🔮حفظ حجاب تربیت اولاد صالح ...
🌹ای خواهران ، بدانید که سنگر شما و جنگ شما با کفار و فاسدان ، حفظ #حجاب اسلامی است و اینکه اولاد صالح ، انقلابی و در خط ولایت و عاشق شهادت تربیت کنید .
#شهید_سیدمحمد_نوریان
#فرزند_آوری
#اللهمعجللولیکالفرج
@parastohae_ashegh313
شهیدالکرخ 3.mp3
20.92M
#کتابصوتی 🎧
📒 شهیدالکرخ
فصل 3⃣ #پایان
#شهیداحمدروستایی
#اللهمعجللولیکالفرج
─═༅✧🌹✧༅═─
فصل2 👇🏻
https://eitaa.com/parastohae_ashegh313/26972
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨عقل معاش میگوید که شب هنگام خفتن است
🎙#شهید_سید_مرتضی_آوینی
#شبجمعه
🌹قرائت #زیارتعاشورا بهنیابتازشهدا
#اللهمارزقناکربلا
#اللهمعجللولیکالفرج
@parastohae_ashegh313
بسم الله الرحمن الرحیم
#هر_روز_با_قرآن
📖 صفحه۵۱
شرکت در ختم قرآن برای فرج
#اللهمعجللولیکالفرج
@parastohae_ashegh313
#زیارتنامه_شهدا🕊
اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِ اللهِ ، بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ،فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکُم
🌹#شهید_بخارایی
🌹#شهید_صفارهرندی
🌹#شهید_امانی
🌹#شهید_نیکنژاد
#سالروز_شهادت
#الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍوَعَجِّلْفرَجَهُمْ
#اللهمعجللولیکالفرج
@parastohae_ashegh313
14.67M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#درمحضرشهدا
#سرداردلها
#سپهبد_شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
🌿اینها امامزاده های ما هستند،اینها صاحبان اعجازند،اینها مخلص ترین انسانها بودند،نجیب ترین،پاکترین
زیباترین چهره ها بودند
#شهدای_غواص
سالروز تشییع 175 #شهید_غواص
#اللهمعجللولیکالفرج
@parastohae_ashegh313
#قسمت161
برای اولین وعده، برنج با مرغ درســت کردم. یک گاز کوچک داشــتیم که با کپسول، کار می کرد. خانۀ مامانم آشپزی نکرده بودم و نازپرورده بودم. حســین کــه آمــد، آن قــدر شادوســرحال شــدم که یادم رفت مــرغ روی گاز دارد می سوزد. بوی مرغ سوخته خانه را برداشت. سفره را انداختم امّا مرغ به حدی سوخته بود که از قابلمه جدا نمی شد. برنج هم شِفته و خمیر شده بود. خجالت کشــیدم. حســین گفــت: «به بــه چــه غذایــی!» و چنــان اشــتهایی بــرای خوردن نشان داد که من هم دستم به قاشق رفت، دیدم اصلاً خوردنی نیست. گفتم: «خجالت می کشم که اولین دست پختم سوخت و خراب شد.» خندید و درحالی که مرغ های ســوخته را به دندان می کشــید گفت: «باور کن، تا به حال غذا به این خوشمزگی نخوردم.» غذا را با میل تمام خورد و گفت: «پروانه، من اینجا رو اجاره کردم. چون نزدیک خونۀ مامان توئه. باید بری بهش سر بزنی، بمونی، کمکش کنی. اصلاً به فکر من نباش ناراحت نمی شم. اگه بیام و ببینم، صبح تا شب پیش مادرت بودی و غذا درست نکردی، ناراحت نمی شم. فقط فکر مادرت باش.» حرف هــای حســین پــر از انــرژی بــود. ســرحال می شــدم و فکــر می کــردم خوشــبخت ترین عــروس عالمــم. عمــه هــم کــه می دیــد زندگــی ســاده و بــدون امکانات ما این قدر گرم و صمیمی اســت، خوشــحال بود
🥀خاطرات همسر شهید سردار حسین همدانی🥀
@parastohae_ashegh313