❇️🌹❇️
۶۱-مزاح میکرد، اما به بهانه مزاح و خنداندن، حرف لغو و باطل نمیزد.
۶۲-نام بد را تغییر میداد و به جای آن نام نیک میگذاشت.
۶۳- بردباری اش همواره بر خشم او سبقت میگرفت.
۶۴- برای فوت دنیا ناراحت نمیشد و یا به خشم نمیآمد.
۶۵- به خاطر خدا آنچنان به خشم میآمد که دیگر کسی او را نمیشناخت
@pajoheshmoalem
🌹🔶🔶🔺❇️🔺
۶۶-هرگز برای خودش انتقام نگرفت مگر آنکه حریم حق شکسته شود.
۶۷-هیچ خصلتی نزد آن حضرت منفورتر از دروغگویی نبود.
۶۸-در حال خشنودی و نا خشنودی جز یاد حق بر زبان نداشت.
۶۹-هرگز درهم و دیناری نزد خود پس انداز نکرد.
۷۰-در خوراک و پوشاک چیزی زیادتر از خدمتکارانش نداشت.
🔹🔹🔹
🌺🌺🌺
۷۱-روی خاک مینشست و روی خاک غذا میخورد.
۷۲- روی زمین میخوابید.
۷۳-کفش و لباس را خودش وصله میکرد.
۷۴-با دست خودش شیر میدوشید و پای شتر ش را خودش میبست.
۷۵-هر مرکبی برایش مهیا بود سوار میشد و برایش فرقی نمیکرد.
۷۶-هرجا میرفت عبایی که داشت به عنوان زیر انداز خود استفاده میکرد.
۷۷-اکثر جامههای آن حضرت سفید بود.
۷۸-چون جامه نو میپوشید جامه قبلی خود را به فقیری میبخشید.
۷۹-جامه فاخری که داشت مخصوص روز جمعه بود.
🌹🌹🌹
🔶❇️🔶
۸۰-در هنگام کفش و لباس پوشیدن همیشه از سمت راست آغاز میکرد.
۸۱-ژولیده مو بودن را کراهت میدانست.
۸۲-همیشه خوشبو بود و بیشترین مخارج آن حضرت برای خریدن عطر بود.
۸۳-همیشه با وضو بود و هنگام وضو گرفتن مسواک میزد.
۸۴-نور چشم او در نماز بود و آسایش و آرامش خود را در نماز مییافت.
۸۵-ایام سیزدهم و چهاردهم و پانزدهم هرماه را روزه میداشت.
🌹❇️🌹
۸۶-هرگز نعمتی را مذمت نکرد.
۸۷-اندک نعمت خداوند را بزرگ میشمرد.
۸۸-هرگز از غذایی تعریف نکرد یا از غذایی بد نگفت.
۸۹-موقع غذا هرچه حاضر میکردند میل میفرمود.
۹۰-در سر سفره از جلوی خود غذا تناول میفرمود.
🌷🌺🌹🌺🌷
۹۱-بر سر غذا از همه زودتر حاضر میشد و از همه دیرتر دست میکشید.
۹۲-تا گرسنه نمیشد غذا میل نمیکرد و قبل از سیر شدن منصرف میشد.
۹۳-معده اش هیچ گاه دو غذا را در خود جمع نکرد.
۹۴-در غذا هرگز آروغ نزد.
۹۵-تا آنجا که امکان داشت تنها غذا نمیخورد.
🔶🔶🔶
۹۶-بعد از غذا دستها را میشست و روی خود میکشید.
۹۷-وقت آشامیدن سه جرعه آب مینوشید؛ اول آنها بسم الله و آخر آنها الحمدلله.
۹۸-از دوشیزگان پرده نشین با حیاتر بود.
۹۹-چون میخواست به منزل وارد شود سه بار اجازه میخواست.
۱۰۰-اوقات داخل منزل را به سه بخش تقسیم میکرد: بخشی برای خدا، بخشی برای خانواده و بخشی برای خودش بود و وقت خودش را نیز با مردم قسمت میکرد.
🌹❇️🌹
┄┅══🦋🦋﷽🦋🦋
🦋 ســـــلام تقـــدیم به ســـــاحت قدســـــے قطب عالــم امکان حضـــرت صاحـــب الـــزمان(عج)
🌹🍃السَّلامُ علیڪَ یا بقیَّةَ اللهِ یا اباصالحَ المَهدي یا خلیفةَالرَّحمن و یا شریڪَ القران ایُّها الاِمامَ الاِنسُ و الجّانّ سیِّدے و مَولاے الاَمان الاَمان
#سلامبرشهیدمظلومکربلا
🌸🍃 الْسَلاٰمُ عَلَيْكَ يَا أبا عَبْدِ اللهِ وعلَى الأرواحِ الّتي حَلّتْ بِفِنائِكَ ، عَلَيْكَ مِنِّي سَلامُ اللهِ أبَداً مَا بَقِيتُ وَبَقِيَ الليْلُ وَالنَّهارُ ، وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ العَهْدِ مِنِّي لِزِيَارَتِكُمْ ،السَّلام عَلَى الحُسَيْن ، وَعَلَى عَليِّ بْنِ الحُسَيْنِ ، وَعَلَى أوْلادِ الحُسَيْنِ ، وَعَلَى أصْحابِ الحُسَينِ.
🌼🍃اللهمَّ العن اولَ ظالم ظلمَ حقَّ محمد و ال محمد و اخِرَ تابِع له علی ذالکَ.
اللهمَّ العنِ العصابةَ التی جاهدتِ الُحسین وَشایعتْ و بایِعتْ و تابِعتْ علی قِتله اللهمَّ العنهم جمیعاً
🌷اَلّلهُمـّ؏َجِّللِوَلیِّڪَالفَرَجَواَقِمنابِخِدمَـتِه🌷
@pajoheshmoalem
https://eitaa.com/joinchat/3339256165C6b55238e4e
الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی جَعَلَنَا مِنَ الْمُتَمَسِّکِینَ بِوِلاَیَهِ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْأَئِمَّهِ عَلَیْهِمُ السَّلاَمُ
@pajoheshmoalem
https://eitaa.com/joinchat/3339256165C6b55238e4e
ادامه بحث چاپ کتاب
تا اینجا گفتیم
برای چاپ کتاب باید کدهایی دریافت کنید به اسم شابک و فیپا که معمولا انتشارات این کار و با دریافت هزینه ای انجام میدن.
مرحله بعد چاپ کتاب هست
این مرحله پر هزینه ترین مرحله هست که معمولا باعث میشه افراد از انتشار کتاب دوری کنند.
#تالیف_کتاب
#چاپ
@pajoheshmoalem
دو مدل چاپ داریم
چاپ دیجیتال
چاپ فیلم و زینک
چاپ دیجیتال گران تر هست اما در تعداد کم هم میشه چاپ زد
اما چاپ فیلم و زینک که ارزان تر درمیاد اما باید در تعداد زیاد چاپ کرد
برای همین اگر ما برای کتابهامون بازاری داریم یا قبلا کتاب چاپ کردیم و شناخته شدیم از مدل دوم استفاده میکنیم
اما اگر هنوز این تجربه را نداریم و هزینه زیادی هم در اختیار نداریم بهتره از نوع اول استفاده کنیم که فقط تعداد محدودی کتاب چاپ کنیم
#تالیف_کتاب
#چاپ
@pajoheshmoalem
معمولا همکاران کتاب را برای امتیازش می خواهند چاپ کنند و بهترین راه همان چاپ دیجیتال است
اما توصیه کانال پژوهشکده معلمی این هست که همکاران ابتدا بازار هدف کتاب هاشون را پیدا کنند و تعدادی کتاب چاپ کنند و ارائه بدهند.
نه فقط این که چند جلد چاپ بشه و گوشه کتابخانه شخصی خاک بخوره
به همین دلیل کتاب هایی که حالت کاربردی دارند و میشه از آن ها در کلاس درس استفاده کرد ایده های بهتری برای شروع کار تالیف هستند.
#تالیف_کتاب
#چاپ
@pajoheshmoalem
📚📚📚
کتاب توتوچان ، روایتی شیرین ، سلیس و آموزنده از شیوه نوین آموزش در ژاپن ...
چیزی که برای بنده در این کتاب بسیار جلب توجه کرد این بود که در مدرسه توموئه علاوه بر کتب درسی بر پرورش شخصیت دانش آموزان ، آموزش مهارت های زندگی ، آموزش مهارت های اجتماعی ، آموزش هنر ، آموزش فرهنگ و تمدن ژاپن تاکید بسیار می شد .
کلاس های درسی که در واگن های قطار برگزار می شود، علاوه بر آموزش جمع و تفریق ، به پرورش حس همنوع دوستی ، احترام به نظر دیگران ، ارج نهادن به فرهنگ و هنر و تمدن کشور ، تحریک حس پرسشگری و هزاران هزار مهارت دیگر می پردازد .
این کتاب به طور آشکار شیوه نوین و آزاد آموزش در ژاپن را نشان می دهد .
#معرفی_کتاب
@pajoheshmoalem
بهترین روش برای آموزش روش قصه گویی است
حتی خداوند در قرآن کتاب آسمانی ما از این روش بهره برده تا به انسان ها آموزش دهد.
ما هم به عنوان یک معلم خیلی خوب می توانیم از این روش بهره ببریم.
خود من در دوران دانشجویی بسیاری از دانش ها و تحربیاتم را از کتابهایی کسب کردم که ظاهری قصه گونه داشتند. و یا فیلم هایی که حرفه معلمی را به تصویر می کشیدند.
در کانال پژوهشکده تصمیم داریم بخشی از آموزش های معلمی را در قالب داستان در کانال بگذاریم که اگر مورد استقبال شما واقع شد این روش را ادامه خواهیم داد.
#معرفی_کتاب
#داستان
@pajoheshmoalem
🏡🏡🏡🏡
#پارت1
ایستگاه راه آهن
🛤
در ایستگاه جیوگائوکا از قطار اویماچى پیاده شدند. مادر دست توتو
چان را گرفت تا او را به سمتى که بلیت ها را کنترل مى کردند، ببرد. او تا به حال
به ندرت سوار قطار شده بود و دوست نداشت بلیتى را که با اشتیاق در چنگ
مى فشرد، از دست بدهد.
توتو چان، از کنترل کننده بلیت پرسید: «اجازه مى دهید این را براى خودم نگه
دارم؟»
مرد، درحالى که بلیت را مى گرفت، پاسخ داد: «نه، نمى توانید!»
توتو چان، به جعبه پر از بلیت مأمور اشاره کرد و گفت: «همه اینها مال شماست؟»
مأمور کنترل، درحالى که بلیت ها را از دست مسافران جمع مى کرد، پاسخ داد:
«نه، این بلیتها مال اداره راه آهن است.»
توتو چان، با اشتیاق به جعبه خیره شد و گفت: «وقتى بزرگ شدم، فروشنده
بلیت راه آهن خواهم شد.»
مأمور کنترل، براى اولین بار نگاهى به او انداخت و گفت: «پسر کوچک من هم
مى خواهد در ایستگاه کار کند. بنابراین، با یکدیگر همکار خواهید شد.»
توتو چان، قدمى به عقب برداشت و نگاه دقیقى به مأمور جمع کننده بلیت انداخت. او آدمى چاق و عینکى بود که نسبتا مهربان به نظر مى رسید.
دستهایش را به پشت برد تا درباره این پیشنهاد به دقت فکر کند. سپس به
مأمور گفت: «هوم! اصلاً در این فکر نبودم که با پسر شما همکار شوم؛ اما
بعدا در این باره فکر مى کنم. فعلاً گرفتارم، چون دارم به مدرسه جدید
مى روم.»
توتو چان، به سوى محلى که مادرش منتظر بود دوید و فریاد زد: «مى خواهم
بلیت فروش بشوم!»
مادر شگفت زده نشد، اما گفت: «فکر مى کردم مى خواهى جاسوس بشوى!»
توتو چان درحالى که دست در دست مادر در کنارش راه مى رفت، به خاطر آورد
تا روز پیش کاملاً مطمئن بوده است که مى خواهد جاسوس بشود. ولى اینکه
آدم مسئول جعبه اى پر از بلیت باشد نیز کار لذت بخشى بود!
ناگهان، فکر درخشانى به سرش زد: «درستش همین است.» به مادرش نگاه
کرد و با صداى بلند او را از فکرش آگاه ساخت و گفت: «نمى توانم بلیت فروشى
باشم که درواقع جاسوس است؟»
مادر پاسخى نداد. سیماى دوست داشتنى اش، زیر کلاه نمدى اش که گلهاى کوچک
بر آن نقش بسته بود، جدى مى نمود. حقیقت این بود که مادر در نگرانى
عمیقى به سر مى برد. اگر توتو چان را در مدرسه جدید نمى پذیرفتند، چه مى شد؟
به توتو چان نگریست که در کنار جاده، جست و خیز مى کرد و تندتند با خودش
حرف مى زد. توتو چان نمى دانست مادرش چقدر نگران اوست؛ بنابراین،
هنگامى که نگاهشان با هم گره خورد، با خوشحالى گفت: «عقیده ام را عوض
کردم. فکر کنم بهتر است همراه و همکار گروه نوازندگان خیابانى شوم که
براى تبلیغ فروشگاههاى جدید آهنگ مىزنند!»
در صداى مادر یأس و نومیدى احساس مى شد، گفت: «بدو بیا، دیر مى شود.
نباید آقاى مدیر را منتظر بگذاریم. دیگر وراجى نکن. مواظب باش کجا مى روى
و درست راه بیا.»
کمى آن سوتر، دروازه مدرسه اى کوچک، کم کم، در مقابل آنان پدیدار شد.
#داستان
#ژاپن
#مدرسه_تحولی
#توتوچان
@pajoheshmoalem
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فرمانده معظم کل قوا : ما پیشانی و بازوی طراحان مدبر و هوشمند و جوانان فلسطینی را میبوسیم. آنها که میگویند حماسه اخیر کار غیر فلسطینیها است دچار محاسبه غلط شدهاند.
#طوفان_الاقصی
#فلسطین
#حاج_قاسم
#ایت_الله_خامنه_ای
@pajoheshmoalem
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
رهبر معظم انقلاب
صبح امروز
*رژیم غاصب صهیونیستی هم از لحاظ نظامی و هم از بابت اطلاعاتی، یک شکست غیرقابل ترمیم خورده است.*
#طوفان_الاقصی
#فلسطین
#حاج_قاسم
#ایت_الله_خامنه_ای
@pajoheshmoalem
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فرمانده معظم کل قوا : ما پیشانی و بازوی طراحان مدبر و هوشمند و جوانان فلسطینی را میبوسیم. آنها که میگویند حماسه اخیر کار غیر فلسطینیها است دچار محاسبه غلط شدهاند.
#طوفان_الاقصی
#فلسطین
#حاج_قاسم
#ایت_الله_خامنه_ای
@pajoheshmoalem
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
رهبر معظم انقلاب : این بلا را خود صهیونیستها بر سر خودشون آوردند.
#طوفان_الاقصی
#فلسطین
#حاج_قاسم
#ایت_الله_خامنه_ای
@pajoheshmoalem
✔️ حضرت آیتالله العظمی امام خامنهای صبح امروز در دانشگاه افسری امام علی علیهالسلام:
این مظلومنمایی را رژیم اشغالگر بهانه قرار داده است برای اینکه بتواند باز به ظلم مضاعف خودش ادامه بدهد. حمله به غزه، حمله به خانههای مردم، حمله به غیرنظامیان، قتلعام و کشتار دستجمعی مردم غزه. این مظلومنمایی دستاویزی است برای اینکه باز بتواند این جنایت را چند برابر کند. با مظلومنمایی میخواهد این جنایات خودش را توجیه کند. این هم یک محاسبهی غلط است. بدانند سران و تصمیمگیران رژیم غاصب و حمایتکنندگانشان که همین کار بلای بزرگتری بر سر آنها خواهد آورد. بدانند واکنش این ظلمها سیلی سنگینتری بر رخسار زشت آنهاست.
▪️ عزم جوانان شجاع فلسطینی، عزم از جانگذشتگان فلسطینی با این جنایتها استوارتر میشود. گذشت آن روزی که کسانی میآمدند بلکه بتوانند با زبان، با نشست و برخاست با ظالم برای خودشان در فلسطین یک موقعیتی ایجاد کنند. آن زمان دیگر گذشت.
▪️ امروز فلسطینیها بیدارند، جوانها بیدارند، طراحان فلسطینی با مهارت کامل مشغول کارند. این محاسبهی دشمن هم بنابراین غلط است که خیال میکند مظلومنمایی بکند تا بتواند حملهی جنایتکارانهی خودش را ادامه بدهد.
#طوفان_الاقصی
#فلسطین
#حاج_قاسم
#ایت_الله_خامنه_ای
@pajoheshmoalem
پژوهشکده معلمی
🏡🏡🏡🏡 #پارت1 ایستگاه راه آهن🛤 در ایستگاه جیوگائوکا از قطار اویماچى پیاده شدند. مادر دست توتوچان ر
همکارانی که قسمت اول داستان توتوچان را خواندند لطفا نظراتشون را در لینک ناشناس اعلام کنند
چطور بود؟
ادامه بدیم؟
دوست دارید تجربیات یک مدرسه را در قالب داستان دنبال کنید؟
https://harfeto.timefriend.net/16808988802265
@pajoheshmoalem
🏡🏡🏡🏡
#پارت2
دخترک کنار پنجره
دلیل نگرانى مادر آن بود که هرچند توتو چان مدرسه را تازه شروع کرده بود؛
اما او را اخراج کرده بودند. جالب است که آدم را از همان کلاس اول اخراج
کنند!
جریان یک هفته پیش اتفاق افتاد. آموزگار توتو چان مادر او را احضار کرد و
یک راست سراغ اصل مطلب رفت: «دختر شما کلاس مرا به هم مى زند. باید از
شما بخواهم او را به مدرسه دیگرى ببرید.» آنگاه معلم جوان شیک پوش آهى
کشید و ادامه داد: «واقعا مستأصل شده ام.»
مادر کاملاً جا خورد. مشتاق بود بداند توتو چان چه کار کرده که کلاس را به هم
زده است.
آموزگار درحالى که به صورتى عصبى پلک به هم مى زد و دست در موهاى کوتاه
پسرانه خود فرو برده بود، توضیحات خود را آغاز کرد: «خوب، براى شروع
باید بگویم که او درِ میز تحریرش را صدها بار، باز و بسته مى کند. قبلاً به همه
گفته ام که حق ندارند درِ میز را باز و بسته کنند؛ مگر اینکه بخواهند چیزى
بردارند و یا چیزى در آن بگذارند. به همین دلیل، دختر شما هر لحظه در حال
گذاشتن و برداشتن چیزى است تا در میز را باز و بسته کند. کتاب، دفتر،
جامدادى اش، و هر چیز دیگر را بیرون مى آورد و سر جایش مى گذارد. فرض کنید
بخواهیم الفبا بنویسیم. دختر شما در میز را بالا مى گیرد، دفترش را درمى آورد،
و بعد آن را از بالا رها مى کند. سپس، دوباره در را بلند کرده سرش را به داخل مى برد، مدادى بیرون مى آورد، در را به سرعت مى بندد، و بعد حرف الف را مى نویسد. اگر این حرف را بد بنویسد و یا اشتباهى داشته باشد؛ دوباره در میز
را باز مى کند، پاک کنى بیرون مى آورد، در را مى بندد، حرف را پاک مى کند، و بعد
دوباره براى برگرداندن پاک کن، در میز را باز و بسته مى کند. همه این کارها را با
سرعت بسیار زیاد انجام مى دهد. هنگامى که حرف الف را نوشت؛ همه چیز
را، دانه دانه، به داخل میز برمى گرداند؛ مداد را داخل میز مى گذارد، در را مى بندد؛ بعد دوباره باز مى کند تا دفترش را در جایش قرار دهد. و وقتى قرار
است حرف دیگرى بنویسد، دوباره همین کارها را تکرار مى کند. اول دفترچه،
بعد مداد، بعد پاک کن، و براى هر کدام یکبار در میز را باز و بسته مى کند. این
کارش مرا به سرگیجه مى اندازد، و من نمى توانم به او ایراد بگیرم؛ زیرا همیشه
براى بازکردن میز دلیلى دارد!»
مژه هاى بلند خانم آموزگار، دوباره، به ارتعاش درآمدند. گویى آنچه تعریف مى کرد در ذهنش جان گرفته بود. ناگهان، براى مادر روشن شد که چرا توتو
چان اینقدر در میز خود را باز و بسته مى کند. نخستین روزى را که توتو چان از
مدرسه به خانه برگشت، به خاطر آورد. توتو چان هیجان زده گفته بود: «مدرسه
خیلى عالیه! میز تحریر من در خانه، کشویى دارد که آن را بیرون مى کشیم؛ اما
میز تحریر مدرسه، درى دارد که بلند مى شود؛ مثل جعبه است و هر چیزى را
مى توان در آن گذاشت. خیلى عالیه!»
مادر در ذهنش توتو چان را تصویر کرد که چگونه با شادى میز تحریر جدیدش
را در مدرسه باز و بسته مى کند. فکر کرد که این کار او اصلاً از روى شرارت و
بدجنسى نیست. به هرحال، هنگامى که تازگى درِ میز تحریر براى توتو چان از
بین مى رفت؛ حتما دست از این کار برمى داشت. اما تنها چیزى که توانست به
آموزگار بگوید این بود که: «در این مورد با او حرف خواهم زد.»
آموزگار با صدایى بلندتر از پیش گفت: «اگر همه اش همین بود اصلاً اهمیت نمى دادم!»
#داستان
#ژاپن
#مدرسه_تحولی
#توتوچان
@pajoheshmoalem
┄┅══🦋🦋﷽🦋🦋
🦋 ســـــلام تقـــدیم به ســـــاحت قدســـــے قطب عالــم امکان حضـــرت صاحـــب الـــزمان(عج)
🌹🍃السَّلامُ علیڪَ یا بقیَّةَ اللهِ یا اباصالحَ المَهدي یا خلیفةَالرَّحمن و یا شریڪَ القران ایُّها الاِمامَ الاِنسُ و الجّانّ سیِّدے و مَولاے الاَمان الاَمان
#سلامبرشهیدمظلومکربلا
🌸🍃 الْسَلاٰمُ عَلَيْكَ يَا أبا عَبْدِ اللهِ وعلَى الأرواحِ الّتي حَلّتْ بِفِنائِكَ ، عَلَيْكَ مِنِّي سَلامُ اللهِ أبَداً مَا بَقِيتُ وَبَقِيَ الليْلُ وَالنَّهارُ ، وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ العَهْدِ مِنِّي لِزِيَارَتِكُمْ ،السَّلام عَلَى الحُسَيْن ، وَعَلَى عَليِّ بْنِ الحُسَيْنِ ، وَعَلَى أوْلادِ الحُسَيْنِ ، وَعَلَى أصْحابِ الحُسَينِ.
🌼🍃اللهمَّ العن اولَ ظالم ظلمَ حقَّ محمد و ال محمد و اخِرَ تابِع له علی ذالکَ.
اللهمَّ العنِ العصابةَ التی جاهدتِ الُحسین وَشایعتْ و بایِعتْ و تابِعتْ علی قِتله اللهمَّ العنهم جمیعاً
🌷اَلّلهُمـّ؏َجِّللِوَلیِّڪَالفَرَجَواَقِمنابِخِدمَـتِه🌷
@pajoheshmoalem
https://eitaa.com/joinchat/3339256165C6b55238e4e
الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی جَعَلَنَا مِنَ الْمُتَمَسِّکِینَ بِوِلاَیَهِ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْأَئِمَّهِ عَلَیْهِمُ السَّلاَمُ
@pajoheshmoalem
https://eitaa.com/joinchat/3339256165C6b55238e4e
ISC
دهمین کنفرانس بین المللی علوم مدیریت و حسابداری
www.imsym.ir
هزینه: 554 هزار تومان
محورها:
مدیریت:
مدیریت دانش - مدیریت دولتی - مدیریت بازرگانی - مدیریت تحقیق و توسعه - مدیریت صنعتی - مدیریت آموزشی - مدیریت اجرایی - مدیریت استراتژیک - مدیریت تکنولوژی - مدیریت ریسک - مدیریت کشاورزی - کارآفرینی و کسب و کارهای نوپا - استارت آپ و شرکت های دانش بنیان - سایر مباحث مرتبط با علوم مدیریت
حسابداری:
حسابداری منابع انسانی - حسابداری سرمایه فکری - حسابداری دولتی و پاسخگویی - بانکداری نوین و الکترونیک - قوانین و استانداردهای حسابداری - مدیریت مالی و حسابداری - مدیریت بازار و حسابرسی - سایر مباحث مرتبط با علوم حسابداری
اقتصاد:
اقتصاد نظری- اقتصاد خرد- اقتصاد کلان- اقتصاد پولی و بانکداری- اقتصادسنجی و اقتصاد ریاضی- اقتصاد کشاورزی و منابع طبیعی- اقتصاد شهری- اقتصاد انرژی و نفت- اقتصاد صنعتی و بازرگانی- اقتصاد مالی و تجارت بین الملل- اقتصاد سلامت و رفتاری- رشد و توسعه اقتصادی- اقتصاد محیط زیست و تجارت- اقتصاد گردشگری- اقتصاد عمومی و دولتی- اقتصاد جهانی- توسعه اقتصادی- اقتصاد دیجیتال و الکترونیک- مالیات و امور مالیاتی- اقتصاد مسکن و شهری- اقتصاد روستایی و منطقهای- اقتصاد مقاومتی- تاریخ عقاید اقتصادی و روش شناسی- اقتصاد مالی- اقتصاد دیجیتال
#همایش
@pajoheshmoalem
🏡🏡🏡🏡
#پارت3
آموزگار با صدایى بلندتر از پیش گفت: «اگر همه اش همین بود اصلاً اهمیت
نمى دادم!»
خم شدن قامت معلم به جلو، مادر را وادار ساخت خود را جمع و جور کند و
عقب بکشد. آموزگار ادامه داد: «وقتى که صداى میزش را درنمى آورد، از جایش بلند مى شود و مى ایستد، در تمامى مدت درس!»
مادر حیرت زده پرسید: «مى ایستد؟ کجا؟»
آموزگار با کج خلقى پاسخ داد: «کنار پنجره!»
مادر که بیشتر گیج شده بود، دوباره پرسید: «چرا کنار پنجره مى ایستد؟»
این بار صداى آموزگار به جیغ شباهت داشت: «براى اینکه بتواند نوازندگان
خیابانى را صدا بزند!»
خلاصه گزارش خانم معلم این بود که توتو چان پس از تقریبا یک ساعت بازى کردن با میز تحریرش، آن را رها کرده و کنار پنجره مى رفت تا بیرون را
نگاه کند. بعد، درست هنگامى که معلم در این فکر بود که چه بهتر توتوچان
کنار پنجره باشد، اما ساکت بماند، او ناگهان، گروهى نوازنده خیابانى را که
لباسهاى پرزرق و برقى داشتند صدا مى زد. از ِ بخت خوش توتو چان و اقبال
نامساعد آموزگار، کلاس درس در طبقه اول قرار داشت، و پنجرهاش به
خیابان باز مى شد. و محیط مدرسه را فقط حصارى کوتاه از خیابان جدا
مى ساخت. به همین دلیل، هر کس مى توانست به راحتى از داخل کلاس با
عابران حرف بزند. هنگامى که توتو چان نوازندگان را صدا مى زد، آنها راهشان را به طرف پنجره کج مى کردند.
خانم آموزگار گفت که وقتى این افراد کنار
پنجره مى رسیدند، توتو چان موضوع را به همه کلاس خبر مى داد و مى گفت: «آنها
آمدند اینجا!» و بعد همه بچه هاى کلاس، کنار پنجره جمع مى شدند تا با
نوازندگان حرف بزنند.
توتو چان مى گفت: «آهنگى بنوازید.» گروه کوچک نوازندگان نیز که اغلب، هنگام عبور از کنار مدرسه در آرامش و سکوت عبور مى کردند، با کلارینت، طبل، زنگ، و سامیسن خود آهنگى پرشور مى نواختند؛ در این حال، آموزگار بیچاره کارى نمى توانست بکند، جز اینکه صبورانه منتظر بماند این
غوغا متوقف شود.
سرانجام، هنگامى که نوازندگان مى رفتند، بچه ها به سر جاى خود برمى گشتند.
همه به جز توتو چان! و وقتى آموزگار مى پرسید: «چرا هنوز کنار پنجره ایستاده اى؟» توتو چان با لحنى کاملاً جدى پاسخ مى داد: «ممکن است گروه
دیگرى از اینجا رد شود. به هرحال شرم آور است اگر گروه دیگرى بگذرد و ما
آن را از دست بدهیم.»
آموزگار هیجان زده از مادر پرسید: «تصدیق مى کنید که همه این کارها، نظم و
آرامش را به هم مى زند؟» مادر درصدد بود که با او همدردى کند، اما آموزگار با
صدایى تند و تیزتر دوباره شروع کرد: «و علاوه بر آن، همراه...»
مادر با حسى عمیق پرسید: «دیگر چه؟»
آموزگار گفت: «دیگر چه؟! اگر حتى مى توانستم کارهایى را که مى کند بشمارم،
از شما درخواست نمى کردم او را از اینجا ببرید.»
#داستان
#ژاپن
#مدرسه_تحولی
#توتوچان
@pajoheshmoalem
♨️مجموعه ای از کانال های آموزشی و علمی فرهنگیان😎😎😎😎😎😎😎👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
حق عضویت یک صلوات 😇😇😇
🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸
❤️دبستان انیمیشنی (محتوای انیمیشنی ابتدایی، مناسبتی، اوریگامی و ...) https://eitaa.com/Dabestananimation
🧡پژوهشکده معلمی (آموزش پژوهش، اقدام پژوهی، چاپ کتاب و ...)
https://eitaa.com/pajoheshmoalem
💛ماجراهای زنگ هنر
https://eitaa.com/zanghonar
💙انتشارات زبان علم (حامی کتاب و کتابخوانی)
https://eitaa.com/ZabaneElmPublication
💚آموزش ادیت و تولید محتوا
https://eitaa.com/samane_sadeghi
❤️اولّی جان (صفر تا صد کلاس اول)
https://eitaa.com/avalijan1
🧡همشاگردی اولی ها
https://eitaa.com/hamshagerdi_aval
💛تقویم روزانه
https://eitaa.com/Taghvimjavadi63
💙هوش مصنوعی و سواد رسانه برای همه (ویژه معلمان)
https://eitaa.com/AI_savadresane
🤎معلمان ایده پرداز
https://eitaa.com/joinchat/4087284210C53060b8df0
💚بزن بریم اسکرچ
https://eitaa.com/mit4scratch
🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅
┄┅══🦋🦋﷽🦋🦋
🦋 ســـــلام تقـــدیم به ســـــاحت قدســـــے قطب عالــم امکان حضـــرت صاحـــب الـــزمان(عج)
🌹🍃السَّلامُ علیڪَ یا بقیَّةَ اللهِ یا اباصالحَ المَهدي یا خلیفةَالرَّحمن و یا شریڪَ القران ایُّها الاِمامَ الاِنسُ و الجّانّ سیِّدے و مَولاے الاَمان الاَمان
#سلامبرشهیدمظلومکربلا
🌸🍃 الْسَلاٰمُ عَلَيْكَ يَا أبا عَبْدِ اللهِ وعلَى الأرواحِ الّتي حَلّتْ بِفِنائِكَ ، عَلَيْكَ مِنِّي سَلامُ اللهِ أبَداً مَا بَقِيتُ وَبَقِيَ الليْلُ وَالنَّهارُ ، وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ العَهْدِ مِنِّي لِزِيَارَتِكُمْ ،السَّلام عَلَى الحُسَيْن ، وَعَلَى عَليِّ بْنِ الحُسَيْنِ ، وَعَلَى أوْلادِ الحُسَيْنِ ، وَعَلَى أصْحابِ الحُسَينِ.
🌼🍃اللهمَّ العن اولَ ظالم ظلمَ حقَّ محمد و ال محمد و اخِرَ تابِع له علی ذالکَ.
اللهمَّ العنِ العصابةَ التی جاهدتِ الُحسین وَشایعتْ و بایِعتْ و تابِعتْ علی قِتله اللهمَّ العنهم جمیعاً
🌷اَلّلهُمـّ؏َجِّللِوَلیِّڪَالفَرَجَواَقِمنابِخِدمَـتِه🌷
@pajoheshmoalem
https://eitaa.com/joinchat/3339256165C6b55238e4e
الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی جَعَلَنَا مِنَ الْمُتَمَسِّکِینَ بِوِلاَیَهِ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْأَئِمَّهِ عَلَیْهِمُ السَّلاَمُ
@pajoheshmoalem
https://eitaa.com/joinchat/3339256165C6b55238e4e