِ جهان اصفهان من!=)))
من سرم را شیره میمالم که یادت نیستم پشت حجمی بی‌خیالی دوستت دارم هنوز.
کتابخانه‌ی خیابان نوزدهمـ
Let's have a trip. #Eye_catching
هردو ورژن رو گوش بسپارید، از این عصر پاییزی متلذذ بشید، زندگی رو بنوشید و دوباره از جاتون پاشید؛ چون هنوز هیچی تموم نشده. *One of the most fav🤍⚡️. #Song
مرا گرفت نگاهت، تمام شد کارم بیا بلند بگویم که دوستت دارم در انتظارِ ملاقاتِ نیستی بودم ولی کشید دوباره به عاشقی کارم دوباره زندگی‌ام از ترانه سرشار است دوباره عکسِ کسی هست روی ديوارم طلوع می‌کند از پشتِ کوه‌ها خورشید فروغ تاز‌ه‌ی من! من هنوز بیدارم وداع می‌کنی و بغض می‌کنم، شب خوش! هزار و یک غزلِ عاشقانه می‌بارم
معلمت همه شوخی و دلبری آموخت جفا و ناز و عتاب و ستمگری آموخت غلام آن لب ضحاک و چَشم فتانم که کید سحر به ضحاک و سامری آموخت تو بت چرا به معلم رَوی که بتگرِ چین به چین زلف تو آید به بتگری آموخت[; هزار بلبل دستان سرای عاشق را بباید از تو سخن گفتن دری آموخت برفت رونق بازار آفتاب و قمر از آن که ره به دکان تو مشتری آموخت همه قبیله‌ی من عالمانِ دین بودند مرا معلم عشق تو شاعری آموخت مرا به شاعری آموخت روزگار آن گه که چشم مست تو دیدم که ساحری آموخت؛> مگر دهان تو آموخت تنگی از دل من وجودِ من ز میان تو لاغری آموخت بلایِ عشق تو بنیاد زهد و بیخ وَرَع چنان بِکَند که صوفی قلندری آموخت[[": دگر نه عزم سیاحت کند نه یاد وطن کسی که بر سر کویت مجاوری آموخت... من آدمی به چنین شکل و قد و خوی و روش ندیده‌ام مگر این شیوه از پری آموخت؟=)) به خون خلق فروبرده پنجه کاین حَنّاست ندانمش که به قتل که شاطری آموخت(!) چنین بگریم از این پس که مرد بتواند در آبِ دیده‌ی سعدی شناوری آموخت... ــــــــــــ *This time, the poem is related to the real person, not sth or someone imaginary:)). I hope u get all the words and sentences I wanted to tell u. I hope u wholeheartedly figure my intention out.
هدایت شده از Motivation🇵🇸
Mr. born to lose
نمی‌بینم در آفاقم امانی از غم و از خشم تو اما خنده‌ای بر لب، تو اما کظم غیض هستی.
خدا ما را زیر سایه‌ی شما نگه دارد.
ساختمان اساتید. کیوتی جای عجیبیه¹. *کیوتی(Qut) مخفف دانشگاه صنعتی قم (Qom university of technology) است.
دلت چه شد که از آن شور و اشتیاق افتاد؟ چه شد که بین تو و من چنین نفاق افتاد؟ زمان به دست تو پایان من نوشت آری مسیر واقعه این بار، از این سیاق افتاد دو رودخانه‌ی عشق من و تو شط شده‌بود ولی دریغ که راهش به باتلاق افتاد خلافِ منطقِ معمولِ عشق بود انگار میان ما دو موازی که انطباق افتاد جهان برای همیشه، سیاه بر تن کرد شبی که ماه تمام تو در محاق افتاد شکر به مزمزه چون شوکران شود زین پس مرا که طعم دهان تو از مذاق افتاد خزان به لطف تو چشم و چراغ تقویم است که دیدن تو در این فصل، اتفاق افتاد چه زندگانی سختی است زیستن بی‌عشق ببین پس از تو که تکلیف من چه شاق افتاد پس از تو جفت سرشتی و سرنوشتی من! غریبواره‌ی تو، تا همیشه تاق افتاد تو فصل مشترک عشق و شعر من بودی که با جدایی تو بین شان طلاق افتاد هوای تازه تو بودی، نفس تو و بی تو دوباره بر سرم آوار اختناق افتاد به باور دل ناباورم نمی‌گنجد هنوز هم که مرا با تو این فراق افتاد 1403/07/24
مسئله‌ی فلسطین برایم مصداق همان ترازویی‌ست که حق را از باطل تمیز می‌دهد؛ همان فرقان. یا در سمت درست تاریخ ایستاده‌ای، یا از دایره‌ی انسانیت خارجی. حوادثی که در حال روی دادن است، فرای تصور لفظ هجوم وحشیانه است. این نحوه‌ی ددمنشانه‌‌ی جدال، جز در حیواناتی به نام صهونیست‌ها یافت نمی‌شود. لعن و نفرین خداوند تا آخرین لحظه‌ی بقای کوتاهتان بر شما باد.
حالِ مَرا از شعرهایم بو نخواهی بُرد من پشتِ شعری که نخواهم گفت می‌میرم...
Liam-Payne-Remember-128.mp3
3.33M
How can I forget someone who gave me so much to remember?... 1403/07/26
🚶🏻‍♀ولم کنید..
کتابخانه‌ی خیابان نوزدهمـ
How can I forget someone who gave me so much to remember?... 1403/07/26 #Song #عبور_از_روز
برای ماهایی که زبان خوندن و علاقه به زبان از زمانی شروع شد که آهنگ‌های خارجی گوش می‌دادیم و در به در دنبال ترجمه می‌گشتیم، وان دایرکشن از اون‌هایی بود که نوجوونی‌امون بهش گره خورده بود. از اون پایه ثابت‌های هر جمعی که دور هم می‌خواستیم بزنیم زیر آواز و هم‌خوانی داشته باشیم. اعصاب خوردی امروز قابل توصیف نیست. حس از دست دادن تمام اون نوجوونی و اون ارتباط... دوستانی دارم که خصوصا باعث آشنایی بیشترم شده بودن و امروز... امروز واقعا سخت بود... برای مایی که یک گوشه‌ی کوچیک دلمون رو تو آهنگ‌های دوره‌ی نوجوونی‌مون قایم کردیم و با هربار گوش دادن سفر می‌کنیم، دیگه قرار نیست، الکی الکی امیدوار باشیم که وان دایرکشن دوباره قراره دور هم جمع بشن... امروز همه‌ی اون امیدها به معنی حقیقی مرد. خاک شد. ـــــــــــــــــ کاش می‌شد امیدها رو زنده کرد. کاش می‌شد رفتن‌ها تو پاییز رخ نمی‌دادن. کاش مهر زودتر تموم بشه تا بیشتر از این تعداد رفتن‌ها، زیاد نشده. کاش تو پاییز نرید. تو پاییز نرید.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
«ما مجبوریم با هرچه در اختیار داریم از ملت خود دفاع کنیم و این چیزی است که در اختیار داریم. چه‌کار کنیم، آیا تسلیم شویم؟ خیر، ما هرگز تسلیم نخواهیم شد». یحیی سنوار
از فلسطین بگید، از تنهایی و برچسبها و آدمها نترسید.