eitaa logo
✍️سپیددار یادداشت‌های ا. پهلوانی قمی
444 دنبال‌کننده
146 عکس
45 ویدیو
1 فایل
اشرف پهلوانی قمی. مادر سه گل⚘️بهشتی زینب‌سادات، سیدمحمدعلی و ریحانه‌سادات سطح سه تفسیر و علوم‌ قرآنی کارشناس مامایی و مدافع سلامت ✍️نویسنده کتاب سپیددار(۱۴۰۱) ✍️نویسنده کتاب سلامت مادر و کودک در دوران بارداری و شیردهی(۱۴۰۰) ارتباط با ادمین‌: @Sepiddar
مشاهده در ایتا
دانلود
سلام صبحتون بخیر🌹
✍️سپیددار یادداشت‌های ا. پهلوانی قمی
السلام علیک بانوجان آمدیم برای عرض احترام و تسلیت🥺 تقبّل منّا یا فاطمة المعصومه اشفعی لنا فی‌الجنة🤲
قبل از هر صحبتی یک مژده بدم بهتون. تمام کسانی که در این کانال عضون، توفیق باشه هفته‌ای یکی دوبار ثواب زیارت اخت‌الرضا، بی‌بی‌جانمان حضرت معصومه س در نامه اعمالشون ثبت میشه ان‌شاالله. قبول باشه دوستان☺️
و اما حرف امروزم:
چندروزیست دودل شده‌ام و مانده‌ام بین دوراهی. بطن و دهلیز راست می‌گوید: "برو،خوبه راحت می‌شی" اما چپی‌های پرتلاش، درحالی که گلبول‌های قرمز را بین خود پاس می‌دهند و بعد شوت می‌کنند به کوچه آئورت، لب می‌جنبانند که " نرو، اونجا جای تو نیست. دق می‌کنیا" با هر کس هم که مشورت می‌کنم چیزی بیشتر از دوطرف قلبم نمی‌‌گوید. راستش را بخواهید کادر درمانی‌ها یک‌جورایی با نفس بیمارانشان زنده‌اند. دو روز که مرخصی می‌روند دلشان برای خدمت به بیمار و دعای خیرش تنگ می‌شود. من هم از این قاعده مستثنا نیستم. می‌ترسم همین‌که پایم را از بیمارستان بیرون بگذارم و بشوم همکار بچه‌های بالا، نفس کم بیاورم. همین حالا هم که یک سرباز کوچک هستم، سرم درد می‌کند برای اعتلای فرهنگ و معنویت و انجام واجبات، دیگر چه برسد که بشوم مسئول این‌کار. ❓شما جای من بودید چه می‌کردید؟ حوزه درمان و استرس و شب‌کاری‌هایش را رها می‌کردید و می‌شدید صبحکار شیک و مجلسی؟ یا هر دو را با هم می‌خواستید، طوری که یک پایتان در باتلاق عسلی کار در بیمارستان فرو می‌رفت و دیگری کفش شیکی می‌پوشید و می‌شد مسئول رتق و فتق امور فرهنگی دانشگاه؟ ممنون می‌شوم اگر راهنمایی‌ام کنید.🙏
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅ اعمال روز عرفه: 1️⃣ غسل کردن تا قبل از غروب آفتاب؛ 2️⃣ زیارت امام حسین (علیه السلام) که ثوابش کمتر از کسی که در عرفات باشد نیست بلکه زیاده و مقدّم است؛ 3️⃣ خواندن دو رکعت نماز بعد از نماز عصر در زیر آسمان و اعتراف و اقرار نزد حق تعالی به گناهان خود؛ 4️⃣ خواند سوره توحید، آیة‌الکرسی و صلوات هر کدام ١٠٠ مرتبه؛ 5️⃣ خواندن تسبیحات عشر (تسبیحات حضرت رسول ص) 6️⃣ خواندن دعای امام حسین (علیه السلام) در روز عرفه؛ 7️⃣ خواند دعای ام داود؛ 8️⃣ گرفتن روزه در روز عرفه برای کسی که ضعف پیدا نکند از دعا و نیایش؛ 9️⃣ خواندن دعای «یا رَبِّ اِنَّ ذُنُوبی لا تَضُرُّکَ...»؛ ▪️ بسمت خدا | @s_solouk
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
امان از... یادم نمی‌آید شبی را شیفت بوده باشم و صبحانه را با همکاران بخش خورده باشم. اصلاً با منطق جور در نمی‌آید که انسان صَرف نان سنگک داغ در سایه پدر و مادر را رها کند و بنشیند دور میزی که به خاطر کمبود جا وسط یک راهرو قرار داده شده است؛ حتی اگر با بهترین دوستانش باشد. نه تازگیِ نانش مهم است، نه پنیر و گردو و نه حتّی چای یکرنگی که بوی هل و دارچینش آدم را مدهوش می‌کند. همین که کنار پدر و مادرت باشی کافیست؛ حتی اگر تمام آن یک‌ساعت، به تعریف از عجایب رفتار مسئولین بیمارستان و سوگیری‌هایشان با بخش‌های مختلف بیمارستان بگذرد. هربار با سَری پر از درد و استرس، وارد بهشت خانه پدری می‌شوم و رحمت پروردگار را در چشمان پدر و مادرم (حَفَظَهما‌الله) می‌بینم که مثل باران بر تن رنجور و خسته‌ام سرازیر می‌شود و منی که از آن بهشت زمینی خارج می‌شود، با منی که از شیفت شب سنگین بیمارستان آمده بود، «تومنی دوزار توفیر دارد!» آن کجا و این کجا؟! اما ... دیروز از ته ته قلبم یاد قیامت افتادم. بی‌دلیل هم نبود؛ اگر کمی تأمل کنید متوجه خواهید شد. چند روزیست که برف صورت دختر بزرگم، زینب‌سادات پر از دانه‌های قرمز شده است. بی‌اشتهاست و مدام تب و لرز دارد و خارش. امان از خارش... در اتاقش قرنطینه است و من و دختر کوچکم، ریحانه‌سادات به انتظاری دوگانه نشسته‌ایم. یکی اینکه یک‌هفته‌ بگذرد و نورچشمم از شرّ این دانه‌های رجیم خلاص شود و دیگری اینکه دوسه هفته بگذرد و خطر از سر ما بگذرد یا ما هم دانه‌دانه شویم! این چند روز هر چه علم در چنته‌ام داشتم، زیر و رو کردم و درشت‌هایش را که مربوط به آبله‌مرغان بود به روز. نتیجه این همه جست‌و‌جو این بود که بر فرض دانه‌دار شدن دو سه هفته دیگر هم، ما الان ناقل نیستیم. نقل و انتقال ویروس نامبارکش، درست یکی دو روز قبل از بروز دانه‌هاست که آن‌هم دو سه هفته با مواجهه فاصله دارد؛ اما امان از قیامت... امان از وقتی که منتظران همیشگی من بعد از شیفت، صبحانه‌شان را تنهایی میل کرده بودند و امید داشتند که من نروم. و وقتی که رفتم؛ مثل همیشه تبلور یک قلب کوچک را در چشمان مادرم ندیدم. و وقتی که چهار پنج متر دورتر از من نشست و خودش را مدام به کاری مشغول کرد تا زودتر یکساعت بگذرد، بغض دست انداخت دور گلویم و فشار داد. التماسش کردم به چشم‌هایم کاری نداشته باشد. بگذارد مثل همیشه بخندد و با عزیزانش گل بگوید و گل بشنود. با این‌حال بغض بود و پرقدرت. قورتش دادم؛ باز هم بالا آمد. سری تکان دادم و با لبخندی زورکی مناجات مولی‌الموحدین امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام را بلند خواندم. از قرآن بود، سوره عبس و معارج. زیر لب زمزمه کردم اسئلک الامان... َواَسْئَلُكَ الاَْمانَ يَوْمَ يَفِرُّ الْمَرْءُ مِنْ اَخيهِ وَ اُمِّهِ وَ اَبيهِ وَ صاحِبَتِهِ وَ بَنيهِ لِكُلِّ امْرِئٍ مِنْهُمْ يَوْمَئِذٍ شَانٌ يُغْنيهِ و از تو امان می‌خواهم در آن روزى كه بگريزد انسان از برادر و مادر و پدر و همسر و فرزندانش. براى هركس از ايشان در آن روز كارى است كه (فقط) بدان پردازد. وَاَسْئَلُكَ الاَْمانَ يَوْمَ يَوَدُّ الْمُجْرِمُ لَوْ يَفْتَدى مِنْ عَذابِ يَوْمَئِذٍ بِبَنيهِ وَ صاحِبَتِهِ وَ اَخيهِ وَ فَصيلَتِهِ الَّتى تُؤْويهِ وَ مَنْ فِى الاَْرْضِ جَميعاً ثُمَّ يُنْجيهِ كَلاّ اِنَّها لَظى نَزّاعَةً لِلشَّوى و از تو امان می‌خواهم در آن روزى كه شخص مجرم دوست دارد كه فدا دهد از عذاب آن روز، پسرانش و همسرش و برادرش و خويشاوندانش كه او را در پناه گيرند و جمیع هر كه در زمين هست؛ بلكه او را نجات دهد... (مناجات امیرالمؤمنین، مفاتیح‌الجنان) و یسئلونک عن الساعة... لاتأتیکم الاّ بغتةً از تو در مورد قیامت می‌پرسند. بگو: «علمش نزد پرودگار من است و هیچکس جز او نمی‌تواند وقت آن را آشکار کند؛ (اما قیام قیامت؛ حتی) در آسمان‌ها سنگین (و بسیار پراهمیت) است و جز به طور ناگهانی، به سراغ شما نمی‌آید.» (اعراف/187، ترجمه مکارم)
قلب قرآن و قلب ایران صلوات خاصّه امام‌رضا را شنیدید؟ دیروز صبح داشتم از بخش زایمان خارج می‌شدم که از بلندگوی بیمارستان پخش شد و میخکوبم کرد. دلم هوایی شد. یاد دو سه روزی افتادم که در جوار السلطان بودیم و در لطف و رحمتش غرق.😍 اصلاً راستش را بخواهید در جشنواره سراسری شرکت کردم برای اینکه شنیدم اختتامیه‌اش، با حضور نفرات برتر در مشهد برگزار می‌شود. حالا بماند اعتماد به سقف را که قبل از ارسال اثر، به مراسم اختتامیه فکر می‌کردم! اما همین شد یک نیروی محرکه برای نوشتن داستان و ارسالش به جشنواره.☺️ از چه طور رفتنمان و رنج هندوستان کشیدنمان برای دیدن یار قبلاً چند سطری نوشته‌ام؛ اما از آن دو سه روز رؤیایی کمتر گفته‌ام؛ از دو سحری که در حرم مولا بودیم.❤️ جایی خوانده بودم از اعمالی که باعث از بین‌رفتن غم می‌شود یکی خواندن حدیث کسا و دیگری زیارت مولاست و مهر تأیید من، با شماره نظام پزشکی 14509 زیر این حرف درج است!👌 درست مثل مجلس اهل بیت و حدیث کسا، در جای‌جای حرم ثامن‌الحجج، حس سبکی و فارغ از هر چیز دنیایی داری، چه خوب و چه بدش. حس اینکه می‌خواهی ضریح را در آغوش بکشی و سر بر سینه‌اش بگذاری و تا ابد جدا نشوی. 😘 (البته یک جای دیگر هم همین حس را دارد. وقتی چسبیده باشی به قبله‌ای🕋 که سال‌ها با چند میلیون متر فاصله، به سویش نماز خوانده‌ای و حالا آن را در آغوش کشیده‌ای.) تمام صبح تا عصر مراسم اختتامیه، بوی شهید می‌داد؛ خوش‌عطر و فَرامادّی. یکی از مهمانان، حاج‌آقا شجاع یار قدیمی شهید بود. سال‌ها مسئول دارالقرآن حرم بود و حالا مسئول حج و زیارت استان. در مورد سوره‌ای می‌گفت که هم به حرم امام‌رضا ربط داشت، هم به تولیت سابق حرم، شهید خدمت و چهره ماندگار تاریخ سیاست ایران. از علاقه وافر شهید بزرگوار و مدامت بر تلاوت سوره‌ای می‌گفت که زیاد از آن شنیده بودم. می‌گفت زمان خداحافظی برای رفتن به حج، درخواست شهید رئیسی، خواندن این سوره از طرف ایشان مقابل کعبه بود. 🔸همان که در نماز زیارت امام رئوف هم وارد است. 🔸ثواب تلاوتش معادل 12 بار ختم قرآن است. 🔸اگر در روز بخوانی، در تمام طول محفوظی و پرروزی. 🔸و اگر در شب بخوانی، هزار فرشته حکم مأموریتشان می‌شود حفاظت از تو در مقابل شیطان و هر آفتی. 🔸اگر به آن دل بدهی و بشوی همدمش، تمام خیر دنیا و آخرت را در زندگی‌ات سرازیر می‌کند. 🔸رزمنده‌ها از تلاوت آیه «و جعلنا..» آن، به جای سپر دفاعی و یا وسیله‌ای چشم کور کن و گوش کرکن دشمن استفاده می‌کردند. و بالاخره اینکه 🔸قلب قرآن است. 📌سوره یس را می‌گویم. همان سوره‌ای که به اجتهاد من! تلاوتش در سحرهای بیمارستان هم توصیه شده است. 😎 زمان تلاوت صدایم از معمول، بلندتر می‌شود تا به دست اهلش برسد. حس می‌کنم یک‌یک کلماتش نه فقط به گوش‌های شنوای اتاق زایمان؛ بلکه کمی آن‌طرف‌تر که اتاق عمل است و طبقه پایین که آی‌سی‌یو است هم می‌رسد و فرشتگان حکم به دست، گسیل می‌شوند برای رفع همّ و غم و هر آفتی. یادش به خیر! همان‌ شب اختتامیه، نماز زیارت و سوره یس‌اش را به نیّت شهید جمهور خواندم. دلم ضعف می‌رود برای رخ به رخ شدن با گنبد طلایی آقا. 🥺 روزیمان کن مولاجان🤲 به زودی، فی هذه الساعة و فی کلّ ساعة و فی کلّ عام ان‌شاالله. https://eitaa.com/pahlevaniqomi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا