eitaa logo
شـهداۍ گـمـنـام ( زندگی به سبڪ شهدا )
1.9هزار دنبال‌کننده
13.2هزار عکس
3هزار ویدیو
38 فایل
•❤️|شـهیـد ســید مــرتـضـے آویـنــے: در عالمـ رازےاست کہ جز بـہ بهـای خــون فـــــاش نمـیشـود.💖 ایــنــجــا⇦ 『قـطـعـہ‌اےاز بـهشـ😍ــت』 『شـهـدای گمنـام』(زندگی به سبـ💚ــڪ شهـدا) 🌹°تخریب چی ڪانال ☜ @Khomool2 🌹°بیسیم چی ڪانال ☜ @Hasibaa2
مشاهده در ایتا
دانلود
🔸حسن می گفت: «با جمعی از فرماندهان سپاه رسیدیم خدمت حضرت آیت الله بهاء الدینی و از مشکلات اداره امور جنگ گفتیم. ایشان فرمودند: ❤️ ما در ایران یک طبیب داریم که شفا دهنده همه دردهاست. چرا حاجت های خود را از امام رضا نمی خواهید؟! 🔸بعد از زیارت ایشان رفتیم، خدمت امام رضا . یاد جمله آیت الله بهاء الدینی افتادم. فکر کردم که بهتر از شهادت چیزی نیست که از حضرتش بخواهم و خواستمش». 🌹هنوز یک هفته از این زیارت نورانی نگذشته بود که علیه‌السلام همه دردهای حسن را با شهادت التیام بخشید... اللهم‌عجل‌لولیک‌‌الفرج ┏━━━━━━━━ 🍃🌺🍃 ━┓    @parastohae_ashegh313 ┗━━ 🍃🌺🍃 ━━━━━━━┛
قسمت دوازدهم اگر شد شب تنهايي صحبت كنيم. مادر گفت: شب پدرت هم مي‌آيد، بهتر است. محمد گفت: نه مامان جان، بابا نباشد. چون نمي‌تواند، به خودت مي‌گويم. غروب محمد به دامادشان گفت: برويم گلزار، دلم مي‌خواهد از شهدا خداحافظي كنم. رفتند گلزار. محمد با حال ديگري قدم برمي‌داشت. بين قبرها راه مي‌رفت. به عكس شهدا خيره مي‌شد. اخم مي‌كرد، ساكت مي‌شد، مي‌خنديد، ذكر مي‌گفت.... وقتي هم رفتند كنار قبرهاي خالي آماده شده، قبرها را نشان داد و گفت: يكي از اين قبرها براي من است. تا ده ـ بيست روز ديگر مي‌آيم اينجا. دامادشان با تشر گفته بود: برو بچه، از اين حرف‌ها نزن. . . ادامه دارد... ┄┅═✧❁🌹❁✧═┅┄ @parastohae_ashegh313
[🌿🔗🌻] 🌴آری! حال در این زمان، فرزندان خمینی(ره) می‌روند تا با خون خود، عقیده و ایمان، و ، مردانگی و شرف و اسلام ناب محمدی را از هجوم حرامیان پلشت، نگهبان باشند، باشد که با پشتیبانی از ولی زمانه، قدردان خون این عزیزان باشیم. 📥الگو ایرانی اللهم‌عجل‌لولیک‌‌الفرج @parastohae_ashegh313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
da(4).mp3
5.27M
🎧 📕 دا ( قسمت4) اللهم‌عجل‌لولیک‌‌الفرج ┄┅═✦❁🌴❁✦═┅┄ قسمت3 👇🏻 https://eitaa.com/parastohae_ashegh313/29107
نامشان در دنیــا " است و در آخرت شفیـع" بہ امیـد شفاعت‌شــان... اللهم‌عجل‌لولیک‌‌الفرج @parastohae_ashegh313
وارد سالن ترانزیت شدیم و باز چهرۀ نجیب ابوحاتم، آن جوان پرانرژی و همراه همیشگی حسین را دیدم که منتظرمان بود. زائرین و مسافرین که کم نبودند، در کمــال آرامــش، ســوار اتوبوس هــا و ســواری ها شــدند و بــدون اینکــه خطری تهدیدشان کند، به طرف دمشق حرکت کردند. از ســروصدای تیر وتیربار وشــلیک تانک وتوپ _ برخلاف دفعۀ قبل _ خبری نبــود. جــادۀ فــرودگاه از تیــررس تکفیری هــا در امــان بــود و ما خوشــحال از این وضعیت، به اطراف جاده و خانه هایی که چراغ هایشان در دوردست ها روشن بــود، نــگاه می کردیــم تــا به دمشــق رســیدیم و بــه خانه ای کــه ابوحاتم از پیش برایمان تهیه کرده بود رسیدیم. تیرهای شکسته و افتادۀ برق، سرپا شده بودند و شــهر از یــک وضعیــت جنگــی بــه یک محیط آرام بــرای زندگی تغییر چهره داده بــود. هنــوز داخــل خانه مســتقر نشــده بودیم که حســین بــا ابوحاتم رفتند دنبال کارشان. با کمک امین و سارا و زهرا وسایل را چیدیم. زهرا و سارا یاد گذشته کردند که «ســه ســال پیش وقتی اومدیم. توی خونه زندانی بودیم امّا حالا شــب هم می شــه رفت بیرون.» آن شــب، راحت و بی دغدغۀ تیر و انفجار، خوابیدیم و بعد از نماز ابوحاتم طبق قرار، آمد ســراغمان و به زینبیه رفتیم. زهرا و ســارا دیگر ســر ســمت چپ نشستن دعوا نمی کردند، هر دو طرف جاده منتهی به زینبیه اَمن بود. نزدیک حــرم تابلــوی بزرگــی کــه نشــانگر حریم حرم بود، چشــم نوازی می کرد. ابوحاتم و امیــن هــم گــرم تعریــف بودنــد و می شــنیدم که ابوحاتم می گفت: «بســیاری از مردم آواره، به خانه هایشان برگشته اند. جنگ به اطراف شهر حلب و جاده ها و شهرک های منتهی به مرز ترکیه رفته است.» ابوحاتم این تغییر شرایط وپیروزی جبهــۀ مقاومــت را بیشــتر مرهــون تــلاش و برنامه ریزی وهدایــت به قول خودش «ابووهب» می دانست. وارد محوطــۀ بیرونــی حــرم شــدیم. دیــوار محقّــر و سوراخ ســوراخ بیرونــی حرم، بازسازی شده بود و نزدیک صحن، مسیر زن ها و مرد ها جدا می شد و مأموران تفتیش که قبلاً بدون روسری و با موی باز، بازدید بدنی می کردند حالا روسری و چادر پوشــیده بودند همان ها که حســین به شــوخی اسمشــان را گذاشته بود؛ واحد بسیج خواهران حرم. 🥀خاطرات همسر شهید سردار حسین همدانی🥀 @parastohae_ashegh313
نخواست شیرینی امیدم را تلخ کند: «یادته که گفتم از خدا خواسته ام که چهل سال خدمت کنم؟»گفتــم: «خــب آره. حســاب کــردم از روزهــای مبــارزه بــا حکومت طاغوت از ســال 65تاجنــگ تــو کردســتان بعــد از پیــروزی انقــلاب و بعــد 8ســال دفــاع مقدس و تــا حــالا، چنــد مــاه بیشــتر نمونــده کــه بشــه چهــل ســال.» دید که خیلــی دو دوتا چار تا می کنم، شــگردش را در تغییر موضوع بحث به کار برد: «راســتی پروانه، خاطراتت رو نوشتی؟» آره از کودکی تاسال 09رو نوشتم؛ تا همون روزی که با زهرا و سارا از دمشق به تهران برگشتیم. نمی خوای با این سفر تکمیلش کنی؟ باشــگرد خودش، پاســخ را پیچاندم: «شــاید توی این ســفر رفتیم و قســمتمون شهادت شد و کار به نوشتن نرسید.» باخونسردی گفت: «ان شاءالله.» زمــان خیلــی زود گذشــت و میهمانــدار از طریــق بلندگــو، اعــلام کــرد که آماده نشستن در فرودگاه دمشق هستیم. شب بود حتّی چراغ های روی بال هواپیما که چشمک می زد، خاموش شدند. هرچــه از پنجــره هواپیمــا بــه زمیــن نگاه کردم، چراغــی ندیدم. هواپیما به زمین نزدیک شــد و یک آن ردیف چراغ های باند فرودگاه خاموش و روشــن شــد تا خلبان باند را ببیند. دقایقی بعد هواپیما به زمین نشست. باتعجب ازحسین پرسیدم: «شما که گفتی وضعیت بهتر شده؟!» گفت: «خلبان هواپیما رو چراغ خاموش نشوند، چون می دونه خانم پروانه چراغ نــوروزی تــو هواپیماســت، تکفیریــا هــم می دوننــد، خانــم چراغ نــوروزی اومده که شهادت قسمتش بشه، مجهز شدن به ضد هوایی.» هر دو خندیدیم. دستم آمد که تکفیری ها اگرچه در جنگ زمینی کم آورده اند ولی امکانات پیشرفته ای دستشان رسیده است. 🥀خاطرات همسر شهید سردار حسین همدانی🥀 @parastohae_ashegh313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بسم الله الرحمن الرحیم 📖 صفحه 148 شرکت در ختم قرآن برای فرج @parastohae_ashegh313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
┄┄┅═✧🌸﷽🌸✧═┄┄ ✨روز خود را با سلام به چهارده معصوم علیهم السلام منور و متبرک می کنیم.✨ 🌹به نیابت از 🌷ﺍﻟﺴﻼ‌ﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﺭﺳﻮﻝَ ﺍﻟﻠﻪ 🌷ﺍﻟﺴﻼ‌ﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﺍﻣﯿﺮَﺍﻟﻤﺆﻣﻨﯿﻦ 🌷ﺍﻟﺴﻼ‌ﻡ ﻋﻠﯿﮏِ ﯾﺎ ﻓﺎﻃﻤﺔُ ﺍﻟﺰﻫﺮﺍﺀ 🌷ﺍﻟﺴﻼ‌ﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﺣﺴﻦَ ﺑﻦَ ﻋﻠﯽٍ ﻥِ ﺍﻟﻤﺠﺘﺒﯽ 🌷ﺍﻟﺴﻼ‌ﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﺣﺴﯿﻦَ ﺑﻦَ ﻋﻠﯽٍ ﺳﯿﺪَ ﺍﻟﺸﻬﺪﺍﺀ 🌷ﺍﻟﺴﻼ‌ﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﻋﻠﯽَّ ﺑﻦَ ﺍﻟﺤﺴﯿﻦِ ﺯﯾﻦَ ﺍﻟﻌﺎﺑﺪﯾﻦ 🌷ﺍﻟﺴﻼ‌ﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﻣﺤﻤﺪَ ﺑﻦَ ﻋﻠﯽٍ ﻥِ ﺍﻟﺒﺎﻗﺮ 🌷ﺍﻟﺴﻼ‌ﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﺟﻌﻔﺮَ ﺑﻦَ ﻣﺤﻤﺪٍ ﻥِ ﺍﻟﺼﺎﺩﻕ 🌷ﺍﻟﺴﻼ‌ﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﻣﻮﺳﯽ ﺑﻦَ ﺟﻌﻔﺮٍ ﻥِ ﺍﻟﮑﺎﻇﻢُ 🌷ﺍﻟﺴﻼ‌ﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﻋﻠﯽَّ ﺑﻦَ ﻣﻮﺳَﯽ ﺍﻟﺮﺿَﺎ ﺍﻟﻤُﺮﺗﻀﯽ 🌷ﺍﻟﺴﻼ‌ﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﻣﺤﻤﺪَ ﺑﻦَ ﻋﻠﯽٍ ﻥِ ﺍﻟﺠﻮﺍﺩ 🌷ﺍﻟﺴﻼ‌ﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﻋﻠﯽَّ ﺑﻦَ ﻣﺤﻤﺪٍ ﻥِ ﺍﻟﻬﺎﺩﯼ 🌷ﺍﻟﺴﻼ‌ﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﺣﺴﻦَ ﺑﻦَ ﻋﻠﯽٍ ﻥِ ﺍﻟﻌﺴﮑﺮﯼ 🌷السَّلامُ علیکَ یا بقیَّةَ اللهِ یا اباصالحَ المهدی یا خلیفةَالرَّحمنُ و یا شریکَ القران ایُّها الاِمامَ الاِنسُ و الجّانّ سیِّدی و مَولایْ الاَمان الاَمان... ﻭ ﺭﺣﻤﺔ ﺍﻟﻠﻪ ﻭ ﺑﺮﮐﺎﺗﻪ 🌹✨🌹✨🌹✨ ♥️السلام علیک یا اباعبدالله الحسین ❣زندگی حکمت داره؛ ❣عشق علت داره! ❣خیلی قیمت داره اللهم‌عجل‌لولیک‌‌الفرج @parastohae_ashegh313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹زیارتنامه ی شهدا اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِ اللهِ ، بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ،فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکُم 🌷هدیه به روح بلند شهدا صلوات الّلهُمَّ‌صَلِّ‌عَلَی‌مُحَمَّدٍوَآلِ‌مُحَمَّدٍوَعَجِّلْ‌فرَجَهُمْ اللهم‌عجل‌لولیک‌‌الفرج @parastohae_ashegh313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🥀📽 19 ساله 💔مادران و خواهران برسر مزار من گریه کنید که … 🌹شادی روح این شهید عزیز و همه شهدا صلوات الّلهُمَّ‌صَلِّ‌عَلَی‌مُحَمَّدٍوَآلِ‌مُحَمَّدٍوَعَجِّلْ‌فرَجَهُمْ اللهم‌عجل‌لولیک‌‌الفرج @parastohae_ashegh313
🌹شهید اکبر شهریاری در سال 1363 در محله کیانشهر تهران به دنیا آمد. او از همان دوران نوجوانی با توجه به علاقه ای که به بسیج داشت فعالیت خود را در پایگاه مقاومت شروع کرد. تمام دعاهایش ختم به آرزوی شهادت می شد. 🕊اکبر قاری و مداح هیات پایگاه بود و صوت زیبای قرآنش آغازگر محافل بسیجیان بود. در آن مدت 2 بار توفیق زیارت عتبات و عالیات نصیبش شد. 🔹اکبر از لحاظ مادی هیچ مشکلی در زندگی اش نداشت، پدرش یکی از بازاری ها و تاجران بزرگ کشور بود و اگر می خواست در تهران پیش پدرش بماند می توانست غرق در امکانات و رفاه باشد. 🕌 اما دفاع از حرم عمه سادات را انتخاب کرد و در اول بهمن 1392 در حوالی حرم حضرت زینب (سلام‌الله) به درجه رفیع شهادت نایل آمد و پیکر مطهرش در قطعه 26 بهشت زهرا آرام گرفت. مدافع حرم اللهم‌عجل‌لولیک‌‌الفرج ━━━🍃🌹🍃━━━ @parastohae_ashegh313
💍تازه داماد 🌹 شهید دوم ترور کور بزدلان مخل امنیت در نورآباد ممسنی ، تازه داماد ساکن روستای آهنگری نورآباد ممسنی که چند شب پیش زخمی و تحت مداوا بود، به رسید و آسمانی شد. 📥 به گزارش خبرنگار مهر، پوریا خوشنام یکی از چهار بسیجی است که شامگاه ۲۵ شهریور توسط دو راکب موتورسوار در میدان معلم شهر نورآباد ممسنی مورد هدف قرار گرفت. 🔸گفتنی است با موافقت خانواده پوریا خوشنام، اعضای بدن این شهید به بیماران نیازمند اهدا شد. 🌷پوریا ، چه زیبا ، خوشنام شدی...✨ اللهم‌عجل‌لولیک‌‌الفرج @parastohae_ashegh313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قسمت سیزدهم شب شد. اهل خانه، همه خوابيدند؛ جز مادر و محمد. محمد، مادر را توي اتاق خودش برد. كمي به وسايلش نگاه كرد. مادر منتظر بود. محمد نفس عميقي كشيد. رويش نمي‌شد توي چشمان منتظر و پرمحبت مادر نگاه كند. آرام‌آرام شروع كرد: مي‌داني مادرجان، اين دفعة آخر و لحظات آخر است كه ما همديگر را مي‌بينيم. من اين‌بار كه بروم ديگر برنمي‌گردم. مادر خنديد و گفت: هر خوني لياقت شهادت ندارد مادرجان. محمد مكثي كرد و گفت: اما من اين دفعه صددرصد شهيد مي‌شوم. شما از خدا بخواه كه در نبود من صبر كني. اين وسايلم را هم بين ديگران قسمت كن. چرخ خياطي‌ام براي خودتان. دوتا شلوار را بده به فلان فاميل كه وضع چندان خوبي ندارند. بگو محمد گفته يادگاري از من داشته باشيد. بقية وسايلم را بفروشيد و خرج مراسم عزايم كنيد. نمي‌خواهم زحمت پدر باشد. . . ادامه دارد... ┄┅═✧❁🌹❁✧═┅┄ @parastohae_ashegh313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 🥀شهدای بدون مزار ؛ برادران ( علی توسط ساواک به شهادت رسید و مهدی و حمید از شهدای ) اللهم‌عجل‌لولیک‌‌الفرج @parastohae_ashegh313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا