eitaa logo
شـهداۍ گـمـنـام ( زندگی به سبڪ شهدا )
1.9هزار دنبال‌کننده
13.2هزار عکس
3هزار ویدیو
38 فایل
•❤️|شـهیـد ســید مــرتـضـے آویـنــے: در عالمـ رازےاست کہ جز بـہ بهـای خــون فـــــاش نمـیشـود.💖 ایــنــجــا⇦ 『قـطـعـہ‌اےاز بـهشـ😍ــت』 『شـهـدای گمنـام』(زندگی به سبـ💚ــڪ شهـدا) 🌹°تخریب چی ڪانال ☜ @Khomool2 🌹°بیسیم چی ڪانال ☜ @Hasibaa2
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم الله الرحمن الرحیم 📖 صفحه۴۷ شرکت در ختم قرآن برای فرج @parastohae_ashegh313
🕊زیارتنامه ی شهدا🕊 🌹🌱🌹🌱اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِ اللهِ ، بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ،فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکُم🌹🌱🌹🌱 🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊 🌷 🌷 🌷 @parastohae_ashegh313
_تنها چیزی که از سیمای دلربا و آن چشم‌های زیبای عبدالحسین در میان میدان نبرد باقی ماند فقط یک کلاه متلاشی شده و نیم سوخته بود...!🥀 _مگر گلوله‌ی تانک وقتی به یک نوجوان ۱۸ ساله می‌خورد چه چیزی از اون باقی می‌ماند؟ از ۱۶ اردیبهشت سال ۶۱ تاکنون پیکر عبدالحسین مهمان جبهه‌هاست و هنوز هم میل جاویدالاثر بودن دارد..! شهید_جاویدالاثر شهادت عملیات @parastohae_ashegh313
شهید نبی الله علی عسکریان/فرمانده گردان جند الله/مسئول محور سپاه در دیوان‌دره      تاریخ تولد : ۱۳۴۳ تاریخ شهادت : ۲۲خرداد ماه ۱۳۶۳   محل شهادت : کردستان، دیوان دره روستای نرگسِله  /  نحوه شهادت : براثر شکنجه‌های فراوان دموکرات و کموله به طرز فجیعی به شهادت رسیدند مزار شهید : شهرستان فلاورجان، گلزار شهدای زازران فرازی از وصیت نامه شهید نبی الله علی عسگریان پدرم در روز عاشورا امام حسین(ع) بود که سر علی اکبر(ع) را به دامن بگیرد ولی پدرم تو نبودی در روز ۱۵ شعبان ۱۴۰۴ که قصاب کردستان می‌خواست سرم را ازتن جدا کند و گفت می‌خواهم برای پدرت بفرستم قبل از آن که سر از بدنم جدا کند گفتم به خدا قسم دختر شش ماهه دارم دلم می‌خواهد او را ببینم، نوعروس شش ماهه دارم دلم می‌خواهد او را ببینم مادر پیر چپشم انتظاری دارم. این وصیتی است که چند لحظه پیش از شهادتم به یادگار نوشتم اشهد ان لا اله الّا الله                                                                                                 انا لله و انا الیه راجعون @parastohae_ashegh313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📜فرازی‌از‌وصیتنامه‌شهید: خون شهید می جوشد و سبب حرکت در جامعه می شود. این خون است که سبب بیدار شدن دوستان و اطرافیان و هم محلی‌ها و همشهری‌ها می شود و این بالاترین کار است که یک انسان می تواند در طول زندگی خویش انجام دهد دوستان و رفقا و خانواده عزیزم، از خدابخواهیدتا من و شما هم به خیل عظیم شهدا بپیوندیم و در جوار حضرت سیدالشهدا (علیه‌السلام) تا ابدیت بمانیم که: باشد قرار و وعده ی ما جنت الحسین دنیا برای سینه زدن جایمان کم است... @parastohae_ashegh313
