eitaa logo
✍️سپیددار یادداشت‌های ا. پهلوانی قمی
448 دنبال‌کننده
144 عکس
42 ویدیو
1 فایل
اشرف پهلوانی قمی. مادر سه گل⚘️بهشتی زینب‌سادات، سیدمحمدعلی و ریحانه‌سادات سطح سه تفسیر و علوم‌ قرآنی کارشناس مامایی و مدافع سلامت ✍️نویسنده کتاب سپیددار(۱۴۰۱) ✍️نویسنده کتاب سلامت مادر و کودک در دوران بارداری و شیردهی(۱۴۰۰) ارتباط با ادمین‌: @Sepiddar
مشاهده در ایتا
دانلود
دعایی که حتماً اجابت می‌شود! یک‌سال و نیم پیش، وقتی توفیق اوّلین زیارت اربعین نصیبم شد و کلّی اتفاقات جالب در مسیر پیش آمد (که البته بیشترشان را نوشته‌ام و اگر روزی، مشتاقی پیدا کردم منتشرشان می‌کنم) بالاخره رسیدم به مکانی که هزار هزار فرشته هر روز و صبح می‌آیند پایین و سبد سبد نور از چشمه خورشید زمین پرمی‌کنند و به آسمان می‌روند. درست روبروی شش گوشه، زیر قبّه، همان‌جا که مشهور است که دعایی که از این مکان به عرش رود، به فرش برنمی‌گردد؛ مگر با مهر تأیید؛ همان جا دعایی کردم ردنشدنی. هنوز کتاب سپیددار زیر دست و پای حضرات چاپ و مجوز و نشر دست و پا می‌زد. دو دست خالی‌ام را رو به سیّد شهدای عالَم، افتخار زمینیان و آسمانیان، سبط پیمبر و نگین هستی گرفتم و از او یک حاجت خواستم؛ از او و فرشتگانی که چشم دوخته بودند به لب‌های من که دعا از دهانم خارج شود و بی‌معطلی بردارند و ببرند بالا. خواستم که هوای من و نوشته‌هایم را داشته باشند. خواستم اگر دیده‌شدن و کانون توجّه‌شدن کتابم برایم خیر است؛ دنیوی و اخروی و مایه باقیات صالحات، به عرش دنیا برود و همه؛ حتی ساکنان جزیره نمی‌دانم چه هم ببیند و بخوانند و به‌به و چه‌چه کنند و اگر خیر نیست و به صلاحم نیست که پررنگ شود، بماند در همان طاقچه خانه خودمان و حتی بالاتر، زیر تخته سنگی در بیابان بی‌آب و علف چال شود و هیچ کس نبیند و نشناسد تا مرا گزندی از این کتاب نرسد. مطمئنم که دعایم مستجاب است. اربعین بود و زیر قبّه؛ اما هنوز دعایم نه این وری شده است، نه آن‌وری. این متن سندی می‌شود بر صدق ادّعای من برای سال‌های بعد؛ شاید بعد از نبودن من که دعای در تکّه‌بهشت کربلا، دعایی است که اگر به صلاح بنده باشد، باذن‌الله حتماً اجابت می‌شود ان‌شاالله. 🍃لاحول و لاقوة الّا باللّه العلی العظیم. 🍃حسبنا الله و نعم الوکیل، نعم المولی و نعم النصیر. ✅کانال سپیددار را به دوستانتان معرفی کنید: https://eitaa.com/pahlevaniqomi
✍️سپیددار یادداشت‌های ا. پهلوانی قمی
تبریک روز دختر به دختران گل گروه🌷 با عکس‌نوشته‌ای که خیلی واس ماس😉 غنچه‌های محمدی باغچه خودمون🌹 طراحی و عکس هم از خودمه متن‌نگاریش هم واس ماس😁
آب حیات چسبیدم کنج دیوار و چشم دوختم به خورشید شهرم. دسته نوری بهشتی از آسمان آمد و نشست بر گونه گنبد طلایی و بازتابش شد نوایی که نه از زبان، که از عمق وجودم برخاست: کوثر نوری به کویر قمی آب حیات دل این مردمی و این مصرع را چندین بار خواندم و تصدیق کردم که والله آب حیات دل این مردمی. صبح جمعه اول ذی‌القعده 1403 نائب‌الزیارة تمام عاشقان کریمه‌اهل‌بیت هستم.
سلام وقتتون به خیر و شادی و کتابخوانی و ...📗🎁🎂 فکر نکنید این چند روزی که نبودم، نبودم.😊 اولاً آزمون نهایی کشوری داشتم. ثانیاً شیفت و روضه و شیفت و ... داشتم. الان هم آمدم دست پر، با یک خبر خوب: 🌸به لطف خدا در جشنواره سراسری قرآن و عترت، در بین دانشگاه‌های علوم پزشکی کل کشور، در رشته داستان‌نویسی، داستانم با عنوان «یک بندانگشت نذری» رتبه اول🥇 را کسب کرده است.🌸 الحمدللّه🤲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
میدونین که یکی از مهمترین مراحل نویسنده‌شدن، خوب‌خوندن کتاب خوبه و این روزا برای کتابخونا نمایشگاه کتاب یک پاتوق لذّت‌بخشه😍 رفتین نمایشگاه، حتماً سری هم به نشر معارف بزنین. کتاب «سپیددار» من هم اونجاست و مشتاق دیدار شما. البته شهرستانیا میتونن از بخش مجازی نمایشگاه هم تهیه کنن و راحت و مطمئن براشون ارسال بشه. خوشحال میشم بعد از خوندنش، نظرتونو برام بفرستین. 😊
نظر یکی از اساتید نشر معارف را درباره کتاب سپیددار براتون می‌گذارم:
فقط می‌توانم به مؤلف محترم بگویم طیّب الله احسنت. کارت فوق‌العاده عالی. همه چیزش بیست بیسته! به نظر کار خیلی خوبی است و اگر خوب کار شود می‌تواند میلیونی تیراژ بخوره. وزارت بهداشت، سیستم پرستاری؛ حتی دختران سال آخر دبیرستانی و خیلی‌های دیگر می‌توانند مخاطبان این کتاب باشند. خیلی عالی از نمادهای دینی استفاده کرده. خیلی بجا و بدون اسراف و بدون ولخرجی بی‌مورد! شاید باورتون نشه تا خوندم بیش از 5-6 بار اشکم را درآورد.
دلتنگ امام رضام😍 وقتی دهه کرامت می‌شود، بیشتر از همیشه دلتنگش می‌شوم. دلم می‌خواهد مثل همیشه بروم و بنشینم درست روبروی گنبد طلایی و چشم بدوزم به او. اویی که با تمام وجود، نگاه پرمحبتش را حس می‌کنم. بچه که بودم فکر می‌کردم آقا روی گنبد نشسته‌اند و از آن بالا ما را می‌بینند. در آن شلوغی جمعیت حواسم بود به کسی تنه نزنم و صدایم را بلند نکنم. اگر هم کسی مرا آزار می‌داد، یک نگاه به گنبد و آقا می‌کردم و وقتی مطمئن می‌شدم که آقا حواسش هست، با گذشت، از کنارش می‌گذشتم. البته حالا هم که بزرگ شده‌ام چیزی تغییر نکرده است.☺️ همین الان هم انگار آقا را می‌بینم که با لبخند به تک‌تک زائران کوچک و بزرگش نگاه می‌کند و خوب به حرف‌هایشان گوش می‌دهد. یکیست؛ اما حواسش به همه هست. این روزهای دهه کرامت که می‌شود دلم جور دیگر تنگ بارگاه ملکوتی شمس‌الشموس می‌شود. اگر هم یکی از نزدیکانم راهی مشهد شود، بی‌برو برگرد دلم را با خود می‌برد. امروز دل من راهی مشهد شده است. آقا جان دلم را دریاب که تنگ نگاه پرمحبت شماست؛ از همان نگاه‌هایی که از آن بالا به یک‌یک‌مان می‌کنی و ما متوجه نمی‌شویم چطور شد همین که وارد حرم شدیم دل بی‌قرارمان آرام گرفت😌 یا علی موسی الرضا مولای عشق... https://eitaa.com/pahlevaniqomi