تبصره
قسمت دوّم
رو کردم به جوان و گفتم: «حکم مراجع با هم فرق داره.»😌
مادر سقط کرده پرسید: «چه فرقی داره؟ سقط، سقطه دیگه.»😳
- بعضی مراجع مثل رهبری میگن این چیزی که دفع شده، اگر میمونده انسان میشده، نفاسه؛ اما آقای وحید میگن: حدود دو ماهه که عرفاً بهش زایمان نمیگن، نفاس نیست و باید نمازاشو بخونه.🤷♀️
به لباس صورتیاش اشاره کرد.
- لباسام کثیفه خب. چیکار کنم؟
- میگم بهت بدن.
صدا زدم تا خدمات برایش لباس👚 بیاورد. یکهو چهار پنج نفر دورم جمع شدند و شروع کردند به صحبت. همه یادشان افتاده بود که لباسهای آنها هم کثیف شده است.😏
سفارش لباس را چهار تا کردم.
مادر سقط کرده، لباسش را عوض کرد و خواست برود نماز بخواند.🚶♀️
انگشت اشارهام را بالا گرفتم و گفتم: «راستی حکم آقای وحید، یه تبصره هم داره.» 🙋♀️
برگشت و میخکوب، منتظر ادامه حرفم شد.
پرسیدم: «حیضت وقتیهس؟»
- نه. چطور؟
- الان خونِت، شرایط و صفات حیضو داری؟
- آره مثل خون حیضه؛ زیاد و بافشار. از دیروزم مدام خون دیدم.
- پس برو بشین.🙄
ابروهایش هشتی شد و پرسید: «چی شده مگه؟»😳
- آقای وحید گفتن نفاس نیست؛ ولی اگه شرایط و صفات حیض رو داشته باشه، میشه حیض قرار داد.😊
حرفم که تمام شد، یک قدم عقب رفت و روی تختش ولو شد و تمام عرض صورت رنگ پریدهاش را لبخند گرفت و زیر لب گفت: «ممنون خانوم دکتر»😅
پایان
ما را به دوستانتان معرفی کنید:
https://eitaa.com/pahlevaniqomi
#پهلوانی_قمی
#احکام_داستانی
#نویسنده_شو
✍نویسنده شو
🔺ممکن است هنوز در نوشتن تردید داشته باشید و مدام توی سرتان چند سؤال؛ مثل زنبور ویز ویز کنند و آرامش را از شما گرفته باشند که
«آیا من میتونم بنویسم؟ 🧐
برای چی بنویسم؟
اصلاً کسی به نوشتههای من اهمیتی میده؟ 😏
اصلاً وسط اینهمه کار و درس و مشغولیتهای روزمره وقت میکنم؟»😢
🔺تمام نویسندگان بزرگ، یک روز بر این سؤالات و بر این ترسی که الان گریبان شما را گرفته است، فائق آمدهاند.😌
میپرسید چطور؟
🔺خیلی ساده؛ آنها نشستند و نوشتند.😊
آنها هر روز مینویسند؛ دائماً.
🔺ممکن است؛ حتی محبوبترین نویسندهها هم هنوز بترسند؛ ترس از اینکه اثر جدیدشان هم، مورد قبول خواهد بود؟🙄
میترسند؛ اما نمیگذارند ترس مانع نوشتنشان شود.
وقتی میبینند میتوانند بنویسند و زندهاند، ترسشان معمولاً فروکش میکند. 👌
✅توصیه میکنم بنویسید. هر چقدر بیشتر، بهتر.
اصلاً هر کدام از شما، یک کانال بزنید و برای خودتان بنویسید؛ حتی اگر یک دنبالکننده داشته باشد.👌
🔺در مورد ترس نبود وقت، سعی کنید برای خود، این وقت را پیدا کنید.
زیرا نوشتن✍ برای پیشرفت شما که عاشق نوشتن هستید، حیاتی است.
🍃خلق یک اثر، به شما حس مفید بودن و آرامش میدهد.
ببینید در چه زمانی بهترین بازده را دارید؟🤔
🔺اگر وقت ندارید، کافی است فردا صبح، یک ساعت زودتر از همیشه بیدار شوید؛ همین.😉👌
🔺میتوانید بعضی کارهایی را که غیر از شما، کس دیگری هم میتواند انجام دهد، به او واگذار کنید. 😎
ممکن است مخارج این کار بالا باشد؛ اما شاید هزینه ننوشتن شما بیشتر باشد.❤️
🔺ممکن است شما ایدهای در سر دارید که کس دیگری جز شما، صلاحیت نوشتن آن را نداشته باشد.🙄
🔺با نوشتن روزانه تنها یک صفحه، در پایان سال، شما یک کتاب نوشتهاید.☺️
✅کانال سپیددار را به دوستان عاشق نویسندگی معرفی کنید:
https://eitaa.com/pahlevaniqomi
#نویسنده_شو
#پهلوانی_قمی
#لطفا_نشر_حداکثری
هر جور فکر کنی نمیارزه!
هر چقدر امروز صبح که بیمارستان را ترک میکنم، اورژانس خلوت است، دیشب که شیفت بودم، سرسامآور شلوغ بود.😬
از همه جا هم میآمدند. از بیمارستانهای دیگر و مطب پزشکان که تا ساعت دو بامداد، درشان باز است گرفته، تا دلیجان و ساوه و کاشان و ...🤔
دیشب امّا از آن شبها بود.🙄 مدام من برای زینبسادات آیةالکرسی میخواندم و به ابرهای خاکیخُلی☁️ اصفهان تحویل میدادم تا رحمت را بر سر دخترم و همخوابگاهیهایش ببارند و مصرف تخممرغ🥚 تاریخگذشتهی دانشگاه که به خوردشان داده و تازه دو قورت و نیمشان هم باقی هست،🧐 به خیر بگذرد و مسموم نشوند.
او هم برای من و جنینهای بیزبان و مادران باردار🤰پرخطر بخش، آیةالکرسی میخواند که از بختِ بدشان، شبی را برای بستری شدن انتخاب کرده بودند که درِ تمام بخشها را قفل کرده بودند🔒 و یک دالان دراز وصل کرده بودند به بخش ما.
گفته بودند: «بیماران عزیز! سرتان را زیر بیاندازید و مستقیم بروید تا بخشی که مسئولش، از قضای روزگار، پدربزرگش از پهلوانان بوده و ید طولایی دارد در پذیرش بیمار بیقاعده و بیدر و پیکر و بیشتر از حد استاندارد توان پرسنل.»😞
تا پارکینگ بیمارستان، به چشمهای پر التهابم، صبر را التماس میکنم.
اما به صندلی چرمی سرد ماشین🚗 که تکیه میدهم، تَرَک بر میدارد و اشک نشت میکند روی گونهام. 😢
امروز دلم میخواهد قبل از عهد، «به طه به یاسین» را فریاد بزنم که «این زندگی فانی، جوانی، خوشیهای امروز و فردا، به افسوس بسیار فردا نیارزد...»
بروم که این شبهای تار گذراست و طلوع خورشید☀️ نزدیک است.
✅عضو سپیددار شوید:
https://eitaa.com/pahlevaniqomi
#پهلوانی_قمی
#یادداشت_مدافع_سلامت
مُخَمو مُخَم. مخالفم!
یک تیتر خبر دیدم و هزار نظر مخالف، زیر آن!
یاد کارتون بَنر افتادم. دههشصتیها یادشان است؛ یک سنجاب ابروپهن بود که مدام ساز مخالف میزد و با همه چیز و همه کس مخالف بود.
به نظرم کسانی به این قضیه واکنش منفی نشان میدهند که یا گذارشان به بیمارستان نیفتاده است؛ چه به عنوان کادر درمان؛ چه بیمار، یا سرشان را در برف فروکردهاند؛ وگرنه هر عقل سلیمی، طبیعی یا مصنوعیاش، باید اهمیّت این موضوع را درک کند.
حیا از فطریّات است؛ اگر میبینی کسی حیا را قورت داده؛ حتماً قبلش، قلبش را در بازار کهنهفروشی به حراج گذاشته است! شک نکن.
به هوش مصنوعی گفتم: «نظرت در مورد لباس اتاق عمل اسلامی چیست؟»
گفت: «لباس اتاق عمل اسلامی، باید با رعایت اصول اخلاقی و شرایط بهداشتی طراحی شود. این لباس باید حاکمیّت احترام به بیماران و تعامل متقابل با تیم درمانی را نمایان سازد.»
پرسیدم: «چیز بیشتری بلدی؟»
گفت: «باید جوری طراحی شود که احترام به حیثیّت بیماران و کارکنان را تقویت کند. باید حس امنیّت را در بیماران ایجاد کند.»
گفتم: «بیشتر!»
گفت: «هدف از طراحی لباس و محیط اتاق عمل اسلامی، ایجاد تجربهای مثبت و مطمئن برای بیماران است که با احترام به ارزشها و اصول اخلاقی دینی، به بهبود فرآیند درمان کمک کند.»
تازه پیشنهاد داد: «یک موسیقی آرامبخش سازگار با اصول اسلامی، میتواند به ایجاد یک فضای آرام و مطمئن، برای بهبود روحیه بیماران و افزایش تمرکز کارکنان کمک کند.»
به خودم گفتم: «باید این شاغلین به حرفه مخالفت، یاد بگیرند از یک هوش مصنوعی، که اطلاعات چند تِرابایتیاش را نه یک مسلمان، که کسانی توی مغزش فروکردهاند که بویی از اسلام و برنامههای همه جانبهاش برای زندگی انسان نبردهاند.»
زیر خبر منطقی طراحی لباس اتاق عمل اسلامی، نوشتهای خواندم غیرمنطقی، از کسی که فکر کنم از نام خانوادگیشان، این شبهه بر ایشان ایجاد شده که همه چیزدانند!
کاسه داغتر از آش شده بود و از بیمارانی میگفت که از خواندن این خبر چقدر اذیت شدهاند و اینکه هزاران اتاق، جلوتر از اتاق عمل، در صف امر به معروف هستند و قبل از اتاق عمل، کار واجبتر هم داریم و ...
منِ کادر درمان، به ایشان میگویم که: «شما برو و کار واجبتر را انجام بده، اگر ما جلویت را گرفتیم!
شما چه میدانی از دلِ خون کادر درمان متعهّد، از وضعیت پوشش نامناسب بیماران و از آن طرف، بیمارانی که عمری است با حیا و عفّت زندگی کردهاند و الان ریششان گرو است و چارهای ندارند جز فرمان بردن؛ امّا رضایت نه.
به امید روزی که هر کس به جای دخالت بیجا، به وظیفهای که بر عهدهاش گذاشتهاند، به احسن وجه عمل کند.
✅عضو سپیدار شوید:
https://eitaa.com/pahlevaniqomi
#پهلوانی_قمی
#یادداشت_مدافع_سلامت
#لباس_اتاق_عمل_اسلامی
سلام
صبحتون فاطمی🌿
اول هفته، یک شگفتانه براتون دارم😍
آش کشک خالته بخوری پاته نخوری پاته
این ضربالمثل را شنیدهاید؟ فرض میکنم که شنیدهاید و حالا من میخواهم یک بسته احکام🎁 که به درد دنیا و عقبایتان میخورد و در هر صورت باید بیاموزید و به آن عمل کنید، به مزه خوشمزه آشرشته برایتان بنویسم😋
تا هم لذت ببرید، هم بیاموزید؛ چرا که عمل به احکام، همان آش رشته است که بخوری و نخوری(بدانی و ندانی) پایت هست و باید به آن عمل کنی.😊
راستی گزینه آش رشته درخواستی (تو بخوان احکام درخواستی) هم داریم.😉😋
میتوانید در کانال ناشناس، حکمی که به نظرتان به درد بقیه هم میخورد و میشود در کانال سپیددار گذاشت، درخواست کنید:
https://gkite.ir/es/9407981