🌷بسم رب الشهدا و الصدیقین 🌷 زندگی نامه 📔کتاب ستارگان حرم کریمه - چهل و هشتم پادگان ۱۹ دی قم آموزش نظامی می دیدیم. یک روز سر صبحگاه اعلام کردندقرار است آقامهدی بیاید و برای تان سخنرانی کند.اسم آقامهدی ولوله ای انداخت بین نیروها، وقتی رسید، رفت پشت تریبون ، از اندیمشک یک راست آمده بود پادگان . بسم الله را که گفت اول عذر خواهی کرد؛ از این که با لباس شخصی آمده توی پادگان نظامی. گفت((تازه از راه رسیده م . کل شب رو رانندگی کرده م. لباس هم نبود بپوشم؛ چون قول داده بودم راس ساعت بیام نخواستم خلف وعده کرده باشم والّا بایدبا لباس نظامی می اومدم.)) ✍🏻نویسنده کتاب 🌷نثار روح مطهر سردار شهید مهدی زین‌الدین ... @parastohae_ashegh313 ━━━━━━༺♥️༻ ━━━━━━
کلاس ســوم راهنمایــی بــودم کــه بــا مامــان به حمام خیابان شــهناز رفتیم. برای مامان کیسه می کشیدم که ناگهان حس کردم چیزی مثل روشوره _ سفیدآب_ زیــر کیســه گیــر کــرد. ولــی ســفیدآب نبــود، دو تــا غــدۀ سربســته بود کــه خیلی ناراحتم کرد. به خانه برگشتم. حال عمومی مامانم خوب نبود، مرتّب بی حال می شــد. بــه دایی حســین در تهــران اطــلاع دادیــم، دایی پرفســور شــمس را که جراح معروفی بود با خودش به همدان آورد. پرفسور شمس معاینه کرد به دایی آهسته چیزی گفت و رفت. نمی دانم چه حرفی بینشان ردوبدل شد اما مامان فهمید. گریه اش گرفت و گفت: «داداش بگو که شیر پنجه1 گرفتم. دیدی به درد بی درمان دچار شدم؟ دیدی؟» دایی به تهران برگشــت آقام همچنان در ســفر بود. حســین هم که دســتمان را می گرفــت. تــازه از خدمــت آمــده بــود و در گمرک تهران به عنوان انباردار، ســه شیفته کار می کرد، مامانم دل گرفته و تنها، برای خانم ها از مریضی اش تعریف کرده بود. گفته بودند: «برو تهران. همدان دوا و دکتر درست و حسابی نداره.» چند روز بعد دایی حســین از تهران خبر داد که پرفســور شــمس گفته: «خانم بیاد عملش کنم.» مامان داشــت آمادۀ رفتن می شــد که آقام از ســفر رســید. تو ســرش زد. مامان را خیلــی دوســت داشــت و چــون خواســت هــم بــه خودش، هم بــه او دلداری بدهد، گفت: «ناراحت نباش، هرچقدر خرج عمل و دوا بشه، می دم. فقط غصه نخور. به خدا توکل کن.» 🥀خاطرات همسر شهید سردار حسین همدانی🥀 @parastohae_ashegh313
آقام با اینکه رانندۀ بیابان بود و شــش کلاس بیشــتر درس نخوانده بود، فهم بالایی داشت تمام سختی هایی که در سفر می کشید. به خاطر مامان و ما بود. مامان را برداشــت و برد پیش پرفســور شــمس. همان وقت، حســین هم خبردار شــد و چون دایی حســین برای جنگ به ظُفّار2 رفته بود، همۀ کارهای مادرم به دوش حسین افتاد. مامان را عمل کردند و شــیمی درمانی شــروع شــد. من به خاطر درس و مدرســه نمی توانســتم به تهران بروم. امّا تمام حواســم به مامان بود. البته دایی حســین قبل از رفتن به مأموریتِ خارج از کشور به حسین گفته بود، من تا 21 روز دیگر برمی گردم و آبجی را می برم مشــهد برای زیارت، دکتر شــمس هم بعد از عمل و شیمی درمانی به پدرم گفته بود: «عمل خانم شما خوب جواب داد. تضمین می کنم تا 02 سال دیگه راحت زندگی کنه.»با شنیدن این خبر آقام خوشحال و ذوق زده رفت و یک دست النگوی 6 تایی به عنــوان هدیــه بــرای مامــان خرید و داشــت همه چیز خوب پیش می رفت که خبر رسید، دایی در مأموریتِ کشور عمان، فوت کرده است. عــده ای می گفتنــد: «تــوی ماشــین بوده، تصادف کرده.» عــده ای هم می گفتند: «هواپیماشــون رو زدن.» قــرار شــد خبــر مــرگ دایــی را بــه مامــان ندهنــد چرا که شنیدن خبر مرگ دایی حسین برای مامان یک جور مردن بود. خیلی به دایی علاقه داشت. ما که کوچک بودیم، برایمان گفته بود «دایی شما، عزیز دُردونۀ خونواده بود، پدربزرگ و مادربزرگ تا 7 سالگی موهای سرش رو کوتاه نکردن، تا به کربلا بردن و به وزن موهاش طلا دادن.» 🥀خاطرات همسر شهید سردار حسین همدانی🥀 @parastohae_ashegh313
👌 بالا نرفت آن که به پای تو پا نشد آقا نشد هر آن که برایت گدا نشد 🍃 ✨ روز زیارت مخصوص (ع) 💔 😭😭
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 ایثار و شهادت , راوی سردار محمد 🎤 ⁉️چقدر پا دین خدامون حاضریم باییسم ، چقدر حاضریم برا دین خدا زحمت بکشیم 🥀شهیدی که معروف به دست ذغالی شد @parastohae_ashegh313
'♥️𖥸 ❧ اگرخواستی‌زندگی‌ڪنی،باید‌منتظر‌مرگ‌باشی! ولی‌اگر‌عاشق‌شدی‌دوان‌دوان‌سمتِ‌فداشدن‌در‌ راهِ‌معشوق‌میروی! این‌خاصیت‌کسانی‌است‌ڪه‌درفڪرِ‌جاودانه‌ شدن‌هستند. تعجیـل‌در‌ظهـور صلـوات @parastohae_ashegh313
10906903931037.mp3
9.82M
✨چه سریه تو اقبال من ڪه اومدی به دنبال من تموم دنیا مال تو ڪربلا مال من 💠آرامش امروز ، آسایش فردا تنها با حسینه 🌹 @parastohae_ashegh313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بسم الله الرحمن الرحیم 📖 صفحه۴۸ شرکت در ختم قرآن برای فرج @parastohae_ashegh313
بسم الله الرحمن الرحیم اَلسَّلامُ عَلَیڪُـــــم یَا اَولِـــــیاءَاللهِ و اَحِبّائَـــــہُ،اَلسَّلامُ عَلَیڪُـــــم یَا اَصـــــفِیَآءَاللهِ وَ اَوِدّآئَـــــہُ، اَلسَّلامُ عَلَیڪُـــــم یا اَنـــــصارَ دیـــــنِ اللهِ، اَلسَّـــــلامُ عَلَیڪُـــــم یا اَنـــــصارَ رَسُـــــولِ اللهِ، اَلسَّلامُ عَلَیڪُـــــم یا اَنصارَ اَمیرِالمُـــــؤمنینَ، اَلسَّـــــلامُ عَلَیڪُـــــم یا اَنـــــصارَ فـــــاطِمةَ سَیَّدةَ نِســـــآءِالعالَمینَ، اَلسَّـــــلامُ عَلَیڪُـــــم یا اَنـــــصارَ اَبے مَحَمَّدٍ الحَـــــسَنِ بنِ عَلِیًَ الوَلِیَّ النّـــــاصِحِ، اَلسَّلامُ عَلَیڪُـــــم یا اَنصارَ اَبے عَبدِاللهِ، بِـــــاَبے اَنتُم وَ اُمّے طِـــــبتُم، وَ طابَتِـــــ الاَرضُ الَّتے فیها دُفِـــــنتُم، وَ فُـــــزتُم فَوزًا عَظیمًا، فَیا لَیتَنے ڪُنتُــــــ مَعَڪُـــــم فَاَفُـــــوزَ مَعَڪُـــــم مْ @parastohae_ashegh313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا